جمعه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۷



خر و حقوق بشر!


...
تو همی گفتی که خر رفت ای پسر
از همه گویندگان با ذوق‌تر

در دفتر دوم مثنوی آمده که صوفی‌ئی به خانقاهی رسید و خر خود به آخور خانقاه برده، آب و علف داد تا بیاساید. خانقاهیان فقیر بودند، خر وی را فروختند و با پول آن بساط طرب بر پا کردند. پس چون به سماع در آمدند، همگی به ضرب مطرب آواز «خر برفت و خر برفت» می‌خواندند،‌ و آن صوفی نیز به «تقلید از جمع» آواز «خر برفت و خر برفت» سر داده بود. پس چون سپیده دمید، صوفی عزم رفتن کرد و از خادم خانقاه خر خود طلبید. خادم گفت خر تو را فروختند! درویش برآشفت. خادم وی را گفت من چند بار آمدم تا ترا آگاه کنم، دیدم همه می‌خوانند «خر برفت»، و تو هم با شور و هیجانی بیشتر از دیگران همان می‌خوانی! پنداشتم تو از فروختن خر آگاهی و خرسند.

حکایت صوفی بینوا به امضا‌کنندگان بیانیة «ما شرمگین‌ایم» شباهت دارد. ما حقوق «شهروند دینی» را به رسمیت نمی‌شناسیم، و برای آن بیانیه امضاء نمی‌کنیم. در ضمن به اهالی «شرمگین» مرزپرگهر یادآور شویم که طبق قانون اساسی جمکران، در ایران «شهروند» اصلاً وجود ندارد. پس بجای کوبیدن بر طبل توخالی «شهروندان بهائی» و دیگر شهروندان «نیست در جهان» در حکومت اسلامی از خود بپرسید، در راستای تأمین کدام اهداف استعماری جنجال «شهروند دینی» به راه افتاده، که شما هم مانند همان‌ صوفی بینوا و از همه جا بی‌خبر این چنین به سماع آمده‌اید، ‌ و هم‌صدا با محفل فاشیسم بین‌الملل، ‌ آواز «خر برفت و خر برفت» سر داده‌اید و با اینکار «حقوق بشر نسبی»‌ را تأئید می‌کنید.

از منظر حقوق «انسان محور» دمکراتیک، «بشر نسبی» وجود ندارد. بر اساس اعلامیة جهانی حقوق بشر، دولت‌ها موظف‌اند خارج از هر گونه تعلقات دینی، بومی و قومی، حقوق افراد را رعایت کنند. «حقوق بشر» در چارچوب حقوقی «تعریف» شده. و اعلامیة جهانی ‌حقوق بشر یک مجموعة حقوقی است، که می‌باید در قوانین و مقررات کشورهائی که این اعلامیه را به امضاء رسانده‌اند، منعکس شده و به صور مختلف در چارچوب حقوقی به ارزش گذاشته شود.

«قصه را کوتاه کنیم ... اصلاحات قانون نمی‌پذیرد. تعریف شدنی نیست. یک کلمه است.»
«حاج آقا بهنود، شیپورچی خارج از کشور عالیجناب ریش قرمزی و شرکاء
گوی‌ان‌یوز»

منبع: وبلاگ رامین مولائی، مورخ 25 آذر 1387

این سخنان وزین امام‌گونه، جاهل‌مسلکانه و نفس‌کش طلبانه در هم‌سوئی کامل با مهملات امثال بیات‌زاده و دیگر «انقلابیون» مفلوک جمکران قرار می‌گیرد. اینان تلاش دارند با «شعارهای پوچ»،‌ و گسترش ابهام، قانون شکنی و شورش و براندازی را تشویق و توجیه کنند. اصلاحات «تعریف» مشخص ندارد، قانون هم نمی‌شناسد؟! درست مانند «دین»، «هویت» و «باورها» که توسط ماشالله قصاب‌ها اعمال می‌شود! اگر چنین است پس بهتر است اصلاح‌طلبان خفقان بگیرند. هر وقت آبدارخانة‌ سازمان سیا چارچوب اصلاحات را برای‌تان مشخص کرد، شما هم با همان قلم الکن از «اصلاحات» بنویسید! با چنین شعارهای احمق‌پسند و عوامفریبانه بود که سازمان ناتو در دوران نخست وزیری بختیار مانع «گذار قانونی» از سلطنت به «جمهور» شد، تا بتواند به دور باطل شیخ و شاه در ایران تداوم بخشد.

در این توطئة خائنانه، ‌ خارج از اصحاب داس، جبهة ملی نیز شرکت فعال داشت. روز اول فروردین‌ماه 1358، حدود دو هفته پس از آخرین تظاهرات زنان برضد حجاب اجباری، کریم سنجابی، جهت ابراز ارادت،‌ دو اتوبوس از گوسفندان خود را به استادیوم «آزادی» آورده بود تا در سخنرانی شیخ مهدی بازرگان شرکت کنند. یادآوری کنیم که جبهة کذا از همان روزها «زنانه ـ مردانه» بود. خانم «شیخ‌الاسلام»، ‌مسئول بخش زنان جبهة کذا نیز با یک روسری بر سرمبارک‌شان در مراسم ابراز ارادت به شیخ مهدی حضور داشتند. اما سنجابی از اتوبوس جبهة ملی پیاده هم نشد. ایشان با یک پالتوی کشمیر به رنگ شتر پیامبر که «اسلامی‌ات‌شان» را تأئید می‌کرد، در انتظار پایان سخنرانی بازرگان و بازگشت گوسفندان ملی در اتوبوس نشسته بودند و به افق دور دست آرزوهای طلائی می‌نگریستند. کریم سنجابی خیل آخوند و چادرسیاه و ساواکی و لباس‌شخصی را نمی‌دید. «دکتر» کریم سنجابی، ‌ اعضای جبهة‌کذا را به استادیوم آورده بود چرا که مأمور بود و معذور. اگر اعضای جبهة «ملی» به ترهات پراکنی ادامه دهند، بدانند که ما هم می‌توانیم جزئیات بیشتری را از فعالیت «دمکراتیک» فاشیست‌های جمکران بازگو کنیم. حال بپردازیم به حقوق بشر که بر خلاف «اصلاحات»، ویراست کارفرمایان شیخ مسعود بهنود، هم تعریف دارد، هم قانون، و ... و هیچ ارتباطی هم با جیره خواری و خوش‌خدمتی برای سازمان سیا نخواهد داشت.

فواید بهائیان برای حکومت اسلامی چیست؟ پیش از پاسخ به این پرسش،‌ یادآور شویم طرح چنین پرسشی برای دریافت محور اصلی پروپاگاند استعماری الزامی است. در نتیجه هر گاه به مطالب شیوا و پرمغز و به ویژه مبتذل و ابلهانة رسانه‌های حکومت اسلامی و یا نامه‌های سرگشاده و دیگر «ادبیات» وزین و مضحک لباس‌شخصی‌های فرنگ نشین حکومت نعلین برخورد می‌کنیم، باید از خود بپرسیم، فواید چنین مطالبی چیست؟ ‌طرح این پرسش اهمیت اساسی دارد، ‌چرا که هدف از پروپاگاند، «بهره برداری» است. هیچ پروپاگاندی بدون دلیل به راه نمی‌افتد.

پروپاگاند پیامی است که از جانب قدرت «ارسال» می‌شود، جهت «دریافت» پاسخ مطلوب. دریافت پاسخ مطلوب فقط از طریق ایجاد«اجماع» امکانپذیر است، بهتر بگوئیم، آن‌هنگام که در پی معلق‌زدن روشنفکرنمایان، ‌ «اکثریت» پیام پروپاگاند را می‌پذیرد و در جهت آن به حرکت در می‌آید. همانطور که در سال 1357 در ایران نیز شاهد همین «اجماع» بودیم. حال می‌باید دید، فواید بهائیان برای حکومت اسلامی و اربابان‌اش چیست؟‌

فواید بهائیان در این است که حکومت اسلامی از طریق سرکوب آنان می‌تواند، سرکوب بسیار گسترده‌تری را در چند مسیر مختلف سازمان دهد و مطالبات محفل فاشیسم بین‌الملل را برای تحمیل «حقوق بشر نسبی» به ما ملت تأمین کند. برای روشن شدن مطلب مراحل سرکوب اخیر را گام به گام بررسی می‌کنیم. چندی پیش اعلام شد که عده‌ای از رهبران بهائیان در ایران دستگیر شده‌اند. سپس عکس و نام و نشان افراد دستگیر شده بر سایت‌های فارسی‌زبان از جمله سایت ناخداکلمب و رادیوفردا منتشر شد. به یاد داریم که تصویر مذکور زنان بدون حجاب را در کنار مردان نشان می‌داد. به عبارت دیگر تصویر فوق به ما می‌گفت بهائیت حجاب را به رسمیت نمی‌شناسد، و دنیای بهائیت بر خلاف چاه جمکران «زنانه ـ مردانه» و یا «اندرونی ـ بیرونی» ندارد. پیش از ادامة مطلب به یاد داشته باشیم که افراد متعلق به گروه‌های سرکوب شده را نمی‌شناسیم و اینان از طریق رسانه‌های حکومت و اربابان غربی‌اش به ما معرفی می‌شوند. حال بپردازیم به مرحلة دوم استفاده ابزاری از بهائیان.

مرحلة دوم پروپاگاند کذا «افتخار به مذهب» بود که از طریق انتشار خبر بهائی شدن دختر عبادی صورت پذیرفت. جنجال رسانه‌ای پیرامون این خبر باعث شد که برای «افتخار» به تحجر و توحش، شیرین عبادی با جایزة نوبل و چند هزار قلم و دفتر طلائی به صحنه وارد شده، بگوید به شیعه بودن خود افتخار می‌کند! همانطور که پیشتر گفتیم استعمار، بنابرتعریف «انسان‌ستیز» است در نتیجه به هر گونه ابزار ممکن متوسل می‌شود تا تقدس و در نتیجه، پرستش و بندگی را تشویق کند.

مهم نیست چه می‌پرستید! مهم این است که اهل پرستش باشید، و به نوعی «مقدسات» اعتقاد داشته باشید. زمانیکه برای پدیده‌ای «تقدس» قائل شویم، «برتری» آن را هم تأئید خواهیم کرد. به عنوان نمونه، تحجر دین به ما می‌گوید که پدر و مادر و اصولاً اعضای خانواده را محترم بشماریم. در صورتیکه روابط خانوادگی به دلیل اتکا بر احساسات و غرائز، روابطی است کاملاً منطق ستیز، و انسان‌ها را از «نگرش منطقی» دور نگاه می‌دارد. به عنوان نمونه اکثر قریب به اتفاق ایرانیان، پدر خود را محترم، بزرگوار،‌ شریف و فداکار می‌دانند، ‌حتی اگر پدرشان در واقع یک موجود پست و رذل و حقیر باشد. دلیل چنین تضادی در برخورد افراد با واقعیت این است که جامعة متحجر این نگرش را به افراد تحمیل می‌کند. روشن‌تر بگوئیم، «زبان قدرت»، «زبان جمع» و زبان دین «پدرستا» است. این زبان «پدر» را به ارزش می‌گذارد. چنین روندی است که به «رهبر» و «خداوند» تقدس و برتری می‌بخشد. از مطلب دور افتادیم. بازگردیم به فوائد بهائیان برای استعمار.

پس از اینکه تصویر متمدن، مدرن و دلپذیری از بهائیت به ما ارائه شد، تصویری که با نکبت و ادبار شیعیان جمکران از زمین تا آسمان فاصله داشت، از طریق همین بهائیان دستگیر شده پروپاگاند نوینی آغاز شد. پروپاگاندی که به ما ‌می‌گوید و باز می‌گوید که در حکومت اسلامی «شهروند» وجود دارد، ولی در این میان فقط حقوق «شهروندان بهائی» رعایت نمی‌شود! بله کوبیدن بر طبل «شهروندان بهائی» دلیل دارد! فعلة فاشیسم مدافع حقوق «شهروندان بهائی» شده، تا یک توهم را به واقعیت تبدیل کرده، به ما بگوید در حکومت «خدامحور» آخوندها، که بنابرتعریف «انسان‌ستیز» است، «شهروند» وجود خارجی دارد.

نتیجه اینکه اگر چند ماه چنین ترهاتی تکرار شود، مردم بدون آنکه اهداف پروپاگاند را بشناسند، ناآگاهانه به تکرار عبارت ابله‌پسند «شهروندان بهائی» می‌پردازند، و اگر بهائی هم نباشند خود را «شهروند» شیعه، سنی، مسیحی یا یهودی به شمار خواهند آورد. به این ترتیب «مفهوم شهروند»، که در اعلامیة جهانی حقوق بشر، خارج از هر گونه تعلقات مذهبی، قومی و بومی مطرح شده، به راحتی «تحریف» می‌شود و در تضاد با اعلامیة جهانی حقوق بشر قرار می‌گیرد! درست همانطور که شعار «استقلال، آزادی»، از زبان مردم ناراضی به پدیدة آزادی ستیز «جمهوری‌اسلامی» انجامید. زمانیکه عبارت متناقض «شهروند دینی» بجای «شهروند» در اذهان مردم جایگیر شد، آن هنگام است که «حقوق بشر نسبی» نیز بجای «حقوق بشر» می‌نشیند و سازمان رسوای ملل «رسالة امام سجاد» را به عنوان معیار «حقوق بشر ایرانی» به رسمیت خواهد شناخت. روشن‌تر بگوئیم، به این ترتیب، با تزریق «مقدسات دینی» و یا «بومی‌» به اعلامیة جهانی حقوق بشر،‌ این اعلامیه را رسماً در پس پردة جنجال برای حفظ حقوق «شهروندان بهائی» یا «شهروندان کرد»، در سکوت کامل تخریب و تحریف می‌کنند.

نیازی به توضیح نیست، ولی می‌گوئیم کسانیکه بر طبل «حقوق شهروند» کرد و ترک و بلوچ یا «حقوق شهروند» بهائی، مسیحی،‌ یهودی و... می‌کوبند، دانسته یا ندانسته، هم‌صدا با بی‌بی‌سی، رادیو فردا و دیگر رسانه‌های استعمار بر قانون اساسی انسان ستیز حکومت اسلامی مهر تأئید می‌زنند.

صوفی‌ئی در خانقاه از ره رسید
مرکب خود برد و در آخور کشید
آبک‌اش داد و علف از دست خویش
نه چنان صوفی که ما گفتیم پیش
[...]
از سر تقصیر آن صوفی رمه
خر فروشی در گرفتند آن‌همه
[...]
هم در آن دم آن ‌خرک بفروختند
لوت آوردند و شمع افروختند
ولوله افتاد اندر خانقه
کامشب آن لوط وسماع‌ست و شره
[...]
ما هم از خلقیم و جان داریم ما
دولت امشب میهمان داریم ما
[...]
و آن مسافر نیز از راه دراز
خسته بود و دید آن اقبال و ناز
صوفیان‌اش یک به یک بنواختند
نرد خدمت‌های خوش می‌باختند
[...]
گاه دست افشان قدم می‌کوفتند
گه به سجده صفه را می‌روفتند
[...]
چون سماع آمد ز اول تا کران
مطرب آغازید یک ضرب گران
خر برفت و خر برفت آغاز کرد
زین حرارت جمله را انباز کرد
[...]
از ره تقلید آن صوفی همین
خربرفت آغاز کرد اندر حنین
چون گذشت آن نوش و جوش آن سماع
روز گشت و جمله گفتند ال‌وداع
[...]
خادم آمد گفت صوفی خر کجاست
[...]
گفت والله آمدم من بارها
تا ترا واقف کنم زین کارها
تو همی گفتی که خر رفت ای پسر
از همه گویندگان با ذوق‌تر
[...]
گفت آنرا جمله می‌گفتند خوش
مر مرا هم ذوق آمد گفتن‌اش
مر مرا تقلیدشان برباد داد
که دو صد لعنت بر آن تقلید باد




نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت