دلار و دقیانوس!
...
ما
راویان قصههای شاد و شیرینیم
[...]
قصههای دست گرم دوست در شبهای سرد شهر
[...]
ما
کاروان ساغر و چنگیم
[...]
شیشههای عمر دیوان را
از طلسم قلعة پنهان، زچنگ پاسداران فسونگرشان
جلد بربائیم
بر زمین کوبیم
در تأئید وبلاگ «آزادی و بوزینه» تکرار میکنیم که برای تأمین حقوق انسانی در ایران، هیچ نیازی به اتحادیة اروپا و ایالات متحد، اعضای سازمان ناتو نداریم. کودتای 22 بهمن 1357 را همین سازمان جنایتکار به راه انداخت و همین سازمان نیز طی سه دهة گذشته از حکومت کودتا و سرکوب و چپاول ما ملت پشتیبانی کرده. و اگر نقش فرانسه به عنوان مدافع حکومت اسلامی و حامی سرکوب زنان ایران این روزها چشمگیرتر شده فقط به این دلیل است که پس از گذشت 43 سال، نمایش «تئاتر تقیه» به پایان رسید، و حاکمیت فرانسه به ناچار بر سیاست عوامفریبانة «صندلیخالی» خود در سازمان ناتو ـ این سیاست از سال 1966 آغاز شده بود ـ نقطة پایان گذاشت.
از مهمترین پیامدهای فروپاشی اتحادجماهیر شوروی، پایان «تقدس پاپ» و فرو افتادن صورتک «استقلال» فرانسه از ساختار نظامی سازمان ناتو و اشک تمساح شیپورهای تفنگفروشان غرب به ویژه هاآرتز، لوموند، گاردین و نیویورکتایمز برای مردم فلسطین است! رسانههائی که در خدمت حزب دمکرات ایالات متحد قلم میزنند، حزبی که سه دهه است با توسل به مزدوران اسلامگرا منطقة خاورمیانه را به آتش کشیده. جالب است بدانیم همین رسانهها از مدافعان پروپاقرص دارودستة عبادی، «حقوقبشر دینی» و به ویژه از فدائیان تجهیز گورکنها به سلاح اتمی به شمار میروند. بهتر بگوئیم، رسانههای کذا در واقع آنروی سکة واتیکاناند! البته در قاموس بوزینههای فقرفرهنگی رسانههای کذا، به ویژه لوموند که متعلق به گروه صنایع نظامی «لاگاردر» است، در زمرة رسانههای مترقی و پیشرو به شمار میروند و خیلی، خیلی «روشنفکر» و بشردوستاند.
بر اساس یکی از جزمهای کاتولیسیسم، «پاپ» از هرگونه اشتباه و خطا مبری است، درست مثل امامان خودمان میماند. ولی در پی ماجرای کشیش «ویلیامسون» این جزم هم نابود شد. حضرت «جرمن شپرد» که چندی پیش کشیش ویلیامسون اخراجی را به جرگة گوسفندان واتیکان بازگردانده بودند، بالاخره از کار خودشان پوزش طلبیدند و خطاب به اسقفهای کاتولیک جهان فرمودند، «اشتباه کردیم!» البته ایشان اشتباه خود را ناشی از اطلاعات غلط روی شبکة اینترنت دانستهاند! شبکة اینترنت برای آخوند جماعت نقش «زن» را ایفا میکند؛ برای بینالملل فاشیسم یا همان پیروان آستان مقدس شهید مک کارتی، نقش «کمونیست»، و نزد فعلة حزب دمکرات، اینترنت در خدمت اسرائیل است، و خلاصه «نابود باید گردد!» بگذریم و بپردازیم به «بازگشت» فرانسه به ساختار نظامی فرماندهی ناتو!
میدانیم که در دوران «برادر» آدولف هیتلر، مارشال پتن دست اتحاد به سوی فاشیستها دراز فرمودند و با رأی مجلس «مردمی» فرانسه دولت ویشی را تشکیل دادند که فرانسوا میتران، رئیس جمهور سوسیالیست اسبق فرانسه هم در این دولت نقش کارمند داشتند. بله ایشان به دلیل سوابق درخشان خود به عنوان عضو فعال گروه فاشیست صلیبهای آتش، «له. کروا. دو. فو» در دولت «ویشی» سمت خانه شاگردی بر عهده داشتند. ایشان همچنین هنگام سرکوب استقلال طلبان الجزایر در دولت ژنرال دوگل به عنوان وزیر کشور انجام وظیفه میکردند و خلاصه به مرور زمان «سوسیالیست» شده و به عنوان رئیس جمهور «روشنفکر» فرانسه به شوت و پرتها حقنه گشتند. پس از اینکه آنگلوساکسونها ناچار شدند بر علیه هیتلر، متحد خود در اروپا وارد جنگ شوند و به عصرطلائی فاشیسم پایان دهند، ژنرال دوگل که در لندن نشسته بودند، پیروزمندانه به پاریس بازگشتند و پس از اعدام «برازیاک»، نویسندة متعهد و مکتبی فاشیسم، از مارشال پتن تقاضا کردند که مانند دیگر فاشیستها به سوئیس مهاجرت بفرمایند تا از رنج محاکمه و زندان در امان باشند. مارشال هم به درخواست ژنرال پاسخ منفی دادند. پس مارشال پتن را محترمانه محاکمه کردند و به زندان افکندند، چون نمیتوانستند ایشان را اعدام کنند.
در هر حال پس از پایان جنگ جهانی دوم «سازمان ناتو» ایجاد شد تا با خطر کمونیسم مبارزه کند. پیشتر به تاریخچة ناتو اشاره کردهایم و تکرار مکررات نمیکنیم. فقط یادآور میشویم که فرانسه از نخستین روزها عضو ناتو بوده و خروج نمایشی ژنرال دوگل در سال 1966 میلادی از ساختار فرماندهی نظامی این سازمان، که به سیاست «صندلی خالی» معروف شد، فقط یک مانور مضحک سیاسی بود. رسانهها تلاش کردند سیاست «صندلی خالی» را نشان استقلال فرانسه معرفی کنند، ولی همانطور که پیشتر هم گفتیم کاملاً بر عکس، فرانسه از آنهنگام عملاً نقش چرخ پنجم گاری ناتو را بر عهده گرفت. به عبارت دیگر، با شعار مخالفت با جنگ مخارج جنگ را نیز تأمین میکرد. اگر ناتو در جنگ پیروز میشد، فرانسه در هر حال مخالف جنگ به شمار میرفت و اگر ناتو با شکست روبرو میشد فرانسه به عنوان مخالف جنگ وارد صحنه میشد تا اوضاع را به نفع ناتو سروسامان دهد.
همچنانکه در مورد عراق نقش فرانسه را به صراحت شاهد بودیم. «دومینیک دوویلپن»، وزیر امورخارجة فرانسه در شورای امنیت نطق پرشوری کردند و فرمودند، با تهاجم نظامی به عراق مخالفایم. ژاک شیراک، رئیس جمهور وقت نیز مخالفت خود را با جنگ اعلام داشت، و در نشست امنیتی مونیخ، «میشل آلیوماری»، وزیر دفاع فرانسه شدیداً به دونالد رامسفلد اعتراض کرده گفت، «ما متحدایم، نه دنبالهرو!» و خلاصه تئاتر مخالفت با جنگ عراق چنان با موفقیت روبرو شد که در کشور عراق مردم از همه جا بیخبر به حمایت از دومینیک دوویلپن تظاهرات هم کردند! یادآور شویم که واتیکان هم در ظاهر با جنگ مخالف بود! ولی پس از مسلم شدن شکست آنگلوساکسونها در تجزیة عراق، برنارکوشنر، وزیر امورخارجة فرانسه راهی بغداد شد و ... و از این نمونهها فراوان است.
مثال دیگر موضع فرانسه در اسرائیل است! حاکمیت فرانسه که همگام با انگلستان نقش اساسی در ایجاد کشور اسرائیل را ایفا کرده، در کشورهای عرب همواره مخالف اسرائیل و مدافع حقوق اعراب معرفی میشود! چرا که رؤسای جمهور فرانسه تا پیش از ورود فرانسوا میتران معروف به کاخ الیزه هیچکدام به اسرائیل نمیرفتند! میبینیم که شرط لازم و کافی برای اثبات مخالفت فرانسه با حاکمیت اسرائیل تأمین شده بود، البته فقط در ظاهر! در پس پردة این ظاهر فریبنده، شرکتهای ساختمانی فرانسه فعالانه به ساختن شهرکهای مهاجرنشین خارج از مرزهای قانونی اسرائیل مشغول بودند و دکان ارسال مهاجر از فرانسه به اسرائیل رونق فراوان داشت. سوپرمارکتهای فرانسه محصولات کشاورزی اسرائیل را به خریداران عرضه میکردند، در حالیکه اسرائیل ضمن تخریب مزارع فلسطینیان، مانع از صدور محصولات کشاورزان فلسطین میشد. ولی روزنامههای لوموند، هاآرتز، گاردین و نیویورک تایمز در خفقان کامل به سر میبردند، گویا خداوند ابراهیم اینان را مانند «اصحاب کهف» از جور و ستم «دقیانوس» به خواب فرو برده بود و خلاصه در جریان مسائل نبودند! حال باید ببینیم چه پیش آمده که «اصحابکهف» به همراه سگشان از خواب پریده، و مدافع فلسطینیان شدهاند؟ گویا دقیانوس مرده باشد!
حکایت اصحاب کهف از قصص قرآن است که در ادبیات فارسی هم به صور مختلف انعکاس یافته. در سورة کهف، آیة 13، آوردهاند که چند تن از مسیحیان از ستم پادشاه وقت، دقیانوس که بت پرست بود به غاری پناه بردند. گویند سگی هم به همراه داشتند، و همگی به امر خداوند چندین قرن به خواب رفتند. پس چون بیدار شدند یکی از آنان برای خرید آذوقه به شهر رفت و متوجه شد که قرنها از مرگ دقیانوس گذشته و سکههایاش دیگر رایج نیست.
بله به نظر میرسد چند تن از «استادان معتبر» دانشگاه هم از خواب بیدار شده و متوجه شدهاند که از سال 1358 که گروه برژینسکی شیخ مهدی بازرگان را به خدمت برگزید، بهائیان حق ورود به دانشگاه را ندارند، در نتیجه این اساتید «بسیار معتبر» و مسلماً خوابآلود بجای رعایت حقوق بشر، خواهان رعایت «حقوق بشر بهائی» شدهاند. و این درخواست مضحک در «رادیوفردا» منعکس شده تا همه بدانند که حقوق بشر در ایران به هر تقدیر باید «دینی» باشد. در این راستا، نیویورکتایمز و دیگر اصحاب کهف هم ظاهراً برای خرید آذوقه به شهر رفته و مشاهده کردهاند که «دلار» دیگر سکة رایج نیست و ... به همین دلیل پرچم مخالفت، نه با حاکمیت جنایتکار اسرائیل که با «کشور اسرائیل» بر افراشتهاند، و همزمان بجای دفاع از مردم فلسطین برای تشکیلات جنایتکار حماس سینه چاک میدهند! به این ترتیب است که حاکمیت اسرائیل در ترادف با کشور و کل مردم اسرائیل قرار گرفته، و همزمان تشکیلات آدمکشان حماس هم بجای مردم فلسطین نشسته! این اصل جادوئی «ترادف کلی» برای فاشیستها معجزات فراوان دارد، به ویژه برای بوزینگان قلم به مزدشان در جهان سوم که «مبارزات» فراوان میکنند و ارواح شکمشان «انقلاب» هم کردهاند.
یکی از همین قلم به مزدها که سخت «انقلاب» کرده، در سایت مخالفنمای «عصرنو» منتقدین حماس را طرفدار اسرائیل خوانده! این متفکر شهیر هنوز این پرسش ابتدائی به ذهن فرهیختهشان خطور نکرده که آموزش و تجهیز شبه نظامیان حماس توسط کدام «نیروی الهی» ممکن شده؟ توسط صندلی چرخدار شیخ یاسین معدوم یا توسط حامیان اسرائیل؟ یا اینکه چه اتفاقی افتاده که رسانههای زنجیرهای از هاآرتز، نیویورکتایمز تا لوموند همگی یکشبه مخالف اسرائیل شدهاند؟ همانطور که در وبلاگ «آزادی و بوزینه» گفتیم اصحاب داس مانند اوباشالله در صورتیکه جیرهخوار استعمار هم نباشند، منطقستیز باقی خواهند ماند، در نتیجه تخصصشان ارائة «تحلیل کشکی» از شرایط است.
به عنوان مثال بینوایان فدائی فلسطین که در واقع از سازمان جنایتکار حماس دفاع میکنند هرگز به ذهن علیلشان خطور نخواهد کرد که نیویورکتایمز یا لوموند مدافع فلسطین نیستند؛ مدافع «فروش سلاح قاچاق» به تشکل حماساند تا آتش جنگ در منطقه فروزان بماند. بهتر بگوئیم رسانههای کذا از زبان اربابانشان به دفاع از «سیاست انسداد» مشغولاند. سیاستی که گروه جیمیکارتر منفور از سال 1977 بر کل منطقه حاکم کرده و کودتای 22 بهمن 1357 از پیامدهای «فرخندة» آن به شمار میرود. امروز که این سیاست در لبنان و فلسطین ابتر شده، نوکران آمریکا در عربستان سعودی دور هم جمع شدهاند تا سیاست انسداد را در عربستان، ترکیه، پاکستان و از همه مهمتر در ایران تداوم بخشند.
جنگ زرگری گورکنها با عربستان در عمل از وقوقیة جمعة گذشته آغاز شد، سپس مراکش با جمکران قطع رابطه کرد، و در این گیرودار برنارکوشنر، وزیر امورخارجة فرانسه خواهان مذاکره با حکومت اسلامی شد. از سوی دیگر، عبدالله گل که به گزارش «نووستی»، مورخ 12 مارس سالجاری، با ایالات متحد قرارداد خرید 30 فروند هواپیمای جنگنده را امضاء کرده، به تهران آمد تا ضمن تأکید بر «استقلال» کشورش دستورات آمریکا را به حکومت مستقل جمکران ابلاغ کند. میدانیم که روابط پنهانی و جنگ زرگری با حکومت اسلامی سخت به مذاق گاوچرانها خوش آمده، و به همین دلیل ترجیح میدهند نوکران انقلابیشان دونکیشوتوار همچنان به نبرد خیالی 30 ساله با آمریکا و اسرائیل ادامه دهند و در واقع مردم ایران را برای تأمین منافع غرب سرکوب کنند.
کافی است نگاهی به تبلیغات حاکمیت فرانسه برای شهلا شرکت، شیرین عبادی و کمپین آش بیفکنیم. کافی است نگاهی به حمایت سیاسی و تبلیغاتی فرانسه از محمد خاتمی داشته باشیم. کافی است بدانیم رضویفقیه و محمد خاتمی وظیفه دارند با تهاجم به «لیبرالیسم» و «چپ» تنور فاشیسم را داغ و گرم نگاه دارند و در این راستا کافی است نگاهی به بیانیة ابلهانة «تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه» در همان سایت «عصرنو» داشته باشیم تا به حماقت اربابان حکومت اسلامی بهتر پی ببریم. بیانیة کذا که به اصطلاح «تحلیلی» است، خواهان «اصلاحات جامعه محور» همراه با سیاستورزی «انتخابات محور» شده تا دمکراسی گسترش یابد! گویا کارفرمایان رضویفقیه در فرانسه فراموش کردهاند که در حکومت «خدامحور»، که قانون اساسیاش از «حدیث مسلم، فرمایش معصوم و نهجالبلاغه» استخراج شده، دمکراسی نمیتواند گسترش یابد.
بیانیة «تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه» در تاریخ 11 مارس 2009 صادر شده. و در چنین روزی نیکولا سرکوزی نیز رسماً اعلام داشت که فرانسه به ساختار نظامی ناتو باز میگردد. حال که «تئاتر تقیه» پس از 43 سال به پایان رسیده، و فرانسه ناچار شده جایگاه واقعی خود را در بطن سازمان ناتو در برابر جهانیان آشکار کند، مسلماً حکومت اسلامی و اسرائیل نیز، در مقام دو شاخة اصلی سیاست آمریکا در منطقة خاورمیانه، مواضع واقعی خود را به ناچار علنی خواهند کرد. بزودی صدای شکستن شیشة عمر «دیو دروغ» را خواهیم شنید، پایان «سیاست انسداد» نزدیک است.
[...]
ما
فاتحان قلعههای فخر تاریخیم
شاهدان شهرهای شوکت هر قرن
[...]
هان! کجاست،
پایتخت قرن؟
ما برای فتح میآئیم
تا که هیچستانش بگشائیم
راویان قصههای شاد و شیرینیم
[...]
قصههای دست گرم دوست در شبهای سرد شهر
[...]
ما
کاروان ساغر و چنگیم
[...]
شیشههای عمر دیوان را
از طلسم قلعة پنهان، زچنگ پاسداران فسونگرشان
جلد بربائیم
بر زمین کوبیم
در تأئید وبلاگ «آزادی و بوزینه» تکرار میکنیم که برای تأمین حقوق انسانی در ایران، هیچ نیازی به اتحادیة اروپا و ایالات متحد، اعضای سازمان ناتو نداریم. کودتای 22 بهمن 1357 را همین سازمان جنایتکار به راه انداخت و همین سازمان نیز طی سه دهة گذشته از حکومت کودتا و سرکوب و چپاول ما ملت پشتیبانی کرده. و اگر نقش فرانسه به عنوان مدافع حکومت اسلامی و حامی سرکوب زنان ایران این روزها چشمگیرتر شده فقط به این دلیل است که پس از گذشت 43 سال، نمایش «تئاتر تقیه» به پایان رسید، و حاکمیت فرانسه به ناچار بر سیاست عوامفریبانة «صندلیخالی» خود در سازمان ناتو ـ این سیاست از سال 1966 آغاز شده بود ـ نقطة پایان گذاشت.
از مهمترین پیامدهای فروپاشی اتحادجماهیر شوروی، پایان «تقدس پاپ» و فرو افتادن صورتک «استقلال» فرانسه از ساختار نظامی سازمان ناتو و اشک تمساح شیپورهای تفنگفروشان غرب به ویژه هاآرتز، لوموند، گاردین و نیویورکتایمز برای مردم فلسطین است! رسانههائی که در خدمت حزب دمکرات ایالات متحد قلم میزنند، حزبی که سه دهه است با توسل به مزدوران اسلامگرا منطقة خاورمیانه را به آتش کشیده. جالب است بدانیم همین رسانهها از مدافعان پروپاقرص دارودستة عبادی، «حقوقبشر دینی» و به ویژه از فدائیان تجهیز گورکنها به سلاح اتمی به شمار میروند. بهتر بگوئیم، رسانههای کذا در واقع آنروی سکة واتیکاناند! البته در قاموس بوزینههای فقرفرهنگی رسانههای کذا، به ویژه لوموند که متعلق به گروه صنایع نظامی «لاگاردر» است، در زمرة رسانههای مترقی و پیشرو به شمار میروند و خیلی، خیلی «روشنفکر» و بشردوستاند.
بر اساس یکی از جزمهای کاتولیسیسم، «پاپ» از هرگونه اشتباه و خطا مبری است، درست مثل امامان خودمان میماند. ولی در پی ماجرای کشیش «ویلیامسون» این جزم هم نابود شد. حضرت «جرمن شپرد» که چندی پیش کشیش ویلیامسون اخراجی را به جرگة گوسفندان واتیکان بازگردانده بودند، بالاخره از کار خودشان پوزش طلبیدند و خطاب به اسقفهای کاتولیک جهان فرمودند، «اشتباه کردیم!» البته ایشان اشتباه خود را ناشی از اطلاعات غلط روی شبکة اینترنت دانستهاند! شبکة اینترنت برای آخوند جماعت نقش «زن» را ایفا میکند؛ برای بینالملل فاشیسم یا همان پیروان آستان مقدس شهید مک کارتی، نقش «کمونیست»، و نزد فعلة حزب دمکرات، اینترنت در خدمت اسرائیل است، و خلاصه «نابود باید گردد!» بگذریم و بپردازیم به «بازگشت» فرانسه به ساختار نظامی فرماندهی ناتو!
میدانیم که در دوران «برادر» آدولف هیتلر، مارشال پتن دست اتحاد به سوی فاشیستها دراز فرمودند و با رأی مجلس «مردمی» فرانسه دولت ویشی را تشکیل دادند که فرانسوا میتران، رئیس جمهور سوسیالیست اسبق فرانسه هم در این دولت نقش کارمند داشتند. بله ایشان به دلیل سوابق درخشان خود به عنوان عضو فعال گروه فاشیست صلیبهای آتش، «له. کروا. دو. فو» در دولت «ویشی» سمت خانه شاگردی بر عهده داشتند. ایشان همچنین هنگام سرکوب استقلال طلبان الجزایر در دولت ژنرال دوگل به عنوان وزیر کشور انجام وظیفه میکردند و خلاصه به مرور زمان «سوسیالیست» شده و به عنوان رئیس جمهور «روشنفکر» فرانسه به شوت و پرتها حقنه گشتند. پس از اینکه آنگلوساکسونها ناچار شدند بر علیه هیتلر، متحد خود در اروپا وارد جنگ شوند و به عصرطلائی فاشیسم پایان دهند، ژنرال دوگل که در لندن نشسته بودند، پیروزمندانه به پاریس بازگشتند و پس از اعدام «برازیاک»، نویسندة متعهد و مکتبی فاشیسم، از مارشال پتن تقاضا کردند که مانند دیگر فاشیستها به سوئیس مهاجرت بفرمایند تا از رنج محاکمه و زندان در امان باشند. مارشال هم به درخواست ژنرال پاسخ منفی دادند. پس مارشال پتن را محترمانه محاکمه کردند و به زندان افکندند، چون نمیتوانستند ایشان را اعدام کنند.
در هر حال پس از پایان جنگ جهانی دوم «سازمان ناتو» ایجاد شد تا با خطر کمونیسم مبارزه کند. پیشتر به تاریخچة ناتو اشاره کردهایم و تکرار مکررات نمیکنیم. فقط یادآور میشویم که فرانسه از نخستین روزها عضو ناتو بوده و خروج نمایشی ژنرال دوگل در سال 1966 میلادی از ساختار فرماندهی نظامی این سازمان، که به سیاست «صندلی خالی» معروف شد، فقط یک مانور مضحک سیاسی بود. رسانهها تلاش کردند سیاست «صندلی خالی» را نشان استقلال فرانسه معرفی کنند، ولی همانطور که پیشتر هم گفتیم کاملاً بر عکس، فرانسه از آنهنگام عملاً نقش چرخ پنجم گاری ناتو را بر عهده گرفت. به عبارت دیگر، با شعار مخالفت با جنگ مخارج جنگ را نیز تأمین میکرد. اگر ناتو در جنگ پیروز میشد، فرانسه در هر حال مخالف جنگ به شمار میرفت و اگر ناتو با شکست روبرو میشد فرانسه به عنوان مخالف جنگ وارد صحنه میشد تا اوضاع را به نفع ناتو سروسامان دهد.
همچنانکه در مورد عراق نقش فرانسه را به صراحت شاهد بودیم. «دومینیک دوویلپن»، وزیر امورخارجة فرانسه در شورای امنیت نطق پرشوری کردند و فرمودند، با تهاجم نظامی به عراق مخالفایم. ژاک شیراک، رئیس جمهور وقت نیز مخالفت خود را با جنگ اعلام داشت، و در نشست امنیتی مونیخ، «میشل آلیوماری»، وزیر دفاع فرانسه شدیداً به دونالد رامسفلد اعتراض کرده گفت، «ما متحدایم، نه دنبالهرو!» و خلاصه تئاتر مخالفت با جنگ عراق چنان با موفقیت روبرو شد که در کشور عراق مردم از همه جا بیخبر به حمایت از دومینیک دوویلپن تظاهرات هم کردند! یادآور شویم که واتیکان هم در ظاهر با جنگ مخالف بود! ولی پس از مسلم شدن شکست آنگلوساکسونها در تجزیة عراق، برنارکوشنر، وزیر امورخارجة فرانسه راهی بغداد شد و ... و از این نمونهها فراوان است.
مثال دیگر موضع فرانسه در اسرائیل است! حاکمیت فرانسه که همگام با انگلستان نقش اساسی در ایجاد کشور اسرائیل را ایفا کرده، در کشورهای عرب همواره مخالف اسرائیل و مدافع حقوق اعراب معرفی میشود! چرا که رؤسای جمهور فرانسه تا پیش از ورود فرانسوا میتران معروف به کاخ الیزه هیچکدام به اسرائیل نمیرفتند! میبینیم که شرط لازم و کافی برای اثبات مخالفت فرانسه با حاکمیت اسرائیل تأمین شده بود، البته فقط در ظاهر! در پس پردة این ظاهر فریبنده، شرکتهای ساختمانی فرانسه فعالانه به ساختن شهرکهای مهاجرنشین خارج از مرزهای قانونی اسرائیل مشغول بودند و دکان ارسال مهاجر از فرانسه به اسرائیل رونق فراوان داشت. سوپرمارکتهای فرانسه محصولات کشاورزی اسرائیل را به خریداران عرضه میکردند، در حالیکه اسرائیل ضمن تخریب مزارع فلسطینیان، مانع از صدور محصولات کشاورزان فلسطین میشد. ولی روزنامههای لوموند، هاآرتز، گاردین و نیویورک تایمز در خفقان کامل به سر میبردند، گویا خداوند ابراهیم اینان را مانند «اصحاب کهف» از جور و ستم «دقیانوس» به خواب فرو برده بود و خلاصه در جریان مسائل نبودند! حال باید ببینیم چه پیش آمده که «اصحابکهف» به همراه سگشان از خواب پریده، و مدافع فلسطینیان شدهاند؟ گویا دقیانوس مرده باشد!
حکایت اصحاب کهف از قصص قرآن است که در ادبیات فارسی هم به صور مختلف انعکاس یافته. در سورة کهف، آیة 13، آوردهاند که چند تن از مسیحیان از ستم پادشاه وقت، دقیانوس که بت پرست بود به غاری پناه بردند. گویند سگی هم به همراه داشتند، و همگی به امر خداوند چندین قرن به خواب رفتند. پس چون بیدار شدند یکی از آنان برای خرید آذوقه به شهر رفت و متوجه شد که قرنها از مرگ دقیانوس گذشته و سکههایاش دیگر رایج نیست.
بله به نظر میرسد چند تن از «استادان معتبر» دانشگاه هم از خواب بیدار شده و متوجه شدهاند که از سال 1358 که گروه برژینسکی شیخ مهدی بازرگان را به خدمت برگزید، بهائیان حق ورود به دانشگاه را ندارند، در نتیجه این اساتید «بسیار معتبر» و مسلماً خوابآلود بجای رعایت حقوق بشر، خواهان رعایت «حقوق بشر بهائی» شدهاند. و این درخواست مضحک در «رادیوفردا» منعکس شده تا همه بدانند که حقوق بشر در ایران به هر تقدیر باید «دینی» باشد. در این راستا، نیویورکتایمز و دیگر اصحاب کهف هم ظاهراً برای خرید آذوقه به شهر رفته و مشاهده کردهاند که «دلار» دیگر سکة رایج نیست و ... به همین دلیل پرچم مخالفت، نه با حاکمیت جنایتکار اسرائیل که با «کشور اسرائیل» بر افراشتهاند، و همزمان بجای دفاع از مردم فلسطین برای تشکیلات جنایتکار حماس سینه چاک میدهند! به این ترتیب است که حاکمیت اسرائیل در ترادف با کشور و کل مردم اسرائیل قرار گرفته، و همزمان تشکیلات آدمکشان حماس هم بجای مردم فلسطین نشسته! این اصل جادوئی «ترادف کلی» برای فاشیستها معجزات فراوان دارد، به ویژه برای بوزینگان قلم به مزدشان در جهان سوم که «مبارزات» فراوان میکنند و ارواح شکمشان «انقلاب» هم کردهاند.
یکی از همین قلم به مزدها که سخت «انقلاب» کرده، در سایت مخالفنمای «عصرنو» منتقدین حماس را طرفدار اسرائیل خوانده! این متفکر شهیر هنوز این پرسش ابتدائی به ذهن فرهیختهشان خطور نکرده که آموزش و تجهیز شبه نظامیان حماس توسط کدام «نیروی الهی» ممکن شده؟ توسط صندلی چرخدار شیخ یاسین معدوم یا توسط حامیان اسرائیل؟ یا اینکه چه اتفاقی افتاده که رسانههای زنجیرهای از هاآرتز، نیویورکتایمز تا لوموند همگی یکشبه مخالف اسرائیل شدهاند؟ همانطور که در وبلاگ «آزادی و بوزینه» گفتیم اصحاب داس مانند اوباشالله در صورتیکه جیرهخوار استعمار هم نباشند، منطقستیز باقی خواهند ماند، در نتیجه تخصصشان ارائة «تحلیل کشکی» از شرایط است.
به عنوان مثال بینوایان فدائی فلسطین که در واقع از سازمان جنایتکار حماس دفاع میکنند هرگز به ذهن علیلشان خطور نخواهد کرد که نیویورکتایمز یا لوموند مدافع فلسطین نیستند؛ مدافع «فروش سلاح قاچاق» به تشکل حماساند تا آتش جنگ در منطقه فروزان بماند. بهتر بگوئیم رسانههای کذا از زبان اربابانشان به دفاع از «سیاست انسداد» مشغولاند. سیاستی که گروه جیمیکارتر منفور از سال 1977 بر کل منطقه حاکم کرده و کودتای 22 بهمن 1357 از پیامدهای «فرخندة» آن به شمار میرود. امروز که این سیاست در لبنان و فلسطین ابتر شده، نوکران آمریکا در عربستان سعودی دور هم جمع شدهاند تا سیاست انسداد را در عربستان، ترکیه، پاکستان و از همه مهمتر در ایران تداوم بخشند.
جنگ زرگری گورکنها با عربستان در عمل از وقوقیة جمعة گذشته آغاز شد، سپس مراکش با جمکران قطع رابطه کرد، و در این گیرودار برنارکوشنر، وزیر امورخارجة فرانسه خواهان مذاکره با حکومت اسلامی شد. از سوی دیگر، عبدالله گل که به گزارش «نووستی»، مورخ 12 مارس سالجاری، با ایالات متحد قرارداد خرید 30 فروند هواپیمای جنگنده را امضاء کرده، به تهران آمد تا ضمن تأکید بر «استقلال» کشورش دستورات آمریکا را به حکومت مستقل جمکران ابلاغ کند. میدانیم که روابط پنهانی و جنگ زرگری با حکومت اسلامی سخت به مذاق گاوچرانها خوش آمده، و به همین دلیل ترجیح میدهند نوکران انقلابیشان دونکیشوتوار همچنان به نبرد خیالی 30 ساله با آمریکا و اسرائیل ادامه دهند و در واقع مردم ایران را برای تأمین منافع غرب سرکوب کنند.
کافی است نگاهی به تبلیغات حاکمیت فرانسه برای شهلا شرکت، شیرین عبادی و کمپین آش بیفکنیم. کافی است نگاهی به حمایت سیاسی و تبلیغاتی فرانسه از محمد خاتمی داشته باشیم. کافی است بدانیم رضویفقیه و محمد خاتمی وظیفه دارند با تهاجم به «لیبرالیسم» و «چپ» تنور فاشیسم را داغ و گرم نگاه دارند و در این راستا کافی است نگاهی به بیانیة ابلهانة «تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه» در همان سایت «عصرنو» داشته باشیم تا به حماقت اربابان حکومت اسلامی بهتر پی ببریم. بیانیة کذا که به اصطلاح «تحلیلی» است، خواهان «اصلاحات جامعه محور» همراه با سیاستورزی «انتخابات محور» شده تا دمکراسی گسترش یابد! گویا کارفرمایان رضویفقیه در فرانسه فراموش کردهاند که در حکومت «خدامحور»، که قانون اساسیاش از «حدیث مسلم، فرمایش معصوم و نهجالبلاغه» استخراج شده، دمکراسی نمیتواند گسترش یابد.
بیانیة «تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه» در تاریخ 11 مارس 2009 صادر شده. و در چنین روزی نیکولا سرکوزی نیز رسماً اعلام داشت که فرانسه به ساختار نظامی ناتو باز میگردد. حال که «تئاتر تقیه» پس از 43 سال به پایان رسیده، و فرانسه ناچار شده جایگاه واقعی خود را در بطن سازمان ناتو در برابر جهانیان آشکار کند، مسلماً حکومت اسلامی و اسرائیل نیز، در مقام دو شاخة اصلی سیاست آمریکا در منطقة خاورمیانه، مواضع واقعی خود را به ناچار علنی خواهند کرد. بزودی صدای شکستن شیشة عمر «دیو دروغ» را خواهیم شنید، پایان «سیاست انسداد» نزدیک است.
[...]
ما
فاتحان قلعههای فخر تاریخیم
شاهدان شهرهای شوکت هر قرن
[...]
هان! کجاست،
پایتخت قرن؟
ما برای فتح میآئیم
تا که هیچستانش بگشائیم
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت