یکشنبه، تیر ۰۶، ۱۳۸۹


سپر و سیا!
...
روز گذشته پس از اینکه جان بولتون و خوزه ماریا آسنار در پاریس بر سازمان مجاهدین خلق «منت» گذاشتند، و سناتورها، جان مک‌کین و جان‌کری همچون میرحسین جلاد «مدافع حقوق بشر» از آب درآمدند، همدلی و هم‌صدائی هیلاری کلینتون و آخوند صدیقی را نیز شاهد بودیم، اما کار به این مختصر ختم نشد. در گیرودار ذوب شدن بعضی‌ها در مریم و مسعود، پاسدار شریعتمداری هم‌صدا با داریوش همایون در جایگاه سخنگوی مدافعان فرنگ‌نشین میرحسین قرار گرفت، آنگاه نوبت به «لئون پانه‌تا»، رئیس سازمان سیا رسید که حماقت و بی‌شعوری و وقاحت بی‌کران خود را به اثبات برساند. پیش از ادامة مطلب لازم است به هم‌میهنان «بافرهنگ»، «متمدن» و «نوستالژیک» دوران باستان، و به شیفتگان عصرطلائی «معاصر» یادآور شویم، روی سخن این وبلاگ فقط با طرفداران دمکراسی است! مخاطب دیگری نمی‌جوئیم و اگر خواستار هر نوع حکومتی جز دمکراسی هستید به سایت‌های دیگر مراجعه فرمائید.

ما هیچ دلیلی نمی‌بینیم از یک گروه فاشیست حمایت کنیم که تنها امتیازاش مخالفت با یک حاکمیت فاشیست است! از نظر ما فاشیست‌های مخالف حکومت اسلامی هیچ تفاوتی با این حکومت متحجر ندارند. شاید ظاهرشان کمی متفاوت باشد، ولی از منظر انسان‌ستیزی در همان ردة حکومت جمکران قرار گرفته، و امر به معروف و نهی از منکر را در دستورکار خود دارند و همچون آخوند جماعت به خود اجازه می‌دهند برای دیگران تعیین تکلیف کنند. از حضرات آیات عظام فرنگ‌نشین تقاضا می‌کنیم، نزاکت به خرج داده به این وبلاگ مراجعه نفرمایند! این وبلاگ برای فاشیست‌ها نوشته نمی‌شود. حال بازگردیم به حضور افتخارآفرین دو جانور وحشی، یعنی جان بولتون و خوزه ماریا آسنار در تجمع سازمان مجاهدین خلق!

این سازمان که همچون «امام» خمینی فریاد مبارزه با امپریالیسم‌اش گوش فلک را کر می‌کرد، اینک میزبان سگ‌های‌هار بارگاه مقدس عموسام شده. رهبران سازمان مجاهدین خلق اگر ذره‌ای درایت می‌داشتند، می‌توانستند دریابند که انتشار خبر حمایت امثال آسنار و بولتون از آنان در واقع شلیک تیر خلاص به این سازمان می‌باید تلقی شود! در میان مردم و صاحب‌نظران ایالات متحد، جان بولتون به «نئاندرتال»‌ شهرت یافته، و آسنار به دلیل حمایت از جنگ عراق آنقدر از ملت اسپانیا آب دهان دریافت کرده که می‌تواند تا آخر عمر در آن شنا کند. پس مریم و مسعود را در آغوش پر مهر جان بولتون و استخر آسنار رها کنیم و بازگردیم به اظهارات احمقانة‌ «لئون پانه‌تا» که در حد خود دست‌کمی از چرندیات جان‌کری ندارد.

رئیس سازمان سیا ادعا کرده، ایران برای ساختن دو بمب اتمی اورانیوم با غنای پائین در اختیار دارد! نمی‌دانستیم با چنین اورانیومی می‌توان بمب اتمی ساخت! شاید قوم و قبیلة پانه‌تا در «سیسیل» به چنین فناوری پیشرفته‌ای دست یافته‌اند. باری چرندیات رئیس سازمان کذا در سایت فیگارو، مورخ 27 ژوئن 2010، تحت عنوان «ایران می‌تواند دو بمب بسازد»، انتشار یافته. همچنانکه در وبلاگ «حقوق و حشیش» گفتیم، به دلیل تغییر شرایط سیاسی، حاکمیت فرانسه متزلزل شده. و به همین دلیل است که دامنة درگیری‌ دو محفل پیرامون «کلان ـ شرکت» اورآل پای صاحبان صنایع «پژو» را نیز به میان کشیده و خلاصه محافل خداجو که تضعیف شده‌اند، تنها راه نجات خود را در «بحران‌آفرینی» جستجو می‌کنند و این است دلیل هذیان‌گوئی لئون پانه‌تا. به گزارش فیگارو، رئیس سازمان سیا ادعا کرده:‌

«ایران به اندازة کافی اورانیوم با غنای پائین برای ساختن دو بمب در اختیار دارد [...] این کشور، اگر بخواهد می‌تواند ظرف دو سال به سلاح اتمی مجهز شود.»

«اگر این کشور بخواهد» در واقع یعنی اگر آمریکا بخواهد! این اظهارات همراه با اگر و مگر را شبکة «ای. بی. سی» پخش کرده. یادآور شویم این سخنان مضحک پس از توقیف یک کشتی حامل سلاح و مواد منفجره توسط گاردهای ساحلی هند ایراد شد! خبرگزاری‌ها، از جمله فرانس‌پرس، مقصد کشتی مذکور را کشور «مستقل» پاکستان اعلام کرده‌اند! خبر توقیف کشتی حامل تجهیزات نظامی توسط هند، در نخستین ساعات بامداد روز یک‌شنبه، 27 ژوئن انتشار یافت و به فاصلة‌ چند ساعت پس از آن لودگی رئیس سازمان سیا را در سایت فیگارو شاهد بودیم.

چارپایان طویلة مک‌کارتی که وظیفه‌‌شان «شایعه پراکنی» است، قیاس به نفس کرده و همواره مخاطب را ابله می‌انگارند. همچنانکه گفتیم به فرض محال که حکومت اسلامی به بمب اتمی هم مجهز شود، هرگز تهدیدی برای اسرائیل نخواهد بود، بلکه این تهدید متوجه کرملین است. در واقع رئیس سازمان سیا زبان به تهدید روسیه گشوده و همزمان قصد ارعاب ملت ایران را دارد. در این راستا بهتر است نگاهی داشته باشیم به پیام‌های کاربران فیگارو:

«بزودی بررسی آغاز می‌شود؟ [...] باز هم خبری برای اشباح [...] که فقط ایران و بمب را به خاطر می‌سپارند. [...] چه خبر دست اولی[...] بعضی‌ها می‌خواهند بترسانند، اما [با این حرف‌ها] فقط شترها از ترس به لرزه در می‌آیند. [...] و دختر سفیر کویت در آمریکا که در سازمان ملل به عنوان ناشناس ادعا می‌کرد سربازان [عراقی] اکسیژن نوزادان را قطع می‌کردند، وای نات ایران؟ [...] چه خبر خوبی برای قتل‌عام 80 میلیون نفر! به نظر من این مأمور دون‌پایه اطلاعات موثق ندارد. [...] اگر غرب پیشنهاد ایران را برای تبادل اورانیوم پذیرفته بود، تعداد بمب‌ها به صفر می‌رسید. وحشتناک است که اکثر غربی‌ها واقعاً معتقدند که دولت‌های‌شان در مذاکرات حسن نیت دارند![...]»

و وحشتناک‌تر اینکه فیگارو برای انتشار اخبار موثق خود،‌ جملات شرطی رئیس سازمان سیا را به کار می‌برد: ایران می‌تواند، اگر بخواهد! اشکال این است که «خواستن» حکومت اسلامی فقط در رسانه‌های غرب به «اثبات» می‌رسد، نه در عالم واقعیت! درست همانطور که در سال 2003، وجود سلاح‌های کشتارجمعی در عراق از همین طریق به اثبات رسید. به این ترتیب که به بعضی از بازرسان سازمان انرژی اتمی نظیر مادام «پلتیه» تریبون می‌دادند تا در رسانه‌های جمعی «اطمینان کامل»‌ خود را از وجود سلاح کشتار جمعی در عراق ابراز دارد! و امروز پس از گذشت 8 سال کشتار و تخریب در عراق، حتی یک سازمان مدعی دفاع از حقوق بشر در غرب از این بازرس زبردست و ماهر سازمان انرژی اتمی که در کشور فرانسه پای ثابت تبلیغات‌ رسانه‌ای بر علیه عراق بود شاکی نشده. هیچکس به نقش البرادعی مزدور و خودفروخته در تهاجم وحشیانه به عراق اشاره ندارد، کاملاً بر عکس! دربار پوسیدة سوئد از طریق محفل کذا یک نوبل صلح هم به این جنایتکار اهداء می‌کند. البرادعی پس از پایان دورة پیشخدمتی در سازمان کذا به مصر بازگشته، در کنار آدمخواران «اخوان‌المسلمین» اوپوزیسیون تشکیل داده، تا همچون موسوی جلاد کاروان خردجال به راه اندازد و به قول حاجیه سیمین بهبهانی «نماز نور» بخواند!

امروز به یکی از شاهکارهای زن‌ستیز سیمین بهبهانی برخورد کردم؛ شعری که در ظاهر برای «زن» سروده شده ولی «زن» را در قالب مرد، آخوند، کارگر و در حال انتقامجوئی از «مرد هرزه» و ... به تصویر می‌کشد. زنی که آینده‌اش را به قول شاعرة صاحب‌نام در «ته فردا» می‌بیند و «تمسخروار»‌ هم می‌خندد! البته نویسندة این وبلاگ شاعر نیست و به «هنرمندان» مردمی و توده‌پرست و گله‌نواز متعهد و مکتبی هم هیچ ارادتی ندارد، ولی جسارتاً از نخبگان عرصة شعر و ادب می‌پرسد، چگونه می‌توان «تمسخروار» خندید؟ شنیده بودیم با تمسخر بنگرند، ‌ یا به تمسخر بگویند و به تمسخر لبخندی بزنند و نهایتاً «تسخر زنند»، ولی «تمسخروار» خندیدن، حکایت ضیافت همبرگر اوباما می‌‌شود!

در هر حال ما که با مطالعة سخنان سنجیده و بسیار شیوای داریوش همایون در گویا‌نیوز، مورخ 27 ژوئن 2010، حسابی «تمسخروار» قهقهه زدیم. رئیس ساواک پهلوی دوم درست عین امام روشن‌ضمیر همه را به «وحدت کلمه» فراخوانده می‌گوید، اکنون وقت حمله به کسانی نیست که با دولت احمدی نژاد درافتاده‌اند! اگر اشتباه نکنیم اربابان رشیدی ‌مطلق شکم‌شان را برای یک براندازی دیگر صابون زده‌اند و داریوش همایون را «سرپیری» با گیس سفید به معرکه‌گیری واداشته‌اند، و می‌دانیم که ایشان برای اثبات وفاداری از هیچ نوع پیشخدمتی فروگذار نخواهند کرد:

«اکنون زمان حمله به کسانی نيست که پشت سپر خمينی پناه گرفته‌اند و با گروه خامنه‌ای ـ احمدی‌نژاد در افتاده‌اند [...]»


«سپر» خمینی دجال به جز ریش و پشم چه بود؟ حتماً رشیدی‌مطلق بهتر می‌داند، چرا که او هم پشت سپری از پشم پناه گرفته. بله، اکنون وقت آن است که دست در دست جان بولتون، آسنار و دیگر کفتارهای سازمان سیا «در تاریکی نماز نور» بخوانیم و مخالفان احمدی‌نژاد و خامنه‌ای را، هر که هستند و هر چه کرده‌اند «محترم» شماریم. همانطور که از فاشیست‌های مخالف شاه نیز استقبال به عمل آوردیم تا ملت ایران را از چاله به چاه نکبت جمکران رهمنون شوند، و پس از 31 سال، یک ساواکی بازنشسته از قماش داریوش همایون برای‌شان تعیین تکلیف هم بکند! چرا؟ چون کاروان خردجال خمینی باعث شد مزدوران بیگانه که همچون مصدق، خمینی و میرحسین موسوی برای آشوب و کودتا زمینه فراهم می‌آورند در جایگاه «رهبری اوپوزیسیون» بنشینند. این است مهم‌ترین معجزة‌ به راه انداختن کاروان خردجال: تبدیل مزدور به رهبر. و در راستای همین سیاست استعماری است که پاسدار شریعتمداری در کیهان جمکران به شیپور سیدابراهیم نبوی تبدیل شده و هر چه دل تنگش می‌خواهد از زبان معاون سیاسی وزارت‌کشور جمکران در دورة نکبت بار ملاممد خاتمی می‌گوید.

کیهان، مورخ 6 تیرماه 1389 در خبر ویژة خود از اینکه سید «الف. نون» اپوزيسيون را «نوكر بي‌جيره مواجب كيهان» نامیده سخت به وجد آمده و برای قدردانی از یار وفادار خود سخنان مبتذل وی را در نکوهش «روشنفکران» مخالف موسوی در بوق گذاشته. در واقع هر کس هتاکی به روشنفکر را پیشه کند، نزد موسسة استحماری کیهان عزیز و گرامی خواهد بود، چرا که «روشنفکر» با «تعبد» و اطاعت کورکورانه بیگانه است در نتیجه باعث زحمت اربابان کیهان در ینگه دنیا می‌شود. این است دلیل تهاجم همه جانبة سگ‌های‌هار مک‌کارتی نظیر حاج فرج دباغ به روشنفکر، هنرمند و انسان و هر آنچه انسانی است. و این است دلیل استقبال پاسدار شریعتمداری از اظهارات آن سید طناز ساکن فرنگستان.

کارفرمایان کیهان اصولاً اظهارات «سید» جماعت را سخت می‌پسندند چرا که «سید» چه در قالب واژه و چه به عنوان شخص با ایرانی و زبان فارسی در تضاد قرار می‌گیرد. به عنوان واژه، «سید» عربی است و به پیامبر و دین اسلام ارجاع می‌دهد. اما به عنوان شخص، سید، در هر زمان و هر مکان یک‌پا در صدر اسلام و صحرای حجاز خواهد داشت، در نتیجه می‌تواند بدون کمترین تلاشی نافی زمان و مکان باشد. از منظر تاریخی «سید» کیست؟ از اخلاف مهاجمین مقدس انگاشته شده که خاک ایران را به توبره کشیدند! خلاصه این سیدها را از هر سو بنگریم ایران‌ستیزی و انسان‌ستیزی تداعی می‌کنند. پس جای تعجب نیست که جز پروپاگاند استعمار از زبان اینان هیچ نشنویم. و به همین دلیل است که خبر ویژة کیهان امروز به سید ابراهیم و رهبر «عزیزش» میرحسین موسوی اختصاص یافته.

گویا سایت «کلمه» از زبان موسوی جلاد، مبارزة میرزا کوچک‌خان و مبارزات عشایر ایران با اشغالگران را «غیرعقلانی» توصیف کرده! این یاوه‌گوئی‌ها تداوم همان مزخرفات علی شریعتی است که در کمال وقاحت و بی‌شعوری، ایستادگی ملت‌ها در برابر اشغالگران نازی را جنگ «بول و غایط» خوانده بود. در واقع این جانوران وحشی دفاع انسان از خود و از میهن‌اش را تخطئه می‌کنند، و به این ترتیب تلویحاً حق را به «مهاجم» می‌دهند. حال آنکه مبارزه با اشغالگر در تمام صور خود، و به ویژه به صورت مقاومت مسلحانه یک وظیفة انسانی است که مورد تأئید طرفداران طاعون سبز قرار ندارد. اینان در کمال تزویر و حماقت قانون‌شکنی و شورش مسلحانه بر علیه حاکمیت را با دفاع از خاک میهن در ترادف قرار داده‌اند، تا بتوانند آنرا فاقد ارزش جلوه دهند و به همین دلیل است که ورق‌پارة کیهان بدون بررسی این ترهات آن‌ها را نقل می‌کند:

«چه كسي باور مي‌كند كه شورش چندصد نفري در جنگل منجر به پيروزي بر سپاه حاكم شود؟ يا چندصد نفر از ايلات بتوانند قواي انگليسي را در بخشي از ايران متوقف كنند؟ يا چند نفر مسلح با گرفتن يك پاسگاه در يك شهرستان بتوانند با رژيم مستقر در بيافتند [...] اين عمل عقلاني است؟»


پیام این پروپاگاند بیشرمانه چیست؟ تخریب انسان از طریق ستایش و تقدیر از «تسلیم» بی‌قید و شرط در برابر اشغالگر، و به سخره گرفتن مبارزات ایرانیان با ارتش استعمار:

«كساني بودند كه دن‌كيشوت‌وار تسليم نمي‌شدند اما حاصلي هم به كف نمي‌آمد و در عوض تاريخ دچار تراكم قهرمان شد.»


مزخرفات فوق به پاسدار شریعتمداری امکان می‌دهد که به بهانة دفاع از مبارزات تاریخی ملت ایران، این مبارزات را با کودتای ننگین ارتش ناتو در 22 بهمن 57 در ترادف قرار دهد:

«اين اهانت به مبارزات تاريخي ملت ايران ـ كه با انباشت تجربه و شجاعت و غيرت، منجر به پيروزي انقلاب اسلامي شد[...]»

می‌بینیم که چارپایان طویلة مک‌کارتی از طریق جنگ زرگری، در یک مسیر واحد به جفتک‌پرانی و تخریب ایران و ایرانی مشغول‌اند. در ادامة خبر ویژه سرپرست مفلوک کیهان همان مزخرفات «سید» را در خبر ویژة اول با لحن دیگری نثار «روشنفکر» می‌کند. روشنفکر در ذهن علیل ساواکی‌های جمکران بر حسب اینکه در خارج و داخل کشور نشسته باشند، یا جلادی بوده که اکنون با موسوی مخالفت می‌کند، یا طرفدار موسوی است که به مرور زمان به منتقد وی تبدیل خواهد شد:

«خواهيم ديد با گذشت زمان روشنفكران و مفسران كه تا ديروز موسوي را قبلة‌ آمال خود [...] مي‌دانستند زبان به انتقاد خواهند گشود.»

حضور قاطران درون و برون مرزی عموسام بگوئیم، هیچ انسان شریف و با وجدانی چه روشنفکر و چه غیر از موسوی جلاد حمایت نکرده و نخواهد کرد. موسوی خارج از همة تاراج و جنایاتی که مرتکب شده به همان محفلی وابسته است که با اشغال سفارت آمریکا در ایران زمینه‌ساز تحریم اقتصادی و تحمیل جنگ شد و تا آنجا که ما می‌دانیم موسسة کیهان نیز علیرغم نعل‌های وارونه‌ای که می‌زند وابسته به همین محفل است. به همین دلیل بود که برای تأمین منافع ارباب، کیهان هم‌صدا با آخوند کدیور، جنتی، علی‌خامنه‌ای و پاسدار لاریجانی مخالفت خود را با توافق‌های رسمی وین اعلام داشت، بالاخره نعل وارونه‌زدن هم حد و حدودی دارد که نمی‌توان از آن عبور کرد. امروز هم‌سوئی محفل کیهان و خامنه‌ای با دارودستة موسوی و هیئت حاکمة ایالات متحد روشن‌تر از آن است که پنهان‌ داشتن‌اش امکانپذیر باشد. بی‌دلیل نیست که جنایتکاری همچون جان بولتون در کنار گروهی قرار می‌گیرد که رسماً از میرحسین موسوی حمایت می‌کند، و همزمان سناتورهای بینوای ینگه دنیا کشف می‌کنند که، از سال گذشته «انتخابات» جمکران اشکال داشته، و فقط سال گذشته حقوق بشر در ایران نقض شده و ... و از سال گذشته به قول حاجیه سیمین،

امیدش در ته فرداست







0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت