شنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۸۹


تویوتای روشن‌ضمیر!
...
با توجه به شرایط حکومت اسلامی، از نظر ما نخستین «حرکت» مفید و الزامی برداشتن آن تکه پارچة نماد اسارت زن به شمار می‌رود. این است نقطة آغاز ابراز مخالفت آشکار با حکومت آخوند و به ویژه مخالفت با تبلیغات استعمار غرب که در پی صدور «قتل‌نامه» ـ همان قطعنامة 1929 ـ می‌کوشد جهت سرکوب مطالبات دمکراتیک ملت ایران باز هم «فاشیست ـ مسلمان‌ها» را با همان شعارهای عوامفریبانة خمینی یعنی «آزادی زندانیان سیاسی و آزادی مطبوعات و...» در جایگاه اوپوزیسیون قرار دهد.

منافع تحمیل تحریم‌های اقتصادی به ایران، ‌ همچون ارز حاصل از چپاول نفت به بانک‌های غرب سرازیر می‌شود. در واقع آنگلوساکسون‌ها با تصویب قطع‌نامه‌های پیاپی بر علیه ملت ایران با یک تیر چند نشان می‌زنند. اینان از یکسو نوکران‌شان در جمکران را به عنوان دشمن خود معرفی می‌کنند، از سوی دیگر تجارت «بازارسیاه» را رونق می‌بخشند و از همه مهم‌تر دست مزدوران خود را برای سرکوب ملت ایران باز می‌گذارند. کافی است نگاهی به «تاچریه» روز گذشته بیاندازیم؛ آخوند احمد خاتمی با ابراز خوشحالی از تحریم‌ها در واقع حرف دل اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن را بر زبان آورده. پیش از ادامة مطلب لازم است به پیام‌های خوانندگان گرامی در مورد «دفاع از خود» و «قتل ندا» پاسخ دهیم.

خوانندة گرامی! دفاع از خود و مقاومت در برابر اشغالگران عراق و افغانستان به هیچ عنوان خشونت‌طلبی شمرده نمی‌شود! متجاوزان به خاک این دو کشور خشونت‌طلب‌اند، در غیراینصورت دست به اشغال کشور دیگری نمی‌زدند. آنکه برای دفاع از میهن خود در برابر اشغالگر می‌ایستد از حقوق انسانی خود دفاع می‌کند. آمریکا، انگلستان و پامنبری‌های مزورشان به چه حقی عراق را اشغال کرده‌اند؟ اینان «نگران» بودند که صدام حسین سلاح کشتار جمعی داشته باشد؟ امروز هم در مورد ایران «نگران» شده‌اند و ... و خلاصة مطلب «نگرانی» و توهمات خود را به ابزار توجیه تجاوز به ملت‌های دیگر تبدیل کرده‌اند. تفاوت اشغالگران عراق با حکومت آخوندها چیست؟ روضه‌خوان‌ها هم پیوسته برای «نوامیس اسلام» نگران می‌شوند و به حقوق انسانی ملت ایران تجاوز می‌کنند، زن ایرانی را در جایگاه کنیز و برده قرار داده و جامعة «زنانه ـ مردانه» به راه انداخته‌اند. حداقل یک پرسش منطقی در اینجا مطرح می‌شود. چگونه می‌توان بر این واقعیت چشم فروبست که حکومت «مستقل» جمکران که از برکت «قتل‌نامه» در جایگاه قدرقدرت هم قرار گرفته، همان سیاستی را در ایران اعمال می‌کند که ارتش اشغالگر ناتو در افغانستان: ‌ ایجاد پارک و بانک و بازارچة زنانه! هم‌سوئی سیاست‌های حکومت اسلامی با ارتش جنایتکار ناتو در افغانستان چه دلیلی می‌تواند داشته باشد،‌ جز اینکه آخوندهای جمکران را مجری سیاست‌های آنگلوساکسون‌ها بدانیم؟ پس ایران هم به طور غیرمستقیم اشغال شده و هر ایرانی وظیفه دارد با عوامل اشغالگران، یعنی با آخوندهای حکومتی و همة‌ کسانی که مبلغ تحمیل مقدسات بر جامعه شده‌اند مبارزه کند. نخستین گام در این راه مخالفت با تحمیل پوشش اجباری بر زنان است، نه عربده‌جوئی در خیابان و جنجال برای برگزاری «انتخابات آزاد!»

در تئوکراسی هرگز «انتخابات» وجود نداشته، ندارد و نخواهد داشت. معرکه‌گیری حکومت اسلامی جز «شبیه‌سازی» انتخابات دمکراتیک هیچ نیست و رهبران منفور جنبش‌سبز برای تحکیم و تداوم همین روند عوامفریبانه جنجال به راه انداخته‌اند. اگر بساط حکومت اسلامی در ایران برچیده شود، تمام آرزوهای یانکی‌ها و شرکای‌شان در لندن جهت گسترش سلطة «شبکة‌ پنهان» بر منطقه نقش بر آب خواهد شد.

یکی دیگر از خوانندگان این وبلاگ می‌گویند، «مرگ ندا واقعیت دارد، و مراسم سالروز او را در ایران برگزار خواهیم کرد و هیچکس نمی‌تواند این واقعیت را انکار کند...» خوانندة گرامی! ما هیچ واقعیتی را انکار نکرده‌ایم، اشکال این است که دلیلی بر واقعیت این قتل در دست نداریم. متأسفانه طی حدود یک‌سال که از این ماجرا می‌گذرد، ما نتوانستیم به اسناد و شواهدی دال بر واقعیت قتل دست یابیم و از آنجا که فیلم و عکس فاقد سندی‌ات است، و ما هم آشنائی شخصی با مقتول نداریم، ‌نمی‌توانیم فیلم کذا را به عنوان «سند جنایت» بپذیریم. یادآور شویم نرم‌افزارهائی وجود دارد که به کمک آن‌ها می‌توان بدون مخدوش شدن «زمینه»، فیلم یا عکس را تغییر داد، و آنرا به عنوان تصویر اصیل و دست‌نخورده از یک رخداد واقعی به مخاطب حقنه کرد. در نتیجه ما قتل ندا را همچنان «رسانه‌ای» مطرح می‌کنیم، به این امید که «رسانه‌ای» هم باشد.

و اما به فرض که قتل ندا واقعیت داشته باشد، ما در هر حال برگزاری مراسم روضه و زوزه را به عنوان مخالفت با حکومت آخوند محکوم ‌می‌کنیم. یکی از مسائلی که نویسندة این وبلاگ از درک آن عاجز مانده این است که چرا مخالفان حکومت اسلامی قادر نیستند شعارها و آئین و مراسمی از آن خود داشته باشند؟ مگر نمی‌خواهند تشکیل حاکمیت بدهند، با چه زبانی مطالبات‌‌شان را مطرح می‌کنند؟ با زبان موسوی و احمدی‌نژاد؟

به چه دلیل مخالفان این حکومت توحش برای برپائی مراسم بزرگداشت «ندا» در هم‌سوئی با روضه خوان‌ها و ابتذال و خشونت جنبش‌سبز قرار می‌گیرند؟ می‌خواهید برای ندا مراسم یادبود برگزار کنید، بسیار خوب! چرا یک کنسرت «به یاد ندا» برگذار نمی‌کنید؟ حتماً باید برنامة سوگواری و مرثیه و نوحه و ضجه و زوزه به راه اندازید؟ ما بارها در مورد مرگ‌پرستی، خشونت‌طلبی و توسل به شعارهای مخرب دینی به عنوان تهدید‌های جدی علیه جنبش مدنی هشدار داده‌ایم و از همة طرفداران دمکراسی خواسته‌ایم از سردادن شعار «مرگ بر این و آن» جداً خودداری کنند. وارد جزئیات تئوریک نمی‌شویم فقط به این نکتة مهم اشاره می‌کنیم که وقتی یک گروه شعار «مرگ» سر می‌دهد، تک تک افراد آن گروه ناخواسته و ناخودآگاه پای به عرصة خشونت و نفرت می‌گذارند، و این خطری است جدی برای جنبش‌های ‌مدنی. به همین دلیل خارج از برنامة رقص در کانادا، هیچیک از حرکت‌های جمعی هم‌میهنان را در داخل و خارج کشور نمی‌توانیم تأئید کنیم.

باز هم می‌گوئیم، مدافعان دمکراسی می‌باید صفوف خود را از جنبش‌ خشونت‌طلب سبز جدا کنند و از تکرار شعارهای مبتذل آخوندها، خط‌امامی‌ها و سبزها بپرهیزند. هیچ ملتی از طریق همراهی و هم‌صدائی با فاشیست‌ها به دمکراسی دست نیافته و ایرانیان نمی‌توانند از این روند مستثنی باشند. برای ما قابل قبول نیست که مدافعان دمکراسی در صف طرفداران موسوی و کروبی، دو جنایتکار سرشناس، دروغگو، متقلب و نهایتاً کودن حکومت اسلامی قرار گیرند. امروز «پیک‌نت» و اکثر رسانه‌های مخالف‌نمای جمکران از قول موسوی و کروبی می‌نویسند، «مخالفت دولت با برگزاری تظاهرات ما نشان پیروزی ماست[...] ما خیابان را فتح کرده‌ایم [...] فیلم و عکس پوستر ارتش ماست!» این دو جنایتکار زرنگ و با هوش در واقع به پیروی از بوق‌های ارباب در لندن و واشنگتن به شیوة ابله‌فریب شایعه‌پراکنی با توسل به «تصویر» روی آورده‌ و می‌پندارند با این اعمال می‌توانند به تحریک افکارعمومی ادامه داده، همچون سال 1357 با تکیه بر نارضایتی عمومی «سنگرحق»‌ را یک‌بار دیگر به نفع «فاشیست ـ مسلمان‌ها» فراگیر کنند. بله این دو جیره‌خوار وفادار بیگانه، ضمن قیاس به نفس مخاطب را هم ابله پنداشته و فراموش کرده‌اند که با گرفتن انگشت اتهام به سوی احمدی‌نژاد نمی‌توانند سوابق ننگین خود را پنهان دارند.

باری در راستای سیاست پرسود تثبیت مزدور در جایگاه مدافع منافع ملی و رهبر اوپوزیسیون که به صورت رسمی با فتوی خائنانة میرزای شیرازی آغاز شد و پس از چند دهه کار را به حضور خمینی در نوفل لوشاتو کشاند، فرانس‌پرس که از شیفتگان جمال بی‌مثال آخوندکروبی است، همچنان می‌کوشد این شیخ فریبکار را به عنوان مدافع دمکراسی به ما بفروشد. البته تعجبی هم ندارد! استقرار حکومت اسلامی اگر برای ملت ایران جز فقر و مصیبت و سرکوب هیچ نداشت، برای کارفرمایان فرانس‌پرس و دیگر بوق‌های تفنگ‌فروش‌های غرب به راستی «نعمت‌الهی» بود.

مافیای تحت نظارت سازمان سیا انحصار تجارت منطقه را به دست گرفته و آنچه در غزه می‌گذرد «بازتولید» شیوه‌ای است که از سی ‌سال پیش بر ملت ایران تحمیل شده و اکنون عراق و افغانستان را نیز دربرگرفته. مسلم است که چشم پوشی از چنین نعماتی بسیار سخت و جانگداز باشد. به همین دلیل «بی‌بی‌سی» و رادیوفردا و دیگر شاخک‌های سازمان سیا، پخش «خبر مؤثق» به نقل از «شاهدان عینی»، یا بهتر بگوئیم شایعه‌پراکنی را بار دیگر از سر گرفته‌اند و فرانس‌پرس هم دروغ‌پراکنی از زبان کروبی را!

فرانس‌پرس که این شیخ پلید و تقدس فروش را در جایگاه اوپوزیسیون ایران قرار داده، از او به عنوان مدافع آزادی و دمکراسی نام می‌برد! فرانس‌پرس در مطلبی تحت عنوان «انصراف اوپوزیسیون ایران از تظاهرات»، کروبی جنایتکار و متجاوز را که پس از سی سال تاراج و کشتار و رشوه‌خواری و دست‌بوسی هنوز پرونده‌اش در اختیار قوة قضائیة‌ حکومت عدالت علوی قرار نگرفته، به عنوان رهبر اوپوزیسیون ایران برگزیده و از زبان او هر چه می‌خواهد به مخاطب حقنه می‌کند. سایت فیگارو، مورخ 12 ژوئن 2010، به نقل از فرانس‌پرس می‌نویسد:

«اپوزیسیون ایران به مناسبت نخستین سالگرد انتخابات [مخدوش] احمدی‌نژاد خواهان آزادی و دمکراسی بیشتر شد، اما از برپائی تظاهرات انصراف داد.»


همچنانکه می‌بینیم به ادعای «فرانس‌پرس»، آزادی و دمکراسی ـ به صورت مجزا ـ در تئوکراسی جمکران «وجود» دارد، ولی از آنجا که کافی نیست، شیخ کروبی خواهان افزایش‌شان شده! این اختراعات نوین یا بهتر بگوئیم این مرزشکنی‌ها پیامد صدور «قتل‌نامه‌ای» است که احمدی‌نژاد را یک تنه در برابر شورای امنیت قرار داده. در نتیجه اگر ملت ایران با این قهرمان ضدامپریالیست مخالفت کند در کنار تحریم‌کنندگان و دشمنان قرار خواهد گرفت! البته جنبش سبز به دلیل سوابق مزدوری رهبران‌اش از حمایت بریتانیا برخوردار است و از این روند مستثنی می‌شود. این همان برنامه‌ای بود که محفل «کارتر ـ برژینسکی» با خمینی دجال به راه انداخت، تا ایرانیان مخالف توحش و سرکوب استعماری را طرفدار شاه و در نتیجه طرفدار آمریکا معرفی کند! این است فایدة اصلی برپائی «سنگرحق»،‌ و اوضاع اسف‌بار ملت ایران پیامد منطقی همین سنگرسازی است.

حکومتی که به گواهی قانون اساسی‌اش حقوق انسانی را اصولاً به رسمیت نمی‌شناسد، حکومتی که به گفتة‌ پاسدار علی لاریجانی، بنیان‌گذار آن «عملکرد سیاسی را برای تأمین رضایت خالق می‌داند، نه برای کسب نتیجه»، در قاموس شیپورهای غرب، از همة مزایای دمکراسی می‌تواند برخوردار باشد. اما «فرانس‌پرس» از زبان خود چنین ادعای ابلهانه‌ای نخواهد کرد. این مزخرفات را می‌باید از زبان شیخ کروبی، پامنبری همان بنیانگذار روان‌پریش حکومت جمکران به خورد مخاطب داد:

«لازم است رژیم به سوی مطبوعات آزاد، انتخابات آزاد و رعایت حقوق مردم حرکت کند[...]»

از این شیخ منفور بپرسیم اگر رژیم به سوی مطبوعات‌ آزاد برود با جنابعالی چه باید کرد؟ در هر حال به یاد داشته باشیم که «حقوق مردم» با «حقوق بشر» در تضاد قرار می‌گیرد! به عبارت دیگر رعایت حقوق بشر الزاماً حقوق همة افراد را تضمین می‌کند، اما حقوق تل موهومی به نام «مردم» همواره ناقض حقوق‌انسانی خواهد بود. به همین دلیل است که آخوند جماعت همچون حزب عوامفریب توده همواره سنگ «مردم» را به سینه می‌زند. باید به کروبی، این گوسالة ننه‌حسن که در دورة نکبت‌بار اصلاحات رئیس مجلس فرمایشی جمکران هم بود بگوئیم، مطبوعات آزاد و انتخابات آزاد فقط در یک نظام دمکراتیک می‌تواند وجود داشته باشد نه در یک تئوکراسی گوسفندپرور و گله‌نواز. و اما در تداوم سخنان ابلهانة کروبی نوبت به میرحسین می‌رسد که در برابر اصلاح‌طلبان سخنرانی کند.

در جمع لال‌ها، میرحسین موسوی از قدرت‌ بیان شگفتی برخوردار است. سخنرانی موسوی را می‌توان به حرکت یک اتومبیل قراضه در سربالائی پر دست‌انداز تشبیه کرد. اتومبیلی که زور می‌زند رو به جلو حرکت کند، ولی قادر به پیشروی در جاده نیست و هر چه راننده بیشتر پای بر پدال گاز می‌فشارد، صدای دلنواز «پت، پت» موتور و نالة جانگداز لولة اگزوز بیشتر می‌شود. بی‌دلیل نیست که موسوی با یک تویوتا کورولا ازدواج کرده تا در سربالائی دست‌اش را بگیرد! یادآور شویم «لارپوبلیکا» با تویوتای میرحسین یک مصاحبة شیوا صورت داده تا در مسابقة لجن‌پراکنی و گسترش ابتذال و دروغ از دیگران عقب نماند. می‌دانیم که اینروزها اپیدمی جام جهانی فوتبال بیداد می‌کند و همه می‌خواهند گل بزنند و برای اینکار چه دروازه‌ای بهتر از دروازة بی‌دروازه‌بان ملت ایران که دروازه‌بان‌اش همچون خمینی دجال برای جلب «رضایت خالق» فوتبال بازی می‌کند، نه برای کسب نتیجه! زهره «کورولا» هم که مانند میرحسین از پیروان خط همان وحشی بیابانی است، برای جلب «رضایت خالق» با روسری گل‌منگلی و چادرسیاه هر چه مزخرف در چنته داشته بیرون ریخته. ولی ما با زهراخانوم کاری نداریم، چرا که در اسلام، زن تحت قیمومت مرد است. پس می‌رویم به سراغ قیم زهرا رهنورد تا ببینیم در فرانس‌پرس چه فرموده. موسوی تمام شرایط دوران نخست وزیری خود را به دولت مهرورزی نسبت داده می‌گوید:

«رژیم صدای مردم را به خاموشی کشانده، ‌ مطبوعات را تعطیل می‌کند، و با برگزاری انتخابات [مخدوش] زندان‌ها را پر کرده ...»

گویا میرحسین موسوی نمی‌داند که احمدی‌نژاد به عنوان رئیس قوة مجریه، حق دخالت در امور قوة قضائیه را ندارد و از همه مهم‌تر گویا فراموش کرده که خود او بدون مجوز وزارت کشور و با توسل به شایعة تقلب تظاهرات به راه انداخته و ... و گویا فرانس پرس نیز از این امر آگاه نیست، چرا که در ادامة سخنان موسوی تاکید می‌کند، «انتخاب مجدد احمدی نژاد به دلیل تقلبات گسترده به تظاهرات اوپوزیسیون منجر شد، دولت این تظاهرات را سرکوب کرد، دهها نفر کشته و هزاران نفر دستگیر شدند، صدها نفر به زندان افتادند که برای چندین نفرشان هم حکم اعدام صادر شده»، و به این ترتیب فرانس پرس به ما می‌گوید که قوة قضائیه جمکران حکم اعدام صادر نکرده، کار کار احمدی‌‌نژاد است. باری خبرگزاری فرانسه در ادامة این گزارش گوساله‌فریب سری هم به سایت «کلمه» زده مطالبات اوپوزیسیون را از زبان عیال موسوی برای‌مان نقل می‌کند.

از قضای روزگار خواسته‌های «اوپوزیسیون» کذا همان مطالبات عوامفریبانة خمینی دجال در نوفل لوشاتو است. همان چرندیاتی که برای ایجاد اجماع به هم بافته می‌شود تا جیره‌خوار استعمار را به عنوان مدافع آزادی‌ها در «سنگرحق» بنشاند:

«آزادی بی‌قید و شرط زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات، انتخابات آزاد مطالبات حداقلی جنبش سبز است[...]»


دلیل هم اینکه هیچکس با آزادی زندانی سیاسی، آزادی مطبوعات و انتخابات آزاد مخالفت نخواهد کرد. فقط شارلاتان مفلوکی به نام زهرا رهنورد باید بداند که چنین آزادی‌هائی هرگز در یک تئوکراسی وجود نداشته و نخواهد داشت. این آزادی‌ها را فقط در یک نظام دمکراتیک می‌توان مطالبه کرد. کسی که همچون خمینی دجال به پیامد اعمال‌اش اهمیتی نمی‌دهد و می‌خواهد حکومت را به امام زمان تحویل دهد، نمی‌تواند چنین مطالباتی داشته باشد. اوباش سبز مطالبات دمکراتیک ملت ایران را سرقت کرده، آن‌ها را به حساب «فاشیست ـ ‌مسلمان‌ها» می‌نویسند! این مرزشکنی تداوم سخنان بیشرمانة‌ دیوید کامرون است که در وبلاگ «نفت و آلزایمر» به آن اشاره کردیم.

چارپایان طویلة «مک‌کارتیسم» از آنجا که حرکت انسان در زمان و مکان مشخص را به رسمیت نمی‌شناسند، با سرقت مفاهیم انسان‌محور و معاصر آن‌ها را به حساب خود در صحرای کربلا ریخته و فراموش کرده‌اند که آزادی‌های دمکراتیک را نمی‌توان در چارچوب تحجر دین اسلام و خط امام وحشی و بیابانی‌شان قرار داد. ولی خبرگزاری فرانسه این مهم را فراموش نکرده، فقط ترجیح داده آنرا نادیده انگارد! کسی چه می‌داند! شاید بازهم بخت‌شان یار شود و دست الهی یک «سنگرحق» فراگیر به نفع طالبان برپا کند و همه بازگردند به دوران امام روشن ضمیر موسوی. به همان روزهای خوب که تبلیغات بی‌بی‌سی خمینی بیابانی را در جایگاه رهبر کبیر انقلاب قرارداد. باری فرانس پرس برای حفظ «پرستیژ» اوباش سبز می‌نویسد، «اوپوزیسیون از برپائی تظاهرات جهت حمایت از مطالبات‌اش انصراف داد تا از گسترش سرکوب جلوگیری کند!»

بله خیلی‌ها برای تداوم و گسترش بازارسیاه در منطقه و رونق دلالی و برده فروشی و پولشوئی به این اوباش امید بسته‌اند و حق هم دارند! باید به خبرگزاری کذا خلاصه‌ای از کارنامة این اوباش که آن‌ها را «اوپوزیسیون» می‌خواند ارائه دهیم، شاید آنچه را می‌پندارد که ما فراموش کرده‌ایم خود به یاد آورد.

برنامة سرکوب نظامی از دوران نخست وزیری شیخ مهدی بازرگان آغاز شد و پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران به تحریم اقتصادی و جنگ استعماری انجامید. پس از پایان جنگ،‌ توطئه‌گران نشست گوادالوپ جهت گسترش زمینة تحریم‌ها به بحران دست‌ساز هسته‌ای متوسل شدند و جنجال تقلب با هدف کسب مشروعیت برای حکومت طالبان و تجهیزشان به سلاح اتمی سازمان یافت. به هر تقدیر جز اوباش حکومت و لباس‌شخصی‌های ساواک کسی برای جنبش سبز راهپیمائی نخواهد کرد. هر چند هیلاری کلینتن از لغو برنامة خردجال ابراز تأسف کرده، ولی دادستانی تهران با رد تقاضای دارودستة میرحسین در واقع به اینان لطف کرد و جایگاه اوپوزیسیون را برای‌شان محفوظ نگاه داشت!

پیشنهاد ما به همة کسانی که قصد دارند برای یادبود ندا راهی گورستان شوند این است که بجای این عمل «نفرت‌انگیز» همزمان تقاضای برگزاری کنسرت و تقاضای تجمع در برابر سفارت انگلستان را به وزارت کشور ارائه دهند. دادستانی حکومت اسلامی مسلماً با تقاضای کنسرت مخالفت خواهد کرد، ولی اگر مجوز تظاهرات در برابر سفارت بریتانیا برای‌تان صادر شد، فقط با شعارهای «درود بر قاچاقچی، سلام بر نزولخور»، «ما همه سرباز توئیم قاچاقچی! گوش به فرمان توئیم نزولخور!»‌ و «قاچاقچی! نزولخور! پیوندتان مبارک!» از هیزاکسلسنی و دولت‌شان قدردانی کنید که ضمن رعایت نزاکت یادی هم از شعارهای دوران امام «روشن ضمیر» کرده باشید!



0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت