میخک و مسجد!
...
چنگ دجال از درون و رنگ ابدال از برون
دام دزدان در ضمیر و رمز شاهان در خطاب
کلیدواژههای شعارهای عوامفریبانة جیرهخواران انگلستان در اتحاد جماهیر نوکری عبارت است از «منافع ملی، کیان اسلام، کاپیتولاسیون و آزادی قدس!»
پس از گذشت 35 سال، محور فریب و توحش جنگ زرگری با اسرائیل از ریاض به آنکارا انتقال یافت. به گزارش کیهان، مورخ 27 خردادماه وزیر امورخارجة دولت اسلامگرای ترکیه اعلام داشت خواهان برپائی نماز در مسجدالاقصی است! چنین سخنانی در سال 1975 از زبان ملک فیصلبنعبدالعزیز، پادشاه وقت عربستان شنیده شد و نهایتاً به ترور ایشان انجامید. در تاریخ 25 مارس 1975 پادشاه عربستان با شلیک گلوله به قتل رسید، و بلافاصله یکی از نزدیکان جوانشان را به عنوان قاتل به جهانیان معرفی کرده و گردن زدند! یادآور شویم علیرغم داستانسرائی رسانهها، از جمله در ایران، هیچیک از اطرافیان ملک فیصل شاهد قتل وی نبود!
در هر حال قتل پادشاه عربستان پس از توافق الجزایر و چند روز پیش از فرار ارتش آمریکا از ویتنام صورت پذیرفت. شاید این مسائل به یکدیگر مرتبط ننماید، ولی همة مسائل منطقه به یکدیگر مربوط میشود، چرا که حکومتهایاش پوشالیاند و دستنشاندة آنگلوساکسونها. خلاصه بگوئیم، با در نظر گرفتن اینکه روحالله خمینی هم خواستار آزادی «قدس شریف» بود و همچنانکه به یاد داریم در جفنگیات ایشان راه این «آزادی» فریبنده هم از کربلا در کشور عراق میگذشت، یک نتیجة جادوئی میگیریم و آن اینکه، این قماش مطالبات فقط بر زبان چارپایان طویلة مککارتی جاری میشود که در توحش و حماقت، البته هر یک در نوع خود، «یگانه» و «بیهمتا» به شمار میروند.
هر گاه آنگلوساکسونها به افلاس میافتند، یکی از نوکرانشان به «تکلیف الهی» دچار شده برای برپائی «نماز در بیتالمقدس» اعلام آمادگی میکند، و همین امر تاکنون بسیاری از مشکلات آنگلوساکسونها را به صورت کاملاً معجزهآسا حل کرده. خلاصه «نماز» معجزات فراوان دارد، چرا که خوی بندگی و ذلت و حقارت را در نمازگزار تقویت میکند و به نظر میرسد این عملیات انسانستیز سخت مورد توجه دیمیتری مدودف قرار گرفته باشد. ایشان به دلیل بندهنوازی هر کجا پای میگذارند، تنور نماز و دعا و شکرگزاری و اسلام و... و بندگی داغ و گرم میشود. در کشورهای دیگر، فوتبال هم به این شیوة سرکوب افزوده شده. و این است دلیل انتخاب رجب اردوغان به رهبری جهان اسلام. البته رجب اردوغان را نمیتوان با اراذلی چون خمینی و دیگر اوباش پیرو خط امام به قیاس کشید. رجب اردوغان، هم فوتبالیست بوده، هم اسلامگراست و هم فکلکراواتی! خلاصه حسابی باب دندان حاکمیت انگلستان است.
حاکمیت انگلستان را دستکم نگیریم، حتی امروز که ظاهراً به ارادة قادر متعال، «بی. پی» دچار مصیبت شده! این حاکمیت کهنترین و باتجربهترین استعمارگر جهان به شمار میرود و همچنانکه گفتیم از دیرباز بر قاچاق موادمخدر در مرزهای شرقی ایران نظارت عالیه اعمال میکند. به همین دلیل است که احداث خط لولة صلح را برنمیتابد، و برای تحریک افکار عمومی بر علیه احداث آن به همان ابزار فرسودهای متوسل شده که پیشتر از طریق فدائیان اسلام به کار میبرد، یعنی شعارهائی در حمایت از «منافع ملی» و مخالفت با «کاپیتولاسیون»!
لازم است در اینمورد خاص یک نکتة مهم را در نظر داشته باشیم، و آن اینکه منافع ملی ما ایجاب میکند که از احداث خط لولة صلح دفاع کنیم، چرا که رهائی بلوچستان ایران از چنگال مافیا در گرو اجرای این گونه پروژهها است. و فقط به این ترتیب است که محدودة فعالیت جنایتکارانة شبکة پنهان نه تنها در بلوچستان که در پاکستان نیز کاهش خواهد یافت. به یاد داشته باشیم که در مجاورت تبهکاری، زیستن در رفاه مادی «کوتاه مدت» و در هر حال فاقد هرگونه امنیت خواهد بود. به همین دلیل است که ارتش ناتو با همکاری صمیمانة سپاه پاسداران در مرزهای جنوب، شرق و غرب کشورمان باندهای تبهکار را فعال کرده. برای اثبات نوکری سپاه در بارگاه یانکیها، اعلام آمادگی سپاه کذا برای شرکت در عملیات پاکسازی خلیج مکزیک کفایت میکند. در شرایطی که آتش سوزی نفتشهر همچنان ادامه دارد، و ایالات متحد علاوه بر شرکت فعال در صدور قطعنامة 1929 و اعزام ناوگان جنگی به خلیج فارس و تحمیل تحریمهای یکجانبه عملاً قصد ممانعت از احداث خط لولة صلح را نیز دارد، تشکل استعماری سپاه پاسداران برای کمک به ارباب در ینگه دنیا قیام کرده!
عاشق چادر مباش و خر مران در آب و گل
تا نمانی ز آب و گل مانند خر اندر خلاب
به محض انتشار خبر حضور ناوگان یانکیها در آبهای ساحلی ایران، امارات فعالیت 40 شرکت را ممنوع اعلام کرد! همچنین «فرانسپرس» گزارش داد که شرکت «بی. پی» جهت پرداخت خسارات نشت نفت در خلیج مکزیک، 50 میلیارد دلار برداشت خواهد کرد! و بالاخره «رادیوفردا»، از زبان نژادحسینیان قرارداد خط لولة صلح را فاقد اعتبار معرفی نمود! پیشتر گفتیم که شاخکهای سازمان سیا هر آنچه لازم داشته باشند از زبان پادوهای ایرانینمای خود بیرون میکشند. نژادحسینیان که پیشتر در «بیبیسی» به پیشخدمتی مشغول بود اخیراً به پیروی از فرامین رهبر به «کار مضاعف» روی آورده، و در رادیوفردا نیز خدمت میکند. دلیل هم اینکه ارباب چه در لندن و چه در واشنگتن به افلاس افتاده، در نتیجه بجای عربستان و ایران، اینبار ترکیه را که عضو رسمی ارتش ناتوست در جایگاه رهبری اسلامگرایان جهان نشانده. و خلاصه این دولت به اصطلاح «لائیک» که در کارنامة درخشاناش جز سرکوب و کشتار کردها و ترور نویسندگان لائیک هیچ نمیبینیم، در برابر شریک «نظامی ـ اقتصادی» خود یعنی اسرائیل مدافع حقوق فلسطینیان شده! شعار «حقوق» فلسطینیان اگر برای ملت فلسطین تاکنون هیچ نداشته، نان اراذل و اوباش جیرهخوار استعمار از قبل آن در روغن فراوان شناور شده.
هین که دجال بیامد، بگشا راه مسیح
حال که به توحش و اراذل و اوباش رسیدیم بهتر است نگاهی داشته باشیم به پوچپردازیهای دو الگوی انسانستیزی یعنی حاج فرج دباغ و شیخ مهدی کروبی که مهملاتشان در گویانیوز انتشار یافته. از حاج فرج دباغ آغاز کنیم که فیلسوف چاه جمکران است. تخصص حاج فرج همچون دیگر سگهایهار سازمان سیا «مرزشکنی» از طریق به سخره گرفتن «موجودیت» انسان، و تخریب مفاهیم و مقولات انسانمحور نظیر «تاریخ» و «هنر» است. حسین حاج فرج دباغ که 31 سال است به برکت سفلهپروری استعمار در جایگاه رفیع «فیلسوف» نشسته، در آخرین مطلب خود، ثابت کرد که در مسیر استقلال و آزادی از «انسانیات» پیشرفت فراوان داشته. این جانور وحشی بیماری علیخامنهای و عوارض آن را به ابزار تحقیر وی تبدیل کرده. فکر نمیکنم بیش از این بتوان در مسیر شقاوت و قساوت «پیشرفت» کرد، هر چند علیخامنهای نیز در توحش از این فیلسوفنمای چاه جمکران هیچ کم ندارد. باری، حاج فرج در یاوهنامة خود، در جایگاه الهی قرار گرفته، و فرمان اخراج «آدم» از «بهشت» را صادر میکند:
«و اینک [...] من به شما میگویم که [...] بهشت ولایت دیگر جای شما نیست. صدای آدمیان صدای خداست. آیا صدای خدا را نمیشنوید؟»
نمیدانستیم حاج فرج خود را «آدم» به شمار میآورد و صدایاش هم صدای خدا شده! در این مهملنامه که بازتابی است از تزلزل قوای دماغی نویسندهاش، بالاخره معلوم میشود که برنامة «اعتراض به تقلب» فرضی در مسابقات مارگیری نیز همچون تحریم تنباکو و ملی کردن نفت «تکلیف الهی» بوده!
به زبان سادهتر طبق معمول، «فرمان الهی» از کارخانة رجاله پروری صادر شده بود. البته برای درک این واقعیت نیازی به مطالعة درافشانیهای اوباش الکن و فرهیختة جمکران نداریم. افتتاح تلویزیون حاکمیت انگلستان و ارسال «سایمونگاس»، متخصص خدمت در کشورهای کودتاخیز به اندازة کافی گویا بود، و بارها در همین وبلاگ به نشانههای آشکار کودتا اشاره داشتهایم. پس بازگردیم به ابتذالنامة الکن سروش خطاب به خامنهای.
نامة کذا خامنهای را خطیب زبردستی میخواند که اهل «تاریخ» و «هنر» بوده و طی سیسال پس از انقلاب در سخنوری و بلاغت گوی سبقت از همه ربوده! بله، 30 سال است که علی خامنهای البته در ذهن علیل امثال سروش سخنان شیوا برزبان میراند! گویا هتاکی و پرت و پلاگوئی و تهدید «معیار بلاغت» به شمار میآید و ما نمیدانستیم. وقت این وبلاگ را برای بررسی مهملات حاج فرج دباغ نمیگیریم. همچنانکه گفتیم تخریب انسان با توسل به شایعه، برچسب و ... و ساختارشکنی از طریق نفی زمان و مکان، پایه و اساس پروپاگاند انسانستیز طویلة مککارتی است و یاوهنامة حاج فرج دباغ همچون مزخرفات پاسداراکبر و دیگر اوباش فرنگنشین حکومت جمکران در همین چارچوب توحشگستر قرار میگیرد.
از روزی که علی خامنهای در آرامگاه خمینی سخنرانی کرد، همة سگهایهار استعمار او را به دلیل ضعف ناشی از بیماری مورد تمسخر قرار دادند، حاج فرجدباغ هم یکی از همین سگهای هار است، و مسلماً تا لحظة آخر عمر ماهیتاش تغییر نخواهد یافت. آنچه تأسفآور است توحش پادوهای استعمار نیست، بلکه همصدائی برخی از مدعیان فرهنگ و تمدن با آدمخواران سازمان تقدسگستر «سیا» است که عوارض بیماری علی خامنهای را «مفرح» یافتهاند! کسی «انتخاب» میکند که بیمار و ناتوان و علیل شود؟ شما که ادعای تمدن دارید، به چه حقی به خود اجازه میدهید در رسانههای حماقتپرورتان دیگری را به دلیل ضعف و ناتوانی نکوهش کنید؟
کدام محفل فردی را به دلیل بیماری به سخره میگیرد؟ همان محفلی که یک روانپریش همچون هیتلر را در جایگاه «پیشوا» قرار میدهد. به همین دلیل است که پس از سخنرانی علی خامنهای در 14خردادماه 1389، پاسدار علی شریعتمداری در ستایش و گزافهگوئی چنان راه افراط پیمود که ظاهراً از سوی «رهبر» هم مورد انتقاد قرار گرفت. بله، حاجفرج و پاسدار شریعتمداری را برای گسترش حماقت و توحش از یک زبالهدان واحد استخراج کرده و هر دو را در یک طویلة ویژه پرورش دادهاند، هر چند یکدیگر را به باد استهزاء بگیرند! بگذریم و بپردایزم به چرندنامة شیخ کروبی که دقیقاً در همین چارچوب تخریب انسان قرار گرفته.
شیخ کروبی منبر خود را در همان حوالی، و در جایگاه خدائی بر پا داشته و مزخرفبافی میآغازد. متن هذیانات کروبی را بررسی نمیکنیم، فقط به نقل چند جمله از ترهاتاش به عنوان اوج یاوهگوئی این شیخ فریبکار بسنده خواهیم کرد. آنجا که جهت تأکید بر «بندگی» ملت ایران، ادعا میکند از چارچوب حق و حقوقی که خداوند برای خود در نظر گرفته آگاه است:
«گمان نمیکنم که خدا چنین حقی برای چنین برخوردی با بندگان را برای خودش نیز در نظر گرفته باشد[...]»
فکر میکنم، همین مختصر برای دریافت میزان شارلاتانیسم آخوندکروبی کفایت میکند. هدف از انتشار این ترهات ساختارشکنانه تزریق مقدسات و مرگپرستی به ادبیات سیاسی کشور است که در اولویت رسانههای حکومتی و تبلیغات مخالفنمایاناش در جنبشسبز قرار گرفته. به عنوان نمونه کافی است به روضه و زوزه و تشویق مرگپرستی که توسط آرش حجازی در سایت «اخبارروز» به راه افتاده نگاهی بیاندازیم تا به ابعاد گستردة پروپاگاند انسانستیز قلم به مزدهای ایرانینما بیشتر پیببریم. پروپاگاندی که برای پنهان داشتن چارچوب واقعیاش، یعنی منافع اقتصادی غرب به راه افتاده و مسلم است که هوچیهای استعمار هرگز شهامت بازگوئی این واقعیت را نخواهند داشت، چرا که اینان بدون استثناء واژگوننما و اهل تقیهاند.
به همین دلیل است که پاسدار علی لاریجانی هرگز نمیگوید که برنامة کودتا و انحلال مجلس از کارخانة رجاله پروری صادر شده، تا به این وسیله احمدینژاد یکهتاز میدان شود و محفل لاریجانی بتواند در کنار جنبشسبز قرار گیرد. جالب اینکه همین پاسدار لاریجانی دستدردست آخوندها مکارم، اکبر سازندگی و علیخامنهای با جنجال پیرامون دانشگاه آزاد در حال فراهم آوردن زمینه جهت انحلال مجلس است تا بتواند ضمن استقرار در جایگاه شهید مظلوم، به جست و خیز در لجنزار سبز مشغول شود. به این ترتیب سگهایهار استعمار حدود 3 سال برای انتشار تبلیغات مسموم خود فرصت خواهند داشت.
و به همین دلیل است که مؤسسة کیهان، از زبان پاسدار شریعتمداری و دیگر قلم به مزدهای سازمان سیا تلاش میکند «فاشیست ـ مسلمانها» را در داخل و خارج مرزها به عنوان «لائیک» به ما ملت حقنه کند. «دریوزنامة کیهان»، مورخ اول تیرماه 1389 در بخش «خبر ویژه» مینویسد، اصلاحطلبان میخواهند یک حکومت سکولار را بجای حکومت دینی بنشانند، ولی اینرا بر زبان نمیآورند! منبع خبر بهجت اثر کیهان هم وبلاگ آخوند اشکوری است. اشکوری همچون مهرانگیزکار و دیگر اوباش حاضر در نشست برلن از برگزیدگان محفل «یوشکا فیشر» به شمار میرود. حال ببینیم آخوند اشکوری در وبلاگاش چهها گفته؟
اشکوری پوچپردازیهای ساختارشکنانة محمد خاتمی در باب تفسیر خاص از «اسلام» را نشان سکولاریسم معرفی کرده، و پاسدار شریعتمداری نیز با تکیه بر همین قماش جفنگیات میخواهد دارودستة خاتمی را به عنوان سکولار به شوتوپرتها بفروشد! بله، وقتی محمد خاتمی مفلوک مهمل میبافد و خواهان ارائة تفسیر دمکراتیک از «دین اسلام» میشود، و اشکوری همین چرندیات را نشان سکولاریسم میداند، طبیعی است که شعبة طویلة مککارتی در جمکران، یا همان دریوزنامة کیهان، در بخش «خبر ویژه» ادعا کند:
«اصلاح طلبان اعلام نمیكنند اما دنبال نظام سكولار بجای نظام دینی هستند (خبر ويژه)»!
یادآور شویم که بدون یاوهپردازی و پوچگوئی پادوهای محفل یوشکافیشر در غرب، انتشار چنین مزخرفاتی امکانپذیر نیست. هر چه در محفل یوشکافیشر تولید میشود، امثال اشکوری مصرف میکنند و پس ماندة آن نیز به خبر ویژة کیهان تبدیل میشود.
همانطور که صادق هدایت نیز در رمان «حاجیآقا» از زبان پرسوناژ اصلی به این امر اشاره دارد، در دورة هیتلر زبالههای «نظم نوین» از آلمان به ایران سرازیر میشد، اکنون نیز در بر همان پاشنه میچرخد، با این تفاوت که طرفداران فاشیسم در دو سوی آتلانتیک دیگر هیچ دلیلی برای پنهان داشتن تمایلات انسانستیز خود نمیبینند. اتحاد جماهیر شوروی که مدعی مارکسیسم بود، فروریخته، پس مککارتیسم و محفل فرانکفورت میتوانند یکهتاز میدان باشند و هر آنچه دل تنگشان میخواهد بگویند و بنویسند تا ضمن نفی زمان و مکان، صراحت و شفافیات «انسانمحوری» را در ترادف با ابهام «دین باوری» قرار دهند:
«خاتمی بارها گفته است كه اسلام بايد به گونهای فهم و تفسير شود كه در تعارض با آزادی و دموكراسی قرار نگيرد [...] در افكار موسوی و كروبی [...] تحول پيدا شده»
بله! میبینیم که ملاممد خاتمی ارواح شکماش خیلی خیلی سکولار شده! ایشان همچنان خواهان کنترل باورهای «مردم» هستند! این است سکولاریسم ملاممد خاتمی. ایشان میخواهند که «مردم» اسلام را نه براساس باورهایشان، که در مسیر منافع محفل نوبل «بفهمند»؛ همانطور که عبادی مفلوک و دیگر فعلة فاشیسم همین اسلام را به ما «معرفی» میکنند. به زبان سادهتر، با سکولاریسم «مید این جرمنی»، حریم خصوصی اعتقادات و باورهای ملت ایران تبدیل میشود به ملک طلق محمد خاتمی و ارباباناش. این است «سکولاریسم» تولیدی طویلة سازمان سیا که در چارچوب آن اشکوری به صدراسلام پرش کرده، و ضمن تأکید بر اینکه حکومت پیامبر آسمانی نبوده، میگوید شریعت مبنای قانونگزاری نیست! البته ما میدانیم که شریعت نمیتواند مبنای قانونگزاری شود، ولی اشکوری فریبکار هرگز خواهان «جدائی دین از سیاست» نمیشود! چرا که اصلاح طلبان شیاد در واقع میخواهند «فتوای مجتهد» را بجای قانون شریعت بنشانند و به این ترتیب سلطنت آخوند را به خیال خود تا ابد تضمین کنند:
«[...]اشكوری دو هفته پيش نيز [گفت] من از حكومت سكولار [...] دفاع ميكنم [...] حكومت 10 سالة پيامبر اسلام نيز جنبة آسمانی نداشت و شريعت مبناي قانونگذاری نيست[...]»
البته ما قصد نداریم رویای شیرین آخوند اشکوری و پاسدار شریعتمداری را آشفته کنیم. اما به هر دو شارلاتان باید بگوئیم، در کمال تأسف این اظهارات برای اثبات «سکولاریسم» کفایت نخواهد کرد! چرا که این نوع برخورد بجای «شریعت» مبنا را «اجتهاد پویا» قرار میدهد و به این ترتیب شخص «مجتهد» را در جایگاه قانونگذار جامعالشرایط مینشاند! و «تف» بنیامین نتانیاهو به روی شیاد و عوامفریب و آخوندپرستهائی که قصد دارند فاشیسم را اینچنین در ترادف با دمکراسی قرار دهند. البته «تف» نتانیاهو برای اصلاحطلبان و پاسدار شریعتمداری مایة افتخار خواهد بود، که از قدیم گفتهاند، هر آنچه از دوست رسد نیکوست. پس سلاخخانة «هریتیج کلاب» در جمکران را ترک میگوئیم و بازمیگردیم به پروپاگاند، یا بهتر بگوئیم «اجماع استعماری» جهت تداوم فعالیتهای مافیا در مرزهای شرقی ایران که در قالب مخالفت همزمان آمریکا و نوکراناش در جمکران با احداث خط لولة صلح بروز کرده.
میدانیم که امنیت در مرزهای شرقی ایران کسبوکار تجار شریف موادمخدر و قاچاقچیان اسلحه را تهدید میکند. به همین دلیل است که نژادحسینیان را برای خوشرقصی به صحنه آوردهاند تا واژة جادوئی «کاپیتولاسیون» را بازنشخوار نماید. نژادحسینیان که چندی پیش در «بیبیسی»، برای مخالفت با احداث خط لولة صلح بر طبل «منافع ملی» میکوفت، امسال در رادیوفردا، مورخ 21 ژوئن 2010 سخن از «کاپیتولاسیون» در وزارت نفت به میان آورده!
نژادحسینیان همان کسی است که در دوران اهداء نفت رایگان توسط میرحسین موسوی به شبکة جان نگروپونته خفقان کامل اختیار کرده بود. همین فرد در تأئید سخنان وقیحانة هولبروک ادعا کرده، ضمانتنامة احداث خط لوله مذکور در سفارت فرانسه امضا شده، و از اینرو تابع قوانین فرانسه است! یادآور شویم شایعهپراکنی پامنبری پاسدار لاریجانی در «مهرنیوز» هم انتشار یافته. عجیب است که نژادحسینیان در مورد «پتروپارس» که از «قوانین» مافیای ایالات متحد پیروی میکند، کاملاً سکوت کرده، ولی در مورد احداث خط لولة صلح خواهان «شفافیات» میشود. خلاصه پادوهای استعمار به رهبری موسوی جلاد که طی31 سال همة فعالیتهایشان در پردهای از ابهام فرو افتاده بود امروز «شفافیات طلب» هم شدهاند:
«هادی نژادحسینیان [...] از نمایندگان مجلس خواسته تا جلوی اجرائی شدن این قرارداد را بگیرند [...]وی گفته [...] این ضمانتنامه به نوعی بازگشت کاپیتولاسیون به کشور است[...]»
این هادی نژادحسینیان چرا در مورد تاراج نفت توسط شرکت توتال و دیگر اعضای کنسرسیوم خفقان گرفته و از «ارزش مالی» آن سخنی به میان نمیآورد؟ مسلماً این سکوت حکمتی دارد که ریشة آنرا میباید در مبارزات بیامان پیروان خط آن وحشی بیابانی با امپریالیسم جهانی جستجو کنیم! پس بازگردیم به اشتیاق دولت اردوغان برای نمازگزاردن در مسجد الاقصی!
به گزارش کیهان، مورخ 27 خرداماه سالجاری، داوود اوغولو، وزير امورخارجة تركيه در جمع وزرای امور خارجة كشورهاي عرب تأكيد كرد:
«پايتخت فلسطين شهر قدس خواهد شد، و بزودی در مسجدالاقصی نماز خواهیم خواند.»
اظهارات احمقفریب وزیر امورخارجة ترکیه در واقع ابراز مخالفت ارتش ناتو با صلح در منطقه است! ترکیه به عنوان عضو این ارتش جنایتکار نمیتواند در تقابل با سیاستهای اعضای ناتو موضعگیری کند. فراموش نکردهایم که این معرکة مهوع را رجب اردوغان و شیمون پرز در داووس آغاز کردند. در وبلاگ «رابین هود در داووس»، مورخ 31 ژانویه 2009 به این جنگ زرگری اشاره داشتیم:
«جهت حفظ منافع آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک [الزامی شده که] پیرامون مبارزات رجب اردوغان با اسرائیل یک اجماع جهانی ایجاد شود!»
ماجرای «ناو آزادی» مرحلة دوم این فوتبال مقدس بود که نتیجة آن هنوز معلوم نشده! چرا که «پ. ک. ک» به آتشبس یکجانبة خود با ترکیه پایان داد و امروز در شهر استانبول، پایتخت فرهنگی و «اروپائی» ترکیه یک خودوری ارتش در برخورد با مین منفجر شده. به عبارت دیگر یک محور جهانی به تداوم جنگ زرگری ارتش ناتو با اسرائیل اعتراض دارد! در عالم سیاست هر چه بیشتر زدوبند کنید، نهایت امر به رویاروئی نزدیکتر میشوید، این یک اصل اساسی است. آنها که سیاست جهانی را به عرصة انسانستیزی تبدیل کردهاند باید بدانند که با گسترش خشونت، خود نیز در درازمدت قربانی خشونت خواهند شد. یا صلح و امنیت و رفاه برای همه تأمین میشود، یا هیچکس، حتی در انزوای جغرافیائی ایالات متحد و انگستان روی آرامش نخواهد دید! در این راستا، اظهارات اخیر ژنرال مککریستال در مورد جوزف بایدن، معاون اوباما ثابت میکند که ارتش ایالات متحد در مسیر استقرار حکومت نظامی به پیش میتازد. شاید به همین دلیل است که پرزیدنت مدودف در ایالات متحد شیفتة «سیلیکون ولی» شده، و در روسیه دلباختة اسلام و مسلمین.
به گزارش نووستی، مورخ اول تیرماه 1389، دیمیتری مدودف با نثار تاج گلی از رز و میخک سرخ بر بنای یادبود «آتش جاودان» در جوار مزار سرباز گمنام واقع در باغ «الکساندروفسکی ساد» سالروز جنگ میهنی را گرامی داشت. یادآور شویم، 59 سال پیش در چنین روزی ارتش هیتلر بدون اخطار قبلی به اتحاد شوروی حمله کرد و همانطور که میدانیم کمتر از دو ماه پس از این تهاجم، پهلوی اول از سلطنت استعفا داد و ایران را ترک گفت. باری، جالب اینجاست که زمانیکه پرزیدنت مدودف با تاج گل در پارک حضور بهم میرسانند، مسلمانان روسیه در مساجد «نماز میت» برگزار میکنند:
«مسلمانان روسیه روز 22 ژوئن را به برگزاری نماز و سخنرانیهای مذهبی میپردازند، در این مراسم بر لزوم حفاظت از میهن به عنوان یکی از واجبات دینی تأکید میشود [...] در اکثر مساجد روسیه برای نظامیان مسلمان که در میادین جنگ بزرگ میهنی از جان خود گذشتند، نماز میت برگزار میگردد.»
بله، مسیحیان برای قربانیان خود در پارک گلافشانی میکنند، مسلمانان در مساجد نماز میت میخوانند. نمیدانیم برگزاری «نماز میت» در مساجد برای همة مسلمانان روسیه اجباری است یا آنها از «حق انتخاب» هم برخورداراند! به عنوان مثال نمیدانیم این مسلمانان میتوانند بجای مراسم روضه و زوزه به تماشای مسابقات جام جهانی فوتبال بنشینند تا در حد امکان به رجب اردوغان «قهرمان» نزدیک شوند و برای اقامة نماز در مسجدالااقصی خود را آماده کرده، توپی به دروازة اسرائیل شوت کنند یا خیر؟ بالاخره در عالم سیاست، فوتبال هم دست کمی از نماز جماعت ندارد!
در این مراسم خداپسندانه فوتبالیستها میباید به یکدیگر تنه زده، و ترجیحاً مشت و لگدی هم حوالة حریف کنند؛ ولی داور هر وقت «مصلحت» بداند، میباید به بازیکنان بیدین و بیایمان کارت زرد و قرمز بدهد، و اینجاست که «جماعت» حاضر در صحنه به طرفداری از فوتبالیست و یا در تأئید داور عربده خواهند کشید و نوعی مراسم زوزه و گریه در استادیوم به راه میافتد. سپس بازیکن خطاکار به عنوان چاشنی این نمایش دلانگیز تف آبداری بر روی زمین چمن میاندازد و دوربین فیلمبرداران این صحنة «سرنوشتساز» را در تاریخ پیشرفت و تمدن جامعة بشری به ثبت میرساند. در پناه چنین همهمه و هیاهوئی است که برندگان واقعی مسابقه میتوانند با خاطر آسوده در مورد مسابقات بعدی و نتایجشان با یکدیگر «مذاکره» کنند و اگر مسائل با شوت به دروازة حریف برطرف نشد، مشکل کذا را از طریق توسل به تانک و بمب و موشک و ... و قاچاق موادمخدر و حتی اعلام برپائی «نماز» در مسجدالاقصی حل خواهند فرمود.
دام دزدان در ضمیر و رمز شاهان در خطاب
کلیدواژههای شعارهای عوامفریبانة جیرهخواران انگلستان در اتحاد جماهیر نوکری عبارت است از «منافع ملی، کیان اسلام، کاپیتولاسیون و آزادی قدس!»
پس از گذشت 35 سال، محور فریب و توحش جنگ زرگری با اسرائیل از ریاض به آنکارا انتقال یافت. به گزارش کیهان، مورخ 27 خردادماه وزیر امورخارجة دولت اسلامگرای ترکیه اعلام داشت خواهان برپائی نماز در مسجدالاقصی است! چنین سخنانی در سال 1975 از زبان ملک فیصلبنعبدالعزیز، پادشاه وقت عربستان شنیده شد و نهایتاً به ترور ایشان انجامید. در تاریخ 25 مارس 1975 پادشاه عربستان با شلیک گلوله به قتل رسید، و بلافاصله یکی از نزدیکان جوانشان را به عنوان قاتل به جهانیان معرفی کرده و گردن زدند! یادآور شویم علیرغم داستانسرائی رسانهها، از جمله در ایران، هیچیک از اطرافیان ملک فیصل شاهد قتل وی نبود!
در هر حال قتل پادشاه عربستان پس از توافق الجزایر و چند روز پیش از فرار ارتش آمریکا از ویتنام صورت پذیرفت. شاید این مسائل به یکدیگر مرتبط ننماید، ولی همة مسائل منطقه به یکدیگر مربوط میشود، چرا که حکومتهایاش پوشالیاند و دستنشاندة آنگلوساکسونها. خلاصه بگوئیم، با در نظر گرفتن اینکه روحالله خمینی هم خواستار آزادی «قدس شریف» بود و همچنانکه به یاد داریم در جفنگیات ایشان راه این «آزادی» فریبنده هم از کربلا در کشور عراق میگذشت، یک نتیجة جادوئی میگیریم و آن اینکه، این قماش مطالبات فقط بر زبان چارپایان طویلة مککارتی جاری میشود که در توحش و حماقت، البته هر یک در نوع خود، «یگانه» و «بیهمتا» به شمار میروند.
هر گاه آنگلوساکسونها به افلاس میافتند، یکی از نوکرانشان به «تکلیف الهی» دچار شده برای برپائی «نماز در بیتالمقدس» اعلام آمادگی میکند، و همین امر تاکنون بسیاری از مشکلات آنگلوساکسونها را به صورت کاملاً معجزهآسا حل کرده. خلاصه «نماز» معجزات فراوان دارد، چرا که خوی بندگی و ذلت و حقارت را در نمازگزار تقویت میکند و به نظر میرسد این عملیات انسانستیز سخت مورد توجه دیمیتری مدودف قرار گرفته باشد. ایشان به دلیل بندهنوازی هر کجا پای میگذارند، تنور نماز و دعا و شکرگزاری و اسلام و... و بندگی داغ و گرم میشود. در کشورهای دیگر، فوتبال هم به این شیوة سرکوب افزوده شده. و این است دلیل انتخاب رجب اردوغان به رهبری جهان اسلام. البته رجب اردوغان را نمیتوان با اراذلی چون خمینی و دیگر اوباش پیرو خط امام به قیاس کشید. رجب اردوغان، هم فوتبالیست بوده، هم اسلامگراست و هم فکلکراواتی! خلاصه حسابی باب دندان حاکمیت انگلستان است.
حاکمیت انگلستان را دستکم نگیریم، حتی امروز که ظاهراً به ارادة قادر متعال، «بی. پی» دچار مصیبت شده! این حاکمیت کهنترین و باتجربهترین استعمارگر جهان به شمار میرود و همچنانکه گفتیم از دیرباز بر قاچاق موادمخدر در مرزهای شرقی ایران نظارت عالیه اعمال میکند. به همین دلیل است که احداث خط لولة صلح را برنمیتابد، و برای تحریک افکار عمومی بر علیه احداث آن به همان ابزار فرسودهای متوسل شده که پیشتر از طریق فدائیان اسلام به کار میبرد، یعنی شعارهائی در حمایت از «منافع ملی» و مخالفت با «کاپیتولاسیون»!
لازم است در اینمورد خاص یک نکتة مهم را در نظر داشته باشیم، و آن اینکه منافع ملی ما ایجاب میکند که از احداث خط لولة صلح دفاع کنیم، چرا که رهائی بلوچستان ایران از چنگال مافیا در گرو اجرای این گونه پروژهها است. و فقط به این ترتیب است که محدودة فعالیت جنایتکارانة شبکة پنهان نه تنها در بلوچستان که در پاکستان نیز کاهش خواهد یافت. به یاد داشته باشیم که در مجاورت تبهکاری، زیستن در رفاه مادی «کوتاه مدت» و در هر حال فاقد هرگونه امنیت خواهد بود. به همین دلیل است که ارتش ناتو با همکاری صمیمانة سپاه پاسداران در مرزهای جنوب، شرق و غرب کشورمان باندهای تبهکار را فعال کرده. برای اثبات نوکری سپاه در بارگاه یانکیها، اعلام آمادگی سپاه کذا برای شرکت در عملیات پاکسازی خلیج مکزیک کفایت میکند. در شرایطی که آتش سوزی نفتشهر همچنان ادامه دارد، و ایالات متحد علاوه بر شرکت فعال در صدور قطعنامة 1929 و اعزام ناوگان جنگی به خلیج فارس و تحمیل تحریمهای یکجانبه عملاً قصد ممانعت از احداث خط لولة صلح را نیز دارد، تشکل استعماری سپاه پاسداران برای کمک به ارباب در ینگه دنیا قیام کرده!
عاشق چادر مباش و خر مران در آب و گل
تا نمانی ز آب و گل مانند خر اندر خلاب
به محض انتشار خبر حضور ناوگان یانکیها در آبهای ساحلی ایران، امارات فعالیت 40 شرکت را ممنوع اعلام کرد! همچنین «فرانسپرس» گزارش داد که شرکت «بی. پی» جهت پرداخت خسارات نشت نفت در خلیج مکزیک، 50 میلیارد دلار برداشت خواهد کرد! و بالاخره «رادیوفردا»، از زبان نژادحسینیان قرارداد خط لولة صلح را فاقد اعتبار معرفی نمود! پیشتر گفتیم که شاخکهای سازمان سیا هر آنچه لازم داشته باشند از زبان پادوهای ایرانینمای خود بیرون میکشند. نژادحسینیان که پیشتر در «بیبیسی» به پیشخدمتی مشغول بود اخیراً به پیروی از فرامین رهبر به «کار مضاعف» روی آورده، و در رادیوفردا نیز خدمت میکند. دلیل هم اینکه ارباب چه در لندن و چه در واشنگتن به افلاس افتاده، در نتیجه بجای عربستان و ایران، اینبار ترکیه را که عضو رسمی ارتش ناتوست در جایگاه رهبری اسلامگرایان جهان نشانده. و خلاصه این دولت به اصطلاح «لائیک» که در کارنامة درخشاناش جز سرکوب و کشتار کردها و ترور نویسندگان لائیک هیچ نمیبینیم، در برابر شریک «نظامی ـ اقتصادی» خود یعنی اسرائیل مدافع حقوق فلسطینیان شده! شعار «حقوق» فلسطینیان اگر برای ملت فلسطین تاکنون هیچ نداشته، نان اراذل و اوباش جیرهخوار استعمار از قبل آن در روغن فراوان شناور شده.
هین که دجال بیامد، بگشا راه مسیح
حال که به توحش و اراذل و اوباش رسیدیم بهتر است نگاهی داشته باشیم به پوچپردازیهای دو الگوی انسانستیزی یعنی حاج فرج دباغ و شیخ مهدی کروبی که مهملاتشان در گویانیوز انتشار یافته. از حاج فرج دباغ آغاز کنیم که فیلسوف چاه جمکران است. تخصص حاج فرج همچون دیگر سگهایهار سازمان سیا «مرزشکنی» از طریق به سخره گرفتن «موجودیت» انسان، و تخریب مفاهیم و مقولات انسانمحور نظیر «تاریخ» و «هنر» است. حسین حاج فرج دباغ که 31 سال است به برکت سفلهپروری استعمار در جایگاه رفیع «فیلسوف» نشسته، در آخرین مطلب خود، ثابت کرد که در مسیر استقلال و آزادی از «انسانیات» پیشرفت فراوان داشته. این جانور وحشی بیماری علیخامنهای و عوارض آن را به ابزار تحقیر وی تبدیل کرده. فکر نمیکنم بیش از این بتوان در مسیر شقاوت و قساوت «پیشرفت» کرد، هر چند علیخامنهای نیز در توحش از این فیلسوفنمای چاه جمکران هیچ کم ندارد. باری، حاج فرج در یاوهنامة خود، در جایگاه الهی قرار گرفته، و فرمان اخراج «آدم» از «بهشت» را صادر میکند:
«و اینک [...] من به شما میگویم که [...] بهشت ولایت دیگر جای شما نیست. صدای آدمیان صدای خداست. آیا صدای خدا را نمیشنوید؟»
نمیدانستیم حاج فرج خود را «آدم» به شمار میآورد و صدایاش هم صدای خدا شده! در این مهملنامه که بازتابی است از تزلزل قوای دماغی نویسندهاش، بالاخره معلوم میشود که برنامة «اعتراض به تقلب» فرضی در مسابقات مارگیری نیز همچون تحریم تنباکو و ملی کردن نفت «تکلیف الهی» بوده!
به زبان سادهتر طبق معمول، «فرمان الهی» از کارخانة رجاله پروری صادر شده بود. البته برای درک این واقعیت نیازی به مطالعة درافشانیهای اوباش الکن و فرهیختة جمکران نداریم. افتتاح تلویزیون حاکمیت انگلستان و ارسال «سایمونگاس»، متخصص خدمت در کشورهای کودتاخیز به اندازة کافی گویا بود، و بارها در همین وبلاگ به نشانههای آشکار کودتا اشاره داشتهایم. پس بازگردیم به ابتذالنامة الکن سروش خطاب به خامنهای.
نامة کذا خامنهای را خطیب زبردستی میخواند که اهل «تاریخ» و «هنر» بوده و طی سیسال پس از انقلاب در سخنوری و بلاغت گوی سبقت از همه ربوده! بله، 30 سال است که علی خامنهای البته در ذهن علیل امثال سروش سخنان شیوا برزبان میراند! گویا هتاکی و پرت و پلاگوئی و تهدید «معیار بلاغت» به شمار میآید و ما نمیدانستیم. وقت این وبلاگ را برای بررسی مهملات حاج فرج دباغ نمیگیریم. همچنانکه گفتیم تخریب انسان با توسل به شایعه، برچسب و ... و ساختارشکنی از طریق نفی زمان و مکان، پایه و اساس پروپاگاند انسانستیز طویلة مککارتی است و یاوهنامة حاج فرج دباغ همچون مزخرفات پاسداراکبر و دیگر اوباش فرنگنشین حکومت جمکران در همین چارچوب توحشگستر قرار میگیرد.
از روزی که علی خامنهای در آرامگاه خمینی سخنرانی کرد، همة سگهایهار استعمار او را به دلیل ضعف ناشی از بیماری مورد تمسخر قرار دادند، حاج فرجدباغ هم یکی از همین سگهای هار است، و مسلماً تا لحظة آخر عمر ماهیتاش تغییر نخواهد یافت. آنچه تأسفآور است توحش پادوهای استعمار نیست، بلکه همصدائی برخی از مدعیان فرهنگ و تمدن با آدمخواران سازمان تقدسگستر «سیا» است که عوارض بیماری علی خامنهای را «مفرح» یافتهاند! کسی «انتخاب» میکند که بیمار و ناتوان و علیل شود؟ شما که ادعای تمدن دارید، به چه حقی به خود اجازه میدهید در رسانههای حماقتپرورتان دیگری را به دلیل ضعف و ناتوانی نکوهش کنید؟
کدام محفل فردی را به دلیل بیماری به سخره میگیرد؟ همان محفلی که یک روانپریش همچون هیتلر را در جایگاه «پیشوا» قرار میدهد. به همین دلیل است که پس از سخنرانی علی خامنهای در 14خردادماه 1389، پاسدار علی شریعتمداری در ستایش و گزافهگوئی چنان راه افراط پیمود که ظاهراً از سوی «رهبر» هم مورد انتقاد قرار گرفت. بله، حاجفرج و پاسدار شریعتمداری را برای گسترش حماقت و توحش از یک زبالهدان واحد استخراج کرده و هر دو را در یک طویلة ویژه پرورش دادهاند، هر چند یکدیگر را به باد استهزاء بگیرند! بگذریم و بپردایزم به چرندنامة شیخ کروبی که دقیقاً در همین چارچوب تخریب انسان قرار گرفته.
شیخ کروبی منبر خود را در همان حوالی، و در جایگاه خدائی بر پا داشته و مزخرفبافی میآغازد. متن هذیانات کروبی را بررسی نمیکنیم، فقط به نقل چند جمله از ترهاتاش به عنوان اوج یاوهگوئی این شیخ فریبکار بسنده خواهیم کرد. آنجا که جهت تأکید بر «بندگی» ملت ایران، ادعا میکند از چارچوب حق و حقوقی که خداوند برای خود در نظر گرفته آگاه است:
«گمان نمیکنم که خدا چنین حقی برای چنین برخوردی با بندگان را برای خودش نیز در نظر گرفته باشد[...]»
فکر میکنم، همین مختصر برای دریافت میزان شارلاتانیسم آخوندکروبی کفایت میکند. هدف از انتشار این ترهات ساختارشکنانه تزریق مقدسات و مرگپرستی به ادبیات سیاسی کشور است که در اولویت رسانههای حکومتی و تبلیغات مخالفنمایاناش در جنبشسبز قرار گرفته. به عنوان نمونه کافی است به روضه و زوزه و تشویق مرگپرستی که توسط آرش حجازی در سایت «اخبارروز» به راه افتاده نگاهی بیاندازیم تا به ابعاد گستردة پروپاگاند انسانستیز قلم به مزدهای ایرانینما بیشتر پیببریم. پروپاگاندی که برای پنهان داشتن چارچوب واقعیاش، یعنی منافع اقتصادی غرب به راه افتاده و مسلم است که هوچیهای استعمار هرگز شهامت بازگوئی این واقعیت را نخواهند داشت، چرا که اینان بدون استثناء واژگوننما و اهل تقیهاند.
به همین دلیل است که پاسدار علی لاریجانی هرگز نمیگوید که برنامة کودتا و انحلال مجلس از کارخانة رجاله پروری صادر شده، تا به این وسیله احمدینژاد یکهتاز میدان شود و محفل لاریجانی بتواند در کنار جنبشسبز قرار گیرد. جالب اینکه همین پاسدار لاریجانی دستدردست آخوندها مکارم، اکبر سازندگی و علیخامنهای با جنجال پیرامون دانشگاه آزاد در حال فراهم آوردن زمینه جهت انحلال مجلس است تا بتواند ضمن استقرار در جایگاه شهید مظلوم، به جست و خیز در لجنزار سبز مشغول شود. به این ترتیب سگهایهار استعمار حدود 3 سال برای انتشار تبلیغات مسموم خود فرصت خواهند داشت.
و به همین دلیل است که مؤسسة کیهان، از زبان پاسدار شریعتمداری و دیگر قلم به مزدهای سازمان سیا تلاش میکند «فاشیست ـ مسلمانها» را در داخل و خارج مرزها به عنوان «لائیک» به ما ملت حقنه کند. «دریوزنامة کیهان»، مورخ اول تیرماه 1389 در بخش «خبر ویژه» مینویسد، اصلاحطلبان میخواهند یک حکومت سکولار را بجای حکومت دینی بنشانند، ولی اینرا بر زبان نمیآورند! منبع خبر بهجت اثر کیهان هم وبلاگ آخوند اشکوری است. اشکوری همچون مهرانگیزکار و دیگر اوباش حاضر در نشست برلن از برگزیدگان محفل «یوشکا فیشر» به شمار میرود. حال ببینیم آخوند اشکوری در وبلاگاش چهها گفته؟
اشکوری پوچپردازیهای ساختارشکنانة محمد خاتمی در باب تفسیر خاص از «اسلام» را نشان سکولاریسم معرفی کرده، و پاسدار شریعتمداری نیز با تکیه بر همین قماش جفنگیات میخواهد دارودستة خاتمی را به عنوان سکولار به شوتوپرتها بفروشد! بله، وقتی محمد خاتمی مفلوک مهمل میبافد و خواهان ارائة تفسیر دمکراتیک از «دین اسلام» میشود، و اشکوری همین چرندیات را نشان سکولاریسم میداند، طبیعی است که شعبة طویلة مککارتی در جمکران، یا همان دریوزنامة کیهان، در بخش «خبر ویژه» ادعا کند:
«اصلاح طلبان اعلام نمیكنند اما دنبال نظام سكولار بجای نظام دینی هستند (خبر ويژه)»!
یادآور شویم که بدون یاوهپردازی و پوچگوئی پادوهای محفل یوشکافیشر در غرب، انتشار چنین مزخرفاتی امکانپذیر نیست. هر چه در محفل یوشکافیشر تولید میشود، امثال اشکوری مصرف میکنند و پس ماندة آن نیز به خبر ویژة کیهان تبدیل میشود.
همانطور که صادق هدایت نیز در رمان «حاجیآقا» از زبان پرسوناژ اصلی به این امر اشاره دارد، در دورة هیتلر زبالههای «نظم نوین» از آلمان به ایران سرازیر میشد، اکنون نیز در بر همان پاشنه میچرخد، با این تفاوت که طرفداران فاشیسم در دو سوی آتلانتیک دیگر هیچ دلیلی برای پنهان داشتن تمایلات انسانستیز خود نمیبینند. اتحاد جماهیر شوروی که مدعی مارکسیسم بود، فروریخته، پس مککارتیسم و محفل فرانکفورت میتوانند یکهتاز میدان باشند و هر آنچه دل تنگشان میخواهد بگویند و بنویسند تا ضمن نفی زمان و مکان، صراحت و شفافیات «انسانمحوری» را در ترادف با ابهام «دین باوری» قرار دهند:
«خاتمی بارها گفته است كه اسلام بايد به گونهای فهم و تفسير شود كه در تعارض با آزادی و دموكراسی قرار نگيرد [...] در افكار موسوی و كروبی [...] تحول پيدا شده»
بله! میبینیم که ملاممد خاتمی ارواح شکماش خیلی خیلی سکولار شده! ایشان همچنان خواهان کنترل باورهای «مردم» هستند! این است سکولاریسم ملاممد خاتمی. ایشان میخواهند که «مردم» اسلام را نه براساس باورهایشان، که در مسیر منافع محفل نوبل «بفهمند»؛ همانطور که عبادی مفلوک و دیگر فعلة فاشیسم همین اسلام را به ما «معرفی» میکنند. به زبان سادهتر، با سکولاریسم «مید این جرمنی»، حریم خصوصی اعتقادات و باورهای ملت ایران تبدیل میشود به ملک طلق محمد خاتمی و ارباباناش. این است «سکولاریسم» تولیدی طویلة سازمان سیا که در چارچوب آن اشکوری به صدراسلام پرش کرده، و ضمن تأکید بر اینکه حکومت پیامبر آسمانی نبوده، میگوید شریعت مبنای قانونگزاری نیست! البته ما میدانیم که شریعت نمیتواند مبنای قانونگزاری شود، ولی اشکوری فریبکار هرگز خواهان «جدائی دین از سیاست» نمیشود! چرا که اصلاح طلبان شیاد در واقع میخواهند «فتوای مجتهد» را بجای قانون شریعت بنشانند و به این ترتیب سلطنت آخوند را به خیال خود تا ابد تضمین کنند:
«[...]اشكوری دو هفته پيش نيز [گفت] من از حكومت سكولار [...] دفاع ميكنم [...] حكومت 10 سالة پيامبر اسلام نيز جنبة آسمانی نداشت و شريعت مبناي قانونگذاری نيست[...]»
البته ما قصد نداریم رویای شیرین آخوند اشکوری و پاسدار شریعتمداری را آشفته کنیم. اما به هر دو شارلاتان باید بگوئیم، در کمال تأسف این اظهارات برای اثبات «سکولاریسم» کفایت نخواهد کرد! چرا که این نوع برخورد بجای «شریعت» مبنا را «اجتهاد پویا» قرار میدهد و به این ترتیب شخص «مجتهد» را در جایگاه قانونگذار جامعالشرایط مینشاند! و «تف» بنیامین نتانیاهو به روی شیاد و عوامفریب و آخوندپرستهائی که قصد دارند فاشیسم را اینچنین در ترادف با دمکراسی قرار دهند. البته «تف» نتانیاهو برای اصلاحطلبان و پاسدار شریعتمداری مایة افتخار خواهد بود، که از قدیم گفتهاند، هر آنچه از دوست رسد نیکوست. پس سلاخخانة «هریتیج کلاب» در جمکران را ترک میگوئیم و بازمیگردیم به پروپاگاند، یا بهتر بگوئیم «اجماع استعماری» جهت تداوم فعالیتهای مافیا در مرزهای شرقی ایران که در قالب مخالفت همزمان آمریکا و نوکراناش در جمکران با احداث خط لولة صلح بروز کرده.
میدانیم که امنیت در مرزهای شرقی ایران کسبوکار تجار شریف موادمخدر و قاچاقچیان اسلحه را تهدید میکند. به همین دلیل است که نژادحسینیان را برای خوشرقصی به صحنه آوردهاند تا واژة جادوئی «کاپیتولاسیون» را بازنشخوار نماید. نژادحسینیان که چندی پیش در «بیبیسی»، برای مخالفت با احداث خط لولة صلح بر طبل «منافع ملی» میکوفت، امسال در رادیوفردا، مورخ 21 ژوئن 2010 سخن از «کاپیتولاسیون» در وزارت نفت به میان آورده!
نژادحسینیان همان کسی است که در دوران اهداء نفت رایگان توسط میرحسین موسوی به شبکة جان نگروپونته خفقان کامل اختیار کرده بود. همین فرد در تأئید سخنان وقیحانة هولبروک ادعا کرده، ضمانتنامة احداث خط لوله مذکور در سفارت فرانسه امضا شده، و از اینرو تابع قوانین فرانسه است! یادآور شویم شایعهپراکنی پامنبری پاسدار لاریجانی در «مهرنیوز» هم انتشار یافته. عجیب است که نژادحسینیان در مورد «پتروپارس» که از «قوانین» مافیای ایالات متحد پیروی میکند، کاملاً سکوت کرده، ولی در مورد احداث خط لولة صلح خواهان «شفافیات» میشود. خلاصه پادوهای استعمار به رهبری موسوی جلاد که طی31 سال همة فعالیتهایشان در پردهای از ابهام فرو افتاده بود امروز «شفافیات طلب» هم شدهاند:
«هادی نژادحسینیان [...] از نمایندگان مجلس خواسته تا جلوی اجرائی شدن این قرارداد را بگیرند [...]وی گفته [...] این ضمانتنامه به نوعی بازگشت کاپیتولاسیون به کشور است[...]»
این هادی نژادحسینیان چرا در مورد تاراج نفت توسط شرکت توتال و دیگر اعضای کنسرسیوم خفقان گرفته و از «ارزش مالی» آن سخنی به میان نمیآورد؟ مسلماً این سکوت حکمتی دارد که ریشة آنرا میباید در مبارزات بیامان پیروان خط آن وحشی بیابانی با امپریالیسم جهانی جستجو کنیم! پس بازگردیم به اشتیاق دولت اردوغان برای نمازگزاردن در مسجد الاقصی!
به گزارش کیهان، مورخ 27 خرداماه سالجاری، داوود اوغولو، وزير امورخارجة تركيه در جمع وزرای امور خارجة كشورهاي عرب تأكيد كرد:
«پايتخت فلسطين شهر قدس خواهد شد، و بزودی در مسجدالاقصی نماز خواهیم خواند.»
اظهارات احمقفریب وزیر امورخارجة ترکیه در واقع ابراز مخالفت ارتش ناتو با صلح در منطقه است! ترکیه به عنوان عضو این ارتش جنایتکار نمیتواند در تقابل با سیاستهای اعضای ناتو موضعگیری کند. فراموش نکردهایم که این معرکة مهوع را رجب اردوغان و شیمون پرز در داووس آغاز کردند. در وبلاگ «رابین هود در داووس»، مورخ 31 ژانویه 2009 به این جنگ زرگری اشاره داشتیم:
«جهت حفظ منافع آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک [الزامی شده که] پیرامون مبارزات رجب اردوغان با اسرائیل یک اجماع جهانی ایجاد شود!»
ماجرای «ناو آزادی» مرحلة دوم این فوتبال مقدس بود که نتیجة آن هنوز معلوم نشده! چرا که «پ. ک. ک» به آتشبس یکجانبة خود با ترکیه پایان داد و امروز در شهر استانبول، پایتخت فرهنگی و «اروپائی» ترکیه یک خودوری ارتش در برخورد با مین منفجر شده. به عبارت دیگر یک محور جهانی به تداوم جنگ زرگری ارتش ناتو با اسرائیل اعتراض دارد! در عالم سیاست هر چه بیشتر زدوبند کنید، نهایت امر به رویاروئی نزدیکتر میشوید، این یک اصل اساسی است. آنها که سیاست جهانی را به عرصة انسانستیزی تبدیل کردهاند باید بدانند که با گسترش خشونت، خود نیز در درازمدت قربانی خشونت خواهند شد. یا صلح و امنیت و رفاه برای همه تأمین میشود، یا هیچکس، حتی در انزوای جغرافیائی ایالات متحد و انگستان روی آرامش نخواهد دید! در این راستا، اظهارات اخیر ژنرال مککریستال در مورد جوزف بایدن، معاون اوباما ثابت میکند که ارتش ایالات متحد در مسیر استقرار حکومت نظامی به پیش میتازد. شاید به همین دلیل است که پرزیدنت مدودف در ایالات متحد شیفتة «سیلیکون ولی» شده، و در روسیه دلباختة اسلام و مسلمین.
به گزارش نووستی، مورخ اول تیرماه 1389، دیمیتری مدودف با نثار تاج گلی از رز و میخک سرخ بر بنای یادبود «آتش جاودان» در جوار مزار سرباز گمنام واقع در باغ «الکساندروفسکی ساد» سالروز جنگ میهنی را گرامی داشت. یادآور شویم، 59 سال پیش در چنین روزی ارتش هیتلر بدون اخطار قبلی به اتحاد شوروی حمله کرد و همانطور که میدانیم کمتر از دو ماه پس از این تهاجم، پهلوی اول از سلطنت استعفا داد و ایران را ترک گفت. باری، جالب اینجاست که زمانیکه پرزیدنت مدودف با تاج گل در پارک حضور بهم میرسانند، مسلمانان روسیه در مساجد «نماز میت» برگزار میکنند:
«مسلمانان روسیه روز 22 ژوئن را به برگزاری نماز و سخنرانیهای مذهبی میپردازند، در این مراسم بر لزوم حفاظت از میهن به عنوان یکی از واجبات دینی تأکید میشود [...] در اکثر مساجد روسیه برای نظامیان مسلمان که در میادین جنگ بزرگ میهنی از جان خود گذشتند، نماز میت برگزار میگردد.»
بله، مسیحیان برای قربانیان خود در پارک گلافشانی میکنند، مسلمانان در مساجد نماز میت میخوانند. نمیدانیم برگزاری «نماز میت» در مساجد برای همة مسلمانان روسیه اجباری است یا آنها از «حق انتخاب» هم برخورداراند! به عنوان مثال نمیدانیم این مسلمانان میتوانند بجای مراسم روضه و زوزه به تماشای مسابقات جام جهانی فوتبال بنشینند تا در حد امکان به رجب اردوغان «قهرمان» نزدیک شوند و برای اقامة نماز در مسجدالااقصی خود را آماده کرده، توپی به دروازة اسرائیل شوت کنند یا خیر؟ بالاخره در عالم سیاست، فوتبال هم دست کمی از نماز جماعت ندارد!
در این مراسم خداپسندانه فوتبالیستها میباید به یکدیگر تنه زده، و ترجیحاً مشت و لگدی هم حوالة حریف کنند؛ ولی داور هر وقت «مصلحت» بداند، میباید به بازیکنان بیدین و بیایمان کارت زرد و قرمز بدهد، و اینجاست که «جماعت» حاضر در صحنه به طرفداری از فوتبالیست و یا در تأئید داور عربده خواهند کشید و نوعی مراسم زوزه و گریه در استادیوم به راه میافتد. سپس بازیکن خطاکار به عنوان چاشنی این نمایش دلانگیز تف آبداری بر روی زمین چمن میاندازد و دوربین فیلمبرداران این صحنة «سرنوشتساز» را در تاریخ پیشرفت و تمدن جامعة بشری به ثبت میرساند. در پناه چنین همهمه و هیاهوئی است که برندگان واقعی مسابقه میتوانند با خاطر آسوده در مورد مسابقات بعدی و نتایجشان با یکدیگر «مذاکره» کنند و اگر مسائل با شوت به دروازة حریف برطرف نشد، مشکل کذا را از طریق توسل به تانک و بمب و موشک و ... و قاچاق موادمخدر و حتی اعلام برپائی «نماز» در مسجدالاقصی حل خواهند فرمود.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت