...
اگر نیروگاه بوشهر آغاز به کار کند، ایران به نخستین تولیدکنندة برق هستهای در منطقه تبدیل خواهد شد. این مطلبی بود که یک هفته پس از ارسال سوخت هستهای به ایران در شبکة «سی.ان.ان» مطرح شد. و لاریجانی، غلامبچة سفارت کذا، جهت ممانعت از چنین «فاجعهای» راهی مصر شده. چرا که، محافل یهودستیز و اسرائیل پرست غرب، با ایجاد ساختارهای زیربنائی در کشورمان به شدت مخالفاند. و مسافرت نیکولا سرکوزی به مصر نیز جهت ایجاد نیروگاه اتمی در این کشور صورت پذیرفت. حال وظیفة حکومت جمکران این است که با پافشاری بر تداوم غنی سازی، به عنوان «حق مسلم»، مانع از آغاز کار نیروگاه بوشهر شود، تا استعمار غرب بتواند از طریق نیروگاه مصر، بازار تولید برق هستهای در منطقه را در انحصار خود در آورد. بله، دلیل علاقمندی ناگهانی لاریجانی به آثار تاریخی مصر، علاقة ایشان به حفظ منافع اربابان «تاریخی» اسلام و مسلمین در منطقه است. جهت تحقق چنین هدف مقدسی، یک براندازی نیز لازم آمده، که پروپاگاند آن را بنگاه خبرپراکنی «بیبیسی»، با توسل به پروپاگاند سی سال پیش بر عهده گرفته! ولی در واقع با هدف ارائة «تصویر دلپذیر» از سلطنت پهلوی!
دو براندازی با توسل به یک پروپاگاند، جهت صرفهجوئی در مصرف! بله، این پروپاگاند ویژه، همانطور که شاهدیم در بنگاه خبرپراکنی «بیبیسی» آغاز شده. هدف آن مشخص است: هدایت گلة گمشده به سوی یک براندازی پرشکوه از نوع بهمن 1357. ابزار آن نیز «عدم رعایت حقوق بشر» از سوی شاه ایران است، که حدود سه دهة پیش، پس از ترک ایران در گذشت! بله، تعجب نکنید، اگر سایت کذا همان پروپاگاند سی سال پیش را از آبدارخانه بیرون کشیده، جهت ارائة «تصویر دلپذیر» از محمدرضا پهلوی و حکومت سلطنتی است! چون شرایط امروز، نیازی به ارائه اسناد «معتبر» وزارت امورخارجة بریتانیا ندارد! حکومت رمالان جمکران رو به مرگ است، و اربابان این حکومت از این واقعیت نیک آگاهاند.
به همین دلیل بنگاه خبرپراکنی «بیبیسی» به پروپاگاند تکراری متوسل شده، تا با ابزار مشابه، به نتیجة مشابه برسد. سه دهة پیش، شیپور تبلیغاتی حاکمیت انگلستان با معرفی روحالله خمینی به عنوان «رهبرکبیر انقلاب»، به نقل از سخنگوی کاخ سفید ادعا میکرد، که آمریکا همچنان از شاه ایران حمایت میکند. حال آنکه سرنگونی حکومت پهلوی، پیش از مسافرت جیمی کارتر به تهران در دستور کار سازمان سیا قرار داشت. اما امروز پس از گذشت سه دهه، حاکمیت انگلستان، در هماهنگی کامل با حاکمیت ایالات متحد، باز هم رؤیای یک براندازی در کشورمان را در سر میپروراند. ویژگی این براندازی، مانند براندازی پیشین، ممانعت از ایجاد ساختارهای زیربنائی در ایران است. و مهمترین این ساختارها، نیروگاه اتمی بوشهر است که، اگر آغاز به کار کند، ایران را به نخستین تولیدکنندة برق هستهای در خاورمیانه تبدیل خواهد کرد.
نخستین دستاورد سفر لاریجانی، غلامبچة سفارت کذا به مصر، دریافت مجوز غنیسازی اورانیوم از سوی اسرائیل برای ابتر کردن نیروگاه بوشهر بود. چون پافشاری گورکنها بر «تداوم غنیسازی اورانیوم»، از یکسو تصویب قطعنامة شورای امنیت، جهت اعمال تحریمها بر ما ملت را تضمین خواهد کرد، و به یاد داریم که «رهبر فرزانه» فرمودند، «تحریمها باعث پیشرفت در همة زمینهها» خواهد شد. و از سوی دیگر، تصویب قطعنامة شورای امنیت، آغاز کار نیروگاه بوشهر را نیز به تعویق خواهد انداخت. در نتیجه فرانسه، فرصت خواهد داشت، پیش از آنکه نیروگاه بوشهر آغاز به کار کند، نیروگاه مصر را به راه اندازد، و بازار برق اتمی را در منطقه به انحصار خود در آورد. بله خبر پراکنی ایسنا کاملاً حق دارد، لاریجانی برای بازدید از آثار تاریخی مصر به این کشور سفر کرده!
و میدانیم که علاوه بر پیوندهای تاریخی مصر و قوم بنیاسرائیل، طبق «بیبیگوزکهای» ادیان ابراهیمی، استعمار فرانسه و انگلیس نیز در مصر «حضور تاریخی» دارند. و خلاصه بگوئیم، مصر یکی از مستحکمترین دژهای استعمار غرب در منطقه است. علاوه بر این، خانوادة لاریجانی هم خود قسمتی از آثار تاریخی استعمار انگلیس در خاورمیانه به شمار میرود. پدر لاریجانی از زبالههای بازیافتی مناطق شیعه نشین عراق است، که جهت ایجاد «شبکة فدائیان اسلام» در ایران مورد استفاده قرار گرفته. این شبکه از طریق ازدواج ایجاد میشود. یکی ازپایگاههای اصلی شبکه در قم قرار گرفته. شبکه از این منطقه، به دیگر مناطق، یزد، اصفهان، نائین، تهران و مشهد گسترش مییابد. ازدواجها در خانوادة لاریجانی، این خانواده را از یکسو به شبکة قم، اصفهان و یزد پیوند داده که، به نوبة خود از طریق سببی به شبکة واعظ طبسی در خراسان مرتبطاند. جالب اینجاست که، غیردستاربندانی که در این شبکة خاص حضور دارند، مانند شخص علیلاریجانی، همگی از مقامات امنیتیاند.
حال بازگردیم به برادران لاریجانی که در شورای امنیت ملی، حوزة علمیه قم، در کانادا و در قوة قضائیه پراکنده شدهاند. و از قضای روزگار در رأس قوه قضائیه نیز یکی دیگر از زبالههای بازیافتی نجف و کربلا قرار گرفته. و به همین دلیل، بر سر تقسیم غنائم قاچاق مواد مخدر، با دولت مهرورزی به جنگ و دعوا مشغول است. امروز معاون قوة قضائیه، از تقسیم بندی بودجة مبارزه با مواد مخدر «انتقاد» کرده، میگوید برای مبارزه با مواد مخدر به قوة قضائیه بودجه نمیدهند! عباسعلی علیزاده، معاون قوه قضائیه، خواهان سهم بیشتری از بودجة 540 میلیارد ریالی مبارزه با مواد مخدر شده میگوید:
«این بودجه باید بین نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات و قوه قضائیه به نسبت تقسیم شود.»
منبع: ایرنا، خبرهای 16، مورخ 11 دیماه 1386
در وبلاگ مورخ 14 دسامبر 2007 گفتیم که بودجة سازمان تبلیغات اسلامی که خطبههای ابلهانة نماز علفزار را تهیه میکند، 600 میلیارد ریال در سال است. بله، سیدمهدی خاموشی، در سال 600 میلیارد ریال دریافت میدارد، تا مطالبات سفارتخانههای غرب را به خطبة نماز جمعه تبدیل کند. ولی بودجة مبارزه با مواد مخدر، که از بودجة تبلیغات استحماری کمتر است، میباید به جیب شاهرودی و شرکاء ریخته شود، تا ضمن دریافت حق و حساب از قاچاقچیان مواد مخدر، جوانان بیشتری را برای این «مبارزه» به پیشواز مرگ بفرستند. چون مبارزه با مواد مخدر در جمکران عبارت است از تأمین بازار انحصاری برای قاچاقچیان محترمی که تولیدات سازمان ناتو در افغانستان را به ایران وارد میکنند. اگر یک رئیس شهربانی شوت و پرت به خود اجازه دهد کاروان این تجار محترم را توقیف کند، قوة قضائیه و وزارت اطلاعات سریعاً به حسابش رسیدگی خواهند کرد. وظیفة نیروهای مبارزه با مواد مخدر در ایران در واقع، ممانعت از فعالیت اقتصادی گروههای رقیب استعمار غرب در منطقه است. این سنت مقدس به دوارن کلنل رضاخان بازمیگردد، و هیچ ارتباطی هم با شخص محمدرضا پهلوی ندارد، که این روزها رعایای الیزابت دوم مانند کرکس به دور جنازهاش حلقه زده، جیغ و فریاد به راه انداختهاند، تا به ما ثابت کنند، «سر» فلان و «لرد» بهمان اصرار داشتند «حقوق بشر» در ایران رعایت شود، و حتی «جون بائز» هم یک شعر بندتنبانی در مورد جنایات شاه سرود، ولی شخص شاه، با رعایت «حقوق بشر» مخالف بوده! اسناد بسیار «معتبرش» هم به زبان انگلیسی، روی سایت کذا مشاهده میشود! اسنادی که مانند قرآن، بازتاب حقیقت الهی و اسلام ناب محمدی است.
لازم است به آن «پژوهشگرتاریخ» معاصر یادآور شویم که، «جون بائز»، که برای بعضیها، از مبارزان راه «حقیقت» به شمار میرود، در واقع از بوقهای تبلیغاتی «وودستاک» بود که پس از تجزیة یوگسلاوی، همزمان با «برنار هانری لوی»، در بوسنی حضور یافت، و سوار بر خودروهای نظامی آمریکا گشتی در شهر زد و آثار جنایات بیل کلینتون و دارودستهاش را هم ندید و نشنید! گویا اصولاً کور و کر شده بود. پژوهشگر تاریخی! شخصیتی معتبرتر از یک خوانندة محفلی که به مصلحت وقت، با جنگ ویتنام مخالفت کرده، دم دستتان نیست؟ چه کسی به شما گفته هر که با جنگ ویتنام مخالف بوده، صلح طلب است؟ بسیاری از به اصطلاح صلحطلبان آمریکا، که با تهاجم اسرائیل به لبنان هم مخالفت کردهاند، اکنون آشکارا از جدائیطلبان کوسوو حمایت میکنند. نمیتوانید، بدون توسل به «رهبر» و «مرجع» حرف خودتان را بزنید، و وقایع تاریخی را بررسی کنید؟
کدام ابلهی میپذیرد که استعمار انگلیس خواهان رعایت «حقوق بشر» در ایران باشد؟ کدام احمقی با مشاهدة شرایط فجیع عراق میتواند بپذیرد که جنایاتی که امروز در کشور عراق صورت میپذیرد خواست جلال طالبانی است؟ مگر شاه ایران بر سازمان امنیت و نیروهای انتظامی کنترل داشت؟ این سازمانها براندازی حکومت پهلوی را سازمان دادند، و امروز هم پای در همان مسیر براندازی گذاردهاند. ابزار سازمانهای امنیتی ایران، جهت سامان دادن به براندازی، تحریک افکار عمومی، شایعه پراکنی و تشویق اراذل و اوباش به تخریب ادارات دولتی و اموال عمومی است. پس از تخریب اماکن عمومی توسط اوباش ساواک، سرکوب مردم عادی آغاز میشود. و به این ترتیب وارد دور باطل «سرکوب ـ شورش» میشویم. با هر سرکوب، شورش اوج میگیرد، و راه برای سرکوب گستردهتر هموار میشود. هدف از این نمایش نفرت انگیز، کشاندن مردم به خیابانها است. همچنان که در سال 1357 شاهد بودیم.
در آغاز هر براندازی، رسانههای حکومتی، اراذل و اوباش را «مردم خشمگین» مینامند! و اینبار «مردم خشمگین» به یک فرمانداری در بندرترکمن حمله کردهاند. به گزارش سایت اکبر بهرمانی در تبعید، مورخ دوم ژانویه 2008، بر خورد قایق نگهبانی دریا به قایق یک جوان ماهیگیر به مرگ وی منجر میشود. و دو روز پس از مرگ این جوان، «مردم خشمگین»، که گویا روستائیان فقیر منطقه هستند، با 30 خودرو نیسان، و 60 موتور سیکلت، به پاسگاه نیروی انتظامی حمله برده، ساختمان آن را به آتش میکشند. سپس همین «مردم خشمگین»، به فرمانداری بندر ترکمن حمله برده پس از تخریب تجهیزات رایانهای، شیشههای ساختمان را هم میشکنند. و عجیب است که ماموران انتظامی هیچ واکنشی به «مردم خشمگین» نشان نمیدهند! چون پس از این درگیریها، نیروهای «ویژه» به بندر ترکمن وارد میشوند و اعلام حکومت نظامی میکنند. البته پر واضح است که، در این گیرودار، هیچکس با «مردم خشمگین» کاری ندارد، نیروی انتظامی فقط مردم عادی را سرکوب میکند.
این صحنهای است از آشوب و سرکوب سازمان یافته توسط ساواک. بهانه هر چه باشد، شیوة کار شناخته شده است. به ویژه برای کسانی که وقایع سال 57 را به یاد دارند. بومیان بندر ترکمن، طبق قوانین نانوشتة استعمار، در شیلات ایران جائی نداشتهاند. حال آنکه قوم و قبیلة مسعودیها بدون آنکه کارمند شیلات باشند، همگی از این اداره هر ماه «حقوق» دریافت میکنند! بومیان بندرترکمن دهههاست در برابر این بیعدالتی آشکار که فقر را بر آنان تحمیل کرده، سکوت کردهاند. چگونه است که ماهیگیران فقیر مجهز به30 دستگاه خودرو نیسان، به نیروی انتظامی حمله میبرند؟ این خودروها متعلق به کدام «مردم فقیر» بوده؟ و این «مردم فقیر» چگونه مردمیاند که نیروهای انتظامی شهامت واکنش به تهاجم آنان را نیافتند؟ بهتر است بگوئیم «مردم خشمگین»، به بهانة مرگ یک جوان، تهاجم به نیروهای انتظامی را آغاز کردند، تا «شرایط ویژه» بر بندرترکمن حاکم شود. به همین دلیل پاسدار شریعتمداری در کیهان خفقان گرفته، و بجای پرداختن به محرومیت بومیان ترکمن، به مهملگوئی در مورد «رزم آراء» مشغول شده، تا ترور او را توجیه کرده باشد. پاسدار شریعتمداری که خود از کارمندان «شریف» ساواک است، مسلماً باید بداند که شخص علم، یا بهتر بگوئیم دربار پهلوی در ترور رزم آراء دخالت مستقیم داشته، و فدائیان اسلام ابزار استعمار برای ترور نخست وزیری بودند که با طرح خائنانة مصدق مخالفت میکرد. ولی به نظر میرسد، «تیمسار» شریعتمداری، مانند دیگر نخبگان حکومت جمکران ادعای «دانستن» دارند.
گویند یک باغبان اهل قونیه، که آوازة علم و دانائی ملانصرالدین را شنیده بود، جهت محک زدن درک و فهم نصرالدین، وی را به باغ میوة خود دعوت میکند. باغبان، با ملا به قدم زدن در باغ پرداخته، ضمن صحبت از ایندر و آندر، هر از گاهی، درختی را به ملا نشان میدهد و میپرسد، میدانی این چه درختی است؟ و ملا هر بار، با نگاه به میوة درخت، پاسخ درست میدهد. تا اینکه صاحب باغ، ضمن اشاره به یک درخت زردآلو، پرسش خود را تکرار میکند. ملا که تا آن روز زردآلو ندیده، کمی فکر میکند، سپس با قیافة حق به جانب میگوید:
ـ این درخت «تخم مرغ پخته» است، که باد شدید سفیدههایاش را برده.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت