سه‌شنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۸۷



«حضور» و حکومت!


...
هنگامه‌ای به پاست به هر کنج مملکت
از فتنة خواص پلید و عوام خر

«فتنة خواص پلید» را به خاطر بسپاریم! چون بالاخره معلوم شد مخاطب واقعی حزب توده در جمکران آخوند اکبر بهرمانی است. در راستای مقالة حزب کذا که در وبلاگ دیروز به آن اشاره شد، ابودلقک بهرمانی هم در جمع امام جمعه‌های جمکران تلویحاً به این مهم اشاره کرده که، «حضورمردم» مهم‌تر از «حکومت اسلامی» است. و خلاصه اگر حکومت هم اسلامی نباشد جای نگرانی نیست، در آینده می‌تواند اسلامی شود. بله، این «حضور مردم» همان تکه استخوانی است که رسانه‌های استعماری برای دستاربندان و دیگر فعلة فاشیسم پرتاب کرده‌اند و محمد خاتمی، اکبربهرمانی و دیگر «نخبگان» و «دانایان» حکومت توحش، سی سال است آن را به دندان گرفته‌اند، و حزب توده هم پیوسته به آنان یادآوری می‌کند که یک دفعه این استخوان از دهان‌شان نیافتد!

البته فراموش نکنیم که آزاد زنان جمکران نیز ضمن مصاحبه با رادیو فردا و شرکاء، برای «حضور زنان» در جامعه سینه چاک می‌دهند. چون «حضور» همانطور که گفتیم ارتباطی با «حقوق» ندارد. به عبارت دیگر «حضور در جامعه» ضامن بهره‌مندی از هیچ «حقوقی» نخواهد بود، به هیچ عنوان! حقوق افراد را قوانین مشخص می‌کند،‌ و قانون در هر حال شامل کل افراد جامعه می‌شود و کسی جهت برخورداری از حق و حقوق خود ملزم به «حضور به هم رساندن» در جامعه نیست! کاملاً بر عکس، در یک جامعة دمکراتیک حاکمیت قانون یا حضور فیزیکی قانون در جامعه، ‌ در قالب نیروی انتظامی الزامی است. در هر حال به مصداق سرودة میرزاده عشقی، از آنجا که جهان به کام خران است و افتاده طایر دولت به نام خر، در ایران هم باید امثال بهرمانی در حاکمیت باشند، اوپوزیسیون‌ این حکومت هم داریوش همایون، بنی‌صدر و خصوصاً «حزب توده» باشد. حزبی که برای سازمان دادن به «براندازی» یا یک حماسة دوم خرداد طرح خانه تکانی حکومتی می‌دهد و به فاصلة دو روز، پیشنهادات «حزب شریف» در سخنرانی ابودلقک بهرمانی انعکاس می‌یابد.

حاج اکبر که مانند دیگر آخوندها از تاریخ ستیزی و بی‌بی‌گوزک‌گرائی سازمان سیا تغذیه می‌کند اخیراً در مورد «واقعیت تاریخی» نیز صاحب‌نظر شده و کشف کرده که «عینیت یافتن حکومت» مستلزم «حضور مردم» است! بله، این است تعریف حکومت در قاموس زباله‌های برگزیدة استعمار که سی سال پیش به دلیل نوکری و پفیوزی امثال قره‌باغی در ارتش شاهنشاهی، که ضمن اعلام «بیطرفی» در برابر براندازان، از «حضور» اوباش ساواک در خیابان‌های تهران حمایت صورت دادند، به حکومت رسیده‌اند، و هنوز هم می‌پندارند با «حضور مردم» یا همان لات و اوباش ساواک و دانشجونمایان می‌توان حکومت کرد.

اگر میرزادة عشقی زنده بود، امروز می‌دید که خر اگر سی سال حکومت کند، خرتر هم می‌شود. این آخوند دجال که تفاوت بین حکومت و کودتا را نمی‌شناسد، می‌پندارد با پیروی از رهنمودهای حزب توده می‌توان باز هم با تکان دادن آدمکی چون بازرگان،‌ با مردمفریبی مردم را به پای صندوق‌های مارگیری استعمار کشاند و حکومت به اصطلاح «مردمی» تشکیل داد، و بعد از طریق هی کردن مشتی لات و اوباش چون عبدی‌ها و میردامادی‌ها به خیابان همین حکومت مردمی را به حکومت اسلامی تبدیل کرد! و خلاصه بگوئیم گلة خران نعلین‌پوش سازمان سیا می‌پندارد بازگشت به گذشته امکانپذیر است.

به گزارش «فارس نیوز»، سایت پاسداران سلطنت طلب، مورخ 15 مردادماه سالجاری، اکبر بهرمانی خطاب به گلة‌ امام جمعه‌ها چنین می‌گوید:

«واقعیت ملموس تاریخی این است که بدون حضور و همراهی مردم، حکومت دینی نمی‌تواند تشکیل شود [...] پیامبر اسلام نیز در 13 سالی که در مکه حضور داشتند، صحبتی از حکومت اسلامی به میان نیاوردند ولی پس از حضور در مدینه و بیعت مردم با ایشان، به تشکیل حکومت اسلامی مبادرت ورزیدند و این اتفاق در دوران ما نیز رخ ‌داد و با بیعت مردم با امام راحل نظام جمهوری اسلامی تشکیل شد [...] اگر مردم را از دست بدهیم، رکن اصلی تحقق نظام را از دست داده‌ایم.»

جان پسر گوش به هر خر مکن
بشنو و باور مکن
تجربه را باز مکرر مکن

می‌بینیم که «حضور توده‌ها» برای حکومت آخوند جماعت الزامی است و حزب توده بی‌جهت مقاله نمی‌نویسد. همچنین، بنی‌صدر و مجیدانصاری هم بی‌دلیل مدافع «ارتش» نمی‌شوند. چون ارتش هم مانند حاکمیت استعماری سفله‌پرور است، بی‌دلیل نبود که ازهاری‌ها و قره‌باغی‌ها در رأس چنین ارتش سلحشوری قرارگرفتند، و بی‌دلیل نبود که محسن‌رضائی‌ها و رحیم صفوی‌ها را هم در رأس سپاه پاسداران گذاشتند. بدون سفله پروری سیاست استعمار نمی‌تواند بر ما ملت تحمیل شود. دلیل حضور امثال اکبر بهرمانی یا علی خامنه‌ای در رأس هرم قدرت کشورمان همین سفله پروری استعماری است. شاهدیم که پس از کودتای ارتش ناتو جهت استقرار حکومت اسلامی در ایران، تهدیدی متوجة هیچیک از وزراء و نخست وزیران پهلوی در اروپا و آمریکا نشد. تنها کسی که تهدید به شمار می‌آمد شاپور بختیار بود چون با آخوند و آخوندپرستی سازش نداشت. حذف بختیار در واقع برای یکدست و دینی کردن اوپوزیسیون اهمیت فراوان داشت! در راستای چنین سیاستی است که داریوش همایون بیشرمانه «مشروطه» را «محمدی» می‌خواند. اتفاقا ابودلقک بهرمانی هم درپژوهش‌های چاه جمکران به این نتیجه رسیده که مشروطه ساخته و پرداختة آخوند جماعت بوده:

«بدنة اصلی مشروطه، علما و جمعی از مردم متدین و تعدادی عشایر بودند[...] مشروطه به دست علما و روحانیت ایرانی شکل گرفت.»

بله جنبش مشروطه را مدیون آخوند جماعت، به ویژه شیخ فضل‌الله نوری، تقی‌زاده و اربابان‌اش در لندن بودیم و نمی‌دانستیم. و اگر اکبر هاشمی و دیگر بی‌بی‌گوزک‌نگاران چاه جمکران نبودند هرگز به این «واقعیت تاریخی» پی نمی‌بردیم، و نادان از جهان می‌رفتیم. حاج اکبر در ادامة ترهاتی که ساواک جمکران با استفاده از رهنمودهای حزب توده سر هم کرده نانی هم به حزب شریف قرض داده می‌گوید، ‌مشروطه شکست خورد چون «توده‌ها» با آن همراه نبودند. و به گفتة حاج اکبر، علت اینکه توده‌ها با مشروطه همراه نبودند این بود که «توده‌ها» طرفدار روحانیت بوده‌اند. می‌بینیم که توده‌ها‌ می‌توانند دقیقاً در ترادف با «امت» قرار گرفته و آخوندپرست از آب درآیند. اکبر بهرمانی در ادامة یاوه‌گوئی‌های خود مدعی می‌شود، انقلاب اسلامی پیروز شد چون «مردم» در صحنه حضور یافتند.

آمدند و کشوری شد مستراح دیو و دد
اینهم از اعجاز و ایمان و خدای واعظان

اکبر رفسنجانی تأکید می‌کند که «حضور مردم در صحنه» از «معجزات» امام سیزدهم بوده! چون به زعم رفسنجانی، خمینی توانست «امت» را «بیدار» کند. البته اکبر بهرمانی مانند دیگر همپالکی‌های‌اش وقیح و نمک‌نشناس است و به سهم ساواک، ارتش، شهربانی، رادیو «بی‌بی‌سی» و از همه مهم‌تر نقش حماقت دانشگاهیان در «بیداری این امت» اشاره نمی‌کند. و از حق نباید گذشت سهم اصلی متعلق به گروه «کارتر ـ برژینسکی» است که قصد جهاد با اتحاد جماهیر شوروی داشتند و بهای مالی و جانی این جهاد را باید ما ملت می‌پرداختیم و می‌دانیم که جهاد کذا هنوز به پایان نرسیده و همچنان به صور دیگر ادامه دارد. و به همین دلیل حکومت اسلامی و چرندبافی‌های نخبگان‌‌اش همچنان ادامه خواهد یافت.

اکبر هاشمی در تحقیقات گورکنانة خود به این نتیجه رسیده که پیامبر و امامان هیچ حکومتی را به مردم تحمیل نکردند! البته با در نظر گرفتن عملیات «بازسازی» چهرة نورانی محمد و به ویژه عملیات بزک چهرة کریه خمینی برای پنهان داشتن توحش و حماقت وی باید بگوئیم رفسنجانی «حقیقت» را می‌گوید. مردم خودشان بیعت می‌کردند، البته با شمشیر کمی پشت‌شان را می‌خاراندند تا شتاب به خرج دهند، ولی از آنجا که «ولایت» مشروعیت خود را از آسمان می‌گیرد، و کاری با مردم ندارد، توده‌های بیعت کننده محکوم‌اند که در باتلاق «ولایت» تا ابد دست و پا بزنند:

«هیچ پیامبر و امامی حکومت را به زور به مردم تحمیل نکرد [...] در عین حال مشروعیت و حقانیت ولایت عندالله است[...]‌»

بله! همینکه توده‌ها در صحنه «حضور» یابند کافی است که به یکنفر مشروعیت الهی بدهند و دیگر نتوانند این «مشروعیت» را پس بگیرند. بی‌جهت نیست که حزب توده اصرار دارد یک خانه تکانی حکومتی صورت گیرد تا مردم در صحنه حضور یابند. «رفقا» همگام با «برادران» در به در به دنبال «رهبر» جدید می‌گردند! چون برنامة اقتصادی حکومت آینده در «سند چشم‌انداز» مشخص شده. همانطور که دکتر حسینی گفته بود، «تصویر آرمانی» اقتصاد کشور در همین سند جادوئی است. خوشبختانه حسینی توانست از مسجد جمکران رأی اعتماد هم بگیرد تا «تصویر آرمانی» اقتصاد را برایمان به نمایش در آورد. برای اینکه به ابعاد استعماری سند کذا پی ببریم کافی است بدانیم که چشم‌انداز 20 ساله مساجد در این سند «تدوین» شده. پس از سخنرانی اکبر بهرمانی، ابراهیمی رئیس مرکز رسیدگی به امور مساجد چنین مژدة بزرگی را اعلام کرد و افزود:

«برنامه‌ریزی‌هائی صورت گرفته تا نماز صبح نیز در تمام مساجد کشورمان [...] به جماعت و با حضور جمع زیادی از مردم اقامه شود.»

چه سعادتی! به این می‌گویند حضور «توده‌ها» یا «امت» و یا «مردم». هر گاه منافع استعمار ایجاب کند این جماعت علاف و بیکاره را که با تمهیدات مالی در مساجد بسیج کرده‌اند به خیابان هی می‌کنند، تا «حکومت اسلامی» تشکیل دهند و با ولی فقیه «بیعت» کنند. ولی همة این مسائل به یکطرف، سخنان همایون کاتوزیان در باب جنبش مشروطه به یک طرف!

کاتوزیان که از سوی آکسفورد به عرصة استحمار فرهنگی پرتاب شده، و مانند آخوندها در همة مسائل صاحب‌نظراست، به «رادیو فردا» گفته، انقلاب بر دو دسته است: ایرانی و اروپائی. به گفتة استاد کاتوزیان، در انقلاب‌های «اروپائی»، طبقات پائین‌تر، علیه دولت که نمایندة ‌طبقات بالاتر بود متحد می‌شدند تا قانون را به نفع خود تغییر دهند، ولی در ایران به دلیل ماهیت استبدادی حاکمیت چنین نبوده!

پس بنابر پژوهش‌های استاد کاتوزیان می‌باید نتیجه گرفت که، انقلاب فرانسه، به دلیل افزایش قدرت اقتصادی بورژوازی نسبت به ثروت محدود آریستوکراسی حاکم صورت نگرفته! بگذریم! استاد کاتوزیان «دولت استبدادی» را چنین تعریف می‌کنند که نمایندة هیچ طبقه‌ای نیست! و البته دولت قاجار هم حتماً به همین دلیل از «اجتماع» جدا بوده! ولی این نوع استبداد را مسلماً ایشان در آبدارخانة آکسفورد فرا گرفته‌اند، چون سلطنت قاجار در ایران مانند سلطنت سنتی در تمامی کشورهای دیگر نمایندة طبقة فئودال بود! در هر حال، «استاد دکتر» کاتوزیان می‌گویند، چون در ایران دولت از اجتماع جدا بود هر وقت فرصتی پیش می‌آمد، جامعه «قیام» می‌کرد! بله هر وقت «فرصت» می‌شد در ایران جامعه «قیام» می‌کرده! استادکاتوزیان ظاهراً تاریخ نوینی ویژة ایرانیان «پرت از مرحله» تدوین کرده‌اند، که در آن جنبش مشروطه را نیز جزو همان قیام‌های گاه و بیگاه معرفی می‌کنند:

«در مورد مشروطه هم همین‌گونه بود و هیچ طبقة اجتماعی مشخصی در برابر آن نایستاد.»

به این می‌گویند استاد و پژوهشگر «تاریخ»! پژوهشگری در زمینة تاریخ ایران که با زمینة تاریخی جنبش مشروطه اصلاً بیگانه است! حتما به زعم کاتوزیان، در مورد براندازی 22 بهمن سال 57 نیز قضیه به همین‌ روال بوده! «فرصتی» پیش آمد و مردم یکپارچه «قیام» کردند! با توجه به یاوه‌سرائی اکبر رفسنجانی و بیانات شیوای کاتوزیان در مورد جنبش مشروطه باید بگوئیم متن سخنرانی رفسنجانی و کاتوزیان در مورد وقایع تاریخی ایران در «آکسفورد» باید تهیه شده باشد. این آکسفورد که پیشتر «رنسانس» را در «حماسه» برای ما ملت تعریف کرده، در مورد تاریخ و جنبش مشروطه هم که خیلی فعال است، و بزودی کودتای 22 بهمن سال 57 را نیز به عنوان تحقق «مدرنیته» تقدیم «امت» خواهد کرد.

چنان تاریخ ایران شد ز تاریخ تو تاریخی
که این تاریخ تاریخی‌ترین تاریخ عالم شد






نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

نسخة پی‌دی‌اف ـ زی‌دو

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت