شارلاتان و «آزادیبیان»!
...
مخالفت فرضی با احمدینژاد و خامنهای دلیل بر آزادیخواهی و دفاع از آزادی بیان نیست، اما شرکت در تظاهرات سالروز کودتای ننگین 22 بهمن بدون تردید نشاندهندة حمایت از حکومت توحش اسلامی خواهد بود. ما، به عنوان طرفداران دمکراسی با بیصبری منتظریم تا مدعیان مخالفت با حکومت توحش، شرکت در راهپیمائی 22 بهمن را رسماً تحریم کنند. در دورة سلطنت پهلوی دوم، تبلیغات استعماری چنین القاء میکرد که «مخالفان شاه» الزاماً طرفدار آزادیاند، حال آنکه چنین نبود. امروز همین تبلیغات میخواهد به ما بباوراند که «مخالفان احمدینژاد» طرفدار آزادیبیان و به طورکلی مدافع آزادی میباید تلقی شوند، حال آنکه اینبار نیز به هیچ عنوان چنین نیست.
به دلیل اهمیت «آزادی بیان»، به عنوان یکی از مهمترین حقوق انسانی که در اعلامیة جهانی حقوقبشر بر رعایت آن تأکید شده، وبلاگ امروز را به تحریف «آزادیبیان» توسط شارلاتانها اختصاص میدهیم، تا روشن شود فقط نظامهای «انسانمحور» میتوانند مدافع «آزادیبیان» شمرده شوند. در این راستا حکومت اسلامی، به دلیل خدامحوری، در تقابل کامل با «آزادی بیان» و کلیة آزادیهای انسانی قرار خواهد گرفت. به همچنین است در مورد حاکمیتهای سکولار «جمع محور» نظیر چین، که در آنها «حزب» بر «انسان» الویت دارد. به همین دلیل، علیرغم دعواهای خانوادگی، آنگلوساکسونها با دولت چین تفاهم دارند، حال آنکه دمکراسی هند از نخستین روز «تولد» مورد تحریم و تهاجم هم اینان قرار گرفته. دلیل روشن است: انسانستیزی آنگلوساکسونها! خصلتی که طی دوران جنگ سرد خود را در پس هیاهوی ضدکمونیسم پنهان داشت، و به اینان اجازه داد تا به گزاف خود را مدافعان دمکراسی و حقوق بشر جا بزنند. حال آنکه شاهدیم امروز رسانههایشان میکوشند جنایتکارانی همچون موسوی و کروبی را به عنوان مدافع آزادیها و به ویژه به عنوان مدافع «آزادی بیان» به ملت ایران بفروشند. پس ببینیم چگونه چنین «معجزاتی» اصولاً میسر میشود؟
برای فروختن انسان ستیزان و قانون شکنان «پیروخط امام» به عنوان «مدافع آزادی» به ملت ایران، کافی است مخالفان اینان را «مخالف آزادی» معرفی کنیم. قضیه به همین سادگی است! در صورتیکه مخالفت با «مخالفان آزادی» منطقاً دلیل بر آزادیخواهی نخواهد بود، همچنانکه مخالفت فرضی روحالله خمینی با شاه به هیچ عنوان دلیل آزادیخواهی رهبر کبیر «انقلاب» نبود. کاملاً بر عکس! خمینی، یا بهتر بگوئیم ارباباناش خواهان گسترش سرکوب ملت ایران بودند. به همین جهت امروز رسانههای آنگلوساکسونها میکوشند عوامل سرکوب حکومت اسلامی همچون خاتمی و موسوی را «طرفدار آزادی بیان» معرفی کنند. دلیل چنین ادعای بیشرمانهای این است که ایندو شیاد گویا به نتیجة انتخابات مضحک جمکران «معترضاند.» میبینیم که از امروز، نام «جنبش سبز» به «معترضین» تبدیل شده، حال آنکه اهداف پلید این جنبش یعنی «ایجاد اجماع» پیرامون مرگ و نفرت و شیوههای دستیابی به چنین «اجماع» شومی کوچکترین تغییری نیافته. روشنتر بگوئیم شعارهای مبهم، پوچ و عوامفریب همچنان در دستورکار همین به اصطلاح «معترضین» قرار دارد.
بله ابهام «جنبش سبز» به دلیل کسادی بازار دگردیسی یافت و موذیانه در پس پردة ابهامی نوین به نام «معترضین» پناه گرفته! در این راستا، امروز آخوندمکارم شیرازی و محمد خاتمی حساب «معترضین» را از دیگران جدا فرمودهاند. مکارم شیرازی میگوید، «بعد از انتخابات سه گروه موافق، معترض و ضدانقلاب تشکیل شدند.» این مزخرفات باکد: 8811 ـ 06993 در ایسنا، مورخ 12 بهمن ماه 1388 انتشار یافته. بله ملت ایران درست مثل دوران طلائی «بهار عاظادی» به دو دسته تقسیم شدهاند، گروه انقلابی، که شامل موافق و معترض است، و گروه «ضدانقلاب» که باید بر اساس همان «قتلوا تقتیلا» در وقوقیة جمعه به قتل برسند، تا برادر فرخ نگهدار در رادیوفردا، به پیروی از امام دجالاش بگوید، «بکشید ما را، اسلام زنده میشود!»
باری، مکارم پس از این ردهبندی ابلهانه اظهار داشت، «هر گروهی باید با منطق و استدلال سخن گفته مشکلات را حل کند!» به عبارت دیگر در طویلة ارتش ناتو 8 ماه پس از برگزاری به اصطلاح «انتخابات» هنوز کسی قانون نیمبند مبتنی بر حدیث و روایت را نیز به رسمیت نمیشناسد و قرار است «مذاکرات» بین «معترضین» و «موافقین» ادامه یابد. معترضین چه میگویند؟ اینان میگویند، نتیجة انتخابات را نمیپسندند! البته فکر نکنید میرحسین موسوی یا شیخ کروبی چنین ادعائی دارند، ابداً! اینان مطالبات اربابانشان در لندن و واشنگتن را بازگو کردهاند.
آنگلوساکسونها ترجیح میدهند با ایجاد یک اجماع گسترده، میرحسین موسوی را بجای احمدینژاد بنشانند تا بتوانند پشتجبهة طالبان افغانستان را دست نخورده نگاهدارند. به این ترتیب تولید مواد مخدر، قاچاق اسلحه و بردهفروشی همچنان تحت نظارت ارتش ناتو باقی خواهد ماند. این است دلیل واقعی آشوبهای پساانتخاباتی حکومت چاه جمکران و سرکوب ملت ایران؛ حفظ بازار مقدس تجارت غیرقانونی، با درآمد حداقل صد میلیارد دلار در سال! اعدام هزاران جوان ایرانی در چنین راه پرثمری هیچ اهمیتی ندارد.
استعمار همچنانکه گفتیم خواستههای خود را در قالب شعارهای «فریبنده» و «پوچ» و «مبهم» بیان میکند تا اعمال هرگونه خشونت را توجیه کند. به عنوان نمونه، امروز در میان شیعیان عراق که از بغداد عازم کربلا بودند، یک یا دو بمب قوی منفجر شد. این انفجارها همزمان حامل چندین پیام به دولت و ملت عراق بود. نخست اینکه آنگلوساکسونها از امضای قرارداد استخراج نفت بین دولت عراق و شرکت روسی «لوک اویل» سخت ناخشنوداند ـ این قرارداد روز 31 ژانویه 2010 منعقد شد، و اکثر خبرگزاریها در مورد آن سکوت کامل اختیار کردند. پیام دیگر این عمل وحشیانه تهدید به از سرگیری جنگ «شیعه ـ سنی»، یعنی گسترش خشونت، به راه انداختن جنگ داخلی و نهایتاً تجزیة عراق و ایران است. همان سیاستی که از دورة ریاست جمهوری کارتر با استقرار حکومت اسلامی در کشورمان آغاز شده بود. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به «بازار مقدس» ارتش ناتو در افغانستان که برای حفظ آن میبایست دو جبهة کاذب حق و باطل در ایران به وجود میآمد. و این دو جبهه از برکت نمایشات مهوع «جنبش سبز»، عملیات «قهرمانانة» میرحسین موسوی، و سخنان ابلهانة سران نظام توحش و سرکوب ملت ایران در حال شکلگیری است.
به گزارش نووستی، مورخ 9 بهمنماه 1388، دیمیتری روگزین، نمایندة روسیه در سازمان ناتو، از این سازمان درخواست کرد تا به تعهداتاش در افغانستان برای مبارزه با تولید مواد مخدر عمل کند. نمایندة روسیه طی یک ویدئو کنفرانس از بروکسل اعلام داشت، بر اساس اطلاعات «سازمان فدرال کنترل و مبارزه با مواد مخدر روسیه»، سالانه بیش از 12 تن هروئین از افغانستان به روسیه قاچاق میشود. روگزین همچنین به کاهش مزارع کشت خشخاش در افغانستان اشاره کرده گفت، 22 درصد کاهش این مزارع به خاطر تلاش نیروهای ناتو نیست. مسلم است! ارتش ناتو با شعار «مبارزه با طالبان»، برای گسترش مزارع خشخاش و حفظ مواضع طالبان به افغانستان لشکرکشی کرده تا افغانستان را به مقر حکومت شبکة بینالمللی «تجارت پنهان» تحت نظارت سازمان سیا تبدیل کند. به همین دلیل است که پس از لشکرکشی ناتو به افغانستان، این کشور به نخستین تولیدکنندة مواد مخدر در جهان تبدیل میشود.
ناتو مواد مخدر را به فروش میرساند، و از درآمد 100میلیارد دلاری آن سالانه 100 میلیون دلار در اختیار شرکای حمید کرزای میگذارد تا سربازگیری را برای طالبان ادامه دهند. در عوض ارتش ناتو هر روز در رسانهها برایمان از ضعف و ناتوانی در برابر قدرت دستپروردگان خود هزاران افسانه میگوید، تا همگان این دروغ بزرگ را بپذیرند که هیچ قدرتی نمیتواند در افغانستان بر طالبان پیروز شود. البته ناتو فقط بخش کوچکی از «واقعیت» را بیان میکند، و نمیگوید ارتش ناتو خود حامی واقعی طالبان است. باری این خیمهشببازی 8 سال ادامه یافته و گویا نشست لندن نیز فقط با هدف تداوم آن به راه افتاده بود. در هر حال، نمایندة روسیه در ناتو رسماً به این شرایط اعتراض میکند:
«ما مصرانه از ناتو میخواهیم [...] به وظایف خود در افغانستان [...] به طور کامل عمل کند. مهمترین تهدید برای روسیه [...] تهاجم هروئین است [...] ما حق داریم که از کسانی که از سوی سازمان ملل متحد حکم حضور در افغانستان را دریافت کردهاند بخواهیم که به این وظایف عمل کنند.»
ما هم اطمینان داریم ارتش دینپرور ناتو همچون نوکراناش در جمکران جز «زبان زور» هیچ زبان دیگری نمیفهمد! بگذریم و بازگردیم به کلاس «درس خارج فقه» مکارم شیرازی. آخوندمکارم، همزمان با کشف «ضدانقلاب»، هوس «آزادی قدس شریف» کرده و خواهان نابودی اسرائیل میشوند! مکارم میگوید، از لبنانیها یاد بگیریم که برای نابودی اسرائیل با هم متحد شدهاند! نمیدانستیم لبنان قصد محو کردن اسرائیل را دارد! باری، این گوسالة ننه حسن، یعنی مکارم، میپندارد باز هم با لولوسازی از اسرائیل، همچون دوران امام روشن ضمیر، میتوان ضمن سرکوب ملت ایران، با شعار «مرگ بر آمریکا» به نوکری برای آنگلوساکسونها ادامه داد. بله مکارم ضمن ایراد این مزخرفات، همصدا با فعلة فاشیسم در داخل و خارج مرزها، به شرکت در تظاهرات 22 بهمن تأکید کرده. ایشان ادعا فرمودهاند، «مردم» یک بار دیگر پیروزی نظام را تضمین خواهند کرد:
«[ضدانقلاب] با تفکر ضددینی خود در پی از بین بردن نظام اسلامی [است] در برخی کشورها مثل لبنان همه گروهها [...] با حفظ وحدت [...] برای از بین بردن اسرائیل هماهنگ شدند [...]مردم با حضور در راهپیمائی 22 بهمن نشان خواهند داد که همة گروهها به اين نظام پایبند هستند و پیروزی دیگري را [...] براي نظام رقم خواهند زد.»
اتفاقاً برای پیروزی همین «نظام» است که همة عوامل سرکوبگر آن در خارج مرزها با صدور بیانیههای بیشرمانه، ملت ایران را به شرکت در مراسم سالروز کودتا دعوت میکنند. همة روشنفکران خیابانی حکومت اسلامی، همة نانخورهای ساواکی سرداراکبر در فرنگ، و همة شرکای سی سال جنایت، تاراج و سرکوب از شیرین عبادی گرفته تا حاج عباس میلانی به اجماع رسیده، از شوتوپرتها التماس دعا دارند. اینان میخواهند با همان ترفند پوسیدة «تمرکز بر یک نقطه»، پیرامون «نفرت» از خامنهای و احمدینژاد به نفع حکومت اسلامی و اهداف عالیة کودتای 22 بهمن ایجاد اجماع کنند. به عبارت دیگر پادوهای مخالفنمای حکومت توحش به ما میگویند، از لج احمدینژاد و خامنهای در راهپیمائی 22 بهمن شرکت کنید. همزمان با معلق زدن «نخبگان» ساکن غرب، شیپورهای سازمان سیا مخالفان احمدینژاد را «مدافع آزادی بیان» و «مخالف اعدامها» معرفی کرده وتلویحا میگویند، هرکس طرفدار آزادی بیان، و آزادی زندانیان سیاسی است، روز 22 بهمن تظاهرات میکند! روشنتر بگوئیم، بوقهای استعمار میخواهند به ما بباورانند که مدافعین «حاکمیت مقدس» میتوانند طرفدار «آزادی بیان» و دیگر آزادیهای انسانی هم باشند.
در وبلاگ «قصة سیا» گفتیم که جهت کسب مشروعیت برای حکومت توحش انزوای رسانهای لغو شده و خبرنگاران خارجی میتوانند تجمع 22 بهمن را به نفع میرحسین موسوی یا احمدینژاد به افکار عمومی در غرب تقدیم کنند. به این ترتیب هر گونه حضور در خیابانها به معنای حمایت ملت ایران از توحش حکومت اسلامی معرفی خواهد شد، و دست حکومت در چنین شرایطی برای سرکوب مخالفین بازتر میشود. بیدلیل نیست که امثال فرج سرکوهی، رامین جهانبگلو، دباشی، نیکفر و تحفة محفل نوبل و دیگر پادوهای محفل فاشیسم برایمان بیانیه میصدورند. افسوس که رابرت کاگان، پل ولفویتز، ریچاردپرل و دیگر کفتارهای سنگر «حق» علیه باطل بیانیههای کذا را امضاء نکردهاند! بیشتر تشویق میشدیم. همچنین از آورام چامسکی بیخبریم و از بیتوجهی ایشان به فاشیسم اسلامی سخت آزرده خاطریم، نکند به آنفلوانزای خوکی مبتلا شده باشند؟! البته اهمیتی ندارد، اگر اینبار آورام چامسکی برای دفاع از گورکنها وارد صحنه نشده، در عوض محمدخاتمی همچون ماشاالله قصاب، «همیشه» در صحنه است. و چه تفاوتی میکند؟ «برای نهادن چه سنگ و چه زر» و برای دفاع از فاشیسم، چه آورام چه محمد، قدم هردو روی چشم «رادیوفردا»!
رادیوفردا، مورخ 12بهمنماه 1388، متن سخنرانی مضحک محمد خاتمی در بنیاد باران را منتشر کرده. خاتمی به شیوة معهود در تناقضگوئی، حذف، تحریف و تخریب و خلاصه عوامفریبی و شارلاتانیسم سنگ تمام گذاشته، و ضمن وصله کردن جنبش مشروطه به کودتای 22 بهمن 1357، میگوید «خشونت نکنید، طبق قانون اساسی با شهروندان برخورد کنید!» خاتمی همچنین از قانونشکنی انتقاد کرده خواهان حاکمیت مردم شده و تأکید میکند که «پیامبر و حضرت علی نیز مردم محور بودهاند و ما هم از همان اسلامها میخواهیم!»
شیاد اردکان در ادامة این سخنان بیسروته میگوید، رهبران جنبش سبز به مردم پشت نکردهاند. ایکاش میتوانستیم با عزیزان زندانی در راهپیمائی 22 بهمن شرکت کنیم و... و خلاصه بگوئیم سخنان خاتمی در عمل تداوم خطبههای جنتی است، و در همسوئی کامل با مزخرفات حاج فرخ نگهدار. خاتمی یک اسلام خوب هم معرفی کرده که شباهت فراوان به اسلام خوب «آذر نفیسی» دارد که قصة آنرا از پاپاجان و مامانجان شنیده بود:
« اسلام و جمهوری اسلامی که ما میخواستیم این نبود، اسلامی که در جمهوری اسلامی آمده اسلامی نیست که حق مردم را نشناسد، آزادیهای مردم را به رسمیت نشناسد و عدالت را نخواهد و این اسلام هیچ سنخیتی با اسلام انقلاب اسلامی ندارد.»
میبینیم که در اسلام همه چیز هست! به ویژه اسلامهای فراوان. به تعداد مسلمانان جهان و میزان حرص و آز آنگلوساکسونها میتوان در جهان «اسلام» پیدا کرد. جای تعجب نیست، در ابهام حد ومرز وجود ندارد! اما مهمترین بخش سخنان خاتمی تکرار دروغهای رادیوفرداست که میرحسین موسوی و کروبی را مدافع آزادی بیان معرفی کرده بود. خاتمی هم ضمن تأکید بر اسلام ناب محمدی و عدالت علوی، خود را مدافع آزادیبیان جا میزند. اما آزادیبیانی که مد نظر ملاممد است هیچ ارتباطی با «آزادی بیان» مندرج در اعلامیة جهانی حقوقبشر ندارد. آن قماش آزادیبیان که مورد نظر ملایان است، مانند حکومت مطلوب فاشیستها فقط تحت نظارت «مردم» اعمال میشود:
«[...] حکومت باید تحت نظارت مردم باشد [...] آزادی که ما میگوئیم آزادی بیان، آزادی اندیشه و بیان کردن اندیشه و به صحنه آوردن آن اندیشه است و این که از مردم خواسته شود در مورد آن اندیشه نظر بدهند.»
حضورملاممدبگوئیم، شما و آن «مردم» بسیار بیجا میکنید که در مورد آزادی اندیشه نظر میدهید! کدام احمقی گفته که «مردم» باید در مورد آزادیها «نظر» بدهند؟ حتماً با چماق و عربده و از طریق حمله به دفاتر روزنامهها، یا حبس و قتل صاحبان قلم، درست مثل دوران شیرین نخست وزیری شیخ مهدی بازرگان که «مردم» بر حاکمیت نظارت داشتند! دیدیم که آنروزها این مدافعان دروغین آزادیبیان «معترض» نبودند، چرا که محمد خاتمی و شرکاء شرایط خفقان مطبوعاتی حاکم بر کشور را «آزادیبیان» تحلیل کرده و میکنند. بوزینة اردکان و دیگر پیروان خطامام میپندارند جامعة بشری، آزادیبیان و دیگر آزادیهای انسانی مندرج در اعلامیة جهانی حقوق بشر را پس از نبش قبر محمد و علی به دست آورده!
«آزادی بیان» یکی از حقوق انسانی است که در «اعلامیة جهانی حقوق بشر» به صراحت مورد تأئید قرار گرفته، و از آنجا که این اعلامیه «انسان» را خارج از هر گونه گرایش قومی، بومی و مذهبی در نظر میگیرد، بیان و اندیشة انسان نیز در این اعلامیه خارج از چارچوب تقدس و توحش ادیان ابراهیمی مورد نظر است.
جهت اطلاع اوباش سبز در اینجا بند نوزده اعلامیة جهانی حقوق بشر را در مورد «آزادی بیان» میآوریم:
هر فرد از حق آزادی بیان و عقیده برخوردار است، به این معنا که حق دارد بدون هر گونه بیم و هراس از عقاید خود، در مورد آنها کسب اطلاع نموده، این عقاید را با بهرهگیری از تمامی امکانات موجود و بدون هر گونه ملاحظات مرزی و کشوری منتشر نماید.
میبینیم که در اعلامیة جهانی حقوقبشر آزادی بیان، حقی است مبتنی بر قوانین حقوقی «انسانمحور» و به هیچ عنوان «طبیعی» و «الهی» و «مردمی» نیست. بنابراین فقط در یک دمکراسی سیاسی است که انسان میتواند از «آزادی بیان» برخوردار شود. خارج از چارچوب قوانین «انسانمحور»، آزادی بیان انسانی وجود نخواهد داشت. همچنانکه شاهدیم در حکومت اسلامی، انسان نمایانی همچون محمدخاتمی برای عوامفریبی، شیادی، دروغگوئی و به ویژه در راه تحریف و تخریب مفهوم «آزادی بیان» از آزادی کامل برخوردار شدهاند.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت