پنجشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۸۹


منقل و مسکو!
...
تهدید جنگ و سازمان دادن به کودتا در کشورمان همچنان وجود دارد. و در راستای همین سیاست استعماری است که محفل کیهان دست در دست ژنرال مک‌کریستال گذارده، و معرکه‌گیری پنتاگون را «شورش» می‌خواند! بله ژنرال مک‌کریستال به زعم قلمزن کیهان «قیام» کرده‌اند. پیشتر گفتیم که همین رسانة استعماری برای گسترش خشونت و انسان‌ستیزی از مطالب مخالف‌نمایان طرفدار آشوب‌ سبز تغذیه می‌کند. هدف پروپاگاند کیهان «تخریب» انسان و تحریف مفاهیم انسان‌محور به ویژه تخطئة «روشنفکر» بوده، هست و خواهد بود، چرا که روشنفکر، بنابرتعریف اهل منطق و استدلال و تفکر است و بیگانه با «تعبد». و از آنجا که پدیده‌های مبهم را نمی‌توان در چارچوب منطقی قرار داد پدیدة روشنفکری هیچ ارتباطی با «دین» نمی‌تواند داشته باشد. در نتیجه ترکیب متناقض و مضحک «روشنفکردینی» پوچ و بی‌معناست. یادآور شویم «باورها» و اعتقادات قلبی انسان ریشة منطقی ندارد؛ پیشتر در این مورد توضیح داده‌ایم پس بپردازیم به پروپاگاند محفل کیهان.

شگرد بوق طویلة مک‌کارتی «شایعه‌پراکنی»، الصاق برچسب، واژگون‌نمائی و تحریف است. در تبلیغات کیهان تمام «فاشیست ـ مسلمان‌ها» که بر طبل حکومت نیست‌در‌جهان «عدل علوی» می‌کوبند، همچون پادوهای محافل استعماری همزمان سلطنت‌طلب، «لائیک» و طرفدار دمکراسی معرفی می‌شوند! همینجا بگوئیم، برخلاف تصورات شوت و پرت‌ها، انسان‌ستیزی با حکومت روضه‌خوان‌های جیره‌خوار استعمار در جامعة ایران رایج نشده. به عنوان نمونه پریشان‌گوئی‌های فلاسفة ‌چاه‌جمکران نظیر حاج فرج‌دباغ یا مزخرف‌پردازی‌های سید ابراهیم نبوی و پاسدار شریعتمداری در نکوهش «روشنفکر» ریشه در سنت‌ توحش آخوند جماعت و نخبگان آخوندپرست پیش از کودتای شکوهمند 22 بهمن 1357 دارد. به زبان ساده‌تر، این بساط مهوع ناگهان یک‌شبه از آسمان به زمین نیفتاد؛ بلکه زمینة تاریخی آن مهیا بوده و با هر کودتا تقویت شده. کافی است به لشکرکشی‌های خیابانی پس از صدور فتوی میرزای شیرازی، یا تجمع اوباش مخالف مشروطه بنگریم.

و چرا راه دور برویم؟ پس از استقرار حکومت خیابانی شیخ مهدی بازرگان، آنگلوساکسون‌ها برای مبارزه با «ضد انقلاب»، ماشاالله قصاب و زهرا‌خانوم را به رهبری «مردم» به خیابان ارسال می‌کردند. و خلاصه از آنجا که ابراهیم یزدی نیز در جنگ ویتنام به پرستاری از سربازان مجروح آمریکا اشتغال داشت، دولت محبوب و مردمی شیخ مهدی بازرگان از حمایت مستقیم حضرت سالیوان، معروف به «قصاب ویتنام» برخوردار بودند. این مختصر را گفتیم تا روشن شود وحشی‌گری دولت بازرگان و تهاجم به دفاتر روزنامه‌ها و شکستن قلم‌ها با پشتیبانی اربابان حکومت در لندن و واشنگتن صورت می‌گرفت و هیچ‌کس نمی‌تواند این واقعیت را انکار کند. پس بازگردیم به یکی از نمونه‌های انسان‌ستیزی در ایران پیش از کودتای ژنرال هویزر.

جریان از این قرار است که «استاد» محیط طباطبائی به قصد انتقاد از مطلب یک نویسنده‌، او را به دلیل شغل پدرش به سخره گرفته‌اند. استاد محیط طباطبائی در دورة پهلوی دوم از مشاهیر تشریف داشتند و شاید به دلیل همسایگی با خواهر عیال سناتور مسعودی، صاحب امتیاز روزی‌نامة «اطلاعات» نورچشمی هم به شمار می‌آمدند! در هر حال، انتقاد «علمی» استاد محیط طباطبائی متوجة «علی‌اصغر حلبی» بوده. در پاسخ به «نقد» این استاد فرهیخته،‌ آقای حلبی ‌می‌نویسد:

«اگر پدر من حلبی‌ساز بازار تهران بوده هیچ باک نیست، زیرا همه دانند که آن حلبی‌ساز با فضیلت و زحمت‌کش از عالمان بی‌فضیلت و بی‌انصاف انسان‌تر است.»

منبع: علی‌اصغر حلبی، «تاریخ فلاسفة ایرانی از آغاز اسلام تا امروز»، انتشارات زوار، چاپ دوم، 1361، ص. 13.

البته پاسخ علی‌اصغر حلبی مفصل است، ‌ ما فقط به بخش کوتاهی از آن اشاره کردیم تا نمونه‌ای از توحش و انسان‌ستیزی ارائه کرده باشیم. به طور خلاصه، فرد را به دلیل آنچه انتخاب نکرده، و در آن دخالتی نداشته، نه می‌توان ستود نه می‌توان سرزنش کرد. نکوهش فرد به دلیل شغل پدر، محل تولد و ... فقط و فقط نشان توحش و انسان‌ستیزی است، و به همچنین است ستایش افراد به دلیل موقعیت ممتاز پدر و تعلقات نژادی و غیره. حال پس از این مقدمة طولانی باید بگوئیم پادشاه عربستان، اگر سگ‌هار استعمار نمی‌بود خواهان حذف کشور ایران و یا کشور اسرائیل نمی‌شد. اگر ایشان چنین شکرخوری‌هائی نکرده‌اند، مسئله می‌تواند فیصله یابد!‍ هنوز هم فرصت باقی است. سفارت عربستان می‌تواند با ارسال اطلاعیه‌ای رسمی به دفتر فیگارو به انتشار این مطالب «کذب» اعتراض کند، و اگر فیگارو ترتیب اثر نداد، این رسانه را تحت پیگرد قانونی قرار دهد. در هر حال، برای ما هیچ اهمیتی ندارد که شیخک‌ها چه می‌گویند، چرا که اینان هم‌صدا با حکومت روضه خوان‌ها مطالبات اربابان‌شان را در لندن و واشنگتن بر زبان می‌رانند. در نتیجه لقب پرافتخار «سگ‌هار استعمار» برازندة قامت ناسازشان است.

در ضمن یادآور شویم، یک هفته پس از ملاقات وزیر دفاع فرانسه با شیخ عربستان روزنامة تایمز لندن خبر داد که با پرواز هواپیماهای نظامی اسرائیل برفراز خاک عربستان موافقت شده! در نتیجه می‌توان چنین استنباط کرد که شاید اعلیحضرت صحرای حجاز ضمن ملاقات با وزیر دفاع فرانسه، برخلاف ادعای ژرژ مالبرونو، به هیچ عنوان موجودیت اسرائیل را به زیر سئوال نبرده‌اند، بلکه به درخواست وزارت دفاع فرانسه روی خوش نشان داده‌اند. بله! وقتی مخاطب را ابله می‌انگارید، چنین مسائلی هم مطرح خواهد شد. همچنانکه در وبلاگ «لاف در لجن‌زار» گفتیم، منطقاً وزیر دفاع فرانسه برای شنیدن نظرات حکیمانة‌ شیخک عربستان به جده نمی‌رود!

در هر حال، خبر روزنامة تایمز در سایت فارسی «نووستی» مورخ 22 خردادماه سالجاری برابر با 12 ژوئن 2010 انتشار یافت و عربستان هم آن را «تکذیب» کرد! و اما سه روز پس از ملاقات وزیر دفاع فرانسه با پادشاه عربستان، فیگارو، مورخ 8 ژوئن اعلام داشت، بر اساس گزارش «چتم هاوس» و شرکت بیمة‌ «لویدز»، کمبود نفت جهان را تهدید می‌کند! وقتی چپاول نفت کشورهای منطقه «تمسخروار» ادامه دارد و ناوگان یانکی‌ها برای باز نگاه داشتن تنگة هرمز به خلیج فارس آمده، چگونه کمبود نفت می‌تواند جهان را تهدید کند؟ از نظر ما تا زمانیکه چپاول نفت عراق و ایران ادامه دارد، «جهان»، یعنی همان جهان غرب با خطر کمبود نفت مواجه نخواهد شد! پس بحث پیرامون غرش فرضی اعلیحضرت در جده را به پایان ببریم و برویم به سراغ ماجرای آن کشیش جاکش، چرا که پادشاه عربستان هم مانند دیگر شیخک‌های کازینونشین دقیقاً به همین شغل شریف اشتغال دارند.

یکی بود یکی نبود، یک پدر مقدس از خانواده‌های سرشناس «متز» بود که در جرگة روسپی‌ها و مشتریان «باشگاه‌های معاوضه»‌ شهرة شهر بود، و عاقبت نیز به جرم جاکشی «محکوم» شد! به گزارش فیگارو، مورخ 18 ژوئن 2010، ایشان در دادگاه اظهار داشتند با خانم «مورگان.‌ ام» روی اینترنت آشنا شده و ایشان را به شبکة «مادام هورتانس» که از آشنایان بوده معرفی کرده‌اند که به دست شبکة خارجی گرفتار نشود! ایشان افزودند، «می‌خواستم به او کمک کرده باشم.» می‌بینیم که نیت پدرمقدس خیر بوده. اما مادام مورگان ضمن تکذیب اظهارات ایشان می‌گوید، «هرگز از کسی کمک نخواسته‌ام!»

از نظر ما سخنان خانم «مورگان» هیچ ارزشی ندارد چرا که آخوند جماعت برای کمک به بندگان خدا نظر بندة بی‌چاره را نمی‌پرسد. دلیل هم اینکه آخوند رضایت بنده را نمی‌طلبد،‌ «تکلیف الهی» دارد و به همین دلیل پیش از اینکه بندة بینوا زبان بگشاید، کمک‌های کشیش را اجباراً دریافت خواهد کرد. باری در این میانه خانم مورگان نیز به 4 سال و همسر محترم‌شان به 2 سال زندان محکوم شده‌اند. دادگاه همچنین شخص دیگری را که برای «راهنمائی» مشتریان، سایت‌هائی بر روی شبکة ‌اینترنت باز کرده بود به شش ماه زندان محکوم کرد، ولی محکومیت آن کشیش خیرخواه از 3 ماه حبس قابل خرید فراتر نرفت،‌ و دلائل این شبه‌محکومیت فراوان است. ایشان یعنی همان جاکش نیکوکار هم کشیش بودند، هم به خانواده‌ای سرشناس تعلق داشتند و هم نیت‌شان کمک به همنوع بوده! به عبارت دیگر ایشان نیز همچون دیگر پیروان مکتب توحش فقط به «تکلیف الهی» عمل فرموده‌اند. چرا که بر اساس اظهارات فرضی «جرمن جکسون»‌ در رادیو «بی‌بی‌سی»، آن کشیش جاکش، هم از دلائل هستی خود آگاه بود و هم می‌دانست خداوند بدون دلیل او را نیافریده! به همچنین است در مورد ولایتی، مشاور رهبر جمکران در امور بین‌الملل. این فرد اخیراً لجن‌پراکنی به خیام و فریدالدین عطار را آغاز کرده و تردیدی نیست که مانند همان کشیش جاکش «نیت» خیر دارد.

به گزارش مهرنیوز، مورخ 10 تیرماه 1389، دانشمند کبیر چاه جمکران، علی‌اکبر ولایتی اظهار داشت، فیتز جرالد شخصیت خیام را مخدوش جلوه داده، خیام یک «مرد الهی» بوده و نحوة مرگ او «شکل معنوی» داشته:

«شخصیت حکیم خیام نیشابوری [...] مخدوش شده [...] او یک مرد الهی است [...] که بر الهیات شفای ابن‌سینا حاشیه نوشت و نحوه فوت او [...] بسیار شکل معنوی داشته [...] باید این حکیم بزرگوار نیشابور را از چنگ کسانی که می‌خواهند آن‌ها را به نفع افکار اشتباه خود مصادره کنند، نجات دهیم.»


همچنانکه می‌بینیم مشاور علی‌خامنه‌ای و عضو شورای‌عالی انقلاب فرهنگی در راستای پروپاگاند «بی‌بی‌سی»، با حذف خیام ریاضی‌دان و بی‌خدا، جایگاه او را به حاشیه‌نویس آثار دیگران تقلیل می‌دهد و با تکیه بر «بی‌بی‌گوزک‌ها» بجای مفاهیم فلسفی اشعار او، نحوة مرگ او را «حائز» اهمیت می‌شمارد. این گوسالة ننه‌حسن که از پیروان خط وافور و از مریدان محفل منقل نیز به شمار می‌رود، پس از این اظهارات ابلهانه، گریبان فریدالدین عطار را گرفته او را نیز در ترادف با خیام قرار می‌دهد تا خیام را از جایگاه واقعی‌اش‌ به عنوان ریاضی‌دان و اهل علم و تفکر خارج کرده بر مسند دعانویس بنشاند. بهتر است بدانیم مزخرفات ولایتی به مناسبت «سالگرد» فرضی ورود امام رضا به نیشابور ایراد شده! برای این سفر فرضی در شورای‌عالی انقلاب فرهنگی جمکران بی‌بی‌گوزک مفصل و پرمایه‌ای ساخته و پرداخته‌اند و مهرنیوز آن را از زبان الکن ولایتی به این شرح نقل می‌کند:

«[ولایتی افزود] شخصیت خورشید مانند آن حضرت در همه جای مسیر حرکت در ایران پر تلالو بود اما در نیشابور تفاوت آشکاری با دیگر نقاط داشت؛ به طوری‌که در نیشابور مدتی توقف کردند و سکنی گزیدند [...]‌ حضور [ایشان] در نیشابور، یک حرکت تاریخ‌ساز بوده [...]»


مسلماً ظهور خیام و فریدالدین عطار را هم مدیون توقف آنحضرت در نیشابور هستیم! باری، عبارت «شخصیت خورشید مانند» را به خاطر بسپاریم که مسلماً از اختراعات منقل و وافور باید باشد. جونم براتون بگه، در بی‌بی‌گوزک کذا مأمون خیلی به «امام» بدی کرد و مأموران خلیفه برای ممانعت از ارتباط ایشان با «مردم» ـ این مردم همان مردم همیشه در صحنه باید باشد ـ مسیرشان را تغییر دادند:

«[...] مأموران مأمون [...] سعی داشتند امام را از نقاط کم‌جمعیت [...] عبور دهند که [...] مردم نتوانند با [ایشان] ارتباط برقرار کنند [...] لذا امام [...] از حوالی شلمچه وارد ایران شدند و [مسیرشان] از بهبهان، جاده قدیم شوش [...] استخر، شیراز، ابرکوه، یزد، رباط پشت بادام تا نیشابور و بعد توس، سرخس و مرو ادامه یافت.»


بله این داستان‌های بی‌سروته و قصه‌های کدوقل‌قله‌زن فقط ریشه در سفر هیلاری کلینتون به باکو و ملاقات پنهان وزرای ترکیه و اسرائیل دارد. بزودی خواهیم دید که امام رضا «عین» چگونه از مرو به مسکو و سپس به سنت پترزبورگ رفتند تا با «دوستداران اهل بیت» در روسیة آنروز ملاقات کنند! اتفاقاً الکساندر پوشکین در حاشیه‌ای که بر توضیح‌المسائل علامه مجلسی نگاشته به سفر تاریخی این شخصیت «خورشید مانند» اشاراتی داشته، و نحوة مرگ پوشکین در دوئل نشان می‌دهد که او نیز «مردی الهی» بوده. باید این حکیم بزرگوار «مسکویت» را نیز همچون خیام از چنگ دیمتری مدودف و مشاوران‌اش که می‌خواهند او را به نفع افکار پلید خود مصادره کنند، نجات دهیم. شاید بهتر باشد ولایتی، در باب سگ استیجاری در ژاپن به تفکر بنشیند و همچنین به ما بگوید نظر سگ‌های نیشابور در مورد اهل بیت چه بوده! باری، مشاور علی خامنه‌ای در سخنرانی عالمانة خود ادعا کرده همة‌ مشاهیر برخاسته از نیشابور شیفتة‌ اهل بیت بوده‌اند:

«بزرگانی که از این شهر برخاسته‌اند [...] بدون تردید به اهل بیت [...] نیز علاقه‌مند بوده‌اند.»

حتی پیش از اسلام نیز بزرگان نیشابور از شیفتگان اهل بیت بوده‌اند. البته فکر نکنید این «ژاژها» به ویژه پیرامون عمرخیام نیشابوری ابداع علی‌اکبر ولایتی است، ‌ به هیچ عنوان! ولایتی نه درمورد خیام مطالعه کرده، نه اصولاً سواد مطالعة ترجمه‌های انگلیسی فیتزجرالد را دارد. مزخرفات مشاور خامنه‌ای از درافشانی‌های حکیمک‌های صدر کودتا سرچشمه می‌گیرد، همچنانکه کودتای 22 بهمن نیز تداوم منطقی کودتای کلنل آیرون‌ساید به شمار می‌آید. علی‌اصغر حلبی در «تاریخ فلاسفة ایرانی از آغاز اسلام تا امروز»، در پاسخ یکی منتقدان می‌نویسد:

«در خود این جرأت را نمی‌بینم که ترجمة فیتزجرالد را مغلوط و دگرگونه قلمداد کنم [...] فروغی می‌گوید بعضی گفته‌اند، منظومة فیتزجرالد بهتر از اصل رباعیات خیام است. به نظر ما چنین نیست [...]»


می‌بینیم که ولایتی در واقع به نشخوار مهملات سدة‌ گذشته مشغول است. و در پایان بهتر است خیام را از دیدگاه علی اصغر حلبی نیز بنگریم:

«خیام حکیمی است که جنبة ریاضی او بر جنبه‌های فلسفی‌اش می‌چربد [...]»‌‌

البته اظهارات آقای حلبی بیشتر در این راستا می‌باید تحلیل شود که جهان‌بینی خیام برای ایشان بیشتر «ضدفلسفه» به شمار می‌رود. به دلیل مادی‌ات تند و کوبندة رباعیات خیام «بعضی‌‌ها» ترجیح می‌دهند بیشتر خیام ریاضیدان را ببینند، تا خیام بی‌خدا را.


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت