دوشنبه، تیر ۲۱، ۱۳۸۹


بالکن و بالکان!
...
خیال‌خام «اجماع» را از سر بیرون کنید! مدافعان دمکراسی خود را به لجن فاشیسم نمی‌آلایند. ما به عنوان مدافع دمکراسی هرگز جنبش سبز را تأئید نکرده و نخواهیم کرد. در نتیجه، این جنبش‌ هرگز نمی‌تواند خود را به دمکراسی بچسباند. پیشنهاد ما برگزاری رفراندوم تک‌گزینه‌ای «آری به دمکراسی است»، ‌ چرا که ما با هرگونه «ابهام»، دینی یا غیردینی در عرصة‌ سیاست مخالف‌ایم. از اینرو هیچگاه با «جنبش سبز» هم‌صدا نخواهیم شد. روشن‌تر بگوئیم، مطالبات ما هیچ پیوندی با مطالبات گنگ و مبهم محفل کودتای 22 بهمن 57 نداشته،‌ ندارد و هرگز نخواهد داشت. این محفل که از سال گذشته صورتک «جنبش سبز» بر چهرة‌‌ پلید خود نهاده، با شکست سیاست دوم آمریکا در عربستان و امارات، به «اعتصاب بازار» امید بسته. محفل مذکور می‌باید بداند که دیگر نمی‌تواند همچون تجربة شوم سال 1357 با گشودن دکان «وحدت کلمه» راه بر کودتا بگشاید.

در قاموس نخست‌وزیر بریتانیا «حرکت رو به جلو» و پیشرفت یعنی پیوستن به اردوگاه ناتو! این است چکیدة سخنرانی دیوید کامرون در بوسنی هرزگوین. در تاریخ 10 ژوئیه سالجاری تمامی سگ‌های‌هار ارتش ناتو که در راستای سیاست «یک کشور، یک مذهب» با تجزیة‌ یوگسلاوی میلیون‌ها نفر را آواره و ده‌‌ها ‌هزار غیرنظامی را قتل‌عام کرده‌اند، برای ابراز انزجار از کشتار وحشیانة ‌«سبرنیتسا» در بوسنی هرزگوین جمع شده، انگشت اتهام را به سوی یکنفر و یک تل موهوم یعنی، ‌ «رادکم لادیچ» و سربازان هلندی سازمان رسوای ملل گرفتند. یکوقت فکر نکنید که انفجار بمب در میان مردمی که در کنگو، اوگاندا و... برای تماشای مسابقة جام جهانی فوتبال تجمع کرده بودند کار این آدمخواران است که می‌خواهند طالبانیسم را بر آفریقای سیاه نیز حاکم کنند‍! و یکوقت فکر نکنید دست جنایتکار هم‌اینان «اعتصاب بازار» را در تهران سازمان داده، تا زمینة بازگشت به دوران نورانی هویزر روشن‌ضمیر را فراهم آورد! به هیچ عنوان!

سه دهة پیش که محفل ‌«کارتر ـ برژینسکی» اهداف استعماری ارتش ناتو را با صورتک فریبندة «دفاع از حقوق‌بشر» به جهانیان ارائه داد، ساواک منفور عمامه بر سر گذاشت، و بازار تهران هم استقلال‌طلب و آزادی‌خواه از آب درآمد، خلاصه بازار اعتصاب فرمود! گویا بعضی‌ها در لندن و واشنگتن چنین پنداشته‌اند که از طریق بازتولید همین صحنه‌سازی مهوع می‌توانند یکبار دیگر مطالبات دمکراتیک ما ملت را سرکوب کنند و همانطور که در سال 1357 نارضایتی ایرانیان از سرکوب استعماری را در بوق‌های خود به حساب طرفداری ملت ایران از آن «وحشی بیابانی» گذاردند، امروز نیز مخالفت ایرانیان با حکومت توحش روضه‌خوان‌ها را به حساب طرفداری‌شان از موسوی جلاد بنویسند. باید بگوئیم کور خوانده‌اند!

به حضرات می‌باید تفهیم کرد که دیگر نمی‌توانند‌ همچون سال 1357، با گشودن دکان نیرنگ و فریب «اعتصاب بازار» زمینه‌ساز سرکوب مطالبات دمکراتیک ملت ایران شوند. این مختصر را گفتیم تا محافلی که دست‌شان از قاچاق نفت عربستان و فروش اسلحه به این‌کشور کوتاه شده بدانند، تکرار نمایش مهوع 31 سال پیش، یعنی ایجاد آشوب در قالب «حق‌‌طلبی» و «ظلم‌ستیزی» در حوزه، و لات‌بازی در دانشگاه و سپس هل‌دادن بازار به درون «سنگرحق» استعماری‌شان دیگر امکانپذیر نیست! شرایط تغییر کرده و سفر منوچهر متکی در رأس یک هیئت عالیرتبه به اسپانیا نشان از «چنج» دارد. هر چند که حاکمیت انگلستان از پذیرفتن این واقعیت تلخ عاجز مانده و آرزوی بازگشت به دوران بیل کلینتن روشن‌ضمیر بر جسم و جان‌اش چنگ انداخته.

آنگلوساکسون‌ها برای تکمیل وحشیگری‌های‌شان در دوران بیل کلینتن روشن‌ضمیر و تجزیة مجدد صربی خیز برداشته‌اند تا یک افغانستان هم در اروپا تأسیس کنند. به همین دلیل نخست‌وزیر بریتانیا، کشوری که طی سه ‌دهة اخیر حاکمیت‌اش به کشتار و تاراج و تخریب، به ویژه در ایران، عراق و افغانستان مشغول است، روز گذشته آنقدر برای مسلمانان بوسنی اشک تمساح سرازیر کرد و «فن فن» زد که آب دریای آدریاتیک بالا آمد و موج‌هائی به ارتفاع حرص و طمع استعمارگران پدیدار شد و ... و کوتاه سخن پریروز دیوید کامرون توفان نوح به راه انداخت! و اگر «هاشم تاچی» ایشان را با دلارهای حاصل از فروش برده و مواد مخدر و قاچاق اسلحه کمی تسکین نداده بود، امکان داشت ویلای محقر «گاری کاسپاروف» و دیسکوتک‌های مقدس سواحل آدریاتیک نیز قربانی خشم الهی شوند.

پیش از ادامة مطلب لازم است در مورد وبلاگ «سنگ و زن» توضیحاتی بیاوریم که مطلب روشن شود. آنطور که در رسانه‌ها آمده بود، قوة قضائیه عصرحجر، خانم سکینه آشتیانی را به «گناه» ارتباط ‌جنسی به سنگسار محکوم کرده. از نظر ما دولت به هیچ عنوان حق ندارد در زندگی خصوصی و روابط دو سویة افراد بالغ و رشید دخالت کند. همچنانکه گفتیم اگر مرد یا زنی از همسر قانونی خود به دلیل عدم وفاداری به تعهدات اخلاقی شاکی شود، موضوع دیگری است. در این صورت یکی از طرفین رسماً از قوة‌ قضائیه می‌خواهد تا به این امر رسیدگی کند. اگر شکایت قابل پیگیری تشخیص داده شود، پرونده تشکیل می‌دهند و بقیة قضایا. آنچه در وبلاگ «سنگ و زن» گفته شد بر این اساس بود.

حال اگر قوة قضائیه جمکران خانم آشتیانی را «قاتل» شناسائی کرده و جرم او به اثبات رسیده، کل مسئله تغییر خواهد کرد! چرا که قتل در هر حال «جرم» است؛ در هیچ کشوری قتل مجاز شناخته نشده و در همة‌ کشورها قاتل را مجازات می‌کنند. در هر حال جنجال و هیاهوی تایمز لندن و سازمان عفوبین‌الملل به هیچ عنوان با حقوق‌بشر ارتباط ندارد. آنگلوساکسون‌ها حقوق‌بشر را به ابزار پیشبرد سیاست‌های استعماری خود تبدیل کرده‌اند و بهترین راه برای اعمال چنین سیاستی همچنانکه شاهدیم توسل دولت‌ها به مقدسات و باورهای عوام است. به همین دلیل در نماز روز جمعة گذشته، احمد خاتمی، «نره‌بوق» سازمان سیا، مخالفت دولت را با حجاب نشان مخالفت با اسلام برشمرد. شیخ‌های مزور جیره‌خوار کارخانة رجاله‌پروری شکم‌شان را برای بازگشت به دوران کلنل آیرون‌ساید روشن‌ضمیر صابون زده‌اند. آنچه اینان می‌طلبند یک کودتای دیگر است.

کودتائی که برای خامنه‌ای و دیگر فعلة استعمار، از جمله اکبر سازندگی و دیگر دستاربندان این فرصت‌طلائی را فراهم خواهد آورد تا در کنار میرحسین موسوی و شیخ کروبی در سنگر حسین‌ شهید و مظلوم قرار گرفته، خود را اوپوزیسیون یک دولت «ضداسلامی» بخوانند. البته اینان سخت در اشتباه‌اند. همچنانکه پیشتر هم گفتیم سیاست استعماری تبدیل مزدور به رهبر مخالفان اگر طی سدة اخیر در ایران ممکن شده،‌ اینبار نخواهد شد. در واقع آنگلوساکسون‌ها و سگ‌های‌هارشان در حوزه و بازار بی‌جهت خیز برداشته‌اند. ما دخالت «دین» در سیاست را به هیچ عنوان نمی‌پذیریم. توسل «بی.‌ بی. ‌سی» و رادیوفردا و دیگر شاخک‌های سازمان سیا به ‌‌محفل لاریجانی‌ها و رهبران منفور جنبش سبز آب در هاون کوفتن است.

«جونم براتون بگه»، پس از اینکه ویلیام هیگ، وزیر امورخارجة بریتانیا ایفای نقش «مجتهد مترقی» در ایران را بر عهده گرفت،‌ دیوید کامرون، نخست وزیر این کشور نیز در جایگاه رهبر مسلمانان بوسنی و هرزگوین نشست تا با قلع و قمع صرب‌ها، در راستای سیاست «یک کشور، یک مذهب» استقلال کوسوو را تحقق بخشد. بله! دیوید کامرون طی سخنرانی خود در شهر «سبرنیتسا» مراتب تأسف عمیق خود را از «قتل‌عام مسلمانان» بوسنی اعلام داشت و آنرا باعث شرمساری اروپا دانست، علامت تعجب هم نمی‌گذاریم! دولت بریتانیا در رویاهای‌اش قصد دارد به دوران بیل کلینتن بازگردد تا از طریق تحریک اقوام «مسلمان» منطقه، اکثریت ارتدوکس دو کشور صربستان و یونان را تحت فشار قرار دهد. بزودی آلبانی و کوسوو همچون ترکیه به طویلة ارتش ناتو تبدیل می‌شود و بساط برده فروشی و قاچاق کالا و اسلحه در محور «سوریه ـ کوسوو» نیز رونق خواهد گرفت. باشد که از این رهگذر واتیکان بتواند کسر بودجة خود را جبران کند.

شنبة‌ گذشته، ‌آسوشیتدپرس گزارش داد که از سال 2007 واتیکان بیش از درآمدش خرج کرده. جزئیات این گزارش در «لوموند»، مورخ 10 ژوئیه 2010 در اختیار مشتاقان قرار گرفته. به استنباط ما اسلام‌گرایان کوسوو، به دلائلی «حق مسلم» واتیکان و اعضای ناتو را از قاچاق سلاح، ‌ موادمخدر، فروش اعضای بدن و برده فروشی کاهش داده‌اند و این است دلیل انسان‌دوستی «دیویدکامرون» در بوسنی و ارادت حنازرچوبه به ایشان از طریق نقل ترهات «بی‌بی‌سی». مراتب زمین‌بوسی رسانة رسمی حکومت جمکران با کد: 530975 در دسترس همگان قرار گرفته.

به گزارش حنازرچوبه، مورخ 20 تیرماه 1389، حضرت دیوید کامرون قتل‌عام مردم «مسلمان» بوسنی را باعث شرمساری اروپا دانسته‌اند. پس بر اساس آنچه در ایرنا آمده، در قاموس نخست وزیر انگلستان کشتار «غیرمسلمانان» بوسنی می‌باید مایة افتخار اروپا تلقی ‌شود! باری دیوید کامرون چنین فرموده‌اند که آرام نخواهند گرفت مگر آنروز که مسئولین کشتار «سبرنیتسا» را به دادگاه بکشانند! گویا نخست وزیر انگلستان فراموش کرده‌اند که این جنایت فجیع پیامد مستقیم جنایات ارتش ناتو در یوگسلاوی بود، که از همیاری سازمان رسوای‌ملل نیز بهره‌ گرفت. در مورد تجزیة یوگسلاوی و نقش مزورانة آمریکا در حمایت از «میلوسویچ» جهت فراهم آوردن زمینة جنگ،‌ پیشتر در این وبلاگ به تفصیل سخن گفته‌ایم. پس به یادآوری یک نکتة مهم اکتفا خواهیم کرد. «سبرنیتسا» تحت نظارت سازمان ملل قرار داشت و در ظاهر «منطقة امن»‌ به شمار می‌رفت! ولی نظامیان هلندی که مسئول حفاظت از این منطقة به اصطلاح «امن» بودند راه بر نظامیان صرب گشودند و هیچ اقدامی نیز برای حفاظت از جان غیرنظامیان انجام ندادند. به این ترتیب در راستای اهداف یانکی‌ها دامنة خشونت در یوگسلاوی سابق گسترش یافت‌. جالب اینجاست که سازمان ملل و همان هلندی‌های جنایتکار شریک این جنایت شناخته نشده‌اند! دیوید کامرون و دیگر لوطی و عنترهای ناتو فقط سر «رادکم لادیچ» را مطالبه می‌کنند و از اینکه چنین جنایاتی تکرار شود سخت «نگران» هستند:

«[دیوید کامرون] ‌گفت ما هرگز نبايد نسل‌کشي در سربرنيتسا را فراموش کنيم [...] تا زمانی که مسئولان اين قتل‌عام نظير راتکوم‌لاديچ را به دست عدالت نسپرده‌ايم، مديون و بدهکار قربانيان سبرنيتسا هستيم [...] ما همچنين بايد اطمينان حاصل کنيم که چنين جناياتي در آينده تکرار نخواهد شد[...]»


چگونه می‌توان از رخداد یا عدم رخداد «چنین جنایاتی» در آینده اطمینان حاصل کرد؟ منطقاً از رخدادهای آینده هیچکس نمی‌تواند «اطمینان» حاصل کند چرا که‌ آینده برای انسان ناشناخته و مبهم است، ولی این «آینده» گویا برای جانوران وحشی که زندگی غریزی دارند و از نظام زور یعنی قانون جنگل پیروی می‌کنند کاملاً قابل پیش‌بینی است. کفتارها به همسانان خود «اطمینان» دارند، و به گلة خود حمله نمی‌برند، چرا که خود را در «سنگرحق» می‌بینند. اعضای ناتو نیز تقریباً به گلة کفتار شباهت دارند. می‌گوئیم تقریباً چرا که همین ارتش هر گاه «مصلحت»‌ بداند، به نام طالبان و القاعده و دیگر تشکل‌های دست‌پروردة خود کشورهای عضو ناتو را در قلب اروپا تهدید می‌کند! بگذریم و باز گردیم به سخنرانی نخست وزیر بریتانیا در بوسنی که نگران آیندة «مسلمانان» این کشور شده‌اند. چه می‌توان کرد که از خاطر مبارک مستر کامرون «غبار نگرانی» زدوده شود؟ پاسخ روشن است: استقرار بوسنی در «سنگرحق»، یعنی الحاق این کشور به ارتش جنایتکار ناتو. بله دیوید کامرون برای رفع «نگرانی» مقدس‌شان است که خواهان پیوستن بوسنی به اتحادیة اروپا و ارتش ناتو شده‌اند:

«[...]دولت ائتلافي انگليس اهميت ويژه‌اي براي مسائل بالکان و روابط خود با بوسني و هرزگوين قائل است. ما به بوسني کمک خواهيم کرد که به حرکت رو به جلوي خود ادامه دهد و به اتحاديه اروپا و پيمان آتلانتيک شمالي (ناتو) بپيوندد.»


واقعاً ساکنان بوسنی دیگر چه آرزوئی می‌توانند داشته باشند؟ اتحادیة اروپا با عضویت کشور ترکیه که عضو ناتوست، مخالفت می‌کند، پس باید بوسنی را بپذیرد. دلیل هم اینکه بوسنی وزنه‌ای در اروپا نخواهد بود و فقط به اتحادیة کذا امکان می‌دهد که برچسب نفرت‌انگیز «باشگاه مسیحی» را از پیشانی‌‌اش بردارد! بگذریم و بپردازیم به ادامة گزارش حنازرچوبه که از حضور یک «زن مسلمان» در جایگاه وزیر مشاور دولت بریتانیا سرمست شده:

«خانم سعيده وارسي قرار است به عنوان نمايندة‌ دولت انگليس در مراسم ويژه‌ای که به مناسبت سالگرد قتل‌عام سبرنيتسا برگزار خواهد شد، شرکت کند.»

به این می‌گویند حسن انتخاب! این خانم «مسلمان» را برای شرکت در مراسم روضه و زوزه و سوگواری دولتی برگزیده‌اند. مسلماً ایشان به دلیل اعتقادات «دینی» خود از حضور در جشن و پایکوبی و رقص خاج پرست‌ها امتناع خواهند کرد. در واقع، دیوید کامرون با این انتخاب «میمون» یعنی مبارک، با یک تیر چند نشان خسروانه زده‌اند! هم دل نوکران اسلام‌پرست لندن را به دست آورده، هم بار شرکت در مراسم نوحه و عزاداری را از دوش خود برداشته، و هم تلویحاً به مسلمانان تفهیم می‌کند که دولت انگلستان آنان را شایستة شرکت در مراسم سوگواری و روضه و زوزه می‌داند. این است دلیل واقعی شیفتگی جمکرانی‌ها به انگلستان! هنر دیپلماسی نزد انگلستان است و بس! اگر نه چه دلیلی داشت که شاه‌عباس «کبیر» برای اخراج چند جاشوی پرتقالی‌ از بندرگامرون، برادران «شرلی» را به ایران دعوت کند؟

واقعیت این است که دعوتی در کار نبوده! نیروی دریائی بریتانیا پرتقالی‌ها را از گامرون اخراج کرد و خود به جایشان نشست. آنگاه برای شاد کردن دل آن پادشاه مفلوک ‌صفوی نام بندر گامرون را در کتاب‌های «تاریخ» معاصر تغییر داد تا ما هم به شاه عباس صفوی افتخار کنیم! بعدها امام محمد غزالی با «اطمینان از آینده»، تک بیت معروف و بندتنبانی زیر را سرود: ‌

من پرتقال می‌خورم، من افتخار می‌کنم
پس من دوکار می‌کنم، هم پرتقال می‌خورم، هم افتخار می‌کنم!

این ابیات جادوئی در وصف عملیات متهورانة شاه عباس کبیر سرود شده، تا ما فرزندان ایران با مکتب افتخار هر چه بیشتر آشنا شویم. در واقع پرتقال را امپراتوری بریتانیا میل می‌کرد و افتخارش برای شاه عباس بود. شاه عباس پس از این پیروزی بزرگ، چشم پرنس رضاقلی را درآورد و مورخان ادعا کردند، آشنائی وی با سوزنی سمرقندی باعث شد «رادکم لادیچ» ولیعهد ایران را کور کند. در صورتیکه مورخان مزخرف می‌گویند. این جنایت فجیع هیچ ارتباطی به سوزنی سمرقندی و «رادکم لادیچ» ندارد. حتی نظامیان پفیوز هلندی نیز در این میان بی‌تقصیرند.

جریان این است که شاه‌عباس پادشاه رعیت پروری بود و به موسیقی علاقة فراوان داشت و هر وقت بزمی در آن عالی‌قاپوی فکسنی و حقیر می‌‌آراست ارکستر سمفونیک «نصف جهان» را به ضیافت شاهانه دعوت می‌کرد. از آنجا که بزم بدون زن تبدیل می‌شود به رزم، و شاه‌عباس چندان اهل رزم نبودند و بیشتر اوقات‌شان صرف سینه‌زنی و گل مالیدن به سر جهت برگزاری مراسم زوزه و نوحه می‌گذشت، برای حضور زنان در بزم جایگاه ویژه‌ای قائل بودند.

طی یکی از همین بزم‌ها بود که اعلیحضرت متوجه شدند موزیسین‌ها به نوامیس اسلام نگاه می‌کنند. «جونم براتون بگه»، شاه عباس نمی‌توانست از حضور زنان در فعالیت‌های «فرهنگی ـ اجتماعی» دربار شیوخ صفوی ممانعت کند، چرا که سروصدای سازمان‌های حقوق‌بشر در می‌آمد! وی همچنین نمی‌توانست از زنان بخواهد با چادر و مقنعه در بزم شرکت کنند، چون بین خودمان بماند نه وزارت ارشاد داشت نه در بیشعوری و بلاهت و توحش به گردپای نره‌شیخ‌ها و ماچه‌شیخ‌های جمکرانی می‌رسید. پس شاه صفوی در بحر تفکر غرقه شد تا راه حلی بجوید که دیگر چنین جنایتی در آینده تکرار نشود.

شاهنشاه پس از چندین ساعت‌ «شلپ و شولوپ» در دریای نبوغ صفویانة خود با مایو در بالکن عالی قاپو ظاهر شده فرمودند، دولت ائتلافي صفویه اهميت ويژه‌اي براي مسائل بالکان و روابط خود با ارکستر سمفونیک نصف‌جهان قائل است. ما به این ارکستر کمک خواهيم کرد که به حرکت رو به جلوي خود ادامه دهد و به اتحادية‌ اروپا و پيمان آتلانتيک شمالي بپيوندد تا نوامیس اسلام حفظ شود. یادآور شویم، اعلیحضرت عباس کبیر بالکن را بالکان تلفظ می‌فرمودند. باری پس از سخنرانی شاهانه بود که چشم همة اعضای ارکستر را در آوردند اما پرنس رضاقلی را اشتباهاً کور کردند! همانطورکه ارتش ناتو سی‌سال است «اشتباهاً» سربازان و غیرنظامیان ایران، عراق و افغانستان را به قتل می‌رساند و نخست وزیر انگلستان هم از تکرار این جنایت فجیع هیچ نگرانی ندارد. دلیل هم روشن است! جنایات ارتش ناتو و سپاه پاسداران و طالبان و القاعده در واقع همان «حرکت رو به جلوي» مطلوب بریتانیاست. هر چه دامنة سرکوب و خشونت گسترش یابد، دست آنگلوساکسون‌ها برای تاراج بازتر خواهد شد.

پس دلیلی ندارد که «بی‌بی‌سی» شیخ کروبی جنایتکار را به عنوان «مخالف» با تحریم ملت ایران برای فروش عرضه کند! این شیخ پلید حتماً تا به حال کور و کر و لال بوده که با تحریم‌ها مخالفت نمی‌کرده؟ یادآور شویم تحریم اقتصادی ایران پس از اشغال سفارت آمریکا آغاز شد. در تاریخ 4 نوامبر 1979 طرح خائنانة‌ اشغال سفارت به اجرا درآمد؛ و 8 روز بعد در تاریخ 12 نوامبر تحریم اقتصادی ایران به امضای جیمی‌کارتر «روشن ضمیر» رسید. در تاریخ 14 نوامبر همان سال، در «حرکت رو به جلوي» پیروان خط آن وحشی بیابانی، دارائی‌های ایران نیز در بانک‌های آمریکا مسدود شد. طی 31 سال، این نخستین بار است که میرحسین موسوی و شیخ کروبی و دیگر شارلاتان‌های جمکران با تحریم ملت ایران مخالفت نشان می‌دهند! البته ریشة این مخالفت‌ها را می‌باید در خارج از مرزهای ایران جستجو کرد.

به عنوان نمونه در لغو سفر شاه عربستان به فرانسه، و «کشف» قاچاق نفت از این کشور به مقصد اروپا که طی 11 سال از دیدگان تیزبین مأموران و مسئولان عربستان پنهان مانده بود و همزمان با برگزاری مسابقة فینال جام جهانی فوتبال، یعنی در تاریخ 11 ژوئیه سالجاری برملا شد! خلاصه معلوم شد دولت عربستان نیز همچون دولت نکبت و ادبار میرحسین موسوی برای تداوم حکومت توحش «نفت رایگان» به ارباب تقدیم می‌کند. منتهی عربستان مسیر دریای سرخ را برای اهدای نفت برگزیده بود، حال آنکه موسوی جلاد، خلیج «همیشه» فارس را برای تاراج ثروت‌های ملی مناسب‌تر می‌دید.

بله، در همان لحظاتی که تیم فوتبال اسپانیا از گلة وحوش نارنجی پوش لگد و جفتک دریافت می‌کرد و داور انگلیسی هم با تساهل و تسامح این «حرکت رو به جلوی» هلندی‌ها را نادیده می‌گرفت، معلوم شد بعضی شرکت‌ها از 11 سال پیش نفت عربستان را به بهای اندک تحویل اروپا می‌دهند! بین خودمان بماند، این هلندی‌ها چقدر کودن بودند؛ به اندازة پنیر هم «عقلانی‌ات» نداشتند، گویا بازیکنان اسپانیا را با توپ اشتباه گرفته بودند! بگذریم و باز گردیم به 11 سال قاچاق نفت! البته فکر بد نکنیم! چون نیک بنگریم این هم از همان «حرکت‌های رو به جلو» باید باشد، چرا که این قاچاق مقدس در بازار جهانی نفت، عربستان را در جایگاه «رقیب روسیه» قرار داده بود. گروه اخبار صوتی و تصویری حنازرچوبه «جزئیات» این خبر را به نقل از کانال یک تلویزیون فرانسه منتشر کرده.

خلاصه قرار شده، یک کمیسیون مرکب از نمایندگان وزارت نفت، وزارت کشور و شرکت آرامکو تحقیق کنند تا ببینند طی این 11 سال کدام شبکه‌ها تحت نظارت ارتش آمریکا به قاچاق نفت مشغول بوده‌اند و این نفت به کدام کشورها صادر ‌شده؟! البته نیازی به توضیح نیست که بگوئیم احتیاجات اقتصادی طرح سرشار از نبوغ ژنرال مک‌کریستال جهت استقرار گورکن‌ها در جایگاه برندة نبرد با ارتش آمریکا، و رقیب روسیه از همین منبع تأمین می‌شد و اکنون که سیاست کذا لو رفته، تداوم موجودیت منبع اقتصادی‌اش هیچ دلیل موجهی ندارد.

تبدیل حکومت جمکران به رقیب سیاسی روسیه و استقرار عربستان در جایگاه رقیب روسیه در صادرات نفت به عنوان یک سیاست «کلان ـ استراتژیک» شکست خورده، و اجزاء آن می‌باید متلاشی شود. اینجاست که به «حکمت» سفر منوچهر متکی به کشور اسپانیا پی می‌بریم، و متوجه می‌شویم وزیر امورخارجة جمکران چه حکمتی داشت که نتایج مسابقات جام جهانی فوتبال را با سیاست جهان به قیاس می‌کشید! و اینجاست که می‌بینیم تیم فوتبال اسپانیا چه «عقلانیتی» داشت که فهمید باید برندة جام شود!



0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت