بهجت و بینظیر!
....
حدود شش ماه پس از پایان جنگ استعماری 8 ساله با عراق، روز 13 دیماه 1367، روحالله خمینی یک نامه برای گورباچف ارسال داشت تا تلویحاً به رهبری اتحاد جماهیر شوروی اعلام جهاد دهد! آنزمان اتحادجماهیر شوروی در آستانة فروپاشی قرار داشت، حمایت سازمان ناتو، حکومت اسلامی، پاکستان و ترکیه از «مجاهدین»، خصوصاً تحویل موشکهای «استینگر» آمریکائی به مجاهدین باعث شد که ارتش سرخ کنترل هوائی را از دست داده، ناچار به ترک افغانستان شود. همچنانکه موشکهای «سام6» در سال 1975 به کنترل هوائی ارتش آمریکا بر ویتنام پایان دادند، و همانطور که میدانیم نظامیان آمریکا نیز از ویتنام گریختند. بله، در چنین شرایطی بود که اربابان روحالله زمینه را برای «جهاد» و تشکیل اتحاد جماهیر اسلامی مناسب تشخیص داده، نوکران« نه شرقی، نه غربی» عموسام بلافاصله امر به معروف و نهی از منکر را شروع کردند، و از قول روحالله یک نامة «فلسفی»، «عمیق» و «مستدل» نوشتند که در چند خط ماتریالیسم را ضربه فنی کرد، و پیروزی دین اسلام را هم به ثبوت رسانید. این نامه را ریزه خواران سنتی عموسام، محمد جواد لاریجانی، جوادی آملی و مرضیه دباغ به مسکو بردند. در این نامة ابلهانه که بررسی متن آن را به وقت دیگری موکول میکنیم، نوکران عموسام چنین گفته بودند:
«[...] ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک میدانیم [...]»
منبع: آفتاب نیوز، مورخ 11 دیماه 1386، کد مطلب: 68884
بله، دنبالة استراتژیک این «نامه» را، که سرشار از رایحة نوکری و دمجنبانی حکومت اسلامی برای اربابانش در سازمان سیا بود، به خاطر داریم: تهاجم نظامی عراق به کویت در تاریخ دوم اوت سال1990، که باعث تقویت حضور نظامی ایالات متحد در منطقه شد، تا جنگ داخلی در افغانستان نیز سازمان داده شود. پس از فروپاشی اتحادجماهیر شوروی، آمریکا موفق به «صدور» ناگهانی ترورریستهای اسلامی به کشورهای تازه استقلال یافتة تاجیکستان، ترکمنستان و ... شد، و در مناطق مسلماننشین و استراتژیک قفقاز، همچون «چچنی»، با حمایت از مشتی تروریست، عملاً زمینة تجزیة خاک کشور روسیه را هم فراهم آورد. حمایت آشکار نهضت آزادی از تروریستهای چچن توسط ابراهیم یزدی را هنوز فراموش نکردهایم، و «حاج» ابراهیم در موضعی نیست که امروز در سایت گویا نیوز، تروریسم و خشونت را محکوم کند. پس از فروپاشی شوروی، دورة ریاست جمهوری یلتسین آغاز شد. و در این دوره، قرارداد «گور ـ چرنومردین»، به امضاء رسید، که طبق آن روسیه تعهد کرده بود، از فروش سلاح به حکومت اسلامی خودداری کند. به زبان سادهتر، این قرارداد، که در زمان بیل کلینتون به امضاء رسید، حکومت اسلامی را که مدعی «نبرد با آمریکا» بود، موظف کرد خریدار سلاحهای تولید غرب باقی بماند!
امروز، پس از گذشت دو دهه از ارسال نامة «مضحک» خمینی به رهبر اتحادجماهیر شوروی، خبرگزاری رویتر گزارش داد، علی خامنهای میگوید، اگر رابطه با آمریکا برای ملت ایران مفید باشد، وی در برقراری این رابطه پیشقدم خواهد شد! به احتمال زیاد سیدمهدی خاموشی، که سالی600 میلیارد ریال بودجه دریافت میکند، تا خطبه پردازی روزهای جمعه را صورت دهد، فردا میباید در خطبههای علفزار، جنگ خونینی بر علیه «آمریکای جهانخوار» به راه اندازد. چون آنچه علی خامنهای برای ملت ایران «مفید» تشخیص میدهد، در واقع همان جنگ و تحریم است که باعث «پیشرفت در همة زمینهها» نیز شده!
البته فکر نکنید که فقط علی خامنهای چنین برداشتی از مسائل دارد، ابداً! فعلة فاشیسم زندگی خود را مدیون بحران و تنشاند. امروز محمد ملکی رسماً از دانشجونمایان دعوت کرده که برای شورش آماده شوند. محمد ملکی، از آن شخصیتهائی است که فقط در جهان سوم «تولید» میشوند، و از آنجا که اصولاً هیچگونه مرامی ندارند، و به هیچ اصلی هم پایبند نیستند، به سادگی دروغ میگویند، و مانند همة فاشیستها، شیفته و بندة قدرتاند. و به محض آنکه قدرت تضعیف میشود، فریاد اعتراض اینان به هوا میرود. چرا که، تضعیف قدرت، اینان را سریعاً به هراس میاندازد. اگر نگاهی به مخالفنمایان حکومت اسلامی بیاندازیم، خواهیم دید همگی در تحکیم پایههای این حکومت عصرحجر فعالانه شرکت داشتهاند. برای پرهیز از اطالة کلام، به ذکر نام سردستههای گروههای شیفتة قدرت اکتفا میکنیم: محمد خاتمی، حجاریان، بهزاد نبوی، ابراهیم یزدی، عیسی سحرخیز، شیرین عبادی، مهرانگیزکار و محمد ملکی.
محمد ملکی امروز در سایت اکبر بهرمانی در تبعید، ضمن سرزنش حکومتهای فاشیست، میگوید این حکومتها مردم را از واقعیات تاریخی دور نگاه میدارند. محمد ملکی، سپس جهت آشنائی مردم با «تاریخ»، به ذکر مصیبت «حماسة 16 آذر» میپردازد! پیشتر میگفتند، دانشجویان دانشگاه به حضور نیکسون، معاون رئیس جمهور آمریکا در تهران اعتراض داشتند، و خلاصه مطلب سه نفر در جریان این اعتراضات دانشجوئی کشته شدند. شاهدیم که هنوز دانشجونمایان و رهبرانشان از جمله آقای ملکی، از جسد همان سه دانشجو تغذیه میکنند.
ایشان در مقالة امروز خود میگویند، دانشجویان به توافق دولت ایران با کنسرسیوم اعتراض داشتند. باید از آقای ملکی بپرسیم حضور نیکسون در تهران یا توافق دولت با کنسرسیوم چه ارتباطی به دانشجو دارد؟ مگر هر مقام رسمی که به ایران سفر میکند، میباید از دانشجو جماعت کسب اجازه کند؟ یا مگر دانشجویان کارشناس مسائل نفتی بودند که به توافق دولت با کنسرسیوم اعتراض کردهاند؟ و اگر دانشجو جماعت اینچنین به همة مسائل وارد است، چرا به سفر ژنرال هویزر، کورت والدهایم، و مکفارلین اعتراض نکرد؟
ضمن تکرار این مطلب که دانشگاه حزب سیاسی نیست، و دانشجو جماعت صلاحیت دخالت در امور جاری کشور را ندارد، به محمد ملکی باید بگوئیم که ایشان نیز در پنهان داشتن وقایع تاریخی از مردم با همین حکومت شریکاند. در ضمن به آقای ملکی متذکر میشویم که مردم ایران امروز نیک میدانند آشوب طلبان، چه در دانشگاه، و چه در رکاب اللهکرمها و ماشالله قصابها از سوی سازمان های «امنیتی ـ نظامی» و زیر نظر ساواک رهبری میشوند. تشکیلاتی که وظیفهاش تأمین امنیت منافع استعمار در ایران است. و نهضت به اصطلاح آزادی، در چارچوب تأمین همین منافع ایجاد شده. و اگر رهبرانشان به زندان رفتهاند، جهت کسب وجهه بوده و بس. موسویخوئینیها هم به زندان رفت، و امروز همه میدانند، که مانند محمد خاتمی، از کارمندان ساواک بوده. صرف زندان رفتن نه تنها کسی را در امور سیاسی صاحبنظر نمیکند، که با رفتن پشت میلههای زندان نمیتوان «شرافت» سیاسی ابتیاع کرد.
دوران پرافتخار دولت مهدی بازرگان، و کنار آمدن ایشان با اراذل و اوباش خیابانی را فراموش نکردهایم. مذاکرات اعضای «شریف» نهضت آزادی با سالیوان و هویزر را نیز به یاد داریم، و همچنین به یاد داریم که پس از استعفای نمایشی مهدی بازرگان، به بهانة اعتراض به اشغال سفارت آمریکا، شخص ایشان، در شورای انقلاب به همراه دیگر اوباش «صادراتی» سازمان سیا، حضور به هم رسانیدند. و به یاد داریم که مهدی بازرگان در دوران وحشت ریاست جمهوری اکبر هاشمی، راهی اروپا شده بود و ما را دعوت به بازگشت به «میهن» اسلامی میکرد. و از قضای روزگار، همین مهدی بازرگان است که در سال 1332، به عنوان «استاد» دانشگاه، به بهانة اعتراض به سرکوب مردم ایران، به قرارداد کنسرسیوم اعتراض میکند! و آقای ملکی هم سند و مدرک اعتراض را ارائه میدهند، تا ما ببینیم چقدر اعتراض امثال بازرگان «شرافتمندانه» بوده:
«منظور غائی و اصلی از تمام این اعمال همانا انجام قراردادی برای نفت ایران و تثبیت اوضاع و احوال سابق است که مباین با حیثیت و استقلال و آزادی ملی است. هر قراردادی را که با چنین قیود و شروط و کیفیات امضا و تصویب و مبادله نمایند منبعث و ناشی از اراده ملت ایران نیست و باطل و کان لم یکن و ملغیالااثر میباشد و برای ملت ایران به هیچ وجه الزام آور نخواهد بود.»
شاید آقای ملکی که اصرار دارند مردم را با واقعیتهای تاریخی «آشنا» کنند، بتوانند به ما بگویند پس از براندازی سال 1357، قرارداد کنسرسیوم با چه شرایطی «تجدید» شد، و چرا اینبار جناب مهدی بازرگان و دانشجویان «عزیزشان» اعتراض نکردند؟ البته نیازی به پاسخ حضرت ملکی نیست! قرارداد خفت بار کنسرسیوم توسط حکومت اسلامی «تمدید» شد، و نهضت آزادی هم هیچ اعتراضی نکرد. چون بازرگان و شرکاء نگران منافع ملت ایران نبوده و نیستند. مبارزات دارودستة بازرگان به مبارزات مهرانگیزکار میماند. که به خرج ما ملت در ایالات متحد خیمه زده، تا به عنوان مخالف، هر از گاهی «مقالهای» قلمی کند، و به مداحی از سرداراکبر و آیات عظام مشغول شود!
امروز چون راه بندان بود، طبق معمول! در تاکسی به مطالعة مقالة وزین مهرانگیزکار مشغول شدم، و هرچه سعی کردم نتوانستم جلوی خندة خودم را بگیرم! مطلب این حقوقدادن مبارز با این جملات آغاز میشود:
«آقایان نوک دماغتان را نگاه کنید کار سختی نیست.»
و آقایان باید با نگاه کردن به نوک دماغ خود، خون بینظیر بوتو را میدیدند که چون سیل بنیانکن جاری شده، و گویا قرار است انقلابی به پا کند. البته خانم بوتو هم از نگروپونته همین تقاضا را کرده بود. بله، من هم سعی کردم به نوک دماغام نگاه کنم، ولی هرچه نگاه کردم اثری از انقلاب ندیدم! اصلاً معلوم نیست آدمیزاد چگونه میتواند «نوک دماغش را نگاه کند»! در زبان فرانسه، وقتی میگویند کسی دورتر از نوک بینی خود را نمیبیند، در واقع کنایه از کوته بینی و حماقت اوست. ولی خوب، نخبگان جمکران با دیگران تفاوت دارند، به ویژه آقایانشان که اگر به نوک بینی خود نگاه کنند، گوئی در جام جهان نما مینگرند! و هرچه اینان در جام جهاننمای دماغ خود مشاهده کنند، تبدیل میشود به مقالهای از مهرانگیز کار در سایت اکبر بهرمانی! به زبان سادهتر یک روضة «بیبیزینب» برای «بینظیر بوتو». کسی که با حمایت بیقید شرط از سیاستهای سازمان سیا در افغانستان، باعث آوارهگی و مرگ هزاران هزار افغان شد، و افغانستان را به ویرانی کشید، و پیامد جنایاتش در افغانستان هر روز گستردهتر میشود. البته این مسائل برای حقوقدانانی چون مهرانگیز کار اهمیتی ندارد، از نظر اینان، «تلاش» بینظیر بوتو برای حفظ حجاب اهمیت دارد! «شهید» بوتو، گویا تا دم مرگ مواظب بوده حجاب از سرش نیفتد. چون به گفتة مهرانگیز کار، حجاب را «آزادانه انتخاب» کرده بود:
«بینظیر بوتو[...] با یک روسری نازک سفید و ماتیک قرمز قرمز[...] او رفت و بازنگشت[...] بینظیر بوتو لحظاتی پیش از آنکه به او شلیک کنند پیاپی روسری زیبایش را تنظیم میکرد اما نه از ترس ماموران منکراتی، بلکه از باب اختیار و پایبندی به سلیقههای شخصی خود[...]»
بله، «شنل قرمزی» ما با تکیه بر این «ادبیات روضهخوانان» میرود که به «شهدای کربلا» بپیوندد، تا نه تنها با استفاده از جسدش پاکستان را به آشوب بکشانند، که فعلة فاشیسم با توسل به «طرفداران» وی، رویای آشوب در ایران را نیز در سر بپرورانند. سازمان سیا برای حکومت جمکران، دو الگوی مناسب زن و مرد در نظر گرفته، که یکی در غرب (ترکیه) و دیگری در شرق (پاکستان) واقع شده. و ما فقط از طریق «انقلاب شکوهمند» باید به آنها دست یابیم: عبدالله گل، و بینظیر بوتو! هر دو پادوی سازمان سیا، و هر دو، «مستقل»، «آزادیخواه» و «مسلمان!»
دلیل لاتبازی سرداران، یا اجرای طرح ارتقاء امنیت، این است که ما را وادار کنند به خیابانها بیائیم، تا نان فعلة فاشیسم آجر نشود. بله، امروز سه دهه از عمر حکومت استعماری جمکران میگذرد، و تازه امسال است که، آیتالله بهجت، پایگاه اطلاع رسانی به راه انداختهاند. آیتالله بهجت همان آیتالله «معتبری» است که پس از مشاهدة قاتل «امام زمان» در خواب، بیهوش شده بود، و جهانیان نیز از این بابت خیلی «نگران» شده بودند.
آفتاب نیوز، به نقل از یکی از نزدیکان آیتالله بهجت مینویسد که، خداوند ایشان را «محمد تقی» نامیده. داستان از این قرار است که پدر آیتالله بهجت در سن 16 سالگی به سختی بیمار میشوند، به گفتة آفتاب نیوز وبا میگیرند، و خلاصه بیم آن میرفت که جام کذا را به دستشان بدهند. ولی ایشان در حالیکه با مرگ دست و پنجه نرم میکردند، صدائی میشنوند:
«با ایشان کاری نداشته باشید، زیرا ایشان پدر محمد تقی است.»
منبع: آفتاب نیوز، مورخ 9 دیماه 1386
افسوس که بینظیر بوتو، مادر آیتالله بهجت نبود! در غیر اینصورت، نگروپونته هم نگاهی به نوک دماغاش میکرد، و این صدا را میشنید:
«با ایشان کاری نداشته باشید، زیرا ایشان مادر محمد تقی است.»
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت