«فاطمه» در ترافالگار!
...
«نوروز فرصتی است تا همة لندنیها از جشنوارهای لذت ببرند که از رسیدن بهار استقبال میکند.»
منبع: بیبیسی، مورخ 14 مارس سالجاری
این است بخشی از پیام بوریس جانسون، شهردار لندن که برای نخستین بار در 14 ماه مارس سالجاری به استقبال جشن نوروز در میدان ترافالگار رفته. گویا مستر جانسون، شهردار لندن هم در نماز دشمنشکن این هفته شرکت داشتند، و از وقوقیة آخوند جنتی در باب «نوروز»، که در قاموس آخوندجماعت «آغاز طبیعت» معرفی میشود، بهرهمند شدهاند. چون ایشان هم روز 14 مارس 2009 در لندن نوروز را به عنوان «آغاز بهار» جشن گرفتهاند! میبینیم که برنامة «هویتزدائی» از نوروز ریشه در لندن، قبلة مسلمین جهان دارد.
همانطورکه پیشتر هم گفتیم هدف سازمان ناتو نابودی سنتهای کهن در کل کشورهای منطقه و به ویژه در ایران است، چرا که کشورمان، خارج از اهمیت استراتژیک و منابع نفتی، از مرکزیت فرهنگی در منطقه برخوردار است. به همین دلیل همة سنتهائی که خارج از تعلقات قومی و مذهبی، اقوام ایرانی را به یکدیگر پیوند میدهد در ایران هدف تهاجم پروپاگاند استعماری قرار گرفته. فرهنگ زدائی، و ایران ستیزی در داخل مرزها بر عهدة «ساتاس»، رسانههای جمعی و به ویژه جام کریه جمکران قرار گرفته. ولی در خارج از ایران استعمار سخاوتمندانهتر دست به کار میشود. چرا که همة خاله شلختهها و غلامان ساکن غرب دست در دست نخبگان فقرفرهنگی در این امر مقدس شرکت دارند. به عنوان نمونه، میتوان به چیدن سفرة «بازاری» هفت سین در کاخ سفید، برگزاری «آغاز بهار» در لندن، و یا صدور بیانیههای ابلهانة سیاستپیشگان غرب در باب «نوروز، آغاز اسلام در ایران» اشاره داشت! این فعالیتهای «فرهنگی» همه یک هدف مشخص را دنبال میکند: گسستن پیوند نوروز با اسطورة جمشیدشاه. اسطورهای که «هویت» نوروز را مشخص میکند.
بله نوروز هم هویت دارد! و هویت نوروز مانند هویت انسان ریشههایش در «گذشته» است. با این تفاوت که برخلاف گذشتة انسان، گذشتة نوروزاسطورهای است و تاریخپذیر نیست. به عبارت دیگر «نوروز» ریشه در پدیدهای دارد که میکائیل باکتین آنرا «بینشان افسانة آغاز» نامیده. نوروز ریشه در افسانة پادشاهی جمشید دارد. بدون این افسانه «نوروز» ایرانیات خود را ازدست میدهد و تبدیل میشود به آغاز بهار!
اما سیاست هویتزدائی به فرهنگ اقوام ایرانی محدود نمیماند، به هیچ عنوان! این سیاست همزمان تحریف و تخریب مذهب شیعه را نیز از طریق «مدرنیزاسیون» آن دنبال میکند. چرا که «بنیاد مذهب» نیز به عنوان «پیوند فرهنگی» بین افراد میتواند از فروپاشی فرهنگی در جامعه جلوگیری کند. پیشتر گفتیم که جامعه بر بنیادها تکیه دارد و «زبان» نخستین و مهمترین بنیاد جامعه است. به همین دلیل پس از کودتای 22 بهمن تهاجم به زبان فارسی از طریق حاکم کردن «زبان ابتذال» حوزه و بازار آغاز شد. استعمار در آغاز قرن بیستم، ابتدا بنیاد دین و در پی آن سلطنت سنتی را از محتوی واقعی خود تهی کرده بود. آنچه پس از سلطنت پهلوی در جامعة ایران بر جای ماند، به اعتقادات سنتی مردم محدود میشد، که با ظهور امام سیزدهم تخریب آن نیز رسماً آغاز شد.
شیوة تخریب اعتقادات سنتی مردم همان هویتزدائی است که از طریق ایجاد گسست بین شخصیتهای «مقدس» با دورة تاریخیشان صورت میپذیرد. به این ترتیب گفتار و کردار محمد، علی و فاطمه و دیگران در پانزده سدة پیش و درصحرای عربستان به رفتار و گفتار فعلة فاشیسم در حسینیة ارشاد شباهت پیدا میکند. و از این طریق، استعمار برای ما ملت «الگو سازی» میکند. سخنرانیهای ابلهانة مرضیه مرتاضی و شرکاء در ایران دقیقاً از همین خط سیاسی پیروی میکند. به عنوان نمونه نگاهی خواهیم داشت به مقالة یکی از اعضای معروف کمپین آش که ضمن تحریف 8 مارس، یک «تاریخ زنانه» نیز اختراع کرده و با تکیه بر ترهات علی شریعتی تأکید میکند، «فاطمه»، دختر پیامبر مسلمانان از حقوق شهروندی خود دفاع میکرد، نیمه شب در مدینه برای علی تبلیغات سیاسی میفرمود و خلاصه امروز زنان ایرانی، از حق و حقوقی که «فاطمه» در صدر اسلام داشت محروم ماندهاند:
«بحث بر سر 8 مارس[...] نیست. مشکل و مسئله، زن است [...] دیدگاههائی که با بزرگداشت قدرت و خود مختاری زن در 8 مارس مخالفاند فاطمهای را هم که عقلانیت و دانش زن امروز از تحریف تاریخ مذکر پالوده است بر نمیتابند[...] برخلاف گزارشهای مردانة تاریخ[...] فاطمه [...] در نیمههای شب در کوچههای مدینه برای همسرش تبلیغ سیاسی میکرد. به دفاع از حقوق مدنی و شهروندی خود برمیخاست، تدریس میکرد و نافذتر از مردان هم عصر خود خطبه میخواند[...] مقاومت در مورد حرکت زنان از کدام حساسیتها [...] بر میخیزد؟ آنهم به نام الگوهای دینی که از بسیاری از محدویتهای مقرر برای زن امروز در کشورما رها بودهاند.»
برگرفته از مقالة «روزی از آن خود»، مورخ 11 مارس 2007
بله این فاطمه خواب نداشت! روز ها به کارهای خانه مشغول بود، نیمه شبها هم در کوی و برزن و لابلای خیمهها سخنرانی میکرد! به این ترتیب و بر اساس براهین و مستندات «علمی» نویسنده، امروز زنان ایرانی باید تلاش کنند به «حقوق فاطمه» دست یابند! آنهم حقوقی که فقط ساخته و پرداختة توهمات نویسندة چنین ترهاتی است. حتماً ایشان ضمن نبش قبر فاطمه به این اطلاعات دقیق دست یافتهاند! بخصوص که هیچکس از محل دفن فاطمه، همان دختر عزیزدردانة پیامبر و همسر علی خلیفة مسلمین آگاه نیست!
در واقع ادعای اینکه فاطمه از حقوق شهروندی خود دفاع میکرد بیش از آنچه نشان درک و فهم فاطمة فرضی باشد، گویای این واقعیت است که نویسندة محترم عقلشان پاره سنگ برمیدارد. چرا که در صدر اسلام اصولاً مفاهیمی از قبیل حقوق شهروندی وجود خارجی نمیتوانسته داشته باشد. به فرض محال اگر بپذیریم که پانزده سدة پیش در بیابانهای حجاز «حقوق مدنی» پدیدهای شناخته شده بوده ـ میدانیم که فرض محال، محال نیست ـ آن به اصطلاح «حقوق مدنی» نمیتواند با «حقوق مدنی» در ویراست حقوقی و قانونیاش در هزارة سوم ارتباطی داشته باشد. همچنانکه «دمکراسی» یونان باستان هم هیچ ارتباطی با دمکراسی معاصر ندارد.
خلاصه بگوئیم، نویسندة فرهیخته در کمال بیشرمی، به بهانة دفاع از حقوق زنان، بازگشت به «صدر اسلام» را پیشرفت و ترقی زنان ایران وانمود میکند، و تبلیغات فاشیستی به راه انداخته. البته ما از این موضعگیریها اصلاً تعجب نمیکنیم! این مهملات در راستای چرندیاتی است که «فاطمه مرنیسی» برای زنان سنی مذهب سر هم میکند، تا آینده را در بازگشت به گذشته آنهم به گذشتة موهوم جستجو کنند. اما موضوع این وبلاگ بررسی ترهات «آزاد زنان» جمکران نیست. موضوع این وبلاگ «هویت زدائی» از طریق «مدرنیزاسیون» است که به سنتهای ایرانی محدود نمیماند. مدح و ستایش دلفین مینوئی از «آوانگاردیسم» خواهر شهلا شرکت بیدلیل نبود. و بیدلیل نیست که مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه در ماه فوریة گذشته کتابی به نام «زنان» منتشر کرده. البته ارسال رضویفقیه به تهران نیز در راستای همین فعالیتهای حمایت از فاشیسم در ایران صورت میپذیرد. فراموش نکنیم که استقرار یک حاکمیت دمکراتیک در ایران میتواند کل منطقه را از چنگال طالبان و اربابانشان خارج کند، چرا که تغییر در ایران، تغییر در کل منطقه خواهد بود.
برخلاف گزارشهای مردانة تاریخ، بحث برسر 8 مارس نیست [...] نوروز فرصتی است تا همة لندنیها از جشنوارهای لذت ببرند که در آن فاطمه به همراه بوریس جانسون از رسیدن بهار استقبال میکرد. فاطمه در نیمههای شب برای همسرش در سوهو تبلیغ سیاسی میکرد، روزها در هایدپارک به دفاع از حقوق مدنی و شهروندی خود برمیخاست، بعد از ظهرها در آکسفورد تدریس میکرد و ... و نافذتر از آخوند جنتی خطبه میخواند. فاطمه به همین دلیل از «زن روز» اخراج شد.
منبع: بیبیسی، مورخ 14 مارس سالجاری
این است بخشی از پیام بوریس جانسون، شهردار لندن که برای نخستین بار در 14 ماه مارس سالجاری به استقبال جشن نوروز در میدان ترافالگار رفته. گویا مستر جانسون، شهردار لندن هم در نماز دشمنشکن این هفته شرکت داشتند، و از وقوقیة آخوند جنتی در باب «نوروز»، که در قاموس آخوندجماعت «آغاز طبیعت» معرفی میشود، بهرهمند شدهاند. چون ایشان هم روز 14 مارس 2009 در لندن نوروز را به عنوان «آغاز بهار» جشن گرفتهاند! میبینیم که برنامة «هویتزدائی» از نوروز ریشه در لندن، قبلة مسلمین جهان دارد.
همانطورکه پیشتر هم گفتیم هدف سازمان ناتو نابودی سنتهای کهن در کل کشورهای منطقه و به ویژه در ایران است، چرا که کشورمان، خارج از اهمیت استراتژیک و منابع نفتی، از مرکزیت فرهنگی در منطقه برخوردار است. به همین دلیل همة سنتهائی که خارج از تعلقات قومی و مذهبی، اقوام ایرانی را به یکدیگر پیوند میدهد در ایران هدف تهاجم پروپاگاند استعماری قرار گرفته. فرهنگ زدائی، و ایران ستیزی در داخل مرزها بر عهدة «ساتاس»، رسانههای جمعی و به ویژه جام کریه جمکران قرار گرفته. ولی در خارج از ایران استعمار سخاوتمندانهتر دست به کار میشود. چرا که همة خاله شلختهها و غلامان ساکن غرب دست در دست نخبگان فقرفرهنگی در این امر مقدس شرکت دارند. به عنوان نمونه، میتوان به چیدن سفرة «بازاری» هفت سین در کاخ سفید، برگزاری «آغاز بهار» در لندن، و یا صدور بیانیههای ابلهانة سیاستپیشگان غرب در باب «نوروز، آغاز اسلام در ایران» اشاره داشت! این فعالیتهای «فرهنگی» همه یک هدف مشخص را دنبال میکند: گسستن پیوند نوروز با اسطورة جمشیدشاه. اسطورهای که «هویت» نوروز را مشخص میکند.
بله نوروز هم هویت دارد! و هویت نوروز مانند هویت انسان ریشههایش در «گذشته» است. با این تفاوت که برخلاف گذشتة انسان، گذشتة نوروزاسطورهای است و تاریخپذیر نیست. به عبارت دیگر «نوروز» ریشه در پدیدهای دارد که میکائیل باکتین آنرا «بینشان افسانة آغاز» نامیده. نوروز ریشه در افسانة پادشاهی جمشید دارد. بدون این افسانه «نوروز» ایرانیات خود را ازدست میدهد و تبدیل میشود به آغاز بهار!
اما سیاست هویتزدائی به فرهنگ اقوام ایرانی محدود نمیماند، به هیچ عنوان! این سیاست همزمان تحریف و تخریب مذهب شیعه را نیز از طریق «مدرنیزاسیون» آن دنبال میکند. چرا که «بنیاد مذهب» نیز به عنوان «پیوند فرهنگی» بین افراد میتواند از فروپاشی فرهنگی در جامعه جلوگیری کند. پیشتر گفتیم که جامعه بر بنیادها تکیه دارد و «زبان» نخستین و مهمترین بنیاد جامعه است. به همین دلیل پس از کودتای 22 بهمن تهاجم به زبان فارسی از طریق حاکم کردن «زبان ابتذال» حوزه و بازار آغاز شد. استعمار در آغاز قرن بیستم، ابتدا بنیاد دین و در پی آن سلطنت سنتی را از محتوی واقعی خود تهی کرده بود. آنچه پس از سلطنت پهلوی در جامعة ایران بر جای ماند، به اعتقادات سنتی مردم محدود میشد، که با ظهور امام سیزدهم تخریب آن نیز رسماً آغاز شد.
شیوة تخریب اعتقادات سنتی مردم همان هویتزدائی است که از طریق ایجاد گسست بین شخصیتهای «مقدس» با دورة تاریخیشان صورت میپذیرد. به این ترتیب گفتار و کردار محمد، علی و فاطمه و دیگران در پانزده سدة پیش و درصحرای عربستان به رفتار و گفتار فعلة فاشیسم در حسینیة ارشاد شباهت پیدا میکند. و از این طریق، استعمار برای ما ملت «الگو سازی» میکند. سخنرانیهای ابلهانة مرضیه مرتاضی و شرکاء در ایران دقیقاً از همین خط سیاسی پیروی میکند. به عنوان نمونه نگاهی خواهیم داشت به مقالة یکی از اعضای معروف کمپین آش که ضمن تحریف 8 مارس، یک «تاریخ زنانه» نیز اختراع کرده و با تکیه بر ترهات علی شریعتی تأکید میکند، «فاطمه»، دختر پیامبر مسلمانان از حقوق شهروندی خود دفاع میکرد، نیمه شب در مدینه برای علی تبلیغات سیاسی میفرمود و خلاصه امروز زنان ایرانی، از حق و حقوقی که «فاطمه» در صدر اسلام داشت محروم ماندهاند:
«بحث بر سر 8 مارس[...] نیست. مشکل و مسئله، زن است [...] دیدگاههائی که با بزرگداشت قدرت و خود مختاری زن در 8 مارس مخالفاند فاطمهای را هم که عقلانیت و دانش زن امروز از تحریف تاریخ مذکر پالوده است بر نمیتابند[...] برخلاف گزارشهای مردانة تاریخ[...] فاطمه [...] در نیمههای شب در کوچههای مدینه برای همسرش تبلیغ سیاسی میکرد. به دفاع از حقوق مدنی و شهروندی خود برمیخاست، تدریس میکرد و نافذتر از مردان هم عصر خود خطبه میخواند[...] مقاومت در مورد حرکت زنان از کدام حساسیتها [...] بر میخیزد؟ آنهم به نام الگوهای دینی که از بسیاری از محدویتهای مقرر برای زن امروز در کشورما رها بودهاند.»
برگرفته از مقالة «روزی از آن خود»، مورخ 11 مارس 2007
بله این فاطمه خواب نداشت! روز ها به کارهای خانه مشغول بود، نیمه شبها هم در کوی و برزن و لابلای خیمهها سخنرانی میکرد! به این ترتیب و بر اساس براهین و مستندات «علمی» نویسنده، امروز زنان ایرانی باید تلاش کنند به «حقوق فاطمه» دست یابند! آنهم حقوقی که فقط ساخته و پرداختة توهمات نویسندة چنین ترهاتی است. حتماً ایشان ضمن نبش قبر فاطمه به این اطلاعات دقیق دست یافتهاند! بخصوص که هیچکس از محل دفن فاطمه، همان دختر عزیزدردانة پیامبر و همسر علی خلیفة مسلمین آگاه نیست!
در واقع ادعای اینکه فاطمه از حقوق شهروندی خود دفاع میکرد بیش از آنچه نشان درک و فهم فاطمة فرضی باشد، گویای این واقعیت است که نویسندة محترم عقلشان پاره سنگ برمیدارد. چرا که در صدر اسلام اصولاً مفاهیمی از قبیل حقوق شهروندی وجود خارجی نمیتوانسته داشته باشد. به فرض محال اگر بپذیریم که پانزده سدة پیش در بیابانهای حجاز «حقوق مدنی» پدیدهای شناخته شده بوده ـ میدانیم که فرض محال، محال نیست ـ آن به اصطلاح «حقوق مدنی» نمیتواند با «حقوق مدنی» در ویراست حقوقی و قانونیاش در هزارة سوم ارتباطی داشته باشد. همچنانکه «دمکراسی» یونان باستان هم هیچ ارتباطی با دمکراسی معاصر ندارد.
خلاصه بگوئیم، نویسندة فرهیخته در کمال بیشرمی، به بهانة دفاع از حقوق زنان، بازگشت به «صدر اسلام» را پیشرفت و ترقی زنان ایران وانمود میکند، و تبلیغات فاشیستی به راه انداخته. البته ما از این موضعگیریها اصلاً تعجب نمیکنیم! این مهملات در راستای چرندیاتی است که «فاطمه مرنیسی» برای زنان سنی مذهب سر هم میکند، تا آینده را در بازگشت به گذشته آنهم به گذشتة موهوم جستجو کنند. اما موضوع این وبلاگ بررسی ترهات «آزاد زنان» جمکران نیست. موضوع این وبلاگ «هویت زدائی» از طریق «مدرنیزاسیون» است که به سنتهای ایرانی محدود نمیماند. مدح و ستایش دلفین مینوئی از «آوانگاردیسم» خواهر شهلا شرکت بیدلیل نبود. و بیدلیل نیست که مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه در ماه فوریة گذشته کتابی به نام «زنان» منتشر کرده. البته ارسال رضویفقیه به تهران نیز در راستای همین فعالیتهای حمایت از فاشیسم در ایران صورت میپذیرد. فراموش نکنیم که استقرار یک حاکمیت دمکراتیک در ایران میتواند کل منطقه را از چنگال طالبان و اربابانشان خارج کند، چرا که تغییر در ایران، تغییر در کل منطقه خواهد بود.
برخلاف گزارشهای مردانة تاریخ، بحث برسر 8 مارس نیست [...] نوروز فرصتی است تا همة لندنیها از جشنوارهای لذت ببرند که در آن فاطمه به همراه بوریس جانسون از رسیدن بهار استقبال میکرد. فاطمه در نیمههای شب برای همسرش در سوهو تبلیغ سیاسی میکرد، روزها در هایدپارک به دفاع از حقوق مدنی و شهروندی خود برمیخاست، بعد از ظهرها در آکسفورد تدریس میکرد و ... و نافذتر از آخوند جنتی خطبه میخواند. فاطمه به همین دلیل از «زن روز» اخراج شد.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت