پی پناهی!
...
داستانهای کودکان اینگونه آغاز میشود: یکی بود یکی نبود! آنگاه پرسوناژهای داستان بدون هیچ سابقة شناخته شدهای یکی پس از دیگری پای به صحنه میگذارند. وقتی «راوی» میگوید، در روزگار قدیم پادشاهی بود که زن بدجنس و خبیثی داشت، مخاطب داستان، یعنی کودک هرگز نمیپرسد، این پادشاه چه وقت و در کجا سلطنت میکرد، یا اینکه زن پادشاه چه کارهای بدی انجام داده که نشانة بدجنسی اوست؛ خلاصة مطلب «راوی» نیازی ندارد که پادشاه مذکور را به عنوان انسان، در زمان و مکان مشخص قرار دهد، و یا نمونهای از رفتار همسر محترم اعلیحضرت را بدون «قضاوت اخلاقی» به مخاطب ارائه کند. قصهگو با یک جملة کوتاه میتواند یک پادشاه خوب و یک ملکة بد را به کودک «معرفی» کند، کودک نیز با اطمینان از نیکی شاه و پلیدی ملکه به دنبالة داستان گوش خواهد سپرد. پروپاگاند استعمار نیز البته به صورت تلویحی، با الهام از همین روند جادوئی آغاز میشود، و بیبیسی و رادیوفردا و شرکاء پرسوناژهای نیک و بد را اینچنین به ایرانی معرفی میکنند! چرا که تبلیغاتچیهای استعمار «ایرانی» را در حد همان کودک سادهانگار میپندارند. این است دلیل جنجال و هیاهو پیرامون سخنان «پتریوس» و دستگیری جعفر پناهی! بله، حضرات در دو سوی آتلانتیک همچنان به ساختن «سنگر حق» در ایران ادامه میدهند.
بالاخره جهت تبدیل «جعفر پناهی» به عامل ایجاد «سنگر حق»، تلاشهای «برحق» ساواک، کیهان و محفل آدمکشهای پاسدار محسن رضائی در همسوئی واژگون با اشک تمساح شیپورهای ارتش خداجوی ناتوبه ثمر رسید؛ عباس کیارستمی هم ناچار شد پای به این معرکة استعماری بگذارد. آنگلوساکسونها میپندارند با بستن دخیل به امامزادة جعفر پناهی میتوانند یک «سنگر حق فراگیر» برای نوکران «فاشیست ـ مسلمانشان» ایجاد کرده، ملت ایران را حسابی سرکوب کنند. چرا که در پس پردة هر «سنگر حق» مطالبات «برحق» استعمار نهفته است. و این است دلیل واقعی شیفتگی آنگلوساکسونها بر «سنگر حق». هر چه این سنگر فراگیرتر شود، از قدرت سرکوب بیشتری برخوردار خواهد بود.
بله، یکی بود، یکی نبود! در روزگار قدیم یک آمریکائی نیکوکار و خیرخواه به نام «پتریوس» زندگی میکرد که از قضای روزگار ژنرال هم شده، و روزگار را به برکت جنگ در شادی و خوشی میگذراند. ژنرال «نیکوکار» ناگهان متوجه شد که ای دل غافل، حکومت اسلامی جمکران که از سال 1979 تاکنون بچة خیلی خوب و فرمانبرداری بوده، و از هیچگونه فداکاری در راه تأمین منافع آنگلوساکسونها در برابر مسکو فروگذار نکرده، پس از 31 سال نوکری برای غرب و نفسکشطلبی برای ملت ایران دیگر فرسوده شده و به درد بحران آفرینی و جنگ افروزی و به ویژه به درد سرکوب ملت ایران نمیخورد. اینجا بود که ژنرال پتریوس نیکوکار ساواک را فرمودند به خانة پناهی شبیخون زده، بوقها را در اختیار پسرش بگذارند تا به عنوان «شاهد عینی» داستانسرائی کند. و اما پتریوس که خیلی زیرک بود، نوکران را در تابناک و کیهان فرمود، شایع کنید که پناهی طرفدار طاعون سبز بوده و چون بر «علیه نظام» فیلم میساخت دستگیر شده! اینجا بود که بیبیسی و رادیوفردا و شرکاء دریافتند میباید به طرفداری از پناهی معرکه و جنجال به راه اندازند. اما «ژنرال پی»، یا همان پتریوس نیکوکار و هوشمند ـ با سرهنگ هوشمند معروف اشتباه نشود ـ به این مختصر اکتفا نکرد.
«پی» ضمن مصاحبه با «فرید زکریا»، تعریف نوینی از «آزادی بیان»، ویراست پنتاگون ارائه داد. «پی» به زکریا گفت، «پروندة» گرایشجنسی «غیر متعارف» چندینهزار کارمند ارتش در دست مقدس ماست، و خلاصه حواسشان را جمع کنند که شیشة عمرشان شکسته نشود. فرید زکریا، که از اهالی محفل نیویورک تایمز، یعنی از فدائیان اسلام و اسرائیل به شمار میرود، از اینهمه «آزادی» و «استقلال» ژنرال در امر مقدس ارعاب و سرکوب، در حالیکه اشک در چشمان شهلایاش حلقه زده بود، اختیار از کف داده فریاد برآورد، «پتریوس! پتریوس! تو وارث حسینی»، و پتریوس هم که سخت هیجان زده شده بود، از جیباش یک تکه پارچة سبز بیرون کشیده عربده میزد، «نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه، جنگ، جنگ تا پیروزی!» البته این بخش از مصاحبه سانسور شد. ولی کریستین امانپور، از خالهزنکهای پریرو و مهپیکر سازمان سیا نتوانست جلوی زباناش را نگاه دارد. آوردهاند که چون زکریا خبر مرگ خمینی را به پتریوس داد، اشک در چشمان آن حضرت حلقه زده، همچو ابر بهاری گریستن آغازیدند و با همان پارچه سبزه اشکهایشان را پاک فرمودند و در همان پارچه فین مفصلی کردند! بعد هم فرید زکریا ایشان را دلداری داده، به دستشوئی برد تا صورت مقدسشان را بشویند، چرا که ریملی که به مژگان ابراهیمیشان زده بودند، «واترپروف» نبود! بله، میبینیم که این بخش از مصاحبه الزاماً میبایست سانسور میشد. همچنانکه افتضاح سوءاستفادة جنسی کشیشهای کاتولیک از کودکان «اشراف» در ولایت «زیگفرید» ماستمالی گشت تا هیچکس نداند آقاداداش کاردینال راتزینگر، یعنی برادر همین پاپ بندیکت نازنازی در رأس موسسة کذا «انجام وظیفه» میکنند.
یکوقت فکر نکنید واتیکان با محفل کودک بارهگان جهان ارتباط دارد! به هیچ عنوان! اصلاً برادر کاردینال راتزینگر همین امروز فرمودند، به جون مامانم، روحم از این ماجرا خبر نداشت! همچنین آوردهاند که فرید زکریا هم گریهکنان به کریستین گفته، جون مامانت به کسی نگو ریمل پتریوس واترپروف نبود! امانپور هم قول شرف داد و به هیچ کس نگفت، ولی از فرستادن ایمیل و «اس. ام. اس» فروگذار نکرد. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به بخش سانسور نشدة مصاحبة «پی» با فرید زکریا.
ژنرال پس از شستن دست و صورتشان به پرسشهای زکریا پاسخ داده، و جهت دمیدن در آستین پارة حکومت جمکران، پیام کوتاهی برای نوکران در این دیار ارسال فرمودند که پیامهای فراوان در خود «نهفته» داشت. پیام «پی» چنین القاء میکند که حکومت اسلامی، تا پیش از احمدینژاد، یک حکومت «قابل قبول» در سطح جهانی بوده و اکنون در حال تبدیل شدن به حکومت اوباش است. به عبارت دیگر اراذل و اوباشی نظیر خمینی، رفسنجانی، خامنهای، موسوی و محمد خاتمی «اوباش» نبوده و نیستند! البته اشتباه نکنیم پتریوس این مزخرفات را از زبان خود نمیگوید، چرا که میداند مضحکة خاص و عام خواهد شد. «پی» این مزخرفات را با استناد به گفتة «صاحبنظران» برزبان رانده و بلافاصله نیز پاسخ مطلوب را از علیکوچیکه، نوکرش در جمکران دریافت داشته. همچنانکه پیشتر نیز گفتیم، پروپاگاند پیامی است از سوی قدرت، جهت دریافت پاسخ مطلوب. و رادیوفردا، مورخ 9 مارس 2010، ضمن انتشار «پاسخ مطلوب» گریزی هم به «پیام» ارسالی زده:
«ژنرال دیوید پتریوس [...] در گفتوگوئی با شبکة تلویزیونی سیانان با استناد به گفتههای صاحبنظران گفت که ایران در حال مبدل شدن از یک حکومت مذهبی به اوباشسالاری است.»
ژنرال پتریوس چه میگوید؟ ایشان فقط سخنان «صاحبنظران» را بازتاب میدهند! صاحبنظران کیستند؟ حامیان «جنبش سبز» در آمریکا که میخواهند از یکسو با جدا کردن حساب دارودستة خاتمی از شخص احمدینژاد، چهرة دلپذیر از حکومت توحش ارائه دهند، و از سوی دیگر، با جنگ زرگری، مذاکرات هستهای را ماستمالی کنند. برای تحقق چنین امر مقدسی لازم آمده از طریق تحریف، تاریخچة این حکومت ننگین «بازنویسی» شود تا آنگلوساکسونها بتوانند هم از اسلامگرایان خشونتطلب تصویر دلپذیر ارائه کنند، هم خامنهای و احمدینژاد، نوکران دیرینة خود را در جایگاه «دشمن» بنشانند! و میبینیم که پاسخ علیلاریجانی، رئیس مجلس چاه جمکران و عضو «کمیسیون کرنش» همة این خواستهها را برآورده کرده.
سخنان «پی» به لاریجانی امکان داد تا به بهانة پاسخ به پیام مزورانة «سی. ان. ان»، در «خط امام» روشنضمیر میرحسین قرار گرفته، سخنرانیهایخمینی پس از اشغال فرمایشی سفارت آمریکا را بازتولید کند. به همین دلیل است که «رادیوفردا» متن سخنرانی علی کوچیکه را منعکس کرده. در واقع اربابان حکومت اسلامی ترجیح میدهند برای تداوم «سیاست انسداد»، ایران و اسرائیل را به همان دوران نورانی سال 1980 بازگردانند. میدانیم که بازگشت به گذشته در واقعیت امکانپذیر نیست ولی در پروپاگاند به راحتی میتوان زمان و مکان را نفی کرد. البته هدف این پروپاگاند همچنانکه بارها در این وبلاگ گفتهایم تبدیل ملت ایران و دیگر ملتهای منطقه به ابزار تأمین منافع آنگلوساکسونها در برابر روسیه است.
به همین دلیل است که ناگهان کمیسیون وزارت امورخارجة مجلس نمایندگان آمریکا به یاد میآورد که امپراطوری عثمانی در مورد ارامنه مرتکب نسلکشی شده و عبداللهگل، نوکر وفادار آمریکا، به بهانة شاخوشانه کشیدن برای ارباب، عادیسازی روابط با ارمنستان را متوقف میکند! در وبلاگ «سور و پاسور» به این مطلب اشاره کردیم. باری، به همین دلیل است که علیخامنهای مفلوک قطبنمای بصیرت سازمان سیا را به دست گرفته و «دشمن شناس» شده، یا «مهرنیوز»، مورخ 19 اسفندماه 1388 رسماً به امور جمهوری آذربایجان دخالت کرده، از اینکه جمهوری آذربایجان، همچون کشور ایران به طویلة اسلامگرایان تبدیل نشده ابراز تأسف میکند! مهرنیوز میگوید، از آنجا که 96 درصد مردم آذربایجان مسلماناند، میباید آذربایجان هم به طویلة امام زمان تبدیل شود، ولی دولت آذربایجان با «اسلام عزیز» مبارزه میکند. اینک که حالوهوای نوکران آنگلوساکسونها را دریافتیم، بازگردیم به سخنان علیکوچیکه در مجلس فرمایشی جمکران که رادیوفردا آن را با لذت فراوان منتشر کرده، چرا که پاسدار لاریجانی به بهانة انتقاد از ارباب، همچون شیخ مسعود بهنود زبان به تمجید از «انتخابات آزاد» عراق گشوده!
لاریجانی میگوید، سخنان پتریوس واکنش به نفرت ملتهای منطقه از آمریکاست، البته علیکوچیکه اینجا را درست میگوید، چرا که دولتهای منطقه نوکران وفادار یانکیها به شمار میروند و اشکال فقط از ملتهاست. علیکوچیکه همچنین سخنان پتریوس را توهین به دولت جمکران معرفی میکند، ولی اشتباه کرده! ما به علی لاریجانی اطمینان میدهیم که پتریوس در واقع با این اظهارات ابلهانه به خود و به حاکمیت آمریکا توهین کرده؛ به چند دلیل!
نخست اینکه ژنرال «پی» با تکیه بر سخنان «صاحبنظران»، دولت برگزیده و دستنشاندة حاکمیت آمریکا در ایران را «دولت اوباش» دانسته. بالاخره اگر هیچکس نداند، حاکمیت آمریکا باید بداند کودتای سال 1979 شاهکار سازمان سیا بوده! اگر حاکمیت آمریکا در جریان واقعیت امر نیست، میتوانیم به صراحت بگوئیم «خر» است! اگر این حاکمیت در جریان قرار دارد و خودش را به آن راه زده که رد گم کند، باز هم میتوانیم به او بگوئیم «خرخودتی!» میبینیم که در هر حال، حماقت یانکیها به اثبات میرسد. اما دامنة حماقت گاوچرانها به مراتب گستردهتر از آن است که مینماید. چرا که اینان زرنگ هم تشریف دارند و میخواهند این دروغ بزرگ را به ما بباورانند که از 22 بهمن 1979 تا پایان دوران نکبتبار اصلاحطلبی خاتمی، حکومت جمکران حکومت اوباش نبوده. در صورتیکه چنین نیست. این حکومت از روز نخست حکومت لات و اوباش بوده. حال اگر یانکیها این واقعیت را انکار کنند باز هم فقط حماقتشان را به اثبات خواهند رساند، چرا که همه خواهند گفت، ایالات متحد در ایران مشتی اوباش را به حکومت رساند و طی 31 سال از ماهیت واقعی نوکراناش بیخبر بوده. بله، این سخنان را از هر زوایهای بنگریم حماقت حاکمیت آمریکا را به اثبات میرساند. همچنانکه سخنان علی لاریجانی نیز فقط بلاهت نوکران آمریکا را آشکار میکند و انعکاس این سخنان در «رادیوفردا» پرده از فلاکت و افلاس شاخک سازمان سیا برمیدارد.
پس با سخنان علیکوچیکه آغاز کنیم که پس از پارسیدن به ارباب، شرکت مردم عراق در انتخابات مجلس این کشور را شکست آمریکا به شمار آورده! حال آنکه ایالات متحد ناچار شد جهت تشویق عراقیها به شرکت در انتخابات به حضور سکولارهای حزب بعث در مجلس رضایت دهد! در واقع «وقوق» علیکوچیکه برای پنهان داشتن همین واقعیت است.
«لاریجانی [...] گفت، علیرغم همة دسیسههای شما [...] ملت رشید عراق [پاسخ محکمی به شما دادند] شما [...]با این عربدهکشیها بیشتر خود را زبون معرفی میکنید[...]»
پاسدار لاریجانی در این گیرودار از فرصت استفاده کرده، تأکید میکند، سخنان پتریوس نشان داد که دولت آمریکا هیچ تغییری نکرده. وقتی گورکنها میگویند دولت آمریکا هیچ تغییری نکرده معنا و مفهوم آن این است که یانکیها آسوده خاطر باشند، شرمندة مذاکرات مستقیم نخواهند شد! به عبارت دیگر، لاریجانی میگوید، چاکر غلام جان نثار، پیام را بخوبی دریافت کرد، نمیگذاریم پرستیژتان بر باد رود. سخنان لاریجانی همزمان با مسافرت رابرت گیتس، وزیر دفاع ایالات متحد به کابل ایراد شد. خلاصه پاسدار علیکوچیکه به حضرت گیتس میگوید، «ارباب! قربان خاک پای جواهر آسایات شوم، میبینم که هیچ تغییری نکرده، و همچنان خداوند و مهتر ما هستید! امر بفرمائید.» و اما جالبتر از بلبلزبانی لاریجانی، شیرین زبانی «رادیوفردا» است.
رادیوکذا میکوشد «پتریوس» را مخالف سرکوب ملت ایران معرفی کند. گویا روضه خوانها طی31 سال اخیر یک تنه در برابر ملت ایران ایستادهاند، و سلاح و تجهیزات و ابزار و راه و رسم شکنجه را از سوئیس و اسرائیل و آمریکا وارد نکردهاند:
«[...] آقای پتریوس موضوع اوباشسالاری در حکومت ایران را در اشاره به سرکوب معترضان دولت توسط نیروهای امنیتی ایران بر زبان رانده بود[...]»
بله، یکی بود یکی نبود! یک آمریکای خوبی بود که با سرکوب و کشتار ایرانیان سخت مخالف بود و یک دولت بدی بود که ملت ایران را سرکوب میکرد، چون این ملت از همة امور خود خشنود و راضی بودند و فقط به نتیجة «انتخابات» خرداد سال 88 اعتراض داشتند، و پیش از سال 1388 به هیچ چیز اعتراض نداشتهاند، و ... و از خردادماه 1388 میر«حسین» بر علیه دستگاه ظلم «معاویه» قیام کرده، کمتر از 72 تن از یاراناش شهید شدند:
«جنبش اعتراضی در ایران، از آغاز شکلگیری آن در خرداد 88 با سرکوب همه جانبة نیروهای دولتی روبرو شده است[...] معترضان میگويند در این مدت نيروهای امنيتی دست کم 70 نفر را در جريان اعتراضهای خيابانی کشتهاند.»
البته این روایت «معترضان» است از آشوبهای 9 ماه اخیر. بله، یکی بود یکی نبود، یک آمریکای خوبی بود که مثل خردرگل گیر کرده و 31 سال است با توسل به واژگون نمائی، ضمن حمایت از آدمخواران اسلامگرا، خود را مدافع حقوق بشر و دمکراسی هم جا میزند. ولی قصة ما در اینجا به سر نرسید!
یکی بود، یکی نبود، یک انگلستان خیلی خیلی خوب هم بود که طرفدار حقوق زنان به ویژه در ایران بود، ولی یک دولت بدی بود که زنان ایران را اذیت میکرد. از اینرو رادیوی انگلستان خوب با یکی از مدافعان حقوق زنان مصاحبه کرد، تا ایشان را به عنوان مخالف دولت و مدافع حقوق زنان به ملت ایران حقنه کند. نام این قهرمان مبارز شادی صدر است. شادی صدر از همان زندانیهای تزئینی است که پس از خروج از زندان بدون اینکه یک خراش هم برداشته باشد، مستقیماً به مسافرت مغرب زمین میرود، چندین جایزة شهامت و شجاعت و وقاحت هم از بنیادهای سفلهپرور دریافت میکند. مستر عنایت فانی در «بیبیسی» با این مدافع واقعی حقوق زنان مصاحبة مفصلی صورت داده که به جزئیات آن نمیپردازیم، چرا که فرصت نیست. در مجموع، مصاحبة کذا همچون دیگر مصاحبهها به تحریف تاریخچة ننگین حکومت اسلامی پرداخته و یک فاشیست اسلام فروش را به عنوان مدافع حقوق زنان به مخاطب حقنه میکند.
در این مصاحبه کودتای 1357، تداوم «جنبش مشروطه» معرفی شده، تظاهرات 8 مارس 1979، اعتراض به حجاب اجباری به شمار میرود، و مستر عنایت فانی، آشوبهای پس از «انتخابات» خردادماه را نیز «جنبش دمکراسیخواهی» نام نهادهاند:
«شادی صدر، مهمان این هفته [...] چند ماهی است که در شهر فرانکفورت آلمان زندگی میکند. چرا در اوج مبارزات دموکراسیخواهی در ایران، کشورش را ترک کرده؟»
یکی بود، یکی نبود! در خردادماه 1388 در کشور ایران، شادی صدر، یکی از طرفداران تعدد زوجات و صیغه و ... حقوقدانی بود که هنوز هم نمیداند قانون اساسی حکومت اسلامی به دلیل خدامحوری نافی اعلامیة جهانی حقوق بشر است! و رادیوی کذا محور مبارزات شادیجان را مجازات ناقضان حقوق بشر در ایران معرفی میکند تا دور باطل حماقت شکسته نشود. قانون اساسی خدامحور خیلی خوب است، شادی صدر هم حقوقدان خوبی است و خواهان تغییر قانون اساسی نیست، اما میخواهد «عاملان»، و نه «آمران» نقض حقوق بشر را محاکمه کند. کدام دادگاه میتواند از دولتی بخواهد که قانون اساسی خود را نقض کند؟ هیچ دادگاهی چنین تقاضای ابلهانهای نخواهد کرد، اینکار قانونشکنی در عرصة بینالمللی است. میبینیم که مطالبات دارودستة شادی صدر همچون شعارهای ابلهانة خمینی انحرافی و نامربوط است و جز عوامفریبی هدف دیگری را دنبال نمیکند:
«آنچه که برای من مهم است این است که ما به هر حال بتوانیم [...] یک قدم به جلو برداریم و از مکانیسمهای قضائی بینالمللی استفاده کنیم تا عاملان نقض سیستماتیک حقوق بشر را محاکمه کنیم و به مجازات برسانیم.»
یکی بود، یکی نبود... در روزگاران قدیم، در سرزمین «گال»، پادشاهی بود که در سراسر جهان برای همه قصة «یکی بود، یکی نبود» میگفت.
بالاخره جهت تبدیل «جعفر پناهی» به عامل ایجاد «سنگر حق»، تلاشهای «برحق» ساواک، کیهان و محفل آدمکشهای پاسدار محسن رضائی در همسوئی واژگون با اشک تمساح شیپورهای ارتش خداجوی ناتوبه ثمر رسید؛ عباس کیارستمی هم ناچار شد پای به این معرکة استعماری بگذارد. آنگلوساکسونها میپندارند با بستن دخیل به امامزادة جعفر پناهی میتوانند یک «سنگر حق فراگیر» برای نوکران «فاشیست ـ مسلمانشان» ایجاد کرده، ملت ایران را حسابی سرکوب کنند. چرا که در پس پردة هر «سنگر حق» مطالبات «برحق» استعمار نهفته است. و این است دلیل واقعی شیفتگی آنگلوساکسونها بر «سنگر حق». هر چه این سنگر فراگیرتر شود، از قدرت سرکوب بیشتری برخوردار خواهد بود.
بله، یکی بود، یکی نبود! در روزگار قدیم یک آمریکائی نیکوکار و خیرخواه به نام «پتریوس» زندگی میکرد که از قضای روزگار ژنرال هم شده، و روزگار را به برکت جنگ در شادی و خوشی میگذراند. ژنرال «نیکوکار» ناگهان متوجه شد که ای دل غافل، حکومت اسلامی جمکران که از سال 1979 تاکنون بچة خیلی خوب و فرمانبرداری بوده، و از هیچگونه فداکاری در راه تأمین منافع آنگلوساکسونها در برابر مسکو فروگذار نکرده، پس از 31 سال نوکری برای غرب و نفسکشطلبی برای ملت ایران دیگر فرسوده شده و به درد بحران آفرینی و جنگ افروزی و به ویژه به درد سرکوب ملت ایران نمیخورد. اینجا بود که ژنرال پتریوس نیکوکار ساواک را فرمودند به خانة پناهی شبیخون زده، بوقها را در اختیار پسرش بگذارند تا به عنوان «شاهد عینی» داستانسرائی کند. و اما پتریوس که خیلی زیرک بود، نوکران را در تابناک و کیهان فرمود، شایع کنید که پناهی طرفدار طاعون سبز بوده و چون بر «علیه نظام» فیلم میساخت دستگیر شده! اینجا بود که بیبیسی و رادیوفردا و شرکاء دریافتند میباید به طرفداری از پناهی معرکه و جنجال به راه اندازند. اما «ژنرال پی»، یا همان پتریوس نیکوکار و هوشمند ـ با سرهنگ هوشمند معروف اشتباه نشود ـ به این مختصر اکتفا نکرد.
«پی» ضمن مصاحبه با «فرید زکریا»، تعریف نوینی از «آزادی بیان»، ویراست پنتاگون ارائه داد. «پی» به زکریا گفت، «پروندة» گرایشجنسی «غیر متعارف» چندینهزار کارمند ارتش در دست مقدس ماست، و خلاصه حواسشان را جمع کنند که شیشة عمرشان شکسته نشود. فرید زکریا، که از اهالی محفل نیویورک تایمز، یعنی از فدائیان اسلام و اسرائیل به شمار میرود، از اینهمه «آزادی» و «استقلال» ژنرال در امر مقدس ارعاب و سرکوب، در حالیکه اشک در چشمان شهلایاش حلقه زده بود، اختیار از کف داده فریاد برآورد، «پتریوس! پتریوس! تو وارث حسینی»، و پتریوس هم که سخت هیجان زده شده بود، از جیباش یک تکه پارچة سبز بیرون کشیده عربده میزد، «نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه، جنگ، جنگ تا پیروزی!» البته این بخش از مصاحبه سانسور شد. ولی کریستین امانپور، از خالهزنکهای پریرو و مهپیکر سازمان سیا نتوانست جلوی زباناش را نگاه دارد. آوردهاند که چون زکریا خبر مرگ خمینی را به پتریوس داد، اشک در چشمان آن حضرت حلقه زده، همچو ابر بهاری گریستن آغازیدند و با همان پارچه سبزه اشکهایشان را پاک فرمودند و در همان پارچه فین مفصلی کردند! بعد هم فرید زکریا ایشان را دلداری داده، به دستشوئی برد تا صورت مقدسشان را بشویند، چرا که ریملی که به مژگان ابراهیمیشان زده بودند، «واترپروف» نبود! بله، میبینیم که این بخش از مصاحبه الزاماً میبایست سانسور میشد. همچنانکه افتضاح سوءاستفادة جنسی کشیشهای کاتولیک از کودکان «اشراف» در ولایت «زیگفرید» ماستمالی گشت تا هیچکس نداند آقاداداش کاردینال راتزینگر، یعنی برادر همین پاپ بندیکت نازنازی در رأس موسسة کذا «انجام وظیفه» میکنند.
یکوقت فکر نکنید واتیکان با محفل کودک بارهگان جهان ارتباط دارد! به هیچ عنوان! اصلاً برادر کاردینال راتزینگر همین امروز فرمودند، به جون مامانم، روحم از این ماجرا خبر نداشت! همچنین آوردهاند که فرید زکریا هم گریهکنان به کریستین گفته، جون مامانت به کسی نگو ریمل پتریوس واترپروف نبود! امانپور هم قول شرف داد و به هیچ کس نگفت، ولی از فرستادن ایمیل و «اس. ام. اس» فروگذار نکرد. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به بخش سانسور نشدة مصاحبة «پی» با فرید زکریا.
ژنرال پس از شستن دست و صورتشان به پرسشهای زکریا پاسخ داده، و جهت دمیدن در آستین پارة حکومت جمکران، پیام کوتاهی برای نوکران در این دیار ارسال فرمودند که پیامهای فراوان در خود «نهفته» داشت. پیام «پی» چنین القاء میکند که حکومت اسلامی، تا پیش از احمدینژاد، یک حکومت «قابل قبول» در سطح جهانی بوده و اکنون در حال تبدیل شدن به حکومت اوباش است. به عبارت دیگر اراذل و اوباشی نظیر خمینی، رفسنجانی، خامنهای، موسوی و محمد خاتمی «اوباش» نبوده و نیستند! البته اشتباه نکنیم پتریوس این مزخرفات را از زبان خود نمیگوید، چرا که میداند مضحکة خاص و عام خواهد شد. «پی» این مزخرفات را با استناد به گفتة «صاحبنظران» برزبان رانده و بلافاصله نیز پاسخ مطلوب را از علیکوچیکه، نوکرش در جمکران دریافت داشته. همچنانکه پیشتر نیز گفتیم، پروپاگاند پیامی است از سوی قدرت، جهت دریافت پاسخ مطلوب. و رادیوفردا، مورخ 9 مارس 2010، ضمن انتشار «پاسخ مطلوب» گریزی هم به «پیام» ارسالی زده:
«ژنرال دیوید پتریوس [...] در گفتوگوئی با شبکة تلویزیونی سیانان با استناد به گفتههای صاحبنظران گفت که ایران در حال مبدل شدن از یک حکومت مذهبی به اوباشسالاری است.»
ژنرال پتریوس چه میگوید؟ ایشان فقط سخنان «صاحبنظران» را بازتاب میدهند! صاحبنظران کیستند؟ حامیان «جنبش سبز» در آمریکا که میخواهند از یکسو با جدا کردن حساب دارودستة خاتمی از شخص احمدینژاد، چهرة دلپذیر از حکومت توحش ارائه دهند، و از سوی دیگر، با جنگ زرگری، مذاکرات هستهای را ماستمالی کنند. برای تحقق چنین امر مقدسی لازم آمده از طریق تحریف، تاریخچة این حکومت ننگین «بازنویسی» شود تا آنگلوساکسونها بتوانند هم از اسلامگرایان خشونتطلب تصویر دلپذیر ارائه کنند، هم خامنهای و احمدینژاد، نوکران دیرینة خود را در جایگاه «دشمن» بنشانند! و میبینیم که پاسخ علیلاریجانی، رئیس مجلس چاه جمکران و عضو «کمیسیون کرنش» همة این خواستهها را برآورده کرده.
سخنان «پی» به لاریجانی امکان داد تا به بهانة پاسخ به پیام مزورانة «سی. ان. ان»، در «خط امام» روشنضمیر میرحسین قرار گرفته، سخنرانیهایخمینی پس از اشغال فرمایشی سفارت آمریکا را بازتولید کند. به همین دلیل است که «رادیوفردا» متن سخنرانی علی کوچیکه را منعکس کرده. در واقع اربابان حکومت اسلامی ترجیح میدهند برای تداوم «سیاست انسداد»، ایران و اسرائیل را به همان دوران نورانی سال 1980 بازگردانند. میدانیم که بازگشت به گذشته در واقعیت امکانپذیر نیست ولی در پروپاگاند به راحتی میتوان زمان و مکان را نفی کرد. البته هدف این پروپاگاند همچنانکه بارها در این وبلاگ گفتهایم تبدیل ملت ایران و دیگر ملتهای منطقه به ابزار تأمین منافع آنگلوساکسونها در برابر روسیه است.
به همین دلیل است که ناگهان کمیسیون وزارت امورخارجة مجلس نمایندگان آمریکا به یاد میآورد که امپراطوری عثمانی در مورد ارامنه مرتکب نسلکشی شده و عبداللهگل، نوکر وفادار آمریکا، به بهانة شاخوشانه کشیدن برای ارباب، عادیسازی روابط با ارمنستان را متوقف میکند! در وبلاگ «سور و پاسور» به این مطلب اشاره کردیم. باری، به همین دلیل است که علیخامنهای مفلوک قطبنمای بصیرت سازمان سیا را به دست گرفته و «دشمن شناس» شده، یا «مهرنیوز»، مورخ 19 اسفندماه 1388 رسماً به امور جمهوری آذربایجان دخالت کرده، از اینکه جمهوری آذربایجان، همچون کشور ایران به طویلة اسلامگرایان تبدیل نشده ابراز تأسف میکند! مهرنیوز میگوید، از آنجا که 96 درصد مردم آذربایجان مسلماناند، میباید آذربایجان هم به طویلة امام زمان تبدیل شود، ولی دولت آذربایجان با «اسلام عزیز» مبارزه میکند. اینک که حالوهوای نوکران آنگلوساکسونها را دریافتیم، بازگردیم به سخنان علیکوچیکه در مجلس فرمایشی جمکران که رادیوفردا آن را با لذت فراوان منتشر کرده، چرا که پاسدار لاریجانی به بهانة انتقاد از ارباب، همچون شیخ مسعود بهنود زبان به تمجید از «انتخابات آزاد» عراق گشوده!
لاریجانی میگوید، سخنان پتریوس واکنش به نفرت ملتهای منطقه از آمریکاست، البته علیکوچیکه اینجا را درست میگوید، چرا که دولتهای منطقه نوکران وفادار یانکیها به شمار میروند و اشکال فقط از ملتهاست. علیکوچیکه همچنین سخنان پتریوس را توهین به دولت جمکران معرفی میکند، ولی اشتباه کرده! ما به علی لاریجانی اطمینان میدهیم که پتریوس در واقع با این اظهارات ابلهانه به خود و به حاکمیت آمریکا توهین کرده؛ به چند دلیل!
نخست اینکه ژنرال «پی» با تکیه بر سخنان «صاحبنظران»، دولت برگزیده و دستنشاندة حاکمیت آمریکا در ایران را «دولت اوباش» دانسته. بالاخره اگر هیچکس نداند، حاکمیت آمریکا باید بداند کودتای سال 1979 شاهکار سازمان سیا بوده! اگر حاکمیت آمریکا در جریان واقعیت امر نیست، میتوانیم به صراحت بگوئیم «خر» است! اگر این حاکمیت در جریان قرار دارد و خودش را به آن راه زده که رد گم کند، باز هم میتوانیم به او بگوئیم «خرخودتی!» میبینیم که در هر حال، حماقت یانکیها به اثبات میرسد. اما دامنة حماقت گاوچرانها به مراتب گستردهتر از آن است که مینماید. چرا که اینان زرنگ هم تشریف دارند و میخواهند این دروغ بزرگ را به ما بباورانند که از 22 بهمن 1979 تا پایان دوران نکبتبار اصلاحطلبی خاتمی، حکومت جمکران حکومت اوباش نبوده. در صورتیکه چنین نیست. این حکومت از روز نخست حکومت لات و اوباش بوده. حال اگر یانکیها این واقعیت را انکار کنند باز هم فقط حماقتشان را به اثبات خواهند رساند، چرا که همه خواهند گفت، ایالات متحد در ایران مشتی اوباش را به حکومت رساند و طی 31 سال از ماهیت واقعی نوکراناش بیخبر بوده. بله، این سخنان را از هر زوایهای بنگریم حماقت حاکمیت آمریکا را به اثبات میرساند. همچنانکه سخنان علی لاریجانی نیز فقط بلاهت نوکران آمریکا را آشکار میکند و انعکاس این سخنان در «رادیوفردا» پرده از فلاکت و افلاس شاخک سازمان سیا برمیدارد.
پس با سخنان علیکوچیکه آغاز کنیم که پس از پارسیدن به ارباب، شرکت مردم عراق در انتخابات مجلس این کشور را شکست آمریکا به شمار آورده! حال آنکه ایالات متحد ناچار شد جهت تشویق عراقیها به شرکت در انتخابات به حضور سکولارهای حزب بعث در مجلس رضایت دهد! در واقع «وقوق» علیکوچیکه برای پنهان داشتن همین واقعیت است.
«لاریجانی [...] گفت، علیرغم همة دسیسههای شما [...] ملت رشید عراق [پاسخ محکمی به شما دادند] شما [...]با این عربدهکشیها بیشتر خود را زبون معرفی میکنید[...]»
پاسدار لاریجانی در این گیرودار از فرصت استفاده کرده، تأکید میکند، سخنان پتریوس نشان داد که دولت آمریکا هیچ تغییری نکرده. وقتی گورکنها میگویند دولت آمریکا هیچ تغییری نکرده معنا و مفهوم آن این است که یانکیها آسوده خاطر باشند، شرمندة مذاکرات مستقیم نخواهند شد! به عبارت دیگر، لاریجانی میگوید، چاکر غلام جان نثار، پیام را بخوبی دریافت کرد، نمیگذاریم پرستیژتان بر باد رود. سخنان لاریجانی همزمان با مسافرت رابرت گیتس، وزیر دفاع ایالات متحد به کابل ایراد شد. خلاصه پاسدار علیکوچیکه به حضرت گیتس میگوید، «ارباب! قربان خاک پای جواهر آسایات شوم، میبینم که هیچ تغییری نکرده، و همچنان خداوند و مهتر ما هستید! امر بفرمائید.» و اما جالبتر از بلبلزبانی لاریجانی، شیرین زبانی «رادیوفردا» است.
رادیوکذا میکوشد «پتریوس» را مخالف سرکوب ملت ایران معرفی کند. گویا روضه خوانها طی31 سال اخیر یک تنه در برابر ملت ایران ایستادهاند، و سلاح و تجهیزات و ابزار و راه و رسم شکنجه را از سوئیس و اسرائیل و آمریکا وارد نکردهاند:
«[...] آقای پتریوس موضوع اوباشسالاری در حکومت ایران را در اشاره به سرکوب معترضان دولت توسط نیروهای امنیتی ایران بر زبان رانده بود[...]»
بله، یکی بود یکی نبود! یک آمریکای خوبی بود که با سرکوب و کشتار ایرانیان سخت مخالف بود و یک دولت بدی بود که ملت ایران را سرکوب میکرد، چون این ملت از همة امور خود خشنود و راضی بودند و فقط به نتیجة «انتخابات» خرداد سال 88 اعتراض داشتند، و پیش از سال 1388 به هیچ چیز اعتراض نداشتهاند، و ... و از خردادماه 1388 میر«حسین» بر علیه دستگاه ظلم «معاویه» قیام کرده، کمتر از 72 تن از یاراناش شهید شدند:
«جنبش اعتراضی در ایران، از آغاز شکلگیری آن در خرداد 88 با سرکوب همه جانبة نیروهای دولتی روبرو شده است[...] معترضان میگويند در این مدت نيروهای امنيتی دست کم 70 نفر را در جريان اعتراضهای خيابانی کشتهاند.»
البته این روایت «معترضان» است از آشوبهای 9 ماه اخیر. بله، یکی بود یکی نبود، یک آمریکای خوبی بود که مثل خردرگل گیر کرده و 31 سال است با توسل به واژگون نمائی، ضمن حمایت از آدمخواران اسلامگرا، خود را مدافع حقوق بشر و دمکراسی هم جا میزند. ولی قصة ما در اینجا به سر نرسید!
یکی بود، یکی نبود، یک انگلستان خیلی خیلی خوب هم بود که طرفدار حقوق زنان به ویژه در ایران بود، ولی یک دولت بدی بود که زنان ایران را اذیت میکرد. از اینرو رادیوی انگلستان خوب با یکی از مدافعان حقوق زنان مصاحبه کرد، تا ایشان را به عنوان مخالف دولت و مدافع حقوق زنان به ملت ایران حقنه کند. نام این قهرمان مبارز شادی صدر است. شادی صدر از همان زندانیهای تزئینی است که پس از خروج از زندان بدون اینکه یک خراش هم برداشته باشد، مستقیماً به مسافرت مغرب زمین میرود، چندین جایزة شهامت و شجاعت و وقاحت هم از بنیادهای سفلهپرور دریافت میکند. مستر عنایت فانی در «بیبیسی» با این مدافع واقعی حقوق زنان مصاحبة مفصلی صورت داده که به جزئیات آن نمیپردازیم، چرا که فرصت نیست. در مجموع، مصاحبة کذا همچون دیگر مصاحبهها به تحریف تاریخچة ننگین حکومت اسلامی پرداخته و یک فاشیست اسلام فروش را به عنوان مدافع حقوق زنان به مخاطب حقنه میکند.
در این مصاحبه کودتای 1357، تداوم «جنبش مشروطه» معرفی شده، تظاهرات 8 مارس 1979، اعتراض به حجاب اجباری به شمار میرود، و مستر عنایت فانی، آشوبهای پس از «انتخابات» خردادماه را نیز «جنبش دمکراسیخواهی» نام نهادهاند:
«شادی صدر، مهمان این هفته [...] چند ماهی است که در شهر فرانکفورت آلمان زندگی میکند. چرا در اوج مبارزات دموکراسیخواهی در ایران، کشورش را ترک کرده؟»
یکی بود، یکی نبود! در خردادماه 1388 در کشور ایران، شادی صدر، یکی از طرفداران تعدد زوجات و صیغه و ... حقوقدانی بود که هنوز هم نمیداند قانون اساسی حکومت اسلامی به دلیل خدامحوری نافی اعلامیة جهانی حقوق بشر است! و رادیوی کذا محور مبارزات شادیجان را مجازات ناقضان حقوق بشر در ایران معرفی میکند تا دور باطل حماقت شکسته نشود. قانون اساسی خدامحور خیلی خوب است، شادی صدر هم حقوقدان خوبی است و خواهان تغییر قانون اساسی نیست، اما میخواهد «عاملان»، و نه «آمران» نقض حقوق بشر را محاکمه کند. کدام دادگاه میتواند از دولتی بخواهد که قانون اساسی خود را نقض کند؟ هیچ دادگاهی چنین تقاضای ابلهانهای نخواهد کرد، اینکار قانونشکنی در عرصة بینالمللی است. میبینیم که مطالبات دارودستة شادی صدر همچون شعارهای ابلهانة خمینی انحرافی و نامربوط است و جز عوامفریبی هدف دیگری را دنبال نمیکند:
«آنچه که برای من مهم است این است که ما به هر حال بتوانیم [...] یک قدم به جلو برداریم و از مکانیسمهای قضائی بینالمللی استفاده کنیم تا عاملان نقض سیستماتیک حقوق بشر را محاکمه کنیم و به مجازات برسانیم.»
یکی بود، یکی نبود... در روزگاران قدیم، در سرزمین «گال»، پادشاهی بود که در سراسر جهان برای همه قصة «یکی بود، یکی نبود» میگفت.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت