دوشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۷



«هنر» سرکوب!

...
رادیو زمانه در چارچوب فعالیت‌های «فرهنگی» مرسوم خود دو «چپ‌الله» را به ما معرفی کرده که بجای هنر متعهد و مکتبی فاشیست‌ها و استالینیست‌ها، «هنر مسلح» را توصیه می‌کنند. هنر مسلح دقیقاً همان هنرکشکی و پروپاگاندیسم است که «در خدمت» ایدئولوژی قرار می‌گیرد. چپ‌الله‌های برگزیدة رادیوزمانه «هنر مسلح» را ابزاری برای «تسخیر» و«آلودگی» موقعیت جهت «گریز» از چنگال «فرهنگ موجود» تعریف کرده‌اند. به عبارت دیگر، هنر از دیدگاه این دو چپ‌الله محترم ابزاری است که عملکردی همانند «بیماری» را دارد، و ایجاد «التهاب» می‌کند. به این می‌گویند هنر والا! بهتر است بدانیم هنر کذا را یک «فیلسوف» و یک شاعر تعریف فرموده و مدعی شده‌اند یک نوع هنر هم «وجود» دارد که نسبت به موقعیت و زمینة خود «بی‌تفاوت» است!

بله به این ترتیب و بر اساس فرضیة نوین فلاسفة چپ‌الله، هنرمندی هم وجود خواهد داشت که در ذهنیت «مطلق» قرار گرفته، هیچ تأثیری از واقعیت نمی‌پذیرد! بهتر است «فقرفرهنگی» را در اینجا فراموش نکنیم، چرا که چنین فرضیاتی مجموعه‌ای ‌است از فقرفرهنگی و هذیان. چون اثر هنری در انتزاعی‌ترین صورت خود نمی‌تواند در گسست با واقعیت قرار گرفته، نسبت به آن «بی‌تفاوت» بماند، مگر اینکه آفرینندة اثر هنری یک «مرده» باشد! بله، از وقتی چرچیل و روزولت، استالینیسم را «چپ» نامیدند، تا مارکسیسم را به لجن بیالایند، در مرز پرگهر نیز رفقا پنداشته‌اند هر که در هر زمینة سیاسی، فرهنگی و اجتماعی همچون خمینی نفس‌کش بطلبد، و پرت و پلا بگوید، در همان زمینه تخصص دارد و «صاحب‌نظر» شناخته می‌شود! در این راستا سایت رادیو زمانه به ما می‌گوید که فیلسوفی به نام امانوئل کانت، «اصلاح طلب» بوده، و امثال یورگن هابرماس، «عدالت طلبی» و «لیبرالیسم» را از وی آموخته‌اند! البته فراموش نکنیم که با چسباندن یورگن هابرماس به امانوئل‌کانت به راحتی می‌توان فیلسوفی چون کانت را به لجن فاشیسم آلوده کرد، و به این ترتیب با آلودن «موقعیت» و «تسخیر» آن، از چنگ عقل‌سلیم نیز گریخت! چون عقل سلیم به ما می‌‌گوید که مخدوش کردن مرزها، با توسل به اصل جادوئی «ترادف کلی» یک شیوة فاشیستی است.

و اتفاقاً مصاحبه‌های پرزیدنت مهرورزی، علی‌کوچیکه و دیگر پادوهای سازمان سیا در ایران با توسل به همین اصل جادوئی صورت می‌گیرد. حنازرچوبه، مورخ 28 ژوئیه سالجاری، سخنان غلامبچة سفارت در جمع مهمانان عراقی و مصاحبة احمدی نژاد با شبکة «سی.بی.اس» را منتشر کرده. از سخنان علی‌کوچیکه آغاز می‌کنیم که مانند گروه برژینسکی، خواهان خروج ارتش عموسام از عراق است. چرا؟ چون قراردادهای نفتی با اکسون موبیل، داچ شل، بریتیش پترولیوم و توتال به امضا رسیده و دیگر دلیلی برای حضور نظامیان آمریکا وجود ندارد. به عبارت دیگر لزومی ندارد آمریکا و شرکاء زبان‌مان لال متحمل خسارت و تلفات شوند، و یا از نظر حقوق بین‌الملل بار سنگین امنیت عراق را بردوش بکشند! حال که قراردادها به امضاء رسید، عراقی‌ها هر کار دلشان خواست انجام می‌دهند! چون گروه مقتدی صدر و دیگر مزدوران آمریکا حکومت «عدل علی» را مستقر خواهند کرد، درست همانطور که در ایران هم از همین حکومت‌های خوب و اسلامی مستقر شد. پاسدار علی لاریجانی در سخنان خود اظهار امیدواری کرده که اشغالگران از عراق خارج شوند، ولی فراموش کرده خواهان خروج همین اشغالگران از افغانستان شود. چون حضور ارتش جنایتکار ناتو در افغانستان لازم است! لازم برای اعمال فشار همزمان بر هند، چین و روسیه و حمایت از نوکران آمریکا در جمکران، و پاکستان!

در این راستا، حاکمیت آمریکا تلاش می‌کند با نوکران خود در جمکران روابط آشکار برقرار کند. و مصاحبة «سی.بی.اس» با پرزیدنت مهرورزی در همین چارچوب صورت پذیرفته. احمدی نژاد در این مصاحبه به آمریکا «نصیحت» کرده که مسیر 50 سال گذشته را کنار بگذارد! و از آنجا که پرزیدنت مهرورزی مانند دیگر فعلة فاشیسم در حکومت اسلامی از «نخبگان»، «برگزیدگان» و «دانایان» آرمان‌شهر پاسداراکبرانه هستند و سخنان پربارشان توسط «پوکویاماها» تنظیم می‌شود، حتماً به قولی می‌توانند با «آلودن» موقعیت آنرا به «تسخیر» خود در آورند! بالاخره «هنر مسلح» نزد اینان است و بس!

برای ادامة مطلب امروز می‌باید نگاهی به تحولات پنجاه سال اخیر کشور ایران داشت. به عبارت دیگر باید از یکسو، مروری داشته باشیم بر سیاست استعمار در ایران از سال 1337 تا امروز، و از سوی دیگر نگاهی بیافکنیم بر همین سیاست پیش از سال 1337. یادآورشویم که در سال 1337، پنجسال از کودتای 28 مرداد می‌گذشت. پس‌ از این کودتا که به برکت مبارزات آشوب طلبانة مصدق و چپ‌الله جهت چپاول و سرکوب ملت ایران میسر شد، آمریکا طرح نابودی کشاورزی ایران از طریق حذف زمینداران بزرگ را هم تقدیم ملت کرد، و پس از آن آشوب‌های دجالی به نام خمینی در هماهنگی کامل با تظاهرات دانشجونمایان دانشگاه تهران به اجرا در آمد. ظاهراً همگی با کاپیتولاسیون مخالف بودند، ولی کاپیتولاسیون بهانه بود، چون مصونیت نظامیان آمریکا همانطورکه بارها در این وبلاگ توضیح داده‌ایم در تمام کشورهای عضو ناتو از جمله در کلمبستان جاری است.

اگر بنگاه خبرپراکنی «بی‌بی‌سی» به این امر هیچ اشاره‌ای نمی‌کند به این دلیل است که با جنجال پیرامون «کاپیتولاسیون» هنوز می‌توان فعلة فاشیسم و شوت و پرت‌ها را نه تنها در ایران که در عراق هم بسیج کرد. بله، تا ابله در جهان هست مفلس در نمی‌ماند. از جمله دیگر وقایع پنجاه سال اخیر می‌توان به کودتای 22 بهمن در سال 1357، اشغال سفارت‌آمریکا و اقدامات خرابکارانة حکومت اسلامی در عراق و افغانستان اشاره کرد. اقداماتی که زمینة جنگ با عراق را فراهم آورد، و حضور آمریکا در منطقه را گسترش داد، و نتیجة آن فقر و نکبت و ادباری به‌ نام «حکومت اسلامی» در ایران، عراق و افغانستان شده. حال که وقایع مهم پنجاه سال اخیر را شتابان از نظر گذراندیم، بازگردیم به سیاست استعمار در ایران پیش از سال 1337 و دقیقاً به سال 1300، هنگام نخستین کودتای استعماری در کشورمان.

از سال 1300 تا 1337، در ایران چه گذشت که احمدی‌نژاد نظر لطف به آن دارد و فقط از سیاست 50 سال اخیر آمریکا در کشورمان انتقاد می‌کند؟ کافی است نگاهی اجمالی بر 37 سال «محبوب» مهرورزی بیندازیم. کودتای کلنل آیرون‌ساید اسلام پناه کلنل رضاخان را به وزارت جنگ و سپس به سلطنت رساند. ویژگی دوران سلطنت رضاخان همچنان که می‌دانیم روابط گسترده با آلمان نازی و حضور مستشاران نظامی آلمان در ایران بود. کلنل رضاخان هم با حمایت آنگلوساکسون‌ها یک تنه در برابر خواست جهانیان برای اخراج مستشاران نظامی آلمان «ایستاده» بود! همانطور که خمینی دجال هم برای یک جنگ 20 ساله با عراق «ایستاده» بود، و پس از 8 سال ناچار شد جام زهر را سر بکشد. ظاهراً احمدی نژاد دوران «ایستادگی» را با موفقیت به پایان رسانده و قصد «نشستن» دارد و از آنجا که این حکومت فرسوده اگر بنشیند دیگر امکان برخاستن ندارد در نتیجه لازم است روی زانوی عموسام بنشیند که هر وقت عموسام برخاست و قصد مبارزه کرد، حکومت اسلامی را هم با خود برخیزاند!

بله سخنان شیوا و پرمغزی که احمدی نژاد در مصاحبه با شبکة «سی.بی.اس» بر زبان رانده در واقع درخواست کمک از ارباب است. در این راستا، احمدی نژاد به اربابان دلگرمی هم داده و گفته نگران اوضاع اقتصادی مردم ایران نباشند، چون مردم خودشان مشکلات‌شان را حل خواهند کرد! در واقع مهرورزی به زبان بی‌زبانی می‌گوید، به فکر دولت ایران باشید که 30 سال است با عربدة معنویات و اخلاقیات به چپاول و سرکوب مشغول است، و امروز علیرغم وجود قهرمانانی چون سردار رادان و تیمسار محسن رضائی و حمایت غرب، مثل خر لنگ در گل مانده، و اگر شخصیت‌های این حکومت به دست مردم بیفتند تکة بزرگ‌شان «گوش‌شان» خواهد بود:

«شما نگران ملت ایران نباشید! مردم ایران خودشان مشکلات داخلی خود را حل خواهند کرد [...]»

بله، «ما» را دریابید که دیگر نمی‌توانیم از طریق عربده‌جوئی و سرکوب مشکلات داخلی خودمان را حل کنیم. البته مشکلات داخلی احمدی نژاد و دیگر اوباش حکومت اسلامی همان «ملت ایران» است که «حل» نمی‌شود. و آمریکا اگر مایل است صلح در جهان حاکم شود بهتر است دستی به سر و گوش نوکران وفادار خود در جمکران بکشد. چون این قماش نوکر در هیچ نقطة جهان یافت نمی‌شود. نوکرانی که منافع ارباب را مقدم بر همه چیز می‌دانند و بجز نگرانی برای منافع عموسام هیچ نگرانی دیگری ندارند. نگرانی احمدی‌نژاد برای آمریکا آنچنان شدید است، که 20 سال هم به تاریخ موجودیت نکبت بار حکومت اسلامی افزوده، می‌گوید طی نیم قرن بدرفتاری با حکومت اسلامی، آمریکا خیلی ضرر کرده! که از قدیم گفته‌اند، «عمر اگر خوش گذرد زندگی نوح کم است، ور به سختی گذرد نیم نفس بسیار است.» و احمدی نژاد هم این 30 سال به نظرش 50 سال آمده، چون در این پنجاه سال کذا اربابان‌اش خسارت دیده‌اند. بله، به این می‌گویند نوکر وفادار! تنها موجودی که ممکن است ارباب را بر خود مقدم بداند، سگ است. ولی پرزیدنت مهرورزی مانند دیگر سران حکومت اسلامی در جانفشانی از سگ هم پیشی گرفته:

«آیا دولتمردان آمریکا با رویکرد 50 سال اخیر خود در قبال جمهوری اسلامی ایران سودی برده‌اند [...] بدبین‌ترین تحلیلگران نیز اذعان دارند که آمریکا با چنین رویکردی متضرر شده [...] اگر سیاستمداران آمریکائی [...] سیاست مثبت خود را اتخاذ کنند [...] چنین سیاستی به نفع دولت آمریکا و همة ملت‌ها خواهد بود[...]»

این است چهرة واقعی حکومت «نه شرقی، نه غربی»! حکومتی که همسوئی کامل بین منافع امپریالیسم آمریکا با منافع همة ملت‌ها مشاهده می‌کند و مدعی «استقلال» نیز می‌شود. اینهم نوع سوم استقلال به شمار می‌رود: استقلال از عقل و منطق، استقلال از وجدان و شرافت. احمدی نژاد در ادامة چنین ترهاتی تأکید کرده، ملت ایران خوشبخت است و هر روز بر خوشبختی‌اش افزوده می‌شود، چون در زندگی انسان مسائل مهم‌تر از مادیات وجود دارد که «شأن» و «کرامت انسانی» است! البته می‌دانیم که احمدی نژاد در جایگاهی قرار گرفته که بتواند شأن انسان را به درستی «بشناسد». شأن انسان‌هائی که حکومت اسلامی آن‌ها را به عنوان کالا به امارات و عربستان «صادر» می‌کند. بله، در حکومت دینی، شأن انسان همان شأن «بنده» و «برده» است که «حق انتخاب» ندارد و مانند کالا خرید و فروش می‌شود. شأن دختربچه‌هائی است که در روز چند نوبت «اجاره» داده می‌شوند، شأن انسان‌هائی است که بی‌نام و نشان در زندان‌های حکومت «نه شرقی، نه غربی» اعدام می‌شوند:‌

«امروز هم ملت ایران خوشبخت است و هر روز بر خوشحالی و خوشبختی آن‌ها افزوده می‌شود [...] در زندگی انسان مسائل مهمتری در کنار مسائل مادی هم وجود دارد و آن حفظ کرامت انسانی است.»

و امروز احمدی نژاد از «توجهات» ارباب خوشبخت است، و هر روز بر خوشبختی او افزوده می‌شود. حکومت اسلامی هم مسائل مادی مردم ایران را بخوبی «حل» کرده، در نتیجه بقیة مسائل از جمله اعدام افراد بی‌نام‌ونشان، برای حفظ جایگاه انسانی،‌‌ در زندان‌ها صورت می‌گیرد! از جمله، اعدام 29 نفر به عنوان اراذل و اوباش!

کانون مدافعان حقوق بشر امروز در اعتراض به اعدام‌ها بیانیه صادر کرده، می‌گوید اتهام «اراذل و اوباش» جرم نیست که مجازات اعدام داشته باشد. اتفاقاً اشتباه کانون کذا همینجاست. در اسلام خدا یکی است، محمد هم آخرین پیامبر بوده، و خلاصه رقابت ممنوع است، به ویژه با سران حکومت اسلامی! چون پدیده‌ای به نام «جمهوری اسلامی» دقیقاً ویژگی همان «هنر مسلح» را دارد، توسط استعمار «آفریده» شده، تا با «آلودن» وضع موجود و «ایجاد التهاب» در آن، از واقعیت بگریزد.



...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت