یکشنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۸


تف دیپلماتیک!
...
امروز می‌پردازیم به مصاحبة حنازرچوبه با هیزاکسلنسی «سایمون گاس»، ‌ سفیر بریتانیا در ایران و ظرایف آن. متن کامل این مصاحبه با کد: ‌909632 در حنازرچوبه،‌ مورخ‌3 بهمن‌ماه 1388موجود است. مصاحبة‌ سفیر انگلستان از چند جهت حائز اهمیت است. نخست اینکه «پذیرفتن» مصاحبه با رسانة رسمی حکومت اسلامی به خودی خود نشان از تحولات نوین در سیاست این کشور دارد. تحولاتی که نه تنها در «بی‌بی‌سی»،‌ کیهان جمکران و سایت‌های فارسی زبان مخالف‌نما در گسترش پروپاگاند برای «چپ‌نمایان» آشکار شده که آنرا در قالب برچیده شدن دکان هسته‌ای و انتقاد از اکبر بهرمانی از زبان غلامبچگان سفارت، یعنی برادران لاریجانی نیز می‌شنویم. مهم‌ترین نکتة این مصاحبه که به یک «تف دیپلماتیک» می‌انجامد،‌ حمایت غیرمستقیم سفیر انگلستان از «تظاهرات مسالمت‌آمیز» است! به عبارت دیگر، کودتای سبز، یعنی جایگزینی حکومت اسلامی با یک فاشیسم تازه‌نفس هنوز به پایان نرسیده و «نهضت کذا» همچنان ادامه دارد. همچنانکه پیشتر هم گفتیم حامی حکومت «طالبان» جمکران آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک‌اند و برای اینان آلترناتیو طالبان همان طالبان است با صورتک چپ‌نمائی.

روشن‌تر بگوئیم، از دید برتری‌طالبان دو سوی آتلانتیک چپ‌نمایان مفلوک و سرسپردة استعمار که سی‌سال است برای آخوند سینه می‌زنند، تنها گزینة‌ مطلوب حاکمیت در ایران به شمار می‌روند. بی‌دلیل نیست که ناگهان شیخ صادق صبا در جمال بی‌مثال اسماعیل‌خوئی «فیلسوف» و شاعر رویت می‌کند و پاسدار شریعتمداری نیز به بهانة انتقاد از «صبا» و «خوئی»، ‌ خبر ویژة کیهان، مورخ 4 بهمن‌ماه 1388 را در واقع به بازار گرمی برای هر دوی اینان اختصاص می‌دهد. ‌چرا که پاسدار شریعتمداری همچون دیگر طرفداران خط توحش امام چنان منفور است، که از هر کس و هر چه انتقاد کند، آنرا ‌محبوب و دوست‌داشتنی جلوه خواهد داد. حداقل برداشت اربابان حکومت اسلامی چنین است.

پیش از پرداختن به مصاحبة سفیر بریتانیا، در مورد وبلاگ «کلاشنیکف در کربلا»‌ تکرار می‌کنیم، آنچه خود را «جنبش‌سبز» می‌خواند، برای کسب قدرت همزمان نیازمند «گسترش خشونت» و «مظلوم نمائی» است، و برای دستیابی به اهداف استعماری خود از خرابکاری و ترور رویگردان نخواهد بود. خارج از ترور شخصیت‌ها و بمب‌گذاری در اماکن عمومی، این محفل جنایتکار خطوط ارتباطی زمینی و هوائی کشور را نیز می‌تواند «هدف» تلقی کند. پیشتر انفجار بمب در هواپیمای «تهران ـ ارمنستان»، خرابکاری در هواپیمای «تهران ـ مشهد» و اخیراً در تاریخ سوم بهمن‌ماه 1388، خرابکاری در توربوترن «تهران ـ مشهد»،‌ و گذاشتن «بمب آتش‌زا» در هواپیمای «آبادان ـ مشهد» را شاهد بودیم. هر چند اطمینان داریم که مقامات حکومت جمکران در این موارد همچنان خفقان کامل را حفظ خواهند کرد. ولی اخلال در کلیة خطوط ارتباطی کشور، البته بجز خطوط ارتباطی تحت نظارت ارتش ناتو نشان می‌دهد که سقوط هواپیما، سانحة‌ توربوترن متعلق به شرکت «رجا»، همچنین آتش‌سوزی در توپولف «شرکت تابان»،‌ راه‌های ارتباط جنوب کشور با شمال از یکسو و راه‌های ارتباط ایران با کشورهای حوزة قفقاز را از سوی دیگر هدف قرار داده.

شاهدیم که مسیر ارتباط ایران با گهوارة تروریسم اسلامی: عربستان، پاکستان، ترکیه و کشورهای حوزة خلیج فارس،‌ مسلماً به «ارادة الهی» کاملاً امن و امان مانده! و این امنیت و ثبات را بدون تردید مدیون قدرت باریتعالی هستیم که سفیرشان روز گذشته رسانة رسمی حکومت مقتدر و مستقل اسلامی را به حضور پذیرفتند. البته دچار توهم نشویم سفیر بریتانیا هیچ ارتباطی با دیپلمات‌های حکومت اسلامی ندارد. به عبارت دیگر ایشان را از طویله بیرون نکشیده‌اند. «سایمون گاس»، پس از طی «سلسله مراتب اداری» در جایگاه سفیر بریتانیا در تهران قرار گرفته. همچنانکه قدیمی‌ترها می‌دانند، پیش از «ملی کردن نفت» توسط قهرمان ملی، انضباط اداری و نظم و مقرراتی بر شرکت نفت حاکم بوده. خوشبختانه انگلستان با توسل به «حق طلبی» غلامان خانه‌زاد یعنی مصدق و فدائیان اسلام توانست حاکمیت «مردم» بر شرکت نفت را تحقق بخشد، و به مرور زمان آنرا، به ویژه در دورة ریاست دکتر اقبال به یک طویلة تمام عیار تبدیل کند. این مختصر را یادآور شدیم تا بگوئیم انگلستان را نمی‌توان دستکم گرفت.

این امپراتوری از دورة‌ صفویه در ایران حضور استعماری مستمر داشته. چه بخواهیم و چه نخواهیم انگلستان هنوز یک امپراتوری است که جایگاه نخست فروش سوخت فسیلی را نیز به خود اختصاص داده، و در منطقه از قاهره تا تهران سیاست‌گذاری می‌کند. اگر سفیر این کشور خبرنگار ایرنا را به حضور پذیرفته بر حکومت جمکران منت گذارده! به یاد داشته باشیم که سیاست ایران در «اکواریم» نمی‌گذرد و ما در یک جزیرة دورافتاده و «منزوی» نیستیم که به دلخواه سرنوشت کشورمان را رقم زنیم! متأسفانه در برابر منافع ملی ما منافع استعماری آنگلوساکسون‌ها قد برافراشته و فروپاشی اتحاد جماهیرشوروی تزلزل بیشتری در کشور به وجود آورده، چرا که ما از بنیادهای صنعتی برخوردار نیستیم، و بنیادهای سنتی‌مان به دلیل حضور استعمارگران به شدت آسیب دیده؛ نیروهای «امنیتی ـ نظامی» ‌ما فرمانبردار بیگانه‌اند و ... و از همه مهم‌تر فقرفرهنگی در کشور بیداد می‌کند. خلاصه یک کشور جهان سومی صادرکنندة مواد خام هستیم که به دلیل سلطة دین و مذهب از کشورهای آمریکای لاتین نیز به مراتب عقب افتاده‌تریم. این کشورها با تکیه بر زبان و ادبیات اسپانیا حداقل از ادبیات غنی برخوردار شده‌اند، حال آنکه در ایران قلم در کف دستاربندان بی‌مایة مؤنث و مذکر و خصوصاً چپ‌نمایان افتاده. از آنجمله است جلال آل‌احمد، که نمی‌دانیم به چه دلیل «روشنفکر» خوانده می‌شد! از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به مصاحبة «مکتوب» سفیر بریتانیا با حنازرچوبه!

خلاصه آنطورکه از مطلب حنازرچوبه برمی‌آید، اینان پرسش‌هائی را به سفیر تقدیم کرده‌اند و او به هر یک که می‌خواسته پاسخ داده، گویا خبرنگار هم در محل حضور داشته! البته بگذریم که پرسش‌های خبرگزاری گورکن‌ها در بسیاری از مواقع «نامربوط» و حتی به دور از نزاکت بوده، ولی این بی‌نزاکتی‌ها و پرت‌وپلاگوئی مسلماً نشان از «استقلال» و «آزادی» از ادب و نزاکت و هنجارهای رسمی دارد. «اسلام» به دلیل «حق طلبی» و اوباش پروری با تمام این مسائل بیگانه است. کافی است نگاهی به نفس‌کش‌طلبی‌های علی‌مطهری، سخنان اکبر بهرمانی، محمد خاتمی و ... و جواد لاریجانی بیاندازیم تا ببینیم «مقامات» حکومت اسلامی جز مشتی لات و اوباش نیستند. و مسلماً سفیر بریتانیا، از ماهیت حکومت کذا کاملاً مطلع است.

باری ایشان تأکید کرده‌اند که دولت بریتانیا از دولت ایران می‌خواهد به حقوق بشر و حقوق اتباع خود، البته «در ارتباط با تظاهرات مسالمت آمیز» احترام بگذارد! می‌بینیم که تظاهرات و لشکرکشی‌های خیابانی کارساز سیاست کدام کشور است و شاهدیم که حکومت اسلامی در راستای همین سیاست گام بر می‌دارد. وزارت کشور این حکومت «مستقل» که ارواح شکمش در برابر امپریالیسم جهانی «ایستاده»،‌ نمی‌تواند برای حفظ نظم، عزاداران حسینی را از تجمع در خیابان‌ها منع کند! چرا؟ چون اوباش و عزاداران و سینه‌زنان به دلیل «جدائی دین از دولت و حاکمیت» از دولت ایران دستور نمی‌گیرند!

هر گاه منافع ارباب ایجاد کند «مردم» به خیابان می‌آیند و «حق حاکمیت» خود را اعمال می‌کنند. حکومت اسلامی هم با تحمیل «انزوای رسانه‌ای»‌ بر تظاهرات زمینه را برای شایعه‌پراکنی در داخل و خارج مرزها فراهم می‌آورد. و خلاصه کشور ایران می‌شود «کربلا» و هر روز معرکة عاشورا به راه می‌افتد، و هر روز رسانه‌های غرب به نقل از «شاهدان عینی»‌ هر چه مفید تشخیص ‌دهند برای‌مان پخش می‌کنند. بعد هم نوبت به اربابان مزور حکومت اسلامی می‌رسد که علیرغم آشنائی با متن متحجر قانون اساسی جنجال «عدم رعایت حقوق‌بشر» در ایران به راه اندازند تا با یک تیر سه نشان بزنند. هم خود را مدافع حقوق بشر معرفی کنند،‌ هم نقش سرنوشت‌سازشان را در تحمیل این قانون اساسی به ملت ایران ـ این قانون به دلیل خدامحوری، فی‌نفسه در تضاد با اعلامیة جهانی حقوق بشر قرار می‌گیرد ـ پنهان دارند، و هم به ما بگویند قانون اساسی جمکران مدافع حقوق بشر است ولی دولت این قانون را رعایت نمی‌کند! البته سفیر بریتانیا با یک جاخالی ظریف و دیپلماتیک، از زبان میلی‌بند، وزیر امورخارجة این کشور خواهان رعایت حقوق‌بشر در ایران شده و به این ترتیب خود را از معرکة‌ «ابهام» و مضحکة ادعای تطابق رعایت حقوق انسانی با قوانین خدامحور بیرون می‌کشد:

«[سایمون گاس اظهار داشت] وزیر امورخارجة ‌‌بریتانیا خاطر نشان کرده ‌است که بریتانیا کماکان از دولت ایران خواهد خواست، منطبق با تعهدات بین‌المللی خود در مورد حقوق بشر، به حقوق اتباع خود در ارتباط با اعتراض مسالمت‌آمیز احترام گذارد.»


بله می‌بینیم که هیزاکسلنسی حاضر نیستند خود را مضحکة‌ خاص و عام کنند، ایشان سر دیوید میلی‌بند، یهودی مهاجر و یک‌لاقبای اروپای شرقی را در سینی پلاتین تقدیم حقوقدانان می‌کنند! به عبارت دیگر، سفیر بریتانیا می‌گوید، وزیر امورخارجة ما چنین می‌خواهد، ما هم به عنوان سفیر تحت نظارت ایشان هستیم و از سوی خود حرفی نمی‌زنیم. چقدر این هیزاکسلنسی زرنگ و دیپلمات‌اند! حماقت را به میلی‌بند نسبت می‌دهند. همچنانکه پیشتر هم گفتیم در اروپای غربی به دلیل تبلیغات متحجرکلیسا، یهودیان حتی اگر مسیحی شوند، منفورند، به ویژه یهودیان مهاجر اروپای شرقی. و دیوید میلیبند در زمرة همین یهودیان قرار گرفته. بگذریم!

پرسش بعدی حنازرچوبه این است که به چه دلیل شبکة تلویزیونی «بی‌بی‌سی»، 6 ماه پیش از برگزاری انتخابات با هزینة وزارت امورخارجة بریتانیا در ایران راه اندازی شد؛ چرا دولت انگلستان برای «اطلاع رسانی» به ما ایرانیان سرمایه‌گذاری می‌کند ولی اخبار انگلستان را به اطلاع‌مان نمی‌رساند، و ... و این پرسش‌های مضحک همزمان چند پیام را به مخاطب می‌رساند. نخست اینکه دولت ایران با افتتاح شبکة تلویزیونی ارباب موافقت کرده، دیگر اینکه شبکة کذا پروپاگاند نمی‌کند بلکه کارش «اطلاع‌رسانی» است و خلاصه چه شده که وزارت امورخارجة بریتانیا ما را در جریان «اخبار» کشور انگلستان قرار نمی‌دهد!

البته فکر نکنید خبرنگار حنازرچوبه به دلیل حماقت چنین پرسش‌هائی مطرح کرده، به هیچ عنوان! این پرسش‌ها در واقع برای القاء این دروغ بزرگ به مخاطب است که شبکة رسمی تلویزیون حاکمیت انگلستان برای «اطلاع رسانی» به ایرانیان راه اندازی شده! حال آنکه این «اطلاع رسانی» همچون اطلاع‌رسانی حکومت جمکران در چارچوب پروپاگاند استعماری سازمان ناتو صورت می‌گیرد و بس. باری، خبرنگار حنازرچوبه همچنین می‌پرسد، چرا تلویزیون«بی‌بی‌سی» از مردم دعوت می‌کرد تصاویر تلفن‌های همراه خود را برای «بی‌بی‌سی» بفرستند و روی پشت‌بام «الله اکبر» بگویند؟ «هیزاکسلنسی» نیز ضمن تأکید بر بیطرفی شبکة کذا می‌فرمایند، «دولت» در مدیریت «بی‌بی‌سی» دخالت ندارد و این شبکه خواهان ارائة پوشش خبری به اعتراضات بوده!

البته سفیر بریتانیا در یک مورد درست می‌گوید، آنکه بر نحوة مدیریت «بی‌بی‌سی» نظارت مستقیم دارد، «دولت» نیست، حاکمیت انگلستان است که سی‌سال پیش هم با چند الله‌اکبر شبانه، حکومت توحش اسلامی را به عنوان پشت جبهة طالبان در کشور ایران مستقر کرد، ولی اینبار موفق نشد «معجزه» را تکرار کند! دلیل نیز همان فروپاشی اتحاد شوروی است که از سال 1921 در یوتوپیای کودتای بولشویسم مستقر شده و چنان غرق «شکاف طبقاتی توده‌ها» و حقوق‌ کارگران شده بود،‌ که ضمن توافق با انگلستان، ‌ فراموش کرد در مرزهای جنوبی‌اش کشوری به نام ایران،‌ و منافع و ارتباطاتی چند صد ساله وجود دارد! بگذریم، سفیر بریتانیا زمانی که ادعا می‌کند تصاویر ارسالی «شاهدان عینی» برای دادن «پوشش خبری» به اعتراضات بوده رسماً مهمل می‌گوید، چرا که شاهدان عینی نمی‌توانند به عنوان «منبع موثق» تلقی شوند. سخنان و تصاویر ارسالی اینان فقط برای «شایعه پراکنی» و «گسترش توهم» مناسب است.

با توجه به عملکرد تلویزیون حاکمیت انگلستان، خبرنگار حنازرچوبه می‌بایست از دولت جمکران می‌پرسید چرا از حضور خبرنگاران در تظاهرات کذا ممانعت کرده، و چرا بر فعالیت‌های مخرب «بی‌بی‌سی» چشم فروبسته. واقعیت این است که حاکمیت جمکران در هم‌سوئی کامل با شبکة تبلیغاتی حاکمیت بریتانیا برای خودبراندازی تلاش می‌کرد، و امروز که این تلاش‌های خائنانه با ناکامی روبرو شده، دو طرف سعی دارند همکاری خود را در پس پردة این پرسش و پاسخ فریبکارانه و ابلهانه پنهان دارند.

سایمون گاس در بخش دیگری از این مصاحبه در مورد اسرائیل مواضع کاملاً منطقی ارائه می‌دهد. وی می‌گوید، اسرائیل در مرزهای قانونی‌اش، یعنی در مرزهای 1967 می‌باید از امنیت برخوردار باشد و با دیگر کشورهای منطقه روابط صلح‌آمیز داشته باشد. ولی می‌دانیم که مواضع آنگلوساکسون‌ها در واقع چنین نیست. طی سه دهة اخیر اینان با تحمیل سیاست انسداد بر منطقه و تشویق حکومت اسلامی و اسرائیل به جنگ افروزی، در واقع افکار عمومی را در خاورمیانه در تقابل با صلح قرار داده‌اند. به محض اینکه یک دولت عرب با اسرائیل مذاکره کند، نوکران آنگلوساکسون‌ها به ویژه در جمکران دولت مذکور را به خیانت متهم خواهند کرد، حال آنکه استقرار حکومت اسلامی در ایران خود بزرگترین خیانت در حق مردم فلسطین و ملت‌های منطقه بوده. چرا که این حکومت به دلیل توحش و قانون‌شکنی، برای تأمین منافع اربابان‌اش درلندن و واشنگتن با هر گونه ارتباط قانونی و مذاکرات سیاسی شفاف مخالفت خواهد کرد. حکومت اسلامی، حکومت اقتصاد و سیاست پنهان یا بهتر بگوئیم نمایندة شبکة بین‌المللی قاچاقچیان مواد مخدر، اسلحه و برده فروشانی است که تحت نظارت سازمان سیا فعالیت می‌کنند. «ایران گیت»، بهترین نمونة «ارتباطات» حکومت اسلامی است: نفت رایگان در برابر سلاح و تجهیزات نظامی آمریکا و اسرائیل در بازارسیاه، همزمان با سردادن عربدة «مرگ بر آمریکا و اسرائیل!» و اما جالب‌ترین پرسش حنازرچوبه، از سفیر انگلستان این است که چرا از آمریکا پیروی می‌کنید، چه وقت مثل ما «مستقل» خواهید شد؟ مسلماً با مشاهدة چنین پرسشی می‌باید از شدت خنده اشک از چشمان «سایمون ‌گاس» سرازیر شده باشد:

«اصولاً چه زمانی تصور می‌کنید که سیاست خارجی دولت بریتانیا مستقل از آمریکا خواهد شد؟ ضرب‌المثلی [...] می‌گوید، اگر کسی در آمریکا سرما بخورد، در انگلیس عطسه می‌کند.»


بله طرح چنین پرسشی مسلماً نشان از حماقت و بی‌ادبی خبرنگار حنازرچوبه دارد که همچون خمینی دجال به توهم «استقلال» حکومت اسلامی دچار شده و فراموش کرده انگلستان متحد ایالات متحد در ارتش ناتو است و در «اتحاد» نیز محلی از اعراب برای «استقلال» و یکجانبه‌گرائی و نفس‌کش‌طلبی‌های صحرای کربلا وجود ندارد. سفیر بریتانیا هم به خبرنگار رسانة حکومت «مستقل» جمکران این نکته را گوشزد می‌کند که دو کشور در چارچوب منافع مشترک همکاری می‌کنند و با حفظ اتحاد، اختلاف نظرشان را نیز بروز می‌دهند. البته این شیوه‌های بهنجار، برای جمکرانی‌ها که در داخل و خارج مرزها فقط «حق‌طلبی» می‌کنند و نفس‌کش می‌طلبند نشان عدم استقلال خواهد بود:

«ایالات متحد و بریتانیا متحدان نزدیکی می‌باشند و [در چارچوب منافع مشترک خود بایکدیگر همکاري می‌کنند] ما [...] اختلاف نظر داريم و سياست‌های ما منعکس کنندة اين اختلاف نظر است»


ولی باید به حنازرچوبه بگوئیم، چگونه است که حکومت «مستقل» جمکران علیرغم مشاهدة توطئة آشکار شبکة تبلیغاتی انگلستان آنقدر استقلال ندارد که از فعالیت این شبکة استعماری ممانعت کند؟ حتماً دلیل اینهمه بزرگ‌منشی، رأفت و عطوفت اسلامی است که امثال جلال آل‌احمد از سیرة محمد رسول‌الله در صحرای حجاز برای‌تان استخراج کرده‌اند. کردار شما در واقع تجلی رفتار همان «ایرانیان» ساخته و پرداختة توهمات پوچ‌پردازانی چون آل‌احمد است که بر خلاف عقل سلیم ایرانی را مدافع اشغالگر و تاراجگر معرفی کرده. باری ظریف‌ترین سخنان سایمون گاس، نیشی است که به مدافعان طاعون سبز می‌زند. در پاسخ به این پرسش که آیا پس از 13 سال حکومت امکان دارد که حزب کارگر جای خود را به حزب محافظه کار بسپارد، سفیر بریتانیا می‌گوید، در یک نظام دمکراتیک، پیش از برگزاری انتخابات نتیجة آن مشخص نمی‌شود! به عبارت دیگر، در یک «دمکراسی» پیروزی در انتخابات در هم‌سوئی با انتظارات «مردم» نمی‌تواند باشد! قابل توجه رادیوفردا که از زبان موش‌های ناقل طاعون و نانخورهای اکبر بهرمانی در فرنگ به ما می‌گوید و باز می‌گوید که بعضی‌ها از نتیجة «انتخابات» جمکران غافلگیر شدند:‌

«یکی از لذت‌ها و شادی‌های بزرگ نظام دمکراتیک در بریتانیا آن است که قبل از اتفاق افتادن آن [پیش از برگزاری انتخابات] نمی‌دانیم چه کسی در انتخابات ما پیروز خواهد شد.»


فکر می‌کنم این تف سرشار از تحقیر دیپلماتیک به صورت همة کسانی انداخته شده که برگزاری «انتخابات» را نشان دمکراسی می‌دانند، ‌ به صورت کسانی همچون اکبر بهرمانی و شرکاء که موسوی را «پیروز طبیعی» انگاشته و از نتیجة انتخابات «بهت‌زده» شدند، همة کسانیکه برای گرفتن «حق موسوی» به عنوان برندة واقعی افتضاحات «تظاهرات»‌ به راه انداختند و بیانیه صادر کردند. سفیر بریتانیا چه می‌گوید؟ می‌گوید در یک دمکراسی محلی برای «توهمات» مردم نیست، در یک دمکراسی، خارج از اعضای احزاب که گرایش مشخصی دارند، مردم عادی گرایش سیاسی خود را در خیابان فریاد نمی‌کنند. در یک دمکراسی، تمایلات سیاسی مردم «حریم خصوصی» است، و فقط در صندوق رأی ابراز می‌شود. ‌ به همین دلیل است که نتیجة انتخابات می‌تواند دور از انتظار هم باشد، پس شما «ایرانیان» که می‌توانید نتیجة انتخابات را از قبل بدانید، «دمکراسی» ندارید!



...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت