پنجشنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۸۹


باج و بی‌پی!
...
مگر باراک اوباما از جرج‌ بوش کمتر است که 11 سپتامبر خودش را نداشته باشد؟! به هیچ عنوان! از آغاز سال 2000 در ینگه دنیا سنت بر این افتاده که برای هر رئیس جمهور یک فاجعة عظیم به راه اندازند تا ایشان بتوانند نانی به کف آرند و حق و حساب «دوستان» را هم پرداخت کنند. در دورة جرج بوش برج‌های دوقلو در نیویورک را صاف کردند و این عملیات قهرمانانه را به حساب القاعده و طالبان گذاشتند تا ضمن فوت کردن در آستین نوکران مسلمان‌شان، هم لشکرکشی به افغانستان را توجیه کنند،‌ هم اهالی ینگه‌دنیا را بترسانند! پیامدهای شوم این صحنه‌سازی هم در برابرمان قرار گرفته، لشکرکشی به عراق به دلیل «نگرانی» آنگلوساکسون‌ها، تحمیل حکومت اسلامی به افغانستان و عراق،‌ و تهدید و ارعاب مداوم ملت ایران که نه تنها به کودتای ناکام هیزاکسلنسی و شرکای‌شان در ینگه دنیا انجامید که ثابت کرد 85 درصد جمعیت عاقل و بالغ و رشید کشور ایران در نمایشات مهوع شبیه‌سازی انتخابات حکومت جمکران شرکت کرده‌اند، چرا که «رابرت گیتس» چنین فرمودند.

حال که سخن به «انتخابات» کشید، باز هم تکرار می‌کنیم که در تئوکراسی نمی‌توان انتخابات بر پا کرد! حکومتی که حریم‌ خصوصی افراد را به رسمیت نمی‌شناسد و 31 سال است بازجوئی، مزاحمت، تنبیه بدنی، تحقیر و باج‌گیری را به روزمرة ملت ایران تبدیل کرده نمی‌تواند مدعی مراجعه به آراء عمومی جهت ادارة امور کشور باشد. این حکومت، همچون حکومت کودتاچیان حماس، تحریم‌های اقتصادی اربابان‌ غربی‌اش را دلیلی بر مشروعیت خود نشان می‌دهد و برای تحکیم پایه‌های همین حکومت است که در پی صدور قطعنامة 1929، اروپا و ایالات متحد اعمال تحریم‌های اقتصادی یکجانبه بر ایران را در دستورکار خود قرار داده‌اند. امروز دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا که در نشست اتحادیة اروپا در بروکسل حضور بهم رسانده بود اعلام داشت، «هدف ما تشدید تحریم‌ها علیه ایران است.»

مفهوم صریح سخنان دیوید کامرون چنین است: در رابطه با ایران، دولت بریتانیا خواهان گسترش هر چه بیشتر بازار سیاه از طریق افزایش دلال و واسطه است. در واقع تحریم‌ها دادوستد با شرکت‌ها و مسئولان ایرانی را ممنوع می‌کند، اگر همین شرکت‌ها که مشمول تحریم شده‌اند برای خرید کالاهای موردنیاز خود به دلالان و واسطه‌های «غیرایرانی» متوسل شوند می‌توانند با پرداخت بهای بیشتر و حق و حساب واسطه‌های شریف و محترم نیازمندی‌های خود را بخوبی تأمین کنند. به عبارت دیگر بازمی‌گردیم به دوران امام روشن‌ضمیر میرحسین جلاد که «شفافیت‌شان» چشم خورشید را کور کرده بود. متن بیانیة انسان‌ستیز شمارة 18 موسوی و طرفداری پیر خرفت جماران از «شفافیت» را که فراموش نکرده‌ایم. اینبار رادیو فردا برای تأئید این بیانیة ابلهانه و بی‌سروته، آزاده کیان و مستر «رسول نفیسی» را به صحنه آورده.

آزاده کیان را رها می‌کنیم چون طبق احکام اسلام حق قضاوت ندارد و شهادت‌اش در حد شهادت نیمی از یک مرد است. می‌رویم به سراغ نفیسی که «مرد» است. ایشان ضمن مداحی و «به به و چه چه»، اصل نهم ‌قانون اساسی جمکران را رمز خوشبختی ملت ایران دانسته و مزخرفات دیگری هم سر هم کرده‌اند که ضمن بررسی حقوقی اصل کذا در همین وبلاگ با آن آشنا خواهیم شد.

آقای نفیسی چندی پیش در صدای آمریکا اکبر بهرمانی را برای رهبری جنبش سبز مناسب تشخیص داده بودند و می‌گفتند سوابق موسوی و کروبی خوب نیست! حال نگاهی داشته باشیم به اصل نهم قانون اساسی جمکران که مانند دیگر اصول این مجموعة متناقض، گنگ و مبهم است و حتماً به همین دلیل مورد پسند آقای نفیسی قرار گرفته. در این اصل گوساله‌پسند چنین آمده که، استقلال و آزادی و تمامیت اراضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیراند! و اینکه هیچکس نمی‌تواند به نام آزادی، به استقلال سیاسی و تمامیت ارضی ایران خدشه وارد آورد. همچنین هیچ مقامی حق ندارد به بهانة‌ حفظ استقلال، آزادی‌های مشروع را سلب کند! پس ببینیم این اصل «طلائی» چه‌ها می‌گوید؟ برای پرهیز از اطالة‌ کلام بخش نخست اصل کذا را به صورت شتابزده بنگریم تا برسیم به بخش دوم.

در اصل نهم، «آزادی» به نحوی به محدودة جغرافیائی یعنی به «مکان» پیوند یافته! حال آنکه آزادی و استقلال نمی‌تواند به «سرزمین» ارتباطی داشته باشد! «آزادی» یک ملت چگونه می‌تواند در گرو حفظ مرزهای یک سرزمین قرار گرفته و در چنین چارچوبی مورد بررسی قرار گیرد؟ همچنانکه شاهدیم طی60 سال اخیر مرزهای کشور ما تغییری نیافته و به اصطلاح «تمامیت» ارضی ایران حفظ شده، ولی هیچکس نمی‌تواند حکومت‌هائی را که طی این مدت بر کشور حاکم بوده‌اند آزاد و مستقل بنامد. پس حفظ تمامیت ارضی به هیچ عنوان ارتباطی با آزادی و استقلال نمی‌تواند داشته باشد. به طور مثال اختیار امور مالی حکومت‌های معاصر ایران به دست بانک‌های غربی بوده. و همچنانکه پیشتر هم گفتیم مواد غذائی از حوزة دلار و سوخت مورد نیاز برای توزیع این مواد از مراکز تصمیم‌گیری غرب، و امروز از امارات، یعنی حیاط خلوت آنگلوساکسون‌ها وارد می‌شود. همان اماراتی که هفته‌ای یکبار با عنوان کردن «حق‌مالکیت» خود بر سه جزیرة کذا «تمامیت ارضی» ایران را نیز به زیر سئوال می‌برد! پس در نخستین بخش اصل نهم با مجموعه‌ای سراپا مهمل و مزخرف و بی‌اساس روبرو می‌شویم که گویای «وحشت» قانونگزار از این است که افرادی به قصد تجزیة کشور، «آزادی» مذکور را مورد سوء‌استفاده قرار دهند!

شاید قانونگزار اصل کذا را یک اقدام حقوقی پیشگیرانه تلقی کرده، ولی ردیف کردن واژگان متناقض به هیچ عنوان نمی‌تواند قانونگزاری شمرده شود، چرا که تجزیة کشور در هر حال در ارتباط تنگاتنگ با مسائلی قرار خواهد گرفت که نمی‌توان آن‌ها را در مبحث «آزادی» انسان‌ها در سطح جامعه مطرح کرد. بخش نخست را در همینجا به پایان می‌بریم. در بخش دوم همین اصل «مطلا» می‌خوانیم:

«هيچ‏ مقامي‏ حق‏ ندارد به‏ نام‏ حفظ استقلال‏ و تماميت‏ ارضي‏ كشور آزادي‌هاي‏ مشروع‏ را، هر چند با وضع قوانين‏ و مقررات‏، سلب‏ كند.»


حال این سئوال مطرح می‌شود که آزادی‌های «مشروع» چیست؟ همان آزادی‌هائی نیست که در چارچوب فقه شیعه و احکام الهی قرار گرفته؟ نوع دیگری از «آزادی» مد نظر است؟ اگر مقصود آزادی‌های مورد تأئید مذهب شیعة اثنی‌عشری است، این پرسش مطرح می‌شود که دین اسلام یا دیگر ادیان اصولاً انسان را در مفهوم معاصر کلمه به رسمیت می‌شناسند و قادرند «آزادی انسان» را در چارچوب تجربة معاصر بشری بپذیرند؟ مسلم است که پاسخ به این پرسش منفی خواهد بود. می‌بینیم که قسمت دوم این اصل «طلائی» که آقای موسوی و صاحب‌نظر سیاسی رادیوفردا به آن آویزان شده‌اند جز کشک هیچ محتوائی ندارد! حال بپردازیم به وبلاگ امروز.

اما پیش از ادامة مطلب لازم است در مورد برداشتن روسری به یکی از خوانندگان گرامی توضیح دهیم. این عمل به صورت جمعی و در سطح شهر می‌باید صورت گیرد، نه در مؤسسات و ادارات و دانشگاه‌ها، چرا که هدف ما به هیچ‌ عنوان ایجاد درگیری جهت تولید کارمند و دانشجوی زندانی و اخراجی نیست!

به عبارت دیگر ما نمی‌خواهیم از طریق بازتولید بی‌بی‌گوزک‌های کربلا، «اسرا» یا زندانیان را به ابزار جنجال و هیاهو تبدیل کنیم و خشونت را افزایش دهیم. آنچه ما می‌خواهیم، ویران کردن «سنگرحق» در خیابان است؛ بدون تظاهرات، و بدون شعار! اکنون که اعضای مزور اتحادیة اروپا در هم‌سوئی کامل با کاخ سفید ضمن تحمیل تحریم‌ها به ملت ایران، خود را مدافع آزادی جا زده‌اند، و همزمان دولت جمکران را به مذاکره دعوت می‌کنند، بهتر است صداقت‌شان را در عمل نشان دهند! آنچه ما می‌بینیم و می‌شنویم، ابراز نگرانی برنار کوشنر برای «جان» شیخ کروبی دجال، و رو شدن دست مسئولین اصلی «کمیتة‌ مستقل علیه سرکوب شهروندان ایرانی» است.

سایت اخبار روز، مورخ16 ژوئن 2010، مطلبی منتشر کرده، تحت عنوان «نقض آزادی در پای دیوار حقوق بشر توسط گزمه‌های استبداد و بی‌فرهنگی»‌ به قلم «فرهنگ قاسمی». در این مقاله نویسنده گوشه‌ای از عملکرد این کمیتة مفلوک را برملا می‌کند. فرهنگ قاسمی می‌نویسد، روز 22 خردادماه کمیتة‌ مذکور تجمعی در پاریس ترتیب داد که طی آن برخی‌ از مسئولین کمیته دست به رفتار ناشایستی زدند. جریان از این قرار است که «فاشیست‌ ـ مسلمان‌ها» که ارواح شکم‌شان خیلی مخالف سرکوب‌اند، با توسل به خشونت، توهین و پلیس، «غیرخودی‌ها» را وادار به سکوت کرده‌اند:

«شعارها را کنترل کرده و دگراندیشان را یا وادار به اطاعت می‌نمایند یا آن‌ها را از صفوف تظاهرات بیرون می‌کنند و در صورت مقاومت آن‌ها را از پرخاشگری و حتی توهین مبرا نمی‌سازند و... پلیس هم می‌آورند.»


بله، می‌بینیم که «کمیتة مستقل مبارزه با سرکوب» توسط خود سرکوبگران به راه افتاده. جالب اینجاست که اینان دلیل وحشیگری خود را «نگرانی» برای جان رهبران دجال‌شان یعنی موسوی و کروبی اعلام کرده‌اند:

«شعار سرنگونی [حکومت] اسلامی، مشارکت طرفداران پادشاهی و مجاهدین خلق با پرچم شیر و خورشید ممکن است جان رهبران‌شان [...] آقایان موسوی و کروبی را در ایران به خطر بیندازد!»

فراموش نکنیم که فعلة‌ فاشیسم و رهبران‌شان همواره آمادة‌ «شهادت» بوده‌اند! و در نظر داشته باشیم که رهبران‌شان یعنی موسوی و کروبی طی سه دهة گذشته همواره تحت حمایت مأموران وزارت اطلاعات قرار داشته و حقوق محافظان‌شان را نیز دولت جمکران پرداخت می‌کند،‌ اینهمه فقط برای اینکه این «رهبران مردمی» از دسترس مردم به دور باشند. چرا که نفرت از موسوی و کروبی به حدی است که اینان نمی‌توانند بدون محافظ و کاروان لات و اوباش وزارت اطلاعات در اجتماع ظاهر شوند. بگذریم و بازگردیم به تحرکات اراذل سبز. جالب اینجاست که سال گذشته نیز اوباش سبز همین لات‌بازی را به راه انداخته‌اند. فرهنگ قاسمی می‌نویسد: ‌

«[حادثة‌ 22 خرداد 1389 در پاریس باعث] دل نگرانی و حتی تنفر شرکت کنندگان شد و بسیاری را به یاد یک سال پیش انداخت که اعضای همین کمیته برای کسانیکه به جمهوری اسلامی نه می‌گفتند گزمه‌کشی‌ کردند[...]»


حال که به میزان توحش مسئولین کمیتة‌ به اصطلاح ضد سرکوب شهروند ایرانی پی بردیم بهتر است بدانیم سرکوب مخالفان حکومت اسلامی در حضور شیرین عبادی مفلوک و مسیو لاهیجی صورت پذیرفته و باعث تعجب فرهنگ قاسمی شده:

«حیرت‌انگیز است که این رفتار در زیر دیدگان دو مدافع حقوق بشر ایران، خانم شیرین عبادی برنده جایزه نوبل و آقای عبدالکریم لاهیجی رئیس جامعه حقوق بشر ایران و نایب رئیس فدراسیون بین‌المللی حقوق بشر انجام می‌گیرد!»

ولی از نظر ما به هیچ عنوان حیرت‌انگیز نیست که کارمندان سرشناس دکان حقوق‌بشر «مید. این. یو. اس» مدافع خشونت و سرکوب باشند. هم عبادی و هم شخص لاهیجی از اعضای محفل احترام به ادیان‌ و از جارچی‌های حکومت‌ اسلامی‌اند، سوابق هر دو حقوق‌دادن مذکور در سفسطه و مغلطه جهت توجیه حکومت دین و تبلیغ برای اصلاح‌طلبان جمکران روشن است و خلاصة مطلب در شفافی‌ات گرایشات «ویژة» اینان تردید روا نیست. آنچه برای ما حیرت‌انگیز است، ابراز تعجب فرهنگ قاسمی از سرکوب و خشونت چارپایان طویلة مک‌کارتی است! کسی که در کمال حماقت ادعا می‌کند اسلام هیچ تضادی با دمکراسی ندارد و از سینه‌زنان شناخته شدة‌ محمد خاتمی نیز به شمار می‌رود، آیا می‌تواند برخورد دمکراتیک داشته باشد؟ به هیچ عنوان! اتفاقاً به همین دلیل است که یانکی‌ها چنین افرادی را در دکان حقوق‌بشرشان به کار گمارده‌اند؛ منحرف کردن مسیر حرکت طرفداران دمکراسی سیاسی در ایران به سوی دکان اصلاح‌طلبی آخوندها!

شیرین عبادی از نظر ابتذال و تحجر یک خمینی «مونث» بیش نیست، به همین دلیل مورد عنایات ویژة محفل رسوای نوبل قرار گرفته. بهتر است ایرانیان مدافع دمکراسی این اصل اساسی را همواره به یاد داشته باشند که استعمارگر سفله‌پرور و انسان‌ستیز است و بدون «مطالعه» اقدام به توزیع رایگان جایزه نمی‌کند. تبدیل لات و اوباش و عوامفریب و جنایتکار به نخبه و فرهیخته و رهبر، همواره با هدف سرکوب ملت ایران صورت می‌پذیرد، همیشه چنین بوده و هرگز جز این نخواهد بود. پیشتر گفتیم باز هم می‌گوئیم، از طریق هم‌سوئی و هم‌صدائی با فاشیست‌ها نمی‌توان به دمکراسی دست‌ یافت. هم‌نوائی و همراهی با دارودستة شیرین عبادی شما را فقط به منجلاب فاشیسم رهنمون خواهد شد، آنجا که جز ابهام و توهم هیچ نیست. و در این مرداب لبریز از ابهام است که فعلة فاشیسم خواهان «شفافی‌ات» و برگزاری «انتخابات آزاد»، سالم و دمکراتیک خواهند شد.

البته یکوقت فکر نکنید که چارپایان طویله مک‌کارتی، از محمد خاتمی، تا میرحسین موسوی و تاج‌زاده و شرکاء از قضای روزگار به «اجماع» رسیده و ذکر «شفافی‌ات» گرفته‌اند، به هیچ عنوان چنین نیست. اینان به نشخوار علوفة تولیدی در یونجه‌زارهای فرح‌انگیز آن سازمان مقدس مشغول‌ شده‌اند، تا از طریق «شبیه‌سازی» خمینی دجال به «گورباچف»، آخرین رهبر اتحاد جماهیرشوروی،‌ بتوانند ماتریالیسم را در ترادف با توهم و تحجر باورها قرار داده و به این ترتیب بر ادعای پوچ محفل نوآم چامسکی مبنی بر هم‌سانی استالینیسم با فاشیسم تأکید کنند.

به عبارت دیگر «ام. آی. 6 » و سازمان مقدس «سیا» با دمیدن در تنور اصلاح‌طلبان جمکران چنین القاء می‌کنند که حکومت روضه‌خوان‌ها هیچ تفاوتی با حکومت شوروی سابق ندارد! به همین دلیل نقش‌آفرینان فستیوال «سگ دنس»‌، از قماش تاج‌زاده و موسوی که این‌روزها بر طبل «شفافی‌ات» می‌کوبند، و به دروغ ادعا می‌کنند که «خمینی» بر شفافی‌ات تأکید داشته، بر اساس پروپاگاند غرب در کشورمان در همان جایگاهی قرار خواهند گرفت که در شوروی سابق به طرفداران گورباچف اختصاص داشته! و اینگونه است که یک وحشی بیابانی جیره‌خوار دربار و سفارت کذا که برای تأمین منافع اربابان‌اش، دخالت در سیاست را «تکلیف الهی» وانمود می‌کرد، می‌تواند با دبیرکل حزب کمونیست اتحاد شوروی، آنهم در اوج قدرت جهانی‌اش به قیاس کشیده شود!

یادآور شویم، یکی از‌ شعارهای میکائیل گورباچف «گلاس‌نوست» بود، به معنای شفافی‌ات. پس از نخست‌وزیری تونی بلر، گورکن‌ها به ابزار اصلاحات مجهز شدند، و حال که حزب محافظه‌کار با دیوید کامرون به بازار آمده، یک استخوان «شفافی‌ات» هم برای نوکران در جمکران پرتاب کرده تا همگی بتوانند با سق زدن به آن برای الیزابت دوم معلق زده و جست و خیز کنند، باشد که اسباب تفریح علیاحضرت،‌ رهبر مسلمین جهان را فراهم آورده، رنج و ملالت و کسالت را از خاطر جواهرآسای ایشان بزدایند تا فراموش کنند «بی. ‌پی» بیچاره شد!

بله همانطور که همة خبرگزاری‌های جهان برای‌تان گفتند، و ما هم برای‌تان می‌گوئیم، «سوانبرگ»، مدیرعامل «بی. ‌پی» و «هیوارد»، مدیر عامل این شرکت در ایالات‌متحد، پس از ملاقات با رئیس جمهور ایالات متحد، متعهد شدند 100میلیون دلار به کارگران‌شان در اسکلة نفتی خلیج مکزیک بپردازند و حداقل 20 میلیارد دلار به دولت آمریکا!

به گزارش فیگارو، مورخ 16 ژوئن 2010، روز چهارشنبه، 15 ژوئن مسئولین «بی. ‌پی» پس از ملاقات با اوباما قبول کردند به عنوان «علی‌الحساب» مبلغ 20 میلیارد دلار به حساب دولت واریز کنند. فیگارو می‌افزاید، باراک اوباما در پایان این‌دیدار اظهار داشت:‌

«این مبلغ به شرکت‌ها و افرادی که به دلیل انفجار اسکلة نفتی خسارت دیده‌اند اطمینان خاطر می‌دهد که زیان‌های‌شان جبران خواهد شد. به آنان قول می‌دهم که این مبلغ فقط یک پیش‌پرداخت است و بی‌پی در برابر زیان رسیده‌گان پاسخگو خواهد بود.»

می‌بینیم که ماجرا با 20 میلیارد دلار هم فیصله نخواهد یافت! فعلاً شرکت بریتیش پترولیوم سالی 5 میلیارد دلار به حساب دولت آمریکا واریز می‌کند، و 100میلیون دلار هم به کارگران اخراجی می‌پردازد. این نقل و انتقالات مالی تحت نظارت «کنت فاین‌برگ» صورت می‌گیرد. حضرت فاین‌برگ سلام‌الله همان وکیلی است که پرداخت خسارت به قربانیان 11 سپتامبر زیر نظرشان انجام گرفت! به عبارت دیگر، قربانیان حوادث خلیج مکزیک که بی‌پی از هستی ساقط‌شان کرده بهتر است زیاد به شکم‌شان صابون نزنند! دلارها را که دولت از بی‌پی گرفت، فکری برای‌اش خواهد کرد، درست مانند دلارهای جریان 11 سپتامبر! بنابراین ممکن است این دلارها به دست خسارت‌دیدگان نرسد!

باری، روز گذشته «کارل هنریک سوانبرگ»، «تونی هیوارد» و «لامار مک‌کی» به حضور اوباما شرفیاب شدند و پس از این ملاقات سازنده، «سوانبرگ» به خبرنگاران چنین گفت که، برخلاف آنچه شایع شده بی‌پی، به هیچ عنوان «پابرهنه‌ها»‌ را دستکم نمی‌گیرد. البته سوانبرگ نگفت پابرهنه‌ها، بلکه دقیقاً گفت،‌ «سمال پی‌پل»! و همین امر توفان به پا کرد که چه نشسته‌اید، «سوانبرگ» ساکنان خلیج مکزیک را تحقیر کرده و ... و خلاصه مدیرعامل بزرگترین و پرنفوذترین شرکت جهان که ارزش سهام‌اش در بازار 48 درصد کاهش یافته، علاوه بر پرداخت خسارت ناچار شد از اظهارات‌اش نیز پوزش بطلبد. البته بین خودمان بماند چشمش کور!

این انگلیسی‌ها عادت دارند خود را به «مردم» نزدیک نشان دهند، اهالی نیواورلئان هم تحت تاثیر فرانسه زبانان این منطقه، برخی از اصطلاحات زبان فرانسه را به صورت تحت‌الفظی به انگلیسی برگردانده‌اند از آنجمله است «سمال پی‌پل»که مترادف آن در زبان فرانسه جنبة تحقیرآمیز دارد. و «سوانبرگ» مادرمرده هم از این امر آگاه نبوده. طی 8 هفته که از انفجار مرموز اسکلة نفتی بی‌پی می‌گذرد، مسئولان این شرکت در محل خیمه زده و از روی چاپلوسی مسلماً با «مردم» و کارگران «ارتباط» برقرار کرده و فراوان «گپ» زده‌اند، و اینهم نتیجه‌اش! مدیرعامل بی‌پی برای اینکه به خبرنگاران ثابت کند در کنار مردم قرار گرفته، زبان «مردم» محل را به کار برد و نمی‌دانست که رسوائی به بار می‌آورد.

نتیجة همة این تغییر و تحولات این شد که بعضی‌ها تونی بلر را برای جانشینی سوانبرگ پیشنهاد کنند، و لوموند مورخ 17 ژوئن نیز با ترجمة پیشنهاد این حضرات تصمیم فوق را «برحق» دانسته و تأئید کند. پیشتر گفتیم که نخست‌وزیر اسبق انگلستان در کردستان عراق به دلالی نفت و اسلحه و دریافت حق و حساب و قاچاق برده مشغول است و به دلیل وابستگی به طویلة احترام به ادیان از نظر «شفافی‌ات» اصولاً مو لای درز مقدس‌شان نمی‌رود.


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت