انبهسالاری!
...
امروز دوازدهم فروردینماه 1388، سیامین سالگرد تأسیس حکومت طالبان جمکران را به مردم ایران تسلیت میگوئیم و امیدواریم استقرار حکومت گورکنها غم آخرشان باشد. به این مناسبت سایت آخوندپرست «بیبیسی» مطلبی را به سالگرد 12 فروردین اختصاص داده که در این وبلاگ به بررسی آن خواهیم پرداخت. و اما پیش از ادامة مطلب باید حضور اهالی سایتزمانه، شاخک نعلینپرستان «بیبیسی» عرض کنیم که «مذهب»، یک بنیاد اجتماعی است، و هیچ ارتباطی با «اندیشه» ندارد! پس رویای تحریف و تخریب اعلامیة جهانی حقوق بشر را از سر فاشیستتان بیرون کنید. در ضمن «ایمان» پدیدهای «فردی» است و نمیتواند به صورت جمعی بررسی شود! «ایمان جمعی» در تاریخ بشر نمونهای جز «ناسیونال سوسیالیسم» و «استالینیسم» نداشته، پس با توسل به اصل جادوئی «ترادف کلی»، فردیت را با امور جمعی در ترادف قرار ندهید. البته ما میدانیم که شما از تفاوت بین «ایمان» و «دین» آگاهی دارید و به دلیل تعلق خاطر به فاشیسم است که مرز بین مفاهیم را مخدوش میکنید، ولی ممکن است دیگران فکر کنند چنین مرزشکنیهائی نشان نادانی و بلاهت شماست.
همایش سالانة بروکسل که در وبلاگ «انبه و ناتو» به آن اشاره شد اهمیت فراوان دارد و به همین دلیل رسانههای غرب در مورد جزئیات آن همگی خفقان گرفتهاند. و به همین دلیل برگزارکنندگان همایش از ورود خبرنگاران همراه لاوروف به سالن اجتماعات جلوگیری کردند. ما با بیصبری منتظریم که سازمان «گزارشگران بدون مرز» در اینمورد خاص که در «جهان آزاد» هم رخ داده سکوت خود را بشکند! هر چند که بازداشت خواهر رکسانا صابری که سالها «بدون مجوز» در جمکران به «خبرنگاری» اشتغال داشتند از نظر «بدون مرزها» اهمیت بیشتری دارد. میدانیم که اینروزها در منطقة پیشرفتة داکوتای شمالی، محل سکونت والدین «خواهر» رکسانا، سیل راه افتاده و خلاصه امکان خودکشی ایشان بینهایت افزایش یافته.
بله «گزارشگران بدون مرز» بهتر است با صدور بیانیه در مورد همایش بروکسل جایگاه واقعی خود را مشخص کنند تا ما هم بدانیم سازمان کذا مدافع چه نوع آزادی است؟ حال بازگردیم به 12 فروردینماه سال 1358، روز «رفراندوم» شارلاتانهای سیاسی و نوکران ایالات متحد در ایران که سایت ناخداکلمب و شاخک آن، «زمانه» نیز سخت به آن دخیل بستهاند. سایت زمانه، در مطلبی تحت عنوان «سیسال پیش در چنین روزی» بیانیة حزب «شریف» توده را منتشر کرده. به ادعای این سایت بیانیة مذکور در تاریخ 12 اسفندماه 1357 صادر شده، و 12 روز بعد در روزینامة اطلاعات، شیپور روتاری کلاب لندن منتشر میشود. سایت زمانه با این «تاریخسازی» نانی هم به حزب توده قرض میدهد، تا به ما بگوید، حزب کذا از مواضع زنستیز آقای خمینی مطلع نبوده! چرا که مواضع خمینی در مورد حجاب و زنان بعد از 12 اسفندماه اعلام شد. بگذریم! متن بیانیه حاکی از آن است که حزب توده، از آنجا که خواهان استقلال ملی، دمکراسی و سالمسازی اقتصادی و ... و خصوصاً پیشرفت اجتماعی است، نه تنها در «رفراندوم جمکران» شرکت میکند که از «هموطنان عزیز» هم دعوت میکند تا با شرکت در خیمه شببازی سازمان سیا به استقرار حکومت اسلامی رأی مثبت بدهند.
«داسالله» در توجیه موضع خائنانة خود توضیح میدهد که «نام» این جمهوری هیچ اهمیتی ندارد، مهم محتوای سیاست حکومت است. پس «مردم» باید بکوشند تا یک قانون اساسی مترقی تدوین شود! بله به زعم حزب توده، «مردم» که همه حقوقدان به شمار میروند و تدوین قانون اساسی را نیز بر عهده خواهند داشت، میباید علیرغم اسلامی بودن چارچوب حکومت، «تلاش» کنند تا قانون اساسی «مترقی» باشد. اگر به این بیانیه نیک بنگریم از تشابه عجیب آن با بیانیة «انتخابات، گفتمان مطالبات محور» دچار حیرت میشویم! در بیانیة مذکور نیز که آنرا «بیانیة اصحاب روده» خواندیم «مردم» میبایست متصدی اموری میشدند که به طریق اولی هیچ شناختی هم از آنها ندارند. به همین دلیل هم استنباط کردیم که بیانیة اصحاب روده دستپخت ساواک جمکران باید باشد. و دلیل شباهت آن به بیانیة حزب توده در سال 1357، این است که آبشخور هر دو کارخانة رجاله پروری است.
در هر حال بیانیة حزب توده چند روز پس از اعلام مواضع مترقی روحالله خمینی و دیگر آخوندهای قوم وقبیلهاش از جمله آخوند اشراقی در مورد زنان صادر شده! میبینیم که شارلاتانیسم داسالله اصلاً پدیدة جدیدی نیست. امروز متوجه میشویم که نیاکان خردمند ما حق داشتند که حزب کذا را همچون نعلینها جیرهخوار انگلستان بدانند. جناب نورالدین کیانوری در بیانیة خود ضمن تأکید بر پیشرفت و استقلال و دمکراسی و اینجور حرفها به عنوان مواضع حزب توده، میفرمایند:
«هموطنان! حزب توده برنامة خود را [...] بیان داشته [...] ما [...] براساس مشی خود [...] به سود جمهوری اسلامی رأی میدهیم [...] در مورد نام این جمهوری ما به همان ترتیب که [خمینی آن را] مطرح میکند [...] رأی میدهیم. زیرا اولاً اصل مطلب محتوای سیاست حکومتهاست. مردم مبارز ایران باید بکوشند تا قانون اساسی جدید بر پایة [...] استقلال ملی، صلح و دمکراسی و پیشرفت اجتماعی [...]منظم شود و دولتهای ناشی از مجلس آینده پیگیرانه در جهت قانون اساسی جدید عمل کند. ثانیا حفظ وحدت نظر و کلمه همه نیروهای ملی و دمکراتیک در شرایط کنونی یک امر حیاتی است. ما هموطنان عزیز را به دادن رأی مثبت به جمهوری اسلامی در همهپرسی آینده فرا میخوانیم.»
بله این است برخورد حزب چپنمای توده با مسائل ایران. بیانیههای بلاهتگستر این حزب با سخنرانیهای حماقتپرور مقامات گورکنها همسوئی کامل دارد، هر دو خواهان «حضور مردم در صحنه» میشوند! به این ترتیب مردم بجای «قانون» و حقوق قانونی مینشینند و نظم قانونی جای خود را به قانون شکنی و آشوب و هرج و مرج میسپارد. و برای تحقق چنین شرایطی بود که خرافات و توهمات دین مبنای «قانون» شناخته شد.
البته دچار توهم نشویم، حزب آشوبطلب توده از این امر آگاه بود، به همین دلیل از هموطنان دعوت میکرد در «رفراندوم» شرکت کنند و همانطور که «آیتالله» خمینی میگوید به حکومت اسلامی رأی مثبت بدهند.
حزب آخوندپرست توده نیز مانند خواهر ملیحه محمدی وظیفه داشته و دارد که «بدود» و مردم را به سوی «چاه» هدایت کند. اشتباه نکنیم عملکرد اینان با انبه خوردن بوزینة کذا تفاوتهائی دارد، اینان برای استقلال ملی و رفاه اجتماعی و ... انبه را به «هموطنان مبارز» تعارف میکنند. اصولاً حزب توده و طلاب شغلشان تعارف انبه به تودههای انقلابی و امت مستضعف و پابرهنه است، چرا که اینان به دلیل گرفتار شدن در دام احساسات و عواطف و شور اسلامی و انقلابی، انبة کذا را نسنجیده میل میفرمایند. رهبرشان خمینی هم دقیقاً همین برخورد را داشت، فقط امام سیزدهم وقتی انبه میل میفرمودند گرفتاری پس دادن آن به گردن دولت موقت میافتاد:
«بازرگان افزود [...] نه تنها روی دولت فشار میآورند، بلکه آقا را هم تحت فشار میگذارند، آقا هم یک پارچه احساس و انقلاب و عطوفت [...] احساسات ایشان را تحریک میکنند، آنوقت آقا [...] طاقت نمیآورند [...] بدون اینکه از ما بپرسند اعلامیه و دستور صادر میکنند و دست و پای ما را توی پوست گردو میگذارند. برق و آب را [مجانی کنید] گوشت یخزده [حرام است] اتوبوس مجانی بشود و از این حرفها [...] یکشنبه شب جمعه اخیر یعنی شش روز قبل [...] خدمتشان رسیدیم [...] گفتیم [...] آقا [...] شما هم که مثل سایر مردم...»
منبع: زمانه، «سیسال پیش در چنین روزی»
بله عبارت «یکشنبه شب جمعه اخیر یعنی شش روز قبل» را به خاطر بسپاریم که چنین تاریخ نگاریهائی در تاریخ بشر مسلماً بینظیر است. در هر حال این گوشهای است از «انقلاب» اسلامی! چند نوبت در هفته شیخ مهدی بازرگان با آن تهریش کثیف بر صفحة تلویزیون ظاهر میشد و از حماقت «آقا» گله میکرد و دادگاههای «انقلاب» هم دوستان دیروز آخوندها همچون هویدا را اعدام میکردند که ارتباطشان با «آقا» و دیگر روسپیهای سیاسی عضو دولت موقت برملا نشود. حال سایت زمانه را رها میکنیم و میپردازیم به گزارش «بیبیسی»، مورخ 31 مارس 2009، از رفراندوم 12 فروردینماه 1358. این گزارش با شرکت یزدی، بنیصدر، فرخ نگهدار و صادق زیباکلام تهیه شده و به یک مسابقة حماقت و دروغگوئی شبیه است که در آن یزدی و بنیصدر طبق معمول گوی سبقت از دیگران میربایند.
ویژگی مطلب «بیبیسی» این است که سلطنت برخاسته از کودتای استعماری را در تداوم امپراطوری هخامنشی قرار داده، گروه رجوی و فرخ نگهدار را «دمکراتیک» معرفی میکند! این گزارش که توسط «مریم رستگار» تهیه شده به ما میگوید «رفراندوم»، از روشهای دمکراتیک برای دریافت نظر اکثریت مردم در یک کشور است، در سال 1358، حدود 98 درصد مردم ایران به جمهوری اسلامی «رأی» دادند، ولی مشخص نیست که در پس برگزاری همه پرسی کذا اهداف دمکراتیک وجود داشته، در هر حال با این رفراندوم، تاج و تخت دو هزار و پانصد ساله برچیده شد!
نخستین پرسوناژ خیمه شب بازی «بیبیسی»، ابراهیم یزدی، پادوی سازمان سیا است که طبق معمول مهمل و دروغ تحویل مخاطب میدهد و نهضت عاظادی را مدافع قانون و حقوق بینالملل معرفی میکند. یزدی میگوید نهضت کذا خواهان برگزاری همهپرسی شد. چون لازم بود مردم به «شکل کلی نظام» رأی دهند تا قانون اساسی بر مبنای این انتخاب تدوین و تصویب شود. و اینجاست که بهتر به خیانت حزب عوامفریب توده پی میبریم. چرا؟ چون وقتی «مردم» به «جمهوری اسلامی» رأی داده باشند تدوین قانون اساسی دمکراتیک به خودی خود منتفی خواهد شد.
پرسوناژ بعدی صادق زیباکلام، از مداحان اکبر بهرمانی است که ادعا میکند، شیخ مهدی بازرگان خواهان «جمهوری دمکراتیک» بوده! پروفسور کم حافظه و خوشسابقه، صادق زیباکلام در یک حرکت با حذف «متین دفتری»، شیخ مهدی بازرگان را بجای وی مینشاند که نانی برای فدائیان فکل کراواتی اسلام به تنور فریب چسبانده باشد. پیش از ورود امام سیزدهم، مصطفی رحیمی در یک نامة سرگشاده تضاد «جمهور» را با اسلام مطرح کرد. در آنروزها شیخ مهدی برانداز خفقان اختیار کرده بودند. خوشبختانه متن نامة رحیمی هنوز موجود است، اعتراض متین دفتری را نیز به جمهوری نیست در جهان «اسلامی» نمیتوان از صفحة تاریخ ایران زدود. در ضمن هنوز هیچ چسبی در جهان اختراع نشده که با آن بتوان یک فاشیست مسلمان بازار تهران را به «دمکراسی» چسباند. همچنین هیچ چسبی نمیتواند جریانات چپ مرز پر گهر را به «سکولاریسم» وصل کند، چون گروه سکولار نمیتواند نعلینپرست باشد! نفر بعد!
نفر بعد، حاج فرخ نگهدار از رهبران «داسالله» است که مانند همة انقلابیون جیرهخوار سفارتخانة کذا در لندن، قبلة مسلمین جهان اقامت دارند! این روزها رفقای سابق پته دوستی ایشان را با لاجوردی هم بر آب افکندهاند. فرخ نگهدار، در ضمن پای ثابت «بحث آزاد» با مصباح یزدی و سروش بود و در بحثهای روشنفکرنمایانه رل نعش را بخوبی ایفا میکرد. این مبارز بزرگ جمکران فرمودهاند:
«گروههای دمکراتیکی مانند فدائیان خلق و مجاهدین معتقد بود که پیش از برگزاری همه پرسی باید یک بحث اجتماعی فراگیر انجام شود [...] ولی حمایت بیشتر جامعه از [خمینی] باعث شد تا [حرف او] پیش برود.»
عجیب است که در برهة مشخصی «اکثریت جامعه» ارادة خود را بر اقلیت تحمیل میکند ولی همین جامعه، امروز در برابر یک «اقلیت» حاکم اینچنین عاجز مانده! چرا؟ چون در واقع زمانیکه منافع استعمار با مطالبات گلة گمشده همسوئی داشته باشد، اکثریت «جامعه» همه کاره میشود! زمانیکه مطالبات ملی مطرح میشود، استعمار پشت سر اقلیت حاکم قرار میگیرد. اینگونه است که چپاول و سرکوب ما ملت همواره از طریق «تمرکز بر یک نقطه» امکانپذیر شده: قرارداد تنباکو، ملی شدن نفت، نفرت از شاه، نبرد با آمریکا، آزادی قدس، اصلاحات، انرژی هستهای، و امروز قایم باشک با باراکاوباما! از مطلب دور افتادیم بازگردیم به سخنان فرخ نگهدار که میگوید، در رفراندوم شرکت نکردیم چرا که دمکراتیک نبود! نمیدانستیم داسالله در ایران طرفدار شیوههای دمکراتیک بوده! فرخجان! چرا زودتر نگفتید که ما هم به صفوف دمکراتیک شما و مجاهدین بپیوندیم؟!
بنیصدر آخرین پرسوناژ خیمه شببازی ناخداکلمب است که وارد صحنه میشود، ایشان به عنوان حسن ختام میآیند چرا که بیش از دیگران مهمل میبافند و باعث انبساط خاطر شنوندگان میشوند. آخوند بنیصدر متخصص اختراع «اسلام نوین»، اخیراً در روزنامهشان هم اعلام کردهاند «اسلام با جنگ برای اشاعة دین مخالف است!» به این ترتیب متوجه میشویم که محمد برای اسلام نمیجنگید و کسی را تهدید نمیکرد که اگر اسلام نیاوری سرت را با یک ضربت از بدن جدا خواهیم کرد! آنکسی هم که میگفت موی زن اشعه دارد حتماً این «بنیصدر» نبوده! آن اسلام با «اسلام مترقی»، ویراست اربابان بنیصدر متفاوت است، آن بنیصدر هم با این یکی، تومنی هفتصنار فرق میکند! در هر حال بنیصدر «مترقی» میگوید، خمینی اول گفت «جمهوری اسلامی دمکراتیک»، بعد دمکراتیک را برداشت! بنیصدر میافزاید، منظور از «جمهوری» استقلال مردم در حاکمیت بود! بله، این تعریف نابغة بزرگ از جمهور است: استقلال مردم در حاکمیت!
«به این معنا که هیچ مقامی در داخل مرزها شریک حاکمیت مردم نیست و در بیرون مرزها هم هیچ قدرت خارجی شریک این حاکمیت نخواهد بود»
البته خارج از لفاظیها، جمهوری اسلامی همانقدر ابلهانه است که جمهوری اسلامی دمکراتیک! ولی اینکه به صرف تغییر نام، یک حکومت دست نشانده و کودتائی به یک حاکمیت مستقل تبدیل شود، حتماً از اختراعات بنیصدر است. اخیراً ایشان پیشنهاد مضحکتری هم به نام «ولایت جمهور» مطرح کردهاند. پروفسور بنیصدر میگوید، قرار بود ولایت جمهور باشد ولی در مجلس خبرگان همه چیز تغییر کرد! ای بابا! دیدید پروفسور بنیصدر چطور از اینها رو دست خورد؟
هموطنان! ما [...] براساس مشی خود [...] به سود جمهوری اسلامی رأی میدهیم [...] در مورد نام این جمهوری ما به همان ترتیب که سازمان ناتو آن را مطرح میکند [...] رأی میدهیم. زیرا اصل مطلب خواست استعمار است. حفظ وحدت همة نیروهای ضدملی و انسانستیز در شرایط کنونی یک امر حیاتی است. ما هموطنان عزیز را به دادن رأی مثبت به جمهوری اسلامی در همهپرسی آینده فرا میخوانیم [...]گروههای دمکراتیکی مانند فدائیان خلق و مجاهدین معتقد بودند که پیش از برگزاری همه پرسی باید یک بحث اجتماعی فراگیر انجام شود [...] ولی حمایت استعمار از خمینی باعث شد تا حرف او پیش برود. [...] بازرگان افزود [...] یکشنبه شب جمعة اخیر یعنی شش روز قبل [...] خدمتشان رسیدیم [...] گفتیم [...] هیچ مقامی در داخل مرزها در برابر قانون مسئول نباشد، در بیرون مرزها هم هیچ قدرت خارجی شریک این حاکمیت نخواهد بود، این حاکمیت باید پادوی ابدمدت سازمان دینپرور ناتو باقی بماند[...] انبة خوب هم داریم!
همایش سالانة بروکسل که در وبلاگ «انبه و ناتو» به آن اشاره شد اهمیت فراوان دارد و به همین دلیل رسانههای غرب در مورد جزئیات آن همگی خفقان گرفتهاند. و به همین دلیل برگزارکنندگان همایش از ورود خبرنگاران همراه لاوروف به سالن اجتماعات جلوگیری کردند. ما با بیصبری منتظریم که سازمان «گزارشگران بدون مرز» در اینمورد خاص که در «جهان آزاد» هم رخ داده سکوت خود را بشکند! هر چند که بازداشت خواهر رکسانا صابری که سالها «بدون مجوز» در جمکران به «خبرنگاری» اشتغال داشتند از نظر «بدون مرزها» اهمیت بیشتری دارد. میدانیم که اینروزها در منطقة پیشرفتة داکوتای شمالی، محل سکونت والدین «خواهر» رکسانا، سیل راه افتاده و خلاصه امکان خودکشی ایشان بینهایت افزایش یافته.
بله «گزارشگران بدون مرز» بهتر است با صدور بیانیه در مورد همایش بروکسل جایگاه واقعی خود را مشخص کنند تا ما هم بدانیم سازمان کذا مدافع چه نوع آزادی است؟ حال بازگردیم به 12 فروردینماه سال 1358، روز «رفراندوم» شارلاتانهای سیاسی و نوکران ایالات متحد در ایران که سایت ناخداکلمب و شاخک آن، «زمانه» نیز سخت به آن دخیل بستهاند. سایت زمانه، در مطلبی تحت عنوان «سیسال پیش در چنین روزی» بیانیة حزب «شریف» توده را منتشر کرده. به ادعای این سایت بیانیة مذکور در تاریخ 12 اسفندماه 1357 صادر شده، و 12 روز بعد در روزینامة اطلاعات، شیپور روتاری کلاب لندن منتشر میشود. سایت زمانه با این «تاریخسازی» نانی هم به حزب توده قرض میدهد، تا به ما بگوید، حزب کذا از مواضع زنستیز آقای خمینی مطلع نبوده! چرا که مواضع خمینی در مورد حجاب و زنان بعد از 12 اسفندماه اعلام شد. بگذریم! متن بیانیه حاکی از آن است که حزب توده، از آنجا که خواهان استقلال ملی، دمکراسی و سالمسازی اقتصادی و ... و خصوصاً پیشرفت اجتماعی است، نه تنها در «رفراندوم جمکران» شرکت میکند که از «هموطنان عزیز» هم دعوت میکند تا با شرکت در خیمه شببازی سازمان سیا به استقرار حکومت اسلامی رأی مثبت بدهند.
«داسالله» در توجیه موضع خائنانة خود توضیح میدهد که «نام» این جمهوری هیچ اهمیتی ندارد، مهم محتوای سیاست حکومت است. پس «مردم» باید بکوشند تا یک قانون اساسی مترقی تدوین شود! بله به زعم حزب توده، «مردم» که همه حقوقدان به شمار میروند و تدوین قانون اساسی را نیز بر عهده خواهند داشت، میباید علیرغم اسلامی بودن چارچوب حکومت، «تلاش» کنند تا قانون اساسی «مترقی» باشد. اگر به این بیانیه نیک بنگریم از تشابه عجیب آن با بیانیة «انتخابات، گفتمان مطالبات محور» دچار حیرت میشویم! در بیانیة مذکور نیز که آنرا «بیانیة اصحاب روده» خواندیم «مردم» میبایست متصدی اموری میشدند که به طریق اولی هیچ شناختی هم از آنها ندارند. به همین دلیل هم استنباط کردیم که بیانیة اصحاب روده دستپخت ساواک جمکران باید باشد. و دلیل شباهت آن به بیانیة حزب توده در سال 1357، این است که آبشخور هر دو کارخانة رجاله پروری است.
در هر حال بیانیة حزب توده چند روز پس از اعلام مواضع مترقی روحالله خمینی و دیگر آخوندهای قوم وقبیلهاش از جمله آخوند اشراقی در مورد زنان صادر شده! میبینیم که شارلاتانیسم داسالله اصلاً پدیدة جدیدی نیست. امروز متوجه میشویم که نیاکان خردمند ما حق داشتند که حزب کذا را همچون نعلینها جیرهخوار انگلستان بدانند. جناب نورالدین کیانوری در بیانیة خود ضمن تأکید بر پیشرفت و استقلال و دمکراسی و اینجور حرفها به عنوان مواضع حزب توده، میفرمایند:
«هموطنان! حزب توده برنامة خود را [...] بیان داشته [...] ما [...] براساس مشی خود [...] به سود جمهوری اسلامی رأی میدهیم [...] در مورد نام این جمهوری ما به همان ترتیب که [خمینی آن را] مطرح میکند [...] رأی میدهیم. زیرا اولاً اصل مطلب محتوای سیاست حکومتهاست. مردم مبارز ایران باید بکوشند تا قانون اساسی جدید بر پایة [...] استقلال ملی، صلح و دمکراسی و پیشرفت اجتماعی [...]منظم شود و دولتهای ناشی از مجلس آینده پیگیرانه در جهت قانون اساسی جدید عمل کند. ثانیا حفظ وحدت نظر و کلمه همه نیروهای ملی و دمکراتیک در شرایط کنونی یک امر حیاتی است. ما هموطنان عزیز را به دادن رأی مثبت به جمهوری اسلامی در همهپرسی آینده فرا میخوانیم.»
بله این است برخورد حزب چپنمای توده با مسائل ایران. بیانیههای بلاهتگستر این حزب با سخنرانیهای حماقتپرور مقامات گورکنها همسوئی کامل دارد، هر دو خواهان «حضور مردم در صحنه» میشوند! به این ترتیب مردم بجای «قانون» و حقوق قانونی مینشینند و نظم قانونی جای خود را به قانون شکنی و آشوب و هرج و مرج میسپارد. و برای تحقق چنین شرایطی بود که خرافات و توهمات دین مبنای «قانون» شناخته شد.
البته دچار توهم نشویم، حزب آشوبطلب توده از این امر آگاه بود، به همین دلیل از هموطنان دعوت میکرد در «رفراندوم» شرکت کنند و همانطور که «آیتالله» خمینی میگوید به حکومت اسلامی رأی مثبت بدهند.
حزب آخوندپرست توده نیز مانند خواهر ملیحه محمدی وظیفه داشته و دارد که «بدود» و مردم را به سوی «چاه» هدایت کند. اشتباه نکنیم عملکرد اینان با انبه خوردن بوزینة کذا تفاوتهائی دارد، اینان برای استقلال ملی و رفاه اجتماعی و ... انبه را به «هموطنان مبارز» تعارف میکنند. اصولاً حزب توده و طلاب شغلشان تعارف انبه به تودههای انقلابی و امت مستضعف و پابرهنه است، چرا که اینان به دلیل گرفتار شدن در دام احساسات و عواطف و شور اسلامی و انقلابی، انبة کذا را نسنجیده میل میفرمایند. رهبرشان خمینی هم دقیقاً همین برخورد را داشت، فقط امام سیزدهم وقتی انبه میل میفرمودند گرفتاری پس دادن آن به گردن دولت موقت میافتاد:
«بازرگان افزود [...] نه تنها روی دولت فشار میآورند، بلکه آقا را هم تحت فشار میگذارند، آقا هم یک پارچه احساس و انقلاب و عطوفت [...] احساسات ایشان را تحریک میکنند، آنوقت آقا [...] طاقت نمیآورند [...] بدون اینکه از ما بپرسند اعلامیه و دستور صادر میکنند و دست و پای ما را توی پوست گردو میگذارند. برق و آب را [مجانی کنید] گوشت یخزده [حرام است] اتوبوس مجانی بشود و از این حرفها [...] یکشنبه شب جمعه اخیر یعنی شش روز قبل [...] خدمتشان رسیدیم [...] گفتیم [...] آقا [...] شما هم که مثل سایر مردم...»
منبع: زمانه، «سیسال پیش در چنین روزی»
بله عبارت «یکشنبه شب جمعه اخیر یعنی شش روز قبل» را به خاطر بسپاریم که چنین تاریخ نگاریهائی در تاریخ بشر مسلماً بینظیر است. در هر حال این گوشهای است از «انقلاب» اسلامی! چند نوبت در هفته شیخ مهدی بازرگان با آن تهریش کثیف بر صفحة تلویزیون ظاهر میشد و از حماقت «آقا» گله میکرد و دادگاههای «انقلاب» هم دوستان دیروز آخوندها همچون هویدا را اعدام میکردند که ارتباطشان با «آقا» و دیگر روسپیهای سیاسی عضو دولت موقت برملا نشود. حال سایت زمانه را رها میکنیم و میپردازیم به گزارش «بیبیسی»، مورخ 31 مارس 2009، از رفراندوم 12 فروردینماه 1358. این گزارش با شرکت یزدی، بنیصدر، فرخ نگهدار و صادق زیباکلام تهیه شده و به یک مسابقة حماقت و دروغگوئی شبیه است که در آن یزدی و بنیصدر طبق معمول گوی سبقت از دیگران میربایند.
ویژگی مطلب «بیبیسی» این است که سلطنت برخاسته از کودتای استعماری را در تداوم امپراطوری هخامنشی قرار داده، گروه رجوی و فرخ نگهدار را «دمکراتیک» معرفی میکند! این گزارش که توسط «مریم رستگار» تهیه شده به ما میگوید «رفراندوم»، از روشهای دمکراتیک برای دریافت نظر اکثریت مردم در یک کشور است، در سال 1358، حدود 98 درصد مردم ایران به جمهوری اسلامی «رأی» دادند، ولی مشخص نیست که در پس برگزاری همه پرسی کذا اهداف دمکراتیک وجود داشته، در هر حال با این رفراندوم، تاج و تخت دو هزار و پانصد ساله برچیده شد!
نخستین پرسوناژ خیمه شب بازی «بیبیسی»، ابراهیم یزدی، پادوی سازمان سیا است که طبق معمول مهمل و دروغ تحویل مخاطب میدهد و نهضت عاظادی را مدافع قانون و حقوق بینالملل معرفی میکند. یزدی میگوید نهضت کذا خواهان برگزاری همهپرسی شد. چون لازم بود مردم به «شکل کلی نظام» رأی دهند تا قانون اساسی بر مبنای این انتخاب تدوین و تصویب شود. و اینجاست که بهتر به خیانت حزب عوامفریب توده پی میبریم. چرا؟ چون وقتی «مردم» به «جمهوری اسلامی» رأی داده باشند تدوین قانون اساسی دمکراتیک به خودی خود منتفی خواهد شد.
پرسوناژ بعدی صادق زیباکلام، از مداحان اکبر بهرمانی است که ادعا میکند، شیخ مهدی بازرگان خواهان «جمهوری دمکراتیک» بوده! پروفسور کم حافظه و خوشسابقه، صادق زیباکلام در یک حرکت با حذف «متین دفتری»، شیخ مهدی بازرگان را بجای وی مینشاند که نانی برای فدائیان فکل کراواتی اسلام به تنور فریب چسبانده باشد. پیش از ورود امام سیزدهم، مصطفی رحیمی در یک نامة سرگشاده تضاد «جمهور» را با اسلام مطرح کرد. در آنروزها شیخ مهدی برانداز خفقان اختیار کرده بودند. خوشبختانه متن نامة رحیمی هنوز موجود است، اعتراض متین دفتری را نیز به جمهوری نیست در جهان «اسلامی» نمیتوان از صفحة تاریخ ایران زدود. در ضمن هنوز هیچ چسبی در جهان اختراع نشده که با آن بتوان یک فاشیست مسلمان بازار تهران را به «دمکراسی» چسباند. همچنین هیچ چسبی نمیتواند جریانات چپ مرز پر گهر را به «سکولاریسم» وصل کند، چون گروه سکولار نمیتواند نعلینپرست باشد! نفر بعد!
نفر بعد، حاج فرخ نگهدار از رهبران «داسالله» است که مانند همة انقلابیون جیرهخوار سفارتخانة کذا در لندن، قبلة مسلمین جهان اقامت دارند! این روزها رفقای سابق پته دوستی ایشان را با لاجوردی هم بر آب افکندهاند. فرخ نگهدار، در ضمن پای ثابت «بحث آزاد» با مصباح یزدی و سروش بود و در بحثهای روشنفکرنمایانه رل نعش را بخوبی ایفا میکرد. این مبارز بزرگ جمکران فرمودهاند:
«گروههای دمکراتیکی مانند فدائیان خلق و مجاهدین معتقد بود که پیش از برگزاری همه پرسی باید یک بحث اجتماعی فراگیر انجام شود [...] ولی حمایت بیشتر جامعه از [خمینی] باعث شد تا [حرف او] پیش برود.»
عجیب است که در برهة مشخصی «اکثریت جامعه» ارادة خود را بر اقلیت تحمیل میکند ولی همین جامعه، امروز در برابر یک «اقلیت» حاکم اینچنین عاجز مانده! چرا؟ چون در واقع زمانیکه منافع استعمار با مطالبات گلة گمشده همسوئی داشته باشد، اکثریت «جامعه» همه کاره میشود! زمانیکه مطالبات ملی مطرح میشود، استعمار پشت سر اقلیت حاکم قرار میگیرد. اینگونه است که چپاول و سرکوب ما ملت همواره از طریق «تمرکز بر یک نقطه» امکانپذیر شده: قرارداد تنباکو، ملی شدن نفت، نفرت از شاه، نبرد با آمریکا، آزادی قدس، اصلاحات، انرژی هستهای، و امروز قایم باشک با باراکاوباما! از مطلب دور افتادیم بازگردیم به سخنان فرخ نگهدار که میگوید، در رفراندوم شرکت نکردیم چرا که دمکراتیک نبود! نمیدانستیم داسالله در ایران طرفدار شیوههای دمکراتیک بوده! فرخجان! چرا زودتر نگفتید که ما هم به صفوف دمکراتیک شما و مجاهدین بپیوندیم؟!
بنیصدر آخرین پرسوناژ خیمه شببازی ناخداکلمب است که وارد صحنه میشود، ایشان به عنوان حسن ختام میآیند چرا که بیش از دیگران مهمل میبافند و باعث انبساط خاطر شنوندگان میشوند. آخوند بنیصدر متخصص اختراع «اسلام نوین»، اخیراً در روزنامهشان هم اعلام کردهاند «اسلام با جنگ برای اشاعة دین مخالف است!» به این ترتیب متوجه میشویم که محمد برای اسلام نمیجنگید و کسی را تهدید نمیکرد که اگر اسلام نیاوری سرت را با یک ضربت از بدن جدا خواهیم کرد! آنکسی هم که میگفت موی زن اشعه دارد حتماً این «بنیصدر» نبوده! آن اسلام با «اسلام مترقی»، ویراست اربابان بنیصدر متفاوت است، آن بنیصدر هم با این یکی، تومنی هفتصنار فرق میکند! در هر حال بنیصدر «مترقی» میگوید، خمینی اول گفت «جمهوری اسلامی دمکراتیک»، بعد دمکراتیک را برداشت! بنیصدر میافزاید، منظور از «جمهوری» استقلال مردم در حاکمیت بود! بله، این تعریف نابغة بزرگ از جمهور است: استقلال مردم در حاکمیت!
«به این معنا که هیچ مقامی در داخل مرزها شریک حاکمیت مردم نیست و در بیرون مرزها هم هیچ قدرت خارجی شریک این حاکمیت نخواهد بود»
البته خارج از لفاظیها، جمهوری اسلامی همانقدر ابلهانه است که جمهوری اسلامی دمکراتیک! ولی اینکه به صرف تغییر نام، یک حکومت دست نشانده و کودتائی به یک حاکمیت مستقل تبدیل شود، حتماً از اختراعات بنیصدر است. اخیراً ایشان پیشنهاد مضحکتری هم به نام «ولایت جمهور» مطرح کردهاند. پروفسور بنیصدر میگوید، قرار بود ولایت جمهور باشد ولی در مجلس خبرگان همه چیز تغییر کرد! ای بابا! دیدید پروفسور بنیصدر چطور از اینها رو دست خورد؟
هموطنان! ما [...] براساس مشی خود [...] به سود جمهوری اسلامی رأی میدهیم [...] در مورد نام این جمهوری ما به همان ترتیب که سازمان ناتو آن را مطرح میکند [...] رأی میدهیم. زیرا اصل مطلب خواست استعمار است. حفظ وحدت همة نیروهای ضدملی و انسانستیز در شرایط کنونی یک امر حیاتی است. ما هموطنان عزیز را به دادن رأی مثبت به جمهوری اسلامی در همهپرسی آینده فرا میخوانیم [...]گروههای دمکراتیکی مانند فدائیان خلق و مجاهدین معتقد بودند که پیش از برگزاری همه پرسی باید یک بحث اجتماعی فراگیر انجام شود [...] ولی حمایت استعمار از خمینی باعث شد تا حرف او پیش برود. [...] بازرگان افزود [...] یکشنبه شب جمعة اخیر یعنی شش روز قبل [...] خدمتشان رسیدیم [...] گفتیم [...] هیچ مقامی در داخل مرزها در برابر قانون مسئول نباشد، در بیرون مرزها هم هیچ قدرت خارجی شریک این حاکمیت نخواهد بود، این حاکمیت باید پادوی ابدمدت سازمان دینپرور ناتو باقی بماند[...] انبة خوب هم داریم!
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت