شنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۶

سطل و سیاست!
...

گفتیم که حضور همزمان نیکولا سرکوزی، اهود باراک و لاریجانی در مصر، با هدف تشکیل یک محور نوین برای تأمین منافع غرب صورت گرفته، و به ویژه جهت جلوگیری از اجرای توافق‌های «آناپلیس». و یادآور شدیم که این «محور» نیز، مانند محور «تهران ـ پاریس ـ کاراکاس»، محکوم به شکست خواهد بود، چرا که خورشید بخت جبهة ناتو، پس از جنگ 33 روزة لبنان، رو به غروب گذارده. در این راستا، ترور بی‌نظیر بوتو، فقط جهت به تعویق انداختن همین غروب غیر قابل اجتناب سازمان داده شد. و باز هم گفتیم که، با این ترور وحشیانه، آمریکا آخرین کارت برندة خود را رو کرده. و تکرار می‌کنیم، علیرغم تداوم جنایات، استعمار غرب ناچار خواهد بود که به توافق‌های «آناپلیس» تن در داده، گامی دیگر نیز به عقب بردارد.

ارسال و تحویل سوخت هسته‌ای به ایران، در تاریخ 16 دسامبر 2007، رویاهای شیرین سازمان جنایتکار ناتو را برای تداوم تهدید تهاجم نظامی به کشورمان آشفته کرد. در نتیجه، با سازمان‌دهی ترور بی‌نظیر بوتو، سازمان ناتو به یک سیاست جایگزین متوسل شده. در این راستا می‌توان ابعاد محور «پاریس ـ تهران ـ اسرائیل»، یا همان حضور همزمان سرکوزی، اهود باراک و لاریجانی در مصر را، روشن‌تر دید. ولی در فردای ترور خانم بوتو هم، محمولة دوم سوخت هسته‌ای به ایران تحویل داده شد. و در همین وبلاگ، پیش از ترور بی‌نظیر بوتو گفته بودیم، که «محور» سازی‌های نوین، سیاستی است محکوم به شکست. چرا که محفل حامی نیکولا سرکوزی، که می‌باید بار اصلی سیاست این «محور» را بر دوش کشد، رو به افول دارد. ولی جبهة ناتو، جبهه‌ای است «دینی»، که مانند نوکران‌اش در جمکران، با واقعیت‌های زمان و مکان کاملاً بیگانه است، و با تکیه بر منطق توحش «جهاد»، برای جنگ در راه «خدا»، و در واقع جهت غارت ملت‌های دیگر «قیام» کرده! ابزار «قیام دینی» ناتو نیز همان «پروپاگاند» است.

اکنون محور اصلی پروپاگاند جنگ در خاورمیانه را جنجال پیرامون «قرارداد الجزایر» و «ترور بی‌نظیر بوتو» تشکیل می‌دهد. پیشتر گفتیم که هیاهو پیرامون قرارداد الجزایر، جهت بازتولید شرایطی است که به جنگ استعماری ایران و عراق منجر شد. ولی از آنجا که امکان تهاجم نظامی به ایران منتفی شده، حاکمیت انگلستان،‌ با هدف براندازی حکومت جمکران دست به دامان مجاهدین خلق شده است. می‌دانیم که تعهد انگلستان به «دین»، از دوران شاه‌عباس صفوی آغاز شده! و بی‌نظیر بوتو هم به همین دلیل از حامیان بی‌قید و شرط «طالبان» بود. و به دلیل حمایت خانم بوتو از طالبان است که اکنون همه بوق‌های تبلیغاتی سازمان سیا، وی را طرفدار دمکراسی می‌خوانند! بله، به یاد داریم که خانم بوتو از جان نگروپونته خواسته بودند تا کمک کند، ایشان در پاکستان دمکراسی به راه بیاندازند. جان نگرو پونته هم متوجه شد جهت استقرار چنین دمکراسی مدرنی، جسد خانم بوتو گویا مفیدتر است، تا حضور سیاسی‌شان. همچنان که دمکراسی کنونی لبنان نیز از جسد رفیق حریری «تغذیه» می‌کند.

هدف رسانه‌های غرب از جنجال پیرامون ترور بی‌نظیر بوتو در پاکستان، بازتولید همان شرایطی است که غربی‌ها پس از ترور رفیق حریری در لبنان ایجاد کردند، تا از یکسو، انگشت اتهام را به سوی دولت سوریه گرفته، ضمن تهدید سوریه به تهاجم نظامی، به سرکوب مخالفان اسرائیل در داخل لبنان بپردازند. پیامد عملی این ترور، تهاجم نظامی اسرائیل به لبنان شد، که به شکست کامل اسرائیل انجامید. ولی در راستای تداوم همین سیاست تهاجمی کورکورانه، همزمان با پروپاگاند پیرامون قرارداد الجزایر، از طریق ترور بی‌نظیر بوتو، آمریکا و متحدانش تلاش خواهند کرد، ضمن تهاجم نظامی به پاکستان، انگشت اتهام را به سوی حکومت ایران بگیرند، تا از طریق تداوم تهدید به تهاجم نظامی به کشورمان، تداوم حکومت اسلامی را با به قدرت رساندن شبه‌اصلاح طلبان تضمین کنند. چون پس از ارسال سوخت هسته‌ای به ایران، دکان بحران هسته‌ای دیگر تعطیل شده، و حکومت جمکران ابزار اصلی سرکوب خود را از دست داده. در نتیجه، یک جنگ زرگری میان دارودستة خاتمی و شرکای‌اش در دولت احمدی نژاد به راه انداخته‌اند، تا اصلاح طلبان بتوانند ضمن پشتیبانی از قرارداد الجزایر، با سینه زدن برای بی‌نظیر بوتو، خود را طرفدار صلح و دموکراسی، و گروه احمدی نژاد را مخالف بی‌نظیر بوتو جلوه دهند!

تبلیغات جیره‌خواران سازمان سیا در جمکران، در مورد «خشنودی» گروه احمدی نژاد از ترور بی‌نظیربوتو پشتیبانی از همین سیاست است. بی‌جهت نیست که بی‌نظیر بوتو با سوابق درخشان حمایت از ملاعمر و طالبان، ناگهان به مظهر دمکراسی در قارة آسیا تبدیل شده! از دیروز، تمامی شیپورهای تفنگ‌فروشان غرب از واشنگتن پست، نیویورک تایمز، وال‌ستریت‌جورنال، تا گاردین و «بی‌بی‌سی»، مانند دستة همسرایان در تراژدی‌های یونان باستان، یک ترجیع بند را تکرار می‌کنند: «بی‌نظیر بوتو، حامی دمکراسی بود!» و به همین «دلیل»، تندروهای مذهبی او را به قتل رساندند.

به موازات جنگ زرگری ژنرال شریعتمداری و شیرین عبادی، که بسیار «علمی ـ کشکی» است، نوکران تفنگ فروشان غرب در جمکران و در خارج از مرزها نیز، دقیقاً همین مهملات را تکرار می‌کنند. رسانه‌های مشارکت‌چی‌ها در داخل، سایت گویا نیوز، که متعلق به اکبر بهرمانی است، و سایت‌های به اصطلاح مخالف حکومت جمکران که همگی «افتخار» حضور در سایت «گویا» را دارند، در مسیر پروپاگاند جنگ‌طلبانة غرب بسیج شده‌اند، و بر مرگ خانم بوتو، که گویا یک دمکرات مادرزاد بوده، اشک تمساح می‌ریزند. البته نوحة شیخ مسعود بهنود، بر مرگ «بی‌نظیر» حکایت دیگری است! که اصلاً در حوصلة این وبلاگ نمی‌گنجد، چون طبق معمول شیخ مسعود، از زبان ابتذال توضیح‌المسائل نیز غافل نشده! اصولاً چون حکومت جمکران «مردم‌سالاری دینی» است، مخالف‌نمایان حکومتی هم به شدت «دینی‌اند»، و به اصطلاح لائیک‌های‌شان نیز، از «امر به معروف و نهی از منکر»، یا فضولی در امور دیگران غافل نمی‌شوند.

پس برای آخرین بار یادآور شویم که این وبلاگ، از زندانیان و قربانیان «ویژه» حمایت نمی‌کند. بارها تکرار کرده‌ایم که ما خواستار آزادی تمامی زندانیان سیاسی، بدون استثناء هستیم. و نمی‌پذیریم که بعضی «زندانیان» سیاسی، که به دلایلی از «امتیازات ویژه» نیز برخوردارند، به تبلیغ برای حکومت توحش جمکران پرداخته، قوة مفتضح و جنایتکار قضائیة این حکومت را مدافع حقوق بشر قلمداد کنند. در نتیجه، «فدائیان آزادی» که در 22 بهمن هم «آزادی» را در نعلین روح‌الله مشاهده کرده بودند، بهتر است برای دیگران تعیین تکلیف نفرمایند. هم‌میهنان عزیزی که از هول هلیم، تاکنون چندین‌بار در دیگ حماقت مبارزات مضحک خود افتاده‌اند، بهتر است نگاهی به جهت گیری‌های مضحک خود طی سه دهة اخیر بیاندازند، تا بجای هم‌صدائی با «کاندی رایس» و «دویچه وله»، با مردم ایران همراه شوند. ما ارسال خمینی به کشور فرانسه، تبلیغات بنگاه خبرپراکنی «بی‌بی‌سی» برای «رهبرکبیر انقلاب»، و سیرک سیار پاسدار اکبر را فراموش نکرده‌ایم! بنابراین خواهان آزادی تمامی زندانیان سیاسی هستیم. به ویژه آن‌ها که نام و نشانی ندارند،‌ و زندان را هم به ابزار تبلیغات برای حکومت‌ رمالان، شاخة لندن، تبدیل نکرده‌اند. حال بازگردیم به اصل مطلب. یا قرار گرفتن حکومت اسلامی در خط سیاست اسرائیل.

پیشتر گفتیم که چون پاکستان «نقطة ضعیف» منطقه است، استعمار غرب سیاست‌های نوین خود را از پاکستان آغاز خواهد کرد، سپس همین سیاست به ایران صادر می‌شود. در نتیجه، پاکستان، آینة شرایط کشورمان است. تا پیش از جنگ 33 روزه در لبنان، در بر همین پاشنه چرخیده. هدف استعمار غرب از ایجاد بحران در پاکستان، دقیقاً همان هدفی است که در لبنان پیگیری می‌شود. به یاد داریم که پس از تهاجم وحشیانة ارتش ناتو به کشور عراق، یک سلسله عملیات خرابکارانه و ترور در کشور لبنان آغاز شد که مهمترین آن‌ها ترور رفیق حریری در ماه مارس 2005 بود. ترور رفیق حریری نیز مانند ترور بی‌نظیر بوتو، آناً تبدیل به ابزار «تهدید» شد. تهدید سوریه و ایران! در پی ترور رفیق حریری، گاوچران‌ها بلافاصله «گروه تحقیق» به راه انداختند، و مجرم را هم که از پیش می‌شناختند، «محکوم» کردند! سپس به شیوة سنتی خود، همانطور که در فیلم‌های «وسترن»‌ مشاهده کرده‌ایم، گلة انتقامجو جهت اجرای «عدالت» قیام کرده، کلانتر و معاونان‌اش را به قتل می‌رسانند و مستقیم می‌روند به سراغ کسی که در ذهن اینان «مجرم» بوده و باید «مجازات» شود.

در زبان فرانسه اجرای «عدالت مردمی» را در سرزمین گاوچران‌ها «لن‌شاژ» می‌نامند. در مفهوم مجازی، این واژه به مواردی اطلاق می‌شود، که رسانه‌ها با هدف تخریب شخصیت‌ معروفی تهاجم رسانه‌ای به وی را آغاز می‌کنند. و هرچه جنجال و هیاهو گسترده‌تر شود، و به درازا بیانجامد، ابعاد تخریب گسترده‌تر خواهد بود. حتی اگر ثابت شود حق با رسانه‌ها نبوده، تخریب شخصیت انجام شده! در مفهوم لغوی، هنگامی که یک گروه، خود را همزمان در مقام پلیس، قاضی و دادستان قرار داده، یک نفر را متهم، محکوم و مجازات می‌کند، مرتکب «لن‌شاژ» شده.

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، گاوچران‌ها و متحدان‌شان در جبهة ناتو، جرم را مرتکب می‌شوند، سپس انگشت اتهام را به سوی مخالفان خود گرفته، با نادیده گرفتن حقوق و قوانین بین‌المللی از طریق تهاجم نظامی به «لن‌شاژ» ملت‌ها می‌پردازند. یوگسلاوی، افغانستان، عراق و لبنان در همین چارچوب، در زبان یانکی‌ها، «لینچ» شدند.

پس از ترور رفیق حریری، به یاد داریم که متحدان اسرائیل در لبنان، هم‌صدا با دولت‌های غربی، بلافاصله دولت سوریه را متهم کردند. پروپاگاند ضد سوری در دراز مدت، به تهاجم نظامی اسرائیل به لبنان منجر شد. تهاجمی که ارتش آمریکا هم مستقیماً در آن شرکت داشت. و طی این جنگ که 33 روز به طول انجامید، خارج از کشتار غیرنظامیان، تقریباً تمام زیرساخت‌های کشور لبنان هم به ویرانی کشیده شد، و به یاد داریم که ارتش لبنان از هر گونه دخالت در این جنگ «منع» شده بود! ظاهراً جبهة ناتو از شرایط فعلی در لبنان کمال رضایت را دارد، چون می‌پندارد، به این ترتیب در دراز مدت می‌تواند یک جنگ داخلی تمام عیار را سازمان داده، شرایط منطقه را به سه دهة پیش بازگرداند. با این تفاوت که، اکنون زمینه برای تبدیل پاکستان به یک لبنان دیگر نیز فراهم آمده!

بی‌جهت نیست که کاندی رایس تشکیل «گروه تحقیق» پیرامون ترور خانم بوتو را پیشنهاد داده‌اند! فردا که جرج بوش از خواب بیدار می‌شود، نتیجة «تحقیقات» گروه روی میز اتاق خوابش خواهد بود: تندروهای مذهبی، القاعده، و همة نوکران جهادگر عموسام حتماً در لیست مجرمین قرار دارند. دولت حامی مجرمین هم از نوکران وفادار آنگلوساکسون‌ها است: حکومت اسلامی جمکران! جبهة ناتو، در این سناریوی سرشار از نبوغ، یک نکتة پیش پا افتاده را گویا فراموش کرده: پاکستان، لبنان نیست، و لبنان هم نخواهد شد! و اگر در پاکستان امکان بازگشت به دوران طالبان‌پروری بوتو وجود ندارد، جیره خواران سنتی غرب در جمکران، که به سینه زنی برای دمکراسی بی‌نظیر بوتو مشغول‌شده‌اند، به طریق اولی، امکان بازگشت به قدرت را نخواهند داشت.

آورده‌اند که خدیجه، همسر ملا، وی را برای آوردن آب فرستاد. نصرالدین با شتاب سطلی برداشت و به سر چاه رفت. چندین بار دلو را پر کرد و در سطل ریخت، ولی سطل پر نمی‌شد. هر چه ملا آب در سطل ریخت فایده نداشت. پس از مدتی، خدیجه که کاسة صبرش لبریز شده، فریاد می‌زند:
ـ ملا! بجنب! اینهمه وقت برای پرکردن یک سطل آب؟!
نصرالدین، با بهت و حیرت می‌گوید:
ـ نمی‌دانستم این سطل اینهمه جا دارد؟! تا به حال بیست دلو آب در آن ریخته‌ام، ولی مگر پر می‌شود؟
خدیجه به سر چاه رفته، نگاهی به سطل می اندازد، و وقتی می‌بیند سطل کذا، ته ندارد، فریاد می‌زند:
ـ ملا! واقعاً که خیلی احمقی! مگر نمی‌بینی این سطل ته ندارد؟!
ملا با قیافة حق به جانب می‌گوید:
ـ احمق خودتی! برای پر کردن سطل، آب را از دهانة سطل می‌ریزند، به ته سطل کاری نداره!




0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت