یکشنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۷


هشت مارس!

روز یا شب؟
نه ای دوست، غروبی ابدی‌ست
[...]

سی سال پیش در چنین روزی گروهی از زنان ایران در مخالفت با حکومت اسلامی و نه فقط بر ضد حجاب، راهپیمائی کردند. مخالفت با پوشش اجباری نخستین گام برای تأمین حقوق انسانی بود. مطالبات راهپیمایان، مطالبات «اکثریت مردم»، مطالبات توده‌ها و مطالبات تل منطق‌ستیز نبود، مطالبات ما دمکراتیک بود. تاریخ به حقانیت مواضع و حرکت ما گواهی داد. در این راهپیمائی هیچیک از تشکل‌های مدعی چپگرائی و سردم‌داران‌شان حضور نداشتند، ولی امروز همه می‌خواهند با ما «دوست» باشند! چون پس از گذشت سه دهه، روز 8 مارس هم مانند شخص شاپور بختیار به ابزار کسب وجهه برای سیاست‌پیشگان تبدیل شده.

امروز همه طرفدار 8 مارس و آزادی زنان شده‌اند، همه طرفدار بختیار و «سوسیال دمکراسی» شده‌اند و همه می‌گویند، ما اشتباه کردیم، فریب خوردیم، نمی‌دانستیم و ... و خلاصه همه بار دیگر دکان‌های شیادی نوین باز کرده‌اند. البته روی سخن با گروه‌های سیاسی و به ویژه «نخبگان» فرنگ‌نشین است که همه را احمق پنداشته‌اند. به عنوان نمونه جناب دکتر «پاکدامن» در سایت «عصرنو» سخنانی ایراد فرموده‌اند که مضمون آن چنین است، وقتی خمینی آمد، ما نگفتیم چه حکومتی می‌خواهیم و خیلی اشتباه کردیم!

در صورتیکه جناب پاکدامن ابداً اشتباه نکرده بودند. ‌ ایشان و شرکای‌شان همان کاری را کردند که شایسته محفل‌شان بود. بهتر بگوئیم ایفای نقش پامنبری برای بوق‌های استعمار. نتیجه‌اش هم هیچ بد نبوده، هر چه باشد زندگی در پاریس از زندگی در تهران مبتلا به کودتای نعلین دلپذیرتر است. از «دکتر» حاج سید جوادی، متخصص مبارزه با دمکراسی هم بپرسید به شما خواهند گفت که هم‌صدائی با ملایان و عربده‌جوئی ظاهری بر ضد اسرائیل در پاریس به مراتب خوشایندتر از زندگی در تهران است. دیگر «آزادی‌خواران» پادوی سفارت گاوچران‌ها نیز به شما خواهند گفت که علافی و وراجی در کافة روبروی محل سکونت علیاحضرت در خیابان «پرزیدنت ویلسون» و شکوه و شکایت از زندگی در تبعید به مراتب از زندگی در ایران مطبوع‌تر است.

بله! پاریس کجا، تهران کودتازده و مبتلا به طاعون آخوند و اسلام کجا؟ پس بازگردیم به پاریس و فرمایشات جناب دکتر پاکدامن تا حضور محترم‌شان بگوئیم، کسی که برخورد منطقی با مسائل داشته باشد نمی‌تواند مرتکب چنین اشتباهاتی شود. چرا؟ چون برخورد منطقی حکم می‌کند که انسان «حق انتخاب» را برای خود به رسمیت بشناسد،‌ به ویژه زمانیکه پای مسئلة مهمی چون تغییر حکومت کشورش در میان باشد. ولی از سخنان آقای پاکدامن چنین بر می‌آید که ایشان فقط می‌خواستند «شاه برود»؛ اهمیتی نداشت که «پیامد» رفتن شاه چیست. به عبارت دیگر «هدف» امثال پاکدامن در هم‌سوئی کامل با اهداف استعمار غرب قرار گرفته بود؛ با یک تفاوت، استعمار می‌دانست پس از رفتن شاه باید شیخ را بجای او بنشاند، و هدف‌اش نیز تبدیل منطقه به اتحاد جماهیر اسلامی بود. اما امثال پاکدامن، ‌ علاقه‌ای به دانستن پیامد رفتن شاه نداشتند، چون خودشان هم به عنوان بخشی از حاکمیت پهلوی می‌باید از ایران می‌رفتند تا در جایگاه اوپوزیسیون دست‌ساز رژیم قرار گیرند و سی‌سال بعد چنین سخنان حکیمانه‌ای را در سایت «عصرنو» برای‌مان نقل کنند. و اما بشنویم از دیگر مدافعان نوین حقوق زنان!

سایت اخبار روز،‌ مورخ 5 مارس 2009 مطلبی از «منیره کاظمی» منتشر کرده که در آن نویسنده از جبهة‌ملی،‌ تشکل‌های ‌چپ و دیگر سیاست‌بازان حرفه‌ای مرزپرگهر می‌خواهد در برابر زنانی که روز 8 مارس 1979 در مخالفت با حکومت مذهبی راهپیمائی کردند ابراز «شرمگینی» بفرمایند.

بله همانطورکه گفتیم در پی شکست جنبش آش و فروکش کردن جنجال دارودستة شیرین عبادی برای «اسلامی و بومی» کردن جنبش زنان، ‌ اینروزها 8 مارس اهمیت فراوان پیدا کرده. البته حاکمیت فرانسه هنوز چشم امید به کمپین آش نذری دارد، چرا که یک جایزة «معنوی» سیمون‌ دوبووار به «سیمین» دوبووار جمکرانی داده و قصد دارد از تبلیغات کذا حداکثر استفاده را هم ببرد. به همین دلیل شهرداری پاریس یک سفرة آش نذری پهن کرده. هر چند شهردار پاریس سوسیالیست است، ولی سرکوب زنان ایران از سوسیالیسم ایشان نخواهد کاست. بگذریم!

منیره کاظمی می‌نویسد، به شورای هماهنگی «جمهوری‌خواهان دمکرات لائیک» پیشنهاد کرده یک نامه به افکار عمومی ایران بنویسند و بگویند خمینی و دارودسته‌اش به دلیل غفلت ما حقوق دمکراتیک را در جامعه پایمال کردند، زمان آن رسیده که به ضعف‌های خود اذعان کنیم و ... و در پاسخ به این پیشنهاد گویا یکنفر از آقایان گفته، یعنی ما بگوئیم غلط کرده‌ایم! و خلاصه کسی با پیشنهاد مذکور موافقت نکرده.

همانطور که پیشتر هم گفتیم فعلة فاشیسم، لات‌الله یا داس‌الله، نه تنها برای گذشتة موهوم که برای شخص خودشان نیز «تقدس» قائل می‌شوند، در نتیجه از اشتباه مبری هستند. به ویژه اگر از جنس مذکر باشند‌ مادر محترمه‌اشان اینان را نسبت به خواهران‌ در جایگاه الهی قرار داده، و خلاصه زن جماعت اشتباه می‌کند، ولی «مرد واقعی» هرگز! در هر حال ما به عنوان یکی از راهپیمایان 8 مارس 1979، به حضرات می‌گوئیم هیچ توقعی از تشکل‌های کشکی که با پول حکومت اسلامی فعالیت می‌کنند نداریم. فرض کنیم یک بیانیه هم صادر کنید و بگوئید، «ما شرمنده‌ایم که مدعی لائیسیته بودیم و در صف اوباش طرفدار نعلین و دستار قرار گرفتیم»، ارزش چنین بیانیه‌ای چیست؟ هیچ! فقط خود را بیش از پیش مضحکه خواهید کرد.

نگاه کن
تو هیچگاه‌ پیش نرفتی
تو فرو رفتی

ما نیک می‌دانیم شما کجا ایستاده‌اید! اگر کسی لائیسیته و جمهوری و دمکراسی را بشناسد نام تشکل خود را «جمهوری‌خواهان دمکرات لائیک» نمی‌گذارد! پس تا سی سال دیگر سپری نشده، نخست فکری برای نام مضحک «جمهوریخواهان دمکرات لائیک» بفرمائید. ما از عقب‌افتادگان ذهنی، نخبگان فقرفرهنگی و فدائیان اصل جادوئی «ترادف کلی» توقعی نداریم. همان‌ها که جنبش مشروطه را در ترادف با کودتای 22 بهمن قرار می‌دهند:

«مشکل سرخوردگی‌های زنان از زمان مشروطه تا انقلاب بهمن و بخصوص مبارزات زنان در فردای به قدرت رسیدن ولایت فقیه و تنها ماندن زنان در مقابل دستگاه سرکوب آن است.»


اینهمه قلمفرسائی برای تحریف تاریخ؟ همانطور که گفتیم رعایت «فاصله» اهمیت فراوان دارد و کسانی که فاصلة بین «جنبش مشروطه» و کودتای 22 بهمن را انکار می‌کنند و بین دمکراسی، جمهوری و لائیسیته فاصله رویت می‌فرمایند، نمی‌توانند عضو یک تشکل دمکراتیک باشند. به قول معروف قاچ زین را بچسبید یورتمه‌ رفتن پیشکش‌تان. نویسندة این وبلاگ به عنوان طرفدار بختیار در راهپیمائی 8 مارس 1979 شرکت کرد و به عنوان مدافع دمکراسی به سرکار علیه «منیره کاظمی» یادآور می‌شود که پس از کودتای 22 بهمن، ملت ایران و نه فقط زنان در برابر سگ‌های ‌هار استعمار تنها ماندند. همچنین به خواهر کاظمی می‌گوئیم که در مطلب خیرخواهانه‌شان ضمن انتقاد از تحریف تاریخ، ‌ در کمال بیشرمی کودتای 22 بهمن 1357 را تداوم جنبش مشروطه جلوه می‌دهند. حضور اعضای بسیار محترم گروه‌های مدعی لائیسیته عرض کنیم،‌ بهتر است با اعضای کمپین آش ‌نذری، صادق صبا و آیت‌الله‌ محبوب‌تان حسینعلی منتظری یک عکس یادگاری بگیرید. به این ترتیب در جایگاه واقعی خود قرار خواهید گرفت. ما، هیچ ارتباطی با تشکل‌های سیاسی چپ‌نما و مدعی ملی‌گرائی نداشتیم، و امروز هم حاضر نیستیم مخاطب کودتاچیان باشیم.

[...] این کتیبة مخدوش
که در خطوط اصلی آن دست برده‌اند
به اعتبار سنگی خود دیگر
احساس اعتماد نخواهد کرد





نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت