
قصة «سیا»!
...
برای تحریک افکارعمومی، دامن زدن به خشم و نفرت، و در همسوئی کامل با پروپاگاند سازمان سیا، امروز آخوند لاریجانی، رئیس قوة قضائیه جمکران از اعدامها «دفاع» کرد تا علاوه بر عملة تحکیم وحدت و دیگر گروههای جیرهخوار حکومت، عدهای شوتوپرت نیز برای «مخالفت با اعدام» و حمایت از «آزادیهای» فرضی در راهپیمائی 22 بهمن شرکت کنند. غافل از اینکه واژة فریبندة «آزادی» در قاموس فاشیستها در «آزادی توحش» و آزادی انسانستیزی خلاصه میشود.
هرگونه آزادی انسانی، به ویژه «آزادی بیان»، در تضاد کامل با تقدس و توحش ادیان ابراهیمی و «خطامام» قرار میگیرد. بنابراین ادعای اینکه امثال موسوی و کروبی طرفدار آزادی بیان و خواهان «آزادی زندانیان» سیاسیاند، ریشه در شارلاتانیسم و عوامفریبی شیپورهای استعمار دارد. این شیپورها قصد دارند پادوهای جنایتکار خود را به عنوان «مدافع آزادی» به ما بفروشند. سیسال پیش هم رسانههای تفنگفروشان غرب آدمخواری به نام روحالله خمینی را مدافع آزادی بیان و آزادی زندانیان سیاسی معرفی میکردند. چرا که به این ترتیب میتوانستند یک «اجماع» گسترده ایجاد کنند. مشخص است که هیچکس با واژة جادوئی «آزادی» مخالفت نخواهد کرد، ولی همچنانکه بارها گفتهایم «مخالفان دمکراسی» و «انسانمحوری» نمیتوانند همزمان مدافع حقوق و آزادیهای انسانی هم باشند. و در این راستا قانون اساسی خدامحور حکومت اسلامی هر گونه آزادی انسانی را نفی میکند. پیشتر در اینمورد توضیح دادهایم، پس تکرار مکررات نمیکنیم، فقط یادآور شویم که برخلاف ترهات رادیوفردا، موسوی و کروبی به عنوان «مدافعان» قانون اساسی انسانستیز حکومت اسلامی نمیتوانند مدافع حقوق انسانی هم باشند. اما کو گوش شنوا؟!
در این میانه، سازمان سیا نیز همان شیوة ابلهانة سال 1357 را در پیش گرفته و همة منتفعین کودتای ننگین22 بهمن، از حزب توده و فدائیان اکثریت تا «مادر رضائیها»، با صدور بیانیههای جانگداز برای آن سازمان مقدس پامنبری میخوانند. میدانیم که مادر رضائیها از «مقدسات» فعلة فاشیسم به شمار میرود، چرا که بستگان و فرزنداناش در دورة شاه و در دورة خمینی به دلیل «شورش مسلحانه» اعدام یا تیرباران شدهاند! فقط سایت «اخبارروز» که بیانیة مادر مقدس را انعکاس داده، فراموش کرده که در هیچ کشوری حتی در دمکراسیهای غرب، «شورشی مسلح» را در ترادف با «زندانی سیاسی» قرار نمیدهند! شورش مسلحانه بر علیه هر حکومتی «جنایت» شمرده میشود. به عبارت دیگر از نظر حقوقی، «شورش مسلحانه» هیچ ارتباطی به «آزادی بیان» نخواهد داشت!
سایت اخبارروز، مورخ 11 بهمنماه 1388، ادعا میکند مادر رضائیها «در راه آزادی» 8 فرزند و دو دامادش را از دست داده! جالب است بدانیم فرزندان ایشان عضو سازمان مجاهدین خلق بودند. سازمانی که امروز نیز با تکیه بر قوانین «اسلام»، همچنان از مخالفان اصلی دمکراسی و آزادی انسانها به شمار میرود. بله، این نکتة پیشپاافتاده را کسی مطرح نمیکند، چون مصلحت نیست. خانم رضائی فرمودهاند، «این حکومت پوسیده است، 22 بهمن را فراموش نکنید!» اتفاقاً ما هم میدانیم که رژیم فرسوده شده و به همین دلیل است که گاوچرانها با شعار «آزادی» قصد دارند یک حکومت تازه نفس و وحشیتر برایمان سوغات بیاورند، و دقیقاً به همین دلیل است که تجمع 22 بهمن اینهمه «اهمیت» یافته:
«پیام مادری با 10 کشته در راه آزادی [...] این رژیم پوسیده است [...]»
بله این رژیم پوسیده است ولی سازمان مجاهدین خلق هیچ ارتباطی با دمکراسی و آزادیهای دمکراتیک ندارد و نخواهد داشت!
«خوشبختانه» همة بزغالههای ترانس ژنیک عموسام در داخل و خارج مرزها برای شرکت در تظاهرات گوسالهپسند 22 بهمن به «اجماع» رسیدهاند، منتهی یک گروه به نفع رهبری و گروه دیگر به نفع شنگول و منگول جمکران، یعنی موسوی و کروبی ـ ایندو اخیراً در تبلیغات سازمان بلاهت گستر «سیا» همچون امام روشنضمیرشان مدافع «آزادی بیان» و آزادی زندانیان سیاسی هم معرفی شدهاند! به یاد داریم که خمینی هم در پروپاگاند استعماری آنگلوساکسونها که از طریق بیبیسی در گوش ملت خوانده میشد، از جمله طرفداران پروپاقرص «آزادی بیان» و «آزادی زندانیان سیاسی» به شمار میرفت. ولی همچنانکه پیشتر هم گفتیم در قاموس عملة فاشیسم «آزادی بیان»، «آزادی زندانیان سیاسی» و دیگر آزادیهای فردی و اجتماعی فقط در خدمت توحش فاشیسم قرار میگیرد. سی سال جنایت و سرکوب حکومت اسلامی شاهدی است براین مدعا. به همین دلیل است که همة کودتاچیان و خرابکاران دورة پهلوی دست اتحاد به سوی محفل کودتای بهمن دراز کرده، با شعارهای عوامفریب «آزادی زندانیان سیاسی» و «مخالفت با اعدامها» به سربازگیری برای راهپیمائی 22 بهمن مشغول شدهاند.
همة شنگول و منگولهای ترانس ژنیک سازمان سیا در داخل در همسوئی کامل با حبة انگورهای ترانس ژنیک در خارج مرزها، برای فروافکندن ملت ایران به کام گرگ، بع، بع آغاز کردهاند. بله، قصة شنگول و منگول سازمان سیا با قصة شنگول و منگول اصلی یک تفاوت عمده دارد، و آن اینکه در قصة «سیا» وظیفة شنگول و منگول تهیة خوراک برای گرگ است. اینان در بزنگاه قراردادهای نفتی، بع بع کنان، یعنی با شعار «حقطلبی» و «مبارزه با ظلم» دیگران را به چنگال گرگ میسپارند و برای خود جایگاه رفیع «رهبر» و مدافع «حق مردم» دست و پا میکنند، درست مثل محمد مصدق. بعد هم به دلیل اعمال سانسور و تحریف رخدادهای تاریخی هیچکس از چند و چون مزدوریشان آگاه نخواهد شد. در نتیجه، این «بازی» دلچسب و پرمنفعت را همچنان میتوان تکرار کرد.
اکنون به هوشمندی و فراست سفیر بریتانیا، هیزاکسلنسی «سایمون گاس» پی میبریم که در پاسخ به خبرنگار حنازرچوبه گفته بود:
«تصور نمینمایم که ایرانیان واقعاً در مورد رویدادهای تاریخی که قبل از تولد پدرانشان اتفاق افتاده است، علاقمند باشند.»
این مصاحبه با کد: 909632، در حنازرچوبه، مورخ3 بهمنماه 1388 انتشار یافت، و رئوس آن را در دو وبلاگ «تف دیپلماتیک» و «تصورات دیپلماتیک» به صورت شتابزده بررسی کردیم. به دلیل اعمال سانسور، محمد مصدق از تاریخ ایران حذف شده بود و تنها به صورت یک ابر «شایعه» در جامعة ایران حضور داشت. شایع کرده بودند که «نفت ما را انگلستان غارت میکرد و مصدق با ملی کردن نفت، دست استعمار را از ثروتهای ملی کوتاه کرد.» حال آنکه مصدق را برای قانونشکنی و یکجانبهگرائی و نقض مقررات بینالمللی به نخست وزیری «منصوب» کردند، تا استعمار بتواند یکجانبهگرائی خود، یعنی کودتا را در چارچوب مقررات بینالمللی توجیه کند و انگلستان به عنوان سهامدار عمدة کنسرسیوم به ایران بازگردد. این مسائل پیش پا افتاده مطرح نمیشد و هیچکس نام مصدق را بر زبان نمیآورد، تا هالة تقدس «مصدق» مخدوش نشود.
نویسندة این وبلاگ در کودکی، بارها و بارها از زبان بزرگترها شنیده بود که با خنده میگفتند، «ملی شد، ملیش کردی، ملیش کردن و ...» و ملی شدن، در زبان بزرگترها، کنایه از «خراب کردن» اسباب بازی، و یا دستبرد زدن به خوراکیها و غیره بود. خلاصه در بطن فاشیسم، آنها که از نزدیک در جریان «خدمات» مصدق بودند، ملی کردن نفت را به این نحو به ما منتقل میکردند، بدون اینکه به نفت و مصدق اشارهای کرده باشند. بعدها که به مدرسه رفتیم، در کتابهای تاریخ اثری از مصدق نبود! البته این سانسور را به حساب بدجنسی «شاه» میگذاشتند، حال آنکه فقط در سایة تحمیل این انزوا امکان «بیبیگوزکسازی» در مورد عامل اصلی کودتا فراهم میآمد. نتیجه همچنانکه دیدیم 25 سال بعد بسیار هم موفقیتآمیز بود.
هنوز که هنوز است کودتای 28 مرداد را بر علیه «دولت دمکراتیک» مصدق معرفی میکنند. حال آنکه مصدق هیچ ارتباطی با دمکراسی نداشت، ایشان همچون شیخ مهدی بازرگان از «فدائیان اسلام» و خادمان سفارت بودند، که پس از کودتای 28 مرداد، به دلیل مصلحت استعماری همزمان به عنوان «حسین شهید»، دمکرات و مدافع منافع ملی به ملت ایران حقنه شدند. یادآور شویم مصدق حتی در صف مبارزان مشروطه هم حضور نداشت. به عبارت دیگر، «قهرمان ملی» ساخته و پرداختة شایعات استعماری، از دیرباز با مطالبات آزادیخواهانة ایرانیان کاملاً بیگانه بود. اما فاش کردن واقعیتهای تاریخی، به تخریب تصویر خادمان «پیروز» امپراتوری بریتانیا منجر میشود و چنین خیانتهائی به کارگاه بیبیگوزکسازی صدمه وارد کرده، بازار گرم «تبدیل نوکر به قهرمان» را هم کساد خواهد کرد.
همچنانکه حاج فرخ نگهدار هم به رادیوفردا گفته بود، ایرانیان هیچ شناختی از تاریخ معاصر ندارند، و هنوز در همان ماههای آخر سلطنت در جا میزنند! حتماً به زعم ایشان به همین دلیل ایرانیان میتوانند باز هم در همان معرکة زمانگریز و منطقستیز صحرای کربلا آمادة شهادت باشند و در سنگر «حق» به صف بایستند. و به همین دلیل است که همسوئی رسانههای حکومت اسلامی با پروپاگاند گاوچرانها برای دوقطبی کردن فضای جامعه از طریق اعمال شیوة «تمرکز بر نفرت» اینچنین چشمگیر و کارساز شده.
در واقع پروپاگاند استعمار در داخل و خارج مرزها در همسوئی کامل با وقوقیة آخوند جنتی قرارگرفته، البته به زبانهای متفاوت. یک گروه میگوید، «بکشید محاربان را»، گروه دیگر میگوید، «بکشید ما را»، چرا که «حق» با ماست! و جالب اینکه هر دو گروه، در هر حال شرکت در راهپیمائی 22 بهمن را توصیه میکنند، تا خبرنگاران غرب بتوانند «جمعیت انبوه» تظاهرکنندگان را برحسب منافع استعمار در جبهة اسلام خشن مهرورزی، یا در جبهة اسلام خوب و «مامانی» میرحسین جاسازی کنند. چرا که اینبار انزوای رسانهای دیگر در کار نیست. بله، دولت مجبور شده انزوای رسانهای را بردارد و اجازه دهد که 300 خبرنگار با پخش مراسم کذا در افکارعمومی غرب روند مشروعیت بخشیدن به احمدینژاد یا موسوی، و در هر حال «حکومت توحش اسلامی» را رسماً آغاز کنند!
از اینرو برای دامن زدن به خشم و نفرت مردم، لاریجانی رئیس قوة قضائیه در همسوئی کامل با تبلیغات رادیوفردا و در راستای سخنان ابلهانة آخوند جنتی و فرخ نگهدار سخنان ابلهانهتری بر زبان میآورد، که در حنازرچوبه، مورخ 11 بهمنماه 1388 با کد: 930283، تحت عنوان «دستگاه قضائی باگروهکهای محارب برخورد قاطعانه میکند» انتشار یافته.
بله داداش کوچیکة پاسدار لاریجانی، از غلامبچگان سفارت انگلستان، امروز از خواب بیدار شده میگوید، با کسانی که «قصد» اخلال در امنیت کشور را دارند شدیداً برخورد خواهد شد! حال متوجه میشویم چرا قوة قضائیه در این نظام توحش از همان روز 23 خردادماه 1388 موسوی و شیخ کروبی را تحت پیگرد قانونی قرار نداد. همانطور که میبینیم این دو به هیچ عنوان «قصد» اخلال در امنیت کشور را نداشتند، اینان امنیت کشور را در عمل به چالش کشیدهاند! به همین دلیل است که شیخ صادق اصلاً کاری به کارشان ندارد! چون قبیلة لاریجانیها در کنار محفل کودتاست؛ چاقو که دستة خودش را نمیبرد. شیخ صادق میخواهد ببیند چه کسانی «قصد» دارند با محفل کودتا به «رقابت» برخیزند. البته در هیچ نظام انسانی نمیتوان از «نیت» افراد آگاه شد. هر کس مرتکب جرم میشود، مجرم است، مهم نیست چه نیتی دارد. ولی در جمکران روند کاملاً واژگون شده. منتظر نمیشوند کسی مرتکب جرم شود، ابتدا افراد را دستگیر میکنند، سپس با یک نگاه به «نیت» آنان پی میبرند و به عنوان «محارب» و «مفسد فیالارض» مجازاتشان میکنند! حتی اگر جرمی مرتکب نشده باشند، درست مثل دوران نورانی امام روشنضمیر!
در این راستا، شیخ صادق تأکید میکند که این شیوة توحش یادگار همان امام آدمخوار است. به عبارت دیگر لاریجانی تلویحاً میگوید، ما مسئول توحش ایشان نیستیم، هر چند مامور ادامة راه توحشایم:
«[لاریجانی] نظام [...] را یادگار امام خمینی (ره) دانست و [ضمن تأکید بر حفظ آن] گفت [...] با گروهکهاي محارب که با تلاش مذبوحانه قصد اخلال در امنيت کشور[...] را دارند، قاطعانه برخورد [میشود.]»
به گزارش حنازرچوبه، آخوند لاریجانی در نشست مسئوولان عالی قضائی با اشاره به اعدامهای اخیر میگوید، افرادی که اعدام شدند شورش مسلحانه کرده، تروریست بودند، مواد منفجره در اختیار داشتند و قانون در موردشان اجرا شد. لاریجانی پس از ایراد این مهملات به ستایش «عدالت» و دیگر فضائل خمینی دجال پرداخته. سپس آن یکی برادر آدمخوارش که دبیر ستاد حقوقبشر قوة قضائیه جمکران است در مورد حقوق بشر سخنرانی مبسوطی ایراد فرموده که حتی حنازرچوبه هم متن آن را منتشر نکرده! بهتر است بدانیم شیخ صادق روز شنبه، 10 بهمنماه 1388، از شایعهپراکنی موسوی و کروبی هم انتقاد ملایمی به عمل آورده که در حنازرچوبة همان روز با کد: 899652، منتشر شد. لاریجانی فرموده، این شلوغی ها حواس ما را پرت میکند!
«چنانچه فضای سیاسی جامعه آلوده به ناهنجاریها و برخی ساختارشکنیها شود، قوة قضائیه نمیتواند کار رسیدگی به پروندهها را در فضای مناسب انجام دهد [...]»
به عبارت دیگر، شلوغ نکنید بگذارید با خیال راحت به اعدامها مشغول باشیم. شیخ صادق در ادامة این سخنان شیوا، آشوبهای پساانتخاباتی را ناشی از بیتدبیری دانسته. میبینیم که «آشوب» در نظام توحش جمکران به هیچ عنوان «جرم» شناخته نمیشود. آشوب ریشه در حرکت تل موهوم «مردم» دارد. و چنین تحرکات گلهای است که تداوم حکومتهای «مردمی» را تضمین میکند. خلاصه شایعه پراکنی و دعوت به شورش در جمکران «جرم» نیست! البته به شرط اینکه سفارتخانة کذا هوایتان را داشته باشد، وگرنه «محارب» و «مفسدفیالارض» و اینجور چیزها هستید! باری، آشوبهای 8 ماه اخیر به زعم شیخ صادق «شیطنت» و «بیتدبیری» بوده. بله میرحسین موسوی و شیخ کروبی کوچولو حین بازی «شیطنت» هم کردند! بچه بودند، نفهم و بیتدبیر، و مثل بچههای بیتربیت «امامزادة بیچلچراغ» سنگ انداختند. «بچه» را که نمیشود مجازات کرد، به ویژه اگر مثل شیخ صادق، بچة کذا از «خواص» کارخانة رجالهپروری باشد:
«بسیاری از حوادث و رویدادهای بعد از انتخابات ناشي از بیتدبیری و سکوت برخی خواص و شيطنت اطرافیان بود و چنانچه در هر مورد موضعگیري عاقلانه و با تدبیری صورت میگرفت، شاید بسیاری از این حوادث [...] اتفاق نمیافتاد.»
حکومتی که قانون اساسیاش از نهجالبلاغه و حدیث روایت استخراج شود، دستگاه قضائیاش هم همچنانکه میبینیم بر حماقت و پفیوزی و قانونشکنی «استوار» خواهد شد. روسایاش هم میباید همچون شاهرودی و لاریجانی از کربلا و نجف به کشور صادر شوند، و وفاداریشان به سفارت بریتانیا از پیش به اثبات رسیده باشد. از مطلب دورافتادیم، بازگردیم به تظاهرات 22 بهمن 1388 و معرفی موسوی و کروبی به عنوان مدافعان «آزادی» در رادیوفردا و رسانههای غرب. گفتیم که دفاع انسانستیزان و مخالفان دمکراسی از آزادی، در واقع گسترش «سرکوب انسان» خواهد بود. برای نمونه نگاهی خواهیم داشت به مصاحبة خبرنگار فیگارو با روحالله خمینی، در تاریخ 22 مهرماه 1357.
خبرنگار از خمینی میپرسد، چه رژیمی را جانشین رژیم شاه خواهید کرد، خمینی پاسخ میدهد، ما با همة آزادیها موافقایم! خبرنگار در مورد آزادی اقلیتهای مذهبی میپرسد، خمینی میگوید، پس از سرنگونی شاه، همه وضعشان بهتر خواهد شد:
«ما [...] پس از سرنگوني ديكتاتوري و استقرار يك رژيم آزاد بیشترین احترام را به حقوق اقلیتها میگذاریم [...] شرايط [...] براي اكثریت مسلمان و اقلیتهای مذهبی بسیار خوب خواهد شد [...]»
خبرنگار میپرسد، شما با آزادی مطبوعات و سیستم چند حزبی موافقاید، خمینی میگوید:
« بدون چون و چرا [...]»
این نمونة مختصر از شارلاتانیسم و پفیوزی رهبرکبیر انقلاب را آوردیم، تا ابعاد بیشرمی و وقاحت رادیوفردا و دیگر رسانههائی که موسوی جلاد، نخستوزیر سرکوبگر همین خمینی را مدافع «آزادی بیان» و به طور کلی مدافع آزادیها معرفی میکنند، روشن شود. خلاصه بگوئیم، اربابان حکومت اسلامی به دلیل شکست کودتای انتخابات نیازمند تأمین مشروعیت برای جلادان تاراجگر جمکران شدهاند و برای دستیابی به اهداف پلید خود جناح کروبی و موسوی جنایتکار را «مدافع آزادی» معرفی میکنند، در نتیجه جناح حکومت را در جایگاه مخالف همین آزادیهای «واهی» قرار میدهند. روشنتر بگوئیم، با توجه به اینکه حکومت در هر حال آزادیستیز است، به این ترتیب جناح موسوی در فضاسازیهای رسانهای سنگر آزادی را «فتح» خواهد کرد. البته آنگلوساکسونها کور خواندهاند.
ما تسلیم فضاسازیهای سازمان سیا و نوکراناش نخواهیم شد. شعارهای پوچ «آزادی زندانیان سیاسی» و «مخالفت با اعدام» فقط با هدف نابودی حداقل آزادی یعنی «حق بیطرفی» صورت میگیرد. یانکیها میخواهند به هزار ترفند، مخالفان حکومت را در «سنگر حق» سازمان سیا مستقر کنند، تا مطالبات «انسانمحور» جنبشمدنی در هیاهوی فاشیستهای جنبشسبز مسکوت بماند.
هرگونه آزادی انسانی، به ویژه «آزادی بیان»، در تضاد کامل با تقدس و توحش ادیان ابراهیمی و «خطامام» قرار میگیرد. بنابراین ادعای اینکه امثال موسوی و کروبی طرفدار آزادی بیان و خواهان «آزادی زندانیان» سیاسیاند، ریشه در شارلاتانیسم و عوامفریبی شیپورهای استعمار دارد. این شیپورها قصد دارند پادوهای جنایتکار خود را به عنوان «مدافع آزادی» به ما بفروشند. سیسال پیش هم رسانههای تفنگفروشان غرب آدمخواری به نام روحالله خمینی را مدافع آزادی بیان و آزادی زندانیان سیاسی معرفی میکردند. چرا که به این ترتیب میتوانستند یک «اجماع» گسترده ایجاد کنند. مشخص است که هیچکس با واژة جادوئی «آزادی» مخالفت نخواهد کرد، ولی همچنانکه بارها گفتهایم «مخالفان دمکراسی» و «انسانمحوری» نمیتوانند همزمان مدافع حقوق و آزادیهای انسانی هم باشند. و در این راستا قانون اساسی خدامحور حکومت اسلامی هر گونه آزادی انسانی را نفی میکند. پیشتر در اینمورد توضیح دادهایم، پس تکرار مکررات نمیکنیم، فقط یادآور شویم که برخلاف ترهات رادیوفردا، موسوی و کروبی به عنوان «مدافعان» قانون اساسی انسانستیز حکومت اسلامی نمیتوانند مدافع حقوق انسانی هم باشند. اما کو گوش شنوا؟!
در این میانه، سازمان سیا نیز همان شیوة ابلهانة سال 1357 را در پیش گرفته و همة منتفعین کودتای ننگین22 بهمن، از حزب توده و فدائیان اکثریت تا «مادر رضائیها»، با صدور بیانیههای جانگداز برای آن سازمان مقدس پامنبری میخوانند. میدانیم که مادر رضائیها از «مقدسات» فعلة فاشیسم به شمار میرود، چرا که بستگان و فرزنداناش در دورة شاه و در دورة خمینی به دلیل «شورش مسلحانه» اعدام یا تیرباران شدهاند! فقط سایت «اخبارروز» که بیانیة مادر مقدس را انعکاس داده، فراموش کرده که در هیچ کشوری حتی در دمکراسیهای غرب، «شورشی مسلح» را در ترادف با «زندانی سیاسی» قرار نمیدهند! شورش مسلحانه بر علیه هر حکومتی «جنایت» شمرده میشود. به عبارت دیگر از نظر حقوقی، «شورش مسلحانه» هیچ ارتباطی به «آزادی بیان» نخواهد داشت!
سایت اخبارروز، مورخ 11 بهمنماه 1388، ادعا میکند مادر رضائیها «در راه آزادی» 8 فرزند و دو دامادش را از دست داده! جالب است بدانیم فرزندان ایشان عضو سازمان مجاهدین خلق بودند. سازمانی که امروز نیز با تکیه بر قوانین «اسلام»، همچنان از مخالفان اصلی دمکراسی و آزادی انسانها به شمار میرود. بله، این نکتة پیشپاافتاده را کسی مطرح نمیکند، چون مصلحت نیست. خانم رضائی فرمودهاند، «این حکومت پوسیده است، 22 بهمن را فراموش نکنید!» اتفاقاً ما هم میدانیم که رژیم فرسوده شده و به همین دلیل است که گاوچرانها با شعار «آزادی» قصد دارند یک حکومت تازه نفس و وحشیتر برایمان سوغات بیاورند، و دقیقاً به همین دلیل است که تجمع 22 بهمن اینهمه «اهمیت» یافته:
«پیام مادری با 10 کشته در راه آزادی [...] این رژیم پوسیده است [...]»
بله این رژیم پوسیده است ولی سازمان مجاهدین خلق هیچ ارتباطی با دمکراسی و آزادیهای دمکراتیک ندارد و نخواهد داشت!
«خوشبختانه» همة بزغالههای ترانس ژنیک عموسام در داخل و خارج مرزها برای شرکت در تظاهرات گوسالهپسند 22 بهمن به «اجماع» رسیدهاند، منتهی یک گروه به نفع رهبری و گروه دیگر به نفع شنگول و منگول جمکران، یعنی موسوی و کروبی ـ ایندو اخیراً در تبلیغات سازمان بلاهت گستر «سیا» همچون امام روشنضمیرشان مدافع «آزادی بیان» و آزادی زندانیان سیاسی هم معرفی شدهاند! به یاد داریم که خمینی هم در پروپاگاند استعماری آنگلوساکسونها که از طریق بیبیسی در گوش ملت خوانده میشد، از جمله طرفداران پروپاقرص «آزادی بیان» و «آزادی زندانیان سیاسی» به شمار میرفت. ولی همچنانکه پیشتر هم گفتیم در قاموس عملة فاشیسم «آزادی بیان»، «آزادی زندانیان سیاسی» و دیگر آزادیهای فردی و اجتماعی فقط در خدمت توحش فاشیسم قرار میگیرد. سی سال جنایت و سرکوب حکومت اسلامی شاهدی است براین مدعا. به همین دلیل است که همة کودتاچیان و خرابکاران دورة پهلوی دست اتحاد به سوی محفل کودتای بهمن دراز کرده، با شعارهای عوامفریب «آزادی زندانیان سیاسی» و «مخالفت با اعدامها» به سربازگیری برای راهپیمائی 22 بهمن مشغول شدهاند.
همة شنگول و منگولهای ترانس ژنیک سازمان سیا در داخل در همسوئی کامل با حبة انگورهای ترانس ژنیک در خارج مرزها، برای فروافکندن ملت ایران به کام گرگ، بع، بع آغاز کردهاند. بله، قصة شنگول و منگول سازمان سیا با قصة شنگول و منگول اصلی یک تفاوت عمده دارد، و آن اینکه در قصة «سیا» وظیفة شنگول و منگول تهیة خوراک برای گرگ است. اینان در بزنگاه قراردادهای نفتی، بع بع کنان، یعنی با شعار «حقطلبی» و «مبارزه با ظلم» دیگران را به چنگال گرگ میسپارند و برای خود جایگاه رفیع «رهبر» و مدافع «حق مردم» دست و پا میکنند، درست مثل محمد مصدق. بعد هم به دلیل اعمال سانسور و تحریف رخدادهای تاریخی هیچکس از چند و چون مزدوریشان آگاه نخواهد شد. در نتیجه، این «بازی» دلچسب و پرمنفعت را همچنان میتوان تکرار کرد.
اکنون به هوشمندی و فراست سفیر بریتانیا، هیزاکسلنسی «سایمون گاس» پی میبریم که در پاسخ به خبرنگار حنازرچوبه گفته بود:
«تصور نمینمایم که ایرانیان واقعاً در مورد رویدادهای تاریخی که قبل از تولد پدرانشان اتفاق افتاده است، علاقمند باشند.»
این مصاحبه با کد: 909632، در حنازرچوبه، مورخ3 بهمنماه 1388 انتشار یافت، و رئوس آن را در دو وبلاگ «تف دیپلماتیک» و «تصورات دیپلماتیک» به صورت شتابزده بررسی کردیم. به دلیل اعمال سانسور، محمد مصدق از تاریخ ایران حذف شده بود و تنها به صورت یک ابر «شایعه» در جامعة ایران حضور داشت. شایع کرده بودند که «نفت ما را انگلستان غارت میکرد و مصدق با ملی کردن نفت، دست استعمار را از ثروتهای ملی کوتاه کرد.» حال آنکه مصدق را برای قانونشکنی و یکجانبهگرائی و نقض مقررات بینالمللی به نخست وزیری «منصوب» کردند، تا استعمار بتواند یکجانبهگرائی خود، یعنی کودتا را در چارچوب مقررات بینالمللی توجیه کند و انگلستان به عنوان سهامدار عمدة کنسرسیوم به ایران بازگردد. این مسائل پیش پا افتاده مطرح نمیشد و هیچکس نام مصدق را بر زبان نمیآورد، تا هالة تقدس «مصدق» مخدوش نشود.
نویسندة این وبلاگ در کودکی، بارها و بارها از زبان بزرگترها شنیده بود که با خنده میگفتند، «ملی شد، ملیش کردی، ملیش کردن و ...» و ملی شدن، در زبان بزرگترها، کنایه از «خراب کردن» اسباب بازی، و یا دستبرد زدن به خوراکیها و غیره بود. خلاصه در بطن فاشیسم، آنها که از نزدیک در جریان «خدمات» مصدق بودند، ملی کردن نفت را به این نحو به ما منتقل میکردند، بدون اینکه به نفت و مصدق اشارهای کرده باشند. بعدها که به مدرسه رفتیم، در کتابهای تاریخ اثری از مصدق نبود! البته این سانسور را به حساب بدجنسی «شاه» میگذاشتند، حال آنکه فقط در سایة تحمیل این انزوا امکان «بیبیگوزکسازی» در مورد عامل اصلی کودتا فراهم میآمد. نتیجه همچنانکه دیدیم 25 سال بعد بسیار هم موفقیتآمیز بود.
هنوز که هنوز است کودتای 28 مرداد را بر علیه «دولت دمکراتیک» مصدق معرفی میکنند. حال آنکه مصدق هیچ ارتباطی با دمکراسی نداشت، ایشان همچون شیخ مهدی بازرگان از «فدائیان اسلام» و خادمان سفارت بودند، که پس از کودتای 28 مرداد، به دلیل مصلحت استعماری همزمان به عنوان «حسین شهید»، دمکرات و مدافع منافع ملی به ملت ایران حقنه شدند. یادآور شویم مصدق حتی در صف مبارزان مشروطه هم حضور نداشت. به عبارت دیگر، «قهرمان ملی» ساخته و پرداختة شایعات استعماری، از دیرباز با مطالبات آزادیخواهانة ایرانیان کاملاً بیگانه بود. اما فاش کردن واقعیتهای تاریخی، به تخریب تصویر خادمان «پیروز» امپراتوری بریتانیا منجر میشود و چنین خیانتهائی به کارگاه بیبیگوزکسازی صدمه وارد کرده، بازار گرم «تبدیل نوکر به قهرمان» را هم کساد خواهد کرد.
همچنانکه حاج فرخ نگهدار هم به رادیوفردا گفته بود، ایرانیان هیچ شناختی از تاریخ معاصر ندارند، و هنوز در همان ماههای آخر سلطنت در جا میزنند! حتماً به زعم ایشان به همین دلیل ایرانیان میتوانند باز هم در همان معرکة زمانگریز و منطقستیز صحرای کربلا آمادة شهادت باشند و در سنگر «حق» به صف بایستند. و به همین دلیل است که همسوئی رسانههای حکومت اسلامی با پروپاگاند گاوچرانها برای دوقطبی کردن فضای جامعه از طریق اعمال شیوة «تمرکز بر نفرت» اینچنین چشمگیر و کارساز شده.
در واقع پروپاگاند استعمار در داخل و خارج مرزها در همسوئی کامل با وقوقیة آخوند جنتی قرارگرفته، البته به زبانهای متفاوت. یک گروه میگوید، «بکشید محاربان را»، گروه دیگر میگوید، «بکشید ما را»، چرا که «حق» با ماست! و جالب اینکه هر دو گروه، در هر حال شرکت در راهپیمائی 22 بهمن را توصیه میکنند، تا خبرنگاران غرب بتوانند «جمعیت انبوه» تظاهرکنندگان را برحسب منافع استعمار در جبهة اسلام خشن مهرورزی، یا در جبهة اسلام خوب و «مامانی» میرحسین جاسازی کنند. چرا که اینبار انزوای رسانهای دیگر در کار نیست. بله، دولت مجبور شده انزوای رسانهای را بردارد و اجازه دهد که 300 خبرنگار با پخش مراسم کذا در افکارعمومی غرب روند مشروعیت بخشیدن به احمدینژاد یا موسوی، و در هر حال «حکومت توحش اسلامی» را رسماً آغاز کنند!
از اینرو برای دامن زدن به خشم و نفرت مردم، لاریجانی رئیس قوة قضائیه در همسوئی کامل با تبلیغات رادیوفردا و در راستای سخنان ابلهانة آخوند جنتی و فرخ نگهدار سخنان ابلهانهتری بر زبان میآورد، که در حنازرچوبه، مورخ 11 بهمنماه 1388 با کد: 930283، تحت عنوان «دستگاه قضائی باگروهکهای محارب برخورد قاطعانه میکند» انتشار یافته.
بله داداش کوچیکة پاسدار لاریجانی، از غلامبچگان سفارت انگلستان، امروز از خواب بیدار شده میگوید، با کسانی که «قصد» اخلال در امنیت کشور را دارند شدیداً برخورد خواهد شد! حال متوجه میشویم چرا قوة قضائیه در این نظام توحش از همان روز 23 خردادماه 1388 موسوی و شیخ کروبی را تحت پیگرد قانونی قرار نداد. همانطور که میبینیم این دو به هیچ عنوان «قصد» اخلال در امنیت کشور را نداشتند، اینان امنیت کشور را در عمل به چالش کشیدهاند! به همین دلیل است که شیخ صادق اصلاً کاری به کارشان ندارد! چون قبیلة لاریجانیها در کنار محفل کودتاست؛ چاقو که دستة خودش را نمیبرد. شیخ صادق میخواهد ببیند چه کسانی «قصد» دارند با محفل کودتا به «رقابت» برخیزند. البته در هیچ نظام انسانی نمیتوان از «نیت» افراد آگاه شد. هر کس مرتکب جرم میشود، مجرم است، مهم نیست چه نیتی دارد. ولی در جمکران روند کاملاً واژگون شده. منتظر نمیشوند کسی مرتکب جرم شود، ابتدا افراد را دستگیر میکنند، سپس با یک نگاه به «نیت» آنان پی میبرند و به عنوان «محارب» و «مفسد فیالارض» مجازاتشان میکنند! حتی اگر جرمی مرتکب نشده باشند، درست مثل دوران نورانی امام روشنضمیر!
در این راستا، شیخ صادق تأکید میکند که این شیوة توحش یادگار همان امام آدمخوار است. به عبارت دیگر لاریجانی تلویحاً میگوید، ما مسئول توحش ایشان نیستیم، هر چند مامور ادامة راه توحشایم:
«[لاریجانی] نظام [...] را یادگار امام خمینی (ره) دانست و [ضمن تأکید بر حفظ آن] گفت [...] با گروهکهاي محارب که با تلاش مذبوحانه قصد اخلال در امنيت کشور[...] را دارند، قاطعانه برخورد [میشود.]»
به گزارش حنازرچوبه، آخوند لاریجانی در نشست مسئوولان عالی قضائی با اشاره به اعدامهای اخیر میگوید، افرادی که اعدام شدند شورش مسلحانه کرده، تروریست بودند، مواد منفجره در اختیار داشتند و قانون در موردشان اجرا شد. لاریجانی پس از ایراد این مهملات به ستایش «عدالت» و دیگر فضائل خمینی دجال پرداخته. سپس آن یکی برادر آدمخوارش که دبیر ستاد حقوقبشر قوة قضائیه جمکران است در مورد حقوق بشر سخنرانی مبسوطی ایراد فرموده که حتی حنازرچوبه هم متن آن را منتشر نکرده! بهتر است بدانیم شیخ صادق روز شنبه، 10 بهمنماه 1388، از شایعهپراکنی موسوی و کروبی هم انتقاد ملایمی به عمل آورده که در حنازرچوبة همان روز با کد: 899652، منتشر شد. لاریجانی فرموده، این شلوغی ها حواس ما را پرت میکند!
«چنانچه فضای سیاسی جامعه آلوده به ناهنجاریها و برخی ساختارشکنیها شود، قوة قضائیه نمیتواند کار رسیدگی به پروندهها را در فضای مناسب انجام دهد [...]»
به عبارت دیگر، شلوغ نکنید بگذارید با خیال راحت به اعدامها مشغول باشیم. شیخ صادق در ادامة این سخنان شیوا، آشوبهای پساانتخاباتی را ناشی از بیتدبیری دانسته. میبینیم که «آشوب» در نظام توحش جمکران به هیچ عنوان «جرم» شناخته نمیشود. آشوب ریشه در حرکت تل موهوم «مردم» دارد. و چنین تحرکات گلهای است که تداوم حکومتهای «مردمی» را تضمین میکند. خلاصه شایعه پراکنی و دعوت به شورش در جمکران «جرم» نیست! البته به شرط اینکه سفارتخانة کذا هوایتان را داشته باشد، وگرنه «محارب» و «مفسدفیالارض» و اینجور چیزها هستید! باری، آشوبهای 8 ماه اخیر به زعم شیخ صادق «شیطنت» و «بیتدبیری» بوده. بله میرحسین موسوی و شیخ کروبی کوچولو حین بازی «شیطنت» هم کردند! بچه بودند، نفهم و بیتدبیر، و مثل بچههای بیتربیت «امامزادة بیچلچراغ» سنگ انداختند. «بچه» را که نمیشود مجازات کرد، به ویژه اگر مثل شیخ صادق، بچة کذا از «خواص» کارخانة رجالهپروری باشد:
«بسیاری از حوادث و رویدادهای بعد از انتخابات ناشي از بیتدبیری و سکوت برخی خواص و شيطنت اطرافیان بود و چنانچه در هر مورد موضعگیري عاقلانه و با تدبیری صورت میگرفت، شاید بسیاری از این حوادث [...] اتفاق نمیافتاد.»
حکومتی که قانون اساسیاش از نهجالبلاغه و حدیث روایت استخراج شود، دستگاه قضائیاش هم همچنانکه میبینیم بر حماقت و پفیوزی و قانونشکنی «استوار» خواهد شد. روسایاش هم میباید همچون شاهرودی و لاریجانی از کربلا و نجف به کشور صادر شوند، و وفاداریشان به سفارت بریتانیا از پیش به اثبات رسیده باشد. از مطلب دورافتادیم، بازگردیم به تظاهرات 22 بهمن 1388 و معرفی موسوی و کروبی به عنوان مدافعان «آزادی» در رادیوفردا و رسانههای غرب. گفتیم که دفاع انسانستیزان و مخالفان دمکراسی از آزادی، در واقع گسترش «سرکوب انسان» خواهد بود. برای نمونه نگاهی خواهیم داشت به مصاحبة خبرنگار فیگارو با روحالله خمینی، در تاریخ 22 مهرماه 1357.
خبرنگار از خمینی میپرسد، چه رژیمی را جانشین رژیم شاه خواهید کرد، خمینی پاسخ میدهد، ما با همة آزادیها موافقایم! خبرنگار در مورد آزادی اقلیتهای مذهبی میپرسد، خمینی میگوید، پس از سرنگونی شاه، همه وضعشان بهتر خواهد شد:
«ما [...] پس از سرنگوني ديكتاتوري و استقرار يك رژيم آزاد بیشترین احترام را به حقوق اقلیتها میگذاریم [...] شرايط [...] براي اكثریت مسلمان و اقلیتهای مذهبی بسیار خوب خواهد شد [...]»
خبرنگار میپرسد، شما با آزادی مطبوعات و سیستم چند حزبی موافقاید، خمینی میگوید:
« بدون چون و چرا [...]»
این نمونة مختصر از شارلاتانیسم و پفیوزی رهبرکبیر انقلاب را آوردیم، تا ابعاد بیشرمی و وقاحت رادیوفردا و دیگر رسانههائی که موسوی جلاد، نخستوزیر سرکوبگر همین خمینی را مدافع «آزادی بیان» و به طور کلی مدافع آزادیها معرفی میکنند، روشن شود. خلاصه بگوئیم، اربابان حکومت اسلامی به دلیل شکست کودتای انتخابات نیازمند تأمین مشروعیت برای جلادان تاراجگر جمکران شدهاند و برای دستیابی به اهداف پلید خود جناح کروبی و موسوی جنایتکار را «مدافع آزادی» معرفی میکنند، در نتیجه جناح حکومت را در جایگاه مخالف همین آزادیهای «واهی» قرار میدهند. روشنتر بگوئیم، با توجه به اینکه حکومت در هر حال آزادیستیز است، به این ترتیب جناح موسوی در فضاسازیهای رسانهای سنگر آزادی را «فتح» خواهد کرد. البته آنگلوساکسونها کور خواندهاند.
ما تسلیم فضاسازیهای سازمان سیا و نوکراناش نخواهیم شد. شعارهای پوچ «آزادی زندانیان سیاسی» و «مخالفت با اعدام» فقط با هدف نابودی حداقل آزادی یعنی «حق بیطرفی» صورت میگیرد. یانکیها میخواهند به هزار ترفند، مخالفان حکومت را در «سنگر حق» سازمان سیا مستقر کنند، تا مطالبات «انسانمحور» جنبشمدنی در هیاهوی فاشیستهای جنبشسبز مسکوت بماند.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت