یکشنبه، اسفند ۰۴، ۱۳۸۷



شپش، طنز و منطق!


...
«تزریق مقدسات» به مفاهیم انسان‌محور به منظور «تحریف»، «ایستا» کردن‌ و «تخریب» این مفاهیم صورت می‌پذیرد. تزریق مقدسات فقط تحمیل «زبان دین» بر روزمرة مردم نیست. این سیاست مزورانه در عرصة فرهنگ و ادبیات به صورتی گسترده اعمال می‌شود. در مقالة «برادر» بیژن بیقرار تحت عنوان «در بارة یک منطق وارونه»، شاهد بودیم، چگونه یک نویسندة معروف همچون ‌«برتولد برشت» که به چپ‌گرائی در سطح جهانی شهرت دارد ناگهان در ادبیات «بیقرار» به آخوند شریعتی تبدیل می‌شود و «جرم» را در ترادف با «گناه» قرار می‌دهد! ولی مطلب بیژن بیقرار اگر در سایت عصرنو ناپدید شده هنوز جهت علاقمندان در «اخبارروز» موجود است! پس باز گردیم به ادامة‌ بحث استفادة محافل فاشیسم از بهائیان ایران برای تزریق تقدس در اعلامیة جهانی حقوق بشر، جهت تحریف و تخریب این اعلامیه.

نخست باید گفت که، ما خواهان رعایت مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر در ایران و برای همة ایرانیان، خارج از تعلقات قومی و مذهبی و گرایشات سیاسی‌شان هستیم. و جهت تحقق این مطالبات تغییر قانون اساسی حکومت اسلامی الزامی است. چرا که این قانون «خدامحور» است و حقوق انسانی را اصولاً به رسمیت نمی‌شناسد. در نتیجه بهائیان ایران، مانند دیگر ایرانیان، ‌ بر اساس همین قانون از حقوق خود محروم‌ مانده‌اند. یادآور شویم که هدف گروه‌ها و تشکل‌های استعماری از صدور بیانیه‌هائی در چارچوب دفاع از حقوق‌ گروه‌های مذهبی و قومی، در واقع جایگزین کردن «بشر» با مفهوم فاشیستی «بشرنسبی» است، و از طریق این عملیات گروه‌های فوق‌الذکر هدف‌شان نقض آشکار اعلامیة جهانی حقوق بشر در ایران است.

برای مشاهدة این روند فاشیستی نگاهی خواهیم داشت به مطلب خواهر «راشل زرگریان» تحت عنوان، «آزادی مذهب در کشورهای اسلامی ـ تا چه حد؟» مطلبی که در سایت «عصرنو»، مورخ 16 فوریه 2009 منتشر شده. خواهر راشل مطلب خود را با یک انشای دبستانی، از نوع «بر ما واضح و مبرهن است» آغاز کرده‌اند. در این «انشاء»، حقوق بشر بسیار خوب و مامانی است ولی در ضمن چند مطلب مهم و اساسی از پروپاگاند استعماری نیز در محل به خواننده حقنه می‌شود؛ از آنجمله است، «حقوق بشر، یعنی آزادی مذهب!» و به زعم نویسنده «قرآن نیز از آزادی مذاهب دفاع می‌کند!» چرا که به گفتة ایشان، هیچکس حق انتخاب مذهب خود را ندارد، و مذهب اکتسابی است! البته همانطور که قبلاً هم گفته‌ایم، در مورد بهائیان این «اصل» به هیچ عنوان صدق نمی‌کند، ولی گویا خانم زرگریان یا از این امر آگاهی ندارند، یا این «جزئیات» به نظر ایشان خیلی بی‌اهمیت است، چرا که پای به معرکه‌ای گذاشته‌اند که هدف آن تحویل شعارها و تبلیغات محفل فاشیسم به مخاطب در قالب دفاع از حقوق بشر است. در نظر ایشان، اعلامیة جهانی حقوق بشر برای دفاع از مذهب صادر شده، نه برای دفاع از انسان‌ها. دیگر اینکه همه باید مذهب داشته باشند و هیچکس هم حق انتخاب مذهب را ندارد! و نهایت امر اینکه اعلامیة کوروش کبیر، در 2500 سال پیش، همان اعلامیة جهانی حقوق بشر است، و به ادعای ایشان آزادی مذاهب در قرآن نیز از «ملزومات» به شمار می‌رود.

به عبارت دیگر با مطالعة‌ مقالة «ابله‌فریب» راشل زرگریان متوجه می‌شویم که «قرآن» خود مدافع حقوق بشر، در مفهوم «معاصر» کلمه تلقی شده! و این همان دروغ بزرگی است که محفل نوبل و دیگر محافل استعماری غرب قصد دارند آنرا به ما ملت ایران حقنه کنند. البته راشل زرگریان در آگهی تبلیغاتی خود برای بین‌الملل فاشیسم دروغ‌های دیگری نیز سر هم کرده. دروغ‌هائی که مفاد اعلامیة حقوق‌بشر را به یک اعلامیة‌ «من‌درآوردی» تبدیل می‌کند، تا همة بینوایان را به چاه فاشیسم رهمنون شود. با این وجود پرداختن به‌ کل مطلب اتلاف وقت خواهد بود، پس به اصل مطلب در مقالة کذا اکتفا خواهیم کرد:

«پس از جنگ جهانی دوم[...] دنیا دریافت که بر اساس دین و مذهب مخصوصا در مورد اقلیت‌های‌دینی چه فجایعی می‌تواند رخ داده شود[رخ‌ دهد] [...]‌ برای ممانعت از این‌گونه پدیده‌های منفی [...] تصمیم بر این اتخاذ شد که اعلامیه حقوق بشر را برای تک تک افراد دنیا صادر کنند[...]»


بله اشکال مقالة راشل زرگریان این است که زبان فارسی «کم بلد بود»، کمی هم با لهجة آخوندهای شیعه و ارمنی «حرف زد!» به همین دلیل است که نمی‌داند اعلامیه جهانی حقوق بشر برای حفظ حقوق انسان‌ها صادر شده، نه برای حفظ حقوق اقلیت‌های مذهبی! از سوی دیگر، این اعلامیه خطاب به دولت‌هائی است که آن را به امضاء رسانده‌اند، نه به «تک‌، تک» افراد. و از این گذشته اعلامیة فوق به هیچ عنوان «الزام‌آور» نیست! در ضمن جهت توضیح فضای حاکم بر اروپا طی جنگ دوم جهانی بهتر است اضافه کنیم که «برادر» آدولف هیتلر و همکاران از جمله دین‌داران و مذهب‌کاران بودند! ولی حزب «ناسیونال سوسیالیست»، به دلیل بحرانی که گریبان‌ سرمایه‌داری در اروپای مرکزی را گرفته بود، به فکر پاک‌سازی این خطه از یهودیان، کولی‌ها، معلولین، همجنس‌گرایان و به ویژه «آزادیخواهان» و سوسیالیست‌ها و تشکل‌های لائیک افتاد! چرا که به زعم هیتلر و اربابان انگلیسی‌ و آمریکائی‌اش این گروه‌ها مأمنی جهت رشد خدانشناسی و «کمونیسم» فراهم آورده بودند! یادآور شویم که مقالة «آلن گرش» در لوموند دیپلماتیک، تحت عنوان «حافظة واخوردة غرب» دقیقاً بر پایة همین پروپاگاند حماقت‌گستر فاشیسم استوار شده.

پروپاگاندی که می‌کوشد «اعتقاد مذهبی» را بجای «انسان» قرار دهد. در چنین چارچوبی است که می‌توان آثار ادبی را نیز به «آیات الهی» تبدیل کرد. عملی که امثال سپیده صلح‌جو، بیژن بیقرار و دیگر چپ‌نمایان ریزه‌خوار فاشیسم بین‌الملل از طریق دخل و تصرف در آثار مارکس و مارکسیست‌ها به آن مبادرت می‌ورزند و بجای مفاهیم صریح و فلسفی «مبهمات» می‌گنجانند. در همین چارچوب است که اسماعیل نوری علا، یک مصراع از غزل حافظ را به یک ایدئولوژی «عقیدتی ـ سیاسی» تبدیل می‌کند. نوری‌علا که مانند دیگر نخبگان ساکن فرنگ از پامنبری‌های محفل فاشیسم و مک‌کارتیسم است، با یکدست به لجن‌پراکنی به فروغ فرخزاد و گلسرخی مشغول شده، با دست دیگر بر حافظ می‌تازد.

به زعم اربابان نوری‌علا، ‌ هر مصراع از سروده‌های حافظ نشان از اعتقادات «مذهبی ـ سیاسی» وی دارد! به همین دلیل نوری‌علا با زبان الکن ویژة فعلة فاشیسم خطاب به حافظ می‌گوید، «حافظ جان! چرا چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزی؟» همة این ترس و لرز تو به دلیل «دین» و «مذهب» است، بیا پیش خودمان! بیا به باشگاه «سکولاریسم نو» که شکوه‌جان، اگر از جنجال سدسیوند و خیس خوردن آرامگاه کوروش‌کبیر فارغ شد و فرصت کرد، به تو سرودن شعر را بیاموزد! کجای کاری؟!

در راستای همین استحمار فرهنگی است، که سایت چپ‌نمای «کار»، مورخ 30 بهمن‌ماه سالجاری، مهملات فاطمه مرنیسی، از گروه فمینست‌های مسجدپرست «مید‌این یو.کی» را تحت عنوان «سکسوالیتة اسلامی و خط قرمزها» منتشر می‌کند. در این مقالة سراپا بلاهت، نظریة فروید در ترادف با سخنان سراپا تحجر امام محمد غزالی قرار گرفته. علامت تعجب هم نمی‌گذاریم. همانطورکه پیشتر هم گفتیم هدف اصلی و اولویت فاشیسم بین‌الملل تحریف و تخریب نظریات «انسان‌محور» متفکران مدرنیته: نیچه، مارکس و فروید است. در این راستا، مرنیسی که مانند دیگر پادوهای مؤنث محفل کذا‌ در زمینة ‌پیوند گوز خدامحور به شقیقة انسان‌محور تخصص دارد، تلاش می‌کند متون متحجر و خدامحور را به نظریات انسان‌محور متفکران معاصر پیوند دهد. فاطمه مرنیسی در کمال حماقت می‌گوید، اروپائیان و مسلمانان در مورد زنان به یک نتیجة واحد رسیده‌اند. هر دو زن ستیزاند! سپس در مطالب ایشان، امام محمد غزالی در جایگاه مسلمانان می‌نشیند و در ترادف با زیگموند فروید، بنیانگذار نظریة روانکاوی در قرن بیستم قرار می‌گیرد:

«طنز قضیه اینجاست که نظریة اروپائیان و مسلمانان در این زمینه به نتیجه‌ای واحد می‌رسد: زنان برای نظم اجتماعی ویرانگر هستند[...] از نظر امام محمد غزالی به این دلیل که زنان فعال‌اند، و به نظر زیگموند فروید به این خاطر که آن‌ها فعال نیستند[...]»


بله طنز قضیه اینجاست که به زعم مرنیسی بینوا، امام محمد غزالی نظریات «دینی» مسلمانان را بازتاب می‌دهد، نه تحجر ادیان ابراهیمی را! و طنز بیشتر قضیه اینجاست که نظریة روانکاوی زیگموند فروید، بازتاب فرهنگ «بومی» اروپائیان شده! ولی گند قضیه اینجا در می‌آید که مهرنوش خراسانی این چرندیات را «ترجمه» و «تلخیص» کرده، و سپس برادران داس‌الله در سایت «کار» آنرا منتشر می‌کنند. ترهات مرنیسی را بررسی نخواهیم کرد چرا که چارچوب حماقت و بلاهت آن پیشتر بررسی شده. گرایشات حرمسرائی خواهر مهرنوش احمدی خراسانی نیز به همچنین. از جمله به یاد داریم که مهرنوش خراسانی خارج از ترجمة مهملات هم‌پالکی‌های‌‌اش، افتخار تزریق تقدس به سروده‌های فروغ فرخزاد را نیز نصیب خود کرده، و هم‌صدا با نوری‌زادة مفلوک ‌می‌گوید، «فروغ» خواب دیده بود کسی می‌آید! ولی زمانی که «دکتر» مهرداد درویش‌پور بر مدرنیتة اعضای کمپین آش تأکید می‌کند، طنز و گند «قضیه» در هم می‌آمیزد. دکتر درویش‌پور با پایه و اساس قوانین زن‌ستیز که همان قانون اساسی جمکران است هیچ کاری ندارد:

«زنان سکولار می‌کوشند تفسیر دینی را از قانون جدا سازند»

بله اینجاست که می‌بینیم قانون اساسی حکومت اسلامی تا چه حد اهمیت پیدا کرده! هر چه باشد آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک برای تحمیل همین قانون تحجر و توحش به افغانستان و عراق لشکرکشی کرده‌اند. شاید دکتر درویش‌پور بتواند توضیح دهد، زمانیکه قانون اساسی بر «حدیث مسلم»، «روایت معصوم» و «نهج‌البلاغه» تکیه دارد، چگونه می‌توان بدون تغییر آن، «قانون» را از «تفسیر دینی» جدا کرد؟ اینجاست که می‌توان با مدرنیتة اندرونی حاج‌آقا و حقوق بشرنسبی اوباش جمکران بهتر آشنا شد.

البته حقوق ملت ایران خوشبختانه بر طبق مفاد «رسالة امام سجاد» کاملاً رعایت می‌شود! به همین دلیل مدارس جمکران به مرکز تولید و پرورش شپش تبدیل شده. در نتیجه زمانیکه فرزندان‌تان را به مدارس کشور پیشرفتة اسلامی می‌فرستید، نه تنها آموزش که پرورش‌شان هم اسلامی خواهد شد. مگر در صدر اسلام شپش بد بوده که اینهمه هیاهو به راه انداخته‌اید؟‌ یا مگر در رسالة امام سجاد از شپش بدگوئی شده؟ ابداً! نه در قرآن و نه در رسالة حقوق بشر اسلامی هیچ اشاره‌ای به شپش نشده. حتی امام محمد غزالی هم در مورد «نقش شپش» رساله‌ای ندارد، که مرنیسی بتواند آنرا با نظریة اروپائی شپش به قیاس کشد. به عبارت دیگر در صدر اسلام اصلاً شپش وجود نداشت!

ولی از آنجا که در منطقة «العسیر» عربستان هر شپش بیش از 9 دلار خرید و فروش می‌شود و شپش در اقتصاد یک کشور اسلامی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار شده، بزودی ابوالحسن بنی‌صدر، ‌ متخصص اقتصاد اسلامی، احکام تجارت شپش را هم در قرآن کشف خواهد کرد. و به دنبال آن یک مقالة چند کیلومتری در سایت گویا‌نیوز، عصرنو و ... منتشر می‌شود، تا تحت عنوان «اسلام، دین آزادی شپش!» بحث شیرین شپش را پی‌گیری کنند. بله اخیراً پای استاد دکتر ابوالحسن بنی‌صدر به سایت «عصرنو» هم باز شده تا در کنار همکارشان دکتر حاج سیدجوادی در سنگر «مبارزه با دمکراسی» همچنان برای ملت ایران شاخ و شانه بکشند. در همین راستا آخوند عبدالله نوری، نمایندة خمینی در سپاه پاسداران نیز به یک‌باره در «سایروس نیوز» سروکله‌اش پیدا شده. همانطورکه گفتیم در پی نشست امنیتی مونیخ،‌ مرزبندی‌های کاذب بین گروه‌های لات‌الله، داس‌الله و شاه‌الله در حال فروپاشی است و حضرات صفوف‌شان را فشرده‌تر می‌کنند تا مبادا دور باطل شیخ و شاه شکسته شود.

به دلیل فروپاشی این مرزهای کاذب است که حاکمیت فرانسه نیز همزمان با تبلیغات انتخاباتی برای محمد خاتمی، فرح پهلوی را فراموش نکرده. «پی‌یر پریه» در فیگارو مورخ 20 فوریه، ضمن بدگوئی از ثریا اسفندیاری، یک قصة شاه پریان هم از زندگی فرح دیبا نقل می‌کند تا به ما بگوید، هدف کودتای کلنل میرپنج ایجاد یک جمهوری لائیک مانند ترکیه بود! البته باید یادآور شویم که در مصاحبة کذا بازنویسی «تاریخ» ایران جایگاه ویژه‌ای دارد. به طور مثال این «اطلاعات» را می‌باید از قلم نویسنده دریافت کنیم که استعمار هیچ دخالتی در امور داخلی ما نمی‌کند، تا زمانی که آمریکا برای بازگرداندن شاه در 28 مرداد کودتا به راه می‌اندازد! ولی فرح پهلوی می‌گوید، «نه! برای کودتا نبود، برای حمایت از قیام مردمی بود!» در ضمن در این «تاریخ ‌نوین»، ساواک اطلاعات را از شاه پنهان می‌کرد! یا اینکه، آمریکا از شاه حمایت ‌نمی‌کرد، چون شاه با کاهش بهای نفت مخالف بود، و فرستاده‌های جیمی کارتر از شاه خواستند که خود را به ملایان تسلیم کند، و ...

ولی تا آنجا که ما می‌دانیم و شاید فیگارو نمی‌داند، ساواک از بدو تأسیس،‌ به رؤسای اصلی خود در غرب «اطلاعات» می‌رساند، نه به شاه! بهای نفت را هم چندملیتی‌های نفتی تعیین می‌کنند نه یک حکومت دست‌نشانده! در ضمن آمریکا خمینی را بجای شاه نشاند، چرا که برای جهاد با اتحاد جماهیر شوروی و تسریع روند چپاول ثروت‌های منطقه، استقرار حکومت اسلامی و حمایت از جبهة طالبان در افغانستان الزامی بود. البته فیگارو در مورد نقش شپش در آموزش و پرورش و حقوق بشرنسبی کاملاً سکوت کرده. امیدواریم که این کمبودها در مطالب آینده جبران شود، و«پیر پریه» به ما بگوید، شپش از «ملزومات» آموزش و پرورش فرزندان بشر نسبی است، چرا که منطق شپش هرگز وارونه نخواهد شد. از «چپ» به «راست»، و از «راست» به «چپ»، شپش همواره «شپش» خوانده می‌شود.





نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة‌ پی‌دی‌اف ـ اسپیس

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت