این بخشی است از مقالة فاطمه مرنیسی، تحت عنوان «سکسوالیتة اسلامی و خط قرمزها» که در تمام سایتهای «مستقل» و به ویژه «مترقی» که به تبلیغ فاشیسم اشتغال دارند، منتشر شده. مرنیسی از زبالههای تولید انگلستان ویژة نظریهپردازی برای اتحاد جماهیر نوکری است. مقالة مرنیسی را خواهر احمدی خراسانی ترجمه کردهاند که «باورهایمان شکوفا» شود، و به چنان سطحی از حماقت برسیم که نظریة انسانمحور زیگموند فروید را در ترادف با مقالات امام محمد غزالی قرار دهیم تا از این رهگذر به زعم فعلة فاشیسم دچار عقدة حقارت نشویم. بیخیال «زمان» و «مکان»! به این ترتیب متوجه میشویم که بر اساس مهملات فاطمه مرنیسی، «تمدن اسلامی» در دوران امام محمد غزالی، باید همان «تمدن» اروپای صنعتی در قرن بیستم باشد که زیگموند فروید به آن اشاره داشته!
بله در این چارچوب حماقتپرور و نافی تاریخ و جغرافی، «تمدن» نتیجة ارضای غرائز جنسی میشود، آنهم طبق موازین دین مبین! بیدلیل نیست که «تمدن» کشورهای مسلماننشین تا به این حد «پیشرفت» کرده. همه طبق موازین شرعی سکسوالیتة «رضایت بخش» دارند! به ویژه دختربچههائی که روزی چند بار در چارچوب دین مبین اجاره داده میشوند، به پیشرفت این نوع «تمدنها» کمک شایان توجهی میکنند. باید پرسید، این تبلیغات مهوع، که از نظر تئوریک در سطح ابتذال توضیح المسائل و در قالب «دیالوگ» حاجبازاریها است و حتی در سایتهای «داسالله» هم منتشر میشود، توطئه نیست؟ جواب روشن است، این هم بخشی از پروپاگاند انسان ستیز غرب بر ضد زنان در کشورهای مسلماننشین است. پروپاگاندی که با همت زنان کمپین آش نذری به فارسی زبانان حقنه میشود. علت ارادت کارفرمایان «الهه هیکس» به اعضای گروه عبادی و مرتاضی همین زنستیزی آنان است.
«به دلیل اینکه شوهرم انگلیسی بود به سفارت انگلیس رفتم. ساعت 10 شب بود بلافاصله خود سفیر در را باز کردند مرا به خانهشان بردند تا صبح و بعد هم مرا به فرودگاه بردند. میگفتند ما فقط تا پشت درب انتظار همراهیات میکنیم زیرا نمیتوانیم هواپیما را ضمانت دهیم[...]»
این چرندیات بخشی است از مصاحبة نیکآهنگ کوثر با الهه هیکس. طبق هذیانات هیکس، سفیرکبیر بریتانیای «کبیر» ساعت 10 شب پشت در سفارت ایستاده بود، و تا الهه شریفپور زنگ زده در را شخصاً باز کرده و ... و امروز میپردازیم به مصاحبة نیکآهنگ کوثر با الهه شریفپور یا همان «الهه هیکس» معروف که از مدافعان قانون توحش اساسی جمکران و صدای دوم کمپین آش نذری است. این مصاحبه در تاریخ 9 اسفندماه 1387 در سایت آخوندپرور زمانه منتشر شده. ابتدا برای آشنائی بیشتر با عملکرد سازمان دیدهبان حقوق بشر توضیح دهیم که با تخلیة الهه هیکس در ایران به عنوان دیدهبان حقوق بشر، سازمان کذا مقررات خود را هم نقض کرده!
هیچیک از سازمانهای مدافع حقوق بشر، برای تهیة گزارش در مورد رعایت حقوق بشر در یک کشور، به اتباع آن کشور مراجعه نمیکنند، به این دلیل که افراد نسبت به کشور متبوع خود نمیتوانند بیتفاوت باقی بمانند و بیطرفانه قضاوت کنند. بهتر بگوئیم قضاوت یک ایرانی در مورد ایران هرگز نمیتواند یک قضاوت «منطقی» و بیطرفانه باشد، در نتیجه وجاهت حقوقی هم نخواهد داشت. این یک اصل کلی است و سازمان دیدهبان حقوق بشر، اگر یک سازمان معتبر بود هرگز به خانم شریفپور در کشور ایران چنین مأموریتی نمیداد. این سازمان با ارسال «الهه هیکس» به کشور متبوعاش مقررات خود را نقض کرده و قاعدتاً میباید توبیخ هم بشود. ولی میبینیم که هیچ اعتراضی به عملکرد سازمان کذا صورت نمیگیرد. در هر حال الهه هیکس ادعا میکند، از آنجا که هیچکس حاضر نبود به ایران برود، او را فرستادهاند!
البته کسی که چنین مهملاتی ردیف میکند، مسلماً از درجة حماقت مطلوب برخوردار است، چرا که کارمندان سازمان دیدهبان حقوق بشر، مانند کارمندان هر سازمان دیگری موظفاند از سلسله مراتب اداری خود اطاعت کنند، در غیراینصورت سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. شریفپور ظاهراً قیاس به نفس کرده و به همین دلیل است که چنین مزخرفاتی به هم میبافد. در هر حال موضوع وبلاگ ما شخص شریفپور نیست، چرا که استعمار به دلیل سفلهپروری نه تنها در ایران با زباله و تیغکش حکومت تشکیل داده، که «مخالفنمایان» همین حکومت را در داخل و خارج مرزها از میان همان زبالهها انتخاب میکند. کافی است نگاهی به پاسدار محسن آرمین، تاجزاده، کرباسچی، پاسدار اکبرگنجی، پاسدار سازگارا، فاطمه حقیقتجو، علی افشاری، محسن مخملباف، و ... و بسیاری از هوچیهای اوپوزیسیون رسمی جمکران بیفکنیم تا ابعاد توطئه را بهتر دریابیم.
مصاحبة نیکآهنگ کوثر با «الهه هیکس» یک پروپاگاند مهوع و لبریز از دروغ و بهتان است که بر محور «ارعاب» و گسترش ابتذال و حماقت ساخته و پرداخته شده. پروپاگاندها همانطورکه پیشتر هم گفتیم حامل یک یا چند «پیام» به مخاطباند. به عنوان نمونه پیامهای پروپاگاند مصاحبة «کوثرـ شریفپور» به ترتیب اولویت عبارت است از، ارعاب مردم ایران، تشویق آنان به «سکوت» و برحذر داشتنشان از افشای موارد نقض حقوق بشر.
در این پروپاگاند الهه هیکس میترسد، همه میترسیدند با او صحبت کنند، حتی شادی صدر، ولی یکنفر بسیار شجاع است و او هم کسی نیست جز حاجیه شیرین عبادی، تحفة محفل نوبل! شاخة دیگر این پروپاگاند القا این دروغ بزرگ است که الهه هیکس بسیار فرد مهمی است! و همة مسائل مربوط به حقوق بشر در ایران زیر نظر اوست، و همه در بلاد غرب به الهه هیکس مراجعه میکنند. همه برای اخراج این شخصیت مهم که مسعود رجوی هم دشمن سرسخت او به شمار میرود متحد شده بودند، و پارلمان انگلستان کار و زندگیاش را کنار گذاشته بود و منتظر بود ببیند فرجام کار شریفپور چه خواهد شد! چرا که همسر شریفپور از اتباع انگلستان است! الهه هیکس در ایران تهدید به مرگ شده، درست مثل شیرین عبادی! و دیگر آنکه پیش از ظهور الهه هیکس در ایران کسی با نظارت بر حقوق بشر هیچ آشنائی نداشته!
در این مصاحبة ابله پسند، کوثر از شریفپور میپرسد، «چه نگاهی وجود داشت» که برخلاف روال مرسوم، سازمان دیدهبان حقوقبشر به او در ایران ماموریت داده؟ میدانیم که «نگاه» و «باور» در ادبیات فعلة فاشیسم از اهمیت ویژهای برخوردار است. در هر حال در پاسخ به این پرسش ابلهانه، شریفپور هم تا حدودی عمق حماقتاش را بر ملا کرده و میگوید، خودم پیشنهاد کردم، مگر کریستین امانپور به ایران نرفت، منهم ایرانی بودم، و هنوز پاسپورت ایرانی داشتم! الهه هیکس ظاهراً نمیداند که امانپور به عنوان «خبرنگار» به ایران سفر کرده نه به عنوان کارمند یک سازمان مدافع حقوق بشر. البته الهه هیکس پیشتر ادعا کرده بود که نمیخواسته به ایران برود ولی در اینجا معلوم میشود که خلاف این امر «صحت» دارد:
«هیچ ایرانی تا آنزمان از طرف یک سازمان بینالمللی به ایران نمیرفت. من تنها فردی بودم که این ایده را دادم. مثلا اینکه چرا به خانم امانپور اجازه میدهند برود ولی برای من این امکان نیست. من میخواستم از پاسپورت ایرانیام استفاده کنم [...]»
البته اگر شریفپور بینوا نمیداند به او میگوئیم که سازمانهای بینالمللی اگر مدافع حقوق بشر باشند، حق ندارند کارمند ایرانیتبار را تحت عنوان مأموریت رسمی با پاسپورت ایرانی در برابر پلیس فرودگاه کشور ایران قرار دهند! الهه هیکس در ادامة پریشانگوئیهای «ویژة» خود ادعا میکند، چند نفر از طرف او بر ضد سازمان مجاهدین خلق بیانیه صادر کردند و گفتند کسانی که قصد خروج از سازمان را دارند شکنجه میشوند. این ترهات پراکنی نشان میدهد که مصاحبة «کوثرـ هیکس» همزمان حامل پیام تبلیغاتی رسانة کیهان نیز هست!
خلاصه شریفپور یک قصة ترسناک برای مخاطب میگوید که همچون فیلمهای بازاری کنتدراکولا بیشتر مضحک مینماید. صحنههای ترسناک این «قصه» در هتل و یا در اتومبیلهای پنجره بسته میگذرد. در هتل است که هیکس نامة تهدیدآمیز دریافت میکند و به سفارت انگلستان میرود. به گفتة هیکس یک بخش اطلاعاتی برای اکبر بهرمانی کار میکند! وقتی هیکس به فرودگاه وارد شده نیروهای امنیتی او را گرفته و با بنز به هتل هما بردهاند، و بخش اطلاعاتی اکبر رفسنجانی است که این «آزارها» را به الهه هیکس رسانده، نه وزارت امورخارجه! خلاصه شریفپور فقط میگوید و بازمیگوید، «من خیلی ترسیده بودم»! در ضمن شیرزنی به نام عبادی را هم همین شریفپور کشف کرده:
«در سال 98 بود که خانم عبادی را برای جایزة صلح و حقوق بشر نامزد کردم. همه [...] میگفتند امکان ندارد خانم عبادی بیاید، او میترسد[...] ولی او[...] آمد»
کوثر میپرسد نیروهای امنیتی مشکلی برایتان پیش نمیآوردند؟ شریفپورمیگوید، چرا در هتل لاله آنقدر نارنگی برایم آوردند که...! بله «تهدید با نارنگی» نیز از جمله مشکلاتی بود که نیروهای امنیتی برای شریفپور ایجاد کردهاند:
«چرا. سال 96 مرا به طبقه بالای هتل لاله بردند و یک دفعه اینقدر نارنگی جلوی من گذاشتند که شبیه مراسم عروسی بود.»
و شریفپور از عروسی خیلی میترسد! این چرندیات که سایت رادیوزمانه در قالب یک مطلب طولانی و کسالتآور به خورد ما میدهد بر محور چند پیام اصلی استوار شده: الهه هیکس شخصیت مهمی است که میترسد، همه میترسند، و خلاصه بگوئیم همه باید بترسند! حکومت اسلامی به «زنان» هیچ آزاری نمیرساند، پس زنان باید جسارت بیشتری به خرج دهند. در این مصاحبه نهضتعاظادی، شیرین عبادی، نژادحسینیان و محمد خاتمی در گروه «نیک» و طرفدار حقوق بشر جای میگیرند و از همه مهمتر سفیر انگلستان است که درست مانند حضرت علی یارو یاور زنان شده. خلاصه بگوئیم، اهالی کمپین آش! برای تحصن در سفارت ناخداکلمب درنگ نکنید. این توصیة شخصیت مهمی است به نام الهه هیکس:
«در آنزمان بود که من به صورت صدای نهادهای بینالمللی در آمده بودم چون فارسی میدانستم. من طوری کار میکردم که حتی برای آقای کوپیتون [موریس کاپیتورن] [...]هم وقت ملاقات میگرفتم [...] سال 98 کار موفقیت آمیز دیگری هم انجام دادم. من به ایران رفتم و دیدم که هیچکس جرات ندارد با من حرف بزند[...] تنها کسی که حاضر شد مرا ببیند [...] همین خانم عبادی بود [...]»
بله و همین عبادی که برای حقوق بشر نسبی سینه چاک میدهد کتابی نوشته که در یک پاراگراف آن به دولت ایران توصیه میکند برای رهائی از مخمصة حقوق بشر خود را از شر تعهدات به سازمان ملل نجات دهد! حال که کار به اینجا رسید، بهتر است ایران همانطور که ارباباناش توصیه میکنند تعهدات خود در پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای را نیز فراموش کند! تا همانطورکه پنتاگون طی چند روز به پاکستان بمب اتمی داد، یک بمب هم به جمکران بدهد!
روز گذشته ژنرال مولان در مصاحبه با «سی.ان.ان» فرمودند، کشور ایران آنقدر اورانیوم غنی شده دارد که بتواند بمب بسازد! این اظهارات در رسانههای جمعی فرانسه منتشر شد. همزمان، رابرت گیتس، وزیر دفاع ایالات متحد به شبکه «ان. بی. سی» اعلام داشت، ایران فاقد توانائی برای ساختن سلاح اتمی است! در پی مصاحبة گیتس دبیر مطبوعاتی مولان اظهار داشت که، منظور ژنرال مولان این بود که ایران سوخت هستهای تولید میکند!
این اظهارات ضدونقیض در بطن پنتاگون نشان از وجود شکاف در حاکمیت ایالات متحد دارد. چرا که دولت آمریکا در واقع کارگزار پنتاگون، به عنوان نهاد تصمیم گیرنده و غیرپاسخگو است. به گزارش نووستی، مورخ 2 مارس 2009، پس از اظهارات البرادعی و مایکل مولان، روز یکشنبه، اول مارس، رابرت گیتس اعلام داشت ایران با بمب اتمی فاصله دارد! همانطور که پیشتر هم گفتیم جنجال تجهیز ایران به سلاح اتمی دعوا بین سازمان ناتو و روسیه است و گورکنها در این میان فقط اطاعت میکنند. در هر حال سرنوشت ملت ایران در گرو مذاکرات روسیه و آمریکاست. و اگر بجای شکوفائی باورهایمان، کمی منطقی به مسائل بنگریم خواهیم دید که شکاف کذا دقیقاً در جمکران انعکاس یافته.
سخنان ناطق نوری درمورد بحرین و ارسال صادق محصولی به این کشور از سوی احمدی نژاد و تکذیب ناطق نوری نشان از همین شکاف دارد. جناح نعلینها که تاکنون در محور «مکه ـ واشنگتن» فعال بود، اخیراً وارد سیاست عراق هم شده. سفر اکبر بهرمانی به عراق را در همین راستا میتوان بررسی کرد. به هوش باشیم! فعلة فاشیسم با جنجال تابوتبازی و هیاهوی دانشجونمایان قصد پرکردن همین فضای خالی در حاکمیت جمکران را دارد.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت