وزارت و فضاحت!
...
فاشیستهای جهان متحد شوید! هر چه سرمایهداری غرب تضعیف میشود، آنگلوساکسونها هم به واتیکان نزدیکتر میشوند. در سال 1992، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، الیزابت دوم رهبر کلیسای آنگلیکن سراسیمه به دستبوس پاپ شتافت و به یک نخست وزیر کاتولیک هم رضایت داد. اکنون انگلستان به شرکت کاتولیکها در سلطنت هم راضی شده. یادآور شویم که از سه قرن پیش کاتولیکها در انگلستان حق سلطنت نداشتند. به گزارش فیگارو، مورخ 27 مارس 2009، قوانینی که وارث تاج و تخت را به دلیل ازدواج با یک کاتولیک از سلطنت منع میکرد میتواند لغو شود! به این ترتیب دختر الیزابت دوم نیز میتواند از حق سلطنت برخوردار باشد. به گزارش فیگارو، گوردون براون ضمن ملاقات با الیزابت دوم موافقت وی را برای لغو این قوانین جلب کرده.
فراموش نکنیم که جک سترا زمانیکه با فروتنی از «روشنفکری» شاه عباس حکایتها میگفت الیزابت دوم را از قلم انداخته بود. در صورتیکه دربار انگلستان همیشه واتیکان و هیتلر را بسیار محترم میشمرد. و رضاشاه پهلوی تاج و تخت خود را به خاطر عشق حاکمیت انگلستان به فاشیسم از دست داد. ادوارد هشتم نیز قربانی هیتلردوستی دربار آنگلیکنها شد، و بالاجبار استعفا داد تا آبروی حاکمیت بر باد نرود! البته به بقیه گفته شد ایشان به دلیل عشق و عاشقی از سلطنت چشم پوشی فرمودند. ولی مزخرف گفتند! این تبلیغات تلاش مزبوحانهای است برای پنهان داشتن اتحاد شوم فاشیستها. در نتیجه میتوان گفت که «تلاش» مقدسی است، درست مثل «تلاش» در بیانیة عوامفریب داسالله و لاتلله جمکران:
«تلاش در جهت برابری زنان و مردان [...] تلاش در جهت شرکت فعال زنان در تمام سطوح اجرائی [...] و نیز تأسیس وزارت امور زنان»
منبع: «اخبار روز» مورخ 25 اسفندماه 1387، «بیانیة انتخابات مطالبات محور»
وزارت امور زنان را به خاطر بسپاریم چرا که اهمیت استراتژیک دارد! و اما هدف از این پیشنهاد ابلهانه ایجاد دو جامعة موازی «زنانه ـ مردانه» در کشور ایران است. میباید از طراحان چنین مسائل مضحکی پرسید، مگر «وزارت امور مردان» هم وجود دارد که میخواهید یک وزارتخانه مختص امور زنان تأسیس کنید؟ حتماً سیمین بهبهانی، مرضیه مرتاضی یا شیرین عبادی هم در این وزارتخانه به مقام وزارت منصوب میشوند! و جهت «تلاش» برای گسترش خشونت و تقسیم جامعه به دو بخش «زنانه ـ مردانه» جوایزی هم از سازمانهای رنگارنگ خارج از کشور، مشوقین واقعی گسترش حماقت و توحش در ایران، دریافت خواهند کرد.
به نظر ما اصلاً بهتر است دو رهبر، دو رئیس «جمهور»، دو مجلس خبرگان، دو شورای نگهبان و بالاخره دو کشور ایران ایجاد کنید؛ یکی کشور ایران زنانه و دیگری کشور ایران مردانه! مصلحت خواهران در این است که مردان در بخش مرکزی ایران کشور خود را تشکیل دهند و خواهران در سواحل! چرا که زینبهای زمان میتوانند دور از چشم نامحرم، و بدون حجاب در «خلیج همیشه فارس» و «خزر مال ایرانیان است و بس» آبتنی هم بفرمایند. به این منظور لازم است کفار روس را از بوشهر اخراج کرده، بجایشان انگلیسیهای دینپرست و خداترس را بگذارند که با چشمهای چپششان فقط نفت میبیند، و هرگز به خواهران نامحرم نگاه نمیکنند. خواهران همچنین «تلاش» فرمایند تا سازمانهای مسئول پخش جوایز رایگان بین فعلة مؤنث و مذکر فاشیسم در جمکران را به همراه کارفرمایانشان در رأس شرکتهای نفتی، برای صرف «خورش کنگر» در سواحل خزر دعوت کنند تا میهمانان همانجا لنگر بیندازند. خلاصه بگوئیم برای ارتقاء حقوق زنان از نوع «اندرونی»، این نوع «تلاشها» الزامی است!
البته بیانیة رودة سگ برای مسائل مهم دیگر نیز پیشنهاد «تلاش» ارائه کرده، از جمله تلاش برای حفظ اعدام و مجازات قصاص در پوشش مخالفت با سنگسار:
«تلاش برای لغو قانونی مجازات سنگسار و ممنوعیت اعدام افرادی که در سن زیر 18 سال مرتکب بزه شدهاند.»
همان منبع
این است یکی از مطالبات شارلاتانهای جمکران در بخش «حقوق بشر و آزادی»! این پیشنهاد «سرنوشت ساز» از طرف اصحاب رودة سگ نشان میدهد که مخالفنمایان حکومتی هیچ مخالفتی با «قصاص» و «اعدام» ندارند. برنامة اینان برای تأمین حقوق بشر و آزادی مطلوبشان این است که برای لغو سنگسار و ممنوعیت اعدام افراد زیر 18 سال «تلاش» بفرمایند! اصحاب روده چنان در بحر شارلاتانیسم و بلاهت غرق شدهاند که حتی زحمت توضیح نیز بر خود هموار نمیکنند؛ نمیگویند «تلاش» کذا چگونه و از چه طریقی صورت میپذیرد. چرا؟ چون اینان فقط با شعارهای خود جنجال به راه انداختهاند، و هیچ برنامهای ندارند!
«برنامة سیاسی» عبارت است از «طرح مطالبات» و «ارائة راهکار مشخص» برای دستیابی به مطالبات مطروحه. به زبان سادهتر، ابتدا «هدف» را مشخص میکنند، سپس راه رسیدن به آنرا ارائه میدهند. خارج از ارائة راهکار، طرح مطالبات صرف، از چارچوب شعار پوچ و عوامفریب فراتر نخواهد رفت. در این راستا، بیانیة «انتخابات مطالبات محور» بجز شیادی و شعار پوچ هیچ نیست. به عنوان نمونه در بخش «رفاه و عدالت»، اصحاب روده پیشنهاد «سعی» هم دادهاند!
برنامة جناب رئیس دانا، حاجیه سیمین بهبهانی، خواهر احمدی خراسانی، برادر سهراب مبشری، حاج فرخ نعمتپور و شرکاء این است که «سعی» کنند، بنیادهای بزرگ اقتصادی به بخش عمومی و مردم منتقل شود و تحت نظارت مردم قرار گیرد! البته مشخص نیست که «مردم» چگونه میتوانند بر عملکرد بنیادها «نظارت» داشته باشند؟ حتماً از طریق سکونت در ساختمان نهادها! به جزئیات پیشنهاد ابلهانة اینان اشاره کردیم تا همه بدانند چپالله از نظر مهملگوئی و بیسوادی در واقع در جایگاه روح الله نشسته. همانطور که به یاد داریم، در دستار مزدوری خمینی هم از این شعارهای ابلهانه فراوان یافت میشد. خمینی هم به وفور شعار «رفاه، مسکن و عدالت برای همه» را سر داده بود. ولی وقتی بر خر مراد سوار شد فریاد زد، «مگر ما برای نان انقلاب کردیم!» حال نوبت به شرکایاش رسیده که همان ترهات و شعارهای عوامفریب امام سیزدهم را در قالب بیانیة «انتخابات مطالبات محور» تحویل ما ملت بدهند. شارلاتانهای ریزهخوار استعمار وانمود میکنند که حکومت پوشالی جمکران «مستقل» است و میتواند در مورد صادرات و واردات هم مستقلاً تصمیم بگیرد:
«سعی در جهت انتقال مالکیت سازمانهای اقتصادی وابسته به نهادها، بنیادهای بزرگ اقتصادی و[...]به بخش عمومی و مردم با نظارت مردمی [...] محور قرارگرفتن تولید داخلی[...] جلوگیری از واردات بیرویه [...] استقلال مدیریت صندوق ذخیرة ارزی [...] حمایت از کشاورزان [...] تأمین کود و بذر[...]»
با واردات بیرویه مخالفاید؟ بیانیة شما در زمرة همین واردات است! خواهان حمایت از کشاورزان و تولید داخلی شدهاید؟ مسلم است که هیچکس با حمایت از کشاورزان و تولید داخلی مخالف نخواهد کرد، بجز حکومت جمکران که منافعاش با منافع ملی ما همسوئی ندارد، چرا که دست نشاندة استعمار است. ولی این حمایت از چه طریق میباید صورت پذیرد؟ این پرسشی است که اصحاب روده هیچ پاسخی برای آن ندارند، چرا که اینان نیز در کنار همین حکومت دستنشانده نشستهاند. ولی مضحکترین پیشنهاد اینان «استقلال بانک مرکزی» است!
در جهانی که بانکهای مرکزی اروپای غربی، علیرغم موضع مستحکم اقتصادی، همگی ملزم به پیروی از بانک مرکزی ایالات متحد شدهاند، داسالله، آشپرستها و لاتالله در جمکران بانک مرکزی مستقل میخواهند! همین کافی است که بدانیم امضاءکنندگان بیانیة مذکور تا چه حد از مرحله پرتاند:
«اصلاح نظام مدیریت اقتصادی از طریق استقلال بانک مرکزی [...]»
بله تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! پس بررسی بیانیة شارلاتانهای جمکران را در همینجا به پایان میبریم. گفتیم که اینان با مصادره و تحریف مطالبات مردم میخواهند جایگاه اوپوزیسیون را با هیاهو اشغال کنند تا مطالبات دمکراتیک مردم ایران در عمل مسکوت بماند. میدانیم که امضاءکنندگان بیانیة مذکور خواهان برقراری رابطه با آمریکا هم شدهاند تا ما اطمینان داشته باشیم اگر مطالبات ابلهپسند اینان محقق شود، خوشبختی ما ملت به طور کامل «تضمین» خواهد شد! حال آنکه پیوسته در همین وبلاگ گفتهایم که رابطة حکومت اسلامی با آمریکا هرگز قطع نشده. این آمریکا و حکومت اسلامی هستند که چنین ادعائی در سطح جهانی مطرح میکنند، و اینک شیپورچیهایشان هم بادبان در همین باد انداختهاند.
از نظر استراتژیک قطع رابطة آمریکا با این حکومت در عمل جهت سلب مسئولیت ایالات متحد از توحشی بود که حکومت اسلامی وظیفه داشت بر ملت ایران تحمیل کند. در واقع شعار حقوقبشر دوستانة جیمیکارتر منفور با نفسکشطلبی و عربدهجوئی خمینی، ابراهیم یزدی، ولات بازیهای خلخالی و بنیصدر جور در نمیآمد. در نتیجه لازم آمده بود که آمریکا در ظاهر رابطهاش را با حکومت اسلامی قطع کند، تا دست نوکرانش برای وحشیگری در ایران کاملاً باز باشد.
اشغال سفارت آمریکا توسط اوباش ساواک دو فایدة مهم داشت. از یکسو ثابت میکرد که این حکومت جمکران است که نمیخواهد با آمریکا ارتباط داشته باشد. و از سوی دیگر همه باید میپذیرفتند که در برابر کشتار و سرکوب مردم ایران از دستهای مقدس عموسام که خیلی خیلی هم ارواح شکمش مدافع حقوق بشر است، هیچکاری برنمیآید. به عبارت دیگر سیاست سازمان سیا در ایران همان بود که بعدها در دورة حکومت طالبان در افغانستان اعمال شد: قدرتمند جلوه دادن یک حکومت دست نشانده و وحشی که از هیچ قدرتی نمیهراسد و همة قدرتهای جهان را به چالش میطلبد! همین شرایط کاذب است که آمریکا میکوشد همچنان بر روابط خود با حکومت جمکران تحمیل کند تا تهدید بر روسیه را تداوم بخشد.
جنگ دروغین آمریکا با نوکراناش در جمکران بر سر «غنیسازی اورانیوم» نیز برگ زرین دیگری از دفتر همین «روابط سازنده» است! جمکران و واشنگتن همزمان در راه آغاز کار نیروگاه بوشهر سنگاندازی میکنند، و به این ترتیب تنور تهدید آمریکا بر علیه روسیه را که به معنای تجهیز گورکنها به سلاح هستهای است همچنان گرم و داغ نگاه میدارند. پارس کردن اکبر بهرمانی در مورد «راه اندازی نیروگاه بوشهر» توسط «خودمان» ریشه در همین بازی مهوع دارد. طبق قوانین و مقررات آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ایران حق غنیسازی اورانیوم برای مصارف نظامی را ندارد! اما هیچ قانونی نمیتواند دولت ایران را از غنیسازی اورانیوم برای مصارف صلحآمیز منع کند. به عبارت دیگر دولت ایران تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی حق غنیسازی اورانیوم را دارد. اشکال کار این بود که در تبلیغات رسانهای، گورکنها با پشتیبانی گاوچرانها «ظاهراً» به غنیسازی اورانیوم خارج از نظارت آژانس مشغول بودند! به این ترتیب آنگلوساکسونها هر لحظه اراده میکردند میتوانستند اعلام کنند، حکومت اسلامی به سلاح هستهای مجهز شده. همچنانکه در دوران نکبتبار ریاست جمهوری کلینتون، پاکستان ناگهان هستهای از آب درآمد. ولی این امر مانع از آن نیست که امروز پنتاگون به بهانة مبارزه با القاعده پاکستان را به سرنوشت افغانستان دچار نکند! خلاصه بگوئیم این است نتیجة نوکری برای آمریکا.
پنتاگون سیسال پیش با ایجاد حکومت اسلامی در ایران، و با کمک سازمان القاعده، جهاد با اتحاد جماهیرشوروی را سازمان داد. نتیجة این سیاست تشکیل حکومت طالبان در افغانستان شد که نهایت امر آمریکا را به اشغال نظامی افغانستان و عراق نیز وادار کرد. با در نظر گرفتن شرایط ویژة امروز، بزودی اشغال نظامی پاکستان نیز میتواند به این فهرست افتخارآفرین افزوده شود. هدف آمریکا گسترش دامنة جنگ، آنهم در کل منطقه است تا بتواند ضمن دامن زدن بر «اسرائیلستیزی»، همزمان چند «جهاد» دیگر را در آسیای مرکزی به راه اندازد.
همانطور که در وبلاگ «شکاف و کوکائین» اشاره شد، سخنرانی اوباما نشان از اهداف آشکار پنتاگون جهت گسترش دامنة جنگ به پاکستان دارد. ولی با توجه به سیاست آمریکا در منطقه، سیاستی که طی سی سال اخیر حاکم شده، این جنگ به پاکستان محدود نخواهد ماند. با این وجود اینبار گسترش جنگ همچون سالهای خوش «جنگسرد» در درازمدت نه تنها منافعی برای آنگلوساکسونها ندارد که نهایت امر منجر به از دست رفتن امپراتوریهای نفتی اینان در خاورمیانه نیز خواهد شد.
فراموش نکنیم که جک سترا زمانیکه با فروتنی از «روشنفکری» شاه عباس حکایتها میگفت الیزابت دوم را از قلم انداخته بود. در صورتیکه دربار انگلستان همیشه واتیکان و هیتلر را بسیار محترم میشمرد. و رضاشاه پهلوی تاج و تخت خود را به خاطر عشق حاکمیت انگلستان به فاشیسم از دست داد. ادوارد هشتم نیز قربانی هیتلردوستی دربار آنگلیکنها شد، و بالاجبار استعفا داد تا آبروی حاکمیت بر باد نرود! البته به بقیه گفته شد ایشان به دلیل عشق و عاشقی از سلطنت چشم پوشی فرمودند. ولی مزخرف گفتند! این تبلیغات تلاش مزبوحانهای است برای پنهان داشتن اتحاد شوم فاشیستها. در نتیجه میتوان گفت که «تلاش» مقدسی است، درست مثل «تلاش» در بیانیة عوامفریب داسالله و لاتلله جمکران:
«تلاش در جهت برابری زنان و مردان [...] تلاش در جهت شرکت فعال زنان در تمام سطوح اجرائی [...] و نیز تأسیس وزارت امور زنان»
منبع: «اخبار روز» مورخ 25 اسفندماه 1387، «بیانیة انتخابات مطالبات محور»
وزارت امور زنان را به خاطر بسپاریم چرا که اهمیت استراتژیک دارد! و اما هدف از این پیشنهاد ابلهانه ایجاد دو جامعة موازی «زنانه ـ مردانه» در کشور ایران است. میباید از طراحان چنین مسائل مضحکی پرسید، مگر «وزارت امور مردان» هم وجود دارد که میخواهید یک وزارتخانه مختص امور زنان تأسیس کنید؟ حتماً سیمین بهبهانی، مرضیه مرتاضی یا شیرین عبادی هم در این وزارتخانه به مقام وزارت منصوب میشوند! و جهت «تلاش» برای گسترش خشونت و تقسیم جامعه به دو بخش «زنانه ـ مردانه» جوایزی هم از سازمانهای رنگارنگ خارج از کشور، مشوقین واقعی گسترش حماقت و توحش در ایران، دریافت خواهند کرد.
به نظر ما اصلاً بهتر است دو رهبر، دو رئیس «جمهور»، دو مجلس خبرگان، دو شورای نگهبان و بالاخره دو کشور ایران ایجاد کنید؛ یکی کشور ایران زنانه و دیگری کشور ایران مردانه! مصلحت خواهران در این است که مردان در بخش مرکزی ایران کشور خود را تشکیل دهند و خواهران در سواحل! چرا که زینبهای زمان میتوانند دور از چشم نامحرم، و بدون حجاب در «خلیج همیشه فارس» و «خزر مال ایرانیان است و بس» آبتنی هم بفرمایند. به این منظور لازم است کفار روس را از بوشهر اخراج کرده، بجایشان انگلیسیهای دینپرست و خداترس را بگذارند که با چشمهای چپششان فقط نفت میبیند، و هرگز به خواهران نامحرم نگاه نمیکنند. خواهران همچنین «تلاش» فرمایند تا سازمانهای مسئول پخش جوایز رایگان بین فعلة مؤنث و مذکر فاشیسم در جمکران را به همراه کارفرمایانشان در رأس شرکتهای نفتی، برای صرف «خورش کنگر» در سواحل خزر دعوت کنند تا میهمانان همانجا لنگر بیندازند. خلاصه بگوئیم برای ارتقاء حقوق زنان از نوع «اندرونی»، این نوع «تلاشها» الزامی است!
البته بیانیة رودة سگ برای مسائل مهم دیگر نیز پیشنهاد «تلاش» ارائه کرده، از جمله تلاش برای حفظ اعدام و مجازات قصاص در پوشش مخالفت با سنگسار:
«تلاش برای لغو قانونی مجازات سنگسار و ممنوعیت اعدام افرادی که در سن زیر 18 سال مرتکب بزه شدهاند.»
همان منبع
این است یکی از مطالبات شارلاتانهای جمکران در بخش «حقوق بشر و آزادی»! این پیشنهاد «سرنوشت ساز» از طرف اصحاب رودة سگ نشان میدهد که مخالفنمایان حکومتی هیچ مخالفتی با «قصاص» و «اعدام» ندارند. برنامة اینان برای تأمین حقوق بشر و آزادی مطلوبشان این است که برای لغو سنگسار و ممنوعیت اعدام افراد زیر 18 سال «تلاش» بفرمایند! اصحاب روده چنان در بحر شارلاتانیسم و بلاهت غرق شدهاند که حتی زحمت توضیح نیز بر خود هموار نمیکنند؛ نمیگویند «تلاش» کذا چگونه و از چه طریقی صورت میپذیرد. چرا؟ چون اینان فقط با شعارهای خود جنجال به راه انداختهاند، و هیچ برنامهای ندارند!
«برنامة سیاسی» عبارت است از «طرح مطالبات» و «ارائة راهکار مشخص» برای دستیابی به مطالبات مطروحه. به زبان سادهتر، ابتدا «هدف» را مشخص میکنند، سپس راه رسیدن به آنرا ارائه میدهند. خارج از ارائة راهکار، طرح مطالبات صرف، از چارچوب شعار پوچ و عوامفریب فراتر نخواهد رفت. در این راستا، بیانیة «انتخابات مطالبات محور» بجز شیادی و شعار پوچ هیچ نیست. به عنوان نمونه در بخش «رفاه و عدالت»، اصحاب روده پیشنهاد «سعی» هم دادهاند!
برنامة جناب رئیس دانا، حاجیه سیمین بهبهانی، خواهر احمدی خراسانی، برادر سهراب مبشری، حاج فرخ نعمتپور و شرکاء این است که «سعی» کنند، بنیادهای بزرگ اقتصادی به بخش عمومی و مردم منتقل شود و تحت نظارت مردم قرار گیرد! البته مشخص نیست که «مردم» چگونه میتوانند بر عملکرد بنیادها «نظارت» داشته باشند؟ حتماً از طریق سکونت در ساختمان نهادها! به جزئیات پیشنهاد ابلهانة اینان اشاره کردیم تا همه بدانند چپالله از نظر مهملگوئی و بیسوادی در واقع در جایگاه روح الله نشسته. همانطور که به یاد داریم، در دستار مزدوری خمینی هم از این شعارهای ابلهانه فراوان یافت میشد. خمینی هم به وفور شعار «رفاه، مسکن و عدالت برای همه» را سر داده بود. ولی وقتی بر خر مراد سوار شد فریاد زد، «مگر ما برای نان انقلاب کردیم!» حال نوبت به شرکایاش رسیده که همان ترهات و شعارهای عوامفریب امام سیزدهم را در قالب بیانیة «انتخابات مطالبات محور» تحویل ما ملت بدهند. شارلاتانهای ریزهخوار استعمار وانمود میکنند که حکومت پوشالی جمکران «مستقل» است و میتواند در مورد صادرات و واردات هم مستقلاً تصمیم بگیرد:
«سعی در جهت انتقال مالکیت سازمانهای اقتصادی وابسته به نهادها، بنیادهای بزرگ اقتصادی و[...]به بخش عمومی و مردم با نظارت مردمی [...] محور قرارگرفتن تولید داخلی[...] جلوگیری از واردات بیرویه [...] استقلال مدیریت صندوق ذخیرة ارزی [...] حمایت از کشاورزان [...] تأمین کود و بذر[...]»
با واردات بیرویه مخالفاید؟ بیانیة شما در زمرة همین واردات است! خواهان حمایت از کشاورزان و تولید داخلی شدهاید؟ مسلم است که هیچکس با حمایت از کشاورزان و تولید داخلی مخالف نخواهد کرد، بجز حکومت جمکران که منافعاش با منافع ملی ما همسوئی ندارد، چرا که دست نشاندة استعمار است. ولی این حمایت از چه طریق میباید صورت پذیرد؟ این پرسشی است که اصحاب روده هیچ پاسخی برای آن ندارند، چرا که اینان نیز در کنار همین حکومت دستنشانده نشستهاند. ولی مضحکترین پیشنهاد اینان «استقلال بانک مرکزی» است!
در جهانی که بانکهای مرکزی اروپای غربی، علیرغم موضع مستحکم اقتصادی، همگی ملزم به پیروی از بانک مرکزی ایالات متحد شدهاند، داسالله، آشپرستها و لاتالله در جمکران بانک مرکزی مستقل میخواهند! همین کافی است که بدانیم امضاءکنندگان بیانیة مذکور تا چه حد از مرحله پرتاند:
«اصلاح نظام مدیریت اقتصادی از طریق استقلال بانک مرکزی [...]»
بله تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! پس بررسی بیانیة شارلاتانهای جمکران را در همینجا به پایان میبریم. گفتیم که اینان با مصادره و تحریف مطالبات مردم میخواهند جایگاه اوپوزیسیون را با هیاهو اشغال کنند تا مطالبات دمکراتیک مردم ایران در عمل مسکوت بماند. میدانیم که امضاءکنندگان بیانیة مذکور خواهان برقراری رابطه با آمریکا هم شدهاند تا ما اطمینان داشته باشیم اگر مطالبات ابلهپسند اینان محقق شود، خوشبختی ما ملت به طور کامل «تضمین» خواهد شد! حال آنکه پیوسته در همین وبلاگ گفتهایم که رابطة حکومت اسلامی با آمریکا هرگز قطع نشده. این آمریکا و حکومت اسلامی هستند که چنین ادعائی در سطح جهانی مطرح میکنند، و اینک شیپورچیهایشان هم بادبان در همین باد انداختهاند.
از نظر استراتژیک قطع رابطة آمریکا با این حکومت در عمل جهت سلب مسئولیت ایالات متحد از توحشی بود که حکومت اسلامی وظیفه داشت بر ملت ایران تحمیل کند. در واقع شعار حقوقبشر دوستانة جیمیکارتر منفور با نفسکشطلبی و عربدهجوئی خمینی، ابراهیم یزدی، ولات بازیهای خلخالی و بنیصدر جور در نمیآمد. در نتیجه لازم آمده بود که آمریکا در ظاهر رابطهاش را با حکومت اسلامی قطع کند، تا دست نوکرانش برای وحشیگری در ایران کاملاً باز باشد.
اشغال سفارت آمریکا توسط اوباش ساواک دو فایدة مهم داشت. از یکسو ثابت میکرد که این حکومت جمکران است که نمیخواهد با آمریکا ارتباط داشته باشد. و از سوی دیگر همه باید میپذیرفتند که در برابر کشتار و سرکوب مردم ایران از دستهای مقدس عموسام که خیلی خیلی هم ارواح شکمش مدافع حقوق بشر است، هیچکاری برنمیآید. به عبارت دیگر سیاست سازمان سیا در ایران همان بود که بعدها در دورة حکومت طالبان در افغانستان اعمال شد: قدرتمند جلوه دادن یک حکومت دست نشانده و وحشی که از هیچ قدرتی نمیهراسد و همة قدرتهای جهان را به چالش میطلبد! همین شرایط کاذب است که آمریکا میکوشد همچنان بر روابط خود با حکومت جمکران تحمیل کند تا تهدید بر روسیه را تداوم بخشد.
جنگ دروغین آمریکا با نوکراناش در جمکران بر سر «غنیسازی اورانیوم» نیز برگ زرین دیگری از دفتر همین «روابط سازنده» است! جمکران و واشنگتن همزمان در راه آغاز کار نیروگاه بوشهر سنگاندازی میکنند، و به این ترتیب تنور تهدید آمریکا بر علیه روسیه را که به معنای تجهیز گورکنها به سلاح هستهای است همچنان گرم و داغ نگاه میدارند. پارس کردن اکبر بهرمانی در مورد «راه اندازی نیروگاه بوشهر» توسط «خودمان» ریشه در همین بازی مهوع دارد. طبق قوانین و مقررات آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ایران حق غنیسازی اورانیوم برای مصارف نظامی را ندارد! اما هیچ قانونی نمیتواند دولت ایران را از غنیسازی اورانیوم برای مصارف صلحآمیز منع کند. به عبارت دیگر دولت ایران تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی حق غنیسازی اورانیوم را دارد. اشکال کار این بود که در تبلیغات رسانهای، گورکنها با پشتیبانی گاوچرانها «ظاهراً» به غنیسازی اورانیوم خارج از نظارت آژانس مشغول بودند! به این ترتیب آنگلوساکسونها هر لحظه اراده میکردند میتوانستند اعلام کنند، حکومت اسلامی به سلاح هستهای مجهز شده. همچنانکه در دوران نکبتبار ریاست جمهوری کلینتون، پاکستان ناگهان هستهای از آب درآمد. ولی این امر مانع از آن نیست که امروز پنتاگون به بهانة مبارزه با القاعده پاکستان را به سرنوشت افغانستان دچار نکند! خلاصه بگوئیم این است نتیجة نوکری برای آمریکا.
پنتاگون سیسال پیش با ایجاد حکومت اسلامی در ایران، و با کمک سازمان القاعده، جهاد با اتحاد جماهیرشوروی را سازمان داد. نتیجة این سیاست تشکیل حکومت طالبان در افغانستان شد که نهایت امر آمریکا را به اشغال نظامی افغانستان و عراق نیز وادار کرد. با در نظر گرفتن شرایط ویژة امروز، بزودی اشغال نظامی پاکستان نیز میتواند به این فهرست افتخارآفرین افزوده شود. هدف آمریکا گسترش دامنة جنگ، آنهم در کل منطقه است تا بتواند ضمن دامن زدن بر «اسرائیلستیزی»، همزمان چند «جهاد» دیگر را در آسیای مرکزی به راه اندازد.
همانطور که در وبلاگ «شکاف و کوکائین» اشاره شد، سخنرانی اوباما نشان از اهداف آشکار پنتاگون جهت گسترش دامنة جنگ به پاکستان دارد. ولی با توجه به سیاست آمریکا در منطقه، سیاستی که طی سی سال اخیر حاکم شده، این جنگ به پاکستان محدود نخواهد ماند. با این وجود اینبار گسترش جنگ همچون سالهای خوش «جنگسرد» در درازمدت نه تنها منافعی برای آنگلوساکسونها ندارد که نهایت امر منجر به از دست رفتن امپراتوریهای نفتی اینان در خاورمیانه نیز خواهد شد.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت