داس و کشکول!
...
بعضیها در روسیه و به ویژه در آمریکا به این توهم دچار شدهاند که گرایش سیاسی در حکومت ایران همواره باید مجموعهای باشد از سیاست سرکوب روسیه و چپاول آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک. البته از حق نگذریم، تاکنون چنین بوده. سهم ما از انقلاب اکتبر روسیه، سرکوب از نوع استالینیستی و ترویج آخوندیسم در قالب کودتای کلنل آیرونساید بود. احزاب به اصطلاح سیاسی ما هم بازتابی بودند از چنین شرایطی. و از آنجا که حساب راستگرایان از جبهة به اصطلاح ملی تا فدائیان اسلام روشن است، چون همگی ریزهخواران کارخانة رجاله پروری بوده و هستند، از چپنمایان میگوئیم که مانند حزب توده در ظاهر مدعی چپگرائیاند و در واقع ابزار استعماری ترویج دین و چوبدست افراطگرایان راست.
جریان چپگرائی در ایران از نظر تاریخی موجودیت خود را مدیون یک شاهزاده است: سلیمان میرزا اسکندری. در مورد عملکرد چپ در ایران پیشتر گفتهایم که وقتی کل حاکمیت را استعمار تعیین میکند، احزاب نیز از چپ و راست، خارج از چارچوب استعماری نمیتوانند قرار گیرند. به همین دلیل فعالیتهای سیاسی در ایران پس از کودتای آیرونساید، رسماً تحت نظارت استعمار انگلستان قرار گرفت. در چارچوب سیاست فاشیستی «شبیهسازی»، چپگرائی نیز در قالب حزب توده شبیهسازی شد. پیشتر در همین وبلاگ چند مطلب عوامفریبانه از «راه توده» مورد بررسی قرار گرفته و نیازی نیست در مورد عملکرد حزب کذا توضیح بیشتری داده شود.
حزب توده مانند دیگر چپنمایان ایران در پناه نعلین امام سیزدهم پناه گرفته بود، و امروز هم در سایة همین حکومت روزگار میگذراند. سران این حزب در زندان هم دست از عوامفریبی نشستند و کیانوری، با نامهنگاری برای علی خامنهای، به بهانة گلایه از رفتار دژخیمان با مریم فیروز، در واقع به تبلیغ برای قانون اساسی توحش حکومت اسلامی مشغول بود. امروز هم افتخار تبلیغات برای قوانین مترقی و پیشرفتة صدر اسلام بر عهدة دکتر «رئیسدانا»، استاد «چپنمای» دانشگاههای جمکران قرار گرفته. و رادیو فرانسه هم در تداوم همین «راه مقدس» کوشش فراوان به خرج میدهد. سایت «پیک ایران»، مورخ 25 ژوئیه 2008، مصاحبة رادیو فرانسه را با جناب رئیسدانا منتشر کرده.
طبق معمول، مصاحبه بر ممانعت حکومت از برگزاری مراسم مردهپرستی و سوگواری مخالفنمایان متمرکز شده. بله! عزاداران «حسینی» از جمله آقای رئیسدانا و اعضای محترم «کانون نویسندگان» بر مزار شاملو گرد آمده بودند که شعر بخوانند! ولی نیروهای انتظامی که به تأئید استاد چپنمای دانشگاههای جمکران، رفتارشان «مؤدبانه» بوده، به آنان آداب فاتحه خواندن را آموخته، میگویند نمیشود بر مزار کسی شعر خواند! و آقای رئیسدانا به عنوان استاد «سوسیالیست» دانشگاه اعتراض فرمودهاند، و در این «اعتراض» نانی هم برای «احترام به اهل قبور در تاریخ اسلام» به تنور دین چسباندهاند، تا همه بدانیم و آگاه باشیم که «احترام به اهل قبور» مراسمی است «علمی» که سابقة «تاریخی» دارد، آنهم در «تاریخ اسلام»! و اجرای این «مراسم علمی» در «تاریخ اسلام» نیازی به مجوز نداشته!
تعجب نکنیم، این است تجلی یک چپنمای راستگرا! کسی که به بهانة انتقاد از یک حاکمیت فاشیست اسلامی، مراسم «تاریخی» در اسلام رؤیت میکند! مامور انتظامی به آقای رئیسدانا یاد داده چگونه باید آیات عربی را بر مزار مردگان بلغور کرد، و جناب استاد که همواره جهت مبارزه با امپریالیسم آمادة قیام هستند، میفرمایند:
«ادای احترام به اهل قبور در کجای تاریخ اسلام مجوز میخواسته؟»
بله! مگر در «تاریخ اسلام»، محمد از حضور خانوادة «مشرکین» بر مزار رفتگانشان ممانعت به عمل می آورد، یا آنها را مجبور به خواندن «فاتحه» میکرد؟ راستاش ما که نمیدانیم، چون این نوع «تاریخ» را بجز «چپالله» کسی نمیشناسد. چپالله که برای مخدوش کردن هر گونه تلاش جهت غنای فرهنگ سوسیالیستی در میان جوانان ایران، در دانشگاههای جمکران خیمه زده! ویژگی «چپالله»، همانطورکه گفتیم فقرفرهنگی اوست. به یاد داریم که شاعر «گرانمایة» چپ، احمد شاملو چند سال پیش از شهادت جانگداز، به زیارت ایالات متحد مشرف شده بودند، تا با پریشانگوئی به فردوسی طوسی جنگ زرگری به راه بیاندازند. البته فکر بد نکنید، ایشان برای ایراد چنین مهملاتی حق و حسابی از هیچکس هم دریافت نمیکردند! این «شاعر» بلندپایه به تنهائی کشف کرده بود که سدهها پیش، زمانیکه نظام فئودالی بر جهان بشری حاکم بوده، فردوسی هم «فئودال» بوده! البته این کشفیات پس از آن صورت گرفت که ماشاالله قصابهای جمکران کشف کرده بودند فردوسی سلطنتطلب است! بله «پژوهشهای علمی» چپالله و اوباش، نهایت امر مکمل یکدیگر میشوند. و علت عشق و علاقة «کانون نویسندگان» به احمد شاملو فقط به دلیل مطالعات عمیق ایشان پیرامون حافظ، و به ویژه فردوسی و شاهنامه است! سگهای هار جمکران نیز جهت بازارگرمی برای همین کانون به اصطلاح «غیرقانونی»، به دشمنی با جسد شاملو پرداختهاند.
رادیو فرانسه هم در راستای همین سیاست بازارگرمی، و جهت پنهان داشتن حمایت استعمار غرب از سرکوب ما ملت، از آقای رئیسدانا میپرسد، چرا حکومت ایران با بزرگان خود چنین رفتاری میکند:
«دلیل حساسیت حکومت به شاعر بلندآوازهای چون شاملو، هشت سال پس از مرگش چیست؟ چرا مقامات ایرانی [...] با چنین تلخی و خشونتی با بزرگان دگراندیش ادب و هنر ایران برخورد میکنند؟»
و مسلم است که «کاماراد» رئیسدانا در پاسخ نخواهند گفت، دولت شما چرا از چنین حکومت ضدبشری حمایت میکند؟ ابداً! «کاماراد» عزیز ما، اگر عمامه و نعلین ندارند، در عوض مانند دستاربندان شیعه اهل تقیهاند! ولی ضمن «تقیه»، آخر کار «بند» را هم آب میدهند و میفرمایند، این حاکمیت با چنین برخوردی «مخلصان» را طرد میکند! و متوجه میشویم که «چپالله» چگونه در کانون نویسندگان با استفاده از تریبون رادیو فرانسه مراتب چاکری و نوکری خود را به حکام جمکران «ابراز» میدارد.
بله واقعاً! چرا «مقامات ایرانی» چنین رفتاری میکنند؟ پاسخ این پرسش فقط در آستین «کاماراد» رئیسدانا است که یک پاسخ «آخوندی، استالینیستی و درویشی» تقدیم مخاطبان شوت و پرت میکند. ایشان در حالیکه کشکول و تبرزین را با داس و چکش عوضی گرفتهاند، میفرمایند:
«جباریت و تنگ نظری ایدئولوژیک [...] آنقدر پیش میرود که شمار کمی در جرگة مخلصان باقی میمانند.»
بله! «جباریت، تنگ نظری و جرگة مخلصان» را چپالله جدیداً به گنجینة ادبیات مبارزات سوسیالیستی ایران افزوده! اگر واژة «ایدئولوژیک» را از پاسخ آقای رئیسدانا کم کنیم، بجز ادبیات تهیمایة حوزوی آیا هیچ باقی میماند؟ البته «کاماراد» رئیسدانا موفقیت «کانون نویسندگان» را در انتخاب هیأت دبیران از جمله دلائل حضورسگهای هار جمکران بر مزار شاملو ذکر کردهاند تا نگویند که این معرکهگیری در واقع برای گرم کردن بازار چپنمایان و سرکوب چپگرایان به راه افتاده؛ حکایتی تکراری که پس از وقوع انقلاب بلشویکها در روسیه، تاکنون در ایران به هزار صورت متفاوت به روی صحنه برده شده.
حاکمیت روسیه که چندین دهه مدعی «مارکسیسم ـ لنینیسم» بود، و شکست ارتش فاشیسم را در زمرة افتخارات تاریخی خود به شمار میآورد، پس از فروپاشی اتحادجماهیر شوروی چند سالی را در پریشانی و آشفتگی گذراند، تا توانست به عنوان «قدرت جهانی» بار دیگر ابراز وجود کند. طی دوران ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین، حاکمیت روسیه در داخل خاک خود در چچنی به نبرد با اسلامگرایان افراطی مشغول شد و در کمال تعجب، امروز که اوضاع چچنی کمی آرام شده، همین حاکمیت به ترویج اسلام در چچنی قیام کرده، خواهان وحدت مسلمین است!
به گزارش سایت نووستی، مورخ سوم مردادماه سالجاری، به دستور رمضان قادراوف، رئیس جمهورچچن، پلاژهای چچن «زنانه ـ مردانه» میشود، و زنان کارمند دولت میباید با پوشش اسلامی در محل کار خود حاضر شوند! همچنین به گزارش نووستی، مورخ 15 تیرماه، رمضان قادراوف، برای همبستگی و اتحاد مسلمانان پیشرو «تصوف» را پیشنهاد کرده:
«تصوف حامل ارزشهای حقیقی اسلام است[...] همین تصوف پایهای است که تمامی مسلمانان پیشرو را همبسته میسازد.»
به نظر میرسد دولت روسیه چنین تشخیص داده که سیاست اسلامپرستی آنگلوساکسونها را که سه دهه است بر ما ملت تحمیل کردهاند، میباید مستقیماً خود بر مردم چچن اعمال کند! میدانیم که «شهید» حسین اوباما هم مسلمان است، و اگر سازمان سیا از جعبة مارگیری انتخابات ایالات متحد یک سیاه پوست مسلمان بیرون بکشد، لازم است حاکمیت روسیه در اسلامپرستی و مسلمانی دست بالا را داشته باشد. و به همین دلیل، حاکمیت روسیه سند رسمی سیاست خارجی را که همین چند روز پیش به امضاء پرزیدنت مدودف رسیده بود، فعلاً در بایگانی گذاشته! و سایت نووستی، سخنگوی حاکمیت روسیه، به طور مستقیم و غیرمستقیم دست به تبلیغات اسلامی میزند. سادهتر بگوئیم روسیه در اسلامدوستی به رقابت با آمریکا برخاسته.
در وبلاگ «نفت و آرمانشهر» گفتیم که انتشارات دانشگاه «ام.آی.تی»، کتابی به نام «راه دمکراسی» به زبان انگلیسی منتشر کرده که در واقع همان پروژة فاشیستی «رابرت مکفال» تحت عنوان «گذار به دموکراسی در ایران» است. البته این کتاب به نام پاسدار اکبر انتشار یافته و به ادعای بوقهای تبلیغاتی سازمان سیا، یک مترجم «زبردست» همچون عباس میلانی نیز رنج ترجمة آنرا بر خود هموار کرده! در مورد شناخت حاج عباس میلانی از زبان فارسی و انگلیسی پیشتر دیگران گفتهاند و بسیار هم گفتهاند، لزومی ندارد وقت این وبلاگ را به بیمایگی نخبگان برگزیدة ایران زمین در ینگهدنیا اختصاص دهیم. در مورد فرد شیادی به نام پاسدار اکبر هم به اندازة کافی گفتهایم ولی در مورد شیفتگی «ام.آی.تی» بر فاشیسم کوتاهی کردهایم.
پس یادآور شویم که آکادمی کذا پیشتر هم یک «نشست» برگزار کرده بود که فعلة مؤنث و مذکر فاشیسم به رهبری شیخ مسعود بهنود در آن حضور فعال داشتند، شایع شده بود که «نوآم چامسکی» هم در این نشست حضور خواهد یافت! فاجعهای که ظاهراً به خیر گذشت! همانطورکه گفتیم تاکنون نوآم چامسکی موفق شده از آلوده شدن نام خود به فاشیسم پرهیز کند، تا آینده چه پیش آورد. فراموش نکنیم که سیرک سیار پاسدار اکبر از کاخ کرملین آغاز شد، و اگر کار به همین منوال پیش رود مطمئن باشیم در میان «شخصیتهای» کلیدی ینگهدنیا و روسیه، هیچکس از آلودگی به لجنزار فاشیسم اسلامگرا در امان نخواهد ماند.
البته جرج بوش امروز ادعا کرده طی 7 سال گذشته با نقض حقوق بشر مبارزه فرموده! به گزارش سایت صدای آمریکا، مورخ 25 ژوئیه 2008، پرزیدنت بوش از جانشین خود درخواست کرد «مبارزات» وی را ادامه دهد! مستر پرزیدنت که سالهاست به کشتار و چپاول در عراق و افغانستان اشتغال دارند، طی سخنرانی خود در واشنگتن تأکید کردهاند که دفاع از «حقوق بشر» برای منافع ایالات متحد حیاتی است! ایشان البته بر«تجارت آزاد» هم تأکید فراوان دارند! چرا که حاکمیت ایالات متحد علیرغم پرداخت میلیاردها دلار یارانه به شرکتهای آمریکائی، خود را خیلی «لیبرال» و اهل «بازارآزاد» میخواند، و نوکراناش هم در صحنة جهانی، همچنان که در خبرپراکنی اختصاصی «مهرنیوز» مشاهده کردیم، همگی در این امر متفقالقولاند!
پس کمی در مورد «حقوق بشر» بگوئیم. البته میدانیم که شعار «حقوق بشر»، در عمل برای پر کردن جیب صاحبان صنایع نظامی آمریکا تاکنون معجزه کرده، چون براندازی سلطنت پهلوی در ایران با همین شعار جادوئی و در سایة همکاریهای صمیمانة نیروهای «نظامی ـ امنیتی» ایران با آخوندیسم چپنما امکانپذیر شد. ولی دفاع از حقوق بشر توسط حاکمیت آمریکا، برای ما ایرانیان به نقض گستردهتر همین حقوق منجر شد. در افغانستان دفاع از حقوق بشر راهی بود به گوانتانامو، و دفاع از همین حقوق در عراق، فجایع ابوغریب بوده. البته جرج بوش حق دارد که ادعا کند:
«پیکار با موارد نقض حقوق بشر [...] برای منافع آمریکا جنبة حیاتی دارد.»
تصور کنید که در ایران پس از خروج محمدرضا پهلوی، بدون مزاحمت عملة ساواک، چپالله، جدائیطلبان فصلی، آخوند و اوباش بازار، و ... رفراندوم قانون اساسی بر پا میکردیم! مسلماً امروز ایران، عراق و افغانستان در چنین مصیبتی گرفتار نبودند. ولی اگر ما چنین در مصیبت و فقر نبودیم، امروز جرج بوش هم در واشنگتن حرفی برای گفتن نداشت؛ «برتزل» گاز میزد و تلویزیون تماشا میکرد؟!
درست حدس زدید! اگر ما در نکبت و ادبار حکومت اسلامی دست و پا نمیزدیم، جرج بوش باز هم به «مبارزات» خود ادامه میداد. چون حضرت بوش به تقلید از چنگیز مغول یک «یاسا» تهیه کردهاند که «دستورکار آزادی» نام دارد و به گفتة خود ایشان، جهت ترویج حقوق بشر در جهان باید مورد استفاده قرار گیرد! استقرار حکومت اسلامی در افغانستان و عراق بر طبق همین «یاسا» و جهت ترویج حقوق بشر امکانپذیر شده. ولی گاوچرانها، دیگر به دفاع از حقوق بشر رضایت نمیدهند! ابداً! از این پس، آمریکا در کشورهای جهان با یأس و ناامیدی و فقر هم مبارزه خواهد کرد! بله، تازه «رادووان کارازیچ» را با کمک پنهانی روسیه به غنیمت گرفتهاند تا از «تجربیاتاش» استفاده کنند! البته «کارازیچ» با فقر مبارزه نمیکرد، ولی جرج بوش یار «مستضعفان» شده! اگر «کارازیچ» آلام جسمی و روحی مردم را تسکین میداد، و آخوندها فساد را از مردمان دور کردهاند، جرج بوش مردم را از فقر نجات میدهد! اینهمه با استفاده از مرهمی به نام «تجارت آزاد»:
«پیکار با موارد نقض حقوق بشر و یأس و ناامیدی در کشورهای مبارز [...] ترویج بازرگانی آزاد جهت رهائی از فساد، بیماری، فقر و گرسنگی [...]»
افسوس که این پرزیدنت دمکراسی پرور، تا چند ماه دیگر جای خود را به دیگری خواهد سپرد، تا سیاست چپاول را گسترش بخشند! اصلاً از همین حالا دل ما برای جرج بوش تنگ شده! چون اطمینان داریم که به مرور زمان روسیه نیز اسلامپرستی و ترویج حماقت را پیشه خواهد کرد. فعلاً این کار نیک رسماً از تاجیکستان آغاز شده. به گفتة «شاهدان» عینی، دوشنبه شب در آسمان تاجیکستان نوشتهای شبیه به «الله» پدیدار شد، و بسیاری هم از آن «عکس» گرفتند!
نووستی، مورخ سوم مردادماه سالجاری در ادامة این «خبر» مهیج با محیالدین کبیری، رئیس حزب احیای اسلامی تاجیکستان مصاحبه کرده و ایشان هم گفتهاند، به معجزه باور دارند:
«معجزه [...] آیت خداوند است و الله میتواند قدرت خود و وجود خود را نشان دهد.»
سایت نووستی، به نقل از امان قاسماوف، یکی از «شاهدان» که در حیاط خانة خود «معجزه» را مشاهد کرده، چنین مینویسد:
«من سرم را بلند کردم و دیدم که در بین ابرها نوشتهای نورانی دیده میشود که شبیه خط عربی است. در ابتدا خطوط محو بودند، پس از آن دقیق و مشخص شدند، نقرهای، آبی و صورتی رنگ بودند و من در آسمان نوشتة الله را دیدم.»
اتفاقاً جرج بوش هم دیشب در واشنگتن سرش را بلند کرد و دید در بین ابرها نوشتهای نورانی دیده میشود که شبیه خط انگلیسی است. در ابتدا خطوط محو بودند، پس از آن دقیق و مشخص شدند، نقرهای، آبی و صورتی رنگ بودند و او در آسمان نوشتة «دستورکار آزادی» را دید.
ما هم امشب در پاریس بدون آنکه سرمان را بلند کنیم، نوشتهای نورانی شبیه به خط فارسی دیدیم که همیشه مشخص و دقیق بوده، چرا که «تاریخ» است. تاریخچهای از عملکرد موذیانة حاکمیت روسیه در منطقه، به ویژه در ایران، آنهم از طریق همکاری مستمر با نوکران لندن و واشنگتن، جهت سرکوب مطالبات آزادیخواهانة ملت ایران. پیامد چنین سیاستی به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی منجر شد. در نتیجه، پرزیدنت مدودف که چند روز پیش در حضور سفرای روسیه به «تاریخ» ابراز عشق میفرمودند به یاد داشته باشند که، کشورشان همچنان افتخار همسایگی با ایران را دارد! و از طریق «احترام به اهل قبور»، انتشار توضیحالمسائل «راه دمکراسی» و توصیهنامه جهت «معجزه» و مشاهدة خط عربی در آسمان، حفظ حکومت اسلامی در ایران امکانپذیر نیست. چرا که به شهادت همان تاریخی که ایشان چند روز پیش به آن خیلی مینازیدند، «تاریخ» تکرار نخواهد شد.
جریان چپگرائی در ایران از نظر تاریخی موجودیت خود را مدیون یک شاهزاده است: سلیمان میرزا اسکندری. در مورد عملکرد چپ در ایران پیشتر گفتهایم که وقتی کل حاکمیت را استعمار تعیین میکند، احزاب نیز از چپ و راست، خارج از چارچوب استعماری نمیتوانند قرار گیرند. به همین دلیل فعالیتهای سیاسی در ایران پس از کودتای آیرونساید، رسماً تحت نظارت استعمار انگلستان قرار گرفت. در چارچوب سیاست فاشیستی «شبیهسازی»، چپگرائی نیز در قالب حزب توده شبیهسازی شد. پیشتر در همین وبلاگ چند مطلب عوامفریبانه از «راه توده» مورد بررسی قرار گرفته و نیازی نیست در مورد عملکرد حزب کذا توضیح بیشتری داده شود.
حزب توده مانند دیگر چپنمایان ایران در پناه نعلین امام سیزدهم پناه گرفته بود، و امروز هم در سایة همین حکومت روزگار میگذراند. سران این حزب در زندان هم دست از عوامفریبی نشستند و کیانوری، با نامهنگاری برای علی خامنهای، به بهانة گلایه از رفتار دژخیمان با مریم فیروز، در واقع به تبلیغ برای قانون اساسی توحش حکومت اسلامی مشغول بود. امروز هم افتخار تبلیغات برای قوانین مترقی و پیشرفتة صدر اسلام بر عهدة دکتر «رئیسدانا»، استاد «چپنمای» دانشگاههای جمکران قرار گرفته. و رادیو فرانسه هم در تداوم همین «راه مقدس» کوشش فراوان به خرج میدهد. سایت «پیک ایران»، مورخ 25 ژوئیه 2008، مصاحبة رادیو فرانسه را با جناب رئیسدانا منتشر کرده.
طبق معمول، مصاحبه بر ممانعت حکومت از برگزاری مراسم مردهپرستی و سوگواری مخالفنمایان متمرکز شده. بله! عزاداران «حسینی» از جمله آقای رئیسدانا و اعضای محترم «کانون نویسندگان» بر مزار شاملو گرد آمده بودند که شعر بخوانند! ولی نیروهای انتظامی که به تأئید استاد چپنمای دانشگاههای جمکران، رفتارشان «مؤدبانه» بوده، به آنان آداب فاتحه خواندن را آموخته، میگویند نمیشود بر مزار کسی شعر خواند! و آقای رئیسدانا به عنوان استاد «سوسیالیست» دانشگاه اعتراض فرمودهاند، و در این «اعتراض» نانی هم برای «احترام به اهل قبور در تاریخ اسلام» به تنور دین چسباندهاند، تا همه بدانیم و آگاه باشیم که «احترام به اهل قبور» مراسمی است «علمی» که سابقة «تاریخی» دارد، آنهم در «تاریخ اسلام»! و اجرای این «مراسم علمی» در «تاریخ اسلام» نیازی به مجوز نداشته!
تعجب نکنیم، این است تجلی یک چپنمای راستگرا! کسی که به بهانة انتقاد از یک حاکمیت فاشیست اسلامی، مراسم «تاریخی» در اسلام رؤیت میکند! مامور انتظامی به آقای رئیسدانا یاد داده چگونه باید آیات عربی را بر مزار مردگان بلغور کرد، و جناب استاد که همواره جهت مبارزه با امپریالیسم آمادة قیام هستند، میفرمایند:
«ادای احترام به اهل قبور در کجای تاریخ اسلام مجوز میخواسته؟»
بله! مگر در «تاریخ اسلام»، محمد از حضور خانوادة «مشرکین» بر مزار رفتگانشان ممانعت به عمل می آورد، یا آنها را مجبور به خواندن «فاتحه» میکرد؟ راستاش ما که نمیدانیم، چون این نوع «تاریخ» را بجز «چپالله» کسی نمیشناسد. چپالله که برای مخدوش کردن هر گونه تلاش جهت غنای فرهنگ سوسیالیستی در میان جوانان ایران، در دانشگاههای جمکران خیمه زده! ویژگی «چپالله»، همانطورکه گفتیم فقرفرهنگی اوست. به یاد داریم که شاعر «گرانمایة» چپ، احمد شاملو چند سال پیش از شهادت جانگداز، به زیارت ایالات متحد مشرف شده بودند، تا با پریشانگوئی به فردوسی طوسی جنگ زرگری به راه بیاندازند. البته فکر بد نکنید، ایشان برای ایراد چنین مهملاتی حق و حسابی از هیچکس هم دریافت نمیکردند! این «شاعر» بلندپایه به تنهائی کشف کرده بود که سدهها پیش، زمانیکه نظام فئودالی بر جهان بشری حاکم بوده، فردوسی هم «فئودال» بوده! البته این کشفیات پس از آن صورت گرفت که ماشاالله قصابهای جمکران کشف کرده بودند فردوسی سلطنتطلب است! بله «پژوهشهای علمی» چپالله و اوباش، نهایت امر مکمل یکدیگر میشوند. و علت عشق و علاقة «کانون نویسندگان» به احمد شاملو فقط به دلیل مطالعات عمیق ایشان پیرامون حافظ، و به ویژه فردوسی و شاهنامه است! سگهای هار جمکران نیز جهت بازارگرمی برای همین کانون به اصطلاح «غیرقانونی»، به دشمنی با جسد شاملو پرداختهاند.
رادیو فرانسه هم در راستای همین سیاست بازارگرمی، و جهت پنهان داشتن حمایت استعمار غرب از سرکوب ما ملت، از آقای رئیسدانا میپرسد، چرا حکومت ایران با بزرگان خود چنین رفتاری میکند:
«دلیل حساسیت حکومت به شاعر بلندآوازهای چون شاملو، هشت سال پس از مرگش چیست؟ چرا مقامات ایرانی [...] با چنین تلخی و خشونتی با بزرگان دگراندیش ادب و هنر ایران برخورد میکنند؟»
و مسلم است که «کاماراد» رئیسدانا در پاسخ نخواهند گفت، دولت شما چرا از چنین حکومت ضدبشری حمایت میکند؟ ابداً! «کاماراد» عزیز ما، اگر عمامه و نعلین ندارند، در عوض مانند دستاربندان شیعه اهل تقیهاند! ولی ضمن «تقیه»، آخر کار «بند» را هم آب میدهند و میفرمایند، این حاکمیت با چنین برخوردی «مخلصان» را طرد میکند! و متوجه میشویم که «چپالله» چگونه در کانون نویسندگان با استفاده از تریبون رادیو فرانسه مراتب چاکری و نوکری خود را به حکام جمکران «ابراز» میدارد.
بله واقعاً! چرا «مقامات ایرانی» چنین رفتاری میکنند؟ پاسخ این پرسش فقط در آستین «کاماراد» رئیسدانا است که یک پاسخ «آخوندی، استالینیستی و درویشی» تقدیم مخاطبان شوت و پرت میکند. ایشان در حالیکه کشکول و تبرزین را با داس و چکش عوضی گرفتهاند، میفرمایند:
«جباریت و تنگ نظری ایدئولوژیک [...] آنقدر پیش میرود که شمار کمی در جرگة مخلصان باقی میمانند.»
بله! «جباریت، تنگ نظری و جرگة مخلصان» را چپالله جدیداً به گنجینة ادبیات مبارزات سوسیالیستی ایران افزوده! اگر واژة «ایدئولوژیک» را از پاسخ آقای رئیسدانا کم کنیم، بجز ادبیات تهیمایة حوزوی آیا هیچ باقی میماند؟ البته «کاماراد» رئیسدانا موفقیت «کانون نویسندگان» را در انتخاب هیأت دبیران از جمله دلائل حضورسگهای هار جمکران بر مزار شاملو ذکر کردهاند تا نگویند که این معرکهگیری در واقع برای گرم کردن بازار چپنمایان و سرکوب چپگرایان به راه افتاده؛ حکایتی تکراری که پس از وقوع انقلاب بلشویکها در روسیه، تاکنون در ایران به هزار صورت متفاوت به روی صحنه برده شده.
حاکمیت روسیه که چندین دهه مدعی «مارکسیسم ـ لنینیسم» بود، و شکست ارتش فاشیسم را در زمرة افتخارات تاریخی خود به شمار میآورد، پس از فروپاشی اتحادجماهیر شوروی چند سالی را در پریشانی و آشفتگی گذراند، تا توانست به عنوان «قدرت جهانی» بار دیگر ابراز وجود کند. طی دوران ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین، حاکمیت روسیه در داخل خاک خود در چچنی به نبرد با اسلامگرایان افراطی مشغول شد و در کمال تعجب، امروز که اوضاع چچنی کمی آرام شده، همین حاکمیت به ترویج اسلام در چچنی قیام کرده، خواهان وحدت مسلمین است!
به گزارش سایت نووستی، مورخ سوم مردادماه سالجاری، به دستور رمضان قادراوف، رئیس جمهورچچن، پلاژهای چچن «زنانه ـ مردانه» میشود، و زنان کارمند دولت میباید با پوشش اسلامی در محل کار خود حاضر شوند! همچنین به گزارش نووستی، مورخ 15 تیرماه، رمضان قادراوف، برای همبستگی و اتحاد مسلمانان پیشرو «تصوف» را پیشنهاد کرده:
«تصوف حامل ارزشهای حقیقی اسلام است[...] همین تصوف پایهای است که تمامی مسلمانان پیشرو را همبسته میسازد.»
به نظر میرسد دولت روسیه چنین تشخیص داده که سیاست اسلامپرستی آنگلوساکسونها را که سه دهه است بر ما ملت تحمیل کردهاند، میباید مستقیماً خود بر مردم چچن اعمال کند! میدانیم که «شهید» حسین اوباما هم مسلمان است، و اگر سازمان سیا از جعبة مارگیری انتخابات ایالات متحد یک سیاه پوست مسلمان بیرون بکشد، لازم است حاکمیت روسیه در اسلامپرستی و مسلمانی دست بالا را داشته باشد. و به همین دلیل، حاکمیت روسیه سند رسمی سیاست خارجی را که همین چند روز پیش به امضاء پرزیدنت مدودف رسیده بود، فعلاً در بایگانی گذاشته! و سایت نووستی، سخنگوی حاکمیت روسیه، به طور مستقیم و غیرمستقیم دست به تبلیغات اسلامی میزند. سادهتر بگوئیم روسیه در اسلامدوستی به رقابت با آمریکا برخاسته.
در وبلاگ «نفت و آرمانشهر» گفتیم که انتشارات دانشگاه «ام.آی.تی»، کتابی به نام «راه دمکراسی» به زبان انگلیسی منتشر کرده که در واقع همان پروژة فاشیستی «رابرت مکفال» تحت عنوان «گذار به دموکراسی در ایران» است. البته این کتاب به نام پاسدار اکبر انتشار یافته و به ادعای بوقهای تبلیغاتی سازمان سیا، یک مترجم «زبردست» همچون عباس میلانی نیز رنج ترجمة آنرا بر خود هموار کرده! در مورد شناخت حاج عباس میلانی از زبان فارسی و انگلیسی پیشتر دیگران گفتهاند و بسیار هم گفتهاند، لزومی ندارد وقت این وبلاگ را به بیمایگی نخبگان برگزیدة ایران زمین در ینگهدنیا اختصاص دهیم. در مورد فرد شیادی به نام پاسدار اکبر هم به اندازة کافی گفتهایم ولی در مورد شیفتگی «ام.آی.تی» بر فاشیسم کوتاهی کردهایم.
پس یادآور شویم که آکادمی کذا پیشتر هم یک «نشست» برگزار کرده بود که فعلة مؤنث و مذکر فاشیسم به رهبری شیخ مسعود بهنود در آن حضور فعال داشتند، شایع شده بود که «نوآم چامسکی» هم در این نشست حضور خواهد یافت! فاجعهای که ظاهراً به خیر گذشت! همانطورکه گفتیم تاکنون نوآم چامسکی موفق شده از آلوده شدن نام خود به فاشیسم پرهیز کند، تا آینده چه پیش آورد. فراموش نکنیم که سیرک سیار پاسدار اکبر از کاخ کرملین آغاز شد، و اگر کار به همین منوال پیش رود مطمئن باشیم در میان «شخصیتهای» کلیدی ینگهدنیا و روسیه، هیچکس از آلودگی به لجنزار فاشیسم اسلامگرا در امان نخواهد ماند.
البته جرج بوش امروز ادعا کرده طی 7 سال گذشته با نقض حقوق بشر مبارزه فرموده! به گزارش سایت صدای آمریکا، مورخ 25 ژوئیه 2008، پرزیدنت بوش از جانشین خود درخواست کرد «مبارزات» وی را ادامه دهد! مستر پرزیدنت که سالهاست به کشتار و چپاول در عراق و افغانستان اشتغال دارند، طی سخنرانی خود در واشنگتن تأکید کردهاند که دفاع از «حقوق بشر» برای منافع ایالات متحد حیاتی است! ایشان البته بر«تجارت آزاد» هم تأکید فراوان دارند! چرا که حاکمیت ایالات متحد علیرغم پرداخت میلیاردها دلار یارانه به شرکتهای آمریکائی، خود را خیلی «لیبرال» و اهل «بازارآزاد» میخواند، و نوکراناش هم در صحنة جهانی، همچنان که در خبرپراکنی اختصاصی «مهرنیوز» مشاهده کردیم، همگی در این امر متفقالقولاند!
پس کمی در مورد «حقوق بشر» بگوئیم. البته میدانیم که شعار «حقوق بشر»، در عمل برای پر کردن جیب صاحبان صنایع نظامی آمریکا تاکنون معجزه کرده، چون براندازی سلطنت پهلوی در ایران با همین شعار جادوئی و در سایة همکاریهای صمیمانة نیروهای «نظامی ـ امنیتی» ایران با آخوندیسم چپنما امکانپذیر شد. ولی دفاع از حقوق بشر توسط حاکمیت آمریکا، برای ما ایرانیان به نقض گستردهتر همین حقوق منجر شد. در افغانستان دفاع از حقوق بشر راهی بود به گوانتانامو، و دفاع از همین حقوق در عراق، فجایع ابوغریب بوده. البته جرج بوش حق دارد که ادعا کند:
«پیکار با موارد نقض حقوق بشر [...] برای منافع آمریکا جنبة حیاتی دارد.»
تصور کنید که در ایران پس از خروج محمدرضا پهلوی، بدون مزاحمت عملة ساواک، چپالله، جدائیطلبان فصلی، آخوند و اوباش بازار، و ... رفراندوم قانون اساسی بر پا میکردیم! مسلماً امروز ایران، عراق و افغانستان در چنین مصیبتی گرفتار نبودند. ولی اگر ما چنین در مصیبت و فقر نبودیم، امروز جرج بوش هم در واشنگتن حرفی برای گفتن نداشت؛ «برتزل» گاز میزد و تلویزیون تماشا میکرد؟!
درست حدس زدید! اگر ما در نکبت و ادبار حکومت اسلامی دست و پا نمیزدیم، جرج بوش باز هم به «مبارزات» خود ادامه میداد. چون حضرت بوش به تقلید از چنگیز مغول یک «یاسا» تهیه کردهاند که «دستورکار آزادی» نام دارد و به گفتة خود ایشان، جهت ترویج حقوق بشر در جهان باید مورد استفاده قرار گیرد! استقرار حکومت اسلامی در افغانستان و عراق بر طبق همین «یاسا» و جهت ترویج حقوق بشر امکانپذیر شده. ولی گاوچرانها، دیگر به دفاع از حقوق بشر رضایت نمیدهند! ابداً! از این پس، آمریکا در کشورهای جهان با یأس و ناامیدی و فقر هم مبارزه خواهد کرد! بله، تازه «رادووان کارازیچ» را با کمک پنهانی روسیه به غنیمت گرفتهاند تا از «تجربیاتاش» استفاده کنند! البته «کارازیچ» با فقر مبارزه نمیکرد، ولی جرج بوش یار «مستضعفان» شده! اگر «کارازیچ» آلام جسمی و روحی مردم را تسکین میداد، و آخوندها فساد را از مردمان دور کردهاند، جرج بوش مردم را از فقر نجات میدهد! اینهمه با استفاده از مرهمی به نام «تجارت آزاد»:
«پیکار با موارد نقض حقوق بشر و یأس و ناامیدی در کشورهای مبارز [...] ترویج بازرگانی آزاد جهت رهائی از فساد، بیماری، فقر و گرسنگی [...]»
افسوس که این پرزیدنت دمکراسی پرور، تا چند ماه دیگر جای خود را به دیگری خواهد سپرد، تا سیاست چپاول را گسترش بخشند! اصلاً از همین حالا دل ما برای جرج بوش تنگ شده! چون اطمینان داریم که به مرور زمان روسیه نیز اسلامپرستی و ترویج حماقت را پیشه خواهد کرد. فعلاً این کار نیک رسماً از تاجیکستان آغاز شده. به گفتة «شاهدان» عینی، دوشنبه شب در آسمان تاجیکستان نوشتهای شبیه به «الله» پدیدار شد، و بسیاری هم از آن «عکس» گرفتند!
نووستی، مورخ سوم مردادماه سالجاری در ادامة این «خبر» مهیج با محیالدین کبیری، رئیس حزب احیای اسلامی تاجیکستان مصاحبه کرده و ایشان هم گفتهاند، به معجزه باور دارند:
«معجزه [...] آیت خداوند است و الله میتواند قدرت خود و وجود خود را نشان دهد.»
سایت نووستی، به نقل از امان قاسماوف، یکی از «شاهدان» که در حیاط خانة خود «معجزه» را مشاهد کرده، چنین مینویسد:
«من سرم را بلند کردم و دیدم که در بین ابرها نوشتهای نورانی دیده میشود که شبیه خط عربی است. در ابتدا خطوط محو بودند، پس از آن دقیق و مشخص شدند، نقرهای، آبی و صورتی رنگ بودند و من در آسمان نوشتة الله را دیدم.»
اتفاقاً جرج بوش هم دیشب در واشنگتن سرش را بلند کرد و دید در بین ابرها نوشتهای نورانی دیده میشود که شبیه خط انگلیسی است. در ابتدا خطوط محو بودند، پس از آن دقیق و مشخص شدند، نقرهای، آبی و صورتی رنگ بودند و او در آسمان نوشتة «دستورکار آزادی» را دید.
ما هم امشب در پاریس بدون آنکه سرمان را بلند کنیم، نوشتهای نورانی شبیه به خط فارسی دیدیم که همیشه مشخص و دقیق بوده، چرا که «تاریخ» است. تاریخچهای از عملکرد موذیانة حاکمیت روسیه در منطقه، به ویژه در ایران، آنهم از طریق همکاری مستمر با نوکران لندن و واشنگتن، جهت سرکوب مطالبات آزادیخواهانة ملت ایران. پیامد چنین سیاستی به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی منجر شد. در نتیجه، پرزیدنت مدودف که چند روز پیش در حضور سفرای روسیه به «تاریخ» ابراز عشق میفرمودند به یاد داشته باشند که، کشورشان همچنان افتخار همسایگی با ایران را دارد! و از طریق «احترام به اهل قبور»، انتشار توضیحالمسائل «راه دمکراسی» و توصیهنامه جهت «معجزه» و مشاهدة خط عربی در آسمان، حفظ حکومت اسلامی در ایران امکانپذیر نیست. چرا که به شهادت همان تاریخی که ایشان چند روز پیش به آن خیلی مینازیدند، «تاریخ» تکرار نخواهد شد.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت