کاگان و کیهان!
...
واژة فریبندة «آزادی» به ابزار شارلاتانیسم و عوامفریبی گروههای انسانستیز نظیر اصلاحطلبان و فدائیان اکثریت تبدیل شده. حضور فاشیستهای جمکران بگوئیم مخالفان دمکراسی نمیتوانند از آزادیهای دمکراتیک و حقوقبشر دفاع کنند. فاشیستها همچون دیگر انسانستیزان، «آزادی» را فقط برای گسترش انسانستیزی و توحش میخواهند، همچنانکه خمینی هم در نوفللوشاتو خواهان «آزادی» و «استقلال» بود و دیدیم که آزادی و استقلال مطلوب «فاشیست ـ مسلمانها» در تضاد با حقوق و آزادیهای انسان در جامعة بشری قرار میگیرد.
امروز به مناسبت 65 امین سالگرد فروپاشی اردوگاه فاشیسم، نگاهی خواهیم داشت به سوءاستفادة فاشیستها از واژة جادوئی «آزادی». در این راستا میپردازیم به انعکاس پروپاگاند استعماری محفل جنگطلبان در واشنگتن پست و اشپیگل.
«رابرت کاگان»، کارشناس ارشد بنیاد «کارنگی» برای صلح بینالمللی در «واشنگتن پست» میفرمایند، بهتر است بجای مذاکرات هستهای با دولت فعلی ایران، رژیم این کشور را عوض کرده، بعد آنرا به سلاح هستهای مجهز کنیم! میبینیم که هدف ایالات متحد، تجهیز ایران به سلاح اتمی برای تهدید روسیه است و از آنجا که نتوانسته با کودتای «میرحسین موسوی» این سیاست را اعمال کند، اکنون خواهان «ایران آباد»، «آزاد» و پیشرفته شده! ترجمة مقالة واشنگتن پست، در سایت «صدای آمریکا»، مورخ 27 ژانویه 2010 موجود است. در واقع رابرت کاگان، با چند روز تأخیر، همان مطالبات کارفرمایان «اشپیگل» را مطرح کرده. این محفل جنگطلب برای تثبیت جایگاه اسرائیل، به عنوان «داور منطقه» خواهان تجهیز روضهخوانها به سلاح هستهای است، و یوشکافیشر، یکی از نانخورهای وفادار همین محفل برای حمایت از «فاشیست ـ مسلمانها» کنفرانس رسوای برلین را به راه انداخته بود. ترجمة مقالة اشپیگل 4 روز پیش، تحت عنوان، «دستی که رژیم ایران برای مذاکره دراز کرده به خون تظاهرکنندگان آغشته است»، با کد: 12544 در سایت پیک ایران، مورخ 23 ژانویه 2010 انتشار یافت.
نویسندة مقالة اشپیگل در کمال بیشرمی چنین القاء میکند که اروپا هرگز از حکومت جنایتکار جمکران حمایت نکرده! خوب است که شرکت زیمنس همین امروز دکان پردرآمد صادرات، به ویژه صادرات ابزار سانسور اینترنت را به حکومت روضه خوانها تعطیل کرد! افتتاح سوپرمارکتهای «هیپرستار» در تهران و اسلام آباد به کنار، چپاول نفت به همچنین! بله در این مقالة بیشرمانه، از وزیر امور خارجة اتحادیة اروپا، «کاترین اشتون» درخواست شده، با حفظ صورتک دفاع از حقوق انسانی، در سنگر «حق استعماری» لنگر انداخته و با حفظ «پرستیژ» اتحادیة اروپا ملت ایران را همچنان تاراج کنند. در تداوم چنین سیاستی است که فدائیان خلق اکثریت، همصدا با فاشیستهای جنبش سبز و با هدف به بیراهه کشاندن مطالبات جنبش مدنی، خواهان برگزاری «انتخابات آزاد» میشوند.
البته جای تعجب نیست! این گروه شاخهای از حزب عوامفریب و آخوندپرست «توده» است و به پیروی از مشی حزب کذا طی سه دهة اخیر به آخوندنوازی و برگزاری مراسم روضه و زوزه در «سنگر حق» مشغول بوده. حضور فاشیستهای «چپنما» بگوئیم، برگزاری «انتخابات» فینفسه هیچ اهمیتی ندارد، چرا که هیتلر و موسولینی هم با «رأی مردم» و از طریق «انتخابات» به قدرت رسیدند و امروز 65 سال از شکست مفتضحانة ارتش «برحق» اینان میگذرد.
65 سال پیش در چنین روزی «ارتش سرخ» اردوگاه «آشویتس» را در جنوب لهستان آزاد کرد. امروز 27 ژانویه 2010، رئیس جمهور اسرائیل، «شیمون پرز» در مجلس آلمان سخنانی ایراد فرمودند که نشنیدیم، چرا که فاقد اهمیت است. امروز همچنین کرة شمالی، با حمایت چین به تبادل آتش توپخانه با کرة جنوبی پرداخت و سایتهای فارسی زبان «شیخزده»، همچنان در لرزش و تزلزل بودند، چرا که اربابانشان هنوز بلاتکلیف ماندهاند. در هر حال، آنچه به صراحت مشاهده میکنیم لغزش ملایم «شیخ پرستان» به سوی «شاهپرستان» است، البته با چاشنی جنگ زرگری بین آبمنگلها. از آنجمله است، «حاج اکبر سازندگی خامنهای را تهدید کرده، خامنهای در برابر کودتاچیان عقب نشسته، و عملیات قهرمانانة کروبی و...» و مزخرفاتی از ایندست. البته «فراخوان» طرفداران دروغین حقوقبشر را از دست ندهیم که از آشنائی با «حقوق وحش» بکلی محروم میشویم.
یک گروه برای تظاهرات روز 29 ژانویه در ژنو، فراخوانی داده که در سایت «عصرنو» مورخ 4 بهمنماه 1388 انتشار یافته. گروه کذا برداشت «شکمی» خود را از اعلامیة جهانی حقوقبشر ارائه کرده میگوید، حقوقبشر یعنی هر کس «حق» دارد خارج از قوانین زمینی و آسمانی هر کار دلش خواست انجام دهد! به عبارت دیگر جامعة بشری همان جنگل است که همه از «حق طبیعی» برخوردارند و دلیلی ندارد که از نظم قانونی پیروی کنند. مسلم است که در چارچوب چنین توحشی تل موهوم «مردم» نقش مهمی ایفا خواهد کرد. از اینرو حقوقبشرفروشان کذا میگویند، مردم باید بر قدرت «حاکمیت» داشته باشند. بله، به این ترتیب یک جنگل خوب و یگانه و «برحق» خواهیم داشت که در برابر آن به صراحت میتوان «جنگل وحوش» را «جهان متمدن» به شمار آورد.
حداقل در جنگل «نظم طبیعی» حاکم است، یعنی وحوش حد و مرز خود را تعیین میکنند، ولی در «جنگل» پیشنهادی حقوق بشرفروشان هیچ حد و مرزی وجود ندارد، و خلاصه قانون و مقرراتی در کار نیست، در نتیجه حقوقی نیز وجود نخواهد داشت. دلیل هم اینکه «باور» حضرات بر این افتاده که اعلامیة جهانی حقوقبشر را مطابق جهت باد و در مسیر منافع یانکیها میباید «تعبیر» کرد:
«به باور ما اعلامیة جهانی حقوقبشر بر این مساله تصریح دارد که حق تعیین سرنوشت هر فرد به خود وی سپرده شده و نه هیچ فرد و نیروی دیگری در زمین وآسمان [...] از این نگاه این حق، بر برابری حقوقی و سیاسی هر فرد [...] و از سوی دیگر برمناسبات زندگی اجتماعی[...] مردم ناظر است [...] بیان مشخص حقوق بشر در ساختار سیاسی یعنی حاکمیت مردم بر قدرت[...]»
ما که به هر ترتیب شده، روز 29 ژانویه برای تماشای «تظاهرات» شما خود را به ژنو میرسانیم تا به شما بگوئیم مزخرفاتتان در متن اعلامیةجهانی حقوقبشر وجود ندارد. این اعلامیه برای خشنودی گلهپرستان و مردم محوران و «جمعگرایان» تدوین نشده! به «باور»ما، شما بیانیههای طاعون سبز را با اعلامیة جهانی حقوقبشر اشتباه گرفته و خلاصه ضمن قیاس به نفس، مخاطبان را ابله انگاشتهاید. اعلامیة جهانی حقوق بشر صراحت حقوقی دارد و «انسانمحور» است، به همین دلیل نمیتوان آنرا با توهمات و باورهای مشتی فاشیست بیمایه «تفسیر» کرد.
امروز 65 سال از آزادی اردوگاه «آشویتس» میگذرد. به گزارش نووستی مورخ، 27 ژانویه 2010، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در تاریخ اول نوامبر 2005 میلادی با صدور قطعنامهای سالگرد شکست فاشیستها را «روز جهانی قربانیان هولوکوست» نامید. در این تاریخ، شهر «اسونتسیم»، بزرگترین کارخانة مرگ در تاریخ بشریت توسط ارتش سرخ آزاد شد. نووستی میافزاید، دیمیتری مدودف، رئیس جمهور روسیه، از جامعة جهانی دعوت کرد برای مبارزه با «تحریف تاریخ» جنگ جهانی دوم تلاش کنند.
یادآور شویم، یکی از گروههائی که به امر مقدس «تحریف تاریخ جنگ دوم» اشتغال دارد، حکومت خیابانی جمکران است که نخبگان و فلاسفة خیابانیاش نظیر «محمد نیکفر» تلاش میکنند فاشیسم را در ترادف با «سکولاریسم» قرار داده، هیتلر و استالین را در یک سنگر بنشانند. به گزارش دفتر مطبوعاتی کرملین، در پیام تبریک مدودف خطاب به شرکت کنندگان در مراسم بزرگداشت 65 امین سالگرد شکست اردوگاه هیتلر چنین آمده:
«امروز صدای کسانی به گوش میرسد که تلاش میکنند جنایات نازیها را توجیه کنند. [کسانی] قربانیان و جلادان، آزاد کنندگان و اشغالگران را در یک صف قرار میدهند. چنین گامهائی که در جهت بازنگری تاریخ صورت میگیرد غیر قابل قبول است.»
بهتر است بدانیم بعضی از روشنفکران انساندوست ینگه دنیا که همچون نوآم چامسکی از طرفداران «فاشیست ـ مسلمانهای» جمکران به شمار میروند، با اشاره بر «انسانستیزی» استالین ادعا میکنند، «تفاوتی بین استالین و هیتلر وجود نداشته.» ولی دیدیم همین نوآم چامسکی که اینچنین برای «انسانمحوری» سینه چاک میدهد، به بهانة طرفداری از «مردم» ایران در کنار آدمخوارانی قرار گرفت، که همصدا با علیخامنهای طرفداران دمکراسی را «کافر» میخوانند. بله، وقتی پای منافع تفنگ فروشها در میان است، امثال چامسکی با همة انسانستیزان ایرانینما در یک سنگر واحد مینشینند. چرا که اینان نیز مانند حسین «حقطلب» و عدالت پرستاند. با این تفاوت که حضرات برخلاف قهرمان بیبیگوزکهای شیعیمسلکان هیچ عنوان آمادة شهادت نیستند، اینان ترجیح میدهند دیگران به جایشان در راه «حق» و «آزادی» شهید شوند. بله برای تأمین منافع تفنگفروشهای ینگه دنیا، و برای احقاق حق و حقوقشان باید حقوق ملت ایران، و دیگر ملتهای منطقه پایمال شود. پس بازگردیم به مقالة رابرت کاگان در «واشنگتن پست»، که تحت عنوان «چگونه اوباما میتواند مسير خطرناک ايران را عوض کند»، در سایت صدای آمریکا منتشر شده.
نویسنده همچنانکه در ابتدای همین وبلاگ گفتیم توصیه میکند، یک حکومت خوب برای ایرانیها بیاوریم که اگر بمب هم داشتند، برای جامعة جهانی نگرانی ایجاد نشود! ایشان کشف کردهاند که نوکران آمریکا در جمکران «ضدغربی» و «جاهل» بوده و مذاکره و توافق با چنین افرادی غیرممکن است. میبینیم که سخنرانیهای «ضدآمریکائی» علیخامنهای در آمل، که در وبلاگ «منقل فرزانه» به آن اشاره شد، بازتاب تمایلات ارباب در ایالات متحد است. در واقع خامنهای و شرکاء باید اربابان را «دشمن» بخوانند، تا اربابان بتوانند با تکیه بر سخنان مطلوب نوکرانشان آنها را ضدغربی معرفی کنند.
حکومتی که توسط ارتش ناتو برای تبدیل منطقه به طویلة القاعده و طالبان سی سال پیش در ایران استقرار یافته و همة بورسیهها و ذخائر ارزیاش در غرب انباشته شده، در واشنگتن پست «ضدغربی» خوانده میشود، چرا؟ چون اگر این جانوران وحشی با یانکیها مذاکره کنند، نه تنها پرستیژ گاوچرانها بر باد میرود که برنامهشان برای تجهیز ایران به سلاح اتمی نیز ابتر خواهد شد. به همین دلیل است که رابرت کاگان مذاکرات و توافق با دولت ایران را بیاهمیت معرفی میکند و تهاجم اسرائیل به مراکز هستهای ایران را نیز عامل تقویت ملایان میداند:
«تغيير رژيم مهمتر از هر گونه معاملهای خواهد بود [...] دولت اوباما ممکن است با دولت کنونی ايران بر سر برنامه اتمیاش به توافق برسد [...] اين موافقت گامی کوچک در مسيری [...] نامعلوم است [...] امتيازی اين چنين جزئی ارزش آن را ندارد که فشار برای تغيير واقعی را کنار [بگذاریم] اگر اسرائيل [به تأسيسات اتمی ايران حمله کند] چنين اقدامی به تهران [...] قدرتی عظيم ميدهد، و اصولاً برای چه؟»
رابرت کاگان گویا فراموش کرده که تأسیسات هستهای ایران با توافق ایالات متحد و تحت نظارت چین، صرفاً با هدف تهدید روسیه ایجاد شده، و اسرائیل به هیچ عنوان به تأسیسات کذا حمله نخواهد کرد، به چند دلیل. نخست اینکه اسرائیل بدون اجازة آمریکا هیچگاه قدمی برنداشته و برنمیدارد، دیگر آنکه، اتمی شدن ایران آرزوی اسرائیل است و هاآرتز، همچون گاردین و نیویورک تایمز و دیگر بوقهای محفل جنگفروشان، بارها و بارها ایران هستهای را به رسمیت شناخته، و از قضای روزگار رابرت کاگان نیز خود اهل همین محفل مرگفروش است؛ اگر به روی خودش نمیآورد، ما آبشخور ایشان را میشناسیم.
کاگان مینویسد، بهترین راه برای متوقف کردن ایران «تغییر رژیم» است، وی سپس میافزاید، اگر رژیم ایران عوض شود، ممکن است شتاب برای دستیابی به سلاح اتمی را کاهش دهد و اصولاً چنین دولتی اگر بمب هستهای هم داشته باشد ایجاد نگرانی نخواهد کرد. حال میبینیم مخالفخوانیهای ساتاس در وقوقیههای جمعه، مخالفت پاسدار علی لاریجانی و کیهان، بوق هریتج کلاب با «مذاکرات ژنو» و «توافقهای وین» از کجا سرچشمه میگیرد. نوکران غربستیز آمریکا، جهت برآورده شدن خواستههای ارباب زمینة خودبراندازی را فراهم میآورند:
«تغيير رژيم در تهران بهترين سياست منع گسترش و اشاعه تسليحات اتمی است. حتی اگر دولت بعدی ايران از کنار گذاشتن برنامة تسليحات اتمی امتناع کند[...] ممکن است برنامه را برای مدتی به بايگانی بسپارد [...]علاقه [...] به ورود مجدد به صحنه اقتصاد جهانی [...] وادارش ميکند شتاب [...] در تکميل برنامه را ملايم کند[...] ايران [در چنین شرایطی] حتی با داشتن اسلحة اتمی نيز بسيار کمتر ترسناک خواهد بود.»
البته ما حضور رابرت کاگان بگوئیم کورخواندهاید! اسرائیل را دیگر نمیتوان در جایگاه رویائی دهة هشتاد قرار داد! جنگ سرد به پایان رسیده!
امروز به مناسبت 65 امین سالگرد فروپاشی اردوگاه فاشیسم، نگاهی خواهیم داشت به سوءاستفادة فاشیستها از واژة جادوئی «آزادی». در این راستا میپردازیم به انعکاس پروپاگاند استعماری محفل جنگطلبان در واشنگتن پست و اشپیگل.
«رابرت کاگان»، کارشناس ارشد بنیاد «کارنگی» برای صلح بینالمللی در «واشنگتن پست» میفرمایند، بهتر است بجای مذاکرات هستهای با دولت فعلی ایران، رژیم این کشور را عوض کرده، بعد آنرا به سلاح هستهای مجهز کنیم! میبینیم که هدف ایالات متحد، تجهیز ایران به سلاح اتمی برای تهدید روسیه است و از آنجا که نتوانسته با کودتای «میرحسین موسوی» این سیاست را اعمال کند، اکنون خواهان «ایران آباد»، «آزاد» و پیشرفته شده! ترجمة مقالة واشنگتن پست، در سایت «صدای آمریکا»، مورخ 27 ژانویه 2010 موجود است. در واقع رابرت کاگان، با چند روز تأخیر، همان مطالبات کارفرمایان «اشپیگل» را مطرح کرده. این محفل جنگطلب برای تثبیت جایگاه اسرائیل، به عنوان «داور منطقه» خواهان تجهیز روضهخوانها به سلاح هستهای است، و یوشکافیشر، یکی از نانخورهای وفادار همین محفل برای حمایت از «فاشیست ـ مسلمانها» کنفرانس رسوای برلین را به راه انداخته بود. ترجمة مقالة اشپیگل 4 روز پیش، تحت عنوان، «دستی که رژیم ایران برای مذاکره دراز کرده به خون تظاهرکنندگان آغشته است»، با کد: 12544 در سایت پیک ایران، مورخ 23 ژانویه 2010 انتشار یافت.
نویسندة مقالة اشپیگل در کمال بیشرمی چنین القاء میکند که اروپا هرگز از حکومت جنایتکار جمکران حمایت نکرده! خوب است که شرکت زیمنس همین امروز دکان پردرآمد صادرات، به ویژه صادرات ابزار سانسور اینترنت را به حکومت روضه خوانها تعطیل کرد! افتتاح سوپرمارکتهای «هیپرستار» در تهران و اسلام آباد به کنار، چپاول نفت به همچنین! بله در این مقالة بیشرمانه، از وزیر امور خارجة اتحادیة اروپا، «کاترین اشتون» درخواست شده، با حفظ صورتک دفاع از حقوق انسانی، در سنگر «حق استعماری» لنگر انداخته و با حفظ «پرستیژ» اتحادیة اروپا ملت ایران را همچنان تاراج کنند. در تداوم چنین سیاستی است که فدائیان خلق اکثریت، همصدا با فاشیستهای جنبش سبز و با هدف به بیراهه کشاندن مطالبات جنبش مدنی، خواهان برگزاری «انتخابات آزاد» میشوند.
البته جای تعجب نیست! این گروه شاخهای از حزب عوامفریب و آخوندپرست «توده» است و به پیروی از مشی حزب کذا طی سه دهة اخیر به آخوندنوازی و برگزاری مراسم روضه و زوزه در «سنگر حق» مشغول بوده. حضور فاشیستهای «چپنما» بگوئیم، برگزاری «انتخابات» فینفسه هیچ اهمیتی ندارد، چرا که هیتلر و موسولینی هم با «رأی مردم» و از طریق «انتخابات» به قدرت رسیدند و امروز 65 سال از شکست مفتضحانة ارتش «برحق» اینان میگذرد.
65 سال پیش در چنین روزی «ارتش سرخ» اردوگاه «آشویتس» را در جنوب لهستان آزاد کرد. امروز 27 ژانویه 2010، رئیس جمهور اسرائیل، «شیمون پرز» در مجلس آلمان سخنانی ایراد فرمودند که نشنیدیم، چرا که فاقد اهمیت است. امروز همچنین کرة شمالی، با حمایت چین به تبادل آتش توپخانه با کرة جنوبی پرداخت و سایتهای فارسی زبان «شیخزده»، همچنان در لرزش و تزلزل بودند، چرا که اربابانشان هنوز بلاتکلیف ماندهاند. در هر حال، آنچه به صراحت مشاهده میکنیم لغزش ملایم «شیخ پرستان» به سوی «شاهپرستان» است، البته با چاشنی جنگ زرگری بین آبمنگلها. از آنجمله است، «حاج اکبر سازندگی خامنهای را تهدید کرده، خامنهای در برابر کودتاچیان عقب نشسته، و عملیات قهرمانانة کروبی و...» و مزخرفاتی از ایندست. البته «فراخوان» طرفداران دروغین حقوقبشر را از دست ندهیم که از آشنائی با «حقوق وحش» بکلی محروم میشویم.
یک گروه برای تظاهرات روز 29 ژانویه در ژنو، فراخوانی داده که در سایت «عصرنو» مورخ 4 بهمنماه 1388 انتشار یافته. گروه کذا برداشت «شکمی» خود را از اعلامیة جهانی حقوقبشر ارائه کرده میگوید، حقوقبشر یعنی هر کس «حق» دارد خارج از قوانین زمینی و آسمانی هر کار دلش خواست انجام دهد! به عبارت دیگر جامعة بشری همان جنگل است که همه از «حق طبیعی» برخوردارند و دلیلی ندارد که از نظم قانونی پیروی کنند. مسلم است که در چارچوب چنین توحشی تل موهوم «مردم» نقش مهمی ایفا خواهد کرد. از اینرو حقوقبشرفروشان کذا میگویند، مردم باید بر قدرت «حاکمیت» داشته باشند. بله، به این ترتیب یک جنگل خوب و یگانه و «برحق» خواهیم داشت که در برابر آن به صراحت میتوان «جنگل وحوش» را «جهان متمدن» به شمار آورد.
حداقل در جنگل «نظم طبیعی» حاکم است، یعنی وحوش حد و مرز خود را تعیین میکنند، ولی در «جنگل» پیشنهادی حقوق بشرفروشان هیچ حد و مرزی وجود ندارد، و خلاصه قانون و مقرراتی در کار نیست، در نتیجه حقوقی نیز وجود نخواهد داشت. دلیل هم اینکه «باور» حضرات بر این افتاده که اعلامیة جهانی حقوقبشر را مطابق جهت باد و در مسیر منافع یانکیها میباید «تعبیر» کرد:
«به باور ما اعلامیة جهانی حقوقبشر بر این مساله تصریح دارد که حق تعیین سرنوشت هر فرد به خود وی سپرده شده و نه هیچ فرد و نیروی دیگری در زمین وآسمان [...] از این نگاه این حق، بر برابری حقوقی و سیاسی هر فرد [...] و از سوی دیگر برمناسبات زندگی اجتماعی[...] مردم ناظر است [...] بیان مشخص حقوق بشر در ساختار سیاسی یعنی حاکمیت مردم بر قدرت[...]»
ما که به هر ترتیب شده، روز 29 ژانویه برای تماشای «تظاهرات» شما خود را به ژنو میرسانیم تا به شما بگوئیم مزخرفاتتان در متن اعلامیةجهانی حقوقبشر وجود ندارد. این اعلامیه برای خشنودی گلهپرستان و مردم محوران و «جمعگرایان» تدوین نشده! به «باور»ما، شما بیانیههای طاعون سبز را با اعلامیة جهانی حقوقبشر اشتباه گرفته و خلاصه ضمن قیاس به نفس، مخاطبان را ابله انگاشتهاید. اعلامیة جهانی حقوق بشر صراحت حقوقی دارد و «انسانمحور» است، به همین دلیل نمیتوان آنرا با توهمات و باورهای مشتی فاشیست بیمایه «تفسیر» کرد.
امروز 65 سال از آزادی اردوگاه «آشویتس» میگذرد. به گزارش نووستی مورخ، 27 ژانویه 2010، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در تاریخ اول نوامبر 2005 میلادی با صدور قطعنامهای سالگرد شکست فاشیستها را «روز جهانی قربانیان هولوکوست» نامید. در این تاریخ، شهر «اسونتسیم»، بزرگترین کارخانة مرگ در تاریخ بشریت توسط ارتش سرخ آزاد شد. نووستی میافزاید، دیمیتری مدودف، رئیس جمهور روسیه، از جامعة جهانی دعوت کرد برای مبارزه با «تحریف تاریخ» جنگ جهانی دوم تلاش کنند.
یادآور شویم، یکی از گروههائی که به امر مقدس «تحریف تاریخ جنگ دوم» اشتغال دارد، حکومت خیابانی جمکران است که نخبگان و فلاسفة خیابانیاش نظیر «محمد نیکفر» تلاش میکنند فاشیسم را در ترادف با «سکولاریسم» قرار داده، هیتلر و استالین را در یک سنگر بنشانند. به گزارش دفتر مطبوعاتی کرملین، در پیام تبریک مدودف خطاب به شرکت کنندگان در مراسم بزرگداشت 65 امین سالگرد شکست اردوگاه هیتلر چنین آمده:
«امروز صدای کسانی به گوش میرسد که تلاش میکنند جنایات نازیها را توجیه کنند. [کسانی] قربانیان و جلادان، آزاد کنندگان و اشغالگران را در یک صف قرار میدهند. چنین گامهائی که در جهت بازنگری تاریخ صورت میگیرد غیر قابل قبول است.»
بهتر است بدانیم بعضی از روشنفکران انساندوست ینگه دنیا که همچون نوآم چامسکی از طرفداران «فاشیست ـ مسلمانهای» جمکران به شمار میروند، با اشاره بر «انسانستیزی» استالین ادعا میکنند، «تفاوتی بین استالین و هیتلر وجود نداشته.» ولی دیدیم همین نوآم چامسکی که اینچنین برای «انسانمحوری» سینه چاک میدهد، به بهانة طرفداری از «مردم» ایران در کنار آدمخوارانی قرار گرفت، که همصدا با علیخامنهای طرفداران دمکراسی را «کافر» میخوانند. بله، وقتی پای منافع تفنگ فروشها در میان است، امثال چامسکی با همة انسانستیزان ایرانینما در یک سنگر واحد مینشینند. چرا که اینان نیز مانند حسین «حقطلب» و عدالت پرستاند. با این تفاوت که حضرات برخلاف قهرمان بیبیگوزکهای شیعیمسلکان هیچ عنوان آمادة شهادت نیستند، اینان ترجیح میدهند دیگران به جایشان در راه «حق» و «آزادی» شهید شوند. بله برای تأمین منافع تفنگفروشهای ینگه دنیا، و برای احقاق حق و حقوقشان باید حقوق ملت ایران، و دیگر ملتهای منطقه پایمال شود. پس بازگردیم به مقالة رابرت کاگان در «واشنگتن پست»، که تحت عنوان «چگونه اوباما میتواند مسير خطرناک ايران را عوض کند»، در سایت صدای آمریکا منتشر شده.
نویسنده همچنانکه در ابتدای همین وبلاگ گفتیم توصیه میکند، یک حکومت خوب برای ایرانیها بیاوریم که اگر بمب هم داشتند، برای جامعة جهانی نگرانی ایجاد نشود! ایشان کشف کردهاند که نوکران آمریکا در جمکران «ضدغربی» و «جاهل» بوده و مذاکره و توافق با چنین افرادی غیرممکن است. میبینیم که سخنرانیهای «ضدآمریکائی» علیخامنهای در آمل، که در وبلاگ «منقل فرزانه» به آن اشاره شد، بازتاب تمایلات ارباب در ایالات متحد است. در واقع خامنهای و شرکاء باید اربابان را «دشمن» بخوانند، تا اربابان بتوانند با تکیه بر سخنان مطلوب نوکرانشان آنها را ضدغربی معرفی کنند.
حکومتی که توسط ارتش ناتو برای تبدیل منطقه به طویلة القاعده و طالبان سی سال پیش در ایران استقرار یافته و همة بورسیهها و ذخائر ارزیاش در غرب انباشته شده، در واشنگتن پست «ضدغربی» خوانده میشود، چرا؟ چون اگر این جانوران وحشی با یانکیها مذاکره کنند، نه تنها پرستیژ گاوچرانها بر باد میرود که برنامهشان برای تجهیز ایران به سلاح اتمی نیز ابتر خواهد شد. به همین دلیل است که رابرت کاگان مذاکرات و توافق با دولت ایران را بیاهمیت معرفی میکند و تهاجم اسرائیل به مراکز هستهای ایران را نیز عامل تقویت ملایان میداند:
«تغيير رژيم مهمتر از هر گونه معاملهای خواهد بود [...] دولت اوباما ممکن است با دولت کنونی ايران بر سر برنامه اتمیاش به توافق برسد [...] اين موافقت گامی کوچک در مسيری [...] نامعلوم است [...] امتيازی اين چنين جزئی ارزش آن را ندارد که فشار برای تغيير واقعی را کنار [بگذاریم] اگر اسرائيل [به تأسيسات اتمی ايران حمله کند] چنين اقدامی به تهران [...] قدرتی عظيم ميدهد، و اصولاً برای چه؟»
رابرت کاگان گویا فراموش کرده که تأسیسات هستهای ایران با توافق ایالات متحد و تحت نظارت چین، صرفاً با هدف تهدید روسیه ایجاد شده، و اسرائیل به هیچ عنوان به تأسیسات کذا حمله نخواهد کرد، به چند دلیل. نخست اینکه اسرائیل بدون اجازة آمریکا هیچگاه قدمی برنداشته و برنمیدارد، دیگر آنکه، اتمی شدن ایران آرزوی اسرائیل است و هاآرتز، همچون گاردین و نیویورک تایمز و دیگر بوقهای محفل جنگفروشان، بارها و بارها ایران هستهای را به رسمیت شناخته، و از قضای روزگار رابرت کاگان نیز خود اهل همین محفل مرگفروش است؛ اگر به روی خودش نمیآورد، ما آبشخور ایشان را میشناسیم.
کاگان مینویسد، بهترین راه برای متوقف کردن ایران «تغییر رژیم» است، وی سپس میافزاید، اگر رژیم ایران عوض شود، ممکن است شتاب برای دستیابی به سلاح اتمی را کاهش دهد و اصولاً چنین دولتی اگر بمب هستهای هم داشته باشد ایجاد نگرانی نخواهد کرد. حال میبینیم مخالفخوانیهای ساتاس در وقوقیههای جمعه، مخالفت پاسدار علی لاریجانی و کیهان، بوق هریتج کلاب با «مذاکرات ژنو» و «توافقهای وین» از کجا سرچشمه میگیرد. نوکران غربستیز آمریکا، جهت برآورده شدن خواستههای ارباب زمینة خودبراندازی را فراهم میآورند:
«تغيير رژيم در تهران بهترين سياست منع گسترش و اشاعه تسليحات اتمی است. حتی اگر دولت بعدی ايران از کنار گذاشتن برنامة تسليحات اتمی امتناع کند[...] ممکن است برنامه را برای مدتی به بايگانی بسپارد [...]علاقه [...] به ورود مجدد به صحنه اقتصاد جهانی [...] وادارش ميکند شتاب [...] در تکميل برنامه را ملايم کند[...] ايران [در چنین شرایطی] حتی با داشتن اسلحة اتمی نيز بسيار کمتر ترسناک خواهد بود.»
البته ما حضور رابرت کاگان بگوئیم کورخواندهاید! اسرائیل را دیگر نمیتوان در جایگاه رویائی دهة هشتاد قرار داد! جنگ سرد به پایان رسیده!
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت