هیلاری «فرزانه»!
...
در تأئید وبلاگ «مردم و بیشعور» تأکید میکنیم، شیرین عبادی مدافع فاشیسم است نه طرفدار حقوق بشر. کسانیکه بیانیه امضاء میکنند، و در آن شیرین عبادی را مدافع صلح و حقوق بشر میخوانند ظاهراً ملت ایران را ابله پنداشتهاند. با جنجال پیرامون عبادی نمیتوان یک فاشیست را به مدافع حقوق بشر تبدیل کرد. متن اعلامیة جهانی حقوق بشر موجود است، و این اعلامیه مسجد و امامزاده نیست که شیرین عبادی «متولی» آن بشود. حقوق بشر تا آنجا که ما میدانیم «انحصار» و «فرانچایز» ندارد، و هر حقوقدانی میتواند از حقوق بشر دفاع کند. برای چنین کاری ارتباط با محافل فاشیست و نانخورهای سازمان سیا هم الزامی نیست! شیرین عبادی از حقوق «بشر اسلامی» دفاع میکند، پس بیجهت به ایشان تهمت دفاع از حقوق بشر نزنید. «دفاع» عبادی از حقوق بشر در واقع تبدیل فعلة ساواک به مخالف نظام است که بهترین نمونة آن امیرفرشاد ابراهیمی و پاسدار اکبر گنجی است. اگر حکومت ملایان به افلاس افتاده دیگر این افلاس را با هوچیگری و لاتبازی در دانشگاه و جنجال رسانهای نمیتوان جبران کرد. برای نوچههای فریدام هاوس، شرکت سهامی هوور و اینترپرایز یا همان مدافعان طرح ابلهانة «مکفال» خبرهای بدی آوردهایم!
همزمان با تأکید ظاهری ایالات متحد بر ایجاد کشور فلسطین، رهبری حکومت اسلامی نیز برای همراهی با تبلیغات سازمان ناتو، از طریق سرقت مطالبات صلحطلبان اسرائیل و فلسطین خواهان برگزاری یک «همه پرسی» در این منطقه شده. البته فقط «ساکنان اولیة» فلسطین حق شرکت در همهپرسی مقاممعظم را خواهند داشت! و علیخامنهای که با پیروی از «الگوی سگ» حس دشمن شناسی خود را تقویت کرده شخصاً ساکنان اولیة فلسطین را «شناسائی» خواهد کرد. میبینیم که رفراندوم کذا خیلی، خیلی «دمکراتیک» هم خواهد بود! میدانیم که علی خامنهای، مانند دیگر نوکران آمریکا متخصص «دمکراسی» است، البته از نوع خیابانی آن! این نوع دمکراسی سرگذر سی سال است در ایران پیاده شده.
اما اشتباه نکنیم هدف واقعی از چنین پیشنهاد مضحکی آنهم توسط حکومت مفلوک اسلامی در واقع ممانعت از تشکیل کشور فلسطین، نجات سازمان حماس از فروپاشی و «حفظ وضع موجود» است. سادهتر بگوئیم پیشنهادات «مترقی» و نوکرمآبانة رهبر جمکران ـ محتوای پیشنهادات کذا در تقابل کامل با طرح صلحطلبان است ـ برای پیشبرد سیاست آنگلوساکسونها و تداوم بحران و تنش در منطقه ارائه شده، چرا که در صورت استقرار صلح در منطقه، نان سازمان ناتو و نوکران مسلماناش به ویژه در جمکران آجر خواهد شد.
در واقع این روسیه است که خواهان استقرار صلح در منطقه شده و نوکران آمریکا به این دلیل یکشبه «مترقی» شدهاند که با دمجنباندن برای واشنگتن طرح صلح روسیه را ناکام بگذارند. البته سخنان حکیمانة رهبر فرزانه درمورد رفراندوم کذا در واقع گوشهای است از تقابل گستردة سیاست روسیه و سازمان ناتو. زاویة دیگر این رویاروئی نیز نیروگاه بوشهر است. آمریکا و متحداناش خواهان خروج روسیه از طرح نیروگاه بوشهراند. و اینان به دلیل مخالفت روسیه، ادعا میکنند سپردفاعی در اروپای شرقی برای مبارزه با تهدیدات نوکرانشان در جمکران نصب خواهد شد! حال آنکه میدانیم تجهیز فاشیست مسلمانها به سلاح اتمی در واقع تهدید مستقیم روسیه است.
پیشنهاد آمریکا به روسیه یا همان «خروج از طرح نیروگاه بوشهر»، در ازای عدم نصب سپردفاعی در اروپای شرقی ارائه شده! در واقع گاوچرانها میگویند، از آنجا که ایران طبق مقررات «پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای» به غنیسازی اورانیوم میپردازد، روسیه باید از راه اندازی نیروگاه بوشهر خودداری کند! نتیجة چنین پیشنهادی روشن است؛ درصورت تأخیر در راه اندازی نیروگاه بوشهر، گورکنها با حمایت آمریکا بلافاصله انگشت اتهام را به سوی روسیه میگیرند، و به صورت یکجانبه اقدام به لغو قرارداد خواهند کرد. و به این ترتیب، راه ورود ناخداکلمب یا نوچههای آمریکا را به پروژة بوشهر هموار خواهند کرد. سخنان احمقانة هاشمیرفسنجانی در وقوقیة هفتة پیش مبنی بر اینکه «اگر روسیه هم نیاید خودمان نیروگاه را به راه میاندازیم»، در واقع نشانهای از همین تهدیدات آمریکاست!
همانطورکه میدانیم به دلیل اخراج پرتقالیها از بندرگامرون، شخص شاه عباس از همان زمان بوشهر را از پشت قبالة مادرش در آورد، و آنرا برای همیشه وقف برادران شرلی کرد! فراموش نکنیم که قول و قرار شاه عباس با ناخداکلمب نیز مانند قانون توحش حکومت اسلامی تا زمانیکه آفتاب میتابد شامل حال ملت ایران خواهد شد، چرا که آن قول و قرار و این قانون، هر دو «مقدس» هستند. و میدانیم که «احترام به مقدسات» از الزامات فاشیسم است، و «مردم» هم چنین میخواهند! البته نه مردم ایران، همان «مردم» که چماق در دست دارند و قبلة فعلة فاشیسماند.
برخلاف ادعای رسانههای غرب، گروه اوباما واقعاً به روسیه پیشنهاد معامله بر سر ایران را داده، و روز گذشته سوم مارس 2009، دیمیتری مدودف در اسپانیا پیشنهاد کذا را صریحاً رد کرد. در نتیجه، امروز رسانههای غرب به ویژه رسانههای ایالات متحد برای اینکه «مقدساتشان» خدشهدار نشود، جار و جنجال به راه انداختهاند که اوباما برای معامله بر سر ایران هیچ پیشنهادی به روسیه نداده!
فعلة فاشیسم علاوه بر گذشتة موهوم و توهمات گذشتگان، برای خود و خواستههای غیرقانونی خود نیز تقدس قائل میشوند. در نتیجه نمیتوانند بپذیرند که برای مطالبات سلطهطلبانة خود آشکارا پاسخ منفی دریافت کنند. اینان همچنین نمیتوانند قبول کنند که اشتباه کردهاند. به این دلیل متن سخنرانی میرحسین موسوی در دانشگاه سابق تهران که در وبلاگ «مردم و بیشعور» به آن اشاره کردیم از سایت فارس نیوز کاملاً «حذف» شده. چرا که بر خلاف گزارش فارسنیوز گویا موسوی در سخنرانی خود از دخالت در حریم خصوصی دفاع نکرده بود.
ولی این مسئله هیچ اهمیتی ندارد، چرا که میرحسین موسوی از سوی خود سخن نمیگوید، او هم مانند دیگر مقامات جمکران طوطیوار سخنان اربابان خود در کارخانة رجالهپروری را تکرار میکند. به همین دلیل سخنان نخستوزیر اسبق هیچ ارزشی ندارد؛ موسوی در برابر سخنان خود «پاسخگو» نخواهد بود، همچنانکه حکومت ایران نیز در برابر مردم پاسخگو نیست. این حکومت در واقع سایة استعمار و بازتاب منافع استعماری است. و دقیقاً به همین دلیل پیوسته بر طبل «مردم» میکوبد، تا بتواند با توسل به شعار «مردم»، به سرکوب مردم ایران بپردازد. حال که صحبت از مردم پیش آمد، یک پرانتز باز میکنیم تا پیرامون مطالبات مردم توضیحاتی بیاوریم.
مردم میدانند که «از نظر مادی» چه میخواهند. مردم در همه جای دنیا خواهان امنیت، رفاه و صلح و آرامشاند، ولی مردم نمیدانند یک دولت از چه طریق میتواند چنین امکاناتی را برایشان فراهم آورد. و این عدم آگاهی مردم کاملاً طبیعی است. هیچ ملتی در جهان وجود ندارد که تک تک افرادش در جریان مسائل استراتژیک سیاسی و اقتصادی باشند. در نتیجه نمیتوان از مردم ایران چنین توقع نابجائی داشت. مردم ایران در زمان شاه ناراضی بودند، کاملاً حق داشتند. و اگر مردم ایران در پی دو سال جنجال رسانهای، تحریک افکار عمومی و ایجاد ناامنی و سرکوب، نهایت امر بر علیه حاکمیت استعماری به خیابانها آمدند، کاملاً طبیعی است. ولی مردم نمیتوانستند بدانند که سازمان ناتو قصد براندازی سلطنت را دارد چون میخواهد اتحاد جماهیر شوروی را در محاصرة جنگ و آشوب قرار دهد و جنگ افروزی و گسترش چپاول در ایران نیز بخش دیگری از همین برنامه خواهد بود. پس دلیل ندارد کسی به مردم ایران دشنام دهد، چون از طرحهای کلان استراتژیک پنتاگون آگاهی نداشتند. سرزنش مردم به دلیل نارضایتیشان از حاکمیت پهلوی نشان حماقت و بلاهت است.
سرزنش متوجه تشکلهای سیاسی است که علیرغم آگاهی از سابقة مزدوری دستاربندان، پس از خروج شاه از ایران در سنگر کودتاچیان پناه گرفتند و امروز به زبان بیزبانی میگویند، فریب خوردیم! روی سخن با جبهة به اصطلاح «ملی» است که این روزها سخت به تابوت بختیار دخیل بسته تا زنگار مزدوری برای استعمار را از چهرة پلیدش بزداید، و به این ترتیب بتواند از کریم سنجابی منفور اعادة حیثیت کرده، بار دیگر محمد مصدق را هم مدافع دمکراسی جلوه دهد! ولی حال که فضای آخوندپرستی شکسته شده، از شیپورهای استعمار در جبهة کذا که همزمان به ملی شدن نفت و فتوی میرزای شیرازی افتخار میفرمایند میپرسیم، اگر «انحصارتنباکو» با منافع ملی ما در تضاد قرار داشت، چگونه این تضاد شامل «انحصار نفت» در سال 1944 نمیشود؟ انحصاری که مصدق عزیزتان بانی و پایهگذارش بود، مگر انحصار خوب و بد هم داریم؟
نه! انحصار در هر حال زیانبار است. ولی این به اصطلاح تشکلهای سیاسی کاری به بد و خوب «انحصار» ندارند، هر چه منافع آنگلوساکسونها ایجاب کند همان را خواهند گفت؛ برخی اوقات انحصار مفید میشود، و بعضی وقتها هم مضر! به عنوان نمونه جکسترا در سخنرانی معروف خود پیرامون دخالتهای آشکار انگلستان در ایران، کوچکترین اشارهای به طرح انحصاری کردن نفت توسط محمد مصدق نمیکند. این طرح در تاریخ دوم دسامبر 1944 استخراج نفت ایران را در انحصار آنگلوساکسونها قرارداد و باعث شد ارتش سرخ استان آذربایجان را اشغال کند. و فقط در برابر تضمین دولت ایران برای عدم استخراج نفت در این استان خروج ارتش سرخ امکانپذیر شد. البته این دقایق را در تاریخ رسمی و دولتی «مرزپرگهر» نخواهیم یافت! و هیچیک از مداحان مصدق و میرزای شیرازی به این خیانت بزرگ اشاره نمیکند، چرا که پروژههای ملی کردن نفت، کودتای 28 مرداد و کودتای 22 بهمن تداوم همین انحصار بود که جامعة ایران را امروز نهایت امر به زنجیر توحش مشتی روضهخوان مزدور گرفتار کرده.
امروز که استعمار آنگلوساکسونها تضعیف شده، همانها که سی سال پیش در سنگر کودتا نشسته بودند تا شیخ مهدی بازرگان و ماشاالله قصاب برایمان دولت موقت و «دمکراسی سرگذر» تشکیل دهند، دوباره در جایگاه اوپوزیسیون و مصلح و متفکر نشسته، سخنرانی و مصاحبه به راه انداختهاند، یا اینکه نامة سرگشاده مینویسند! پروفسور حمید مولانا که از بدو تولد بندنافشان را با مؤسسة استعماری «کیهان» گره زده بودند، امروز در سوادکوه، سخنرانی وزینی کردهاند که در «مهرنیوز» منتشر شده.
ایشان که در جایگاه مشاورعالی رئیس جمهور نشستهاند، یک نگرش نوین از تاریخ، فلسفه و اقتصاد ارائه کردهاند که به ترهات فاطمه مرنیسی شباهت فراوان دارد. البته ما نیک میدانیم که مولانا، مرنیسی، بنیصدر و دیگر «نخبگان» جهان استعمار آبشخور واحدی دارند. اینان با توسل به قوالب پوچ یا واژههای مبهم اصل جادوئی ترادف کلی را تحقق میبخشند و به ما میگویند، تمدن اسلامی در دوران شکوفائی خود همان تمدن اروپای مدرن است! حمید مولانا ادعا کرده، بین «دین» و «فلسفه» وجه مشترک وجود دارد! و این وجه مشترک اندیشه و تفکر است!
به عبارت دیگر، «باورها» و خصوصاً توهمی به نام «دین»، نتیجة اعتقادات تعبدی و پیروی از سنتهای رایج اجتماعی نیست، بلکه برخاسته از «تفکر» و اندیشه است! سادهتر بگوئیم در قاموس متفکر بزرگ جهان بلاهت، حمیدمولانا، ادعای ظهور جبرئیل در غار حری «اندیشه» و «تفکر» نامیده میشود. حتماً مریم مقدس هم به دلیل «تفکر» و «اندیشه» عیسی را به دنیا آورده. یا اینکه باردار شدن هاجر در 90 سالگی و خدیجه در 59 سالگی به دلیل «تفکرات عمیق» ابراهیم و محمد بوده، و ما نمیدانستیم! به گفتة «پروفسور» مولانا:
«نقاط تلاقی ادیان توحیدی و فلسفه اندیشه است!»
البته ما میپنداشتیم که فلسفه در تضاد کامل با اسطوره قرار میگیرد. نمیدانستیم که ادیان ابراهیمی و فلسفه نقطة تلاقی هم دارند! این اکتشافات نوین از لابراتوار سازمان سیا به بیرون درز کرده! فرض دیگری هم محتمل است. و آن اینکه استاد مولانا بر اساس تحقیقات مرنیسی، به دلیل برخورداری از «سکسوالیتة» رضایتبخش موفق شدهاند تمدن اسلامی را تداوم بخشند. میدانیم که فاطمه مرنیسی میگوید، «در نظریه اسلامی به تمدن همچون پیامد انرژی جنسی ارضاء شده نگریسته میشود. در نتیجه کار و تلاش و پیشرفت و تمدن[...]نتیجه سکسوالیتة رضایتبخش و البته طبق موازین شرعی و دستورات الهی است.»
بله دلیل پیشرفت سریع «تمدن اسلامی» را در چرندیات مرنیسی میباید جستجو کنیم. اتفاقاً روز گذشته نیز «تمدن اسلامی» در عربستان گام بلندی به پیش برداشت. به گزارش فیگارو، مورخ 3 مارس 2009، روز گذشته در عربستان جلاد سر فردی به نام محمدالیمانی را با یک ضربة شمشیر از تن جدا کرد. الیمانی به جرم قتل همسر و مستخدم اندونزیائیاش به مرگ محکوم شده بود. الیمانی پس از تفکر و اندیشه به این نتیجه رسیده بود که این دو زن وی را جادو کردهاند، و به این دلیل با شلیک گلوله به زندگی آنان پایان داد. به گزارش فیگارو وی پس از قتل همسر و مستخدمهاش آنها را عریان کرده بود تا آثار جادوی سیاه را بر پیکرشان مشاهده کند. اما به گفتة پروفسور مولانا در سوادکوه:
«آنچه ظرفیت اطلاعاتی در جوامع مربوطه[غرب] را پایدار میکند، حکمت و فضیلت اسلامی است.»
برای پروفسور مولانا و همپالکیهایشان خبرهای بدی داریم! به گزارش «فرانسپرس» امروز گوردون براون، نخست وزیر انگلستان در برابر کنگرة آمریکا اعلام داشت، باید به فعالیت اقتصادی موازی پایان داده شود! به عبارت دیگر سازمان ناتو باید حمایت از مافیا و بازار قاچاق مواد مخدر، اسلحه و فروش زنان و کودکان را تعطیل کند. روشن است که در صورت عملی شدن چنین پیشنهاداتی، دکان «تفکر»، «فلسفه» و «پیشرفت» و «فضیلت» جوامع اسلامی نیز خود به خود تعطیل خواهد شد!
همزمان با تأکید ظاهری ایالات متحد بر ایجاد کشور فلسطین، رهبری حکومت اسلامی نیز برای همراهی با تبلیغات سازمان ناتو، از طریق سرقت مطالبات صلحطلبان اسرائیل و فلسطین خواهان برگزاری یک «همه پرسی» در این منطقه شده. البته فقط «ساکنان اولیة» فلسطین حق شرکت در همهپرسی مقاممعظم را خواهند داشت! و علیخامنهای که با پیروی از «الگوی سگ» حس دشمن شناسی خود را تقویت کرده شخصاً ساکنان اولیة فلسطین را «شناسائی» خواهد کرد. میبینیم که رفراندوم کذا خیلی، خیلی «دمکراتیک» هم خواهد بود! میدانیم که علی خامنهای، مانند دیگر نوکران آمریکا متخصص «دمکراسی» است، البته از نوع خیابانی آن! این نوع دمکراسی سرگذر سی سال است در ایران پیاده شده.
اما اشتباه نکنیم هدف واقعی از چنین پیشنهاد مضحکی آنهم توسط حکومت مفلوک اسلامی در واقع ممانعت از تشکیل کشور فلسطین، نجات سازمان حماس از فروپاشی و «حفظ وضع موجود» است. سادهتر بگوئیم پیشنهادات «مترقی» و نوکرمآبانة رهبر جمکران ـ محتوای پیشنهادات کذا در تقابل کامل با طرح صلحطلبان است ـ برای پیشبرد سیاست آنگلوساکسونها و تداوم بحران و تنش در منطقه ارائه شده، چرا که در صورت استقرار صلح در منطقه، نان سازمان ناتو و نوکران مسلماناش به ویژه در جمکران آجر خواهد شد.
در واقع این روسیه است که خواهان استقرار صلح در منطقه شده و نوکران آمریکا به این دلیل یکشبه «مترقی» شدهاند که با دمجنباندن برای واشنگتن طرح صلح روسیه را ناکام بگذارند. البته سخنان حکیمانة رهبر فرزانه درمورد رفراندوم کذا در واقع گوشهای است از تقابل گستردة سیاست روسیه و سازمان ناتو. زاویة دیگر این رویاروئی نیز نیروگاه بوشهر است. آمریکا و متحداناش خواهان خروج روسیه از طرح نیروگاه بوشهراند. و اینان به دلیل مخالفت روسیه، ادعا میکنند سپردفاعی در اروپای شرقی برای مبارزه با تهدیدات نوکرانشان در جمکران نصب خواهد شد! حال آنکه میدانیم تجهیز فاشیست مسلمانها به سلاح اتمی در واقع تهدید مستقیم روسیه است.
پیشنهاد آمریکا به روسیه یا همان «خروج از طرح نیروگاه بوشهر»، در ازای عدم نصب سپردفاعی در اروپای شرقی ارائه شده! در واقع گاوچرانها میگویند، از آنجا که ایران طبق مقررات «پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای» به غنیسازی اورانیوم میپردازد، روسیه باید از راه اندازی نیروگاه بوشهر خودداری کند! نتیجة چنین پیشنهادی روشن است؛ درصورت تأخیر در راه اندازی نیروگاه بوشهر، گورکنها با حمایت آمریکا بلافاصله انگشت اتهام را به سوی روسیه میگیرند، و به صورت یکجانبه اقدام به لغو قرارداد خواهند کرد. و به این ترتیب، راه ورود ناخداکلمب یا نوچههای آمریکا را به پروژة بوشهر هموار خواهند کرد. سخنان احمقانة هاشمیرفسنجانی در وقوقیة هفتة پیش مبنی بر اینکه «اگر روسیه هم نیاید خودمان نیروگاه را به راه میاندازیم»، در واقع نشانهای از همین تهدیدات آمریکاست!
همانطورکه میدانیم به دلیل اخراج پرتقالیها از بندرگامرون، شخص شاه عباس از همان زمان بوشهر را از پشت قبالة مادرش در آورد، و آنرا برای همیشه وقف برادران شرلی کرد! فراموش نکنیم که قول و قرار شاه عباس با ناخداکلمب نیز مانند قانون توحش حکومت اسلامی تا زمانیکه آفتاب میتابد شامل حال ملت ایران خواهد شد، چرا که آن قول و قرار و این قانون، هر دو «مقدس» هستند. و میدانیم که «احترام به مقدسات» از الزامات فاشیسم است، و «مردم» هم چنین میخواهند! البته نه مردم ایران، همان «مردم» که چماق در دست دارند و قبلة فعلة فاشیسماند.
برخلاف ادعای رسانههای غرب، گروه اوباما واقعاً به روسیه پیشنهاد معامله بر سر ایران را داده، و روز گذشته سوم مارس 2009، دیمیتری مدودف در اسپانیا پیشنهاد کذا را صریحاً رد کرد. در نتیجه، امروز رسانههای غرب به ویژه رسانههای ایالات متحد برای اینکه «مقدساتشان» خدشهدار نشود، جار و جنجال به راه انداختهاند که اوباما برای معامله بر سر ایران هیچ پیشنهادی به روسیه نداده!
فعلة فاشیسم علاوه بر گذشتة موهوم و توهمات گذشتگان، برای خود و خواستههای غیرقانونی خود نیز تقدس قائل میشوند. در نتیجه نمیتوانند بپذیرند که برای مطالبات سلطهطلبانة خود آشکارا پاسخ منفی دریافت کنند. اینان همچنین نمیتوانند قبول کنند که اشتباه کردهاند. به این دلیل متن سخنرانی میرحسین موسوی در دانشگاه سابق تهران که در وبلاگ «مردم و بیشعور» به آن اشاره کردیم از سایت فارس نیوز کاملاً «حذف» شده. چرا که بر خلاف گزارش فارسنیوز گویا موسوی در سخنرانی خود از دخالت در حریم خصوصی دفاع نکرده بود.
ولی این مسئله هیچ اهمیتی ندارد، چرا که میرحسین موسوی از سوی خود سخن نمیگوید، او هم مانند دیگر مقامات جمکران طوطیوار سخنان اربابان خود در کارخانة رجالهپروری را تکرار میکند. به همین دلیل سخنان نخستوزیر اسبق هیچ ارزشی ندارد؛ موسوی در برابر سخنان خود «پاسخگو» نخواهد بود، همچنانکه حکومت ایران نیز در برابر مردم پاسخگو نیست. این حکومت در واقع سایة استعمار و بازتاب منافع استعماری است. و دقیقاً به همین دلیل پیوسته بر طبل «مردم» میکوبد، تا بتواند با توسل به شعار «مردم»، به سرکوب مردم ایران بپردازد. حال که صحبت از مردم پیش آمد، یک پرانتز باز میکنیم تا پیرامون مطالبات مردم توضیحاتی بیاوریم.
مردم میدانند که «از نظر مادی» چه میخواهند. مردم در همه جای دنیا خواهان امنیت، رفاه و صلح و آرامشاند، ولی مردم نمیدانند یک دولت از چه طریق میتواند چنین امکاناتی را برایشان فراهم آورد. و این عدم آگاهی مردم کاملاً طبیعی است. هیچ ملتی در جهان وجود ندارد که تک تک افرادش در جریان مسائل استراتژیک سیاسی و اقتصادی باشند. در نتیجه نمیتوان از مردم ایران چنین توقع نابجائی داشت. مردم ایران در زمان شاه ناراضی بودند، کاملاً حق داشتند. و اگر مردم ایران در پی دو سال جنجال رسانهای، تحریک افکار عمومی و ایجاد ناامنی و سرکوب، نهایت امر بر علیه حاکمیت استعماری به خیابانها آمدند، کاملاً طبیعی است. ولی مردم نمیتوانستند بدانند که سازمان ناتو قصد براندازی سلطنت را دارد چون میخواهد اتحاد جماهیر شوروی را در محاصرة جنگ و آشوب قرار دهد و جنگ افروزی و گسترش چپاول در ایران نیز بخش دیگری از همین برنامه خواهد بود. پس دلیل ندارد کسی به مردم ایران دشنام دهد، چون از طرحهای کلان استراتژیک پنتاگون آگاهی نداشتند. سرزنش مردم به دلیل نارضایتیشان از حاکمیت پهلوی نشان حماقت و بلاهت است.
سرزنش متوجه تشکلهای سیاسی است که علیرغم آگاهی از سابقة مزدوری دستاربندان، پس از خروج شاه از ایران در سنگر کودتاچیان پناه گرفتند و امروز به زبان بیزبانی میگویند، فریب خوردیم! روی سخن با جبهة به اصطلاح «ملی» است که این روزها سخت به تابوت بختیار دخیل بسته تا زنگار مزدوری برای استعمار را از چهرة پلیدش بزداید، و به این ترتیب بتواند از کریم سنجابی منفور اعادة حیثیت کرده، بار دیگر محمد مصدق را هم مدافع دمکراسی جلوه دهد! ولی حال که فضای آخوندپرستی شکسته شده، از شیپورهای استعمار در جبهة کذا که همزمان به ملی شدن نفت و فتوی میرزای شیرازی افتخار میفرمایند میپرسیم، اگر «انحصارتنباکو» با منافع ملی ما در تضاد قرار داشت، چگونه این تضاد شامل «انحصار نفت» در سال 1944 نمیشود؟ انحصاری که مصدق عزیزتان بانی و پایهگذارش بود، مگر انحصار خوب و بد هم داریم؟
نه! انحصار در هر حال زیانبار است. ولی این به اصطلاح تشکلهای سیاسی کاری به بد و خوب «انحصار» ندارند، هر چه منافع آنگلوساکسونها ایجاب کند همان را خواهند گفت؛ برخی اوقات انحصار مفید میشود، و بعضی وقتها هم مضر! به عنوان نمونه جکسترا در سخنرانی معروف خود پیرامون دخالتهای آشکار انگلستان در ایران، کوچکترین اشارهای به طرح انحصاری کردن نفت توسط محمد مصدق نمیکند. این طرح در تاریخ دوم دسامبر 1944 استخراج نفت ایران را در انحصار آنگلوساکسونها قرارداد و باعث شد ارتش سرخ استان آذربایجان را اشغال کند. و فقط در برابر تضمین دولت ایران برای عدم استخراج نفت در این استان خروج ارتش سرخ امکانپذیر شد. البته این دقایق را در تاریخ رسمی و دولتی «مرزپرگهر» نخواهیم یافت! و هیچیک از مداحان مصدق و میرزای شیرازی به این خیانت بزرگ اشاره نمیکند، چرا که پروژههای ملی کردن نفت، کودتای 28 مرداد و کودتای 22 بهمن تداوم همین انحصار بود که جامعة ایران را امروز نهایت امر به زنجیر توحش مشتی روضهخوان مزدور گرفتار کرده.
امروز که استعمار آنگلوساکسونها تضعیف شده، همانها که سی سال پیش در سنگر کودتا نشسته بودند تا شیخ مهدی بازرگان و ماشاالله قصاب برایمان دولت موقت و «دمکراسی سرگذر» تشکیل دهند، دوباره در جایگاه اوپوزیسیون و مصلح و متفکر نشسته، سخنرانی و مصاحبه به راه انداختهاند، یا اینکه نامة سرگشاده مینویسند! پروفسور حمید مولانا که از بدو تولد بندنافشان را با مؤسسة استعماری «کیهان» گره زده بودند، امروز در سوادکوه، سخنرانی وزینی کردهاند که در «مهرنیوز» منتشر شده.
ایشان که در جایگاه مشاورعالی رئیس جمهور نشستهاند، یک نگرش نوین از تاریخ، فلسفه و اقتصاد ارائه کردهاند که به ترهات فاطمه مرنیسی شباهت فراوان دارد. البته ما نیک میدانیم که مولانا، مرنیسی، بنیصدر و دیگر «نخبگان» جهان استعمار آبشخور واحدی دارند. اینان با توسل به قوالب پوچ یا واژههای مبهم اصل جادوئی ترادف کلی را تحقق میبخشند و به ما میگویند، تمدن اسلامی در دوران شکوفائی خود همان تمدن اروپای مدرن است! حمید مولانا ادعا کرده، بین «دین» و «فلسفه» وجه مشترک وجود دارد! و این وجه مشترک اندیشه و تفکر است!
به عبارت دیگر، «باورها» و خصوصاً توهمی به نام «دین»، نتیجة اعتقادات تعبدی و پیروی از سنتهای رایج اجتماعی نیست، بلکه برخاسته از «تفکر» و اندیشه است! سادهتر بگوئیم در قاموس متفکر بزرگ جهان بلاهت، حمیدمولانا، ادعای ظهور جبرئیل در غار حری «اندیشه» و «تفکر» نامیده میشود. حتماً مریم مقدس هم به دلیل «تفکر» و «اندیشه» عیسی را به دنیا آورده. یا اینکه باردار شدن هاجر در 90 سالگی و خدیجه در 59 سالگی به دلیل «تفکرات عمیق» ابراهیم و محمد بوده، و ما نمیدانستیم! به گفتة «پروفسور» مولانا:
«نقاط تلاقی ادیان توحیدی و فلسفه اندیشه است!»
البته ما میپنداشتیم که فلسفه در تضاد کامل با اسطوره قرار میگیرد. نمیدانستیم که ادیان ابراهیمی و فلسفه نقطة تلاقی هم دارند! این اکتشافات نوین از لابراتوار سازمان سیا به بیرون درز کرده! فرض دیگری هم محتمل است. و آن اینکه استاد مولانا بر اساس تحقیقات مرنیسی، به دلیل برخورداری از «سکسوالیتة» رضایتبخش موفق شدهاند تمدن اسلامی را تداوم بخشند. میدانیم که فاطمه مرنیسی میگوید، «در نظریه اسلامی به تمدن همچون پیامد انرژی جنسی ارضاء شده نگریسته میشود. در نتیجه کار و تلاش و پیشرفت و تمدن[...]نتیجه سکسوالیتة رضایتبخش و البته طبق موازین شرعی و دستورات الهی است.»
بله دلیل پیشرفت سریع «تمدن اسلامی» را در چرندیات مرنیسی میباید جستجو کنیم. اتفاقاً روز گذشته نیز «تمدن اسلامی» در عربستان گام بلندی به پیش برداشت. به گزارش فیگارو، مورخ 3 مارس 2009، روز گذشته در عربستان جلاد سر فردی به نام محمدالیمانی را با یک ضربة شمشیر از تن جدا کرد. الیمانی به جرم قتل همسر و مستخدم اندونزیائیاش به مرگ محکوم شده بود. الیمانی پس از تفکر و اندیشه به این نتیجه رسیده بود که این دو زن وی را جادو کردهاند، و به این دلیل با شلیک گلوله به زندگی آنان پایان داد. به گزارش فیگارو وی پس از قتل همسر و مستخدمهاش آنها را عریان کرده بود تا آثار جادوی سیاه را بر پیکرشان مشاهده کند. اما به گفتة پروفسور مولانا در سوادکوه:
«آنچه ظرفیت اطلاعاتی در جوامع مربوطه[غرب] را پایدار میکند، حکمت و فضیلت اسلامی است.»
برای پروفسور مولانا و همپالکیهایشان خبرهای بدی داریم! به گزارش «فرانسپرس» امروز گوردون براون، نخست وزیر انگلستان در برابر کنگرة آمریکا اعلام داشت، باید به فعالیت اقتصادی موازی پایان داده شود! به عبارت دیگر سازمان ناتو باید حمایت از مافیا و بازار قاچاق مواد مخدر، اسلحه و فروش زنان و کودکان را تعطیل کند. روشن است که در صورت عملی شدن چنین پیشنهاداتی، دکان «تفکر»، «فلسفه» و «پیشرفت» و «فضیلت» جوامع اسلامی نیز خود به خود تعطیل خواهد شد!
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت