سگ دنس!
...
سنگر حق و باطل را فروپاشانید! روسریها را بردارید! اگر میخواهید به یاد «ندا» تجمع کنید، به یاد داشته باشید که حکومت اسلامی به زور سرنیزة ارتش ناتو آن نماد بردگی و انقیاد را به میلیونها «ندا» تحمیل کرده.
پس از نهائی شدن قرارداد «خط لولة صلح» آب در لانة مورچگان افتاده! 31 سال است حکومت اسلامی برای تأمین منافع ارباباناش در غرب ملت ایران را به گروگان گرفته و امروز که پایههای این حکومت دستنشانده به لرزه درآمده و مزدوران سرشناس غرب همچون موسویان و مهدی هاشمی به دامان ارباب پناه بردهاند، تاجزادة منفور در «رادیوفردا»، ضمن تجلیل از «دستاوردهای درخشان نسل انقلاب پرشکوه» برای جنایات 10 سال اول حکومت پوزش میطلبد، و همزمان کاترین اشتون که در برابر نقض آشکار حقوقبشر در بریتانیا، هلند و ... و دیگر کشورهای اروپای غربی همواره کور و کر و لال بوده، ناگهان مدافع حقوق بشر از آب در میآید، موسوی طرفدار حقوقبشر خدادادی شده، و هیلاری کلینتون هم بردهفروشی را نکوهش میکند! فرصت را از دست ندهیم، میباید به حکومت اسلامی و ارباباناش در غرب تفهیم کرد که ایران متعلق به ایرانیان است، نه ملکمطلق توهمات و باورهای ایرانینمایان!
جرم ملت ایران «انسان بودن» است! به همین دلیل حکومت اسلامی جامعة ایران را به یک زندان «زنانه ـ مردانه» تبدیل کرده، و هر روز در خیابانها زندانیان را مورد بازجوئی هم قرار میدهد. نخستین و مهمترین گام در راه مبارزه با این حکومت انسانستیز خروج از سنگر حق و باطل جهت تأکید بر حقوق انسانی ملت ایران است. به همین دلیل میباید مبارزه را از «پوشش تحمیلی» آغاز کنیم تا زن ایرانی از زنجیر اسارت «سنگر حق» آزاد شود. روسریها را بردارید! کسی که حق انتخاب پوشش ندارد، کسی که همچون زندانیان هر روز مورد بازجوئی گشتهای مختلف «الله» قرار میگیرد، چگونه میتواند از حق انتخاب رئیس قوة مجریه برخوردار باشد؟ حق انتخاب پوشش یک حق انسانی است که بر دیگر حقوق الویت دارد، چرا که محل تقاطع حریمخصوصی و حریم اجتماعی به شمار میرود. به عبارت دیگر، در یک جامعة انسانی هیچ کس حق ندارد «حق انتخاب پوشش» را از افراد سلب نماید، حریم خصوصی آنان را مورد تجاوز قرار داده و بازجوئی را به روزمرهشان تبدیل کند و در چنین شرایطی، همچون شیرین عبادی منفور و شرکای آخوندپرستاش برای برگزاری انتخابات سالم، آزاد و دمکراتیک کمیته و دفتر و دستک به راه بیاندازد!
در حکومتی که انسان از حق انتخاب پوشش محروم است، «انتخابات» نمیتواند برگزار شود. برپائی «انتخابات» به مفهوم معاصر کلمه، ویژگی نظامهای انسانمحور است. در حکومت خدامحور و قرونوسطائی که دستیابی به اهداف مادی و مطالبات انسانی فاقد اهمیت «معرفی» میشود، برگزاری «انتخابات» جز شیادی و شبیهسازی استعماری هیچ نخواهد بود. در این راستا، اعتراضات موسوی و شیخ کروبی به «تقلب» در یک شعبدة عوامفریبانه فقط نشان از بیشرمی و شارلاتانیسم ایندو عامل ایرانستیز دارد:
«نبايد نان و آب مردم فراهم شود، ولي بيحجابي باشد [...] نکند سپاهي باشيم، اما چپ بزنيم[...]»
این سخنان بیشرمانة آخوند محمد یزدی، رئيس شورايعالي جامعة مدرسين حوزه علمية قم خطاب به فرماندهان سپاه است که با کد: 8903-14452 در ایسنا، مورخ 23 خردادماه 1389 انتشار یافته. امروز متن سخنرانی ابلهانة 19 سال پیش علیخامنهای در ستایش چادرسیاه در «فارسنیوز» انتشار یافت. روز گذشته آخوندها صافیگلپایگانی و محمدیزدی به دفاع از بردگی و انقیاد زن برخاستند، و موسوی جلاد نیز ضمن صدور بیانیه، برای «صانعی» و دیگر آخوندهای جنایتکار ابراز نگرانی کرد! و اما پاسدار شریعتمداری در کیهان، مورخ 25 خردادماه 1389، تجاوز به حریم خصوصی ایرانیان را «واجب شرعی» دانسته، البته به بهانة مخالفت با اظهارات احمدینژاد! تهاجم همه جانبة ملایان و اصلاحطلبان منفور به زن ایرانی، و عدم موضعگیری دولت در برابر حجاب نشان از شکاف در رأس هرم قدرت دارد. فریب بیانیة مزورانة میرحسین موسوی را نخوریم! با استفاده از تزلزل حاکمیت آخوند، زیر بنای «سنگرحق» استعماری، یعنی پوشش اجباری زن میباید مورد تهاجم قرار گیرد. روسریها را بردارید! روسریها را بردارید! دولت نمیتواند چند میلیون زن را به «جرم» دفاع از حقوق مسلم انسانیشان زندانی کند. به چند دلیل، نخست اینکه دولت برای دستگیری میلیونها نفر نیروی انتظامی کافی در اختیار ندارد، از این گذشته، هیچ دولتی در جهان از امکانات کافی جهت دستگیری و بازداشت میلیونها نفر برخوردار نیست.
در نشست اخیر «بیلدربرگ» خارج از توافق بر سر تجزیة کشور عراق، و تبدیل کشور افغانستان به «معدن»، پیرامون جنگافروزی در ایران نیز توافق کلی به عمل آمده. این است دلیل صدور قطعنامة 1929 بر علیه ملت ایران، تشویق تجزیهطلبان در کشور فرانسه و حضور رزمناو دوگل در آبهای خلیج فارس! و این است دلیل انتشار بیانیة مضحک موسوی و نامة بیشرمانة تاجزاده در سایت «رادیوفردا». نامهای در ستایش از آمریکا و آنچه او «برگزاری انتخابات شفاف زیر سرنیزة ارتش آمریکا» در عراق میخواند.
حضرات پس از سیسال واژگوننمائی و سر دادن عربدة «نه سازش نه تسلیم، نبرد با آمریکا»، به این نتیجه رسیدهاند که بدون حضور ارتش آمریکا نمیتوان انتخابات شفاف برگزار کرد! البته در لجنزار همین تئوکراسی موجود که قوانین سنگسار و قصاص و تعدد زوجات بر آن حاکم است. جنجال موسوی جلاد پیرامون «تقلب» در انتخابات، و پافشاریهای حزب مفلوک توده بر این توهم که در یک تئوکراسی میتوان «انتخابات آزاد» برگزار کرد از همین نیاز مبرم سرچشمه میگیرد: توجیه حضور نظامی آمریکا در عراق و معرفی ارتش جنایتکار یانکیها به عنوان ضامن تأمین حقوق «مردم»!
بله حزب انگلیسی توده که مدعی «سوسیالیسم علمی» است، در سایت خود آخرین اکتشافاتاش را چنین مطرح میکند که، «خارج از دمکراسی میتوان انتخابات برگزار کرد.» ما هم به چپنمایان جیرهخوار لندن میگوئیم، مراسمی که «خارج از دمکراسی» به عنوان «انتخابات» برگزار میشود، فقط عوامفریبی و شبیهسازی است. این نمایشات اگر همچون مراسم جمکران در چارچوب یک نظام خدامحور به راه افتد، هرگز هدفی جز کسب مشروعیت برای حکومت توحش نداشته، ندارد و نخواهد داشت. قانون اساسی حکومت اسلامی خود ناقض اصلی «حقوق انسانی» است، و سردمداران این حکومت با تکیه بر این چارچوب ابهام و توحش و به پیروی از آن پیرمرد «بیابانی وحشی» عملکرد سیاسیشان را برای خوشنودی دو پدیدة موهوم، یعنی «خدا» و «مردم» توجیه کرده، خود را در برابر ملت ایران پاسخگو نمیبینند. کوروکر که نیستید! فراموشی هم نگرفتهاید! سخنرانیهای خمینی دجال و به ویژه سخنرانی علیخامنهای، رئیس جمهور «محبوب» و «مردمی» در مجمع عمومی سازمان ملل را از یاد بردهاید؟
چه کسی جنگ را «نعمت الهی» میدانست و تحریمها را باعث پیشرفت؟ خمینی نبود که سخنان ابلهانهاش اخیراً در سایت پاسدار رضائی، یا همان تابناک انتشار یافت؟ علیخامنهای نبود که در سازمان ملل جهت توجیه تداوم جنگ استعماری با عراق میگفت، «ما به نام خدا انقلاب کردیم، و در راه خدا جنگ را ادامه میدهیم؟» این جانور وحشی هم بر اساس آمار وزارت کشور در این حکومت، به صدارت میرحسین موسوی با 90 درصد آراء ارواح شکمش «انتخاب» شده بود. ایرانیان به این لات جنایتکار رأی داده بودند؟! حتماً رأیدهندگان به خامنهای همانها بودند که سال گذشته هم به میرحسین موسوی «رأی» دادند تا راه مزدوری خمینی ادامه یابد! پاسخ به پیامهای خوانندگان گرامی را به وبلاگهای بعد موکول میکنیم، و میپردازیم به پیامدهای نشست اعضای «بیلدربرگ» از جمله صدور قطعنامة 1929!
دو روز پس از صدور «قتلنامه»، آخوند ابراهیمی که در جایگاه نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی کشور مصیبتزدة ایران نشسته، ضمن اشاره به «بازرسی» کشتیهای حکومت جمکران که در قطعنامة جدید گنجانده شده تأکید کرد، اگر در تنگة هرمز و خلیج فارس برای «ما» ایجاد مزاحمت کنند، دست روی دست نخواهیم گذاشت. اظهارات ابراهیمی به نقل از «مهرنیوز» در سایت نووستی، مورخ 21 خردادماه سالجاری انتشار یافته. نووستی در ادامة مطلب خود پیرامون شاخوشانه کشیدن مقامات جمکران برای سایهها میافزاید، سعودالفیصل، وزیر امورخارجة عربستان در یک نشست خبری مشترک با هیلاری کلینتون اعلام داشت، بستن تنگة هرمز اعلان جنگ به جهان است! البته وزیر امورخارجة عربستان، همچون دیگر نوکران آنگلوساکسونها از دریچة خاصی به «جهان» مینگرد. جهان این شیخک مفلوک از محدودة کشورهای توطئهگر گوادالوپ یعنی، آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان فراتر نخواهد رفت. یادآور شویم، یک روز پس از نشست خبری سعودالفیصل و هیلاری کلینتن، یعنی در سالروز افتضاحات جمکران، تایمز لندن ادعا کرد، عربستان با موافقت ایالات متحد به هواپیماهای اسرائیل اجازه داده برای حمله به تأسیسات هستهای ایران از آسمان این کشور عبور کنند!
همزمان با انتشار این خبر که توسط عربستان هم تکذیب شد، برنارهانریلوی، از اسرائیلپرستان اسلامنواز و از مدافعان تهاجم نظامی به عراق، به بهانة آشنائی با رهبران جنبشسبز، و در واقع جهت تبلیغ برای «فدرالیسم»، با اوباش سبز و تجزیهطلبان «کنفرانس» به راه انداخت. حال که به فدرالیسم رسیدیم نگاهی داشته باشیم به فدرالیسم عراق، یا بهتر بگوئیم تجزیة گام به گام این کشور که پس از سه ماه عملیات گستردة تروریستی در بغداد با تهاجم به بانک مرکزی این کشور به مرحلهای سرنوشتساز نزدیک میشود: ابتر کردن دولت مرکزی! و مسلم بدانیم این روند استعماری به مرزهای عراق محدود نخواهد ماند.
حال پس از این مقدمة طولانی بپردازیم به نامة سرگشادة تاجزاده که در سایت «رادیوفردا»، مورخ 24 خردادماه 1389 و تحت عنوان، «تاجزاده: از خطاهای خود در دهة اول انقلاب پوزش میخواهم» انتشار یافته. یادآور شویم متن این نامه همچون دیگر نامههای مخالفخوانان حکومت بر پایههای انسانستیزی طویلة مککارتی یعنی تحریف، تخریب، افتخار، پوچپردازی یا بهتر بگوئیم توهین به مخاطب استوار است. و اگر به متن نامة مضحک «نرگس توسلی» در گویانیوز بنگریم خواهیم دید که با نامة تاجزاده محورهای مشترکی دارد.
اینهم از معجزات نشست «بیلدربرگ» باید باشد! در گیرودار معرکة ایالات متحد برای تحکیم جایگاه حکومت جمکران از طریق تحریم اقتصادی ملت ایران، اسرائیلپرستان اسلامنواز که در جنگ زرگری با آمریکا و اسرائیل تخصص دارند و خود را مدافع حقوقبشر میخوانند با هدف تبدیل زباله به رهبر تبلیغات خود را آغاز کردند. نخست خبر اهدای «جایزه» به شیرین عبادی در پاریس انتشار یافت، سپس «حاج سیدجوادی»، از طرفداران [امام] خمینی و قانون توحش جمکران به یاوهگوئی در سایت «عصرنو» پرداخته از شیرین عبادی درخواست کرد تا برای «مبارزه» به ایران بازگردد! و اینگونه بود که ساواک مفلوک جمکران با توسل به همسر عبادی بازارگرمی برای تحفة محفل نوبل را آغاز نمود، و کار به نامة سرشار از بلاهت نرگس توسلی رسید. در این نامه صبیة شیرین عبادی ضمن ارعاب مخاطب پیرامون کنترل همه جانبة ساواک بر ارتباطات، و افتخار به پدر و مادر، از توحش «آزادی ادیان» دفاع جانانه به عمل آورده. ما پیشتر در مورد تقابل آزادی ادیان با آزادیهای انسانی به تفصیل توضیح دادهایم پس اتلاف وقت نمیکنیم. پس از نرگستوسلی نوبت به شادی صدر، از پامنبریهای عبادی رسید که در همان «گویا نیوز» قلم را به دروغ و پوچپردازی بیالاید و «مشروعیت» شیرین عبادی را مطرح کند.
بله به همت حاج سیدجوادی و ساواک جمکران، شیرین عبادی هم در این معرکة خردجال «مشروعیت» یافت، البته در ذهن علیل شادیصدر. ایشان که در دکان حقوقبشر دینی «مید این یو. اس» لنگر انداخته بودند و پس از ناکامی برنامة کودتای هیزاکسلنسی به عنوان «مخالف» راهی فرنگ شدند، بلافاصله از سوی مستر عنایت فانی مورد عنایت قرار گرفته مزخرفات محفل احترام به ادیان را به مخاطب حقنه کردند. تمام این جاروجنجال به موازات لاتبازی البرداعی در مصر به راه افتاده.
البرادعی که به پاس ارائة گزارشهای مطلوب در مورد عراق زمینة تهاجم نظامی به این کشور را فراهم آورد، پس از دریافت نوبل صلح و پایان پیشخدمتی در سازمان بینالمللی انرژی اتمی راهی مصر شده و با آدمکشان «اخوانالمسلمین»، جیرهخواران سنتی انگلستان «اوپوزیسیون» به راه انداخته! و خلاصه گویا برای شیرین عبادی هم چنین مأموریتی در نظر گرفته شده که اینروزها ایشان از «مشروعیت» برخوردار شدهاند.
آفرینها، صدهزاران بر سگ خونخوار ما
پیش از ادامة مطلب یادآور شویم که ترور انورسادات در مصر و اشغال سفارت آمریکا در تهران و بمبگذاری در بغداد که به جنگ منجر شد، پس از پیروزی حزب محافظه کار انگلستان صورت گرفت و از آنجا که حزب محافظه کار دوباره به قدرت رسیده، بعضیها رویای بازگشت به دوران تاچر روشنضمیرشان را در سر میپرورانند و شاید به همین دلیل بود که دیوید کامرون پس از دیدار با کرزای از مسافرت به عراق خودداری کرد. میدانیم که سربازان بریتانیائی برای تأمین «ثبات و امنیت» در این کشور مصیبت زده جانفشانیها کردهاند و اگر دیوید کامرون هنگام تهاجم به بانک مرکزی عراق در محل حضور میداشت، «پرستیژ» بریتانیا برباد میرفت! اما از آنجا که تونی بلر در کردستان به دلالی و پااندازی و دریافت حقوحساب جهت ایجاد کشور مستقل کردستان اشتغال دارد، حضور کامرون الزامی نبود. از مطلب دور افتادیم! پس بگذریم و بازگردیم به تاجزاده. این فرد که به دلیل ازدواج با خواهر آخوند محتشمی جنایتکار مدارج ترقی در حکومت سفلهپرور و اوباشنواز جمکران را به سرعت نور پیموده، امروز نیز از جمله زندانیان تزئینی حکومت به شمار میرود که پس از تحمل رنج فراوان گویا به «مرخصی» تشریف آوردهاند.
شکمبه و دهن سگ، بلی سزا بسزاست
تاج زاده، همچون موسویان و مهدی هاشمی از همان موشهای ناقل طاعون است که پس از ابتلای همگان به طاعون خود راه گریز در پیش میگیرند. نامة ایشان تحت عنوان قبیلهنواز «پدر، مادر ما باز هم متهمایم» انتشار یافته و به «ندا آقاسلطان» تقدیم شده، چرا که فعلاً باد در این مسیر میوزد. محورهای این نامة گوسالة پسند، تجلیل از آمریکا به عنوان مدافع دمکراسی، در ترادف قرار دادن روسیه با حکومت جمکران، ستایش از امام، انقلاب، قانون اساسی حکومت، به ارزش گذاردن «زندان»، به عنوان مکان تفکر و گفتگو و تمجید از زندانیان تزئینی است. زندانیانی که همچون تاجزاده، فرهیخته و نخبه و باهوشاند و همچون تاجزاده ادعا میکنند، یک نظام استعماری و خدامحور میتواند حقوقبشر را رعایت کند! بیانیة شمارة 18 موسوی نیز جز این نمیگوید. مسلماً چنین ژاژهائی فقط در چنتة حماقت و رذالت امثال تاجزاده و موسوی یافت میشود آنهم به دلیل برخورداری از معرفت و شناخت علمی.
به گزارش رادیوفردا، مصطفی تاجزاده از اینکه به وحشیگری دادگاههای انقلاب اعتراض نکرده و هنگام دستگیری آیتالله شریعتمداری خفقان اختیار نموده ابراز تأسف کرده! ناقل طاعون سپس گوی بلورین به دست گرفته میگوید، کشتوکشتارهای دهة شصت میتوانست به صورت دیگری رقم بخورد، ولی توضیح نمیدهد که «صورت دیگر» چه میتوانست باشد! به عبارت دیگر این شارلاتان بازار اصفهان که یک پا در ساواک دارد و یک پا در گروه تروریستهای بهزاد نبوی و حزب منفور مشارکت، فواید «ابهام» را نیک میشناسد، چرا که 31 سال است از لجنزار ابهام تغذیه میکند.
ز پوز وز شکم و طلعت تو خود پیداست
تاجزاده همچون دیگر فعلة حکومت به زندانستائی مشغول شده مینویسد، «فرصتی» دست داد که بر گذشته تأمل کنم. به زبان سادهتر، در نامة این شیاد زندانهای حکومت اسلامی محل مناسبی جهت تأمل و تفکر و گفتگو به شمار میرود! یکوقت فکر نکنید تاجزاده قصد به ارزش گذاشتن زندان جمکران را دارد! ابداً! این تحفة بازار اصفهان برای «شکوفائی نظام» قیام کرده و در همسوئی کامل با بازجویان زندان به «اصل نظام» توحش وفادار مانده. خلاصه زندان فرصتی فراهم آورده تا این موجود فرصتطلب به «گفتگو» و تبادلنظر با بازجوهای ساواک بپردازد. این است گفتگوی توحشها:
«حوادث خونین دهه شصت میتوانست به گونهای دیگر رقم بخورد [...] تجربه زندان [...] نتوانست فرصت و امکان گفت وگو را از من دریغ دارد [...] حتی در دشوارترین شرایط [...] من و دوستانم [که] به دلیل فعالیت در جهت پویایی و شکوفایی [نظام] به زندان افتاده بودیم با بازجویان در باره اصل نظام اختلاف نداشتیم و همین مسأله مشترک میتوانست نقطه آغاز گفتوگوی ما باشد[...]»
چه خوب! تاجزاده یک ساواکی حکومت است که در زندان به وراجی با همپالکیهایاش پرداخته و پس از 31 سال که از استقرار این حکومت نفرت و ادبار میگذرد به یاد آورده که «این نظام» با «وعدههای» خمینی دجال در پاریس ناسازگار است! بله، موسوی جلاد پیرو «خط امام» است، و تاجزادة قواد پیرو وعدههای این روانپریش شیفتة قدرت:
«این نظام کجا با وعدههای امام در پاریس [...] سازگار است؟»
عجیب است که شوهرخواهر محتشمیپور پس از گذشت سه دهه به یاد وعدههای خمینی در نوفل لوشاتو افتاده! ولی جای تعجب ندارد! کل این نامه بر مجیزگوئی از آمریکا و تمجید از حکومت اسلامی و قوانین متحجر آن تمرکز یافته و به دلیل بیشعوری تاجزاده رعایت حقوق بشر و منع شکنجه هم در قانون اساسی سنگسار و قصاص گنجانده شده. وقت این وبلاگ را بیش از این تلف نمیکنیم، تاج زاده در واقع به بازنشخوار مزخرفات محمد خاتمی، از جمله کوفتن بر طبل اصل 27 قانون اساسی مشغول است. با این تفاوت که شیاد اردکان به دلیل سردادن عربدة نبرد با آمریکا نمیتواند زبان به ستایش ارتش جنایتکار کشوری بگشاید که در برابر دیدگان جهانیان به بهانة واهی به عراق لشکرکشی کرده، تا امثال مقتدی صدر و عبدالعزیز حکیم را بجای صدام حسین بنشاند. اما تاجزاده به دلیل برتری در پفیوزی از چنین توانائیهائی برخوردار شده.
دستاورد آنگلوساکسونها در عراق جز تاراج، ویرانی، سرکوب اقلیتهای مذهبی، ممنوعیت مشروبات الکلی، قتل همجنسگرایان، تحمیل مقدسات شیعیان به جامعه و تبدیل انفجار بمب به روزمرة ملت عراق چیست؟ برگزاری انتخابات! و از آنجا که آمریکا در عراق انتخابات برگزار کرده این آمریکا حتماً خیلی خوب و دوستداشتنی شده. آن آمریکای بد علیه «دولت مصدق» کودتا کرد، این آمریکای خوب که خاک عراق را به توبره کشیده و به زور سرنیزه یک حکومت اسلامی به ملت عراق تحمیل کرده، چه انتخاباتی برگزار میکند! تاج زاده و همة چارپایان طویلة مککارتی از شفافیات این انتخابات حظ کردهاند! به ویژه که این انتخابات در پناه نور الهی سرنیزة ارتش یانکیها و با «حضور اکثریت» و آخوندها برگزار میشود:
«امروز آمریکا دیگر آن آمریکایی نیست که ملت ما آن را با کودتای 28 مرداد [...] میشناخت، بلکه آمریکایی است که انتخابات عراق زیر برق سرنیزه های ارتش او با چنان شفافیتی برگزار میشود که حضور اکثریت ملت و حمایت مرجعیت شیعه و روحانیت اهل سنت را به دنبال دارد[...]»
از قدیم گفتهاند «سگ عاشق به از شیران هشیار!» به این گوسالة ننهحسن باید بگوئیم این امر نشان مزدوری مراجع شیعه و همراهیشان با اشغالگر است، نه نشان شفافیت انتخابات! در ایران نیز از قضای روزگار همین شرایط در قالب نعل وارونه محقق شده و انقلاب شکوهمند سرکار و دیگر جیرهخواران استعمار، در واقع کودتای ارتش ناتو بر علیه ملت ایران و دولت شاپور بختیار بود. اینبار که با بازجوهای ساواک به «گفتگو» نشستید به همکارانتان بگوئید که ملت ایران آمریکا را دشمن خود میداند، نه بر اساس شایعات سازمان سیا که از زبان خمینی دجال آمریکا را «دشمن اسلام» معرفی میکند، و نه فقط به دلیل کودتای 28 مرداد، که خصوصاً به دلیل کودتای ننگین 22 بهمن 1357. همان رخدادی که در ادبیات مبتذل جیرهخواران غرب «انقلاب پرشکوه» اسلامی خوانده میشود:
«در نظام برخاسته از آن انقلاب باشکوه [...] قانون اساسی [...] سند حقوق و آزادیهای شهروندان است و اجرای اصل27 و دیگر اصول حقوق بشری آن[...]»
به این بخش از نامه که میرسیم تازه متوجه میشویم نویسندة آن تا چه حد از نعمت بلاهت و وقاحت برخوردار است؛ آنقدر که حتی مخاطب خود را هم احمق میانگارد! تاجزاده در کمال حماقت حقوقبشر را با حقوق الهی و معنوی در ترادف قرار داده مینویسد، در سال 57 ایرانیان خواهان این نظام نبودند! بله، تاج زاده مسلماً میداند در سال 57 ایرانیان خواهان کدام نظام بودند، و خواست ایرانیان نیز همان نظامی باید باشد که خمینی در نامة ابلهانهاش به گورباچف مطرح کرده بود! و البته این نامه هیچ ارتباطی با وعدههای امام سیزدهم در پاریس نداشت. امام روشنضمیر موسوی همچنان که شاهدیم به تعداد پشمهای ریش کثیفشان «خط» و «حکومتاسلامی» داشتند که هر یک در تضاد با دیگری قرار میگرفت، و پیروانشان نیز برای معرفی «نظامشان» در تناقضگوئی به آن دجال تأسی میکنند. خلاصة مطلب «نظام» مطلوب چارپایان طویلة مککارتی جز ابهام و تناقض هیچ نیست:
«[...] چگونه میتوان این نظام را با نظامی یکسان دانست که ویژگیهای آزادی خواهانه، معنوی و الهی آن در نامة تاریخی رهبر فقید انقلابش به گورباچف تشریح شده[...] این نظامی نیست که ایرانیان در سال57 خواهان استقرار آن بودند.»
تاجزاده درست میگوید! ملت ایران هرگز خواهان کودتا نبوده، و نخواهد بود. این کودتاچیان هستند که کودتای ناتو را «انقلاب اسلامی» خواندند و امروز به زبان بیزبانی از اشغال کشور عراق تمجید میکنند تا بتوانند حکومت نکبت و ادبار خدامحور را با حکومتهای ماتریالیست در ترادف قرار دهند:
«شبیهسازی جمهوری اسلامی با حکومتهای استبدادی و فاسد کمونیستی همان نقطهای بود که بازجویان هنگام دفاع از نظام مورد نظرشان در آن کم میآوردند [...]»
درست است که استبداد قابل توجیه نیست اما مزدوری برای سازمان سیا با شعار «معنویت»، و دریافت بنزین از امارات برای «نبرد با آمریکا» و زمینه سازی برای اسرائیل در هیچ کشور کمونیستی مشاهده نشده. این قماش کالا فقط در دکان سازمان تقدسپرور سیا یافت میشود که افغانستان را به مرکز تولید مواد مخدر تبدیل کرده و امثال تاج زاده را که 30 سال عربدة «مرگ بر آمریکا» سر دادند تا ملت ایران را سرکوب کنند، امروز به عنوان مدافع دمکراسی در ویترین گذارده! اینهمه تا ایشان نیز به نوبة خود زبان به ستایش از آمریکا بگشایند، کودتای آمریکا را انقلاب بخوانند و در کمال بیشرمی قانون اساسی حکومت توحش را ضامن دمکراسی معرفی کنند:
«نظامی که ما برای برپایی آن انقلاب کردیم و به قانون اساسی آن رأی دادیم، غیر از [این نظام] است [...] جنگ تحمیلی نگذاشت که این راه را تا مرحلة گسست کامل از شیوههای غیر دموکراتیک پیگیری کنیم.»
مگر تا پیش از جنگ سرکار در مسیر دمکراسی گام برمیداشتید که «جنگ تحمیلی نگذاشت» به این «راه» ادامه دهید؟ نکند راه ماشاالله قصاب و زهرا خانوم را در بهارآزادی فراموش کردهاید؟ این همان «کژراهة» امام آدمخوارت است که در همین نامه نیز تداوم یافته! چه شیوهای غیردمکراتیکتر از اینکه یک لات چاقوکش به نام تاجزاده، به حکم نوچگی آخوند محتشمیپور، ضمن توجیه اشغال نظامی کشور عراق، قانون اساسی حکومت اسلامی را هم دمکراتیک معرفی کند؟ یا همچون موسوی شیاد حقوقبشر را «خداداد» بخواند!
بیانیة شمارة 18 موسوی را از دست ندهید! موسوی در این بیانیة عوامفریبانه میگوید، حقوق بشر مورد تأئید جنبش سبز است. اما نخست این «حقوق» را برخاسته از خردجمعی، و سپس «خدادادی» دانسته، نه انسانمحور! به این ترتیب آنچه در منشور جنبش سبز، «حقوق بشر» خوانده میشود، از مفهوم واقعی و معاصر خود تهی شده، و هیچ ارتباطی با اعلامیة جهانی حقوقبشر نخواهد داشت. در واقع موسوی جلاد همچون موریانه به جویدن مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر پرداخته و عملیات پوچاندن ایشان را سایت بیبیسی و دیگر شاخکهای سازمان سیا در بوق گذاشتهاند:
«استقرار و تضمین موازین حقوق بشر به عنوان یکی از مهمترین دستاوردهای بشری و حاصل خرد جمعی همه انسانها مورد تأیید و تأکید جنبش سبز است و این حقوق خدادادی است[...]»
این مزخرفات از معجزات نشست «بیلدربرگ» باید باشد! اما در واقع یکی از مهمترین معجزات نشست کذا اینست که اگر امروز یک سگ ولگرد احمدینژاد را گاز بگیرد، بلافاصله «رادیوفردا» و دیگر شاخکهای سازمان سیا با او یک مصاحبه ترتیب خواهند داد، تا اعضای گروه «جیکال» به ویژه شخص برنارهانریلوی، برای ایراد سخنرانی از او دعوت به عمل آورد، و مسلماً سگ کذا چندین جایزه هم از دفترودستک وابسته به واتیکان و کلیسای کانتربری دریافت خواهد کرد. سپس شاهد انتشار بیانیهها و نامههای سرگشادة سگ محبوب در سایتهای فارسی زبان سازمان سیا خواهیم بود و اگر شهرداری محل اقدام به جمعآوری سگهای ولگرد کند بلافاصله شیون کاترین اشتون و هیلاری کلینتون، و اعتراض 56 کشور را خواهیم شنید، و فرانس پرس و دیگر بوقهای جنگفروشان شایع میکنند که سگ کذا به دلیل اعتراض به تقلب مورد آزار و شکنجه قرار گرفته. مسلم بدانیم که نویسندگان زبردست و قلم به مزد چندین رمان «فانتاستیک ـ سوررئالیست» پیرامون این پرسوناژ «حقطلب» قلمی خواهند کرد و به احتمال زیاد کنیزکان «هنرمند» و خوشذوق ارسالی حاج اکبر به غرب نظیر «شیرین نشاط»، «مرجان ابراهیمی» یا دیگران فیلمی هم بر اساس بیبیگوزکهای حوزة دلار میسازند که ابتدا در فستیوال ونیز و سپس در فستیوال برلن و کن «مجوز» شده، یعنی جایزه خواهد گرفت و خوشحال و خندان پای به فستیوال «سان دنس» میگذارد، و کوتاه کلام آنکه معجزات «بیلدربرگ» پایان ندارد. اما از آنجا که تاجزاده همچون موسوی از سگهای هار استعمار است و جز مزخرفبافی و دمجنبانی برای آمریکا «هنری» نداشته و ندارد، مسلماً از ایشان برای شرکت در فستیوال «سگ دنس» دعوت به عمل خواهند آورد.
مشتی سگان نگر که بهم درفتادهاند
پس از نهائی شدن قرارداد «خط لولة صلح» آب در لانة مورچگان افتاده! 31 سال است حکومت اسلامی برای تأمین منافع ارباباناش در غرب ملت ایران را به گروگان گرفته و امروز که پایههای این حکومت دستنشانده به لرزه درآمده و مزدوران سرشناس غرب همچون موسویان و مهدی هاشمی به دامان ارباب پناه بردهاند، تاجزادة منفور در «رادیوفردا»، ضمن تجلیل از «دستاوردهای درخشان نسل انقلاب پرشکوه» برای جنایات 10 سال اول حکومت پوزش میطلبد، و همزمان کاترین اشتون که در برابر نقض آشکار حقوقبشر در بریتانیا، هلند و ... و دیگر کشورهای اروپای غربی همواره کور و کر و لال بوده، ناگهان مدافع حقوق بشر از آب در میآید، موسوی طرفدار حقوقبشر خدادادی شده، و هیلاری کلینتون هم بردهفروشی را نکوهش میکند! فرصت را از دست ندهیم، میباید به حکومت اسلامی و ارباباناش در غرب تفهیم کرد که ایران متعلق به ایرانیان است، نه ملکمطلق توهمات و باورهای ایرانینمایان!
جرم ملت ایران «انسان بودن» است! به همین دلیل حکومت اسلامی جامعة ایران را به یک زندان «زنانه ـ مردانه» تبدیل کرده، و هر روز در خیابانها زندانیان را مورد بازجوئی هم قرار میدهد. نخستین و مهمترین گام در راه مبارزه با این حکومت انسانستیز خروج از سنگر حق و باطل جهت تأکید بر حقوق انسانی ملت ایران است. به همین دلیل میباید مبارزه را از «پوشش تحمیلی» آغاز کنیم تا زن ایرانی از زنجیر اسارت «سنگر حق» آزاد شود. روسریها را بردارید! کسی که حق انتخاب پوشش ندارد، کسی که همچون زندانیان هر روز مورد بازجوئی گشتهای مختلف «الله» قرار میگیرد، چگونه میتواند از حق انتخاب رئیس قوة مجریه برخوردار باشد؟ حق انتخاب پوشش یک حق انسانی است که بر دیگر حقوق الویت دارد، چرا که محل تقاطع حریمخصوصی و حریم اجتماعی به شمار میرود. به عبارت دیگر، در یک جامعة انسانی هیچ کس حق ندارد «حق انتخاب پوشش» را از افراد سلب نماید، حریم خصوصی آنان را مورد تجاوز قرار داده و بازجوئی را به روزمرهشان تبدیل کند و در چنین شرایطی، همچون شیرین عبادی منفور و شرکای آخوندپرستاش برای برگزاری انتخابات سالم، آزاد و دمکراتیک کمیته و دفتر و دستک به راه بیاندازد!
در حکومتی که انسان از حق انتخاب پوشش محروم است، «انتخابات» نمیتواند برگزار شود. برپائی «انتخابات» به مفهوم معاصر کلمه، ویژگی نظامهای انسانمحور است. در حکومت خدامحور و قرونوسطائی که دستیابی به اهداف مادی و مطالبات انسانی فاقد اهمیت «معرفی» میشود، برگزاری «انتخابات» جز شیادی و شبیهسازی استعماری هیچ نخواهد بود. در این راستا، اعتراضات موسوی و شیخ کروبی به «تقلب» در یک شعبدة عوامفریبانه فقط نشان از بیشرمی و شارلاتانیسم ایندو عامل ایرانستیز دارد:
«نبايد نان و آب مردم فراهم شود، ولي بيحجابي باشد [...] نکند سپاهي باشيم، اما چپ بزنيم[...]»
این سخنان بیشرمانة آخوند محمد یزدی، رئيس شورايعالي جامعة مدرسين حوزه علمية قم خطاب به فرماندهان سپاه است که با کد: 8903-14452 در ایسنا، مورخ 23 خردادماه 1389 انتشار یافته. امروز متن سخنرانی ابلهانة 19 سال پیش علیخامنهای در ستایش چادرسیاه در «فارسنیوز» انتشار یافت. روز گذشته آخوندها صافیگلپایگانی و محمدیزدی به دفاع از بردگی و انقیاد زن برخاستند، و موسوی جلاد نیز ضمن صدور بیانیه، برای «صانعی» و دیگر آخوندهای جنایتکار ابراز نگرانی کرد! و اما پاسدار شریعتمداری در کیهان، مورخ 25 خردادماه 1389، تجاوز به حریم خصوصی ایرانیان را «واجب شرعی» دانسته، البته به بهانة مخالفت با اظهارات احمدینژاد! تهاجم همه جانبة ملایان و اصلاحطلبان منفور به زن ایرانی، و عدم موضعگیری دولت در برابر حجاب نشان از شکاف در رأس هرم قدرت دارد. فریب بیانیة مزورانة میرحسین موسوی را نخوریم! با استفاده از تزلزل حاکمیت آخوند، زیر بنای «سنگرحق» استعماری، یعنی پوشش اجباری زن میباید مورد تهاجم قرار گیرد. روسریها را بردارید! روسریها را بردارید! دولت نمیتواند چند میلیون زن را به «جرم» دفاع از حقوق مسلم انسانیشان زندانی کند. به چند دلیل، نخست اینکه دولت برای دستگیری میلیونها نفر نیروی انتظامی کافی در اختیار ندارد، از این گذشته، هیچ دولتی در جهان از امکانات کافی جهت دستگیری و بازداشت میلیونها نفر برخوردار نیست.
در نشست اخیر «بیلدربرگ» خارج از توافق بر سر تجزیة کشور عراق، و تبدیل کشور افغانستان به «معدن»، پیرامون جنگافروزی در ایران نیز توافق کلی به عمل آمده. این است دلیل صدور قطعنامة 1929 بر علیه ملت ایران، تشویق تجزیهطلبان در کشور فرانسه و حضور رزمناو دوگل در آبهای خلیج فارس! و این است دلیل انتشار بیانیة مضحک موسوی و نامة بیشرمانة تاجزاده در سایت «رادیوفردا». نامهای در ستایش از آمریکا و آنچه او «برگزاری انتخابات شفاف زیر سرنیزة ارتش آمریکا» در عراق میخواند.
حضرات پس از سیسال واژگوننمائی و سر دادن عربدة «نه سازش نه تسلیم، نبرد با آمریکا»، به این نتیجه رسیدهاند که بدون حضور ارتش آمریکا نمیتوان انتخابات شفاف برگزار کرد! البته در لجنزار همین تئوکراسی موجود که قوانین سنگسار و قصاص و تعدد زوجات بر آن حاکم است. جنجال موسوی جلاد پیرامون «تقلب» در انتخابات، و پافشاریهای حزب مفلوک توده بر این توهم که در یک تئوکراسی میتوان «انتخابات آزاد» برگزار کرد از همین نیاز مبرم سرچشمه میگیرد: توجیه حضور نظامی آمریکا در عراق و معرفی ارتش جنایتکار یانکیها به عنوان ضامن تأمین حقوق «مردم»!
بله حزب انگلیسی توده که مدعی «سوسیالیسم علمی» است، در سایت خود آخرین اکتشافاتاش را چنین مطرح میکند که، «خارج از دمکراسی میتوان انتخابات برگزار کرد.» ما هم به چپنمایان جیرهخوار لندن میگوئیم، مراسمی که «خارج از دمکراسی» به عنوان «انتخابات» برگزار میشود، فقط عوامفریبی و شبیهسازی است. این نمایشات اگر همچون مراسم جمکران در چارچوب یک نظام خدامحور به راه افتد، هرگز هدفی جز کسب مشروعیت برای حکومت توحش نداشته، ندارد و نخواهد داشت. قانون اساسی حکومت اسلامی خود ناقض اصلی «حقوق انسانی» است، و سردمداران این حکومت با تکیه بر این چارچوب ابهام و توحش و به پیروی از آن پیرمرد «بیابانی وحشی» عملکرد سیاسیشان را برای خوشنودی دو پدیدة موهوم، یعنی «خدا» و «مردم» توجیه کرده، خود را در برابر ملت ایران پاسخگو نمیبینند. کوروکر که نیستید! فراموشی هم نگرفتهاید! سخنرانیهای خمینی دجال و به ویژه سخنرانی علیخامنهای، رئیس جمهور «محبوب» و «مردمی» در مجمع عمومی سازمان ملل را از یاد بردهاید؟
چه کسی جنگ را «نعمت الهی» میدانست و تحریمها را باعث پیشرفت؟ خمینی نبود که سخنان ابلهانهاش اخیراً در سایت پاسدار رضائی، یا همان تابناک انتشار یافت؟ علیخامنهای نبود که در سازمان ملل جهت توجیه تداوم جنگ استعماری با عراق میگفت، «ما به نام خدا انقلاب کردیم، و در راه خدا جنگ را ادامه میدهیم؟» این جانور وحشی هم بر اساس آمار وزارت کشور در این حکومت، به صدارت میرحسین موسوی با 90 درصد آراء ارواح شکمش «انتخاب» شده بود. ایرانیان به این لات جنایتکار رأی داده بودند؟! حتماً رأیدهندگان به خامنهای همانها بودند که سال گذشته هم به میرحسین موسوی «رأی» دادند تا راه مزدوری خمینی ادامه یابد! پاسخ به پیامهای خوانندگان گرامی را به وبلاگهای بعد موکول میکنیم، و میپردازیم به پیامدهای نشست اعضای «بیلدربرگ» از جمله صدور قطعنامة 1929!
دو روز پس از صدور «قتلنامه»، آخوند ابراهیمی که در جایگاه نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی کشور مصیبتزدة ایران نشسته، ضمن اشاره به «بازرسی» کشتیهای حکومت جمکران که در قطعنامة جدید گنجانده شده تأکید کرد، اگر در تنگة هرمز و خلیج فارس برای «ما» ایجاد مزاحمت کنند، دست روی دست نخواهیم گذاشت. اظهارات ابراهیمی به نقل از «مهرنیوز» در سایت نووستی، مورخ 21 خردادماه سالجاری انتشار یافته. نووستی در ادامة مطلب خود پیرامون شاخوشانه کشیدن مقامات جمکران برای سایهها میافزاید، سعودالفیصل، وزیر امورخارجة عربستان در یک نشست خبری مشترک با هیلاری کلینتون اعلام داشت، بستن تنگة هرمز اعلان جنگ به جهان است! البته وزیر امورخارجة عربستان، همچون دیگر نوکران آنگلوساکسونها از دریچة خاصی به «جهان» مینگرد. جهان این شیخک مفلوک از محدودة کشورهای توطئهگر گوادالوپ یعنی، آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان فراتر نخواهد رفت. یادآور شویم، یک روز پس از نشست خبری سعودالفیصل و هیلاری کلینتن، یعنی در سالروز افتضاحات جمکران، تایمز لندن ادعا کرد، عربستان با موافقت ایالات متحد به هواپیماهای اسرائیل اجازه داده برای حمله به تأسیسات هستهای ایران از آسمان این کشور عبور کنند!
همزمان با انتشار این خبر که توسط عربستان هم تکذیب شد، برنارهانریلوی، از اسرائیلپرستان اسلامنواز و از مدافعان تهاجم نظامی به عراق، به بهانة آشنائی با رهبران جنبشسبز، و در واقع جهت تبلیغ برای «فدرالیسم»، با اوباش سبز و تجزیهطلبان «کنفرانس» به راه انداخت. حال که به فدرالیسم رسیدیم نگاهی داشته باشیم به فدرالیسم عراق، یا بهتر بگوئیم تجزیة گام به گام این کشور که پس از سه ماه عملیات گستردة تروریستی در بغداد با تهاجم به بانک مرکزی این کشور به مرحلهای سرنوشتساز نزدیک میشود: ابتر کردن دولت مرکزی! و مسلم بدانیم این روند استعماری به مرزهای عراق محدود نخواهد ماند.
حال پس از این مقدمة طولانی بپردازیم به نامة سرگشادة تاجزاده که در سایت «رادیوفردا»، مورخ 24 خردادماه 1389 و تحت عنوان، «تاجزاده: از خطاهای خود در دهة اول انقلاب پوزش میخواهم» انتشار یافته. یادآور شویم متن این نامه همچون دیگر نامههای مخالفخوانان حکومت بر پایههای انسانستیزی طویلة مککارتی یعنی تحریف، تخریب، افتخار، پوچپردازی یا بهتر بگوئیم توهین به مخاطب استوار است. و اگر به متن نامة مضحک «نرگس توسلی» در گویانیوز بنگریم خواهیم دید که با نامة تاجزاده محورهای مشترکی دارد.
اینهم از معجزات نشست «بیلدربرگ» باید باشد! در گیرودار معرکة ایالات متحد برای تحکیم جایگاه حکومت جمکران از طریق تحریم اقتصادی ملت ایران، اسرائیلپرستان اسلامنواز که در جنگ زرگری با آمریکا و اسرائیل تخصص دارند و خود را مدافع حقوقبشر میخوانند با هدف تبدیل زباله به رهبر تبلیغات خود را آغاز کردند. نخست خبر اهدای «جایزه» به شیرین عبادی در پاریس انتشار یافت، سپس «حاج سیدجوادی»، از طرفداران [امام] خمینی و قانون توحش جمکران به یاوهگوئی در سایت «عصرنو» پرداخته از شیرین عبادی درخواست کرد تا برای «مبارزه» به ایران بازگردد! و اینگونه بود که ساواک مفلوک جمکران با توسل به همسر عبادی بازارگرمی برای تحفة محفل نوبل را آغاز نمود، و کار به نامة سرشار از بلاهت نرگس توسلی رسید. در این نامه صبیة شیرین عبادی ضمن ارعاب مخاطب پیرامون کنترل همه جانبة ساواک بر ارتباطات، و افتخار به پدر و مادر، از توحش «آزادی ادیان» دفاع جانانه به عمل آورده. ما پیشتر در مورد تقابل آزادی ادیان با آزادیهای انسانی به تفصیل توضیح دادهایم پس اتلاف وقت نمیکنیم. پس از نرگستوسلی نوبت به شادی صدر، از پامنبریهای عبادی رسید که در همان «گویا نیوز» قلم را به دروغ و پوچپردازی بیالاید و «مشروعیت» شیرین عبادی را مطرح کند.
بله به همت حاج سیدجوادی و ساواک جمکران، شیرین عبادی هم در این معرکة خردجال «مشروعیت» یافت، البته در ذهن علیل شادیصدر. ایشان که در دکان حقوقبشر دینی «مید این یو. اس» لنگر انداخته بودند و پس از ناکامی برنامة کودتای هیزاکسلنسی به عنوان «مخالف» راهی فرنگ شدند، بلافاصله از سوی مستر عنایت فانی مورد عنایت قرار گرفته مزخرفات محفل احترام به ادیان را به مخاطب حقنه کردند. تمام این جاروجنجال به موازات لاتبازی البرداعی در مصر به راه افتاده.
البرادعی که به پاس ارائة گزارشهای مطلوب در مورد عراق زمینة تهاجم نظامی به این کشور را فراهم آورد، پس از دریافت نوبل صلح و پایان پیشخدمتی در سازمان بینالمللی انرژی اتمی راهی مصر شده و با آدمکشان «اخوانالمسلمین»، جیرهخواران سنتی انگلستان «اوپوزیسیون» به راه انداخته! و خلاصه گویا برای شیرین عبادی هم چنین مأموریتی در نظر گرفته شده که اینروزها ایشان از «مشروعیت» برخوردار شدهاند.
آفرینها، صدهزاران بر سگ خونخوار ما
پیش از ادامة مطلب یادآور شویم که ترور انورسادات در مصر و اشغال سفارت آمریکا در تهران و بمبگذاری در بغداد که به جنگ منجر شد، پس از پیروزی حزب محافظه کار انگلستان صورت گرفت و از آنجا که حزب محافظه کار دوباره به قدرت رسیده، بعضیها رویای بازگشت به دوران تاچر روشنضمیرشان را در سر میپرورانند و شاید به همین دلیل بود که دیوید کامرون پس از دیدار با کرزای از مسافرت به عراق خودداری کرد. میدانیم که سربازان بریتانیائی برای تأمین «ثبات و امنیت» در این کشور مصیبت زده جانفشانیها کردهاند و اگر دیوید کامرون هنگام تهاجم به بانک مرکزی عراق در محل حضور میداشت، «پرستیژ» بریتانیا برباد میرفت! اما از آنجا که تونی بلر در کردستان به دلالی و پااندازی و دریافت حقوحساب جهت ایجاد کشور مستقل کردستان اشتغال دارد، حضور کامرون الزامی نبود. از مطلب دور افتادیم! پس بگذریم و بازگردیم به تاجزاده. این فرد که به دلیل ازدواج با خواهر آخوند محتشمی جنایتکار مدارج ترقی در حکومت سفلهپرور و اوباشنواز جمکران را به سرعت نور پیموده، امروز نیز از جمله زندانیان تزئینی حکومت به شمار میرود که پس از تحمل رنج فراوان گویا به «مرخصی» تشریف آوردهاند.
شکمبه و دهن سگ، بلی سزا بسزاست
تاج زاده، همچون موسویان و مهدی هاشمی از همان موشهای ناقل طاعون است که پس از ابتلای همگان به طاعون خود راه گریز در پیش میگیرند. نامة ایشان تحت عنوان قبیلهنواز «پدر، مادر ما باز هم متهمایم» انتشار یافته و به «ندا آقاسلطان» تقدیم شده، چرا که فعلاً باد در این مسیر میوزد. محورهای این نامة گوسالة پسند، تجلیل از آمریکا به عنوان مدافع دمکراسی، در ترادف قرار دادن روسیه با حکومت جمکران، ستایش از امام، انقلاب، قانون اساسی حکومت، به ارزش گذاردن «زندان»، به عنوان مکان تفکر و گفتگو و تمجید از زندانیان تزئینی است. زندانیانی که همچون تاجزاده، فرهیخته و نخبه و باهوشاند و همچون تاجزاده ادعا میکنند، یک نظام استعماری و خدامحور میتواند حقوقبشر را رعایت کند! بیانیة شمارة 18 موسوی نیز جز این نمیگوید. مسلماً چنین ژاژهائی فقط در چنتة حماقت و رذالت امثال تاجزاده و موسوی یافت میشود آنهم به دلیل برخورداری از معرفت و شناخت علمی.
به گزارش رادیوفردا، مصطفی تاجزاده از اینکه به وحشیگری دادگاههای انقلاب اعتراض نکرده و هنگام دستگیری آیتالله شریعتمداری خفقان اختیار نموده ابراز تأسف کرده! ناقل طاعون سپس گوی بلورین به دست گرفته میگوید، کشتوکشتارهای دهة شصت میتوانست به صورت دیگری رقم بخورد، ولی توضیح نمیدهد که «صورت دیگر» چه میتوانست باشد! به عبارت دیگر این شارلاتان بازار اصفهان که یک پا در ساواک دارد و یک پا در گروه تروریستهای بهزاد نبوی و حزب منفور مشارکت، فواید «ابهام» را نیک میشناسد، چرا که 31 سال است از لجنزار ابهام تغذیه میکند.
ز پوز وز شکم و طلعت تو خود پیداست
تاجزاده همچون دیگر فعلة حکومت به زندانستائی مشغول شده مینویسد، «فرصتی» دست داد که بر گذشته تأمل کنم. به زبان سادهتر، در نامة این شیاد زندانهای حکومت اسلامی محل مناسبی جهت تأمل و تفکر و گفتگو به شمار میرود! یکوقت فکر نکنید تاجزاده قصد به ارزش گذاشتن زندان جمکران را دارد! ابداً! این تحفة بازار اصفهان برای «شکوفائی نظام» قیام کرده و در همسوئی کامل با بازجویان زندان به «اصل نظام» توحش وفادار مانده. خلاصه زندان فرصتی فراهم آورده تا این موجود فرصتطلب به «گفتگو» و تبادلنظر با بازجوهای ساواک بپردازد. این است گفتگوی توحشها:
«حوادث خونین دهه شصت میتوانست به گونهای دیگر رقم بخورد [...] تجربه زندان [...] نتوانست فرصت و امکان گفت وگو را از من دریغ دارد [...] حتی در دشوارترین شرایط [...] من و دوستانم [که] به دلیل فعالیت در جهت پویایی و شکوفایی [نظام] به زندان افتاده بودیم با بازجویان در باره اصل نظام اختلاف نداشتیم و همین مسأله مشترک میتوانست نقطه آغاز گفتوگوی ما باشد[...]»
چه خوب! تاجزاده یک ساواکی حکومت است که در زندان به وراجی با همپالکیهایاش پرداخته و پس از 31 سال که از استقرار این حکومت نفرت و ادبار میگذرد به یاد آورده که «این نظام» با «وعدههای» خمینی دجال در پاریس ناسازگار است! بله، موسوی جلاد پیرو «خط امام» است، و تاجزادة قواد پیرو وعدههای این روانپریش شیفتة قدرت:
«این نظام کجا با وعدههای امام در پاریس [...] سازگار است؟»
عجیب است که شوهرخواهر محتشمیپور پس از گذشت سه دهه به یاد وعدههای خمینی در نوفل لوشاتو افتاده! ولی جای تعجب ندارد! کل این نامه بر مجیزگوئی از آمریکا و تمجید از حکومت اسلامی و قوانین متحجر آن تمرکز یافته و به دلیل بیشعوری تاجزاده رعایت حقوق بشر و منع شکنجه هم در قانون اساسی سنگسار و قصاص گنجانده شده. وقت این وبلاگ را بیش از این تلف نمیکنیم، تاج زاده در واقع به بازنشخوار مزخرفات محمد خاتمی، از جمله کوفتن بر طبل اصل 27 قانون اساسی مشغول است. با این تفاوت که شیاد اردکان به دلیل سردادن عربدة نبرد با آمریکا نمیتواند زبان به ستایش ارتش جنایتکار کشوری بگشاید که در برابر دیدگان جهانیان به بهانة واهی به عراق لشکرکشی کرده، تا امثال مقتدی صدر و عبدالعزیز حکیم را بجای صدام حسین بنشاند. اما تاجزاده به دلیل برتری در پفیوزی از چنین توانائیهائی برخوردار شده.
دستاورد آنگلوساکسونها در عراق جز تاراج، ویرانی، سرکوب اقلیتهای مذهبی، ممنوعیت مشروبات الکلی، قتل همجنسگرایان، تحمیل مقدسات شیعیان به جامعه و تبدیل انفجار بمب به روزمرة ملت عراق چیست؟ برگزاری انتخابات! و از آنجا که آمریکا در عراق انتخابات برگزار کرده این آمریکا حتماً خیلی خوب و دوستداشتنی شده. آن آمریکای بد علیه «دولت مصدق» کودتا کرد، این آمریکای خوب که خاک عراق را به توبره کشیده و به زور سرنیزه یک حکومت اسلامی به ملت عراق تحمیل کرده، چه انتخاباتی برگزار میکند! تاج زاده و همة چارپایان طویلة مککارتی از شفافیات این انتخابات حظ کردهاند! به ویژه که این انتخابات در پناه نور الهی سرنیزة ارتش یانکیها و با «حضور اکثریت» و آخوندها برگزار میشود:
«امروز آمریکا دیگر آن آمریکایی نیست که ملت ما آن را با کودتای 28 مرداد [...] میشناخت، بلکه آمریکایی است که انتخابات عراق زیر برق سرنیزه های ارتش او با چنان شفافیتی برگزار میشود که حضور اکثریت ملت و حمایت مرجعیت شیعه و روحانیت اهل سنت را به دنبال دارد[...]»
از قدیم گفتهاند «سگ عاشق به از شیران هشیار!» به این گوسالة ننهحسن باید بگوئیم این امر نشان مزدوری مراجع شیعه و همراهیشان با اشغالگر است، نه نشان شفافیت انتخابات! در ایران نیز از قضای روزگار همین شرایط در قالب نعل وارونه محقق شده و انقلاب شکوهمند سرکار و دیگر جیرهخواران استعمار، در واقع کودتای ارتش ناتو بر علیه ملت ایران و دولت شاپور بختیار بود. اینبار که با بازجوهای ساواک به «گفتگو» نشستید به همکارانتان بگوئید که ملت ایران آمریکا را دشمن خود میداند، نه بر اساس شایعات سازمان سیا که از زبان خمینی دجال آمریکا را «دشمن اسلام» معرفی میکند، و نه فقط به دلیل کودتای 28 مرداد، که خصوصاً به دلیل کودتای ننگین 22 بهمن 1357. همان رخدادی که در ادبیات مبتذل جیرهخواران غرب «انقلاب پرشکوه» اسلامی خوانده میشود:
«در نظام برخاسته از آن انقلاب باشکوه [...] قانون اساسی [...] سند حقوق و آزادیهای شهروندان است و اجرای اصل27 و دیگر اصول حقوق بشری آن[...]»
به این بخش از نامه که میرسیم تازه متوجه میشویم نویسندة آن تا چه حد از نعمت بلاهت و وقاحت برخوردار است؛ آنقدر که حتی مخاطب خود را هم احمق میانگارد! تاجزاده در کمال حماقت حقوقبشر را با حقوق الهی و معنوی در ترادف قرار داده مینویسد، در سال 57 ایرانیان خواهان این نظام نبودند! بله، تاج زاده مسلماً میداند در سال 57 ایرانیان خواهان کدام نظام بودند، و خواست ایرانیان نیز همان نظامی باید باشد که خمینی در نامة ابلهانهاش به گورباچف مطرح کرده بود! و البته این نامه هیچ ارتباطی با وعدههای امام سیزدهم در پاریس نداشت. امام روشنضمیر موسوی همچنان که شاهدیم به تعداد پشمهای ریش کثیفشان «خط» و «حکومتاسلامی» داشتند که هر یک در تضاد با دیگری قرار میگرفت، و پیروانشان نیز برای معرفی «نظامشان» در تناقضگوئی به آن دجال تأسی میکنند. خلاصة مطلب «نظام» مطلوب چارپایان طویلة مککارتی جز ابهام و تناقض هیچ نیست:
«[...] چگونه میتوان این نظام را با نظامی یکسان دانست که ویژگیهای آزادی خواهانه، معنوی و الهی آن در نامة تاریخی رهبر فقید انقلابش به گورباچف تشریح شده[...] این نظامی نیست که ایرانیان در سال57 خواهان استقرار آن بودند.»
تاجزاده درست میگوید! ملت ایران هرگز خواهان کودتا نبوده، و نخواهد بود. این کودتاچیان هستند که کودتای ناتو را «انقلاب اسلامی» خواندند و امروز به زبان بیزبانی از اشغال کشور عراق تمجید میکنند تا بتوانند حکومت نکبت و ادبار خدامحور را با حکومتهای ماتریالیست در ترادف قرار دهند:
«شبیهسازی جمهوری اسلامی با حکومتهای استبدادی و فاسد کمونیستی همان نقطهای بود که بازجویان هنگام دفاع از نظام مورد نظرشان در آن کم میآوردند [...]»
درست است که استبداد قابل توجیه نیست اما مزدوری برای سازمان سیا با شعار «معنویت»، و دریافت بنزین از امارات برای «نبرد با آمریکا» و زمینه سازی برای اسرائیل در هیچ کشور کمونیستی مشاهده نشده. این قماش کالا فقط در دکان سازمان تقدسپرور سیا یافت میشود که افغانستان را به مرکز تولید مواد مخدر تبدیل کرده و امثال تاج زاده را که 30 سال عربدة «مرگ بر آمریکا» سر دادند تا ملت ایران را سرکوب کنند، امروز به عنوان مدافع دمکراسی در ویترین گذارده! اینهمه تا ایشان نیز به نوبة خود زبان به ستایش از آمریکا بگشایند، کودتای آمریکا را انقلاب بخوانند و در کمال بیشرمی قانون اساسی حکومت توحش را ضامن دمکراسی معرفی کنند:
«نظامی که ما برای برپایی آن انقلاب کردیم و به قانون اساسی آن رأی دادیم، غیر از [این نظام] است [...] جنگ تحمیلی نگذاشت که این راه را تا مرحلة گسست کامل از شیوههای غیر دموکراتیک پیگیری کنیم.»
مگر تا پیش از جنگ سرکار در مسیر دمکراسی گام برمیداشتید که «جنگ تحمیلی نگذاشت» به این «راه» ادامه دهید؟ نکند راه ماشاالله قصاب و زهرا خانوم را در بهارآزادی فراموش کردهاید؟ این همان «کژراهة» امام آدمخوارت است که در همین نامه نیز تداوم یافته! چه شیوهای غیردمکراتیکتر از اینکه یک لات چاقوکش به نام تاجزاده، به حکم نوچگی آخوند محتشمیپور، ضمن توجیه اشغال نظامی کشور عراق، قانون اساسی حکومت اسلامی را هم دمکراتیک معرفی کند؟ یا همچون موسوی شیاد حقوقبشر را «خداداد» بخواند!
بیانیة شمارة 18 موسوی را از دست ندهید! موسوی در این بیانیة عوامفریبانه میگوید، حقوق بشر مورد تأئید جنبش سبز است. اما نخست این «حقوق» را برخاسته از خردجمعی، و سپس «خدادادی» دانسته، نه انسانمحور! به این ترتیب آنچه در منشور جنبش سبز، «حقوق بشر» خوانده میشود، از مفهوم واقعی و معاصر خود تهی شده، و هیچ ارتباطی با اعلامیة جهانی حقوقبشر نخواهد داشت. در واقع موسوی جلاد همچون موریانه به جویدن مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر پرداخته و عملیات پوچاندن ایشان را سایت بیبیسی و دیگر شاخکهای سازمان سیا در بوق گذاشتهاند:
«استقرار و تضمین موازین حقوق بشر به عنوان یکی از مهمترین دستاوردهای بشری و حاصل خرد جمعی همه انسانها مورد تأیید و تأکید جنبش سبز است و این حقوق خدادادی است[...]»
این مزخرفات از معجزات نشست «بیلدربرگ» باید باشد! اما در واقع یکی از مهمترین معجزات نشست کذا اینست که اگر امروز یک سگ ولگرد احمدینژاد را گاز بگیرد، بلافاصله «رادیوفردا» و دیگر شاخکهای سازمان سیا با او یک مصاحبه ترتیب خواهند داد، تا اعضای گروه «جیکال» به ویژه شخص برنارهانریلوی، برای ایراد سخنرانی از او دعوت به عمل آورد، و مسلماً سگ کذا چندین جایزه هم از دفترودستک وابسته به واتیکان و کلیسای کانتربری دریافت خواهد کرد. سپس شاهد انتشار بیانیهها و نامههای سرگشادة سگ محبوب در سایتهای فارسی زبان سازمان سیا خواهیم بود و اگر شهرداری محل اقدام به جمعآوری سگهای ولگرد کند بلافاصله شیون کاترین اشتون و هیلاری کلینتون، و اعتراض 56 کشور را خواهیم شنید، و فرانس پرس و دیگر بوقهای جنگفروشان شایع میکنند که سگ کذا به دلیل اعتراض به تقلب مورد آزار و شکنجه قرار گرفته. مسلم بدانیم که نویسندگان زبردست و قلم به مزد چندین رمان «فانتاستیک ـ سوررئالیست» پیرامون این پرسوناژ «حقطلب» قلمی خواهند کرد و به احتمال زیاد کنیزکان «هنرمند» و خوشذوق ارسالی حاج اکبر به غرب نظیر «شیرین نشاط»، «مرجان ابراهیمی» یا دیگران فیلمی هم بر اساس بیبیگوزکهای حوزة دلار میسازند که ابتدا در فستیوال ونیز و سپس در فستیوال برلن و کن «مجوز» شده، یعنی جایزه خواهد گرفت و خوشحال و خندان پای به فستیوال «سان دنس» میگذارد، و کوتاه کلام آنکه معجزات «بیلدربرگ» پایان ندارد. اما از آنجا که تاجزاده همچون موسوی از سگهای هار استعمار است و جز مزخرفبافی و دمجنبانی برای آمریکا «هنری» نداشته و ندارد، مسلماً از ایشان برای شرکت در فستیوال «سگ دنس» دعوت به عمل خواهند آورد.
مشتی سگان نگر که بهم درفتادهاند
نسخة پیدیاف ـ گوگل
نسخة پیدیاف ـ گوگل(بارگیری)
نسخة پیدیاف ـ لایو
نسخة پیدیاف ـ آدردرایو
نسخة پیدیاف ـ داکستاک
نسخة پیدیاف ـ ایشیو
نسخة پیدیاف ـ باکسنت
نسخة پیدیاف ـ کلمهئو
نسخة پیدیاف ـ زیدو
نسخة پیدیاف ـ مدیافایر
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت