هیلاری و «هوایی»!
...
با سفر سه روزة دیمیتری مدودف به کشور فرانسه محور «آتلانتیسم» شکسته شد. دستگیری دلالان شریف قاچاق اسلحه به حکومت «مستقل» جمکران در ایتالیا نخستین پیامد فروپاشی این محور «جنگطلب» به شمار میرود. ضمن تبریک این مصیبت بزرگ به جناح هیلاری کلینتون و پیروان خط امام روشنضمیر برایشان آرزوی بدبختیهای بزرگتری داریم. بهتر است سازمان سیا به نوکراناش در ساتاس تفهیم فرماید که با دستگیری و قتل غیراسلامیان نمیتوانند همچون سال 1357، به نفع اسلامگرایان جبهة فراگیر «حق» تشکیل دهند.
سیاست سازمان سیا همچنانکه بارها در این وبلاگ گفتهایم، دو قطبی کردن کاذب فضای جامعه، یعنی ایجاد سنگر حق و باطل با توسل به تحریک افکار عمومی بر علیه «باطل» است. چرا که در نبرد دروغین بین دو جناح کاذب، پایه و اساس آزادی فردی، یا همان «حق انتخاب آزاد» نابود میشود، و یک اکثریت گسترده در سنگر «دفاع از حق» بسیج خواهد شد. پیشتر گفتیم که ترور کامران نجاتاللهی به همین منظور انجام گرفت، و ساواک با این جنایت، همزمان تحصن استادان غیراسلامی دانشگاه را به نفع اسلامگرایان مزدور بیگانه درهم شکست. اینبار نیز با دستگیری جعفر پناهی سازمان کذا به اعمال همان شیوة وحشیانة گذشته روی آورده، بدون اینکه در نظر بگیرد جنگ سرد به پایان رسیده و سازمان ناتو در معرض فروپاشی قرار گرفته. البته پافشاری این سازمان منفور بر تداوم سیاست دوران جنگ سرد در ایران دلیل دارد.
دلیل آن وجود «زمینة مناسب» در میان ایرانینمایان برونمرزی است. اینان به دلیل وابستگیهای «محفلی ـ مالی» به مهتران در همسوئی کامل با پروپاگاند ایرانستیز غرب قرار گرفته تبلیغات ارباب را جهت تحریف و تخریب مطالبات انسانمحور ملت ایران در قوالب مختلف به صورت نظم و نثر و طنز نشخوار و بازنشخوار میکنند. جهت شناسائی محورهای تبلیغات استعماری کافی است نگاهی به مجموعه تولیدات «فرهنگی» اینان بیاندازیم. گلهپروری و جمعگرائی و مردمپرستی از طریق استقرار کل مخالفان حکومت اسلامی در تشکل سراپا مبهمی به نام «جنبش سبز»! در حال حاضر جنبش کذا به چند بخش گلهپرست قومی، بومی و دینی تقسیم شده که همة بخشهای آن بر انواع تقدس و خشونت و ابهام تأکید دارند. تقدس قومی، مذهبی و اخیراً سردادن زوزة «تقدس زبان» که از کشور «بیزبان» کانادا به گوش میرسد.
وجه مشترک بخشهای مختلف طاعون سبز، مرگپرستی، شعارهای انحرافی، بازگشت به گذشته و به طور خلاصه ترویج خشونت و تقدس است که فهرستوار به آن اشاره خواهیم کرد: جمهوری سبز، جمهوری ایرانی، دمکراسی راستین، دمکراسی حقیقی، دمکراسی دینی، عربدة اللهاکبر، یا حسین میرحسین، مرگ بر چین، مرگ بر روسیه، مرگ بر خامنهای و ... و از همه مهمتر، زدن برچسب «کافر» و «بیدین» به طرفداران دمکراسی، که همزمان توسط عملة ساواک در داخل و خارج مرزها صورت میگیرد. پاسدار شریعتمداری و حاج فرجدباغ از این نظر در همسوئی کامل با یکدیگر عمل میکنند. در واقع آنچه در ایران منافع استعمار را تهدید میکند همان استقرار دمکراسی است و به همین دلیل همة مخالفنمایان به بهانة مخالفت با احمدینژاد و خامنهای، در واقع جهت تحریف دمکراسی و سکولاریسم بسیج شدهاند. از قضای روزگار شاخک اسلامی سازمان سیا در ایران یعنی همان ساتاس خودمان نیز دقیقاً در همین مسیر گام برمیدارد.
تمام تبلیغات «ساتاس»، در سازمان مقدس سیا تولید میشود. به عنوان نمونه نگاهی داشته باشیم به سخنان «موسوی هوائی»، معاون پژوهشی و آموزشی سازمان تبلیغات اسلامی که در مهرنیوز، مورخ 12 اسفندماه سالجاری انتشار یافته. موسوی هوائی ضمن بازنشخوار سخنان فوکویاما و دیگر تبلیغاتچیهای سازمان سیا در کمال حماقت ادعا میکند، غرب میخواهد مردم دنیا را «بیدین» کند! ولی شاهدیم که آنگلوساکسونها پس از اشغال افغانستان و عراق در این دو کشور «حکومتهای اسلامی» با قانون اساسی در چارچوب قرآن مستقر کردهاند. در نتیجه، موسوی هوائی مزخرف میگوید. مزدوران غرب در ایران تنها با تکیه بر این ادعای واهی، یعنی مخالفت غرب با «دین» و حکومت دینی، خود را در جایگاه مبارز ضدامپریالیست قرار دادهاند، حال آنکه پایه و اساس «مبارزات» فرضیشان را یک دروغ آشکار تشکیل میدهد: مخالفت غرب با حکومت مقدس! به این ترتیب غرب تبدیل میشود به مخالف سرسخت حکومت جمکران، چرا که این حکومت ادعای «تقدس» دارد. میبینیم چگونه میتوان با تکیه بر یک دروغ بیشرمانه نوکری برای غرب را «مبارزه با غرب» جلوه داد. این همان قطبنمای بصیرت است که آنگلوساکسونها از آغاز دهة 1960 به دست خمینی دجال دادند و اکنون همة نوکرانشان در جمکران با توسل به قطبنمای جادوئی، ارباب اسلامپرورشان را مخالف اسلام و حکومت اسلامی معرفی میکنند.
روند کار چنین است که گورکنها «غرب» را دشمن سرسخت باورها و توهمات مقدس خود بخوانند. سپس سازمان سیا این دروغ بزرگ را از آنان تحویل گرفته در بوق میگذارد و به افکار عمومی جهانیان میباوراند که «غرب» با ادیان ابراهیمی به ویژه با اسلام دشمن است، پس طبیعی است که دشمن شمارة یک حکومت جمکران نیز به شمار آید! این است محور اصلی مزخرفات ساتاس. با تکیه بر این محور الهی تمام مطالبات انسانمحور ملت ایران تبدیل میشود به مطالبات غرب، و از آنجا که حکومت اسلامی با غرب «مینبردد»، پس میباید مطالبات ملت ایران را نیز به عنوان «خواست غرب» سرکوب کند. جفنگیات معاون مفلوک ساتاس از الگوی همین واژگوننمائی پیروی میکند:
«آنها میخواهند [...] دنیا را به سمت بیدینی هدایت کنند [...] ما باید در مقابل سکولار شدن مقاومت کنیم [...] تربیت دینی فرزندان [...] باید مورد توجه [...] قرارگیرد [...] نشان دادن تصاویر خشونتبار از چهرة اسلام [...] به این خاطر است که آنها میخواهند دین مقدس اسلام افول کند[...]»
بله شاهدیم که ارتش ناتو در عراق و افغانستان ترور لائیکها را در دستورکار قرار داده و با فیلترینگ اینترنت و دستگیری روزنامه نگاران «آزادی بیان» را مستقیماً تهدید میکند، با اینهمه موسوی هوائی ادعا دارد، «انقلاب» اسلامی مانع سلطة غرب است و غربیها میخواهند این مانع بزرگ را از سر راه خود بردارند! بر اساس این اظهارات واقعاً هوائی و بیپایه، غربیها طرفدار احقاق حقوق زنان و سکولاریسم هم به شمار میروند، پس لازم آمده که موسوی هوائی با سکولاریسم «بنبردد» و زنان را سرکوب کند، چرا که این «موسوی»، همچون دیگر سگهای هار استعمار شامة قوی دارد، تا حدی که «بوی بیدینی» را از راه دور استشمام میکند:
«[غربیها] خواستار رفع هر گونه تبعیض از زنان هستند [...] آنها میخواهند کاری کنند که اصلاً هیچ دینی در دنیا وجود نداشته باشد[...]فرهنگ غرب بوئی از انجیل و تورات و دیگر کتابهای آسمانی نبرده [...] بلکه بوی بیدینی و لائیک میدهد[...]»
نمیدانستیم «لائیک» بیدین است، از همه مهمتر نمیدانستیم «بیدین» بو میدهد! معاون ساتاس این فضل و دانش و آگاهی را فقط به دلیل تغذیة روزانه از استفراغات «متفکرین» سازمان سیا، مرکز تولید «حقایق الهی» به دست آورده. در واقع معاون ساتاس به بازنشخوار همان مزخرفاتی مشغول است که به عنوان مقالات «پژوهشی از قلم ساواکیهای ساکن ینگهدنیا» در زبالهدانهای سازمان سیا منتشر میشود. باری، موسوی هوائی پس از استشمام بوی لائیک، پوزهاش را از غرب به سوی چاه جمکران منحرف کرده، «بوی ظهور» حضرت حجت هم به مشامش رسیده و میگوید، هر کس منتظر ظهور آنحضرت است باید پشت سر «انقلاب» اسلامی بایستد! میبینیم که انقلاب اسلامی یا همان کودتای ننگین ارتش ناتو در ایران «جسمیات» یافته، «سر» دارد و منتظران ظهور باید «پشت سر» آن بایستند:
«انقلاب اسلامی [...] زمینهساز اصلی ظهور حضرت حجت [...] است و هر کسی که منتظر ظهور منجی است باید پشت سر انقلاب بایستد.»
آخوند هوائی در ادامة چرندیاتاش میگوید، طبق «برنامة الهی» جهان بسوی ظهور میرود و ... و البته ما بسیار علاقمندیم بدانیم سگهایهار استعمار چگونه از «برنامة الهی» آگاه شدهاند. اگر گاوچرانها قلادة اینان را رها کنند از خداوندشان تصویری ارائه خواهند داد که همزمان بر تصویر روسای دو سازمان جنایتکار، یعنی سازمان سیا و پنتاگون منطبق باشد. بگذریم و بازگردیم به همسوئی جادوئی جیرهخواران سازمان سیا در داخل و خارج جمکران.
بر اساس ترهات فوکویاما در باب «اجتهاد» و «اسلام ضداستبداد»، چندی پیش عیال سیامک پورزند نیز در سایت رسوای «روز» پیرامون فواید «اجتهاد» قلمفرسائی کرده بود. اکنون نوبت به اکبر بهرمانی رسیده که ضمن نشخوار تولیدات سازمان سیا از «اجتهاد» پیشرفته و مترقی دفاع کند! اکبر بهرمانی میگوید، از «ذره» تا کهکشان را باید بر اساس «اجتهاد» و در چارچوب قرآن بررسی کنیم. بهرمانی همچنین از تعصب «غلط» هم انتقاد کرده. میدانیم که در قاموس ایشان «تعصب درست» و «حق» وجود دارد! سردار اکبر سازندگی در ادامة سخنان بیسروته خود خواستار «مناظره» شده و تأکید کرده که باید آزاداندیش باشیم و همچون عصر طلائی اسلام «مجادله» کنیم!
«آزاداندیشی عنصر اصلي اجتهاد است و قرآن هيچگاه به ما نگفته [...] حرفهاي ديگران را نشنويد [اوج گرفتن] تمدن دنياي اسلام معلول آزادانديشي بود [...] خداوند به ملتي كه گوش باز داشته باشد و به دنبال بهترينها برود بشارت ميدهد[...]»
بله، رفسنجانی به راستی به دنبال «بهترینهاست» و مزخرفاتاش با کد: 8812 ـ 07156 در ایسنا مورخ 11 اسفندماه سالجاری، تحت عنوان، «اجتهاد، آزاداندیشی، پرهیز از نزاع و اخلاق اسلامی مهمترین راههای رسیدن به وحدت است» انتشار یافته. یکی از فواید این قماش «آزاد اندیشی» این است که درست مثل فیلمهای مبتذل هولیوود پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در چارچوب مطلوب سازمان سیا یعنی توحش قرآن قرار میگیرد.
چندی پیش فوکویاما در «وال ستریتجورنال» مقالهای قلمی کرد و رادیوفردا هم ترجمة تحریفشدة آنرا در اختیار اهالی مرزپرگهر قرار داد. در این مقاله فوکویاما میگوید، تا پیش از عصر روشنگری منبع قانون «مذهب» بوده. وی سپس میافزاید، در خاورمیانه استبداد حاکم است و از آنجا که «مردم» برای مبارزه با استبداد به مذهب متمایل شدهاند، پس دین ضداستبداد است! در وبلاگی که به مقالة کذا اختصاص یافت گفتیم، برخلاف مزخرفات تودهپرست و انسانستیز فوکویاما، «عصر روشنگری» تداوم رنسانس بود و از آسمان هم به زمین نیافتاد. همچنین یادآور شدیم، جایگزینی قانون با «اجتهاد» طرحی است که در آبدارخانة سازمان سیا مهیا شده تا هرجومرج خدامحور را بجای استبداد دین قرار دهند. و سخنان اخیر رفسنجانی شاهدی است بر این مدعا.
در این راستا آنگلوساکسونها یک آخوند سنی مذهب از پاکستان استخراج کردهاند تا ایشان چهرة دلنواز از اسلام ارائه دهند. آخوند «محترم» فرمودهاند، بمبگذاری «حرام» است! البته روی سخن این شیخ متمدن با کسانی است که با اشغالگران میجنگند، چرا که انفجار بمب در میان غیرنظامیان که تحت نظارت ارتش خداجوی ناتو صورت میپذیرد هیچ اشکالی نخواهد داشت. ایشان هیچ اشارهای به سنگسار و قصاص هم نکردهاند، این اعمال وحشیانه «حلال» تلقی میشود! بله، خلاصه آفتاب «دین مترقی» اسلام بار دیگر از کشور پاکستان طلوع کرد، همچنانکه ژنرال ضیاءالحق نیز از همین خاک «پاک» برخاستند. روشنتر بگوئیم، سیاست این است که طالبان کهنه را با «نئوطالبان» جایگزین کنند، تا اینان ضمن اعمال توحش اسلام بر ملتهای منطقه، نزد افکارعمومی غرب ملوس و نازنازی هم «جلوه» کنند. درست مثل اینکه یک کلاهگیس طلائی بر سر کفتاری به نام ملاعمر بگذارند.
موهای طلائیاش را به غربیها نشان میدهند و میگویند «دیس ایز» اسلام مترقی، با موی طلائی و بدون حجاب! و کفتاریات و توحش ایشان هم نصیب ملتهای منطقه خواهد شد. خلاصه این دکان جدید همان دکان خمینی و فدائیان اسلام است که برای حفظ منافع آنگلوساکسونها «دین» را به ابزار سیاست استعماری تبدیل کرده و خود را «مترقی» میخواندند. امروز به صراحت میبینیم که این شعارهای ظاهراً «استبدادستیز» در غرب تولید میشود، سپس آیات عظام و مقامات جمکران آنرا نشخوار میکنند. حال که با مدافعین واقعی «اجتهاد» یعنی آنگلوساکسونها آشنا شدیم بهتر است نگاهی داشته باشیم به سفر هیلاری کلینتون، یکی از سردمداران اسلامنوازی و طالبانپروری به قطر.
سفر هیلاری کلینتون به «قطر» با هدف پشتیبانی از یکجانبهگرائی «خط امام» و «اسرائیل» جهت حفظ پشت جبهة طالبانپروری در منطقه صورت گرفت. جناح هیلاری کلینتون در حزب دمکرات همان جناح اسرائیلپرست و اسلامنوازی است که در همسوئی کامل با پیروان خطامام روشن ضمیر، 31 سال است به حمایت بیقید و شرط از «یکجانبهگرائی» اسرائیل و اسلامگرایان اشتغال دارد. تحویل عبدالمالک ریگی به گورکنها پیامد همین مسافرت «مقدس» بود و شاهدیم که در تمامی اهداف خود با شکست روبرو شد. بله، به گفتة مولوی «از قضا سرکنگبین صفرا فزود!» از یکسو ترور «المبحوح» بجای تقویت، به تضعیف جناح بنیامین نتانیاهو منجر شد و از سوی دیگر به اصطلاح «دستگیری» ریگی در آسمان علیرغم لاف و گزاف گورکنها و نمایش مهوع «اعترافات»، در پی اظهارات سفیر قرقیزستان در جمکران به رسوائی انجامید! کار بجائی رسید که امروز آخوند اژهای، دادستان حکومت اسلامی اظهار داشت:
«دستگیری ریگی به دست سربازان گمنام [...] و نیروهای اطلاعاتی و امنیتی کشور یکی از الطاف الهی بود[...]»
بله، و سخنان اژهای هم که با کد خبر: 992939 در حنازرچوبه، مورخ 12 اسفندماه 1388 انتشار یافته یکی از همین «الطاف الهی» باید باشد. ویژگی «الطاف الهی» این است که از شواهد و مستندات بینیاز میشود! هر چه وزارت امور خارجة قرقیزستان اظهارات وزارت امور خارجة گورکنها را تکذیب کند، هیچ اهمیتی نخواهد داشت. مگر میشود با سند و مدرک در الطاف الهی تردید کرد؟ به هیچ عنوان! با این وجود، گورکنها یواشکی از دولت قرقیزستان عذرخواهی میکنند، حق حساب خوبی میدهند؛ در رسانههایشان هم مدعی میشوند ریگی را در آسمان دستگیر کردهاند! حال آنکه «الطاف الهی» در واقع با سفر هیلاری کلینتون به «قطر» نصیب گورکنها شد.
یانکیهای مدافع حقوقبشر ریگی را در قطر دست بسته تحویل آدمکشان سپاه دادند، تا ریگی در سیمای کریه استعمار، پروپاگاند اسلامنواز و واژگونة سازمان سیا، ویژة امت همیشه در صحنه را به عنوان «اعترافات» به ملت ایران ارائه کند. میبینیم که اژهای «حق» دارد دستگیری فرضی ریگی را «الطاف الهی» بخواند، چرا که خداوند گورکنها در لندن و واشنگتن نشسته، و همانطور که شاهدیم الطافاش از مسیر امارات به دست بندگاناش در جمکران میرسد.
سگ را تنها برای گدایان و یاغیها
از بند میگشایند
زیرا که بوی اربابها و الاغها همیشه یکی است
و آشنای مشام سگ
(منوچهر آتشی)
سیاست سازمان سیا همچنانکه بارها در این وبلاگ گفتهایم، دو قطبی کردن کاذب فضای جامعه، یعنی ایجاد سنگر حق و باطل با توسل به تحریک افکار عمومی بر علیه «باطل» است. چرا که در نبرد دروغین بین دو جناح کاذب، پایه و اساس آزادی فردی، یا همان «حق انتخاب آزاد» نابود میشود، و یک اکثریت گسترده در سنگر «دفاع از حق» بسیج خواهد شد. پیشتر گفتیم که ترور کامران نجاتاللهی به همین منظور انجام گرفت، و ساواک با این جنایت، همزمان تحصن استادان غیراسلامی دانشگاه را به نفع اسلامگرایان مزدور بیگانه درهم شکست. اینبار نیز با دستگیری جعفر پناهی سازمان کذا به اعمال همان شیوة وحشیانة گذشته روی آورده، بدون اینکه در نظر بگیرد جنگ سرد به پایان رسیده و سازمان ناتو در معرض فروپاشی قرار گرفته. البته پافشاری این سازمان منفور بر تداوم سیاست دوران جنگ سرد در ایران دلیل دارد.
دلیل آن وجود «زمینة مناسب» در میان ایرانینمایان برونمرزی است. اینان به دلیل وابستگیهای «محفلی ـ مالی» به مهتران در همسوئی کامل با پروپاگاند ایرانستیز غرب قرار گرفته تبلیغات ارباب را جهت تحریف و تخریب مطالبات انسانمحور ملت ایران در قوالب مختلف به صورت نظم و نثر و طنز نشخوار و بازنشخوار میکنند. جهت شناسائی محورهای تبلیغات استعماری کافی است نگاهی به مجموعه تولیدات «فرهنگی» اینان بیاندازیم. گلهپروری و جمعگرائی و مردمپرستی از طریق استقرار کل مخالفان حکومت اسلامی در تشکل سراپا مبهمی به نام «جنبش سبز»! در حال حاضر جنبش کذا به چند بخش گلهپرست قومی، بومی و دینی تقسیم شده که همة بخشهای آن بر انواع تقدس و خشونت و ابهام تأکید دارند. تقدس قومی، مذهبی و اخیراً سردادن زوزة «تقدس زبان» که از کشور «بیزبان» کانادا به گوش میرسد.
وجه مشترک بخشهای مختلف طاعون سبز، مرگپرستی، شعارهای انحرافی، بازگشت به گذشته و به طور خلاصه ترویج خشونت و تقدس است که فهرستوار به آن اشاره خواهیم کرد: جمهوری سبز، جمهوری ایرانی، دمکراسی راستین، دمکراسی حقیقی، دمکراسی دینی، عربدة اللهاکبر، یا حسین میرحسین، مرگ بر چین، مرگ بر روسیه، مرگ بر خامنهای و ... و از همه مهمتر، زدن برچسب «کافر» و «بیدین» به طرفداران دمکراسی، که همزمان توسط عملة ساواک در داخل و خارج مرزها صورت میگیرد. پاسدار شریعتمداری و حاج فرجدباغ از این نظر در همسوئی کامل با یکدیگر عمل میکنند. در واقع آنچه در ایران منافع استعمار را تهدید میکند همان استقرار دمکراسی است و به همین دلیل همة مخالفنمایان به بهانة مخالفت با احمدینژاد و خامنهای، در واقع جهت تحریف دمکراسی و سکولاریسم بسیج شدهاند. از قضای روزگار شاخک اسلامی سازمان سیا در ایران یعنی همان ساتاس خودمان نیز دقیقاً در همین مسیر گام برمیدارد.
تمام تبلیغات «ساتاس»، در سازمان مقدس سیا تولید میشود. به عنوان نمونه نگاهی داشته باشیم به سخنان «موسوی هوائی»، معاون پژوهشی و آموزشی سازمان تبلیغات اسلامی که در مهرنیوز، مورخ 12 اسفندماه سالجاری انتشار یافته. موسوی هوائی ضمن بازنشخوار سخنان فوکویاما و دیگر تبلیغاتچیهای سازمان سیا در کمال حماقت ادعا میکند، غرب میخواهد مردم دنیا را «بیدین» کند! ولی شاهدیم که آنگلوساکسونها پس از اشغال افغانستان و عراق در این دو کشور «حکومتهای اسلامی» با قانون اساسی در چارچوب قرآن مستقر کردهاند. در نتیجه، موسوی هوائی مزخرف میگوید. مزدوران غرب در ایران تنها با تکیه بر این ادعای واهی، یعنی مخالفت غرب با «دین» و حکومت دینی، خود را در جایگاه مبارز ضدامپریالیست قرار دادهاند، حال آنکه پایه و اساس «مبارزات» فرضیشان را یک دروغ آشکار تشکیل میدهد: مخالفت غرب با حکومت مقدس! به این ترتیب غرب تبدیل میشود به مخالف سرسخت حکومت جمکران، چرا که این حکومت ادعای «تقدس» دارد. میبینیم چگونه میتوان با تکیه بر یک دروغ بیشرمانه نوکری برای غرب را «مبارزه با غرب» جلوه داد. این همان قطبنمای بصیرت است که آنگلوساکسونها از آغاز دهة 1960 به دست خمینی دجال دادند و اکنون همة نوکرانشان در جمکران با توسل به قطبنمای جادوئی، ارباب اسلامپرورشان را مخالف اسلام و حکومت اسلامی معرفی میکنند.
روند کار چنین است که گورکنها «غرب» را دشمن سرسخت باورها و توهمات مقدس خود بخوانند. سپس سازمان سیا این دروغ بزرگ را از آنان تحویل گرفته در بوق میگذارد و به افکار عمومی جهانیان میباوراند که «غرب» با ادیان ابراهیمی به ویژه با اسلام دشمن است، پس طبیعی است که دشمن شمارة یک حکومت جمکران نیز به شمار آید! این است محور اصلی مزخرفات ساتاس. با تکیه بر این محور الهی تمام مطالبات انسانمحور ملت ایران تبدیل میشود به مطالبات غرب، و از آنجا که حکومت اسلامی با غرب «مینبردد»، پس میباید مطالبات ملت ایران را نیز به عنوان «خواست غرب» سرکوب کند. جفنگیات معاون مفلوک ساتاس از الگوی همین واژگوننمائی پیروی میکند:
«آنها میخواهند [...] دنیا را به سمت بیدینی هدایت کنند [...] ما باید در مقابل سکولار شدن مقاومت کنیم [...] تربیت دینی فرزندان [...] باید مورد توجه [...] قرارگیرد [...] نشان دادن تصاویر خشونتبار از چهرة اسلام [...] به این خاطر است که آنها میخواهند دین مقدس اسلام افول کند[...]»
بله شاهدیم که ارتش ناتو در عراق و افغانستان ترور لائیکها را در دستورکار قرار داده و با فیلترینگ اینترنت و دستگیری روزنامه نگاران «آزادی بیان» را مستقیماً تهدید میکند، با اینهمه موسوی هوائی ادعا دارد، «انقلاب» اسلامی مانع سلطة غرب است و غربیها میخواهند این مانع بزرگ را از سر راه خود بردارند! بر اساس این اظهارات واقعاً هوائی و بیپایه، غربیها طرفدار احقاق حقوق زنان و سکولاریسم هم به شمار میروند، پس لازم آمده که موسوی هوائی با سکولاریسم «بنبردد» و زنان را سرکوب کند، چرا که این «موسوی»، همچون دیگر سگهای هار استعمار شامة قوی دارد، تا حدی که «بوی بیدینی» را از راه دور استشمام میکند:
«[غربیها] خواستار رفع هر گونه تبعیض از زنان هستند [...] آنها میخواهند کاری کنند که اصلاً هیچ دینی در دنیا وجود نداشته باشد[...]فرهنگ غرب بوئی از انجیل و تورات و دیگر کتابهای آسمانی نبرده [...] بلکه بوی بیدینی و لائیک میدهد[...]»
نمیدانستیم «لائیک» بیدین است، از همه مهمتر نمیدانستیم «بیدین» بو میدهد! معاون ساتاس این فضل و دانش و آگاهی را فقط به دلیل تغذیة روزانه از استفراغات «متفکرین» سازمان سیا، مرکز تولید «حقایق الهی» به دست آورده. در واقع معاون ساتاس به بازنشخوار همان مزخرفاتی مشغول است که به عنوان مقالات «پژوهشی از قلم ساواکیهای ساکن ینگهدنیا» در زبالهدانهای سازمان سیا منتشر میشود. باری، موسوی هوائی پس از استشمام بوی لائیک، پوزهاش را از غرب به سوی چاه جمکران منحرف کرده، «بوی ظهور» حضرت حجت هم به مشامش رسیده و میگوید، هر کس منتظر ظهور آنحضرت است باید پشت سر «انقلاب» اسلامی بایستد! میبینیم که انقلاب اسلامی یا همان کودتای ننگین ارتش ناتو در ایران «جسمیات» یافته، «سر» دارد و منتظران ظهور باید «پشت سر» آن بایستند:
«انقلاب اسلامی [...] زمینهساز اصلی ظهور حضرت حجت [...] است و هر کسی که منتظر ظهور منجی است باید پشت سر انقلاب بایستد.»
آخوند هوائی در ادامة چرندیاتاش میگوید، طبق «برنامة الهی» جهان بسوی ظهور میرود و ... و البته ما بسیار علاقمندیم بدانیم سگهایهار استعمار چگونه از «برنامة الهی» آگاه شدهاند. اگر گاوچرانها قلادة اینان را رها کنند از خداوندشان تصویری ارائه خواهند داد که همزمان بر تصویر روسای دو سازمان جنایتکار، یعنی سازمان سیا و پنتاگون منطبق باشد. بگذریم و بازگردیم به همسوئی جادوئی جیرهخواران سازمان سیا در داخل و خارج جمکران.
بر اساس ترهات فوکویاما در باب «اجتهاد» و «اسلام ضداستبداد»، چندی پیش عیال سیامک پورزند نیز در سایت رسوای «روز» پیرامون فواید «اجتهاد» قلمفرسائی کرده بود. اکنون نوبت به اکبر بهرمانی رسیده که ضمن نشخوار تولیدات سازمان سیا از «اجتهاد» پیشرفته و مترقی دفاع کند! اکبر بهرمانی میگوید، از «ذره» تا کهکشان را باید بر اساس «اجتهاد» و در چارچوب قرآن بررسی کنیم. بهرمانی همچنین از تعصب «غلط» هم انتقاد کرده. میدانیم که در قاموس ایشان «تعصب درست» و «حق» وجود دارد! سردار اکبر سازندگی در ادامة سخنان بیسروته خود خواستار «مناظره» شده و تأکید کرده که باید آزاداندیش باشیم و همچون عصر طلائی اسلام «مجادله» کنیم!
«آزاداندیشی عنصر اصلي اجتهاد است و قرآن هيچگاه به ما نگفته [...] حرفهاي ديگران را نشنويد [اوج گرفتن] تمدن دنياي اسلام معلول آزادانديشي بود [...] خداوند به ملتي كه گوش باز داشته باشد و به دنبال بهترينها برود بشارت ميدهد[...]»
بله، رفسنجانی به راستی به دنبال «بهترینهاست» و مزخرفاتاش با کد: 8812 ـ 07156 در ایسنا مورخ 11 اسفندماه سالجاری، تحت عنوان، «اجتهاد، آزاداندیشی، پرهیز از نزاع و اخلاق اسلامی مهمترین راههای رسیدن به وحدت است» انتشار یافته. یکی از فواید این قماش «آزاد اندیشی» این است که درست مثل فیلمهای مبتذل هولیوود پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در چارچوب مطلوب سازمان سیا یعنی توحش قرآن قرار میگیرد.
چندی پیش فوکویاما در «وال ستریتجورنال» مقالهای قلمی کرد و رادیوفردا هم ترجمة تحریفشدة آنرا در اختیار اهالی مرزپرگهر قرار داد. در این مقاله فوکویاما میگوید، تا پیش از عصر روشنگری منبع قانون «مذهب» بوده. وی سپس میافزاید، در خاورمیانه استبداد حاکم است و از آنجا که «مردم» برای مبارزه با استبداد به مذهب متمایل شدهاند، پس دین ضداستبداد است! در وبلاگی که به مقالة کذا اختصاص یافت گفتیم، برخلاف مزخرفات تودهپرست و انسانستیز فوکویاما، «عصر روشنگری» تداوم رنسانس بود و از آسمان هم به زمین نیافتاد. همچنین یادآور شدیم، جایگزینی قانون با «اجتهاد» طرحی است که در آبدارخانة سازمان سیا مهیا شده تا هرجومرج خدامحور را بجای استبداد دین قرار دهند. و سخنان اخیر رفسنجانی شاهدی است بر این مدعا.
در این راستا آنگلوساکسونها یک آخوند سنی مذهب از پاکستان استخراج کردهاند تا ایشان چهرة دلنواز از اسلام ارائه دهند. آخوند «محترم» فرمودهاند، بمبگذاری «حرام» است! البته روی سخن این شیخ متمدن با کسانی است که با اشغالگران میجنگند، چرا که انفجار بمب در میان غیرنظامیان که تحت نظارت ارتش خداجوی ناتو صورت میپذیرد هیچ اشکالی نخواهد داشت. ایشان هیچ اشارهای به سنگسار و قصاص هم نکردهاند، این اعمال وحشیانه «حلال» تلقی میشود! بله، خلاصه آفتاب «دین مترقی» اسلام بار دیگر از کشور پاکستان طلوع کرد، همچنانکه ژنرال ضیاءالحق نیز از همین خاک «پاک» برخاستند. روشنتر بگوئیم، سیاست این است که طالبان کهنه را با «نئوطالبان» جایگزین کنند، تا اینان ضمن اعمال توحش اسلام بر ملتهای منطقه، نزد افکارعمومی غرب ملوس و نازنازی هم «جلوه» کنند. درست مثل اینکه یک کلاهگیس طلائی بر سر کفتاری به نام ملاعمر بگذارند.
موهای طلائیاش را به غربیها نشان میدهند و میگویند «دیس ایز» اسلام مترقی، با موی طلائی و بدون حجاب! و کفتاریات و توحش ایشان هم نصیب ملتهای منطقه خواهد شد. خلاصه این دکان جدید همان دکان خمینی و فدائیان اسلام است که برای حفظ منافع آنگلوساکسونها «دین» را به ابزار سیاست استعماری تبدیل کرده و خود را «مترقی» میخواندند. امروز به صراحت میبینیم که این شعارهای ظاهراً «استبدادستیز» در غرب تولید میشود، سپس آیات عظام و مقامات جمکران آنرا نشخوار میکنند. حال که با مدافعین واقعی «اجتهاد» یعنی آنگلوساکسونها آشنا شدیم بهتر است نگاهی داشته باشیم به سفر هیلاری کلینتون، یکی از سردمداران اسلامنوازی و طالبانپروری به قطر.
سفر هیلاری کلینتون به «قطر» با هدف پشتیبانی از یکجانبهگرائی «خط امام» و «اسرائیل» جهت حفظ پشت جبهة طالبانپروری در منطقه صورت گرفت. جناح هیلاری کلینتون در حزب دمکرات همان جناح اسرائیلپرست و اسلامنوازی است که در همسوئی کامل با پیروان خطامام روشن ضمیر، 31 سال است به حمایت بیقید و شرط از «یکجانبهگرائی» اسرائیل و اسلامگرایان اشتغال دارد. تحویل عبدالمالک ریگی به گورکنها پیامد همین مسافرت «مقدس» بود و شاهدیم که در تمامی اهداف خود با شکست روبرو شد. بله، به گفتة مولوی «از قضا سرکنگبین صفرا فزود!» از یکسو ترور «المبحوح» بجای تقویت، به تضعیف جناح بنیامین نتانیاهو منجر شد و از سوی دیگر به اصطلاح «دستگیری» ریگی در آسمان علیرغم لاف و گزاف گورکنها و نمایش مهوع «اعترافات»، در پی اظهارات سفیر قرقیزستان در جمکران به رسوائی انجامید! کار بجائی رسید که امروز آخوند اژهای، دادستان حکومت اسلامی اظهار داشت:
«دستگیری ریگی به دست سربازان گمنام [...] و نیروهای اطلاعاتی و امنیتی کشور یکی از الطاف الهی بود[...]»
بله، و سخنان اژهای هم که با کد خبر: 992939 در حنازرچوبه، مورخ 12 اسفندماه 1388 انتشار یافته یکی از همین «الطاف الهی» باید باشد. ویژگی «الطاف الهی» این است که از شواهد و مستندات بینیاز میشود! هر چه وزارت امور خارجة قرقیزستان اظهارات وزارت امور خارجة گورکنها را تکذیب کند، هیچ اهمیتی نخواهد داشت. مگر میشود با سند و مدرک در الطاف الهی تردید کرد؟ به هیچ عنوان! با این وجود، گورکنها یواشکی از دولت قرقیزستان عذرخواهی میکنند، حق حساب خوبی میدهند؛ در رسانههایشان هم مدعی میشوند ریگی را در آسمان دستگیر کردهاند! حال آنکه «الطاف الهی» در واقع با سفر هیلاری کلینتون به «قطر» نصیب گورکنها شد.
یانکیهای مدافع حقوقبشر ریگی را در قطر دست بسته تحویل آدمکشان سپاه دادند، تا ریگی در سیمای کریه استعمار، پروپاگاند اسلامنواز و واژگونة سازمان سیا، ویژة امت همیشه در صحنه را به عنوان «اعترافات» به ملت ایران ارائه کند. میبینیم که اژهای «حق» دارد دستگیری فرضی ریگی را «الطاف الهی» بخواند، چرا که خداوند گورکنها در لندن و واشنگتن نشسته، و همانطور که شاهدیم الطافاش از مسیر امارات به دست بندگاناش در جمکران میرسد.
سگ را تنها برای گدایان و یاغیها
از بند میگشایند
زیرا که بوی اربابها و الاغها همیشه یکی است
و آشنای مشام سگ
(منوچهر آتشی)
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت