شنبه، خرداد ۲۹، ۱۳۸۹


کودتا و کهنه‌فروش!
...
«تنها کسی که از کاپیتالیسم بهره می‌برد، کلاهبردار است، که در یک چشم بهم زدن میلیونر می‌شود.»
دوس‌پاسوس

به نظر می‌رسد انفجار مرموز اسکلة‌ نفتی «بی‌. پی» در خلیج مکزیک با صدور قطعنامة 1929 و اعمال تحریم‌های یکجانبه علیه ایران مرتبط باشد! چند روز پس از صدور قطعنامه،‌ مدیر عامل شرکت «بی. ‌پی» با پرداخت خسارت به ایالات متحد موافقت کرد و به محض اینکه ایالات متحد و اروپا دست به اعمال تحریم‌های یکجانبه زدند، معجزه شد! مهار «نشت نفت» در خلیج مکزیک پیشرفت فراوان کرد و سهام دولت ایران در «بی. ‌پی» ملاخور شد!

پیش از آنکه هیزاکسلنسی کودتای پاسدار علی‌لاریجانی و علی‌خامنه‌ای را سازمان دهند، روسری‌ها را بردارید! وارد دعواهای جناحی نشوید، فقط روسری‌ها را بردارید! «حق انتخاب پوشش» پایه و اساس دیگر حقوق انسانی است. به همین دلیل اوباش سبز و رهبران‌ مزدورشان که ادعای حمایت از «آراء عمومی» نیز دارند، در مورد تهدید و ارعاب روزمرة زنان خفقان گرفته‌اند، و در همین راستا پاسدار شریعتمداری در کیهان از زبان صرافی «نیویورک‌تایمز» به تبلیغ برای جنبش سبز مشغول شده و «فاشیست ـ مسلمان‌ها» را سکولار معرفی می‌کند.

یکسال پیش در چنین روزی، ‌ علی خامنه‌ای پس از یک هفته سکوت در برابر آشوب‌های پساانتخاباتی، زمانیکه رهبران مفلوک جنبش سبز از تظاهرات مخالفان حکومت اسلامی به هراس افتادند، به ناچار «مواضع» سیاسی اتخاذ فرمود! البته این نخستین بار نبود که برنامة حکومت «خودبرانداز» با شکست روبرو می‌شد، این حکومت خودفروخته پیشتر نیز در دورة ملاممد خاتمی با سازماندهی به آشوب‌های دانشگاه قصد کودتا کرده بود. خلاصه دچار توهم نشویم! تلاش ارتش ناتو برای سازمان دادن به یک کودتای «مردمی»‌ همچنان ادامه خواهد یافت. صدور قطعنامة 1929، گامی بود برای فراهم آوردن زمینة براندازی و گسترش چپاول. نخستین پیامد صدور قطعنامة مذکور جیب‌بری شرکت بریتیش پترولیوم از کشورمان است.

همچنانکه گفتیم در پی انفجار مرموز اسکله نفتی «بی. ‌پی» در خلیج مکزیک، جنجال رسانه‌ای گسترده‌ای به راه افتاد و پس از گذشت چند هفته ارزش سهام شرکت مذکور حدوداً 50 درصد کاهش یافت. پس از صدور قطعنامة جادوئی که سرمایه‌گزاری ایران را در خارج مرزهای‌اش ممنوع اعلام کرد، معلوم شد‌ شرکت «نفت ایران» 24 میلیون سهم «بی. ‌پی» را در اختیار دارد که اکنون ارزش آن نصف شده. به همین دلیل امروز، نیکولا سرکوزی از همکاری روسیه برای صدور این قطعنامه سپاسگزاری کرد. به گزارش فیگارو، مورخ 19 ژوئن 2010، رئیس جمهور فرانسه که برای شرکت در همایش اقتصادی سنت‌پترزبورگ به روسیه رفته، ضمن ابراز ارادت به دیمیتری مددوف اظهار داشت:‌

«بدون همراهی و همیاری روسیه صدور این قطعنامه امکانپذیر نمی‌شد‌ [...] روسیه یک قدرت جهانی است [...] جنگ سرد به پایان رسیده، دیوار برلن فروریخته [...] ما باید همکاری خود را با روسیه افزایش دهیم و ...»


و البته این شیرین زبانی‌ها و دم‌جنبانی‌ها ریشه در امضاء قرارداد بین «گازپروم» و شرکت فرانسوی «ژ. د. اف. سوئز» دارد. به موجب این قرارداد شرکت فرانسوی در خط لولة «نوردستریم» شریک خواهد شد. به گزارش فیگارو، مورخ 19 ژوئن 2010، سهم «ژ. د. اف» در پروژة‌ احداث خط لوله 9 درصد است. پس سرکوزی را در سنت پترزبورگ رها می‌کنیم و بازمی‌گردیم به تهدید زن ایرانی، پوشش تحمیلی، مواضع «مترقی» اصلاح طلبان و تلاش پاسدار شریعتمداری و صرافی «نیویورک تایمز» جهت فروش جنبش‌سبز به ملت ایران. ولی پیش از ادامة مطلب لازم است نگاهی داشته باشیم به خروج 3000 هزار سرباز آمریکائی از شهر بصره که خبر آن در سایت صدای آمریکا، مورخ 19 ژوئن 2010 نیز انتشار یافته.

نخستین پیامد خروج تاراج‌گران، تظاهرات مردم بصره در اعتراض به کمبود آب و برق بود که به گزارش فیگارو، مورخ 19 ژوئن 2010، یک کشته و دو مجروح نیز بر جای گذاشت. بله، یادمان نرفته که به ادعای تاج‌زادة مزدور، در عراق «انتخابات شفاف» در نور الهی سرنیزة سربازان آمریکا برگزار می‌شود. پس کمبود آب و برق چه اهمیتی می‌تواند داشته باشد؟ مهم این است که در حکومت الهی پشت سر هم «انتخابات» برگزار کنیم تا یانکی‌ها «سلامت» آنرا تأئید کنند، و وزیر دفاع‌شان، رابرت گیتس هم خبر مشارکت 85 درصدی مردم ایران در این شبیه‌سازی مهوع را برای‌مان در بوق بگذارد. رابرت گیتس همان کسی است که روز گذشته ادعا کرده بود، ایران ممکن است اروپا را با صدها موشک مورد تهاجم قرار دهد! خلاصه اکنون که جمکران در تبلیغات رسانه‌ای دیگر سلاح هسته‌ای ندارد، موشک‌های‌اش خیلی خطرناک شده و جهان را تهدید می‌کند. برای مقابله با این تهدید فرضی لازم است بودجة پنتاگون افزایش یابد تا ایران را نیز مانند عراق «آباد» کنند.

به گزارش فیگارو از شهر بصره، سومین شهر عراق، امروز هزاران نفر در برابر شورای ولایتی تجمع کرده خواهان استعفای وزیر انرژی و فرماندار منطقه شدند. طی شبانه‌روز، ساکنان بصره در گرمای 50 درجه حدوداً 5 ساعت برق دارند! این است «آزادی» اهدائی آنگلوساکسون‌ها به ملت عراق. امروز در بصره تظاهرکنندگان شعار می‌دادند، «ما نفت و دارو نمی‌خواهیم، آب و برق می‌خواهیم.» فیگارو می‌افزاید بصره مهم‌ترین منطقة نفتخیز عراق است، کشوری که پس از عربستان و ایران سومین تولید کنندة نفت جهان به شمار می‌رود. اینهم گوشه‌ای است از اوضاع اسف‌بار بصره. قراردادهای نفتی امضاء شده و نظامیان فداکار انگلستان و آمریکا شهر را به دست اوباش مقتدی صدر سپرده‌اند تا ضمن سرکوب زنان و اقلیت‌ها، حداقل هفته‌ای یکبار «انتخابات شفاف» برگزار کنند که دمکراسی شکمی‌‌شان «کامل» باشد. پس عراق را رها کنیم و بازگردیم به ایران تا با دلائل مضحک خفقان دارودستة محمد ‌خاتمی در مورد حجاب آشنا شویم. گویانیوز، مورخ 29 خرداد 1389به نقل از «ایلنا» به دلائل گنگ و مبهم سکوت اصلاح‌طلبان در مورد «قانون عفاف و حجاب» اشاره کرده.

آخوند درایتی، به خبرنگار ایلنا گفته، ‌ این مسائل فاقد اهمیت است، بعضی‌ها می‌خواهند به جریان «عقلانی» ضربه بزنند و اصلاح‌طلبان که عاقل‌اند واکنش نشان نمی‌دهند! آخوند درایتی که به مصداق مثل معروف «به عکس نهند نام زنگی کافور» نام بی‌مسمائی هم دارد، چنین می‌فرمایند که برخی می‌کوشند فضای سیاسی را «غیرمعقول» کنند:

«ریشة مشکلات مردم جای دیگری است [جریانی می‌خواهد] با آلوده كردن فضاي سياسي كشور به جريان عقلاني آسيب [برساند] و عقلا نيز [...] مصلحت نمي بينند وارد عرصه شوند [...] جریانی [...] تلاش مي‌كند [...] با ایجاد فضای سياسی غير‌معقول زمينه را براي فعاليت خود فراهم كند[...]»

البته ایشان می‌بایست در ادامه می‌فرمودند که در دورة‌ اصلاح‌طلبان، در دورة سردارسازندگی و به ویژه طی 8 سال نخست وزیری میرحسین موسوی و چندماه «بهارآزادی» فضای سیاسی بسیار «منطقی» و «معقول» بود و همة اشکالات ناگهان با احمدی‌نژاد آغاز شد! می‌دانیم که پیش از احمدی‌نژاد همة امور کشور بهنجار و عقلانی بوده، به ویژه زمانیکه با ترسیم کاریکاتور در دانمارک و نروژ و سوئد شهرهای ایران را به عرصة آشوب تبدیل می‌کردند. یا اینکه مزخرف‌بافی بندیکت شانزدهم در آلمان تبدیل می‌شد به مهم‌ترین مسائل کشور، و ... آنروزها فضای سیاسی خیلی «عقلانی» بود، چرا که اوباش طرفدار «درایتی»، یعنی همان‌ها که در زبان شیادان «مردم» هم خوانده می‌شوند، هر روز خیابان‌ها را اشغال کرده و نظم زندگی اجتماعی را در هم می‌ریختند.

باری آخوند درایتی در پایان مهملات عقلانی‌شان فرموده‌اند، «ادامة اين روال نمی‌تواند به نفع مردم باشد!» و اتفاقاً برای مقابله با همین روال است که پاسدار علی‌لاریجانی برای توطئه به ملاقات مکارم شیرازی شتافته. روز گذشته نیز علی ‌مطهری، برادر عیال علی‌کوچیکه به ایلنا می‌گوید، اگر دولت طرح حجاب را اجرا نکند و به این روند «لیبرالیستی» ادامه دهد، مجلس وارد عمل خواهد شد!

تهدیدهای علی مطهری با کد: 11939 در سایت «ایلنا»، مورخ 28 خردادماه 1389 انتشار یافته و مزخرفات آخوند جنتی در نماز جمعه که در آن «زن» با تروریست و قاچاقچی در ترادف قرار گرفته بود ریشه در همین لجنزار دارد. علی‌مطهری ادعا کرده، دولت سکولار است، به همین دلیل به مسائل فرهنگی و عقاید مردم متعهد نیست. علامت تعجب نمی‌گذاریم چرا که تولة آخوند مطهری همچون دیگر سگ‌های جیره‌خوار هیزاکسلنسی برای سرکوب ایرانیان «تکلیف الهی»‌ دارد، در نتیجه عدم دخالت دولت در زمینة حجاب را نشان فساد اخلاقی می‌داند:

«در دیدگاه دولت‌های سكولار[...] هیچ‌گونه تعهدی نسبت به اخلاق و عقاید مردم دیده نمی‌شود[...]»

اینکه همین دولت‌های به اصطلاح «غیرسکولار» کشور ایران را در عمل به صادرکنندة برده تبدیل کرده‌اند، تا جائی که مرده‌شوی اصلی، یعنی آنگلوساکسون‌ها هم در «بی‌بی‌سی» و رادیوفردا به گریه افتاده‌اند گویا برای تولة آخوند مطهری هیچ اهمیتی ندارد! مهم این است که همة زنان ایرانی مانند زنان قبیلة مطهری از آن نماد بردگی بهره‌مند شوند تا پول‌شوئی و قاچاق و لفت و لیس محفل لاریجانی‌ها در امارات و بوشهر و بندرعباس و... در پس پردة حجاب‌ پنهان بماند. یادآور شویم این جانور وحشی یعنی علی مطهری، از اوباش تولیدی طویلة تحکیم وحدت است که پای به مجلس جمکران گذاشته تا از تجاوز به حریم خصوصی و سرکوب ایرانیان دفاع به عمل آورد:

«دین اسلام گفته كه باید امر حجاب در كشورهای اسلامی رعایت شود [...]وظیفة دولت است بر این مسئله نظارت كافی را داشته باشد [...] در حال حاضر [...] دولت [...] بدحجابی را ترویج می‌كند [...] مجلس باید جلوی این سركشی را بگیرد [....]ما موظف به انجام وظیفه بوده و باید [...] عكس‌العمل نشان دهیم[...]»


باید به این گوسالة ننه حسن که در قوة‌ مقننه نشسته و به امور قوة مجریه علاقمند است بگوئیم بجای پرداختن به «وظیفة دولت» نگاهی به زدو بندهای شیخ ‌صادق لاریجانی با قاچاقچی‌های محترم مواد مخدر بیاندازد. در ثانی اگر ریگی به کفش این توله آخوند نیست، و اینهمه از دولت «دلخور» است چرا با همکاری همفکران‌اش در «مجلس» وزیر کشور را مورد استیضاح قرار نمی‌دهد؟ می‌بینیم که ریگ واقعی به کفش اینان است و کسی از آن سخن نمی‌گوید. پس بپردازیم به بازارگرمی پاسدار شریعتمداری برای میرحسین‌جلاد که به نقل از «نیویورک تایمز» در کیهان، مورخ 29 خردادماه 1389 در بخش «خبر ویژه» انتشار یافته.

صرافی «نیویورک تایمز» به این نتیجه رسیده که محمد خاتمی و دیگر «فاشیست ـ مسلمان‌های» پیرو «خط امام» طرفدار «دمکراسی» و شیفتة‌ کارل پوپر به شمار می‌روند! از مقالة گوساله پسند نیویورک تایمز چنین برمی‌آید که، «دمکراسی» در اسلام وجود دارد و جنبش سبز خواهان استقرار همین «نوع» دمکراسی «نیست‌درجهان» است. نویسندة مقاله، همچنین روشنفکرانی رویت کرده که از جنبش کذا دفاع می‌کنند! وی می‌افزاید، جنبش مذکور قصد «تغییر حکومت» را دارد، البته در چارچوب اسلام! چرا که اسلام پرستان جنبش کذا به زعم ایشان طرفدار «کارل پوپر» هم هستند. گویا نویسندة این مقالة بلاهت‌پرور حاج فرج دباغ را خیلی پسندیده باشد. البته باید به ایشان حق داد، امثال حاج فرج دباغ اگر وجودشان برای ایران و ایرانی جز نکبت و جنایت و سرکوب هیچ نداشته، طویلة مک‌کارتی را در ینگه‌دنیا خوب آباد کرده‌اند، و هنوز هم به تکلیف الهی خود، یعنی «تحریف» جهت تخریب نظریه‌های انسان‌محور ادامه می‌دهند. مهملات حاج‌فرج پیرامون سکولاریسم سیاسی را که فراموش نکرده‌ایم، بگذریم! نیویورک‌تایمز می‌گوید:

«اين يك نبرد درون اسلام است و ما واقعاً مي‌خواهيم طرفي برنده شود كه طرفدار كارل پوپر است.»

باید از قلم‌زن شارلاتان «نیویورک تایمز» بپرسیم چگونه توانسته کارل پوپر «پوزیتیویست» را در اسلام رویت کند؟ چگونه از «درون اسلام» کسی می‌تواند از نظریه‌های کارل پوپر دفاع کند؟ شاید نویسنده، به طرفداری از «شخص» کارل پوپر، و نه از نظریه‌اش اشاره دارد، در اینصورت این سئوال مطرح می‌شود که طرفداری از «شخص» فیلسوف چه مفهومی می‌تواند داشته باشد. البته به یاد داشته باشیم که ورق‌پارة «نیویورک‌تایمز» از بوق‌های سرشناس اسلام‌نواز و اسرائیل‌پرست است که بدون جنگ کارش لنگ می‌شود، و اینروزها اوضاع شاخک‌اش در کشور فرانسه یعنی در شرکت سهامی «لوموند» سخت پریشان شده!

به گزارش فیگارو، مورخ 17 ژوئن 2010، سخنگوی گروه «لاگاردر» برای فروش بخشی از سهام لوموند، اعلام آمادگی کرد. خلاصه اوضاع نابسامان شده و گاردین و نیویورک‌تایمز از این نابسامانی در امان نخواهند ماند. این است دلیل یاوه‌سرائی و مهمل‌بافی‌های قلم‌زن «نیویورک تایمز» که با مشتی اراذل و آخوند که از آنان به عنوان روشنفکر آزاد و روحانی مخالف یاد می‌کند، قصد ایجاد «لشکر دمکراسی» دارد. آدمخواران «ام. آی. 6» و «سیا» برای استقرار دمکراسی نیازمند «لشکر‌اند»، همچنانکه در عراق و افغانستان همین قماش دمکراسی را با «لشکر» مستقر کردند:

«جریان سبز در تاريخ اسلام منحصر به فرد است [این جریان] مي‌تواند روشنفكران آزاد و روحانيون مخالف حكومت و افراد پاك‌سازي شده را گرد هم متحد كند [...]»


در ادامة این مزخرفات می‌خوانیم که محمد خاتمی و حاج فرج‌دباغ، فیلسوف، روشنفكر و مدافع ليبرال دموكراسي‌اند! بله، پوپولیسم و گله‌پروری و جمع‌گرائی و توحش و خشونت و توده‌پرستی در سمساری نیویورک‌تایمز «دمکراسی» نام دارد، ‌ همانطور که معنای «اضربوهن» در همین سمساری تبدیل شده بود به «ترک‌شان کنید!» در هر حال، وقتی جماعت صراف و نزولخور و کهنه فروش پای به میدان سیاست بگذارد این مسائل هم پیش خواهد آمد:

«محمد خاتمي [...] به اعتقاد من تحت تأثير فلسفه غرب و انديشه‌هاي پوپر در زمينة‌ اقتصاد پويا در دموكراسي ليبرال بود [...] وقتي به وقايع يك سال گذشته ايران نگاه مي‌كنم فوراً كارل پوپر، ارتش دموكراسي و روحانيون روشنفكري به نظرم مي‌آيد كه براي تغيير فرهنگ و مباني اخلاقي فعاليت مي‌كنند.»


می‌بینیم که تحریف و تخریب «روشنفکر» ریشه در کدام محافل دارد. مسلماً در صف نخست همین «روحانیون روشنفکر» با آخوند منتظری و شیخ صانعی جنایتکار و آخوندکدیور فرصت‌طلب روبرو خواهیم شد! در انتهای مطلب چنین‌ آمده که اوباما باید از این «لشکر» اوباش استفاده کند چرا که جنبش‌سبز در پی تغییر رژیم است. به فرض که جنبش کذا خواهان تغییر رژیم هم باشد، این جنبش هرگز مطالبات دمکراتیک نداشته و ندارد، و اگر کارفرمایان نیویورک‌تایمز از تغییر رژیم در ایران بهره‌ای می‌برند، برای ایرانیان صرف تغییر رژیم کارساز مشکلات نخواهد بود:

«جنبش سبز [...] از تغيير رژيم حرف مي‌زند.»

اگر انصاف داشته باشیم، می‌پذیریم که محکومی‌ات آن کشیش جاکش در فرانسه به راستی غیرعادلانه است. ما به نویسندة این مطلب توحش‌پرور و گوساله‌پسند در «نیویورک‌تایمز» توصیه می‌کنیم بجای پرداختن به جنبش‌سبز و مهمل‌بافی پیرامون روحانی «روشنفکر» و دمکراسی «اسلامی» به امور مهم‌تری بپردازد که در اسرائیل می‌گذرد. از آن‌جمله است دستگیری و محکومی‌ات یهودیان ارتدکس‌ اروپای شرقی و مرکزی که به دلیل نژادپرستی مانع تحصیل فرزندان‌شان شده‌اند.




0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت