چهارشنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۸


بمب «وحدت»!
...
مخالفت با حکومت اسلامی و یا نفرت از احمدی‌نژاد و خامنه‌ای به هیچ عنوان حماقت را توجیه نمی‌کند. ترور فجیع مسعود علی‌محمدی توطئة محفل کودتاست، و شرکت در مراسم یادبود او حمایت از موسوی و پای گذاردن به تلة توطئه‌گران خواهد بود. اربابان حکومت اسلامی با ترور یک استاد دانشگاه قصد ایجاد بحران در دانشگاه و ایجاد اجماع به نفع فاشیست‌های گروه موسوی را دارند. این ترور در واقع «بازتولید» ترور کامران نجات‌للهی در دی‌ماه سال 1357 است، منتهی در ابعادی گسترده‌تر. نجات‌اللهی را در وزارت علوم به قتل رساندند،‌ و علیرغم شایعات ورق‌پاره‌های حکومت در مورد حملة نظامیان به استادان متحصن و ... قاتل وی در بین متحصنین بود! ترور نجات‌اللهی با هدف ارعاب دانشگاهیان غیرمذهبی و غیرسیاسی و جذب آنان به صفوف اسلام‌گرایان «مخالف شاه» صورت گرفت. همچنانکه ترور علی‌محمدی با هدف جذب دانشگاهیان «بی‌طرف» به جبهة موسوی جلاد انجام پذیرفت. تردیدی نیست که بیانیة 54 تن از «نخبگان» ساکن غرب برای ‌حمایت از «طرح موسوی»‌ در راستای تحقق همین توطئه صادر شده. پس تعجب ندارد که در این فهرست «درخشان» به نام‌های آخوند دباشی و شیخ عباس‌میلانی، از اوباشان فعال سازمان طالبان‌پرور سیا نیز برخورد ‌کنیم.

هدف از ترور مسعود علی‌محمدی تحقق همان آرزوهای طلائی شیخ مهدی کروبی است که بر پایة آن این شیخ جنایتکار «یک جمهوری اسلامی با ولایت فقیه و مشروعیت 98 درصدی» می‌طلبید! در اوائل دی‌ماه 1357 نیز اربابان حکومت اسلامی با ترور کامران نجات‌اللهی، استاد دانشکدة‌ پلی‌تکنیک که هیچ گرایش ایدئولوژیک از نظر سیاسی نشان نداده، و فاقد ریش و نعلین نیز بود، موفق شدند بین اقشار مختلف غیرمذهبی و اوباش حوزه و اراذل انجمن‌های اسلامی یک «اجماع» گسترده بر محور حمایت از «خر دجال» ایجاد کنند.

ماجرا از این قرار بود که کامران نجات‌اللهی با گروهی دیگر از استادان دانشگاه در ساختمان وزارت علوم «متحصن» شده بودند. روز ششم دیماه خبر «قتل دکترنجات‌اللهی» در شهر پیچید. سپس شایع کردند که دولت اجازة تشییع جنازة او را نمی‌دهد و ... و بعد گفتند مجوز مراسم تشییع جنازه صادر شده، و نتیجه این شد که برای شرکت در این مراسم جمعیت انبوهی در برابر بیمارستان پهلوی تجمع کند. از عزاداران حرفه‌ای ساواک و علافان و ماجراجویان تا استادان فرهیختة دانشگاه که از آخوند جماعت متنفر بودند و اکنون در فرنگستان بر حماقت آنروز خود تأسف می‌خورند، تا گیتی خواننده در برابر در اصلی بیمارستان پهلوی صف کشیدند! باری حضرات جسد را تحویل گرفته به سوی دانشگاه تهران حرکت می‌کنند، البته در کمال آرامش، بدون شعار و بدون هیاهو. نظامیان هم در دو طرف کاروان سوگواران به حرکت درمی‌آیند. همینکه جمعیت از برابر پارک فرح عبور کرده به خیابان امیرآباد جنوبی پای می‌گذارد، ناگهان آرایش صفوف نظامیان تغییر می‌کند و همه در پیاده رو در سمت راست جمعیت ردیف می‌شوند و با شلیک تیرهوائی و گاز اشک‌آور در صدد متفرق کردن عزاداران برمی‌آیند. به این ترتیب مردم به سوی خیابان‌های فرعی می‌گریزند و ... و طبیعی است که وارد خانة ساکنین محل ‌شوند. گویا به دلیل برنامة روزانة آشوب و شلیک تیرهوائی اکثر مردم در خانه‌های خود را باز می‌گذاشتند که مبارزان «راه حق» و شوت‌وپرت‌ها بتوانند پناه گیرند.

بله با به روی صحنه آوردن این نمایش مهوع یک پولاریزاسیون وسیع در تهران ایجاد شد. تمام کسانی که برای ابراز انزجار از قتل وحشیانة یک استاد «متحصن» دانشگاه تجمع کرده بودند تبدیل شدند به پیام‌آوران پروپاگاند براندازانة استعمار غرب، و خصوصاً حامیان روح‌الله خمینی! در واقع هیچکس نمی‌توانست بپذیرد که حکومت نظامی پس از صدور مجوز تشییع جنازة‌ کامران نجات‌اللهی بدون دلیل مشایعت کنندگان را مورد تهاجم نیز قرار دهد.

نتیجة این توطئة سازمان یافته آن شد که همة آشنایان حاضر در صحنه که هم از نعلین و چادرسیاه نفرت داشتند، هم از آشوب‌های روزانه به تنگ آمده بودند، ناگهان در کنار اسلامگرایان و دیگر مخالفان شاه قرار گرفتند. دلیل هم اینکه حضرات می‌پنداشتند اسلام‌گرایان به «خشونت» حکومت اعتراض دارند! حال آنکه اسلام‌گرایان از آنچه رخ داده بود بسیار هم خرسند بودند و اصولاً از «کمبود خشونت» گلایه داشتند؛ اینان خشونت بیشتر می‌طلبیدند‌! همچنانکه امروز نیز در ظاهر طاعون سبز به خشونت و وحشیگری معترض است. و دیدیم که روز عاشورا ساواک جمکران برای گسترش دامنة خشونت چه برنامة مهوعی تدارک دیده بود: تحمیل انزوای رسانه‌ای، تهاجم وحشیانة گروه‌های «ضربت» به نیروهای انتظامی و شایعه پراکنی پیرامون شهدای فرضی از یکسو، و «توهین به مقدسات» از سوی دیگر!

شاهدیم که پس از ترور علی‌محمدی تمام محفلک‌های کودتا، هم‌صدا با بوق‌های استعمار در کشورمان به شعارهای مضحکی روی آورده‌اند که پس از اشغال فرمایشی سفارت آمریکا و طی دوران جنگ با عراق بر سر زبان‌ها انداخته بودند! در چارچوب چنین نمایشی است که علی‌محمدی، «طرفدار موسوی» و خواهان حل مشکلات کشور در دانشگاه معرفی می‌شود! باری، پس از قتل کامران نجات‌اللهی نیز «قطار انقلاب» واقعاً به راه افتاد و اینک گویا شیخ کروبی هوس کرده قطار کذا را به همان «ریل» بازگرداند، تا دست اربابان در غرب برای چپاول ملت ایران بازتر شود. برای اینکه با محفلک‌های استعمار منتفع از قتل علی‌محمدی آشنا شویم کافی است نگاهی به اظهارات مقامات جمکران و به ویژه اکبر بهرمانی،‌ مبتکر راه حل «عقلانی» مشکلات بیاندازیم. به گزارش بی‌بی‌سی، مورخ 13 ژانویه 2010، اکبر بهرمانی تروری را که توسط محفل خود وی صورت گرفته، «توطئه برضد حکومت» خوانده، خواهان مبارزه با توطئه‌گران می‌شود.

همچنانکه گفتیم محفل اکبر بهرمانی برای حل مسائل کشور راهی جز ترور نمی‌شناسد. این راه مقدس دهه‌هاست که در ایران از طریق «فتوی» پیموده می‌شود و پس از «انقلاب شکوهمند» 1357، رهروانی انبوه‌تر و مصمم‌تر یافته، چرا که هر چه خشونت گسترش یابد منافع استعمار غرب بهتر تأمین خواهد شد. به همین دلیل است که غربی‌ها دست از حکومت‌های اسلامی نمی‌شویند. به ویژه در ایران که حکومت‌اش جز لات و اوباش قانون‌شکن هیچ در چنته ندارد. یکی از نمونه اوباشان این حکومت علی مطهری، برادر عیال پاسدار لاریجانی است. این فرد که از نمایند‌گان مجلس فرمایشی جمکران به شمار می‌رود هنوز نمی‌داند که حق دخالت در قوة قضائیه را ندارد در نتیجه با ارسال نامة سرگشاده برای رئیس قوة قضائیه به انتصاب قاضی مرتضوی در جایگاه «رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز»‌ اعتراض می‌کند. و این نامة مفتضح که نشان «نادانی» و «قانون‌شکنی» مطهری است، با کد: 81074 در سایت تابناک، مورخ 23 دیماه 1388 به عنوان «اختصاصی تابناک» منتشر می‌شود! خلاصه بگوئیم در این نظام مقدس «خرتوخر» عجیبی به راه افتاده، و امور کشور به دست اراذل سازمان به اصطلاح «امنیت» اداره می‌شود. سازمانی که جز «گسترش بحران» جهت «سربازگیری» هیچ هدف دیگری ندارد. و مسلم بدانیم که جنایات‌‌اش به ترور علی‌محمدی محدود نخواهد ماند، چرا که اهداف عالیة اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن بدون یک «کاروان خردجال» شکوهمند تأمین نمی‌شود. به همین جهت اینان هر چه در توان دارند به کار می‌گیرند تا در برابر سنگر فرسودة «باطل»، یک «سنگر حق» تازه نفس و خونخوارتر ایجاد کنند. سنگر باطل امروز همان «سنگر حق» در سه دهة پیش است که به دلیل فرسایش دیگر نمی‌تواند مسند «حق» را اشغال کند، و می‌باید صحنه را به نفع رقیب ترک گوید.

الگوی عملکرد استعمار در ایران بر روابط «طبیعی» و غریزی وحوش منطبق است. به عنوان نمونه در گلة شیرها زمانی که شیرنر به دلیل فرسودگی قدرت دفاع از گله را از دست می‌دهد، در برابر شیرنر جوان و تازه وارد بدون مقاومت جایگاه خود را واگذار کرده، پا به فرار می‌گذارد. در جامعة ایران نیز به محض اینکه قدرت سرکوب حکومت در برابر ملت متزلزل می‌شود، نیروهای به اصطلاح امنیتی برای دوقطبی کردن جامعه و ایجاد اجماع بر محور «مرگ» در عرصه‌های مختلف فعال می‌شوند. اینان کار خود را با «شایعه پراکنی» آغاز کرده، با ایجاد آشوب، به سرکوب ناراضیان پرداخته، همزمان نیروهای انتظامی را نیز ابتر می‌کنند. اگر نتیجة مطلوب به دست نیاید، عملیات غافلگیرکننده نظیر ترور و بمب‌گزاری نیز ضمیمة‌ فعالیت‌های پرافتخارشان خواهد شد. این «اعمال» را نیز به حساب عملیات «سنگر باطل» می‌گذارند، همچنان که آتش زدن سینما رکس آبادان به دروغ به رژیم شاه نسبت داده شد. در ماه‌های اخیر قتل «ندا» و ترور علی‌محمدی نمونه‌هائی است روشنگر از عملیات «قهرمانة» ساواک مزدور. از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به ترور مسعود علی‌محمدی و واکنش محفلک‌های استعمار.

در وبلاگ «بمب عقلانی»‌ با ارائة نمونه‌هائی از «بیانیه» و سخنان مقامات جمکران گفتیم این جنایت با هدف «بازگشت به گذشته» و طرح شعارهای نخ‌نمای حکومت اسلامی، جهت حمایت از سیاست آمریکا در برابر روسیه صورت گرفته. و آفتاب آمد دلیل آفتاب! کافی است به کیهان جمکران، حنازرچوبه و به ویژه سخنرانی علی‌لاریجانی و منوچهر متکی در ایسنا و حنازرچوبه نیم نگاهی بیفکنیم تا ببینیم مزدوران غرب در حکومت مقدس، در آستانة سفر ویلیام برنز به روسیه چه می‌گویند.

امروز در جلسة‌ علنی مجلس فرمایشی، علی لاریجانی ترور علی‌محمدی را به اوباما نسبت داد تا به خیال خود «پایان» مذاکرات هسته‌ای را نیز اعلام کرده و به اربابان در واشنگتن امکان دهد، «ایران هسته‌ای» را به رسمیت بشناسند. سخنان «ال‌لاریجانی» در ایسنا، مورخ 23 دیماه 1388 با کد: 8810 ـ 11896 انتشار یافته. لاریجانی می‌گوید، از چند روز قبل اطلاع داشتیم که سرویس‌های امنیتی اسرائیل با همکاری سازمان سیا قصد اجرای عملیات تروریستی در ایران را دارند! البته ما در صداقت پاسدار لاریجانی هیچ تردیدی نداریم؛ در وبلاگ «بمب عقلانی» هم گفتیم، ایشان در مصر فهرست مطالبات ارباب را پیشتر دریافت کرده بودند. اما آنچه عجیب است همچنانکه در همان وبلاگ عنوان کردیم، «پاک کردن» و «شستن» محل انفجار بود که امکان هرگونه ردیابی را منتفی می‌کرد! به عبارت دیگر کسی در پی شواهد و مدارک برای یافتن مجرم نیست، چرا که هدف اصلی از این جنایت بهره‌برداری تبلیغاتی و سیاسی به نفع سیاست یانکی‌ها بوده. این اهداف به طور خلاصه عبارت‌اند از ایجاد انسداد در مسیر مذاکرات هسته‌ای با ایالات متحد، جهت تداوم بحران در عرصة داخلی و بین‌المللی. در همین مسیر گورکن‌ها و مخالف‌نمایان با دو رویکرد ظاهراً متفاوت و مرزشکنانه، در واقع در هم‌سوئی کامل با یکدیگر عمل می‌کنند.

پیشتر گفتیم که محفل کودتا از اجرای تعهدات بین‌المللی دولت ایران سر باز می‌زند. به یاد داریم که پاسدار لاریجانی نخستین کسی بود که پیشنهاد آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در وین را «فریب» خواند! و پاسدار شریعتمداری نیز در کیهان هم‌صدا با سازمان تبلیغات اسلامی مذاکرات ژنو را به زیر سئوال برد. در راستای همین قانون‌شکنی و یکجانبه‌گرائی است که مخالف‌نمایان مفلوک و مزور از قماش آخوند کدیور و شیرین عبادی بر گنجاندن «حقوق‌بشر» در مذاکرات هسته‌ای پافشاری می‌کنند، تا دولت ایران بتواند به این بهانه از انجام این مذاکرات خودداری کند. می‌دانیم که دولت آمریکا و هیچ دولت دیگری حق ندارد به امور داخلی ایران دخالت کند، به ویژه در زمینة حقوق بشر. چرا که اعلامیة جهانی حقوق‌بشر در تضاد کامل با قانون اساسی حکومت اسلامی قرار می‌گیرد و اگر دولت‌های غرب قصد دفاع از حقوق‌ بشر در ایران را داشته باشند، می‌باید با نقض آشکار مقررات و هنجارهای بین‌المللی قانون اساسی حکومت اسلامی را مردود شمارند! ‌ در واقع هر دولت و هر نهادی که از حکومت اسلامی بخواهد مفاد اعلامیة جهانی حقوق‌بشر را در ایران به اجرا در آورد در واقع می‌باید خواهان تغییر قانون اساسی این حکومت شود! چرا که این قانون «خدامحور» به خودی خود نافی مفاد «انسان‌محور» مطروحه در اعلامیة جهانی حقوق بشر است. و می‌دانیم که در چارچوب قوانین بین‌المللی هیچ دولتی از نظر حقوقی نمی‌تواند از حاکمیت دیگری بخواهد تا قانون اساسی خود را نقض کند.

در واقع مطالبات خرده‌پاهای ایالات متحد نظیر عبادی، کدیور و شرکاء در باب منظور کردن حقوق‌بشر در مذاکرات هسته‌ای، خیانت به ملت ایران و دم‌جنبانی برای ارباب است. اگر خانه‌شاگردهای رمزی کلارک به دلیل حماقت و بلاهت به پریشانگوئی افتاده‌اند، وزارت امور خارجة آمریکا نیک می‌داند که قانون اساسی جمکران ناقض اعلامیة جهانی است، این قانون «فاشیست‌پرور» را یانکی‌ها بر ملت ایران تحمیل کرده‌اند و می‌دانند که درخواست رعایت حقوق‌بشر از دولت ایران در واقع نشان حماقت متقاضی خواهد بود. به همین دلیل است که جهت ایفای نقش ابله، قلادة امثال شیرین عبادی و آخوند کدیور را گرفته به میانة میدان آورده‌اند. و باید اذعان کنیم که اینان در ایفای نقش سگ عموسام سنگ تمام گذاشته‌اند! به همچنین است در مورد رسانه‌های غرب که با انتشار مجدد کاریکاتور محمد، یا با شایعه‌پراکنی پیرامون کاریکارتوریست دانمارکی به زبان بی‌زبانی از حکومت جمکران می‌خواهند تا «آزادی‌بیان» هنرمند را محکوم کند و گورکن‌ها نیز بلافاصله خواست ارباب را برآورده می‌کنند.

بله، با انتشار مجدد کاریکاتور «خنک» و سفارشی سال 2005، مهمان پرست، سخنگوی وزارت امور خارجة ‌جمکران«توهین به اعتقادات» مسلمانان را باز هم محکوم کرد! این خبر «خوش» را مدیون همان سایت بی‌بی‌سی هستیم! و به این ترتیب احکام توحش دینی چارچوب کاریکاتور و طنز و عرصة «خلاقیت هنری» را مشخص خواهند نمود،‌ البته فقط در کشورهای نفت‌خیز منطقه، چرا که در غرب ترسیم کاریکاتور از خداوند نیز رایج است. ولی جائی که نفت وجود دارد تخیلات هنری و تفکرات منطقی می‌باید به زنجیر «مقدسات» دین گرفتار آید چرا که تاراج نفت با «آزادی بیان» در تضاد کامل قرار می‌گیرد. برای حفظ همین شرایط جادوئی آنگلوساکسون‌ها مشتی جنایتکار قانون‌شکن را در ایران به حاکمیت رسانده، گروهی لات‌واوباش مذکر و مؤنث را نیز به عنوان اوپوزیسیون چنین حکومتی به ما معرفی می‌کنند. گروه اول با نفس‌کش‌طلبی و شعار پوچ «اسلام»، ‌ به سرکوب و کشتار ملت ایران مشغول است، گروه دوم نیز با ستایش از اسلام «خوب» و مترقی و سرسبز، و با توسل به خلخال آن زن یهودی، خود را مخالف سرکوب ملت ایران معرفی می‌کند، حال آنکه امثال کدیور و میلانی و شرکاء «مکمل» حکومت توحش‌اند. پس بازگردیم به سخنان پاسدار لاریجانی در مجلس روضه خوان‌ها که بازتولید همان سخنرانی‌های ابلهانة خمینی در دوران مبارزات‌اش با «امپریاس» به شمار می‌رود، منتهی در سخنان پاسدار لاریجانی، بجای کارتر، نام اوباما‌ و بجای اسلام، «ملت ایران» قرار گرفته.

از آنجمله است «دشمنی» آمریکا با «ملت» از بدو پیروزی «انقلاب»، و انتقاد از بعضی سلطنت‌طلبان «تروریست» و نکوهش یانکی‌ها به دلیل پذیرفتن تروریست‌ها در کشورشان و خلاصه سخنران، یعنی همان ‌«ال‌لاریجانی»، پس از اشاره به دشمنی‌ آشکار آمریکا، از زبان ملت ایران خواهان «وحدت کلمه»‌ رهبران سیاسی می‌شود: ‌

«[آمریکا] از بدو پيروزي انقلاب [...] از همه روش‌ها در مقابله با ملت ايران استفاده نمود. از اقدامات جدائي‌طلبانه، كمك به گروه‌هاي تروريستي و جنگ تحميلي [...] ‌ماجراجوئي‌هاي مختلف، از جمله در مسالة هسته‌اي ايران [...] حال بعد از ناكامي [...] به حذف فيزيكي دانشمندان هسته‌اي روي آوردند[...] با چنين شرايطي نبايد از سياستمداران [...] اين انتظار را داشت كه در مقابل اين دسايس [...] در دفاع از منافع ملي يكصدا شوند؟ [...] در پايان [نمایندگان] با سر دادن شعار مرگ بر آمريكا، مرگ بر منافق و مرگ بر ضد ولايت‌فقيه، حمايت خود را از اين سخنان اعلام كردند.»

بله بازهم دشمن دسیسه و توطئه کرده،‌ و نوکران‌ا‌ش برای مقابله با توطئة ارباب باید به سرکوب ملت ایران مشغول شوند. و اما بشنویم از تلاش شاخة دوم پادوهای استعمار که می‌کوشند سناریوی قطع رابطه با آمریکا را در مورد انگلستان نیز به اجرا بگذارند، تا اربابان‌شان از هرگونه مسئولیتی در برابر لات‌بازی حکومت اسلامی مبری شوند. به گزارش لوموند، مورخ 13 ژانویه 2010، در مجلس فرمایشی 40 تن از نمایندگان مفلوک طرح «قطع روابط دیپلماتیک با انگلستان» را پیشنهاد فرموده‌اند! بهانة مزدوران واژگون‌نما این است که بریتانیا در امور داخلی ایران «دخالت» می‌کند. به عبارت دیگر انگلستان هم مایل است همچون آمریکا با نوکران در جمکران از طریق همان شبکة پنهان اقتصادی ارتباط برقرار کند. همان شبکه‌ای که پس از اشغال سفارت آمریکا، تحت نظارت سازمان سیا اقتصاد ایران را به انحصار خود در آورده و موسوی از نورچشمان برگزیده‌اش به شمار می‌رود.




...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت