یکشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۸


تف و تقدس!
...
برای تبدیل فرهنگ ایران‌زمین به ابزار خشونت کافی است نمادهای فرهنگی به سیاست آلوده شود. از آنجا که پس از شکست جنبش مشروطه «سیاست در ترادف با دیانت» قرار گرفت، اکنون هر پدیده‌ای که در کشور سیاسی شود، ‌ ابتذال و خشونت مقدسات دین نیز بر آن تحمیل خواهد شد، چرا که برای رجاله‌ها «سیاست‌ عین دیانت» به شمار می‌رود. اینگونه ‌است که غلامبچة سفارت «پیامبر» را بجای ایران و ملت ایران می‌نشاند، و امثال شهلا شفیق‌ اوباش تحکیم وحدت را با میرزادة عشقی به قیاس می‌کشند و ... و اینگونه است که حاجی‌فیروز، که سیاهی رنگ صورت‌اش ریشه در اسطوره‌های کهن دارد، ‌ توسط هادی‌ خرسندی در کمال «استقلال و آزادی» به رنگ سبز در می‌آید. یادآور شویم این عمل «طنز» نیست که شامل «آزادی بیان» شود، این عمل «تخریب فرهنگی» نام دارد.

آلایش «فرهنگ» ایران به «سیاست»، پس از آلودن سیاست به مقدسات، دومین مرحلة سیاست استعماری است که در داخل و خارج مرزها به مورد اجرا در می‌آید. مدت‌هاست که نمادهای فرهنگی اقوام ایرانی همچون نوروز و چهارشنبة ‌سرخ هدف تهاجم پروپاگاند ایران‌ستیز غرب قرار گرفته، ‌چرا که این نمادهای سنتی فاقد هرگونه تقدس‌اند،‌ در نتیجه هیچکس نمی‌تواند آن‌ها را به ابزار اعمال خشونت تبدیل کند. پیشتر با استناد به آثار ایران‌شناسان به ابعاد گستردة تهاجم به فرهنگ اقوام ایرانی از سوی بنیادهای مسیحی، یهودی و اسلامی اشاره کرده‌ایم، ‌‌ و نیازی به تکرار مکررات نیست. فقط فهرست‌وار به رئوس مطالب اشاره خواهیم داشت. هدف بوق‌های استعمار پیوند ریشة فرهنگ اقوام ایرانی به مقدسات ادیان ابراهیمی است، جهت تحمیل خشونت و ابتذال «تقدس» بر آن‌ها. ادامة این سیاست تخریب را ایرانی‌نمایان در داخل و خارج مرزها عهده‌دار شده‌اند. این روند مقدس با «مرزشکنی» در عرصة تاریخ و فرهنگ اهداف خود را محقق می‌کند.

نخست مرزهای تاریخ و فرهنگ ایران با «نوآوری‌» از هم فرومی‌پاشد. به این ترتیب پرسوناژهای مقدس اسلام پای به «تاریخ ایران» می‌گذارند و با شخصیت‌های واقعی و تاریخی همنشین می‌شوند، ‌ سپس پرسوناژهای شاهنامه و اسطوره‌های اقوام ایرانی به لجن مقدسات اسلامی آلوده می‌شوند. اینچنین است که «ایرانی» را از ایرانی‌ات خود تهی کرده از آن یک قالب پوچ می‌سازند. قالبی فاقد جایگاه واقعی اجتماعی و انسانی که فقط از یک «هویت جمعی» و مبهم به نام «هویت اسلامی» برخوردار است. این شیوه‌ای است که در وقوقیه‌ها، سخنرانی مقامات جمکران، تبلیغات مهوع جنبش سبز و بیانیه‌های حزب توده جهت مصادرة جایگاه انسان به کار گرفته می‌شود. یادآور شویم شوت‌وپرت‌ها شامل مطالب این وبلاگ نمی‌شوند، روی سخن با جیره‌خواران استعمار است که «روز جهانی زن» را به ابزار تبلیغات‌ مهوع اسلامی تبدیل کرده‌اند.

دو روز پیش از آغاز روز جهانی زن، همة خاله‌خانباجی‌ها و قداره‌کش‌های جیره‌خوار آنگلوساکسون‌ها به بهانة‌ بزرگداشت این روز، پروپاگاند زن‌ستیز خود را آغاز کردند. ما با بی‌صبری منتظریم ماشاالله قصاب نیز به پیروی از زهراخانوم، عیال میرحسین جهت بزرگداشت فاطمه و علی و «اسلام عزیز» و میرزای شیرازی و فضل‌الله نوری و ... و دیگر آخوندهای جیره‌خوار کارخانة رجاله‌پروری روز جهانی زن را به ابزار تحریف تاریخ ایران و انتشار مزخرفات انسان‌ستیز تبدیل کند. البته می‌دانم که ماشاالله‌خان سواد نوشتن ندارد، در واقع روی سخن با همان بیانیه‌نویس ساواک است که با رونویسی تولیدات «فرهنگی» سازمان سیا، متن بیانیه‌های گوساله‌پسند لاریجانی‌ها و زهره‌ کاظمی‌ها و دیگرگورکن‌های مؤنث و مذکر را تنظیم می‌کند تا مخالف‌نمایان برون‌مرزی هم بتوانند برای‌مان بیانیه بصدورند.

انگار می‌خواس تو تاریکی
داد بکشه: آهای زکی!

در راستای تحقق چنین اهدافی است که حزب شریف انگلیسی و آخوندپرست توده ضمن لاف و گزاف فراوان از مبارزات‌اش در راه آزادی زنان، در بیانیة «دبستانی» خود ادعا می‌کند 70 سال است برای حقوق زنان مبارزات می‌فرماید. به یاد داریم که حزب کذا از مدافعان شرکت در شبه‌انتخابات فاشیست‌های جمکران و از طرفداران میرحسین، مهرة سوختة‌ کارخانة رجاله‌پروری به شمار می‌رود. مهره‌ای که پاسدار شریعتمداری هم می‌کوشد او را به عنوان «سکولار» و «مخالف» به ما ملت حقنه کند، ‌چرا که حماقت و توحش گورکن‌ها بر پروپاگاند «الگوی مقدس»، ‌ کالای تولیدی ارباب منطبق شده. بر اساس این پروپاگاند تقدس‌پرور و خشونت‌گستر، از آنجا که موسوی مفلوک فرضاً در زمرة مخالفین دولت اسلامی قرار گرفته، حتماً «سکولار» نیز هست و براساس الگوی کذا «اهل بیت‌»‌ ایشان نیز در ردة سکولارها و مخالفان «مهرورزی» قرار خواهند گرفت. حال آنکه میرحسین موسوی همچون ملاممد خاتمی، لاریجانی، علی‌ خامنه‌ای و ... سر در آخور آنگلوساکسون‌های طالبان‌پرور داشته، دارند و خواهند داشت.

در وبلاگ «ریگی‌گیت» ضمن بررسی بخشی از سخنرانی سرشار از حماقت جواد لاریجانی و وقوقیه‌های جمعه گفتیم، سخنرانی‌های مقامات جمکران ـ دولت و جنبش‌سبز ـ بدون استثناء توسط «ساتاس» و بر پایة دروغ، جهت مخدوش‌کردن مرز مفاهیم متضاد تنظیم می‌شود. ویژگی این پروپاگاند انسان‌ستیز در ترادف قرار دادن روایات و بی‌بی‌گوزک‌های شیعی‌مسلکان با رخدادهای تاریخی است. تفاوت «رخداد تاریخی» با روایات مقدس این است که رخدادهای تاریخی همواره انگیزة انسانی و مادی دارد، حال آنکه در روایات و بی‌بی‌گوزک‌های مقدس عوامل مابعدطبیعه نظیر جبرئیل و فرشتگان و وحی غیره به نفع «سنگر حق»، یعنی برای پیروزی جبهة پیامبر دخالت می‌کنند.

یکی از ویژگی‌های سنگر کذا «موروثی» بودن آن است، به عبارت‌ دیگر، لیاقت و شایستگی انسان‌ها در این روند هیچ نقشی ندارد. در این راستا همة‌ فرزندان فرضی علی و فاطمه «برحق» شناخته می‌شوند، و خلافت را به عنوان ارث پدری حق مسلم خود می‌دانند، درست مثل حسین، امام سوم شیعیان که با تکیه بر «جایگاه اجتماعی پدر» خواهان خلافت می‌شود. اگر به صحنة سیاست جمکران نگاهی بیندازیم خواهیم دید چگونه الگوی توحش و قانون‌شکنی صحرای کربلا امروز بر ملت ایران حاکم شده. خارج از قوم و قبیلة خمینی که خود را قیم ملت ایران به شمار می‌آورد، قوم و قبیلة دیگر آخوندهای جیره‌خوار استعمار همزمان در دولت و در جایگاه اوپوزیسیون همین دولت نشسته و شاخک‌‌های‌شان هم در فرنگ به انتشار مقدسات و مزخرفات جهت بسیج گله‌های مقدس مشغول‌اند. پس جای تعجب نیست که گلة مادران عزادار ساواک از سوی «مادران آرژانتین» مورد حمایت قرار گیرد!

پیشتر گفتیم که گلة مادران عزادار بزرگ‌ترین تهدید بر علیه آزادی‌های فردی و اجتماعی به شمار می‌رود، و برای تحمیل خود به افکار عمومی و دوقطبی کردن فضای جامعه به نفع سنگر حق، پارک‌ها را به «مکان سوگ» تبدیل کرده و نیروی انتظامی هم هیچ مزاحمتی برای‌اش ایجاد نمی‌کند، چرا که گسترش دامنة سوگواری و مرگ و روضه و زوزه راه را بر چپاول و سرکوب ملت ایران خواهد گشود. حال آنکه همین نیروی انتظامی از برگزاری مراسم جشن و شادی در پارک‌ها ممانعت به عمل می‌آورد. پیش از ادامة‌ مطلب یادآور شویم در آرژانتین دولت ژنرال‌ها تحت نظارت سازمان سیا به آدم‌ربائی و کشتار مشغول بود، و البته کلیسا هم از همکاری با دولت فروگذار نکرد. در هواپیماهائی که از درون آن‌ها زندانیان را شبانه به اقیانوس می‌ریختند، همیشه یک کشیش حضور داشت تا دعای خیر همراه‌شان کند! در هر حال، مادران آرژانتین، بی‌خبر از همه ‌جا در جستجوی فرزندان ناپدید شده‌شان بودند و برخلاف گلة مادران سوگوار ساواک پارک‌ها را اشغال نمی‌کردند. خلاصة مطلب مادران آرژانتین هیچ ارتباطی با تشکل مادران ساواک در جمکران ندارند.

دنیائی که هر وقت خداش
تو کوچه‌هاش پا می‌ذاره
یه دسه خاله‌خانباجی از عقب‌سرش
یه دسه قداره‌کش از جلوش میاد
دنیائی که هر جا میری
صدای رادیوش‌ میاد

چسباندن تشکل مادران آرژانتین، معروف به «مادران میدان 8 مه» به مادران جمکران فقط «شبیه‌سازی» است. حکومت گورکن‌ها به شیوة معهود فاشیست‌ها ‌به شبیه‌سازی مشغول شده، همین ‌و بس. زندانیان سیاسی این حکومت نیز بر اساس همین روند تولید شده و از سوی رسانه‌ها جهت فروش به افکارعمومی عرضه می‌شوند. افرادی نظیر محمد ملکی و شرکاء همه آشوب‌طلب، اسلام‌گرا، ساواکی و خودی به شمار می‌روند. هیچ خطری این جنایتکاران را تهدید نمی‌کند. اعدام همواره نصیب غیرخودی‌های گمنام می‌شود. از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به بیانیة‌ زهره کاظمی، که با عناوین غلط‌انداز در سایت‌های فارسی‌زبان از جمله «کلمه»، «گویا‌نیوز»، «عصرنو» و ... و بی‌بی‌سی انتشار یافته تا این زن‌نمای فرصت‌طلب، متقلب و پوچ‌پرداز را به عنوان مدافع آزادی به مخاطب حقنه کنند. حال آنکه بیانیة «شیخ» زهره ‌کاظمی، همچون دیگر تبلیغات حکومت جمکران دقیقاً بر محور پروپاگاند «تزلزل همه جانبه» متمرکز شده. پیش از ادامة مطلب لازم است در مورد پروپاگاند مذکور به صورتی شتابزده توضیحاتی بیاوریم.

این تبلیغات با مخدوش کردن مرزهای «فرهنگی ـ تاریخی» و اجتماعی، و با هدف نابودی فردی‌ات و آزادی فردی، می‌کوشد «انسان» را از جایگاه فردی، یعنی از جایگاه واقعی اجتماعی خود خارج کرده به سوی گلة‌ مقدس براند. به همین دلیل است که رسانه‌های غرب تلاش دارند جنبش فاشیست‌های پیرو خط‌ امام را «فراگیر» معرفی کنند، و همة مخالفان واقعی حکومت اسلامی را در صف مزدوران وفادار خود در «جنبش سبز» قرار دهند. اصولاً گلة چارپایان شیفتة رنگ سبز است، این رنگ «چارپاپسند» همزمان سبزی یونجه‌زار، و سکون و ایستائی مرداب‌ها را تداعی می‌کند. هیچ مردابی به رنگ آبی نیست. مرداب‌ها و لجن‌زارها همه «سبز» و «رحمانی» به شمار می‌روند، چرا که همچون «مقدسات» ایستا و فاقد هرگونه پویائی و تحرک‌‌اند. تداوم مرداب و لجنزار کاستی یا مرگ تدریجی است. به همین دلیل است که «جنبش‌سبز» با هدف تخریب همه جانبة فرهنگ اقوام ایرانی، تاریخ ایران پیش از اسلام و روز جهانی زن، از زبان زهره کاظمی بیانیه می‌صدورد، تا پدیده‌های ایران‌ستیز و زن‌ستیز، یعنی زینب و فاطمه را از یک سو به «ایرانی‌ات» و فرهنگ ایران و از سوی دیگر به روز جهانی زن مرتبط کند. اینگونه است که مرزهای تاریخ، حماسه و اسطوره‌های ایرانی در هم می‌شکند و در لجنزار فراگیر «سبز» و «اسلام عزیز» غرق می‌شود. حال بپردازیم به بیانیة رهنورد که همچون ترهات خمینی دجال با زبان عربی و آیات الهی آغاز می‌شود. به زبان ساده‌تر از همان ابتدا خشونت، ایران‌ستیزی و زن‌ستیزی بیانیه کاملاً مشهود است. عکس زهره کاظمی نیز خشونت و ابتذال بیانیة‌کذا را دو چندان می‌کند.

می‌تونی بری شابدوالعظیم
[...] خال بکوبی، جاهل پامنار بشی
حیفه آدم اینهمه چیزای قشنگو نبینه

تصویر زهرا رهنورد با چادرسیاه، روسری گل‌منگلی و آرایش تند آینة تمام نمای ابتذال بیانیة اوست. زهرا رهنورد مانند کلاه‌مخملی‌ها چندین انگشتر نکره و رنگ وارنگ بر انگشت دارد. خلاصه مثل این است که آخوند احمد خاتمی با همان ریش و پشم و دستار بر پلک ‌چشمان شهلای‌شان سایه زده، تیر مژگان به «ریمل» تیز کرده و برلب‌های‌شان روژلب بزنند و با پوشیدن پیراهن دکلته، به نشخوار آیات الهی پرداخته و انتظار داشته باشند که مخاطب هم ایشان را به عنوان «زن» شناسائی نماید. مجموعة مهوع بیانیة الکن و «دبستانی» زهراخانوم و تصویر ایشان تا این حد مرزشکن است. این تصویر مجموعه‌ای است از خشونت زن‌ستیز احکام توحش‌الهی، یعنی حجاب در کنار منهیات،‌ که همان آرایش تند و نمایش زیورآلات باشد که طبق تفسیر شیوخ در اسلام «منع» شده!

به گفتة‌ سایت دولتی جمکران، زنان «آزاداند» که چهره و دو دست خود را تا مچ نپوشانند ولی «اگر چهره و دو دست نيز به هر نوعي زينت داشته باشند، پوشاندن آن‌ها واجب است.» خلاصه آخوند زهره کاظمی که صورتش همچون آرتیستة‌ فیلم‌های آش و آبگوشتی سرخ و سفید و آبی است، با آن انگشترهای یک کیلوئی همزمان برادران آب‌منگل و زن رقاصه در فیلم قیصر را تداعی می‌کند و این است واقعیت و ریشه‌های اجتماعی جنبش سبز.

دنیای آش رشته و وراجی و شلختگی

برای به ارزش گذاردن این مجموعة مهوع رهنورد «روز جهانی زن» را دستاویز قرار داده. بیانیة همسر موسوی همچون بیانیه‌های خمینی با همان آیة عربی آغاز می‌شود که به دروغ بر بخشندگی و مهربانی خداوند خونخوار ابراهیم تأکید دارد. درست همانطور که قرآن خود را کلام آسمانی می‌داند،‌ بیانیة‌ کذا نیز بیشرمانه دروغ می‌گوید و ادعا می‌کند، جنبش‌سبز «فراگیر» و «برحق» است،‌ چرا که آرمان همة انسان‌های آزاده در این جنبش تجلی یافته! به عبارت دیگر، اگر این دروغ بزرگ را بپذیریم، هر کس مطالبات گنگ و مزورانة این جنبش استعماری را تأئید نکند در سنگر «باطل» نشسته و باید برود! باری در گام دوم، همین دروغ بزرگ تبدیل می‌شود به تکیه‌گاه یک دروغ بزرگ‌تر و آن اینکه، جنبش کذا خواست زنان را محترم می‌شمارد. در مرحلة سوم، دروغی بازهم بزرگ‌تر به دو دروغ پیشین افزوده شده، و رهنورد را می‌بینیم که همچون موریانه به جویدن «تاریخ» مشغول است و آنرا از درون پوک می‌کند.

زهره کاظمی ابتدا تاریخ ایران را با تیغة قیچی از تاریخ بشری جدا می‌کند، تا بتواند روز تولد فاطمه و زینب را به روز جهانی زن وصله کند! وی در ادامة این دوخت و دوز به مبارزات زنان در تاریخ «ملی» و « اسلامی» اشاره دارد. مبارزات کذا همان بی‌بی‌گوزک‌هائی است که در باب طرفداری زنان «طویله‌سرای» ناصری از فتوی خائنانة‌ میرزای شیرازی سر هم شده. به عبارت دیگر «مبارزات زنان» در تاریخ «اسلامی» از چارچوب حماقت زنان اندرون و پیروی‌شان از فتوی یک آخوند مزدور انگلستان فراتر نمی‌رود. بله،‌ به این ترتیب موجودات موهوم بی‌بی‌گوزک‌های شیعیان نظیر فاطمه و زینب در کنار بی‌بی‌گوزکی که در اطراف زنان «مبارز» حرمسرای قاجار ساخته‌اند پای به تاریخ «اسلامی» ایران می‌گذارد. اینجاست که باید بپذیریم فاطمة فرضی، اگر در 9 سالگی به خانة بخت رفته و فقط 16 سال عمر کرده، همچون زنان اندرون قجر در زمرة مبارزان راه آزادی قرار می‌گیرد! چرا که فاطمه «زن» است، و بالاجبار همة زنان ایران می‌باید همچون فاطمه «مبارز» و «آزادیخواه» باشند. یادآور شویم در قاموس فعلة فاشیسم، «زن» همان «مادر» است که همچون فاطمه از خانة پدر به خانة همسر پرتاب‌ شده، موجودیت مستقل و فردی ندارد. باری در ذهن علیل رهنورد و دیگر مبلغین ساواک جمکران، «فاطمه‌ها» پیوسته هم‌پای مردان در مبارزات آزادیخواهانه شرکت کرده‌اند:

«جنبش سبز تبلور آرمان‌های هر انسان آزاده و عدالت‌طلبی است. و جنبش سبز به خاطر همین آرمان‌های والای انسانی و اخلاقی است که زنان را ارج می‌نهد و نقش بزرگ آنان را در طول تاریخ بشری و در تاریخ ملی و اسلامی ایران قدر می‌شناسد. زنان پیوسته در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه همپای مردان در سرنوشت ملی و انسانی بشری سهیم بوده‌اند.»


بله، بر ما واضح و مبرهن است که آرمان‌های والای هر انسان آزاده در جنبش سبز تجلی یافته! این است نخستین سنگ‌بنای ایجاد «سنگر حق»، جهت نفی مخالفان و فراهم آوردن زمینة حذف آنان. چه کسی ادعا می‌کند که جنبش کذا تجلی آرمان‌های والای انسانی است؟ نویسندة بیانیة‌ «واضح و مبرهن»! ولی هیچ دلیل و برهانی برای اثبات چنین تأکیداتی وجود ندارد. این مزخرفات و پوچیات فقط بر جنجال رسانه‌ای پیرامون تظاهرات «میلیونی» به طرفداری فرضی از موسوی تکیه کرده. حال آنکه تظاهرات گستردة 23 خردادماه در مخالفت با کل حکومت اسلامی صورت گرفت نه در تأئید موسوی جنایتکار.

زهرا رهنورد به پیروی از «بی‌بی‌سی» و دیگر شیپورهای غرب می‌کوشد مخالفان حکومت را طرفدار جنبش سبز جلوه دهد، و این حرکت کودتائی و انسان‌ستیز را محبوب انسان‌های آزاده نیز معرفی کند. حال آنکه اگر کسی کوچک‌ترین بهره‌ای از انسانیت برده باشد نمی‌تواند در کنار جنایتکار مزدوری نظیر میرحسین موسوی قرار گیرد. اما زمانیکه ساواک جمکران آیات الهی صادر می‌کند، واقعیت نیز واژگون شده و امثال موسوی و زهره کاظمی تبدیل می‌شوند به انسان‌های آزاده!

چه روزگار تلخ و سیاهی
[...]
حرکات و رنگ‌ها و تصاویر
وارونه منعکس می‌گشت
و برفراز سر دلقکان پست
و چهرة وقیح فواحش
یک هالة مقدس نورانی
[...] می‌سوخت

بله این جنبش نیز مانند دین اسلام «برحق» است، و به این ترتیب هر که با این جنبش مهوع مخالفت کند، نه انسان است نه آزاده! می‌بینیم که روند مقدس‌سازی بر هیچ و ادعای پوچ تکیه دارد. باری موریانة فاشیسم یعنی زهره‌ کاظمی در این مرحله تاریخ کشور را به سه بخش «ملی»، «انسانی» و«بشری»‌ تقسیم می‌کند تا بتواند چندین پیوند مقدس گ...به شقیقه را محقق سازد. نخست بی‌بی‌گوزک‌های صحرای کربلا با تاریخ ایران پیش از اسلام و حماسه و اسطوره‌های اقوام ایرانی پیوند داده می‌شود. این پیوند معجزات فراوان دارد و کنیزکان و بردگان، یعنی زنان صدر اسلام را همزمان با شخصیت‌های والامقام تاریخ و پرسوناژهای حماسی و اسطوره‌ای ایران پیش از اسلام در ترادف قرار می‌دهد. به این ترتیب تولد زینب و فاطمه به عنوان روزهای بزرگ تاریخ «ما» محسوب ‌شده، و اینان در کنار پوراندخت و آذرمیدخت و تهمینه و رودابه و آناهیتا می‌نشینند. ابزار این لجن‌پراکنی گسترده چیست: «روز جهانی زن!»

در عمل، روند استعماری پروپاگاند سالروز 8 مارس را به ابزار تحقیر زنان ایران تبدیل کرده و تحقیر زن ایرانی، همراه با تحریف تاریخ ایران در قالب بیانیة ابلهانة‌ همسر میرحسین موسوی منتشر می‌شود، چرا؟ چون عملة فاشیسم نمی‌تواند تظاهرات 8 مارس 1979 را که در تهران صورت گرفت از تاریخ ایران بزداید. این تظاهرات که با همکاری اوباش ساواک و شهربانی به خشونت و جنایت کشیده شد،‌ در واقع تفی بود بر صورت امام روشن‌ضمیر، پدر طالقانی و همة اوباش طرفدار «انقلاب شکوهمند»! برای زدودن این تف جاودان است که همة اوباش حوزه و بازار در داخل و خارج مرزها بسیج شده، بر طبل 8 مارس می‌کوبند تا ضمن لجن‌پراکنی به تاریخ ایران پیش از اسلام، زنان سرفراز تاریخ و حماسه‌های ایران را نیز در جایگاه پست و حقیر زنان صدر اسلام و حرمسرانشین قرار دهند. به این ترتیب اینان واژگان مرگ‌پرستی شیعی‌مسلکان را به حماسه‌های سرشار از زندگی شاهنامه تزریق می‌کنند، و گردآفرید پرشور و شر شاهنامه، مانند زینب و فاطمه مرگ‌طلب و ایثارگر و حقیر می‌شود، همچنانکه پیشتر پرسوناژ «سیاووش» سرفراز را در ترادف با حسین پدرپرست و شیفتة‌ مرگ‌ قرار دادند:

«تاریخ مذهبی و اسلامی و تاریخ ملی ما سرشار از روزهای بزرگی چون تولد حضرت زهرا و پیام‌آوری زینب است. و نیز سرشار از شخصیت‌های بزرگ ایران باستان چون آذرمیدخت‌ها و ایران‌دخت‌ها و زنان ایثارگر شاهنامه‌ای و اسطوره‌ای چون آناهیتا و تهمینه و رودابه و گردآفرید است.»


همچنانکه می‌بینیم رهنورد «تاریخ» را به سه دستة مذهبی، اسلامی و ملی تقسیم کرده و بی‌جهت نیست که «فارین‌پالیسی» او را به عنوان روشنفکر برمی‌گزیند! اگر به انشای مبتدی و الکن رهنورد به دقت بنگریم، خواهیم دید که پرسوناژهای موهوم روایات مقدس شیعی‌مسلکان، پرسوناژهائی که هیچ ارتباطی با ایران ندارند مرزهای تاریخ کشور را در هم می‌شکنند، و همزمان چارچوب تاریخ و اسطوره و حماسة ایران را نیز مخدوش می‌کنند. باشد که از این مفر پرسوناژهای اسطوره‌ای ایران نیز با پرسوناژهای حماسی شاهنامه در هم آمیخته شوند! خلاصه، زهره ‌کاظمی بینوا که به برکت مزدوری و جنایات همسرش در جایگاه روشنفکر و هنرمند نشسته، با توسل به روز جهانی زن، هر آنچه حماقت و بلاهت و کم سوادی و ابتذال در چنته دارد بیرون می‌ریزد تا برای «اسلام عزیز» تبلیغات به راه اندازد.

در این راستا رهنورد خواهان حذف شخصیت‌های متفاوت زنان از برنامه‌های جام ‌جمکران شده می‌گوید، «زنان واقعی» را به الگو تبدیل کنید که در سرزمین ما «عزت» آفریدند! حتماً خودش را می‌گوید! و «سرزمین ما» همان ناکجاآبادی است که در آن زهره کاظمی و امثال او «روشنفکر» می‌شوند و در کمال بیشرمی مطالبات استعمار را تجلی آرمان‌های والای همة انسان‌های آزاده می‌خوانند و همچون آخوند شادی‌صدر، اسلام را مدافع حقوق زن معرفی می‌کنند:‌

«هزار و پانصد سال پس از ظهور اسلام عزیز با همه رأفت و شفقت و نگاه‌های نوآورانه به زنان [...] رسانه‌ها همچنان متحجرانه به زنان می‌نگرند [...] به رسانة ملی بیاموزید [...] از زنان واقعی که در سرزمین ما عزت و عظمت آفریدند الگوسازی کنند[...]»


بله، در «نگاه» نوآورانة «اسلام عزیز» به زنان هیچ تردیدی نداریم، این همان نگاهی است که طی سدة اخیر با هر ترور و هر کودتا «نوآورانه‌تر» شده و به مرور زمان در هزارة سوم زن ایرانی را در جایگاه ذلت‌بار برده یعنی «زن در صدر اسلام» قرار داده. بررسی مهملات زهره‌ کاظمی را همینجا به پایان می‌بریم و به همة زن‌نمایان جنبش سبز همچون آخوند «شادی‌صدر»، از جایزه‌بگیران حکومتی که در رادیو فردا تبلیغ حجاب می‌کند، می‌‌گوئیم آرزوی مصادرة 8 مارس را به گور خواهید برد. 8 مارس روز جهانی زن است، نه روز بردگان و زن‌نمایان.

در پایان می‌پردازیم به بررسی بیانیة حزب توده که در سال 1979 به دلیل همیشگی، یعنی خوردن نان به نرخ روز سکوت اختیار کرده، خود را «در کنار مردم» قرار داده بود!

بگیر بخواب، بگیر بخواب
که کار باطل نکنی
با فکرای صدتا یه‌غاز
حل مسائل نکنی

کمیتة مرکزی حزب توده یک بیانیة‌ مکش‌مرگ‌ما صدوریده و ضمن انتقاد از «تاریک اندیشی‌ مذهبی»‌ همان مزخرفات آش‌فروشان را در باب «رفع تبعیض» تکرار می‌کند. به عبارت دیگر حزب «شریفه» همچنان شیفته و فریفتة‌ «اسلام عزیز» باقی مانده، فقط ولایت فقیه را دیگر نمی‌پسندد! می‌دانیم که سازمان سیا به «اجتهاد» علاقمند شده و می‌خواهد «اسلام راستین» را به ملت ایران معرفی کند. پس هیچ دلیلی ندارد که حزب توده با مطالبات آستان مقدس مخالفت نماید. از اینرو حزب کذا نیز همچون دیگر فاشیست‌ها به قصد تخریب 8 مارس بیانیه صادر فرموده، زنان ایران را به «نفی استبداد ولائی» فرامی‌خواند! به زعم «داس‌ا‌لله» زنان ایران می‌باید مطالبات خود را در چارچوب نفی استبداد ولائی متوقف کنند. به این ترتیب چارچوب توحش «اسلام عزیز» همچنان بر ملت ایران حاکم خواهد ماند:

«روز جهانی زن فرصتی است تا بار دیگر جنبش زنان کشور بر عزم و ارادة‌ خود برای الغای تبعیض جنسیتی، طبقاتی در چارچوب طرد و نفی استبداد ولایی تأکید کند[...] درود آتشین به مبارزات درخشان و قهرمانة‌ زنان میهن بر ضد ارتجاع [...]»

به عبارت دیگر، «استبداد ولائی» خیلی بد است، اما استبداد غیرولائی و اسلامی هیچ بد نیست. پس درود بر استبداد غیرولائی که همچون جنبش‌سبز در ابهام کامل قرار دارد و در انسان‌ستیزی و فراگیر بودن‌اش جای تردید نیست! می‌دانیم که «ابهام» دریائی است فاقد کرانه. و حزب خبیث توده اسلام را ارتجاع و استبداد به شمار نمی‌آورد، به زبان ساده‌تر توحش و جنایات سه دهة اخیر نیز هیچ ارتباطی با دین «اسلام عزیز» حزب توده ندارد! البته ما از پیوند ازلی و جاودان حزب‌الله و داس‌الله آگاه بودیم و هیچ تعجب نکردیم که بیانیة مبتذل رهنورد بازنشخوار و گسترش شارلاتانیسم حزب توده باشد.

توصیة ما به مدافعان حقوق زن در ایران این است که صفوف خود را از شارلاتان‌های سبز جدا کنند، اینان زن‌ستیز و ایران‌ستیزاند. هدف نهائی کودتاچیان منفور سبز تخریب فرهنگ ایران و تهی کردن ایرانی از انسانی‌ات است. این عمل را با توسل به دروغ و مرزشکنی همه ‌جانبه در عرصة‌ تاریخ و فرهنگ ایران انجام می‌دهند، تا ایرانی را از حداقل آزادی انسانی، یعنی حق قرار گرفتن فراتر از دو قطب کاذب «حق‌وباطل» محروم کرده، انسانی‌ات و ایرانی‌ات او را توسط گلة‌ اسلام‌گرایان لگدمال کنند.



...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت