پنجشنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۷



خر و نیروگاه!


...
امروز چشمم افتاد به آخرین پیام روی این وبلاگ. پیام رامین مولائی است، ‌ که ضمن تذکر اشتباه نویسنده در وبلاگ «حوا در هتل پالاس»‌ می‌گوید، 93 درصد از عقاید مرا می‌پذیرد. هر بار به وبلاگ رامین مولائی سر می‌زدم، این احساس به من دست می‌داد که تنها نیستم، درست مثل کودکی که یک دوست و همبازی دارد. «همبازی» و «دوست» روی شبکة مجازی وجود یک «همفکر» می‌تواند باشد که این روزها کیمیا شده. بگذریم!

امروز شیخ مصباح یزدی، جیره‌خوار دیرینة کارخانة رجاله‌پروری در ایران و عراق، از اعماق غار توحش و تحجر چاه جمکران فریاد برآورده که، روس‌ها از ترس ما نیروگاه بوشهر را به راه انداختند، چون ما اورانیوم غنی می‌کردیم! البته آخوند مصباح جرأت نکرده صریحاً از «روس‌ها» نام ببرد، به ضمیر سوم شخص‌ جمع متوسل شده می‌گوید «آن‌ها» از ما ترسیدند! و ما فکر می‌کنیم مصباح یزدی کاملاً حق دارد.

پرزیدنت مدودف تاکنون سروکارش با اروپائی‌ها بوده و می‌داند که اگر دست مبارک‌اش را بر سینة مانوئل باروسو بگذارد، رئیس کمیسیون اروپا متوجه می‌شود که بیش از حد مجاز به مدودف نزدیک شده و باید فاصلة خود را با ایشان حفظ کند، و گامی به عقب برخواهد داشت. همانطور که در شرفیابی پیشین باروسو ‌در کرملین چنین اتفاقی افتاد. روشن‌تر بگوئیم باروسو علیرغم سابقة چپ‌نمائی ولات‌بازی، ‌ «زبان» مدودف را بخوبی فهمید و دیگر از «خط نامرئی» عبور نکرد. ولی امثال مصباح یزدی،‌ مانند رهبری و دیگر مقامات حکومت اوباش‌الله وحشی و ابله‌اند، و هر انسانی حق دارد از اینان وحشت داشته باشد. به همین دلیل هم اوباش‌الله از سوی کارخانة‌ رجاله‌پروری برای حضور در حاکمیت مرزپرگهر برگزیده شده‌اند. چون در قاموس آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک، بلاهت و توحش شرط لازم و کافی برای «حکومت بر ملت ایران» شده. پس اگر «آن‌ها»، یعنی روس‌ها از مصباح یزدی ترسیده باشند کاملاً حق دارند. ما هم از سگ‌های‌ هار ناخداکلمب می‌ترسیم خصوصاً که سگ‌های کذا مانند روح‌الله، تحت نظارت سازمان سیا پروردة‌ مکتب مرگ و شهادت باشند و عاشق مرگ در راه خدا! البته مرگ جوانان ایران در راه خدای ساکن سفارت کذا! خدائی که بسیار «بخشنده و مهربان» است و همانطور که خانم هیکس فرموده بودند، ساعت 10 شب، شخصاً در را به روی ایشان باز کرده، تا از نارنگی‌ نترسند!

آخوند مصباح نیز مانند دیگر نعلین‌های جیره‌خوار ناخداکلمب از رفقای گرمابه و گلستان حزب «مردم‌پرست» توده است. نخستین بار این تحفة حوزة جهل و مزدوری را در جام کریه جمکران و در کنار عبدالکریم سروش، ‌ فیلسوف «سرقبرآقا» مشاهده کردیم. تشریف آورده بودند تا با احسان طبری و فرخ نگهدار «بحث آزاد» بفرمایند. آنهم چه بحثی! در این فیلم مضحک، فرخ نگهدار، به ‌دلیل دانش و بینش و حکمت و خرد فراوان رل نعش بازی می‌کرد، و احسان طبری هم نقش نعش‌کش را بر عهده گرفته بود تا فرخ‌جان زمین نیفتند. آخوند مصباح و نوچه‌اش هم در نقش پیامبر ظاهر شده، بر وجود «خدا» تأکید فراوان می‌کردند! تو گوئی «باور» اینان‌ از نظر علمی می‌تواند وجود خدا را «ثابت» می‌کند. به عبارت دیگر آخوند مصباح و سروش سعی داشتند «باورها» و «توهمات» خود را به عنوان «اصول علمی» بر دیگران تحمیل کنند. بله، این است اهمیت استراتژیک «باورها» در حکومت اسلامی ایران.

هر که چماق به دست داشته باشد می‌تواند «باورهای» خود را به دیگران تحمیل کند. در خیابان با چماق به شما خواهد گفت چه بپوشید، در خانه به شما می‌گوید چگونه زندگی کنید، و از همه مهم‌تر به شما تفهیم می‌کند که باورهای کسی که چماق استعمار به دست دارد، «برتر» از باورها و ناباوری‌های دیگران است، چرا که چماقدار استعمار نه تنها مالک جسم که صاحب اختیار ذهن و روح شما نیز می‌شود. حتی اگر شما هم خدا را باور داشته باشید کافی نیست! باید همانطور که چماقدار عزیز می‌گوید «باور» خود را تنظیم کنید: مطابق «خواست مردم» یا بهتر بگوئیم، مطابق منافع استعمار. به این ترتیب است که استقرار «مردم‌سالاری دینی» یا «دمکراسی خیابانی» ممکن می‌شود و امثال مصباح یزدی از زباله‌دان استعمار در جایگاه ریاست «موسسة آموزشی و پژوهشی» قرار می‌گیرند تا حماقت و بلاهت خود را از طریق رسانه‌ها گسترش دهند.

«فارس‌نیوز» به نقل از مصباح یزدی می‌نویسد، چند سال ما را برای نیروگاه بوشهر معطل کرده بودند، پس از اینکه فهمیدند می‌توانیم خودمان آنرا به راه اندازیم، ترسیدند. سایت نووستی هم چرندیات مصباح یزدی را عیناً منتشر کرده:

«[...] آنها ترسیدند کشورمان به تنهائی این نیروگاه را راه اندازی کند و از ترس این موضع اقدام به اینکار کردند[...]»

منبع: نووستی، مورخ 15 اسفندماه سالجاری

همانطور که پیشتر اشاره شد، اظهارات مبهم البرادعی، نوکر وفادار غرب و جیغ و فریاد ژنرال «مایکل مولان» درمورد بمب اتمی ایر‌ان و سخنان رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا نشان از بروز شکاف در پنتاگون دارد. در واقع، سخنان اخیر وزیر دفاع آمریکا ثابت می‌کند که پنتاگون خواه‌ناخواه در مورد ایران سیاستی را اعمال خواهد کرد که امکان جنگ‌افروزی در آن به حداقل ممکن رسیده.

به همین دلیل است که گورکن‌ها از راه اندازی نیروگاه بوشهر این چنین به هراس‌ افتاده‌اند. در واقع قرار بود این نیروگاه هرگز به پایان نرسد، و ابزاری باشد جهت تهدید و ارعاب دائمی مردم ایران. و اگر شانس روضه‌خوان‌ها یاری می‌کرد، همین نیروگاه ناتمام را اسرائیل همچون سناریوی عراق بمباران می‌کرد! و به این ترتیب خرابه‌های نیروگاه کذا تبدیل می‌شد به نوعی از انواع «نعمت‌های الهی» ویژة نعلین‌ها، تا با اقتداء به مقام رهبری و به پیروی از «الگوی سگ» بلافاصله «دشمن» را شناسائی کرده ضمن گسترش سرکوب در داخل، ارزهای حاصل از چپاول نفت را نیز برای خرید اسلحه از گاوچران‌ها، آنهم به چند برابر قیمت و در «بازار سیاه» اختصاص دهند، و خلاصه «روز از نو روزی از نو»! «نبرد با اسرائیل» در رسانه‌ها آغاز می‌شد.

و دوباره به دوران خوش «دولت موقت» بازمی‌گشتیم، لشکر «لات‌الله» روزی پنج نوبت در خیابان‌ها شعار می‌داد، نماز می‌خواند و «دمکراسی خیابانی» با قدرت تمام بر ما مردم حاکم می‌شد. البته آنروزها، شیخ بازرگان هر شب در سیمای کریه جمکران ظاهر می‌شد، ‌ و ضمن تعویض پیاپی عینک، «امر به معروف و نهی از منکر می‌کرد.» امروز هم در غیاب این «مبارز» بزرگ آبدارخانة سازمان سیا، به احتمال زیاد حاج‌ آبراهام یزدی بر صفحة جام جمکران ظهور می‌کرد و از مبارزات بی‌امان خود با «طاغوت»‌ در ویتنام آنهم در رکاب ارتش آمریکا برای‌مان «قصه‌» می‌گفت.

آبراهام یزدی یکی از عوامل اصلی «تصفیه» در نخستین روزهای پس از کودتا است. سازمان سیا تحت نظارت نوکران‌اش در ساواک «حذف» دو گروه مشخص از مقامات دورة پهلوی را در دستور کار داشت. نخست لمپن‌هائی نظیر هویدا و نصیری که با فدائیان اسلام و رهبرکبیرشان خمینی ارتباط مستقیم داشته و از سوابق‌شان هم مسلماً آگاه بودند. گروه دوم شامل شخصیت‌هائی می‌شد که همچون جهانبانی یا دکتر جواد سعید در ردة چاکران و غلامان جان ‌نثار قرار نداشتند. و از قضای روزگار و طبق روایات چیچو و فرانکو در سایت‌زمانه، «لیست» این دو گروه در خانة شریف امامی به دست برادران انقلابی می‌افتد و روزی‌نامه مسعودی‌ها بلافاصله آنرا منتشر می‌کند تا ساواک با «دشمن» بخوبی آشنا شود.

آنروزها هنوز «برادران» طرز استفادة بهینه از «الگوی سگ» را نمی‌شناختند، و روزی‌نامة مسعودی‌ها که شامة بسیار قوی دارد به آنان کمک شایان توجهی می‌کرد! البته چیچو و فرانکو از این مسائل پیش پا افتاده حرفی نمی‌زنند! مثلاً نمی‌گویند «اطلاعات» چرند می‌گوید، لیست فراماسون‌های فرضی در خانة‌ شریف امامی به دست «انقلابیون» نیفتاده، بلکه حذف دو گروه مشخص از مقامات از الزامات کودتای 22 بهمن بوده. یا مثلاً نمی‌گویند چرا «انقلابیون» هیچ مزاحمتی برای بعضی فراماسون‌ها که جزو سناتورهای انتصابی شخص شاه هم بودند فراهم نیاوردند؟ همانطور که گفتیم اعدام‌ها با هدف «تصفیه» برای تحکیم حاکمیت کودتا صورت پذیرفت. همچنانکه پس از کودتای کلنل آیرون‌ساید نیز تصفیه در چارچوب اعدام و غصب ‌زمین و املاک صورت گرفت. ولی پس از کودتای 22 بهمن، در خارج از مرزها نیز شاهد نوعی تصفیه بودیم. شهریار شفیق ترور شد درصورتیکه برادرش،‌ شهرام قوام را هیچ خطری تهدید نمی‌کرد. یا اینکه شاپور بختیار می‌بایست حذف می‌شد، در صورتیکه هیچ تهدیدی متوجه امثال جناب دکتر امینی، و دیگر مقامات اوپوزیسیون کشکی و پشمی حکومت اسلامی نبود. بگذریم!

پس از ترور بختیار و اعدام پدر و پدر بزرگش نوبت به ترور خان‌های بختیاری رسیده! یکی متفکران جمکران، در سایت حماقت‌گستر زمانه فرموده‌‌اند، بین خان‌های بختیاری و بختیاری‌ها فاصلة زیادی بود! مشخص است که گویندة این ترهات با «نظام فئودال» آشنائی ندارد! حضرات همانطور که ملای خلقی پیدا کرده‌اند، در عالم حماقت خود می‌پندارند نوعی فئودالیتة خلقی هم باید وجود داشته باشد! پس بهتر است برای رفع حماقت نگاهی به حکومت‌های سلطنتی در اروپای غربی بیاندازند و به ما بگویند ملکة انگلیس، که در ملاء‌عام دست هیچکس نباید به او بخورد چرا که «ذات» همایونی‌شان طبق باورهای فئودال «اقدس» است، با مردم انگلستان «فاصله» دارند یا خیر؟ بگذریم و باز گردیم به سیاست دین‌پروری آمریکا که در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون به اوج رسید، و امروز در حال فروپاشی است.

در دوران طلائی کلینتون، پنتاگون قدرت بی‌رقیب و یکه تاز جهان بود. هر جا لازم می‌آمد جنگ می‌آفرید، هر جا مصلحت بود بمب‌ می‌گذاشت، و اینهمه برای آنکه زمینة جنگ‌افروزی فراهم باشد و ... از همه مهمتر پنتاگون تلاش می‌کرد که خشونت در لبنان و فلسطین تداوم یابد تا حکومت اسلامی به عنوان وکیل مدافع شیعیان لبنان و مردم فلسطین بتواند به عربده‌جوئی ظاهری بر علیه اسرائیل پرداخته، به حکومت اسرائیل امکان دهد در داخل و خارج مرزها‌ی‌اش به سرکوب بپردازد. انفجار در سفارت اسرائیل و در مرکز فرهنگی یهودیان در آرژانتین در راستای همین سیاست صورت پذیرفت.

در سال 1992 انفجار در سفارت اسرائیل مرگ 29 نفر را به همراه آورد. در سال 1994، در مرکز فرهنگی یهودیان آرژانتین نیز انفجاری رخ داد که 85 کشته و بیش از 200 زخمی و معلول برجای گذاشت. این انفجار را آمریکا به نوکر‌ان‌اش در جمکران نسبت داد. البته مسلم است که گورکن‌ها بدون دریافت چراغ سبز از اربابان خود نمی‌توانند چنین غلط‌هائی بکنند. به عبارت دیگر دیپلمات‌های چاه جمکران دستورات ارباب را اجرا کرده‌اند. و البته ارباب هم تمامی تلاش خود را به خرج داد تا از محکومیت پادوهای شیعی‌مسلک خود جلوگیری‌کند، ولی نتوانست!

وزیر دادگستری آرژانتین حکم مصادره و فروش املاک متعلق به ایران را صادر کرد تا خسارت نوکری حکومت اسلامی را از جیب ما ملت بپردازد. به گزارش نووستی، مورخ 15 اسفندماه‌ سالجاری، کمیتة اجرائی «اینترپل» از مقامات ایران ‌خواستار تحویل وزیر سابق امنیت، دو فرماندة سپاه پاسداران و نیز دبیر فرهنگی سابق و دبیر سوم سفارت ایران به دولت آرژانتین شده. گفته می‌شود هادی سلیمان‌پور، سفیر سابق گورکن‌ها در آرژانتین نیز متهم به شرکت در این انفجار است.

محکومیت حکومت اسلامی، آغاز فروپاشی سیاستی است که با کودتای 22 بهمن و جنگ زرگری با آمریکا و اسرائیل‌ستیزی آغاز شد، و دیروز با سخنرانی احمقانة علی‌خامنه‌ای ـ متخصص دمکراسی خیابانی و لات‌بازی ـ که توسط رسانه‌های غرب حسابی در بوق و کرنا گذاشته شد، در واقع به پایان رسید. امروز پنتاگون در موضع ضعف قرارگرفته، در نتیجه طبیعی است که حکومت اسلامی نیز تضعیف شود. بازتاب این تضعیف، تحریک افکار عمومی است که در دستور کار ساواک قرار گرفته. اما به دلیل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ساواک منفور علیرغم بحران آفرینی در سطح جامعه و به ویژه در دانشگاه‌ها، نمی‌تواند جهت سازمان دادن به براندازی، آشوب را بر جامعه حاکم کند و مردم را به خیابان‌ بکشاند. امروز حکومت پوسیدة اسلامی ناچار به عقب‌نشینی در برابر مطالبات ملت ایران است. بهوش باشیم که یکبار دیگر در دام آشوب‌طلبان و قانون‌شکنان جیره‌خوار استعمار فرو نیفتیم.





نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت