شراب و «شرافت»!
...
در تمنای نفت ام. آی. سیکس
کاروبارش دعانویسی شد
یک نفر به نام رکسانا صابری با تابعیت آمریکائی دو سال است که بدون «مجوز» رسمی به شغل «خبرنگاری» در جمکران اشتغال دارد! به عبارت دیگر این فرد طی دو سال قوانین حکومت قدرقدرت اسلامی را آشکارا نقض کرده، بدون اینکه کوچکترین مزاحمتی از سوی حکومت برای او ایجاد شود. به گزارش «رادیوفردا»، رکسانا صابری متولد داکوتای شمالی است و در سال 1997 به دلیل موفقیتهای «ورزشی ـ هنری» خود به عنوان دختر شایستة ایالت کذا برگزیده شده. رکسانا مادرش ژاپنی است، و برای گزارش به «رادیوفردا» با پدرش صحبت میکند که فارسی بلد است! وی به پدرش میگوید، یکنفر به او شراب فروخته و بعد هم این مطلب را گزارش داده!
این رکسانا چرا از کارمندان سفارت سوئیس شراب نمیخردکه گزارش نمیدهند؟ مگر سفارت سوئیس حافظ منافع آمریکا در حکومت اسلامی نیست؟ پس چرا این رکسانا از غیرخودیها شراب میخرد؟! معلوم نیست در آستانة مسابقات مارگیری چه پیش آمده که دولت «مستقل» اوباش جمکران ناگهان به یاد آورده نقض قانون «جرم» است و این تحفة صادره از ینگه دنیا باید دستگیر شود! مسلماً بعضیها رویای یک جنجال رسانهای، مشابه آنچه برای هاله اسفندیاری به راه افتاد در سر میپرورانند.
در این راستا بلافاصله هیلاری کلینتون به میانة میدان پریده و خواهان آزادی این خبرنگار فرضی شده. رکسانا 31 سال از عمرش میگذرد، و پدرش به «رادیو فردا» گفته، خیلی حالش خراب است و اگر آزاد نشود ممکن است خودکشی کند! بله «پدر بچه» مقامات را تهدید میکند که «بچه» خیلی حالش بد است و اگر آزادش نکنید خودش را خواهد کشت، آنوقت شما میدانید و هیلاری کلینتون و ممکن است پرزیدنت اوباما هم برای آزادی رکسانا صابری راهی ایران شوند! میدانیم که حاکمیت آمریکا خیلی خیلی مدافع حقوق بشر است! به همین دلیل اجرای وقوقیة این هفته به حاج اکبر بهرمانی محول شده که متخصص «نبرد با آمریکا» هستند. حاج اکبر در راه همین مبارزات چه فداکاریها که نکرده! آنقدر اکبر بهرمانی را در زندان اوین شکنجه دادند که ریششان «شهید راه آزادی» شد و عمری است که در سوگ «ریششهید» خود ماتم گرفتهاند. بهرمانی بیریش مثل روباه دم بریده شده.
آوردهاند که روباهی در زمستان به طمع صید ماهی دم خود را در آب گذاشت و همچنان انتظار میکشید که آب یخ زد و دم مبارکشان در یخ گیر افتاد! آقا روباهه از ترس گرفتار آمدن به دام صیادان به گاز گرفتن دم خود پرداخت و نهایت امر توانست خود را نجات دهد. این روباه از آن پس به مضحکة روبهان تبدیل شد و همه او را روباه دم بریده میخواندند. رفسنجانی هم از آخوندهای ریش بریده است که ضمن نوکری برای گاوچرانها، سی سال است شعار مبارزه با آمریکا سر میدهد و ریش خود را در آب گذاشته. اما تخصص اصلی بهرمانی نبش قبر و گفتگو با مردگان است. و مسلماً روز جمعة آینده با یک وقوقیة سرشار از دمجنبانی و چاپلوسی برای آمریکا به پابوس ارباب خواهد شتافت.
به عنوان نمونه از زبان خمینی خواهد گفت، امام ضمن سر کشیدن جام زهرمار گفتند، اکبر! پس از مرگ بتول، رابطه با آمریکا مانعی ندارد! ما در آن دنیا نبرد با آمریکا را ادامه میدهیم. سپس رفسنجانی ضمن روضه و زوزه برای همسر امام راحل اعلام خواهد کرد، از امروز هر کس بر ضد آمریکا شعار بدهد، «مخالف نظام» است. آنگاه نمازگزاران با شعار «مخالف آمریکا، مخالف پیغمبر»، سخنان حاج اکبر را تأئید خواهند کرد ... چرا که اینروزها پتة حکومت اسلامی حسابی بر آب افتاده و همه میدانند که این حکومت نکبت و ادبار هدیة گروه برژینسکی به ملت ایران است. همان گروهی که از ریاست جمهوری باراک حسین اوباما هم حمایت کرده. گروهی که میپنداشت پیش از ورود رئیس جمهور جدید به کاخ سفید میتواند آتش جنگ را از قفقاز تا خاورمیانه شعلهور کند!
همچنانکه شاهد بودیم چنین نشد، و پوزة مقدس پنتاگون چه در گرجستان و چه در غزه به خون آلوده ماند و ساواک منفور به ناچار دستوپای بوزینههای کفن پوش و «مادران صلح» را از خیابانهای پایتخت جمع کرد. در نتیجه، جهت بحران آفرینی همة بوزینگان آمریکا از نهضتعاظادی، محمد ملکی، تحکیم وحدت، گروه عبادی و ... و حتی رکسانا صابری وارد صحنه شدهاند.
بله! بزودی رکسانا صابری به گفتة پدرش خودکشی میکند، و شیرین عبادی به همراه «سیمین دوبووار»، رهبر معنوی جنبش آش نذری شستشوی پیکر پاک این زینب زمان را عهدهدار خواهند شد. و تا زمانیکه صبیة حاجآقا صابری خودکشی بفرمایند، مسلماً دولت مهرورزی با یک جهش و دو پرش در زمینة علوم و فناوری یک مردهشویخانة مدرن و هستهای در دانشگاه سابق تهران افتتاح خواهد کرد، تا ضمن غنیسازی اورانیوم حاجیه شهلا شرکت نیز بتوانند در آن به پیروی از فاطمه، دختر پیامبر برای آن شهید خطبه بخوانند. دلفین مینوئی نیز فرصتی خواهد یافت تا بر پیکر مطهر این «شیرزن» سرزمین قهرمانپرور «داکوتا»، و شهید راه «آزادی زنان اندرون» دو رکعت نماز بگذارد. تلویزیون «بیبیسی» نیز پخش مستقیم مراسم «آزادی زنان» را در ایران برایمان نمایش خواهد داد. فیگارو هم عکس دلفین را در حال سجود منتشر میکند تا چشم نامحرم به چهرة ایشان نیفتد و نمازشان باطل نشود! سپس سیمین دوبووار یک غزل از همان دو بیتیهای آتشین در رثای ننه حوای داکوتا میسراید و جهانیان «های، های» به حال ملت ایران خواهند گریست.
البته هنوز رکسانا صابری دست به خودکشی نزده، ولی به گزارش رادیو فردا، مورخ 25 مارس 2009 «تهدید» به «اعتصاب غذا» را کرده. بین خودمان بماند غذای زندان اوین برای «زندانیان تشریفاتی» مانند شمسالواعظین، هاله اسفندیاری، رکسانا صابری و ... با غذای زندانیان عادی تفاوت دارد. شمسالواعظین که خیلی از غذای زندان اوین تعریف میکرد. اشکال باید از رکسانا صابری باشد، که مانند اکثر مهاجران سرزمین گلوبلبل در ینگه دنیا به تغذیه در پیشخوان «فاست فود» و سق زدن به بیگمک و هرت کشیدن «کچآپ» با یک بشکه کوکاکولا عادت کرده، و خلاصه غذای آدمیزاد را نمیپسندد.
همچنانکه گفتیم آنگلوساکسونها برای برگزاری مسابقات سگدوانی اعلام آمادگی کردهاند و شبکة تلویزیونی «بیبیسی» هم برای «گزارش مستقیم» همین مسابقات افتتاح شده. پس تعجبی ندارد که بساط توزیع جوایز هم به راه بیافتد. دیدیم که حاجیه عبادی و کمپین آش پیش پای این وبلاگ به جوایز «نواخته» شدند، تا بتوانند «نانی به کف آرند» و به قول جناب لاهیجی در کمال «استقلال از حاکمیت» نوش جان کنند! البته این فعلوانفعالات همراه با قانونشکنی و درگیری با نیرویهای انتظامی صورت میپذیرد. اینان به جنجال و هیاهو میپردازند تا رسانههای غرب لاتبازیهایشان را «دفاع از حقوق بشر» بخوانند! بله هر کسی نمیتواند اینچنین از حقوق بشر دفاع کند! معرفی مجرم و قانون شکن به عنوان مدافع حقوق بشر فقط از قلم به مزدها و شیپورهای تفنگ فروشان غرب بر میآید. البته رجب اردوغان، نخست وزیر دولت «جدیداً» اسلامی ترکیه، تعریف نوینی از دمکراسی ارائه داده که در حنازرچوبه، مورخ 25 مارس 2009 با کد خبر 408479 منتشر شده.
اردوغان که پیش از استقرار در جایگاه نخست وزیر ترکیه، به دویدن در زمین فوتبال و مشت و لگد زدن و فحاشی و تف کردن و شوت کردن اشتغال داشته، فرمودهاند که دعوت از مردم به پای صندوقهای رأی همان دمکراسی است! و بعضیها میخواهند در ترکیه مانع از دمکراسی شوند. جریان «دمکراسی» ویراست رجب اردوغان از این قرار است که «مردم» بتوانند قوانین را نقض کنند.
بله! میدانیم که طبق قانون اساسی، ترکیه کشوری لائیک است! در نتیجه عرصة دفاتر دولتی جای نعلین و روسری نیست و کارمندان نمیتوانند حجاب اسلامی رعایت بفرمایند. در این راستا نیز شورایعالی انتخابات ترکیه، که یک نهاد دولتی است اعلام کرده مسئولان حوزههای انتخاباتی نمیتوانند روسری و چادر به سر کنند. البته شورای مذکور در چارچوب قانون اساسی کاملاً حق دارد، ولی فعلة فاشیسم به ویژه نوع اسلامی آن قانونستیز است. علاقة وافر آنگلوساکسونها به استخدام نوکران مسلمان ریشه در قانون ستیزی آنان دارد. چرا که با حکومت اسلام، استقرار نظم در کشورهای مسلماننشین غیرممکن خواهد شد؛ بینظمی و اغتشاش همواره تأمین کنندة منافع استعمار بوده.
خلاصه چنین گفت اردوغان: «ما از طرفی به نام دمکراسی مردم را به پای صندوقهای رای دعوت میکنیم ...» میبینیم که تبلیغات سازمان سیا برای جایگزین کردن دمکراسی با «حضور مردم» پای چند صندوق شکسته به جمکران محدود نمیشود. در سراسر اتحادجماهیر نوکری باید شرکت در مسابقات مارگیری را «دمکراسی» بنامند! و بر اساس همین الزامات، قوانین متحجرانهای که ریشه در جوامع فئودال دارد باید «سنت» خوانده شود، تا از اینراه عموسام بتواند هم دمکراسی را تحریف کند و هم از طریق سنت زدائی، «مدرنیزاسیون» مطلوب خود را به عنوان «حقوق بشر» به ما ملت حقنه نماید.
با همان مهرههای «ایرانی!»
باز مشغول کاسه لیسی شد
برای انجام این مهم «رادیوفردا»، مورخ 25 مارس 2009، خانم «شرافتمند» را برگزیده! ایشان به زبان ساده حقوق بشر را برای کودکان توضیح میدهند تا همة بچهها با حقوق خود آشنا شوند و بدانند که هیچکس حق ندارد آنها را به کار وادار کند. این «ابتکار» جالب «لیدا شرافتمند»، نقاش و مجسمهساز ساکن فرانسه است! و به مصداق «هنر نزد ایرانیان است و بس!» ایشان هم هنر فراوانی در«تحریف» اعلامیة جهانی حقوق بشر به خرج دادهاند. لیدا شرافتمند میگوید، «در 15 سالگی با حقوق بشر آشنا شده» و میخواهد که کودکان فقیر هم بدانند در دوران کودکی نباید کار کنند! وی میافزاید البته هر کشور و منطقه فرهنگ و سنتهای خاص خود را دارد... بله و به این ترتیب است که لیدا شرافتمند «هنرمندانه» و در کمال «شرافت» به مخاطب وانمود میکند که اگر در بعضی کشورها کودکان کار میکنند، دلائل «فرهنگی» و «سنتی» دارد، نه دلیل اقتصادی و چپاول شرکتهای چندملیتی و غیره. خلاصه بگوئیم، به نظر ایشان «فقر» نوعی سنتوفرهنگ است و خانوادهها برای رعایت سنت کودکان خود را میفروشند، اجاره میدهند یا اینکه حتی پیشفروش میکنند!
البته نمونة کشورهائی که در آنها کودکان به بیگاری گرفته شدهاند، همچنان که میتوان حدس زد به هند و چین محدود میماند؛ دو کشور غیراسلامی! چرا که حتماً به زعم خانم شرافتمند در پاکستان، ایران و اندونزی «کودکان» کار نمیکنند! لیدا شرافتمند که به ادعای خود در 15 سالگی با حقوق بشر آشنا شده گویا هنوز هم نمیداند که اعلامیة جهانی حقوق بشر خطاب به دولتهاست، نه به مردم و کودکان! این اعلامیه که از نظر حقوقی «الزام آور» هم نیست از دولتها میخواهد حقوق بشر را رعایت کنند، آنهم آندسته از دولتها که منشور کذا را امضاء کردهاند.
حوزوی شد خبر نعوذالله
همه تفسیرها حدیثی شد
حال باید از این مدافع حقوق بشر که یک شاخکاش به جناب لاهیجی وصل شده بپرسیم، به فرض که کودکان فقیر با اعلامیة جهانی و حقوق انسانی خود آشنا شدند، اینان چگونه میتوانند این حقوق را تأمین کنند؟ کودکی که میداند اگر کار نکند گرسنه خواهد ماند، چگونه میتواند بین زنده ماندن و دفاع از حقوق بشر انتخاب کند؟ مگر در چنین مواردی «حق انتخاب» وجود دارد؟ و آیا یک کودک قابلیت تجزیه تحلیل حقوقی دارد؟ این کودک فقیر که از حق خودآگاه شده چه خواهد کرد؟ تغییر «فرهنگ» میدهد و میگوید، مرگ بهتر از این زندگی است؟
پرتوپلاگوئی هم واقعاً حد و مرزی دارد، که مدافعان فرنگ نشین و ظاهرساز حقوق بشر متأسفانه از آن رد شدهاند. چرا راه دور برویم، در همین کشور ایران، حقوق بشر رعایت نمیشود، چون قانون اساسی حکومت اسلامی اصولاً موجودیت «انسان» را در مفاهیم حقوقی معاصر به رسمیت نمیشناسد. آنان که در ایران خود را مدافع حقوق بشر جا زدهاند، با جنجال و هیاهو پیرامون برابری حقوق زنومرد میکوشند توحش و تحجر همین قانون اساسی را پنهان دارند، و در کمال بیشرمی، خشونت استعماریای را که بر ملت ایران تحمیل میشود برخاسته از «سنت» و «فرهنگ» معرفی کنند! حال آنکه در یک کشور آنچه روابط بین افراد را تعیین میکند «قانون» است، نه سنت و فرهنگ. اگر غیر از این بود، امکانات و حقوق اجتماعی زنان ساکن جزیرة سیسیل با حقوق زنان ساکن رم نمیتوانست در جمهوری ایتالیا یکسان باشد. پس بهتر است «رادیوفردا» دست از سر ما ملت بردارد و هر روز از سر گذر یک مدافع حقوق بشر بیرون نکشد که به ما معرفی کند! ما برای مطالبة حقوق خود نیازی به نقاش و مجسمهساز و هنرمند «رادیوفردا» نداریم:
«آزادی و شرایط ذکر شده در اعلامیة حقوق بشر حق مسلم تمام ملل جهان است [...] وقتی خانوادهای در فقر زندگی میکند، اگر بچههای کوچک خانواده کار نکنند نمیتوانند به اندازه کافی غذا داشته باشند. ما میخواهیم کودکان بدانند که در دوران کودکی [...] نباید کار کنند. البته هر کشور و هر منطقه سنتهای خاص خود را دارد که قابل احترام است ولی اگر قسمتی از این سنتها و بخشی از این فرهنگ آزادی و حیثیت افراد را پایمال میکند ما میگوئیم این سنت باید تغییر کند.»
فارسی گر سلیس نیست چه غم
که تملق به این سلیسی شد
بله این است تعبیر هنرمندانه از حقوق بشر: ترادف فقر با فرهنگ! اگر نظر ما را بخواهید کسی که چنین ترهاتی میبافد، اصلاً اعلامیة جهانی حقوق بشر را هم نخوانده، چه رسد به بررسی و تحلیل آن. این «فرد» علاوه بر ابتلا به بیماری مزمن فقرفرهنگی، کمی تا قسمتی هم باید شارلاتان و شیاد باشد، چرا که اعلامیة جهانی حقوق بشر خطاب به ملتها نیست، برخلاف انرژی هستهای «حق مسلم» هم نیست! این «مهم» در بسیاری از آثار حقوقی که به بررسی این اعلامیه اختصاص داده شده به صراحت مورد تأکید قرار گرفته.
وقتی محفلی در فقرفرهنگی فاشیسم زندگی میکند، اگر اعضای این محفل مدافعان ظاهری حقوق بشر در جهان سوم نشوند، نمیتوانند به اندازة کافی «غذا» داشته باشند. ما میخواهیم اینان بدانند که [...] نباید شیادی کنند. البته هر کشور و هر منطقه سنتهای خاص خود را دارد که قابل احترام است ولی اگر قسمتی از این سنتهای استعماری و بخشی از این فرهنگستیزی آزادی را پایمال میکند ما میگوئیم این سنتها از آن اعضای ناتو است و باید تغییر کند.
پاچه خورهای شاه دین، با هم
کارشان همچنان خبیثی شد
برفراز است آنتن ملکه
میدهد عمر و میکند تلکه
هادی خرسندی
کاروبارش دعانویسی شد
یک نفر به نام رکسانا صابری با تابعیت آمریکائی دو سال است که بدون «مجوز» رسمی به شغل «خبرنگاری» در جمکران اشتغال دارد! به عبارت دیگر این فرد طی دو سال قوانین حکومت قدرقدرت اسلامی را آشکارا نقض کرده، بدون اینکه کوچکترین مزاحمتی از سوی حکومت برای او ایجاد شود. به گزارش «رادیوفردا»، رکسانا صابری متولد داکوتای شمالی است و در سال 1997 به دلیل موفقیتهای «ورزشی ـ هنری» خود به عنوان دختر شایستة ایالت کذا برگزیده شده. رکسانا مادرش ژاپنی است، و برای گزارش به «رادیوفردا» با پدرش صحبت میکند که فارسی بلد است! وی به پدرش میگوید، یکنفر به او شراب فروخته و بعد هم این مطلب را گزارش داده!
این رکسانا چرا از کارمندان سفارت سوئیس شراب نمیخردکه گزارش نمیدهند؟ مگر سفارت سوئیس حافظ منافع آمریکا در حکومت اسلامی نیست؟ پس چرا این رکسانا از غیرخودیها شراب میخرد؟! معلوم نیست در آستانة مسابقات مارگیری چه پیش آمده که دولت «مستقل» اوباش جمکران ناگهان به یاد آورده نقض قانون «جرم» است و این تحفة صادره از ینگه دنیا باید دستگیر شود! مسلماً بعضیها رویای یک جنجال رسانهای، مشابه آنچه برای هاله اسفندیاری به راه افتاد در سر میپرورانند.
در این راستا بلافاصله هیلاری کلینتون به میانة میدان پریده و خواهان آزادی این خبرنگار فرضی شده. رکسانا 31 سال از عمرش میگذرد، و پدرش به «رادیو فردا» گفته، خیلی حالش خراب است و اگر آزاد نشود ممکن است خودکشی کند! بله «پدر بچه» مقامات را تهدید میکند که «بچه» خیلی حالش بد است و اگر آزادش نکنید خودش را خواهد کشت، آنوقت شما میدانید و هیلاری کلینتون و ممکن است پرزیدنت اوباما هم برای آزادی رکسانا صابری راهی ایران شوند! میدانیم که حاکمیت آمریکا خیلی خیلی مدافع حقوق بشر است! به همین دلیل اجرای وقوقیة این هفته به حاج اکبر بهرمانی محول شده که متخصص «نبرد با آمریکا» هستند. حاج اکبر در راه همین مبارزات چه فداکاریها که نکرده! آنقدر اکبر بهرمانی را در زندان اوین شکنجه دادند که ریششان «شهید راه آزادی» شد و عمری است که در سوگ «ریششهید» خود ماتم گرفتهاند. بهرمانی بیریش مثل روباه دم بریده شده.
آوردهاند که روباهی در زمستان به طمع صید ماهی دم خود را در آب گذاشت و همچنان انتظار میکشید که آب یخ زد و دم مبارکشان در یخ گیر افتاد! آقا روباهه از ترس گرفتار آمدن به دام صیادان به گاز گرفتن دم خود پرداخت و نهایت امر توانست خود را نجات دهد. این روباه از آن پس به مضحکة روبهان تبدیل شد و همه او را روباه دم بریده میخواندند. رفسنجانی هم از آخوندهای ریش بریده است که ضمن نوکری برای گاوچرانها، سی سال است شعار مبارزه با آمریکا سر میدهد و ریش خود را در آب گذاشته. اما تخصص اصلی بهرمانی نبش قبر و گفتگو با مردگان است. و مسلماً روز جمعة آینده با یک وقوقیة سرشار از دمجنبانی و چاپلوسی برای آمریکا به پابوس ارباب خواهد شتافت.
به عنوان نمونه از زبان خمینی خواهد گفت، امام ضمن سر کشیدن جام زهرمار گفتند، اکبر! پس از مرگ بتول، رابطه با آمریکا مانعی ندارد! ما در آن دنیا نبرد با آمریکا را ادامه میدهیم. سپس رفسنجانی ضمن روضه و زوزه برای همسر امام راحل اعلام خواهد کرد، از امروز هر کس بر ضد آمریکا شعار بدهد، «مخالف نظام» است. آنگاه نمازگزاران با شعار «مخالف آمریکا، مخالف پیغمبر»، سخنان حاج اکبر را تأئید خواهند کرد ... چرا که اینروزها پتة حکومت اسلامی حسابی بر آب افتاده و همه میدانند که این حکومت نکبت و ادبار هدیة گروه برژینسکی به ملت ایران است. همان گروهی که از ریاست جمهوری باراک حسین اوباما هم حمایت کرده. گروهی که میپنداشت پیش از ورود رئیس جمهور جدید به کاخ سفید میتواند آتش جنگ را از قفقاز تا خاورمیانه شعلهور کند!
همچنانکه شاهد بودیم چنین نشد، و پوزة مقدس پنتاگون چه در گرجستان و چه در غزه به خون آلوده ماند و ساواک منفور به ناچار دستوپای بوزینههای کفن پوش و «مادران صلح» را از خیابانهای پایتخت جمع کرد. در نتیجه، جهت بحران آفرینی همة بوزینگان آمریکا از نهضتعاظادی، محمد ملکی، تحکیم وحدت، گروه عبادی و ... و حتی رکسانا صابری وارد صحنه شدهاند.
بله! بزودی رکسانا صابری به گفتة پدرش خودکشی میکند، و شیرین عبادی به همراه «سیمین دوبووار»، رهبر معنوی جنبش آش نذری شستشوی پیکر پاک این زینب زمان را عهدهدار خواهند شد. و تا زمانیکه صبیة حاجآقا صابری خودکشی بفرمایند، مسلماً دولت مهرورزی با یک جهش و دو پرش در زمینة علوم و فناوری یک مردهشویخانة مدرن و هستهای در دانشگاه سابق تهران افتتاح خواهد کرد، تا ضمن غنیسازی اورانیوم حاجیه شهلا شرکت نیز بتوانند در آن به پیروی از فاطمه، دختر پیامبر برای آن شهید خطبه بخوانند. دلفین مینوئی نیز فرصتی خواهد یافت تا بر پیکر مطهر این «شیرزن» سرزمین قهرمانپرور «داکوتا»، و شهید راه «آزادی زنان اندرون» دو رکعت نماز بگذارد. تلویزیون «بیبیسی» نیز پخش مستقیم مراسم «آزادی زنان» را در ایران برایمان نمایش خواهد داد. فیگارو هم عکس دلفین را در حال سجود منتشر میکند تا چشم نامحرم به چهرة ایشان نیفتد و نمازشان باطل نشود! سپس سیمین دوبووار یک غزل از همان دو بیتیهای آتشین در رثای ننه حوای داکوتا میسراید و جهانیان «های، های» به حال ملت ایران خواهند گریست.
البته هنوز رکسانا صابری دست به خودکشی نزده، ولی به گزارش رادیو فردا، مورخ 25 مارس 2009 «تهدید» به «اعتصاب غذا» را کرده. بین خودمان بماند غذای زندان اوین برای «زندانیان تشریفاتی» مانند شمسالواعظین، هاله اسفندیاری، رکسانا صابری و ... با غذای زندانیان عادی تفاوت دارد. شمسالواعظین که خیلی از غذای زندان اوین تعریف میکرد. اشکال باید از رکسانا صابری باشد، که مانند اکثر مهاجران سرزمین گلوبلبل در ینگه دنیا به تغذیه در پیشخوان «فاست فود» و سق زدن به بیگمک و هرت کشیدن «کچآپ» با یک بشکه کوکاکولا عادت کرده، و خلاصه غذای آدمیزاد را نمیپسندد.
همچنانکه گفتیم آنگلوساکسونها برای برگزاری مسابقات سگدوانی اعلام آمادگی کردهاند و شبکة تلویزیونی «بیبیسی» هم برای «گزارش مستقیم» همین مسابقات افتتاح شده. پس تعجبی ندارد که بساط توزیع جوایز هم به راه بیافتد. دیدیم که حاجیه عبادی و کمپین آش پیش پای این وبلاگ به جوایز «نواخته» شدند، تا بتوانند «نانی به کف آرند» و به قول جناب لاهیجی در کمال «استقلال از حاکمیت» نوش جان کنند! البته این فعلوانفعالات همراه با قانونشکنی و درگیری با نیرویهای انتظامی صورت میپذیرد. اینان به جنجال و هیاهو میپردازند تا رسانههای غرب لاتبازیهایشان را «دفاع از حقوق بشر» بخوانند! بله هر کسی نمیتواند اینچنین از حقوق بشر دفاع کند! معرفی مجرم و قانون شکن به عنوان مدافع حقوق بشر فقط از قلم به مزدها و شیپورهای تفنگ فروشان غرب بر میآید. البته رجب اردوغان، نخست وزیر دولت «جدیداً» اسلامی ترکیه، تعریف نوینی از دمکراسی ارائه داده که در حنازرچوبه، مورخ 25 مارس 2009 با کد خبر 408479 منتشر شده.
اردوغان که پیش از استقرار در جایگاه نخست وزیر ترکیه، به دویدن در زمین فوتبال و مشت و لگد زدن و فحاشی و تف کردن و شوت کردن اشتغال داشته، فرمودهاند که دعوت از مردم به پای صندوقهای رأی همان دمکراسی است! و بعضیها میخواهند در ترکیه مانع از دمکراسی شوند. جریان «دمکراسی» ویراست رجب اردوغان از این قرار است که «مردم» بتوانند قوانین را نقض کنند.
بله! میدانیم که طبق قانون اساسی، ترکیه کشوری لائیک است! در نتیجه عرصة دفاتر دولتی جای نعلین و روسری نیست و کارمندان نمیتوانند حجاب اسلامی رعایت بفرمایند. در این راستا نیز شورایعالی انتخابات ترکیه، که یک نهاد دولتی است اعلام کرده مسئولان حوزههای انتخاباتی نمیتوانند روسری و چادر به سر کنند. البته شورای مذکور در چارچوب قانون اساسی کاملاً حق دارد، ولی فعلة فاشیسم به ویژه نوع اسلامی آن قانونستیز است. علاقة وافر آنگلوساکسونها به استخدام نوکران مسلمان ریشه در قانون ستیزی آنان دارد. چرا که با حکومت اسلام، استقرار نظم در کشورهای مسلماننشین غیرممکن خواهد شد؛ بینظمی و اغتشاش همواره تأمین کنندة منافع استعمار بوده.
خلاصه چنین گفت اردوغان: «ما از طرفی به نام دمکراسی مردم را به پای صندوقهای رای دعوت میکنیم ...» میبینیم که تبلیغات سازمان سیا برای جایگزین کردن دمکراسی با «حضور مردم» پای چند صندوق شکسته به جمکران محدود نمیشود. در سراسر اتحادجماهیر نوکری باید شرکت در مسابقات مارگیری را «دمکراسی» بنامند! و بر اساس همین الزامات، قوانین متحجرانهای که ریشه در جوامع فئودال دارد باید «سنت» خوانده شود، تا از اینراه عموسام بتواند هم دمکراسی را تحریف کند و هم از طریق سنت زدائی، «مدرنیزاسیون» مطلوب خود را به عنوان «حقوق بشر» به ما ملت حقنه نماید.
با همان مهرههای «ایرانی!»
باز مشغول کاسه لیسی شد
برای انجام این مهم «رادیوفردا»، مورخ 25 مارس 2009، خانم «شرافتمند» را برگزیده! ایشان به زبان ساده حقوق بشر را برای کودکان توضیح میدهند تا همة بچهها با حقوق خود آشنا شوند و بدانند که هیچکس حق ندارد آنها را به کار وادار کند. این «ابتکار» جالب «لیدا شرافتمند»، نقاش و مجسمهساز ساکن فرانسه است! و به مصداق «هنر نزد ایرانیان است و بس!» ایشان هم هنر فراوانی در«تحریف» اعلامیة جهانی حقوق بشر به خرج دادهاند. لیدا شرافتمند میگوید، «در 15 سالگی با حقوق بشر آشنا شده» و میخواهد که کودکان فقیر هم بدانند در دوران کودکی نباید کار کنند! وی میافزاید البته هر کشور و منطقه فرهنگ و سنتهای خاص خود را دارد... بله و به این ترتیب است که لیدا شرافتمند «هنرمندانه» و در کمال «شرافت» به مخاطب وانمود میکند که اگر در بعضی کشورها کودکان کار میکنند، دلائل «فرهنگی» و «سنتی» دارد، نه دلیل اقتصادی و چپاول شرکتهای چندملیتی و غیره. خلاصه بگوئیم، به نظر ایشان «فقر» نوعی سنتوفرهنگ است و خانوادهها برای رعایت سنت کودکان خود را میفروشند، اجاره میدهند یا اینکه حتی پیشفروش میکنند!
البته نمونة کشورهائی که در آنها کودکان به بیگاری گرفته شدهاند، همچنان که میتوان حدس زد به هند و چین محدود میماند؛ دو کشور غیراسلامی! چرا که حتماً به زعم خانم شرافتمند در پاکستان، ایران و اندونزی «کودکان» کار نمیکنند! لیدا شرافتمند که به ادعای خود در 15 سالگی با حقوق بشر آشنا شده گویا هنوز هم نمیداند که اعلامیة جهانی حقوق بشر خطاب به دولتهاست، نه به مردم و کودکان! این اعلامیه که از نظر حقوقی «الزام آور» هم نیست از دولتها میخواهد حقوق بشر را رعایت کنند، آنهم آندسته از دولتها که منشور کذا را امضاء کردهاند.
حوزوی شد خبر نعوذالله
همه تفسیرها حدیثی شد
حال باید از این مدافع حقوق بشر که یک شاخکاش به جناب لاهیجی وصل شده بپرسیم، به فرض که کودکان فقیر با اعلامیة جهانی و حقوق انسانی خود آشنا شدند، اینان چگونه میتوانند این حقوق را تأمین کنند؟ کودکی که میداند اگر کار نکند گرسنه خواهد ماند، چگونه میتواند بین زنده ماندن و دفاع از حقوق بشر انتخاب کند؟ مگر در چنین مواردی «حق انتخاب» وجود دارد؟ و آیا یک کودک قابلیت تجزیه تحلیل حقوقی دارد؟ این کودک فقیر که از حق خودآگاه شده چه خواهد کرد؟ تغییر «فرهنگ» میدهد و میگوید، مرگ بهتر از این زندگی است؟
پرتوپلاگوئی هم واقعاً حد و مرزی دارد، که مدافعان فرنگ نشین و ظاهرساز حقوق بشر متأسفانه از آن رد شدهاند. چرا راه دور برویم، در همین کشور ایران، حقوق بشر رعایت نمیشود، چون قانون اساسی حکومت اسلامی اصولاً موجودیت «انسان» را در مفاهیم حقوقی معاصر به رسمیت نمیشناسد. آنان که در ایران خود را مدافع حقوق بشر جا زدهاند، با جنجال و هیاهو پیرامون برابری حقوق زنومرد میکوشند توحش و تحجر همین قانون اساسی را پنهان دارند، و در کمال بیشرمی، خشونت استعماریای را که بر ملت ایران تحمیل میشود برخاسته از «سنت» و «فرهنگ» معرفی کنند! حال آنکه در یک کشور آنچه روابط بین افراد را تعیین میکند «قانون» است، نه سنت و فرهنگ. اگر غیر از این بود، امکانات و حقوق اجتماعی زنان ساکن جزیرة سیسیل با حقوق زنان ساکن رم نمیتوانست در جمهوری ایتالیا یکسان باشد. پس بهتر است «رادیوفردا» دست از سر ما ملت بردارد و هر روز از سر گذر یک مدافع حقوق بشر بیرون نکشد که به ما معرفی کند! ما برای مطالبة حقوق خود نیازی به نقاش و مجسمهساز و هنرمند «رادیوفردا» نداریم:
«آزادی و شرایط ذکر شده در اعلامیة حقوق بشر حق مسلم تمام ملل جهان است [...] وقتی خانوادهای در فقر زندگی میکند، اگر بچههای کوچک خانواده کار نکنند نمیتوانند به اندازه کافی غذا داشته باشند. ما میخواهیم کودکان بدانند که در دوران کودکی [...] نباید کار کنند. البته هر کشور و هر منطقه سنتهای خاص خود را دارد که قابل احترام است ولی اگر قسمتی از این سنتها و بخشی از این فرهنگ آزادی و حیثیت افراد را پایمال میکند ما میگوئیم این سنت باید تغییر کند.»
فارسی گر سلیس نیست چه غم
که تملق به این سلیسی شد
بله این است تعبیر هنرمندانه از حقوق بشر: ترادف فقر با فرهنگ! اگر نظر ما را بخواهید کسی که چنین ترهاتی میبافد، اصلاً اعلامیة جهانی حقوق بشر را هم نخوانده، چه رسد به بررسی و تحلیل آن. این «فرد» علاوه بر ابتلا به بیماری مزمن فقرفرهنگی، کمی تا قسمتی هم باید شارلاتان و شیاد باشد، چرا که اعلامیة جهانی حقوق بشر خطاب به ملتها نیست، برخلاف انرژی هستهای «حق مسلم» هم نیست! این «مهم» در بسیاری از آثار حقوقی که به بررسی این اعلامیه اختصاص داده شده به صراحت مورد تأکید قرار گرفته.
وقتی محفلی در فقرفرهنگی فاشیسم زندگی میکند، اگر اعضای این محفل مدافعان ظاهری حقوق بشر در جهان سوم نشوند، نمیتوانند به اندازة کافی «غذا» داشته باشند. ما میخواهیم اینان بدانند که [...] نباید شیادی کنند. البته هر کشور و هر منطقه سنتهای خاص خود را دارد که قابل احترام است ولی اگر قسمتی از این سنتهای استعماری و بخشی از این فرهنگستیزی آزادی را پایمال میکند ما میگوئیم این سنتها از آن اعضای ناتو است و باید تغییر کند.
پاچه خورهای شاه دین، با هم
کارشان همچنان خبیثی شد
برفراز است آنتن ملکه
میدهد عمر و میکند تلکه
هادی خرسندی
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت