چهارشنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۷

نفت و «آرمانشهر»!


...
در راستای گسترش «توهم» دمکراسی‌پروری‌های غرب، پس از آنکه «آکسفورد» در «حماسه و اسطوره» برای ایرانیان «رنسانس» رویت کرد، دانشگاه «ام.آی.تی» هم «راه دمکراسی» را برای ما ملت مشخص فرموده! این دمکراسی ویژه همانطورکه انتظار می‌رود، یک دمکراسی‌دینی و افلاطونی، یا بهتر بگوئیم نظامی است فاشیستی که رهبری آن را پاسداراکبر بر عهده خواهد داشت. در دمکراسی اکبری، مانند همة نظام‌های فاشیستی، «نخبگان» بر مردم حکومت می‌کنند. و نخبگان کذا طبق فرمایشات پاسداراکبر باید مخلوطی باشند از نلسون ماندلا و روشنفکر!

پیش از ادامة مطلب در توضیح پیرامون فیلترشکن‌های اهدائی «رادیو فردا»‌ می‌باید اشاره کنیم که فیلترشکن‌های کذا مورد تأئید «گوگل» و «یاهو» است! در غیر اینصورت شرکت گوگل مستقیماً اقدام به حذف اطلاعات مربوط به آن‌ها از مرکز داده‌های ‌خود خواهد کرد. بله! هیچ فکر نکنید که ساواک مفلوک گورکن‌ها قادر به اعمال چنین سانسورهائی است، به هیچ عنوان! اعمال سانسور بر ایرانیان در سطح اینترنت، مستقیماً از سوی حاکمیت ایالات متحد حمایت می‌شود، و شرکت‌های گوگل، یاهو، و ... خارج از این حاکمیت قرار ندارند.

همزمان با انتخاب شیخ مسعود بهنود از سوی رادیو فردا به عنوان «مخالف» حکومت اسلامی، انتشارات دانشگاه «ام.آی.تی» و «بوستون ری‌ویو» نیز دمکراسی مطلوب حاکمیت آمریکا را در ایران برایمان کاملاً مشخص کردند! همانطور که گفتیم دمکراسی کذا را پاسداراکبر «تعریف» می‌کند. و جای هیچ تعجبی هم ندارد.

هزینة استخراج نفت در «رامیله» و «کوران غربی»، بزرگترین میادین نفتی دنیا واقع در عراق برای هر بشکه تقریباً یک دلار است! و همین بشکه نفت را امروز شرکت‌های نفتی حدود 140 دلار به مصرف‌کنندگان می‌فروشند! این مطلب تحت عنوان «دست کمپانی‌های نفتی عمدة دنیا در عراق رو شد» در سایت رسمی حاکمیت روسیه، «نووستی»، مورخ 22 ژوئیه 2008 انتشار یافته. این است دلیل واقعی شیفتگی آمریکا و متحدانش بر «اسلام»، و این است دلیل تلاش بی‌وقفة آکادمی‌های غرب برای بزک کردن چهرة کریه این «دین مبین»، به ویژه در منطقة خلیج‌فارس!

بله، مسئولان انتشارات دانشگاه «ام.آی.تی»، و دیگر دست اندرکاران تبلیغات استحماری خوب می‌دانند نان‌شان در گرو چپاول کشورهای جهان سوم، به ویژه در مناطق نفتی خاورمیانه است. و به همین دلیل وقتی در سایت‌های فارسی زبان شایع می‌کنند،‌ پاسداراکبر با نوآم چامسکی «مصاحبه» کرده، دفتر چامسکی در «ام.‌آی.‌تی» چنین دروغ شاخداری را نمی‌تواند تکذیب کند. همانطورکه بارها در این وبلاگ تکرار کرده‌ایم، آکادمی‌های غرب مراکز اصلی جهت سازماندهی سرکوب فرهنگی در ایران‌اند؛ «نشست» اخیر آکسفورد را که خوب به یاد داریم! یک «رنسانس» ‌در این «نشست» کشف شده بود که هیچ ارتباطی هم با «رنسانس» نداشت، و از نظر فرهنگی نیز در چارچوب «حماسه و اسطوره» گرفتار بود.

سایت «روزآنلاین» مورخ دوم مردادماه سالجاری، با افتخار فراوان انتشار «راه دمکراسی در ایران» را به زبان انگلیسی به هم‌میهنان گرامی و استعمارزده «مژده» داده و تأکید دارد که این کتاب مورد تأئید اندیشمندان بزرگی نیز قرار گرفته! این «روزی‌نامه» نام پنج‌ تن از همین اندیشمندان را به همراه «کامنت‌های» لبریز از شارلاتانیسم‌شان ضمیمه کرده. البته نوآم چامسکی در بین این پنج‌تن مقدس نیست؛ خوشبختانه هنوز کارش به اینجا نکشیده که به تأئید آشکار فاشیسم بپردازد! ولی آن «پنج‌تن» کذا در باب مهمل‌گوئی و گزافه واقعاً سنگ تمام گذاشته‌اند. و انتشارات «بوستون ری‌ویو» هم برای بازار گرمی بیشتر یک مصاحبه با پاسداراکبر ترتیب داده که در آن اکبر گنجی همان چرندیات خمینی و مهرورزی را فقط به زبانی دیگر برای ما ملت «تکرار» ‌کرده.

پاسدار اکبر در این مصاحبه مدعی شده در محله‌ای زندگی می‌کرده که در آن مارکسیست‌ها و سه نوع مسلمان زندگی می‌کرده‌اند! و امروز همان جوانان در این منطقة کذا، که مسلماً دیگر «پدربزرگ» شده‌اند، به «اسلام نوگرا» گرایش دارند! بله، در محلة پاسداراکبر لات و اوباش وجود نداشته، و پس از سی سال که از کودتای 22 بهمن می‌گذرد، پاسداراکبر به صراحت می‌داند جوانان «آنروز» اکنون طرفدار چه نوع «اسلامی» شده‌اند! حال ببینیم فواید این «اسلام نوگرا» چیست؟ اسلام نوگرا همان است که «محفل نوبل» پیشتر از زبان شیرین عبادی آنرا به جهانیان معرفی کرد: «اسلام در توافق با دمکراسی!» و فواید چنین اسلامی این است که دین را همچنان در عرصة عمومی حفظ خواهد کرد! و پاسدار اکبر هم به عنوان «روشنفکر» چنین اسلامی، مانند دیگر فاشیست‌های هزارة سوم در به در به دنبال «حقیقت» می‌گردد!

اکبر گنجی در ادامة این مصاحبة مضحک خواستار تولید روشنفکر ویژه برای جامعة ایران شده. به عبارت دیگر روشنفکران، همانطورکه خمینی منفور می‌گفت «باید خودشان را اصلاح کنند!» به گفتة پاسدار اکبر روشنفکر باید مجموعه‌ای باشد از گاندی یا نلسون ماندلا و روشنفکر! البته اگر کسی با فلسفة افلاطون آشنا باشد و ایدة «آرمان‌شهر» افلاطون را بشناسد، می‌داند که نوچة منوچهر متکی، به زبان بی‌زبانی سخن از «حکومت نخبگان» یا حاکمیت فاشیستی می‌گوید! می‌دانیم که در یک نظام دمکراتیک، سخن از حاکمیت مردم بر مردم است، نه حاکمیت «نخبگان بر مردم»! ولی پاسدار اکبر مانند همة «نخبگان» تولیدی استعمار در جهان سوم از درک چنین مسائلی عاجز است؛ وی طوطی‌وار و به فرموده، تبلیغات استحماری را تکرار می‌کند:

«اما در جامعة ما، روشنفکر حوزة عمومی باید با شخصیت‌هائی چون گاندی ونلسون ماندلا ترکیب شود [...]»

بله! بی‌جهت نیست که انتشارات «ام.آی.تی» هم وارد معرکه شده، این همان پروژة ابلهانة «گذار به دمکراسی»، ویراست «مک‌فال» و شرکاء است که به ما حق انتخاب بین فاشیسم، و دو گزینة فاشیستی دیگر اعطا می‌کرد. پیشتر در مورد «پروژة» مک‌فال توضیح داده‌ایم. و خلاصة کلام، ترهات اخیر اکبرگنجی در واقع کوبیدن بر طبل پروژة کذا است. پاسداراکبر در تداوم سنت شیادی و حماقت، ویژة نخبگان بازار مکارة استعمار، اسلام نوینی پیدا کرده که با دمکراسی در تضاد نیست! چون به زعم پاسدار اکبر یهودیت و مسیحیت نیز با دمکراسی تضادی ندارند! چرا که مؤسسات «هوور»، «اینترپرایز» یا «فریدام هاوس» اصرار بسیار دارند تا ما بپذیریم دمکراسی‌های غرب از کلیسا و احکام مسیحیت سرچشمه می‌گیرند! بر اساس این تبلیغات، اقتصاد، امور مالی و تفکرات «غیردینی» در دمکراسی هیچ نقشی ندارد! از قضای روزگار همین مهملات را هم انتشارات «ام.آی.تی»، یا «بوستون ری‌ویو» از زبان پاسدار اکبر به خورد ما می‌دهند:

«اسلام هم به اندازة مسیحیت و یهودیت با مدرنیته و لوازم منطقی آن تعارض دارد و همانند آنها می‌تواند خود را با مدرنیته سازگار کند.»


البته می‌دانیم که «سازگاری» مسیحیت با مدرنیته از روی اجبار صورت گرفت، و بر خلاف ترهات پاسداراکبر، این سازگاری به دلیل تضعیف اقتصادی بنیاد کلیسا در روند شیوة تولید بوده‌، نه روضه‌خوانی جوجه‌روشنفکران! به عبارت دیگر کلیسا در اروپای غربی از عرصة عمومی بیرون افتاد، و نمی‌تواند به عرصة حاکمیت دخالت مؤثر داشته باشد، با این وجود حاکمیت دمکراتیک در غرب کلیسا را در مقام یک بنیاد نفی نمی‌کند. بر خلاف تبلیغات رسانه‌های استعماری، نظام‌های سیاسی دین‌ستیز، به هیچ عنوان دمکراتیک نیستند، چرا که دمکراسی بنابرتعریف «انسان محور» است و انسان‌های دیگر را به دلیل باورهای‌شان سرکوب نخواهد کرد. به طور مثال، بر خلاف تبلیغات استحماری، استالینیسم با دمکراسی هیچ وجه مشترکی ندارد، و فاشیسم «اسلامی ـ استعماری» با هر دو اینان در تضاد قرار می‌گیرد!

ولی استعمار تلاش فراوان دارد تا دروغ بزرگی را به ما ملت بباوراند، «دروغ» بزرگی که بر پایة آن ملت استعمارزده و چپاول‌شدة ایران می‌تواند با مردم آمریکا یا انگلستان منافع مشترک داشته باشد! یا اینکه دولت آمریکا از نظر عملکردهای ساختاری، سیاسی و اقتصادی در همان موضعی قرار گرفته که دست‌نشاندگانش در ایران و عربستان! حال آنکه منافع ملت ایران از یکسو با حکومت اسلامی و از سوی دیگر با حاکمیت ایالات متحد در تضاد کامل قرار دارد، چرا که حاکمیت پوشالی در ایران مانند حکومت‌های اسلامی در پاکستان، عربستان و ترکیه در واقع نقابی بر چهرة کریه استعمار غرب است. دلیل علاقة استعمار غرب به حفظ و گسترش «مقدسات» همانطورکه پیشتر هم گفته شد، گسترش دامنة چپاول است، دلیل دیگری نمی‌توان یافت.

امروز هیچیک از دستاربندان شیعی مسلک نه در جمکران و نه در عراق، به خصوصی شدن نفت عراق اعتراض نمی‌کند! چون منافع خصوصی شدن نفت عراق به جیب اربابان سنتی اینان سرازیر می‌شود. و روحانیون هم مانند روشنفکران دینی، فقط زمانی که منافع چندملیتی‌ها ایجاب کند، سیاست‌شان عین دیانت‌شان خواهد شد! و در چنین شرایطی است که یک باره خواستار ملی شدن نفت در ایران می‌شوند! ولی همین جانوران وحشی امروز که دولت ایران عملاً نفت را خصوصی کرده، تا منافع اربابان‌اش تأمین شود، اقتصاد و نفت را بکلی فراموش کرده‌اند، و مرتباً دم از معنویت و حقیقت می‌زنند، و به بهانة دفاع از دمکراسی، با اختراع «اسلام نوگرا» تبلیغ آرمان‌شهر افلاطون می‌کنند.

این تحرکات استعماری در واقع برای جلوگیری از تشکیل بنیادهای تصمیم‌گیرنده از نظر اقتصادی، مالی و صنعتی در داخل کشور است. غرب همانطور که بنیاد سنتی سلطنت را با کودتای میرپنج «مدرنیزه»، و در واقع نابود کرد، با نابودی بنیاد سنتی دین، و جایگزین نمودن آن با پدیده‌ای به نام حکومت اسلامی از سه دهة پیش زمینة چپاول خود را در ایران تداوم داده. هم اکنون استعمار غرب قصد آن دارد که از تشکیل بنیادهای جایگزین در داخل ایران ممانعت کند و به بهانة به حاشیه راندن دین، بنیادهای جایگزین مدرن را نیز از غرب بر جامعة ایران تحمیل نماید. مسلم است‌که چنین بنیادهای وارداتی، همچون سلطنت میرپنج و یا حکومت اسلامی نمی‌توانند به هیچ عنوان بازتاب منافع ملی ما ایرانیان باشند.

نتیجة تحرکات غرب از نظر سیاسی تحمیل نوعی حاکمیت فرامرزی بر کشور خواهد بود که تصمیم‌گیرندگان واقعی آن خارج از مرزها قرار می‌گیرند؛ و در شرایط فعلی، چنین حاکمیتی در ایران و یا در دیگر کشورهای منطقه هیچگونه الزامی در اعمال نوعی سیاست دمکراتیک از قبیل حکومت‌های ژاپن و یا آلمان فدرال نخواهد داشت. چون سیاست «ویترین سازی» که شامل حال ژاپن و آلمان شد به هیچ‌ وجه شامل حال ما ایرانیان نخواهد شد. مقاومت همه جانبه در برابر گسترش «توهم» دمکراسی‌پروری‌های غرب تنها راهی است که در برابر ما ایرانیان قرار گرفته.






...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت