دوشنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۸۷


چهارده مرداد!


...
دردا و حسرتا که جهان شد به کام خر
زد چرخ سفله سکة دولت به نام خر
افکنده سایه هما بر سر خران
افتاده است طایر دولت به دام خر
خرها همه محترم‌اند اندر این دیار
بنگر که بر چه پایه رسیده مقام خر
هنگامه‌ای به پاست به هر کنج مملکت
از فتنة خواص پلید و عوام خر
روزی که جلسة وزرا منعقد شود
دربار چون طویله شود ز ازدحام خر
چون نسبت وزیر به خر ظلم بر خر است
انصاف نیست کاستن از احترام خر

امروز 14 مردادماه 1387، برابر با چهارم ماه اوت 2008 میلادی، جنبش مشروطه به یکصد و سومین سالروز خود پای می‌گذارد، و سایت‌های فارسی زبان درونمرزی، و به ویژه سایت‌های مخالف‌نمای خارج نشین همگی خفقان گرفته‌اند! بر خلاف سال گذشته که رسانه‌های حکومتی و قلم به مزدهای مخالف‌نما بر طبل «مشروطه، مشروطه» می‌کوبیدند، تا به هر تمهیدی این جنبش را به کودتای ننگین ارتش ناتو در بهمن 1357 پیوند دهند، امسال همه 14 مردادماه را فراموش کرده‌اند! به ویژه حزب «داس‌الله» که اگر در خیابان دو نفر با هم کتک کاری کنند و یک عده به تماشا بایستند فوراً یک «جنبش توده‌ای» رؤیت می‌کند، «مهرسکوت» از دهان برنداشته! البته سکوت که چه عرض کنم، «راه توده» تمام هم و غم خود را به دفاع از آخوند جماعت معطوف کرده، و به بدگوئی از پاسداران مشغول شده! می‌باید پرسید، چرا؟

چون همانطورکه گفتیم، سپاه پاسداران به تدریج از کنترل اربابان سنتی خود در سازمان سیا خارج می‌شود و این امر بر حزب آخوند پرست «توده» که مدعی چپ‌گرائی است خیلی گران آمده. حزب «داس‌الله» که در واقع شاخه‌ای ‌است از حاکمیت استعمار غرب، چندین دهه‌ است ضمن تلاوت آیاتی از کلام‌الله مجید صلیب شکستة «برادر» آدولف هیتلر را هم زیر پرچم سرخ پنهان کرده. البته نگران نباشیم، چرا که برادران عضو «داس‌الله» پرچم کذا را هفت بار در آب زمزم و کوثر غسل داده‌اند تا دستشان «نجس» نشود، و به قول «داش»‌ صفار هرندی، سینمای‌شان مانند سینمای جمکران «پاک» باشد.

و به همین دلیل است که نور الهی بر دل اهالی «داس‌الله» تابیده و بساط پیش‌گوئی و رمالی را در عالم سیاست پهن کرده‌اند. «راه توده»، مورخ دوم ماه اوت 2008، در مطلبی تحت عنوان، «انتخابات ریاست جمهوری، فرصتی مهم و یا رویدادی بی‌اهمیت؟» رهنمودهای پیامبرگونه‌ای ارائه داده. «راه توده» که معمولاً رهروان را به «چاه توده» می‌اندازد، پیشنهاد می‌کند که شعارهائی انتخاب شود تا «مردم» به صحنه بیایند. چون اگر شعارهای «خوب» اختراع نشود، مردم در انتخابات شرکت نخواهند کرد و بدون حضور مردم، بقیة مسائل دیگر اهمیت ندارد. حزب توده کاملاً حق دارد. اگر شعارهای عوامفریب نوین به ما ملت ارائه نشود، ازدحام توده‌های مردم در برابر صندوق‌های مارگیری جمکران را شاهد نخواهیم بود، و رسانه‌های غرب نمی‌توانند برایمان حماسة دوم خرداد خلق کنند. آنوقت حکومت اسلامی در برابر مردم تنها می‌ماند، و عموسام هم می‌ماند و حوض‌اش: حکومت اسلامی. در نتیجه کسی نمی‌تواند «مردمی بودن» حکومت یا دولت را مطرح کند و اینجاست که «پرستیژ» استعمار خدشه‌دار می‌شود، و راه‌توده حتماً باید برای این مشکل فکر بکری بکند:

«زمینه سنجی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری آینده اگر با بررسی شرایط و امکان [...] همراه نباشد و شعارها و سیاست‌های انتخاباتی بر مبنای آن تنظیم نشده باشد، نه مردم به صحنه خواهند آمد و نه شرکت در انتخابات، یا شرکت نکردن در انتخابات با یکدیگر تفاوتی خواهد داشت.»

البته حزب شریف توده اصولاً مسائل جهانی را در این بررسی‌ها در نظر نمی‌گیرد، برای این حزب سیاست جهانی هیچ تأثیری در سیاست ایران ندارد، و استعمار هم در ایران حضوری نخواهد داشت، بلکه مردم در محدودة کشور ایران بدون دخالت هرگونه عامل بیرونی، خود سرنوشت خود را رقم می‌زنند! می‌بینیم که حزب کذا هم مانند آخوندها، بیگانه با زمان و مکان در همان صدر اسلام خیمه زده! منتهی آخوندها پیوسته دم از «امت» می‌زنند، حزب کذا هم می‌گوید «توده»؛ البته تودة این‌ها با «امت» آن‌ها تفاوت زیادی ندارد، چون گرایش توده می‌تواند کاملاً با گرایش «امت» همسوئی داشته باشد. ساده‌تر بگوئیم آخوند و «داس‌الله» دقیقاً مانند سال 1357، به یکسان برای «تکثرگرائی» از نوع پوپولیستی قیام کرده‌اند. به همین دلیل، این حزب واقعیت‌گریز، که فراموش کرده تاریخ تکرار نمی‌شود، حضور مردم در صحنه را برای «خانه تکانی حکومتی» الزامی می‌داند، تا به قول خودش پس از خانه تکانی طرح «آشتی ملی» دراندازد:

«انتخابات آیندة ریاست جمهوری، می‌تواند انتخابات باشد اما نه در حد دل مشغولی جا به جا شدن این فرد با آن فرد، بلکه در حد آغاز یک خانه تکانی حکومتی و دراندازی طرحی برای آشتی ملی[...]»

به یاد داریم که طرح «آشتی ملی» را آخرین بار شریف امامی منفور برایمان به ارمغان آورد! داستان از این قرار بود که در تاریخ ششم ماه اوت 1977، حدود 4 ماه پیش از سفر جیمی‌کارتر به ایران، امیرعباس هویدا، نخست وزیر ابدمدت جای خود را به جمشید آموزگار سپرد تا ساواک آشوب و خرابکاری را گسترش دهد! عملیاتی که آتش سوزی سینما رکس آبادان را هم شامل شد! حدود یکهفته پس ‌از این جنایت که عاملان آن هرگز مشخص نشدند، در تاریخ 27 اوت 1978، شریف امامی دولت «آشتی ملی» تشکیل داد! ولی دولت «آشتی ملی» در واقع بلندگوی آخوندها بود، با مطالبات مردمی به هیچ عنوان کاری نداشت. شریف امامی به محض انتصاب، یک برنامة «آخوندپسند» ارائه داد که بر محور ممنوعیت نسبی مشروبات الکلی، و بستن کازینوها «مستقر» شده بود. به عبارت دیگر، دولت «آشتی ملی» برخلاف ادعای شریف امامی، پیش‌درآمدی بود بر حکومت طالبان، که دارودستة برژینسکی برای کل منطقه نسخه‌اش را نوشته بودند. در نتیجه، سه روز پس از انتصاب شریف امامی، روح الله خمینی را نیز سازمان سیا از پستوی کارخانة رجاله‌پروری در نجف بیرون کشید، و ساواک هم اعلامیه‌هایش را برای مردم «پخش» ‌کرد. خمینی، که هنوز خمینی بود، در این اعلامیه‌ها از مردم می‌خواست تا سرنگونی رژیم «مستکبر» به مبارزه ادامه دهند! و «مردم» هم که یک‌شبه همه پیرو خمینی شده بودند به مبارزه پرداختند. از این تظاهرات به آن تظاهرات، از این حکومت نظامی به آن حکومت نظامی، خلاصه دولت «آشتی‌ملی» آنقدر ادامه یافت،‌ تا در تاریخ ششم اکتبر خمینی را به پاریس فرستادند تا بتواند صدای خود را از طریق «بی‌بی‌سی»، رادیو فرانسه به زبان اصلی، و دیگر بوق‌های استعماری به گوش جهانیان برساند. و اینجا بود که ساواک مجوز اعتصاب کارگران پالایشگاه آبادان را نیز صادر کرد. پیشتر گفتیم که شبکه‌های توزیع آب، برق، نفت و بنزین تحت نظارت امنیتی قرار دارند و در همة کشورهای جهان روال مرسوم همین است. به همین دلیل تأکید می‌کنیم که اعتصاب کارگران پالایشگاه آبادان در تاریخ 18 اکتبر مورد تائید کامل ساواک بود.

پس از این اعتصاب سرنوشت ساز، روز 13 آبان، فعلة ساواک تهاجم به بانک‌ها و ادارات دولتی در تهران را آغاز کردند و خلاصه کاری کردند که «صدای انقلاب» به گوش اعلیحضرت برسد! و ایشان هم یکی از ژنرال‌های بی‌دندان ارتش شاهنشاهی را مأمور تشکیل کابینه بفرمایند تا دولت و ارتش را حسابی تبدیل به مضحکة اوباش حوزه و بازار کنند. بقیة ماجرا را همه به یاد داریم. جیمی کارتر در نشست گوادالوپ ـ چهارم تا ششم ژانویه سال 1979 ـ خواهان پایان سلطنت شد و روز 16 ژانویة همان سال، محمدرضا شاه پهلوی، کشور ایران را در دامان آشوب رها کرد.

آشوبی که به همت تظاهرکنندگان حرفه‌ای ساواک، شوت‌و پرت‌ها و به ویژه همین «چپ‌الله» که امروز گویا ارث پدرش را از ملت طلبکار شده، در سایة جنجال رسانه‌ای غرب توانست صدای مخالفان استبداد را خاموش کند. نامة معروف مصطفی رحیمی را به یاد داریم، رحیمی یگانه روشنفکری بود که تحت تأثیر جو حاکم قرار نگرفت و با حکومت «الهی» مخالفت کرد. پیشتر در اینمورد نوشته‌ایم و نیازی به تکرار مکررات نیست. به این نامه اشاره می‌کنیم تا به «کانون نویسندگان» که ادعای «لائیسیته» هم دارد بگوئیم «شرفیابی» اعضای به اصطلاح لائیک کانون نویسندگان ایران به حضور یک جفت نعلین را از یاد نبرده‌ایم، و عکس‌های شرفیابی اعضای کانون به حضور خمینی هنوز موجود است. جنجال اخیر اعضای چپ‌نمای این کانون برای «کسب آزادی» سوگواری و مرثیه خوانی بر مزار شاملو هنوز بر سایت‌های فارسی زبان می‌درخشد، و این بهترین فرصت است که چهلمین سالگرد تأسیس چنین کانون پرافتخاری را به اعضاء و به ویژه به اعضای چپ حکومتی آن تبریک گفته، آرزو کنیم که نویسندگان ایران در آینده قلم در خدمت نعلین نگذارند. از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به «دولت آشتی ملی» مطلوب راه توده.

ویژگی دولت آشتی ملی کذا این است که مانند دولت آشتی ملی شریف امامی براندازی را شتاب می‌بخشد. و این براندازی به ملایان فرصت خواهد داد که باز هم خود را در صف مخالفان جا زده، ادعای آزادیخواهی داشته باشند. حزب توده در واقع با مردم و توده‌ها کاری ندارد، سنگ آخوندها را به سینه می‌زند، چرا که می‌ترسد فروپاشی مسلم حکومت اسلامی قشر آخوند را نیز به زباله‌دان تاریخ بسپارد. «خانه تکانی» و «آشتی ملی» به این منظور توصیه شده که باز هم مانند سال 1357، مطالبات مردم در جنجال و هیاهوی براندازی مسکوت بماند.

حال ببینیم برای خانه تکانی حکومتی، حزب آخوندپرست توده چه پیشنهاداتی دارد؟ حزب توده همان مهملاتی را می‌گوید که سی سال پیش ساواک به خمینی دیکته می‌کرد. در ترهات خمینی به مردم کشور چنین القاء می‌شد که اختیار ارز حاصل از فروش، یا بهتر بگوئیم ارز حاصل از چپاول نفت به دست دولت ایران است، و این دولت هر طور که مصلحت بداند آن‌ را هزینه می‌کند! می‌دانیم که چنین نیست! سیاست اقتصادی حکومت اسلامی، یا تصمیمات بانک مرکزی جمکران پیرو سیاست‌های بانک مرکزی ایالات متحد است. ولی حزب توده می‌پندارد مردم ایران هنوز مانند سی سال پیش از همه جا بی‌خبرند و باز هم می‌توان چرندیات امام‌گونه به خوردشان داد:

«ترک سیاست جنگی و ایجاد تغییرات اساسی در حاکمیت نظامی ـ امنیتی متکی به ماجراجوئی و خرافات مذهبی و برگرداندن مسیر درآمد نفت از جهت هزینة نظامی و اتمی، به مسیر و جهت تولید، کار و رفاه ملی[...]»

چه شعارهای فریبنده‌ای می‌دهد این حزب توده! حزب شریف! شما که متخصص امور اقتصادی هستید بفرمائید ببینیم درآمد نفت را چگونه از بانک‌های غرب خارج می‌کنید؟ چک می‌کشید یا با کارت‌های اعتباری دلارهای نفتی را در راه «رفاه ملی» خرج می‌‌فرمائید؟ مسیر پیشنهادی «تولید، کار و رفاه ملی» این حزب از کدام بیراهه می‌گذرد؟ بنزین این «رفاه ملی» را از کجا تأمین می‌کنید؟ مگر دولت ایران مستقل است که از این تصمیم‌ها بگیرد؟ مگر زبان‌مان لال کور تشریف دارید، و نمی‌بینید دعوای آمریکا و روسیه بر سر بهای نفت چگونه بالا گرفته و همه روزه موشک و فشفشک در این دریا و آن اقیانوس به رخ یکدیگر می‌کشند؟ شما که به خیال خودتان در جریان «امور» هستید مگر نشنیدید رئیس جمهور روسیه به هوگو چاوز هشدار داد که بهای نفت باید عادلانه باشد و کاهش آن باعث زیان کشور ثالث نشود؟ به زعم شما این دولت مفلوک ایران است که امروز با موشک‌های جدید و «ناشناس» تهدید به بستن تنگة هرمز کرده؟ از کی تا به حال نوکران عموسام در جمکران ضدآمریکائی شده‌اند؟ چرا زمان جنگ با عراق کسی تنگة هرمز را نمی‌بست؟ آمریکا به عراق لشکرکشی کرده تا اکسون موبیل، شورون، داچ شل، بریتیش پترولیوم و توتال قرارداد سی ساله با دولت عراق منعقد کنند و بعد هم نوکران‌اش در جمکران تنگه هرمز را ببندند؟! چنین شارلاتانیسمی را فقط در تبلیغات آخوند و فاشیست جماعت می‌توان یافت:

«ابتدائی‌ترین آشنائی به خوی و خصلت سرمایه داری جهانی و امپریالیسم آمریکا [...] می‌گوید: فشار به ایران برای رفتن به سوی فاجعه، مقدم‌ترین سیاست است [...] حملة نظامی [...] و یا بستن گلوگاه هرمز [...] در خدمت همین استراتژی یعنی کمک به انفجار ایران از داخل است [...] انفجاری که روز به روز[...] زمینة آن فراهم‌تر می‌شود[...]»

بله! حزب توده این روزها با «خرافات» و «ماجراجوئی» مخالف شده! و کشف کرده که قدرت در دست نظامیان است! از این گذشته، حزب توده می‌گوید ادامة حاکمیت سیاست جنگی در ایران مورد حمایت آمریکا است. البته ما به یاد نداریم که در زمان خاتمی منفور، حزب توده از همکاری نظامیان جمکران با ارتش یانکی‌ها در عراق ابراز ناخشنودی کرده باشد! این مسائل زمانی به حزب حقیقت پرست توده «وحی» می‌شود که منافع غرب در ایران به خطر افتد‌! به همین دلیل حزب «زیرک» توده می‌گوید، آهای مردم! ببینید در عراق چه شد؟ صدام حسین آنقدر هیاهو کرد تا آمریکا آمد و حکومت اسلامی به راه انداخت!

«حاصل آنهمه بی‌پروائی و شعارهای نظامی صدام حسین چه بود؟ حکومت اسلامی در عراق.»

حزب شریف توده! ما که در ایران به برکت ژنرال هویزر سی سال است حکومت اسلامی داریم! و شما هم که زیر علم همین حکومت از روز اول سینه زده‌اید. امروز که حکومت نکبت و ادبار اسلامی به احتضار افتاده، چرا اینهمه نگران مرگ‌ آن شده‌اید؟ چرا پیشنهاد «خانه تکانی حکومتی» می‌دهید؟! این «منطق تناقض» و «استدلال بی‌اساس» و در یک کلام شیادی را در کدام «مکتب» آموخته‌اید؟ این «دین مبین» را تا به کجا می‌توان ادامه داد؟

هان کجاست؟
پایتخت این بی‌آزرم و بی‌آئین
کاندران بی‌گونه‌ای مهلت
هر شکوفه تازه‌رو بازیچة بادست
[...]
عرصة انکار و وهن و غدر و بیداد است




...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت