جمعه، دی ۲۵، ۱۳۸۸


بمب و «بصیرت»!
...
«حقوق انسانی» زمانیکه شامل «آزادی‌های فردی» و «اجتماعی» در چارچوب اعلامیة جهانی حقوق بشر می‌شود، نه «ذاتی» است، نه «ملی»، نه «الهی» است و نه «مقدس!» در یک دمکراسی، چارچوب این حقوق‌ و آزادی‌ها را قوانین «انسان‌محور» تعیین می‌کند، و نیازی به توضیح نیست که قوانین مذکور به طریق اولی فاقد هرگونه «تقدس» خواهد بود. چرا که در یک دمکراسی، «قانونگزار» نمی‌تواند «مقدس» تلقی شود. در این راستا بیانیة «پشتیبانان سکولار جنبش سبز ایران» که در سایت «اخبار روز»، مورخ 25 دیماه 1388 منتشر شده از نظر حقوقی اشکالات اساسی دارد. در این بیانیه حدود «آزادی بیان» را نوعی «مقدسات» تعیین می‌کند، ‌ که «زمینی» بوده و بنابراین می‌تواند «انتقادپذیر» هم تلقی شود. اما اشکال این است که از یکسو «مقدسات» به هیچ عنوان «زمینی» نیست، و از سوی دیگر اگر پدیده‌ای را «نقدپذیر»‌ به شمار آوریم دیگر نمی‌تواند «مقدس» انگاشته شود. نهایت امر زمانیکه «آزادی بیان» در عرصة هنری،‌ علمی،‌ منطقی و سیاسی مطرح می‌شود، فی‌نفسه نمی‌تواند تهدیدی برای آزادی‌های قانونی به شمار آید. از نظر ما آنچه در بیانیة پشتیبانان سکولار جنبش کذا «آزادی بیان» تلقی شده در واقع خود نافی «آزادی بیان‌» است:

«آزادی بیان ایجاب می‌کند که در سطح ملی، هیچ امری بجز یکپارچگی کشور، آزادی مردمان، و برقراری نهادهای دموکراتیک مقدس نباشد اما همین امور اخیر نیز، با توجه به قداست زمینی‌شان، انتقادناپذیر نبوده و کسی را نمی‌توان از عرضة‌ انتقاد نسبت به آن‌ها منع کرد.»


پیش از ادامة‌ مطلب نگاهی خواهیم داشت به ترور مسعود علی‌محمدی و اهداف و پیامدهای آن و اگر فرصتی باقی‌ماند، بررسی حقوقی بیانیة مذکور را ادامه می‌دهیم.

ناکامی حکومت اسلامی در بهره‌برداری از ترور مسعود علی‌محمدی باعث شد که بسیاری از مخالف‌نمایان در شیوه‌های تحریف و عوامفریبی خود بازنگری کرده با صورتک نوین به دفاع از باورها و ارزش‌های «مقدس» ادامه دهند. نتیجة فعالیت‌های «مقدس» حضرات را به صورت فهرست‌وار می‌توان چنین خلاصه کرد: تحریف تمامی مفاهیم معاصر «حقوق» و «آزادی‌های انسان» در جامعه با هدف عوامفریبی و تشویق توحش و خشونت. خشونتی که فقط با تکیه بر دو برتری «آسمانی» و «زمینی»،‌ یعنی «تقدس» و «زور» خود را «توجیه» خواهد کرد. مسلم است که فقط از طریق تدوین و اجرای قوانین «انسان‌محور» می‌توان بر این خشونت «توجیه شده» نقطة پایان گذاشت. روشن‌تر بگوئیم زمانیکه تقدس‌ها از قوانین حذف شود، و «انسان‌ها» در برابر قانون از حقوق برابر برخوردار باشند، در اینصورت «خشونت»، یعنی «اعمال برتری» فیزیکی و یا معنوی «غیرقانونی» تلقی شده و «جرم» خواهد بود. در این چارچوب است که «تشکیل گله»، «تکثرگرائی»، «مردم‌پرستی» و «جمع‌گرائی» از نظر حقوقی فقط «خشونت‌طلبی» تفسیر می‌شود. پافشاری حکومت اسلامی و اربابان‌اش بر ایجاد «اجماع» پیرامون «حق» علیه «باطل» ریشه در همین سیاست انسان‌ستیز دارد. استعمار و نوکران‌اش در جمکران با ترور یک استاد دانشگاه قصد «هی کردن» افراد بی‌طرف به سوی «سنگر حق» را دارند. اینان نه تنها ملت ایران را شایستة برخورداری از دمکراسی نمی‌شناسند، که با ارعاب و ترور می‌خواهند ما را از «حداقل آزادی»، ‌ یعنی حق بیطرفی و «حق» عدم پیوستن به یکی از دو قطب کاذب «موسوی ـ احمدی‌نژاد» نیز محروم کنند. سخنان بیشرمانة علی سعیدی، نمایندة خامنه‌ای در پیش‌وقوقیة امروز که تحت عنوان، «جریان اشرافی‌گری در مقابل انقلاب و ولایت فقیه ایستاده» و با کد: 898187 در حنازرچوبه مورخ، 25دیماه 1388 انتشار یافته، شاهدی است براین مدعا.

یادآور شویم که در قاموس اوباش جمکران هر کس از راه جنایت و تاراج ثروت‌های ملی به مال و منالی رسیده، در زمرة «اشراف» قرار می‌گیرد! چندی پیش نیز حنازرچوبه با انتشار یک مطلب، از «اشرافی‌گری» اکبر بهرمانی گلایه کرده بود! خلاصه در ذهن علیل اوباش، «اشرافیت» در ترادف با «انباشت ثروت‌» قرار گرفته و در این چارچوب همة برده فروشان محترم و قاچاقچیان شریف سلاح و موادمخدر و روسپی‌خانه‌‌داران در ردة «اشراف» قرار خواهند گرفت. پس بگذریم و بازگردیم به سخنان علی سعیدی، نمایندة خامنه‌ای که برای ارایة راه حل مشکلات کنونی کشور مجبور شده چارچوب واقعیات را در هم شکسته و در زمان و مکان گذشته به سیر و سیاحت بپردازد. ایشان پای پیاده از دانشگاه سابق تهران ابتدا به صحرای عربستان و صحرای کربلا مشرف شده، با محمد و علی و حسین و شمر و یزید و غیره مشورت فرموده‌اند، و سپس با بصیرت‌سنج اهدائی پیامبر به ملاقات موسی و قوم بنی‌اسرائیل هم رفتند و در محل کاشف به عمل آمد که بصیرت «مردم» ایران نه تنها از بصیرت امت در«صدر اسلام» که از بصیرت قوم بنی‌اسرائیل در دوران موسی نیز بیشتر است! در نتیجه مردم ایران حسین، یا همان میرحسین جلاد را تنها نمی‌گذارند تا فاجعة عاشورا تکرار شود.

پیشتر گفتیم که خطبة اول نماز جمعه، طاعون سبز را مورد خطاب قرار می‌دهد، اینک اربابان حکومت اسلامی مطالبات خود را برای حمایت از طاعون سبز در پیش وقوقیه مطرح می‌کنند. آنهم از زبان نمایندة ولی‌فقیه و در چارچوب واژگون نمائی. خلاصة‌ مطلب مردم ایران چون «بصیرت» دارند در کنار «حسین»‌ قرار می‌گیرند که «میرحسین» پیروز شود. بله نمایندة مقام معظم «بصیرت‌سنج» را به دست گرفته و ضمن بررسی تاریخی یک بی‌بی‌گوزک به این نتیجه رسیده که عاشورا به دلیل «بی‌بصیرتی مردم» پیش آمد. می‌دانیم که بر اساس بی‌بی‌گوزک‌نگاری شیعیان مردم کوفه حسین را تنها گذاشتند و یزید هم سر آنحضرت را برید و هنوز که هنوز است گورکن‌ها در ماتم حسین نشسته‌اند. ولی از آنجا که آخوندهای حکومتی اهل «پژوهش تاریخی‌اند» چنین کشف کرده‌اند که برای تکمیل کودتای هیزاکسلنسی لازم است میزان بصیرت مردم ایران از مردم صدراسلام و دوران حسین هم بیشتر باشد.

البته پژوهش‌های تاریخی به ریاست هیزاکسلنسی، و عملیات «سنجش بصیرت» تحت نظارت مستقیم «ویلیام برنز» انجام گرفته. می‌دانیم که کاروان ویلیام برنز با همة اشتران و احشام برای مدت دو روز در مسکو رحل اقامت افکنده بود و حضرت «ال‌ویلیام» سلام‌الله نیز در مصاحبة مطبوعاتی‌شان پتة نوکران جمکرانی‌ را به آب انداختند و معلوم شد جیغ‌وفریاد و شیون گورکن‌ها در مورد «عدم اعتماد به فرانسه» فقط صحنه‌سازی بوده. البته گورکن‌ها به دلیل استقرار در جبهة «حق»، دروغ گفتن را هم «حق مسلم» خود می‌دانند، بگذریم!

دردسرتان ندهیم، آخوند سعیدی پس از اینکه بصیرت امت موسی و محمد را با بصیرت‌سنج اهدائی سازمان سیا می‌سنجد، مطالبات اربابان حکومت در لندن و واشنگتن را مطرح کرده می‌گوید، بی‌طرفی نداریم! یا در جبهة‌ حق هستید یا در جبهة باطل. به زعم ایشان «مردم» در جبهة حق هستند، و بصیرت‌شان هم از بصیرت امت موسی و محمد بیشتر است، در نتیجه «باطل» را شکست خواهند داد. و فراموش نکنیم که جبهة‌ حق همان جبهة‌ حسین شهید یا میرحسین موسوی است. بله سعیدی ضمن ابراز این چرندیات کل «مردم‌ ایران» را در «جبهة حق» یعنی همان «طرفدار ولایت فقیه» می‌نشاند تا خیال ارباب فعلاً راحت شود:

«یا در جبهة‌ حق هستید یا در جبهة‌ باطل، جبهة بی‌طرف نداریم [...] مردم ایران اثبات کردند که در شناخت جبهة‌ حق از مردم عصر موسی و صدر اسلام با بصیرت‌تر هستند و جبهة‌ باطل را وادار به عقب نشینی می‌کنند.»


با توجه به اظهارات سعیدی می‌توان به دلائل ترور مسعود علی‌محمدی پی برد. این جنایت وحشیانه برای وادار کردن «بی‌طرف‌ها» به اتخاذ موضع سیاسی و پیوستن به گلة حکومتی، یعنی طرفداری از شعارهای پوچ جناح موسوی صورت پذیرفته. برخلاف ادعای رسانه‌های حکومت‌اسلامی، و برخلاف شایعات مزورانة رادیوفردا و برخلاف ادعای مخالف‌نمایان ساکن فرنگ، مسعود علی‌محمدی فعال سیاسی نبوده. جرم واقعی مسعود علی‌محمدی از منظر حکومت اسلامی همین «بیطرفی» است. برخلاف استادان فرهیختة جمکران که با پشت‌هم‌اندازی و پدرسوختگی و دوز و کلک با ارز حاصل از چپاول نفت برای دریافت دیپلم‌پاره‌ای راهی فرنگ شده‌اند تا بیسوادی‌شان را در پس این کاغذپاره‌ها پنهان کنند، علی‌محمدی در ایران مانده و وارد سیاست هم نشد. و اشکال هم همین بود! اگر دزد و پفیوز و متقلب نیستید، در جبهة باطل‌اید، پس جای‌تان در دانشگاه هم نخواهد بود. «مردم» بصیرت دارند و در اتومبیل‌تان بمب می‌گذارند تا هم شما و هم دیگران بدانید که «بیطرفی» در کشور ایران ممنوع است. باید الزاماً به گلة حق علیه گلة باطل بپیوندید. یکی از فواید گله‌های کذا این است که گوسفندان هر لحظه می‌توانند جای خود را با یکدیگر عوض کنند، به عنوان نمونه همچون «شمر» از گلة‌ حق به گلة باطل نقل مکان فرمایند:

«باید توجه داشته باشیم که شمر می‌تواند در جنگ صفین در کنار امیرالمومنین بجنگد ولی در آینده همين شمر بشود قاتل امام حسین.»


بله دم مسیحائی «بیل برنز» در این سخنان شیوا «جاری» است. تازه ایشان در مسکو بودند و چنین معجزاتی کردند اگر سری به کابل می‌زدند مسلماً پاسدار علی لاریجانی و پاسدار محسن رضائی «جنگ با صدامیان» را از سر می‌گرفتند تا ثابت کنند، اهل کوفه نیستند که «بیلی» تنها بماند! باری، علی سعیدی نیز با تکیه بر حضور حضرت ویلیام برنز در حوالی مرزهای حکومت اسلامی شیر شده بی‌طرفی در جنجال میرحسین موسوی را «کفر» می‌شمارد. حضرات بجای اینکه همان روز 23 خرداد موسوی و کروبی را به جرم امنیتی «اخلال در نظم عمومی» بازداشت کنند، پس از 7 ماه آشوب و لات‌بازی حال برای دیگران خط و نشان می‌کشند و می‌خواهند همه را بالاجبار «در سنگر حق» ردیف کنند، تا اینان بتوانند با خیال آسوده برای «باطل» حکم «محارب» صادر کرده اعدام‌های انبوه را تحت نظارت میرحسین موسوی از سر گیرند. هر چه باشد موسوی در امر اعدام‌های گروهی از مدیران با تجربة «انقلاب» است.

آخوند سعیدی در پیش وقوقیة‌ امروز جفتک به طاق طویله زده، زوزه می‌کشد و تهدید می‌کند که عدم موضع‌گیری ناشی از «سطحی نگری» است. البته آخوند سعیدی «حق» دارد، چون اربابان ایشان نگرش عمیقی دارند و نیک می‌دانند که اگر نتوانند ایرانیان را همچون سال 1357 «پولاریزه» کنند، مثل خردرگل خواهند ماند و نه تنها عراق و افغانستان و ایران، که عربستان و دیگر مناطق چپاول نیز از دست خواهد رفت؛ از طرف دیگر آرزوی لنگر انداختن در سواحل خزر را هم باید به گور ببرند. بی‌جهت نیست که سگ‌های‌هار استعمار اینچنین در جبهة حق زوزه می‌کشند:

«بعضی‌ها در مورد مسائل جاری کشور خیال می‌کنند، دعوا بین دو نفر است، می‌گوئیم چرا موضع نمی‌گیرید، می‌گویند اختلاف بین دو کاندیدای ریاست جمهور است، این از بی‌بصیرتی و سطحی‌نگری ناشی می‌شود.»

بله یاد بگیریم! «بصیرت»‌ واقعی یعنی استقرار در کنار ارباب. وقتی در کنار اربابان حکومت اسلامی نباشید، «عمق مسائل» کشور را درست درک نکرده‌اید، پس بصیرت ندارید. عمق مسائل کشور چیست؟ حفظ منافع آنگلوساکسون‌ها در ایران. چگونه می‌توان این منافع مقدس را حفظ کرد؟ با سرکوب همه جانبة ملت ایران. برخلاف ادعای این گوسالة ننه حسن، ملت ایران نیک می‌داند دعوا بین دو نفر نیست، دعوای موسوی و مهرورزی برای تداوم منافع استعمار و چپاول ملت ایران است. موسوی که با احمدی نژاد اختلافی ندارد. این دو جانور وحشی سی‌سال است دست در دست یکدیگر به سرکوب و تاراج ما ملت مشغول‌اند، چه شده که ناگهان با ورود «سایمون‌گاس» به تهران با هم دشمن شده‌اند؟ چرا بجای منفجر کردن یکدیگر در اتومبیل یک استاد دانشگاه بمب جاسازی کرده‌اند؟ ساواک جمکران اتومبیل علی‌محمدی را با اتومبیل موسوی اشتباه گرفته بود، یا با اتومبیل احمدی‌ نژاد؟ چرا اکبر بهرمانی بلافاصله «توطئه» کشف کرد و تسلیت گفت؟ چرا جنایت خود را به اسرائیل و آمریکا نسبت می‌دهید؟ مگر می‌پندارید امام‌زمان در کاخ سفید باز هم به کمک‌تان می‌آید؟ اینبار اشتباه می‌کنید! بصیرت‌سنج‌ اهدائی‌سازمان سیا دیگر از کار افتاده! فکر بصیرت‌سنج دیگر باشید. دیگر مزخرفات دوران خوش امام «روشن ضمیر» از قماش «نبرد با استکبار جهانی» را نمی‌توان بازتولید کرد!

بله «ساتاس»، تبلیغات اسلامی سی‌سال پیش را از پستوی نم‌کشیدة سیا بیرون کشیده، از آن‌ها وقوقیه و پیش‌وقوقیه استخراج می‌کند، بدون اینکه بفهمد اوضاع با سی‌سال پیش خیلی تفاوت کرده. این است فایدة «حماقت!» و این است دلیل شیفتگی آنگلوساکسون‌ها به حکومت مقدس. این حکومت اصولاً زمان و مکان را به رسمیت نمی‌شناسد. گورکن‌ها وقتی با هم بحث می‌کنند از زبان عمروعاص و ابوسفیان با یکدیگر سخن می‌گویند. به عنوان نمونه برای حل بحران‌های دست‌سازشان در ایران یک بی‌بی‌گوزک از صدر اسلام استخراج کرده، راه حل پیامبر برای آن مشکل فرضی را به عنوان راه خروج از بحران فعلی مطرح می‌فرمایند! آخوند سعیدی هم به همین شیوة بلاهت‌پرور متوسل شده می‌گوید، از چپ تا سلطنت‌طلب به رهبری «استکبار جهانی» در برابر «انقلاب» ایستاده‌اند و خلاصه نبرد سهمگینی در پیش داریم.

سعیدی می‌افزاید یار امام بودن کافی نیست باید یار حجت خدا باشید. در دوران خمینی هم در بر همین پاشنه می‌چرخید. سعیدی سپس جفت‌پا پرشی به دوران پیامبر زده می‌گوید، در آن دوره هم شرط لازم رضایت پیامبر بود و شرط کافی، رضایت علی! سعیدی سپس از آن‌علی به آغوش این‌علی پریده می‌گوید، امروز هم شرط لازم،‌ رضایت خمینی و شرط کافی رضایت این‌علی است. جالب اینکه سعیدی در ادامة جست و خیز و پرش از زمان حال به صدر اسلام رشتة کلام را از دست داده، به انتقاد از «شخصیت‌گرائی» هم می‌پردازد!‌ البته شخصیت‌های داستان سعیدی مؤنث‌اند و به همین دلیل مانعی بر سر راه «بصیرت‌گرائی» دینی خواهند بود! یکی عایشه، همسر پیامبر است که می‌دانیم نزد سنی‌مذهب‌ها محترم است، ولی آخوند سعیدی به دلیل شیعی بودن عایشه را «خطاکار» می‌داند و این مطلب را در کشوری که 35 درصد جمعیت‌اش سنی مذهب است از تریبون رسمی به زبان می‌آورد، البته بدون اینکه سنی‌های ایران حق اعتراض داشته باشند! ولی همین گورکن‌ها که آشکارا و به صورت رسمی مقدسات دیگران را لگدمال می‌کنند، ترسیم کاریکاتور را «توهین به مقدسات» به حساب می‌آورند و دیگ متعفن «غیرت‌شان» به جوش می‌آید!

و اما شخصیت مؤنث زمان حال «همسر شهید» است که در حکومت جمکران مقدس انگاشته می‌شود، حتی اگر پس از شهادت همسرش به عنوان همسر دوم آخوند یونسی انجام وظیفه کند! این «همسر» می‌باید از نتیجة انتخابات جمکران رضایت داشته باشد در غیراینصورت انتخابات مذکور قبول نیست! بله نتیجة انتخابات نظام مقدس باید به تأئید اندرونی حاج آقا یونسی برسد. شیخ علی‌سعیدی از فامیل‌گرائی هم انتقاد کرده به داستان پسر نوح اشاره می‌کند و از زبان خداوند می‌گوید، خودی نسبی است نه سیاسی! سپس از زبان خودش می‌گوید، اگر افراد خانواده «سیاسی» نیستند، آن‌ها را رها کنید. به عبارت دیگر افراد خانوادة اکبر بهرمانی همه باید در سنگر علی بنشینند اگر نه حاج اکبر باید دست از خانواده بشوید. ولی مگر بهرمانی می‌تواند از این غلط‌ها بکند، اوباش قبیلة مرعشی چشم‌اش را درمی‌آورند. شاید آخوند سعیدی از بعضی مسائل و از دستور زبان فارسی آگاهی درستی ندارد به همین دلیل «آفات» را جمع بسته می‌گوید «آفات‌ها»، گویا پاسدار محسن رضائی هم زبان فارسی را در مکتب ایشان آموخته باشد، ‌ چرا که «عملیات» را می‌گفت «عملیات‌ها»! بگذریم! سعیدی در سخنرانی شیوای خود یک «تاریخ» اختراع کرده که در آن همچون بی‌بی‌گوزک‌ها نه تنها «حق» و «باطل» و «خواص» وجود دارد که صدای پیامبران و خداوند هم به گوش می‌رسد:‌

«در تاریخ اشتباه همة خواص این بود که محور حق را نشناختند [...] تکیه به اشخاص و شخصیت‌گرائی یک از آفات‌های انسان‌ها است [...] همسر پیامبر هم دچار انحراف مي‌شود،‌ همسر فلان شهید موضع‌گیری اشتباهی مي‌کند [...] بگذار بروند، آسمان که به زمين نمي‌آيد [...] فاميل‌گرائی يکي از موانع بصیرت است [...] حضرت نوح [...] گفت، خدایا [پسرم را نجات] بده، خداوند فرمود، این خودی است، خودی نسبی است، خودي سیاسي نیست، وقتی خودی سیاسی نیست، باید کنار بگذارید[...]»

بله همچنانکه می‌بینیم «تعهد سیاسی» واجب شرعی است و بی‌دلیل نبود که در سایت «رادیوفردا» استاد فرج سرکوهی آن قرائت‌های «خیابانی» و تحریف شده را از آثار آلبرکامو و سارتر حضور مشتاقان تقدیم کرده بودند، ‌ بدون اینکه به خود زحمت داده، بگویند که اگزیستانسیالیسم، نگرشی است بی‌خدا، انسان‌محور و ... و دلیل این بود که استاد سرکوهی نمی‌خواستند خطبه‌های‌شان با مزخرفات آخوندهای سیاست‌زدة جمکران در تضاد قرار گیرد! و البته «حق» هم داشتند. اگر ایشان اگزیستانسیالسیم را آنطور که هست معرفی می‌کردند، آخوند سعیدی مفلوک امروز نمی‌توانست جنگ زرگری «مهرورزی ـ موسوی» را به نوح و گوسالة سامری و شمر و یزید پیوند بزند تا دست اربابان‌اش را در پس پردة بی‌بی‌گوزک‌های ابراهیمی پنهان دارد. سعیدی آنقدر آسمان و ریسمان به هم می‌بافد و بر طبل «فتنه» می‌کوبد که فراموش می‌کند خمینی دجال جنگ با عراق را «نعمت الهی» می‌دانست و علی خامنه‌ای جنگ و تحریم را عامل پیشرفت در همة زمینه‌ها معرفی کرده! باری نمایندة ولی فقیه نه تنها «جنگ» را «فتنه» ‌می‌داند که «فاشیست ـ مسلمان‌های» گروه خاتمی را نیز به عنوان «سکولار» برای فروش در طبق اخلاص گذاشته، به مشتاقان عرضه می‌کند؛ و از همه مهم‌تر، سعیدی بجای قوم یهود از «ملت بنی‌اسرائیل» و «انقلاب موسی» می‌گوید:

«تمام انقلاب‌ها در معرض فتنه قرار گرفتند، حضرت موسی گرفتار فتنة‌ گوساله سامری شد و این فتنه توانست انقلاب موسی را به انحراف بکشاند [...] انقلاب صدر اسلام [...] دستخوش فتنه‌های عظیمی شد، فتنة مسجد ضرار [...] بعد از رحلت [پیامبر] فتنة‌ نصب شورائی خلیفه [...] بجای نصب الهي، و فتنة رهبری بشری بجای رهبری الهي و فتنة‌ قتل عثمان [...] انقلاب [...] ما هم از اين اصل مستثنی نبود[...] فتنة نهضت‌آزادی [...] فتنة ‌جنگ [...] آشوب‌های منطقه‌ای [...] فتنة بنی‌صدر [...] فتنة‌ جریان سکولار و لیبرال در زمان اصلاح طلبان [...] ملت بني‌اسرائیل به پیروزی رسیده بودند ولی فتنة‌ سامری را نتوانستند تشخیص بدهند و انقلاب آن‌ها ضرر جدی دید[...]»


مسلماً یهودیان از انقلاب موسی بی‌خبرند و نمی‌دانند گوسالة سامری ضدانقلاب بوده! با مطالعة متن «سخنرانی» عالمانة سعیدی ممکن است از انقلاب مردمی موسی آگاه شوند و شاید فکر کنند آخوند سعیدی برای فیلم «فتنه» تبلیغ می‌کند که اینچنین ذکر «فتنه» گرفته! خلاصه کنیم نمایندة خامنه‌ای می‌گوید، در صدر اسلام هم نزدیک بود فتنه کار انقلاب آنحضرت را تمام کند که ائمه رسیدند و اسلام را نجات دادند و ... و خلاصة کلام عاشورا به دلیل «عدم آگاهی» پیش آمد و راه خروج از فتنه هم بصیرت و ایمان است. سعیدی ایمان را به موتور اتومبیل، و بصیرت را به چراغ آن تشبیه کرده، ‌ تگکید می‌کند که ‌باید هم «چراغ» داشته‌ باشیم، هم موتور قوی. سعیدی سپس در بخش درس‌هائی از تاریخ می‌گوید، ابوموسی اشعری موتور اتومبیل‌اش قوی بوده، ولی چراغ نداشت، در صورتیکه ماشین عمروعاص موتورش ضعیف بود ولی چراغ‌های قوی داشته،‌ و به همین دلیل ابوموسی تحت تأثیر عمروعاص قرار گرفت:

«در صدر اسلام هم مردم نتوانستند فتنه‌ها و عوامل فتنه‌گر را بشناسند [...] عاشورا معلول بی‌بصیرتی مردم در مقابل فتنه‌گران بود [...] ایمان مانند موتور اتومبیل و بصیرت مانند چراغ اتومبیل است [...] با مطالعة تاریخ معلوم می‌شود که بیشترین انحراف یا به جهت فقدان بصیرت یا به دلیل ضعف ایمان و تقوا است، فرق ابوموسی اشعری با عمروعاص نیز در همین است ابوموسی بینش سیاسی ندارد و تحت تاثیر عمروعاص قرار می‌گیرد ولی عمروعاص بینش سیاسی دارد ولی تقوا و دین ندارد.»


ولی سعیدی به عقیدة ما چندین گزینه را از قلم انداخته، چرا که در بی‌بی‌گوزک‌های‌اش به ثبت نرسیده. و آن گزینة رخداد واقعی است در زمان و مکان مشخص. زمانی است که اتومبیل کسی هم موتور دارد هم چراغ ولی «بی‌طرف» است! در اینصورت در حکومت اسلامی در اتومبیل‌اش «بمب» می‌گذارند تا «فتنه» رفع شده همه در سنگر «حق» بنشینند. گزینة دیگر این است که «اتومبیل» نظام مقدس نه چراغ دارد، نه موتور، ترمزش هم بریده و در سراشیب مرگ افتاده.




...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت