...
در این خجسته روزهای کریسمس چقدر «معجزات» میشود! دیروز روزنامة «فیگارو» اعلام کرد، نیکولا سرکوزی راهی مصر شده، و اتفاقاً، «حنازرچوبه» هم از رفتن لاریجانی، غلامبچة سفارت به مصر خبر داد، و اعلام داشت که، سفر «غیررسمی» داماد مطهری، یک هفته به طول خواهد انجامید! سپس «ایسنا»، مورخ سوم دیماه، اعلام کرد که، این سفر «غیررسمی» جهت دیدار با بلندپایهترین مقامات امنیتی مصر صورت گرفته! اما، مهمتر از همه اینکه، امروز، بنگاه خبرپراکنی «بیبیسی» گزارش داد، «اهود باراک» وزیر دفاع اسرائیل نیز، برای نخستین بار، جهت یک «دیدار» امنیتی به کشور فراعنه رفته! البته فکر «بد» نکنید! علی لاریجانی برای دریافت دستورات از سرکوزی و اهود باراک، دو دست شکستة آمریکا، به مصر نرفته! ابداً! لاریجانی، دختر و دامادش را همراه برده، تا چند فاتحه سر آرامگاه کلنل رضاخان و محمدرضا پهلوی بخوانند! چرا که، هست و نیست این «جماعت» از هم آنان است!
میدانیم که برای گورکن جماعت، هیچ تفریحی بهتر از زیارت گورستان نیست! چون گورستان، الگوی کامل «مردمسالاری دینی» است. ساکنان این «جامعه»، همگی پوشش کامل اسلامی را رعایت کرده، در سکون و سکوت «زندگی» میکنند، و هیچ «مطالباتی» هم ندارند، چون به برکت حاکمیت عدل الهی، از تمامی مزایای «زندگی» در «مردمسالاری دینی» برخوردارند. در این «یوتوپیای» اسلامی، حقوق زن و مرد کاملاً برابر است. هر دو میتوانند، با پوشش یکسان، زیرخروارها خاک، در کنار یکدیگر دفن شوند، بدون آنکه سگهای هار مؤنث و مذکر گشت امامزمان دستگیرشان کنند. هر دو میتوانند در حریم خصوصی خود روابط آزاد داشته باشند، میتوانند با نصب آنتن، از طریق ماهواره به تماشای برنامههای مبتذل تلویزیونهای لسآنجلس بنشینند، و به کوری چشم آیات عظام، هر کاری که دوست دارند انجام دهند. ولی، علیرغم این فعالیتها، تنها صدائی که در این «یوتوپیای» مورد علاقة گورکنها به گوش میرسد، زوزه و روضه و نوحه است. این همان «دموکراسی» مورد نظر محمدرضا خاتمی است، که با «فلسفة حکومت امام علی» در قبرستانها استقرار یافته. بله، لاریجانی هم رفته به مصر، تا الگوی دمکراسی پیشنهادی استعمار را از دست مبارک «نیکولا سرکوزی»، و «اهود باراک» دریافت کند.
در پی سفر منوچهر متکی به بحرین، گفتیم که هدف از ایجاد مناطق آزاد با کشورهای حاشیة خلیج فارس، فقط تجزیة ایران است. و جهت دستیابی به چنین هدفی بود که در سال 1357، سازمان سیا سرنگونی حاکمیت پهلوی و استقرار حکومت اسلامی را سازماندهی کرد. همچنین به یاد داریم که به محض استقرار نظام پوشالی ملایان، جهت تحکیم پایههای این حکومت مفلوک، تحمیل «شرایط ویژه» بر مردم ایران در دستور کار استعمار قرار گرفت. نیازی به تکرار مکررات نیست، ولی در تمام مناطق مرزی ایران، ترکمن صحرا، کردستان، آذربایجان، خوزستان و بلوچستان، جنایتکارانی چون مدنی، چمران، جلائیپور و ... دست به کشتار و سرکوب مردم زدند. و با اشغال سفارت آمریکا در تهران، از سوی گروهی اوباش، «شرایط ویژه» بر پایتخت نیز حاکم شد. شرایطی که در واقع چراغ سبزی بود به ایالات متحد، جهت تهاجم نظامی به کشورمان. و به همین دلیل هم بعضیها آنرا «انقلاب دوم» نامیدند، چرا که، پیامد «انقلاب اول» بود که به همت ژنرال هویزر، و با همکاری ساواک به «ثمر» رسید.
پیشتر گفتیم که گروه «چمران ـ نبوی»، با همکاری شیعیان کربلا و نجف، دست به یک سلسله عملیات خرابکارانه در عراق زدند، چون روحالله، یا بهتر بگوئیم اربابان روحالله، رویای «صدور انقلاب» در سر میپروراندند. و این «انقلاب» را نه تنها به افغانستان، که به عراق نیز صادر کردند. البته به شیوههای متفاوت. در افغانستان، گورکنها تجهیزات نظامی در اختیار «مجاهدین افغان» قرار میدادند، تا «جهاد» کنند! و همین باعث شد که ارتش سرخ، حدود دو ماه پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران، افغانستان را به اشغال درآورد. تا سرانجام، در شرایط فعلی و در هزارة سوم، ارتش ناتو، با اشغال نظامی، تحمیل حکومت اسلامی، و سازش با طالبان، افغانستان را به مهمترین مرکز تولید مواد مخدر در جهان تبدیل کند.
و به همین دلیل، امروز علاءالدین بروجردی، که رئیس کمیسیون امنیت ملی جمکران است، کشور مصیبتزدة افغانستان را «دموکراسی» خوانده. علامت تعجب نمیگذاریم چون اگر دموکراسی را سازمان ناتو برای کشوری در آسیای مرکزی و خاورمیانه به رسمیت بشناسد، ویژگی های افغانستان و عراق را هم باید داشته باشد! و رئیس کمیسیون امنیت ملی جمکران هم، میباید طوطیوار به تکرار نظرات اربابان خود بپردازد. و از آنجا که، بر اساس تبلیغات ارتش جنایتکار آمریکا، در افغانستان «انتخابات آزاد»، و «دولت مردمی» وجود دارد، نوکران یانکیها در جمکران نیز، از قبیل علاالدین بروجردی، میباید ضمن اذعان به همکاری با «مجاهدین افغان»، به تکرار همین ترهات مشغول شوند:
«کمکهای [...] ایران به افغانستان در طول دوران جهاد و مواجه [مواجهة] این کشور با دشواریهای فراوان زمان اشغال و نیز پس از شکلگیری دمکراسی و برگزاری انتخابات آزاد و روی کار آمدن دولت مردمی حامد کرزای، همواره وجود داشته است.»
منبع: حنا زرچوبه، مورخ 5 دیماه 1386
البته بروجردی گویا نمیداند که این «کمکها» در زمان سلطنت محمدرضا پهلوی نیز به افغانستان ارائه میشد، تا مبادا نظام توحش سرمایهسالاری جهانی کوچکترین خدشهای بردارد، و اسلام در خطر افتد. بله، مردم عراق و افغانستان، این دمکراسیها را مدیون استقرار حکومت گورکنها در ایراناند. حکومتی که امروز در سراشیب مرگ افتاده، و عموسام میپندارد، از طریق تکرار خیمه شب بازی «لغو قرارداد 13 ژوئن 1975 در الجزایر»، شاید بتوان روح تازهای در پیکر بیجان حکومت پوشالی جمکران بدمد. از اینرو، جلال طالبانی، که با پشتیبانی و حمایت 25 لشکر ایالات متحد به ریاست جمهوری کشور اشغال شدة عراق «انتخاب» شده، با اقتداء به صدام حسین، اعلام کرده، عراق قرارداد الجزایر را به رسمیت نمیشناسد!
به یاد داریم که دو روز پیش، «سردار دکتر» محسن رضائی، تهدید فرمودند که در مورد جنگ افشاگری خواهند کرد! و البته به یاد داریم که سال گذشته نیز اکبر بهرمانی، در گیرودار بحران دستساز هستهای، به خیال خود در مورد پاسدار جماعت دست به افشاگریهای اینترنتی زده بود، تا شاید برادران عصبانی شوند و کودتائی به راه اندازند، و بازهم دارودستة اکبر بهرمانی به برکت جنجال «شرایط ویژه»، در سکوت کامل به چپاول و جنایات خود ادامه دهند. دوران «شیرین» جنگ را که به یاد دارید؟ گورکنها خیلی دوست دارند به همان دوران باز گردند. و اظهارات اخیر جلال طالبانی دقیقاً در همین راستا صورت پذیرفته، البته با یک تفاوت! ولی پیش از ادامة این مطلب ناچاریم پرانتزی باز کنیم و اشارهای داشته باشیم به جنگ استعماری ایران و عراق!
پیشتر گفتیم که تهاجم نظامی عراق به کشورمان، در واقع جهت خنثی کردن توطئة سازمان سیا برای تجزیة ایران صورت گرفت. جنگ ایران و عراق یک جنگ استعماری بود، و مسلم است که در چنین جنگی صدام حسینها و گورکنهای جمکران، فقط ابزاری بودند جهت تحقق اهداف استعماری و نه بیشتر. و باز هم توضیح داده بودیم که، روضه خوانها میپنداشتند از طریق جنگ، تجزیة ایران سادهتر خواهد بود. و دلیل فراخواندن نیروهای زرهی از مرز ایران و عراق به تهران، درست پیش از حملات عراق، دقیقاً نشاندهندة حماقت و جنایت گورکنها بود، که با اینکار، صدها هزار غیر نظامی بیدفاع را در برابر ارتش عراق رها کردند، تا آمریکا به اهدافش دست یابد. اما به محض مسلم شدن شکست طرح تجزیه ـ طرحی که به دلیل ایجاد بحران در مرزهای شوروی سابق مورد اعتراض کرملین قرار گرفت ـ مجریان اصلی این طرح از سیاست کشور «حذف» شدند. عزل بنیصدر، انفجار در مقر حزب جمهوری اسلامی، و نخست وزیری، همه و همه جهت حذف مجریان طرح شکست خوردة سازمان سیا صورت پذیرفت. و بهتر است جناب بنیصدر و شرکاء بجای ارائه چهرة صلحطلبانه و افشاگری در مورد اکبر بهرمانی و دیگر رمالان طرفدار ادامة جنگ، به ابعاد دیگر این بحران نظامی نیز اشاراتی داشته باشند! بگذریم، در هر حال، آنچه جلال طالبانی را امروز از صدام حسین متمایز میکند، این است که حضرت جلال طالبانی، در مقام رئیس «جمهوری اسلامی» عراق، و همکار جیرهخواران ایالات متحد در جمکران، قرارداد الجزایر را هم به زیر سئوال بردهاند!
خلاصه بگوئیم، اگر در سال 1358، وظیفة ارتش عراق، تقابل با سیاست حکومت اسلامی، و ممانعت از تجزیة کشور ایران بود، اینبار ارتش عراق تحت فرماندهی آمریکا، و در هماهنگی کامل با حکومت اسلامی، میباید زمینة تجزیة ایران را فراهم آورد. به زبان سادهتر، امروز ما ملت در برابر دو حکومت اسلامی جمکران و عراق قرار گرفتهایم. حکومتهائی که، هر دو دست نشاندة یانکیها و حافظ منافع استعمار غرب در منطقهاند. هرچند بنگاه خبرپراکنی «بیبیسی»، سعی دارد شرایط امروز را با شرایط 28 سال پیش در «ترادف» قرار دهد! و از این راه، به شوت و پرتها بباوراند که جلال طالبانی هم عملکردی مشابه صدام حسین خواهد داشت! ولی رعایای الیزابت دوم به دلیل خرابی اوضاع به پریشانگوئی افتادهاند، و قادر نیستند «پروپاگاند» استادانهای به رسانههای خود تحویل دهند! دلایل این اوضاع خراب هم فراوان است!
نخست آنکه حاکمیت انگلستان ناچار شده به اتحاد «مقدس» خود با طالبان پایان دهد. زنگ پایان «تعهد» حاکمیت انگلستان به اسلام و طالبان را هم رسانة انگلیسی «دیلیتلگراف» به صدا در آورده! سایت «فرارو»، مورخ 5 دیماه 1386 گزارش میدهد، «دیلیتلگراف»، به نقل از یکی از اعضای «ام.آی.6»، تأکید کرده، بر خلاف ادعای گوردون براون، سرویسهای اطلاعاتی انگلستان و طالبان در افغانستان به مذاکره مشغولاند! و انگلستان به طالبان آموزش میدهد. پیش از انتشار این خبر، دو مأمور بریتانیائی سازمان ملل و اتحادیة اروپا، به جرم ارتباط با گروه طالبان از افغانستان اخراج شده بودند. و خلاصة مطلب، دوران «مجاهد پروری» اینتلیجنت سرویس و سازمان سیا گویا به سر رسیده. و از آنجا که سنگ همیشه به پای لنگ میخورد، در سلماس، یک باند قاچاق که تجهیزات ضدشورش وارد کرده بود دستگیر شد. به گزارش خبرهای 16 ایرنا، مورخ 5 دیماه 1386، نیروهای انتظامی از دستگیری یک باند قاچاق خبر میدهند:
«یک مقام نیروی انتظامی در سلماس، در جمع خبرنگاران، 570 اسپری اشکآور، 34 عدد شوکر برقی همراه با شارژ، و 44 دستبند را ازجمله اقلام توقیف شده [...] ذکر کرد.»
سلماس در آذربایجان واقع شده، و در آذربایجان همانطور که میدانیم نفت فراوان است! در نتیجه علاوه بر کشور «خوزستان»، میتوان یک «کشور» آذربایجان هم در ایران ایجاد کرد! فواید طرحهای سرشار از نبوغ ناتو، برای تجزیة ایران این است که از یکسو کنترل بر منابع نفتی و آبراه خلیج فارس را تحت نظارت مستقیم سازمان ناتو قرار میدهد، و از سوی دیگر، نفوذ روسیه را در ایران، به مناطق شمالی و احیاناً مرکزی محدود میکند. در واقع نگرانی سازمان ناتو گسترش نفوذ روسیه است، و به این دلیل آمریکا، ما ملت را به ابزار تأمین منافع ارتش جنایتکار ناتو تبدیل کرده. حال میبینیم که، بیجهت نبود، سحابی منفور به سوگواری برای آمریکا مشغول شده بود. بله، ریزه خواران سنتی سازمان سیا در ایران، برای حفظ منافع اربابان خود به دست و پا افتادهاند: یزدی در سایت زمانه کراوات میزند، موسوی در «بیبیسی» و «پیکنت»، «هنرمند» و «چپ» معرفی میشود، تا اکبر بهرمانی را طرفدار «تولید» صنعتی معرفی کنند! ولی در واقع، اینان به جز جنایت و چپاول، هیچ «تولید» دیگری نداشته و نخواهند داشت. البته تلاش جلال طالبانی و ارباباناش در راستای ایجاد «شرایط ویژه» برای نوکران آمریکا در جمکران، «قابل تقدیر» است، ولی دوران چنین پروپاگاندهای فرسودهای دیگر سپری شده. و نوکران ضدامپریالیست آمریکا در جمکران هم بهتر است هیاهو بر سر هیچ به راه نیاندازند، در واقع با توجه به شرایط فعلی، آنکه میباید در انتظار لغو قرارداد الجزایر باشد، شخص «پرزیدنت» طالبانی است!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت