پروپاگاند و پرزرواتیف!
...
خط لولة نابوکو پیوند مستقیم با تحکیم موقعیت حکومت اسلامی ترکیه و تأمین امنیت این کشور داشت. به همین دلیل است که در پی عقب نشینی اجباری اتحادیة اروپا از طرح نابوکو، کارفرمایان روزنامة لوموند دو دستی به نعلین و دستار روضهخوانها چسبیدهاند. در واقع عدم احداث «نابوکو» دولت ترکیه را متزلزل خواهد کرد. ترکیه به عنوان یک حکومت اسلامی و عضو ناتو، ترکیه در مقام حکومت دستنشاندة آنگلوساکسونها، ترکیه به عنوان عامل سرکوب کردها و بالاخره ترکیه به عنوان بازوی استعمار در بالکان و خاورمیانه تضعیف خواهد شد. و همین امر اسلامپرستان غرب را به هراس افکنده. پروپاگاند ناشیانة لوموند برای محبوبیت فرضی خامنهای بیدلیل نبود! حضرات به زبان بیزبانی به ما میگویند، اگر در برابر صندوقهای مارگیری «حضور» فعال نداشته باشید، کسی رئیس جمهور جمکران خواهد شد که علیخامنهای نسبت به او نظر موافق داشته باشد! به عبارت دیگر اینبار بجای اینکه لاریجانی و ناطق نوری همچون دورة «حماسة» دوم خرداد، در سیرک روتاری کلاب پشتک و وارو بزنند تا در افکار عمومی غرب برای حکومت اسلامی کسب مشروعیت کنند، همة معلقها را مقام معظم دست در دست لوموند خواهند زد!
در وبلاگ «کوچه و روده» نگاهی شتابزده به پروپاگاند لوموند داشتیم. سایت لوموند مورخ 17 مارس 2009 در مطلبی تحت عنوان «اتحاد جبهة میانهرو برای ریاست جمهوری ایران» مینویسد:
«روز گذشته محمدخاتمی دلیل انصراف خود را حفظ اتحاد در برابر نامزد واحد اصولگرایان، تلویحاً احمدینژاد ذکر کرده میگوید: معتقدم که موسوی قابلیت تغییر شرایط فعلی را داراست. علیرغم اختلاف در عقیده و عملکرد، مهم این است که موسوی از حقوق اساسی و آزادیهای مردم همچنان که از وجهة کشور در خارج دفاع کرده و خواهد کرد.»
طی سه دهة اخیر برداشت محمد خاتمی از حقوق اساسی و آزادیهای «مردم» خوشبختانه کاملاً مشخص شده. فراموش نکردهایم که محمد خاتمی سرپرست تبلیغات جنگ در دوران نخستوزیری نکبتبار همین موسوی بود. خاتمی همچنین قهرمان «حماسة دوم خرداد» یا بهتر بگوئیم، ابزار گسترش آشوب و سرکوب در ایران بود. و بالاخره محمد خاتمی، عامل بیگانه برای سازمان دادن کودتا در کشورمان به شمار میرود. همچنانکه پیشتر هم در این وبلاگ گفتیم، همة عوامل «براندازی نرم» از رابرت مکفال تا رامین جهانبگلو ارتباط نزدیک و مستقیم با محمد خاتمی داشتند. محمد خاتمی، گذشته از الطاف حاکمیت فرانسه، از تأئید واتیکان و کلیسای آنگلیکن نیز برخوردار است! سفرهای ایشان به ایالات متحد نیز نشان از مراحم ارباب به این سرباز کوچک استعمار دارد. و خلاصه اژهای مفلوک باید توضیح دهد به چه دلیل محمد خاتمی به جرم توطئه بر علیه منافع کشور هنوز دستگیر نشده؟
البته ما پاسخ این پرسش را نیک میشناسیم. خاتمی، اژهای و به طور کلی حکومت اسلامی بخشی از توطئه بر علیه منافع ملت ایران به شمار میروند. به همین دلیل است که گهگاه برای انحراف افکار عمومی با جنجال و هیاهو، چند تن ایرانیان یهودی و بهائی را به جرم توطئه دستگیر میکنند تا همه بدانند و آگاه باشند که دستگاه جهنمی وزارت اطلاعات حکومت اسلامی با توطئهگران در حال «مبارزه» است. حال آنکه پس از کودتای 28 مرداد، ساواک منفور پایهریزی شد تا شهربانی کلنل آیرونساید در سازمان دادن به آشوب توسط «اوباشالله» حوزه و دانشگاه، و سرکوب ما ملت «تنها نماند». وزارت اطلاعات جمکران تداوم همان ساواک است.
همچنانکه در وبلاگ دیروز هم اشاره شد دانشگاه دقیقاً مانند حوزة علمیه به باغ وحش تبدیل شده، چرا که آن حوزه و این دانشگاه فرزندان خلف کودتای سوم اسفنداند. به همین دلیل هیچیک عملکرد واقعی خود را ندارد. حوزههای به اصطلاح «علمیه» مرکز تولید «طلاب» بیسواد و بیفرهنگی است که قلادهشان مانند «رهبر کبیر انقلاب» به دست کارخانة رجالهپروری است. دانشگاه هم به محل تولید انبوه زهراخانوم و ماشاالله قصاب تبدیل شده! روشنتر بگوئیم در حوزه و دانشگاه همه کار ممکن است جز کسب علم! به این دلیل است که هر چه از عمر ایندو نهاد استعماری میگذرد «تحکیم وحدت بین حوزه و دانشگاه» عمق و استحکام بیشتری مییابد. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به پروپاگاند لوموند.
پروپاگاند کذا با همکاری «رویتر» تهیه و تنظیم شده، و بیشرمانه از زبان محمد خاتمی به مخاطب میگوید، میرحسین موسوی مدافع حقوق اساسی و آزادیهای مردم است! اتفاقاً کارفرمایان لوموند و رویتر کاملاً حق دارند! میرحسین موسوی دقیقاً مانند خاتمی مدافع «حقوق اساسی» و آزادیهای «مردم» است. ولی این «مردم» هیچ ارتباطی با ملت ایران ندارند. این «مردم»، همان تل ناشناس و منطقستیز آلت دست استعمار است که حقوق و آزادیهایاش در تضاد کامل با حقوق و آزادیهای ملت ایران قرار گرفته. این «مردم» همان ابزاری است که تا پیش از اوباشگیری، سیاست حکومت اسلامی را در خیابانها به فرمان سفارتخانهها تعیین میکرد. اینها همان «مردماند» که پس از فتوی میرزای شیرازی در تهران به قهوه خانهها هجوم میبردند و قلیانها را میشکستند تا جنتلمنهای نزولخور انگلستان بانک شاهی را یکشبه مقروض کنند. همین «مردم» نیز در پانزده خرداد در تهران به آتش زدن اتوبوسهای شرکت واحد پرداختند، و همین «مردم» روز سیزده آبان در خیابان آریامهر به تخریب ادارات دولتی و شکستن شیشة بانکها مشغول بودند، تا دولت ازهاری تشکیل شود. طی ساعتها خرابکاری این «مردم»، شهربانی قدرقدرت کلنل آیرونساید برای اینان کوچکترین مزاحمتی فراهم نیاورد. نه، هیچکس مزاحم این «مردم» نخواهد شد، چرا که مطالبات اینان مطالبات استعمار است که در خیابان و در چارچوب توحش ابراز میشود.
شیوة فعالیت مردم کذا کاملاً شناخته شده و تابعی است از سیاست استعمار. ابتدا طرح یا قرارداد غیرعادلانهای به دولت ایران تحمیل میشود، مانند انحصار تنباکو، یا تقسیم اراضی مالکان، سپس کارخانة رجاله پروری مردم کذا را راهی خیابانها میکند. به این ترتیب است که ارذال و اوباش جیرهخوار استعمار را به عنوان مدافع منافع ملی به ما ملت معرفی میکنند. در حالیکه همین مدافعان منافع ملی که با انحصار تنباکو مخالف بودند، هیچ مخالفتی با انحصار نفت نداشتند. در ماه دسامبر 1944، زمانیکه محمد مصدق طرح عدم انعقاد قرارداد نفت را به مجلس شورای ملی ارائه داد تا استخراج نفت ایران در انحصار آنگلوساکسونها قرار گیرد، «مردم» مذکور به خیابانها نریختند! این مردم هرگز برای مخالفت با دستگیری و اعدام جوانان ایران به خیابانها نیامدهاند. این مردم در دوران نخست وزیری میرحسین موسوی هیچ مخالفتی با تداوم جنگ استعماری با عراق نداشتند، کاملاً بر عکس با شعار «صدای صلح و سازش خاموش باید گردد»، برای ادامة جنگ تظاهرات هم میکردند. و بالاخره این مردم هیچ مخالفتی با اعدامهای سال 67 ابراز نداشتهاند. چرا؟ چون حرکت این «مردم» هرگز برضد منافع استعمار غرب و متحداناش نبوده و نخواهد بود! اینجاست که ماهیت واقعی «مردم همیشه در صحنه» آشکار میشود! و اینجاست که متوجه میشویم دلیل «مردم، مردم» کردن فعلة استعمار چیست!
این «مردم» چندین کاربرد دارند. نخست اینکه سیاست دولت «قدرقدرت» اسلامی را همین مردم تعیین میکنند و هیچیک از مردان ظاهراً «قدرتمند» این حکومت مفلوک جرأت مخالفت با این اوباش را نخواهد داشت. دیگر اینکه این «مردم» برای ارعاب و سرکوب مردم ایران به خیابانها میریزند. در نتیجه همواره از «مقدسات» اسلام و احترام به ادیان دفاع خواهند کرد، همچنانکه در خارج از مرزها همین «وظیفةمقدس» را امثال پارسیپورها بر عهده دارند. به یاد داریم که پیش از اوباشگیری، «مردم» همیشه درصحنه به همراه محمد خاتمی و شرکاء برای مخالفت با «کاریکاتورهای محمد» به عربدهجوئی پرداختند. چند بار هم کاردینال راتزینگر تلاش کرد، «مردم» را به خیابان بیاورد. و اما مهمترین نقش این «مردم»، تشویق مردم شوت و پرت به همراهی و شرکت در تظاهراتشان است.
میدانیم که در یک حاکمیت استعماری مردم به دلیل سرکوب و خشونتی که متحمل میشوند، ناراضیاند و به دلیل استعماری بودن حاکمیت، حق ابراز ناخشنودی خود را هم از طرق قانونی ندارند. حکمت این شیوة حکومت، قراردادن مردم جامعه در مرز شورش است. در نتیجه به محض اینکه امکان شورش فراهم شود، بسیاری از مردم ناراضی به خیابانها میآیند. همچنانکه سه روز پس از خروج شاه از ایران، عدة زیادی از مردم همصدا با «مردم» کذا و با شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» به استقبال فاشیسم تازه نفس شتافتند و با حضور خود به کودتای هویزر «مشروعیت» بخشیدند. البته مراد از مردم در اینجا، گروهها و تشکلهای جیرهخوار استعمار نظیر نهضتعاظادی، جبهةملی و اصحاب داس نیست. مقصود مردم عادی است که ناراضی بودند و به دلیل خروج شاه از کشور و تزلزل سیاسی و اجتماعی به وحشت هم افتاده بودند. اینان حق داشتند ناراضی باشند، در ضمن خروج شاه از ایران هم آنان را وحشتزده کرده بود، از آیندة خود و خانوادهشان نگران بودند، و این خیال خام توسط بلندگوهای استعماری در ذهنشان پرورده شده بود که با تکیه بر خمینی و اوباش همراه او میتوانند «نجات» پیدا کنند.
اینجاست که «مردم» کذا در جایگاه پیشاهنگ، سردمدار و رهبران مردم عادی قرار میگیرند، در حالیکه خود نانخورهای استعماراند. البته در مثل مناقشه نیست، اما صحنة پیروی مردم جامعه از «مردم» کذا مانند مسابقات سگدوانی است که در آن یک عروسک به شکل خرگوش را به حرکت در میآورند تا سگها برای گرفتن خرگوش کذا شروع به دویدن کنند. سگها «فکر نمیکنند» که خرگوش کذا واقعی نیست، فقط میدوند تا به خرگوش برسند. مردم هم زمانی که در پی «لاتالله» سفارت به خیابان میریزند، خود را در جایگاه همان سگهای مسابقه قرار میدهند که تلاش میکنند زودتر از بقیه خرگوش را بگیرند! آنها که به خط پایانی این مسابقة استعماری میرسند، خرگوشی نصیبشان نخواهد شد ولی در مسابقات بعدی باز هم به دنبال خرگوش جدید خواهند دوید. اما اکنون برنامة اوباشگیری به خرگوش استعمار مجال «حضور» درصحنه نمیدهد.
حال که استعمار نمیتواند «خرگوش» به صحنه بیاورد، تصمیم گرفته یک «خرگوش معنوی» و نامرئی را وارد عرصة سیاست ایران کند. خرگوش معنوی همان «میلیونها طرفدار» علی خامنهای است که متخصصین هدایت افکار عمومی در آبدارخانة رویتر و لاگاردر طراحی کردهاند و لوموند آنرا به ما معرفی میکند. روزنامة لوموند، میرحسین موسوی را نخست وزیر دوران جنگ ایران و عراق، و محمد خاتمی را رئیس دولتی معرفی میکند که نه تنها اصلاحات بسیاری در داخل به انجام رسانده، که روابط با غرب را نیز توسعه داده. در ادامة مطلب آمده است که جانشین خاتمی، احمدی نژاد ایران را منزوی کرده. اینجاست که روزنامة گروه «لاگاردر» میلیونها پیرو وفادار برای خامنهای اختراع میکند که به دلیل حمایت فرضی وی از احمدینژاد، سرنوشت انتخابات را رقم خواهند زد:
«[نامزد اصولگرا، احمدینژاد] از حمایت آشکار رهبر انقلاب برخوردار است که سخناناش میتواند مسیر میلیونها نفر از [پیروان] وفادار را تعیین کند.»
تلویحاً کارفرمایان لوموند چنین میگویند، در حکومت اسلامی ایران انتخابات وجود دارد، در این انتخابات آراء مردم محترم شمرده میشود، علی خامنهای هم میلیونها طرفدار دارد. در نتیجه، خامنهای از هر کس حمایت کند این میلیونها به او رأی خواهند داد. خامنهای از احمدی نژاد طرفداری کرده، پس میلیونها نفر برای رأی دادن به احمدینژاد در برابر صندوقهای مارگیری حضور خواهند یافت. اگر مطلب لوموند را یک مرحلة منطقی به پیش رانیم، پیام اصلی پروپاگاند فاشیسم بینالملل در قالب این شعار نامرئی آشکار خواهد شد: مردم ایران! اگر میخواهید احمدینژاد رأی نیاورد، در برنامة مارگیری جمکران فعالانه شرکت کنید تا «آن دیگری» که از حمایت خامنهای برخوردار نیست، برنده شود! ولی آنچه لوموند نمیگوید این است که، مردم ایران! «حضور شما» پای صندوقهای کذا منفعت ماست!
روز گذشته فتوی کاردینال راتزینگر در مورد «پرزرواتیف» چنان طوفانی به پا کرد که واتیکان ناچار شد سخنان حکیمانة حضرت پاپ را تفسیر و توجیه کند. و فیگارو، مورخ 18 مارس تفسیر و توجیه واتیکان را منتشر کرده. «گفته میشود که در آفریقا از یک پرزرواتیف چند بار استفاده میشود و حضرت پاپ نخواستهاند وارد جزئیات شوند ولی منظورشان این بوده که به دلیل همیناستفادة غیر بهداشتی، پرزرواتیف از شیوع بیماری ایدز جلوگیری نخواهد کرد!» البته این مقام فرهیخته فراموش کرده که حضرت پاپ استفاده از پرزرواتیف را در اروپا هم حرام میدانند! همچنانکه لوموند هم فراموش کرده که احمدی نژاد را دستهای عموسام برای جنگ از صندوق بیرون کشیده بود، و از آنجا که برنامة جنگ واقعی به هم خورد، به ناچار جنگ زرگری با احمدینژاد به راه افتاد.
در هر حال ما به کارفرمایان رویتر و لوموند میگوئیم، بر خلاف ترهات اهالی واتیکان یک پرزرواتیف را حتی در آفریقا نمیتوان چند بار مصرف کرد، در ضمن پروپاگاند، پرزرواتیف نیست که شما قصد دارید در جهان سوم آنرا چندین بار مصرف کنید.
در وبلاگ «کوچه و روده» نگاهی شتابزده به پروپاگاند لوموند داشتیم. سایت لوموند مورخ 17 مارس 2009 در مطلبی تحت عنوان «اتحاد جبهة میانهرو برای ریاست جمهوری ایران» مینویسد:
«روز گذشته محمدخاتمی دلیل انصراف خود را حفظ اتحاد در برابر نامزد واحد اصولگرایان، تلویحاً احمدینژاد ذکر کرده میگوید: معتقدم که موسوی قابلیت تغییر شرایط فعلی را داراست. علیرغم اختلاف در عقیده و عملکرد، مهم این است که موسوی از حقوق اساسی و آزادیهای مردم همچنان که از وجهة کشور در خارج دفاع کرده و خواهد کرد.»
طی سه دهة اخیر برداشت محمد خاتمی از حقوق اساسی و آزادیهای «مردم» خوشبختانه کاملاً مشخص شده. فراموش نکردهایم که محمد خاتمی سرپرست تبلیغات جنگ در دوران نخستوزیری نکبتبار همین موسوی بود. خاتمی همچنین قهرمان «حماسة دوم خرداد» یا بهتر بگوئیم، ابزار گسترش آشوب و سرکوب در ایران بود. و بالاخره محمد خاتمی، عامل بیگانه برای سازمان دادن کودتا در کشورمان به شمار میرود. همچنانکه پیشتر هم در این وبلاگ گفتیم، همة عوامل «براندازی نرم» از رابرت مکفال تا رامین جهانبگلو ارتباط نزدیک و مستقیم با محمد خاتمی داشتند. محمد خاتمی، گذشته از الطاف حاکمیت فرانسه، از تأئید واتیکان و کلیسای آنگلیکن نیز برخوردار است! سفرهای ایشان به ایالات متحد نیز نشان از مراحم ارباب به این سرباز کوچک استعمار دارد. و خلاصه اژهای مفلوک باید توضیح دهد به چه دلیل محمد خاتمی به جرم توطئه بر علیه منافع کشور هنوز دستگیر نشده؟
البته ما پاسخ این پرسش را نیک میشناسیم. خاتمی، اژهای و به طور کلی حکومت اسلامی بخشی از توطئه بر علیه منافع ملت ایران به شمار میروند. به همین دلیل است که گهگاه برای انحراف افکار عمومی با جنجال و هیاهو، چند تن ایرانیان یهودی و بهائی را به جرم توطئه دستگیر میکنند تا همه بدانند و آگاه باشند که دستگاه جهنمی وزارت اطلاعات حکومت اسلامی با توطئهگران در حال «مبارزه» است. حال آنکه پس از کودتای 28 مرداد، ساواک منفور پایهریزی شد تا شهربانی کلنل آیرونساید در سازمان دادن به آشوب توسط «اوباشالله» حوزه و دانشگاه، و سرکوب ما ملت «تنها نماند». وزارت اطلاعات جمکران تداوم همان ساواک است.
همچنانکه در وبلاگ دیروز هم اشاره شد دانشگاه دقیقاً مانند حوزة علمیه به باغ وحش تبدیل شده، چرا که آن حوزه و این دانشگاه فرزندان خلف کودتای سوم اسفنداند. به همین دلیل هیچیک عملکرد واقعی خود را ندارد. حوزههای به اصطلاح «علمیه» مرکز تولید «طلاب» بیسواد و بیفرهنگی است که قلادهشان مانند «رهبر کبیر انقلاب» به دست کارخانة رجالهپروری است. دانشگاه هم به محل تولید انبوه زهراخانوم و ماشاالله قصاب تبدیل شده! روشنتر بگوئیم در حوزه و دانشگاه همه کار ممکن است جز کسب علم! به این دلیل است که هر چه از عمر ایندو نهاد استعماری میگذرد «تحکیم وحدت بین حوزه و دانشگاه» عمق و استحکام بیشتری مییابد. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به پروپاگاند لوموند.
پروپاگاند کذا با همکاری «رویتر» تهیه و تنظیم شده، و بیشرمانه از زبان محمد خاتمی به مخاطب میگوید، میرحسین موسوی مدافع حقوق اساسی و آزادیهای مردم است! اتفاقاً کارفرمایان لوموند و رویتر کاملاً حق دارند! میرحسین موسوی دقیقاً مانند خاتمی مدافع «حقوق اساسی» و آزادیهای «مردم» است. ولی این «مردم» هیچ ارتباطی با ملت ایران ندارند. این «مردم»، همان تل ناشناس و منطقستیز آلت دست استعمار است که حقوق و آزادیهایاش در تضاد کامل با حقوق و آزادیهای ملت ایران قرار گرفته. این «مردم» همان ابزاری است که تا پیش از اوباشگیری، سیاست حکومت اسلامی را در خیابانها به فرمان سفارتخانهها تعیین میکرد. اینها همان «مردماند» که پس از فتوی میرزای شیرازی در تهران به قهوه خانهها هجوم میبردند و قلیانها را میشکستند تا جنتلمنهای نزولخور انگلستان بانک شاهی را یکشبه مقروض کنند. همین «مردم» نیز در پانزده خرداد در تهران به آتش زدن اتوبوسهای شرکت واحد پرداختند، و همین «مردم» روز سیزده آبان در خیابان آریامهر به تخریب ادارات دولتی و شکستن شیشة بانکها مشغول بودند، تا دولت ازهاری تشکیل شود. طی ساعتها خرابکاری این «مردم»، شهربانی قدرقدرت کلنل آیرونساید برای اینان کوچکترین مزاحمتی فراهم نیاورد. نه، هیچکس مزاحم این «مردم» نخواهد شد، چرا که مطالبات اینان مطالبات استعمار است که در خیابان و در چارچوب توحش ابراز میشود.
شیوة فعالیت مردم کذا کاملاً شناخته شده و تابعی است از سیاست استعمار. ابتدا طرح یا قرارداد غیرعادلانهای به دولت ایران تحمیل میشود، مانند انحصار تنباکو، یا تقسیم اراضی مالکان، سپس کارخانة رجاله پروری مردم کذا را راهی خیابانها میکند. به این ترتیب است که ارذال و اوباش جیرهخوار استعمار را به عنوان مدافع منافع ملی به ما ملت معرفی میکنند. در حالیکه همین مدافعان منافع ملی که با انحصار تنباکو مخالف بودند، هیچ مخالفتی با انحصار نفت نداشتند. در ماه دسامبر 1944، زمانیکه محمد مصدق طرح عدم انعقاد قرارداد نفت را به مجلس شورای ملی ارائه داد تا استخراج نفت ایران در انحصار آنگلوساکسونها قرار گیرد، «مردم» مذکور به خیابانها نریختند! این مردم هرگز برای مخالفت با دستگیری و اعدام جوانان ایران به خیابانها نیامدهاند. این مردم در دوران نخست وزیری میرحسین موسوی هیچ مخالفتی با تداوم جنگ استعماری با عراق نداشتند، کاملاً بر عکس با شعار «صدای صلح و سازش خاموش باید گردد»، برای ادامة جنگ تظاهرات هم میکردند. و بالاخره این مردم هیچ مخالفتی با اعدامهای سال 67 ابراز نداشتهاند. چرا؟ چون حرکت این «مردم» هرگز برضد منافع استعمار غرب و متحداناش نبوده و نخواهد بود! اینجاست که ماهیت واقعی «مردم همیشه در صحنه» آشکار میشود! و اینجاست که متوجه میشویم دلیل «مردم، مردم» کردن فعلة استعمار چیست!
این «مردم» چندین کاربرد دارند. نخست اینکه سیاست دولت «قدرقدرت» اسلامی را همین مردم تعیین میکنند و هیچیک از مردان ظاهراً «قدرتمند» این حکومت مفلوک جرأت مخالفت با این اوباش را نخواهد داشت. دیگر اینکه این «مردم» برای ارعاب و سرکوب مردم ایران به خیابانها میریزند. در نتیجه همواره از «مقدسات» اسلام و احترام به ادیان دفاع خواهند کرد، همچنانکه در خارج از مرزها همین «وظیفةمقدس» را امثال پارسیپورها بر عهده دارند. به یاد داریم که پیش از اوباشگیری، «مردم» همیشه درصحنه به همراه محمد خاتمی و شرکاء برای مخالفت با «کاریکاتورهای محمد» به عربدهجوئی پرداختند. چند بار هم کاردینال راتزینگر تلاش کرد، «مردم» را به خیابان بیاورد. و اما مهمترین نقش این «مردم»، تشویق مردم شوت و پرت به همراهی و شرکت در تظاهراتشان است.
میدانیم که در یک حاکمیت استعماری مردم به دلیل سرکوب و خشونتی که متحمل میشوند، ناراضیاند و به دلیل استعماری بودن حاکمیت، حق ابراز ناخشنودی خود را هم از طرق قانونی ندارند. حکمت این شیوة حکومت، قراردادن مردم جامعه در مرز شورش است. در نتیجه به محض اینکه امکان شورش فراهم شود، بسیاری از مردم ناراضی به خیابانها میآیند. همچنانکه سه روز پس از خروج شاه از ایران، عدة زیادی از مردم همصدا با «مردم» کذا و با شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» به استقبال فاشیسم تازه نفس شتافتند و با حضور خود به کودتای هویزر «مشروعیت» بخشیدند. البته مراد از مردم در اینجا، گروهها و تشکلهای جیرهخوار استعمار نظیر نهضتعاظادی، جبهةملی و اصحاب داس نیست. مقصود مردم عادی است که ناراضی بودند و به دلیل خروج شاه از کشور و تزلزل سیاسی و اجتماعی به وحشت هم افتاده بودند. اینان حق داشتند ناراضی باشند، در ضمن خروج شاه از ایران هم آنان را وحشتزده کرده بود، از آیندة خود و خانوادهشان نگران بودند، و این خیال خام توسط بلندگوهای استعماری در ذهنشان پرورده شده بود که با تکیه بر خمینی و اوباش همراه او میتوانند «نجات» پیدا کنند.
اینجاست که «مردم» کذا در جایگاه پیشاهنگ، سردمدار و رهبران مردم عادی قرار میگیرند، در حالیکه خود نانخورهای استعماراند. البته در مثل مناقشه نیست، اما صحنة پیروی مردم جامعه از «مردم» کذا مانند مسابقات سگدوانی است که در آن یک عروسک به شکل خرگوش را به حرکت در میآورند تا سگها برای گرفتن خرگوش کذا شروع به دویدن کنند. سگها «فکر نمیکنند» که خرگوش کذا واقعی نیست، فقط میدوند تا به خرگوش برسند. مردم هم زمانی که در پی «لاتالله» سفارت به خیابان میریزند، خود را در جایگاه همان سگهای مسابقه قرار میدهند که تلاش میکنند زودتر از بقیه خرگوش را بگیرند! آنها که به خط پایانی این مسابقة استعماری میرسند، خرگوشی نصیبشان نخواهد شد ولی در مسابقات بعدی باز هم به دنبال خرگوش جدید خواهند دوید. اما اکنون برنامة اوباشگیری به خرگوش استعمار مجال «حضور» درصحنه نمیدهد.
حال که استعمار نمیتواند «خرگوش» به صحنه بیاورد، تصمیم گرفته یک «خرگوش معنوی» و نامرئی را وارد عرصة سیاست ایران کند. خرگوش معنوی همان «میلیونها طرفدار» علی خامنهای است که متخصصین هدایت افکار عمومی در آبدارخانة رویتر و لاگاردر طراحی کردهاند و لوموند آنرا به ما معرفی میکند. روزنامة لوموند، میرحسین موسوی را نخست وزیر دوران جنگ ایران و عراق، و محمد خاتمی را رئیس دولتی معرفی میکند که نه تنها اصلاحات بسیاری در داخل به انجام رسانده، که روابط با غرب را نیز توسعه داده. در ادامة مطلب آمده است که جانشین خاتمی، احمدی نژاد ایران را منزوی کرده. اینجاست که روزنامة گروه «لاگاردر» میلیونها پیرو وفادار برای خامنهای اختراع میکند که به دلیل حمایت فرضی وی از احمدینژاد، سرنوشت انتخابات را رقم خواهند زد:
«[نامزد اصولگرا، احمدینژاد] از حمایت آشکار رهبر انقلاب برخوردار است که سخناناش میتواند مسیر میلیونها نفر از [پیروان] وفادار را تعیین کند.»
تلویحاً کارفرمایان لوموند چنین میگویند، در حکومت اسلامی ایران انتخابات وجود دارد، در این انتخابات آراء مردم محترم شمرده میشود، علی خامنهای هم میلیونها طرفدار دارد. در نتیجه، خامنهای از هر کس حمایت کند این میلیونها به او رأی خواهند داد. خامنهای از احمدی نژاد طرفداری کرده، پس میلیونها نفر برای رأی دادن به احمدینژاد در برابر صندوقهای مارگیری حضور خواهند یافت. اگر مطلب لوموند را یک مرحلة منطقی به پیش رانیم، پیام اصلی پروپاگاند فاشیسم بینالملل در قالب این شعار نامرئی آشکار خواهد شد: مردم ایران! اگر میخواهید احمدینژاد رأی نیاورد، در برنامة مارگیری جمکران فعالانه شرکت کنید تا «آن دیگری» که از حمایت خامنهای برخوردار نیست، برنده شود! ولی آنچه لوموند نمیگوید این است که، مردم ایران! «حضور شما» پای صندوقهای کذا منفعت ماست!
روز گذشته فتوی کاردینال راتزینگر در مورد «پرزرواتیف» چنان طوفانی به پا کرد که واتیکان ناچار شد سخنان حکیمانة حضرت پاپ را تفسیر و توجیه کند. و فیگارو، مورخ 18 مارس تفسیر و توجیه واتیکان را منتشر کرده. «گفته میشود که در آفریقا از یک پرزرواتیف چند بار استفاده میشود و حضرت پاپ نخواستهاند وارد جزئیات شوند ولی منظورشان این بوده که به دلیل همیناستفادة غیر بهداشتی، پرزرواتیف از شیوع بیماری ایدز جلوگیری نخواهد کرد!» البته این مقام فرهیخته فراموش کرده که حضرت پاپ استفاده از پرزرواتیف را در اروپا هم حرام میدانند! همچنانکه لوموند هم فراموش کرده که احمدی نژاد را دستهای عموسام برای جنگ از صندوق بیرون کشیده بود، و از آنجا که برنامة جنگ واقعی به هم خورد، به ناچار جنگ زرگری با احمدینژاد به راه افتاد.
در هر حال ما به کارفرمایان رویتر و لوموند میگوئیم، بر خلاف ترهات اهالی واتیکان یک پرزرواتیف را حتی در آفریقا نمیتوان چند بار مصرف کرد، در ضمن پروپاگاند، پرزرواتیف نیست که شما قصد دارید در جهان سوم آنرا چندین بار مصرف کنید.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت