مبال نت!
...
شهرام امیری در چمدان بنیامین نتانیاهو پیدا شد! مسلماً بازگرداندن وی با یک بمب قشنگ به جمکران پیامد ملاقات «مفید» و سازندة باراک اوباما با نخستوزیر اسرائیل در ینگهدنیا میباید تلقی شود. تنها به این ترتیب است که اسرائیل میتواند از بازگشت به درون مرزهای قانونی خود امتناع کند! این است دلیل پافشاری شاخکهای سازمان سیا برای چسباندن دارودستة موسوی به دمکراسی. باید حضور گاوچرانها بگوئیم کور خواندهاند. موافقت پادوهایشان با «تغییر قانون اساسی» به هیچ عنوان کفایت نخواهد کرد! اینان الزاماً میباید ضمن ابراز مخالفت صریح با دخالت دین در سیاست، از حاکمیت قوانین انسانمحور دفاع کنند. سفسطه و ابهام پراکنی نفی دمکراسی است.
با هدف رفع ابهامات و پایان دادن به لجنپراکنی فاشیستها به دمکراسی، امروز میپردازیم به ویژگیهای نظام آموزشی در یک ایران دمکراتیک. به این ترتیب حضرات، از آدمخواران سازمان سیا گرفته تا چارپایان طویلة مککارتی و پیشخدمتهای رمزی کلارک که پس از ملاقات معجزه آسای بنیامین نتانیاهو با اوباما، ذکر دمکراسی گرفتهاند متوجه خواهند شد که «دمکراسی» برخلاف شعارهای سازمان سیا در سال نورانی 1357، به هیچ عنوان شعار پوچ نیست، و برخلاف ادعای لوطی و عنترهای لندن و واشنگتن هیچ ارتباطی نیز به «باورهای مردم»، مقدس یا غیر ندارد! دمکراسی، بنابرتعریف حاکمیت قوانین انسانمحور است، نه حاکمیت قوانین «باورمحور» انسان! پس از همة لوطی و عنترهای سیرک عموسام خواهشمندیم دکان سفسطه و مغلطه را تعطیل فرمایند. موجودیت انسان فیزیکی (مادی) است، از این رو از صراحت و شفافیت برخوردار است، حال آنکه باورهای همین انسان شفاف و صریح در هر حال مبهم و فاقد پایه و اساس منطقی خواهد بود. به همین دلیل مبارزان صدر مشروطه بر «جدائی دین از سیاست» پای میفشردند.
پیشتر گفتیم که پس از توافق روسیه تزاری با انگلستان، یک قانون اساسی وارداتی به ملت ایران تحمیل شد که در تضاد کامل با مطالبات مشروطهخواهان، «نظارت روحانی» شیعیمسلک را بر تدوین و اجرای قوانین تضمین میکرد! در پی همین توطئه بود که ستارخان، سردار مشروطه را خلعسلاح کرده و مبارزان مشروطه را به انزوا کشاندند و روز به روز از تاختوتاز آخوند و گسترش مقدسات حمایت به عمل آوردند. پیامد این سیاست استعماری در برابر ماست: حاکمیت هرج و مرج و قانونشکنی بر ملت ایران. شرایطی که با آشوبهای خردادماه سال گذشته به اوج رسید و قانونشکنان فریبکار حکومتی از قماش موسوی، کروبی و محمد خاتمی را در جایگاه «رهبر» مخالفان قرار داد.
مأموریت اصلی حضرات گسترش پروپاگاند گوسالهپسند سازمان سیا نظیر، «اسلام ضداستبداد» و «دمکراسی صحرای عربستان» و طرح پیشنهادات ابلهانه، کلیگوئی و پوچپردازی است. اینان برای تداوم یک حکومت متحجر و ضدایرانی خواهان «برگزاری انتخابات آزاد» میشوند و بر طبل آزادی «زندانیان تزئینی» میکوبند. به این ترتیب وقتی زندانیان دروغین حکومت آزاد شوند، حقوقبشر فروشهای غرب زبان به تمجید از حکومت اسلامی خواهند گشود، و اگر مسابقات مارگیری هم به راه افتد، آدمخواران جمکران در رسانههای غرب تبدیل میشوند به نماد دمکراسی! البته در «جهان اسلام» که دمکراسیاش میباید الزاماً در راستای «باورهای مردم» قرار داشته و بر مقدسات، یعنی اصول «انسانستیزی» تکیه کند، تا بازتابی باشد از منافع لندن و واشنگتن. این است دلیل شیفتگی آنگلوساکسونها به اسلام و حکومتهای اسلامی و مخالفتشان با جدائی دین از سیاست.
جدائی دین از سیاست، در عرصة فرهنگی چنین ایجاب میکند که ابتدا نظام آموزشی را از سلطة توهمات و باورهای مقدس آزاد کنیم. برای تحقق این امر لازم است، مدارس کشور مختلط باشد، و علاوه بر حجاب، تدریس تعلیمات دینی نیز در آنها ممنوع گردد. تدریس اخلاق اجتماعی و روابط سازندة اجتماعی را میباید جایگزین شرعیات و مزخرفات قرون وسطائی کنیم. به عبارت دیگر لازم است ابتدا از آموزشوپرورش کشورمان «آخوندزدائی» شود. پیش از ادامة مطلب یادآور شویم، مدارس ایران پیشتر مختلط بود و در زمان صدارت محمد مصدق که به ادعای پیشخدمتهای مذکر و مونث رمزی کلارک خیلی «دمکرات» بود، مدارس مختلط ممنوع شد! همچنانکه در وبلاگهای پیشین هم گفتیم، تشکلی به نام «جبهة ملی»، شاخة فکلکراواتیهای «فدائیان اسلام» است که با شعار استقلال و حفظ منافع ملی، در واقع از منافع استعماری آنگلوساکسونها پاسداری میکند. نهضت منفور عاظادی نیز شاخک «اسلامیتر» همین جبهة ضدملی میباید به شمار آید. خلاصه اخراج شاپور بختیار از جبهة کذا، در واقع برای بار دوم دست این جبهة عوامپرست را در سال 1357 رو کرد. هر چند «مورخین» در مورد پوپولیسم جبهة ملی همچون در مورد یهودستیزی استالینیستهای جمکران یا همان داسالله خودمان خفقان گرفتهاند، ما یک پرانتز باز میکنیم و میپردازیم به همسوئی آخوند و چپنما در امر مقدس یهودستیزی.
سایت «پیک نت» که از طرفداران «جنبش سبز» به شمار میرود، مطلبی به قلم شیوای «عبدالله شهبازی» انتشار داده تا به ما بگوید، ولادیمیر پوتین برای مافیای یهودیان کار میکند، پدربزرگ «کرینکو» یهودی بوده و... و در واقع شهبازی میکوشد یهودیان را با حاکمیت اسرائیل در ترادف قرار داده، و چنین وانمود کند که همین یهودیان در روسیه نیز سیاستگزاری میکنند. به این ترتیب این عضو «برجستة» حزب بسیار شریف توده، که همکاری با ساواک آخوندها نیز درخشش کارنامهاش را دوچندان کرده، با یک تیر چند نشان خواهد زد. در همسوئی با نمایش «جاسوسگیری» در ایالات متحد، شهبازی ابتدا ادعا میکند، روسیه توسط «یهودیان» اداره میشود. او میگوید این یهودیان پیشتر در حزب کمونیست و «کا. گ. ب» فعالیت داشتند و پس از فروپاشی با حمایت از دولت یلتسین به غارت روسیه مشغول شدند و همین یهودیان ولادیمیر پوتین را به ریاست جمهوری روسیه رساندند و او هم مدودف را از صندوقچه بیرون کشید.
آنچه در به اصطلاح «تحقیقات» مستر شهبازی جلب نظر میکند شباهت عجیب آن به تبلیغات فاشیستها در بلاد غرب است. اینان نیز همة «یهودیان» را به عنوان یک شبکة موذی و غارتگر معرفی میکنند. شهبازی هم پس از اختراع یک «مافیای یهودی» در روسیه، کشف کرده که این شبکه با ایالات متحد، اروپای غربی و اسرائیل به شیادی مشغول است:
«در واقع، [...] با اختاپوسی مواجهیم که اندام آن از باکو و ایروان و تفلیس در جوار مرزهای ایران تا نیویورک و لندن و پاریس و تلآویو گسترده است [...]»
نیازی به توضیح نیست که بگوئیم هدف ساواک جمکران از این تبلیغات مهوع مرتبط کردن نیروگاه بوشهر با یهودیان است. «دلیل» عبدالله شهبازی این است که پدربزرگ «کرینکو» یهودی بوده! از اینجا میباید چنین نتیجه بگیریم که «کرینکو» هیچ حسابی به دولت روسیه پس نمیدهد بلکه همچون آخوند دعائی و دیگر ملایان جیرهخوار انگلستان به «تکلیف الهی» خود عمل میکند. حال آنکه در واقع این عبدالله شهبازی است که همچون خمینی دجال برای حفظ منافع اسرائیل و لندن و واشنگتن به یاد «تکلیف الهی» خویش افتاده و هشدار میدهد:
«با توجه به اهمیت مسئلة انرژی هستهای در سرنوشت ایران [...] هدفم جلب توجه مردم، مقامات و محافل و احزاب و شخصیتهای سیاسی ایران است به خطری که به دلیل ناشناخته ماندن [...] مافیای روسیه [...] ایران را تهدید میکند.»
باید از ایشان بپرسیم به چه دلیل در مورد مافیای آمریکا و به ویژه محفل تفنگفروشهای انگلستان کمی برای ملت ایران «تحقیقات» نمیکنند؟ اینان که هم سوابق چپاولشان در ایران «قدیم» است، و هم شواهد حمایت بیقید و شرطشان از جنایات حاکمیت اسرائیل در برابرمان قرار گرفته! نکند مافیای آنگلوساکسونها «برحق» است و مافیای روس «باطل»؟ مسلماً مافیای طالبانپروران که بوشهر را به مرکز واردات مواد مخدر از کشور «دوست و برادر» پاکستان تبدیل کرده در سنگر حق نشسته و فعالیت نیروگاه بوشهر منافعاش را جداً تهدید میکند. به همین دلیل است که رهبر آدمخوارتان چند هفته پیش لاشهاش را به بوشهر برد و طی یک سخنرانی ابلهانه این استان را «استان دینی» خواند. بله، جناب شهبازی! اگر رسانهها حتی در غرب خفقان گرفتهاند، ما میدانیم چه پیش آمده که سرکار همچون میرحسین جلاد و خامنهای پفیوز کک به تنبانتان افتاده و بر طبل مافیای روس میکوبید و میدانیم رسانة رسمی حکومت جمکران به چه دلیل در باب مأموریت مخوف جاسوسهای روسیه به نقل از «فارین پالیسی» بیبیگوزک برای ملت ایران میسراید!
حنازرچوبه، مورخ 22 تیرماه 1389، در گزارشی با کد: 1224167 به نقل از «فارین پالیسی» یا همان «بوق ارباب» مینویسد، مأموریت جاسوسهای روسیه در سال 2010 به مراتب از مأموریت جاسوسهای شوروی در دهة 1960 که وظیفه داشتند آب مصرفی واشنگتن را مسموم کنند، خشونتآمیزتر بوده! عجیب است که چنین جاسوسهای خطرناکی را دولت آمریکا فقط با 4 جاسوس انگلیس و آمریکا که سالهاست در زندان روسیه آب خنک میخوردند تعویض کرده! حتماً حاکمیت آمریکا دیوانه شده! بگذریم و بازگردیم به افشاگریهای حجتالاسلام شهبازی که با پژوهشهایشان نه تنها اسرائیل را در ترادف با روسیه قرار دادهاند که به «امت اسلام» هشدار میدهند که «جهاد با روسیه» الزامی است! چرا که به ادعای ایشان، امور روسیه به دست یهودیان افتاده، و «یهودیان» هم طبق بیبیگوزکهای اسلام و بر اساس «تحقیقات» عمیق خمینی دجال از دشمنان پیامبر بودهاند. بنابراین نبرد با روسیه، همان نبرد با اسرائیل باید باشد! حال آنکه حاکمیت اسرائیل همچون آنگلوساکسونها از حامیان تجهیز گورکنها به سلاح هستهای به شمار میرود. و فقط به این ترتیب است که آمریکا هرگاه اراده کند روسیه را با بمب اتمی نوکراناش در جمکران تهدید خواهد کرد. همچنانکه پیشتر هم گفتیم حکومت اسلامی هرگز تهدیدی برای اسرائیل نبوده، دلیل هم اینکه حکومت نکبت و ادبار طالبان همچون دیگر حکومتهای اسلامی دستنشاندة آنگلوساکسونهاست. این حکومت را برای تخریب ایران و کل منطقه به قدرت رساندهاند؛ هدف، تخریب و نابودی ملت ایران و دیگر ملتهای منطقه است.
بدون استقرار حکومت اسلامی، اسرائیل امکان جنگافروزی در منطقه نمییافت و دستش برای کشتار فلسطینیان، تجزیة لبنان، فروپاشاندن سازمان الفتح جهت گشایش دکان نکبت و ادبار حماس و اسلام باز نبود. رسوائیای که همسوئی اسرائیل با «فاشیست ـ مسلمانها» به بار آورده آنچنان بالا گرفته که نخست وزیر اسرائیل برای تداوم اشغال سرزمینهای سوریه، لبنان و فلسطین «تصویر قدرتمند» از حکومت روضهخوانها ارائه میکند و مزخرفاتاش بیکموکاست در حنازرچوبه منعکس میشود! «قصة» نان قرض دادن اسرائیل به حکومت جمکران تحت عنوان «اعتراف نتانياهو به ضعف رژيم صهيونيستي در مقابل ايران»، با کد: 1225086 در سایت حنازرچوبه، مورخ 22 تیرماه 1389 انتشار یافته.
بله، نخست وزیر اسرائیل گویا پس از گفتگو با شهرام امیری متوجه شده که ایران قدرت بزرگ منطقه است و اگر اسرائیل از سرزمینهای اشغالی خارج شود، به مصداق همان مثل معروف برخاستن کله پز و نشستن سگ، حکومت جمکران به جایاش خواهد نشست! نخستوزیر اسرائیل ضمن حضور در شورای روابط خارجی آمریکا میگوید، وقتی ما از لبنان و غزه خارج شدیم دوستان ایران جای ما را گرفتند، حال اگر برای سومین بار عقبنشینی کنیم باید اطمینان داشته باشیم که چنین رخدادی تکرار نخواهد شد. اگر به سخنان بنیامین نتانیاهو دقت کنیم خواهیم دید ایشان به بازنشخوار سخنان دیوید کامرون پیرامون جنایت فجیع در «سبرنیتسا» مشغولاند. همان سخنانی که در وبلاگ «بالکن و بالکان» بررسی کردهایم. باری بنیامین نتانیاهو، ضمن مظلومنمائی و ادعای صلحطلبی میگوید:
«از ما ميخواهند [...]سرزمينهاي اشغالي را [...] تخليه کنيم [...] جاهائي که ما تخليه کرديم، خيلي زود به وسيلة دوستان ايران پر شد [ اولین بار در لبنان و دومين بار در غزه ] اگر قرار است براي سومين بار عقبنشيني کنيم [...] چگونه بايد جلوي سومين اتفاق مشابه گرفته شود [...] ضربه اول، ضربه دوم، ضربه سوم و شما براي هميشه شکست ميخوريد!»
به عبارت دیگر بنیامین نتانیاهو ادعا میکند این ارتش گورکنها بود که به کمک حزبالله، ارتش اسرائیل و ارتش ناتو را از لبنان اخراج کرد! ایشان در ادامة این دروغ بزرگ، یک راست نصفه و نیمه هم تحویل مخاطب میدهند و آن اینکه مزدوران اسرائیل در غزه، یعنی دارودستة اسمعیل هنیه که پس از کودتا تحت حمایت اسرائیل مردم غزه را به گروگان گرفته و حکومت ریش و لچک و سنگسار به راه انداختهاند به حکومت جمکران نزدیک است و از دشمنان سرسخت اسرائیل هم به شمار میرود! همسوئی هنیه با گورکنها درست؛ چرا که هر دو از پادوهای خوب اسرائیلاند. ولی بقیة داستان نتانیاهو به حکایت معجزات عصای موسی و ختنه سوران ابراهیم در 90 سالگی میماند؛ از پایه و اساس جفنگ است. در هر حال این سخنرانی بیشتر برای «خریدن زمان» ایراد شده. در گیرودار بلبلزبانیهای نخست وزیر اسرائیل، محفل دیگری در پی ایجاد کنفدراسیون «فلسطین ـ اسرائیل» برآمده! منبع ما هم بسیار موثق است! و توضیح بیشتر هم نمیدهیم، چرا که این وبلاگ در دسترس ساواکیهای جمکران هم قرار میگیرد و ما قصد اطلاع رسانی به این حضرات را نداریم.
پیش از ادامة مطلب در بارة کشتار «سبرنیتسا» که گورکنها آن را «سربرنیتسا» مینویسند، توضیح دهیم که سایت مبالپرور «مهرنیوز»، به نقل از یک ژنرال آمریکائی مینویسد، سربازان هلندی که غیرنظامیان بوسنی را به نظامیان صرب تحویل دادند به دلیل همجنسگرائی، مشکل اخلاقی داشته و از انجام وظائف خود عاجز ماندهاند! مسلماً این نظامی بلندپایه برای ارائة چنین فرضیة علمی و بسیار تحقیقی میبایست نظر عبدالله شهبازی را نیز جویا شده باشند. چرا که شهبازی اتهام «سعید امامی» را به همین موضوع پیوند زده بود! میبینیم که شهبازی در همان سنگر نظامیان ینگه دنیا نشسته، به همین دلیل است که شبکة «فاسد» یهودی در روسیه کشف میکند و «تودهای ـ ساواکیهای» پیک نت نیز پس از جاسوسگیری در ینگه دنیا از «اکتشافات» ایشان پرده برمیدارند!
به گزارش مهرنیوز، مورخ 28 اسفندماه 1388، ژنرال «جان شیهان» همجنسگرایان را مسئول پیامد مستقیم جنایات ارتش ناتو در یوگسلاوی سابق یعنی کشتار سبرنیتسا دانسته. و «مبالنیوز» سازمان سیا در جمکران یا همان «مهرنیوز» نیز بلافاصله مزخرفات این سگهار پنتاگون را منعکس کرده، تا به پیروی از خط مقدس شهید مککارتی، همجنسگرائی را در ترادف با «فساد اخلاق» و «جنایات بشری» قرار دهد:
«[فرماندة سابق ارتش آمریکا] کشتار مسلمانان شهر صربرنیتسا [...] را ناشی از فرار نظامیان همجنسگرای ارتش هلند [...] دانست [...] ژنرال جان شیهان [...] روز گذشته در جلسة پرسش و پاسخ سنای این کشور خاطر نشان کرد که معضلات اخلاقی سبب ناکارآمدی نظامیان هلندی [...] شده [...]»
اگر این اظهارات وحشیانه را یک مرحلة منطقی به پیش رانیم خواهیم داشت، کشتار غیرنظامیان عراق و افغانستان که به تفریحات روزانة اشغالگران تبدیل شده نیز به دلیل همجنسگرائی نظامیانشان اتفاق میافتد، اما میدانیم که چنین نیست. این چارپایان «آموزش دیده» در طویلة مککارتی هستند که همجنسگرائی را با فساد اخلاق، و جبونی و دیگر صفات ناپسند در ترادف قرار دادهاند. به همین دلیل است که ما خواهان ممنوعیت تدریس فقه و دستورات شریعت در مدارس هستیم. حال پس از این مقدمة طولانی بازگردیم به آموزش و پرورش در دمکراسی ایران.
همچنانکه در ابتدای این وبلاگ گفته شد، یکی از مطالبات اساسی جنبش لائیک تأسیس مدارس مختلط و ممنوعیت حجاب در آنها است. در این راستا مسجدسازی، حوزهسازی و حسینهنوازی و آخوندپروری خصوصاً از طریق تکیه بر بودجة دولتی میباید متوقف شود. ما خواهان حکومت «اسلام خوب» نیستیم، با هرگونه دخالت دین، هر نوع که باشد در سیاست مخالفایم. از نظر ما «باورهای مردم» حریم خصوصی است، نه میدان مبارزة سیاسی. این مختصر را گفتیم تا روشن شود، هیچ اجماعی با مدافعان «جنبش سبز» در کار نخواهد بود. طرفداران واقعی دمکراسی نمیتوانند با مخالفان دمکراسی همصدا شوند.
شما مخالف احمدینژاد و خامنهای هستید و اسلام سبز رحمانی با آیات عظام مترقی و «مجتهد پویا» میطلبید؟ ویلیام هیگ، جانکری و دیگر طالبانپروران غرب نیز جز این نمیخواهند. شما خواهان سرنگونی حکومت اسلامی هستید؟ ما هم خواهان دوام این حکومت نیستیم. تفاوت ما با شما این است که شما میخواهید همین قانون اساسی را ترمیم کنید و با آخوند «خوب» و دینداران «فرهیخته» حکومت شترگاوپلنگ دیگری به راه بیاندازید. در صورتیکه ما دخالت دین و روحانیجماعت را در سیاست کشور نمیپذیریم. به عبارت دیگر آخوند جماعت، از موضع «حقانیت الهی» به هیچ عنوان نمیتواند از حق نظارت بر تدوین و اجرای قوانین برخوردار شود، چرا که این حقوق ویژة «شهروند» است. شهروندی که بنابرتعریف میباید «لائیک» باشد. ما نیک میدانیم که خواهان جایگزینی حکومت الهی با یک دمکراسی هستیم و هیچ ابهامی هم در مطالبات ما وجود ندارد. ما با هر گونه حکومت «خدامحور» مخالفایم؛ هرگونه ابهام را نیز از «جمعگرائی» گرفته تا «مقدسات» و «باورهای مردم» را خارج از صحنة سیاست کشور قرار میدهیم. کشور ایران، متعلق به تک تک ایرانیان است، خارج از هر گونه تعلقات مذهبی، قومی، نژادی و خصوصاً گرایشات جنسیشان.
با هدف رفع ابهامات و پایان دادن به لجنپراکنی فاشیستها به دمکراسی، امروز میپردازیم به ویژگیهای نظام آموزشی در یک ایران دمکراتیک. به این ترتیب حضرات، از آدمخواران سازمان سیا گرفته تا چارپایان طویلة مککارتی و پیشخدمتهای رمزی کلارک که پس از ملاقات معجزه آسای بنیامین نتانیاهو با اوباما، ذکر دمکراسی گرفتهاند متوجه خواهند شد که «دمکراسی» برخلاف شعارهای سازمان سیا در سال نورانی 1357، به هیچ عنوان شعار پوچ نیست، و برخلاف ادعای لوطی و عنترهای لندن و واشنگتن هیچ ارتباطی نیز به «باورهای مردم»، مقدس یا غیر ندارد! دمکراسی، بنابرتعریف حاکمیت قوانین انسانمحور است، نه حاکمیت قوانین «باورمحور» انسان! پس از همة لوطی و عنترهای سیرک عموسام خواهشمندیم دکان سفسطه و مغلطه را تعطیل فرمایند. موجودیت انسان فیزیکی (مادی) است، از این رو از صراحت و شفافیت برخوردار است، حال آنکه باورهای همین انسان شفاف و صریح در هر حال مبهم و فاقد پایه و اساس منطقی خواهد بود. به همین دلیل مبارزان صدر مشروطه بر «جدائی دین از سیاست» پای میفشردند.
پیشتر گفتیم که پس از توافق روسیه تزاری با انگلستان، یک قانون اساسی وارداتی به ملت ایران تحمیل شد که در تضاد کامل با مطالبات مشروطهخواهان، «نظارت روحانی» شیعیمسلک را بر تدوین و اجرای قوانین تضمین میکرد! در پی همین توطئه بود که ستارخان، سردار مشروطه را خلعسلاح کرده و مبارزان مشروطه را به انزوا کشاندند و روز به روز از تاختوتاز آخوند و گسترش مقدسات حمایت به عمل آوردند. پیامد این سیاست استعماری در برابر ماست: حاکمیت هرج و مرج و قانونشکنی بر ملت ایران. شرایطی که با آشوبهای خردادماه سال گذشته به اوج رسید و قانونشکنان فریبکار حکومتی از قماش موسوی، کروبی و محمد خاتمی را در جایگاه «رهبر» مخالفان قرار داد.
مأموریت اصلی حضرات گسترش پروپاگاند گوسالهپسند سازمان سیا نظیر، «اسلام ضداستبداد» و «دمکراسی صحرای عربستان» و طرح پیشنهادات ابلهانه، کلیگوئی و پوچپردازی است. اینان برای تداوم یک حکومت متحجر و ضدایرانی خواهان «برگزاری انتخابات آزاد» میشوند و بر طبل آزادی «زندانیان تزئینی» میکوبند. به این ترتیب وقتی زندانیان دروغین حکومت آزاد شوند، حقوقبشر فروشهای غرب زبان به تمجید از حکومت اسلامی خواهند گشود، و اگر مسابقات مارگیری هم به راه افتد، آدمخواران جمکران در رسانههای غرب تبدیل میشوند به نماد دمکراسی! البته در «جهان اسلام» که دمکراسیاش میباید الزاماً در راستای «باورهای مردم» قرار داشته و بر مقدسات، یعنی اصول «انسانستیزی» تکیه کند، تا بازتابی باشد از منافع لندن و واشنگتن. این است دلیل شیفتگی آنگلوساکسونها به اسلام و حکومتهای اسلامی و مخالفتشان با جدائی دین از سیاست.
جدائی دین از سیاست، در عرصة فرهنگی چنین ایجاب میکند که ابتدا نظام آموزشی را از سلطة توهمات و باورهای مقدس آزاد کنیم. برای تحقق این امر لازم است، مدارس کشور مختلط باشد، و علاوه بر حجاب، تدریس تعلیمات دینی نیز در آنها ممنوع گردد. تدریس اخلاق اجتماعی و روابط سازندة اجتماعی را میباید جایگزین شرعیات و مزخرفات قرون وسطائی کنیم. به عبارت دیگر لازم است ابتدا از آموزشوپرورش کشورمان «آخوندزدائی» شود. پیش از ادامة مطلب یادآور شویم، مدارس ایران پیشتر مختلط بود و در زمان صدارت محمد مصدق که به ادعای پیشخدمتهای مذکر و مونث رمزی کلارک خیلی «دمکرات» بود، مدارس مختلط ممنوع شد! همچنانکه در وبلاگهای پیشین هم گفتیم، تشکلی به نام «جبهة ملی»، شاخة فکلکراواتیهای «فدائیان اسلام» است که با شعار استقلال و حفظ منافع ملی، در واقع از منافع استعماری آنگلوساکسونها پاسداری میکند. نهضت منفور عاظادی نیز شاخک «اسلامیتر» همین جبهة ضدملی میباید به شمار آید. خلاصه اخراج شاپور بختیار از جبهة کذا، در واقع برای بار دوم دست این جبهة عوامپرست را در سال 1357 رو کرد. هر چند «مورخین» در مورد پوپولیسم جبهة ملی همچون در مورد یهودستیزی استالینیستهای جمکران یا همان داسالله خودمان خفقان گرفتهاند، ما یک پرانتز باز میکنیم و میپردازیم به همسوئی آخوند و چپنما در امر مقدس یهودستیزی.
سایت «پیک نت» که از طرفداران «جنبش سبز» به شمار میرود، مطلبی به قلم شیوای «عبدالله شهبازی» انتشار داده تا به ما بگوید، ولادیمیر پوتین برای مافیای یهودیان کار میکند، پدربزرگ «کرینکو» یهودی بوده و... و در واقع شهبازی میکوشد یهودیان را با حاکمیت اسرائیل در ترادف قرار داده، و چنین وانمود کند که همین یهودیان در روسیه نیز سیاستگزاری میکنند. به این ترتیب این عضو «برجستة» حزب بسیار شریف توده، که همکاری با ساواک آخوندها نیز درخشش کارنامهاش را دوچندان کرده، با یک تیر چند نشان خواهد زد. در همسوئی با نمایش «جاسوسگیری» در ایالات متحد، شهبازی ابتدا ادعا میکند، روسیه توسط «یهودیان» اداره میشود. او میگوید این یهودیان پیشتر در حزب کمونیست و «کا. گ. ب» فعالیت داشتند و پس از فروپاشی با حمایت از دولت یلتسین به غارت روسیه مشغول شدند و همین یهودیان ولادیمیر پوتین را به ریاست جمهوری روسیه رساندند و او هم مدودف را از صندوقچه بیرون کشید.
آنچه در به اصطلاح «تحقیقات» مستر شهبازی جلب نظر میکند شباهت عجیب آن به تبلیغات فاشیستها در بلاد غرب است. اینان نیز همة «یهودیان» را به عنوان یک شبکة موذی و غارتگر معرفی میکنند. شهبازی هم پس از اختراع یک «مافیای یهودی» در روسیه، کشف کرده که این شبکه با ایالات متحد، اروپای غربی و اسرائیل به شیادی مشغول است:
«در واقع، [...] با اختاپوسی مواجهیم که اندام آن از باکو و ایروان و تفلیس در جوار مرزهای ایران تا نیویورک و لندن و پاریس و تلآویو گسترده است [...]»
نیازی به توضیح نیست که بگوئیم هدف ساواک جمکران از این تبلیغات مهوع مرتبط کردن نیروگاه بوشهر با یهودیان است. «دلیل» عبدالله شهبازی این است که پدربزرگ «کرینکو» یهودی بوده! از اینجا میباید چنین نتیجه بگیریم که «کرینکو» هیچ حسابی به دولت روسیه پس نمیدهد بلکه همچون آخوند دعائی و دیگر ملایان جیرهخوار انگلستان به «تکلیف الهی» خود عمل میکند. حال آنکه در واقع این عبدالله شهبازی است که همچون خمینی دجال برای حفظ منافع اسرائیل و لندن و واشنگتن به یاد «تکلیف الهی» خویش افتاده و هشدار میدهد:
«با توجه به اهمیت مسئلة انرژی هستهای در سرنوشت ایران [...] هدفم جلب توجه مردم، مقامات و محافل و احزاب و شخصیتهای سیاسی ایران است به خطری که به دلیل ناشناخته ماندن [...] مافیای روسیه [...] ایران را تهدید میکند.»
باید از ایشان بپرسیم به چه دلیل در مورد مافیای آمریکا و به ویژه محفل تفنگفروشهای انگلستان کمی برای ملت ایران «تحقیقات» نمیکنند؟ اینان که هم سوابق چپاولشان در ایران «قدیم» است، و هم شواهد حمایت بیقید و شرطشان از جنایات حاکمیت اسرائیل در برابرمان قرار گرفته! نکند مافیای آنگلوساکسونها «برحق» است و مافیای روس «باطل»؟ مسلماً مافیای طالبانپروران که بوشهر را به مرکز واردات مواد مخدر از کشور «دوست و برادر» پاکستان تبدیل کرده در سنگر حق نشسته و فعالیت نیروگاه بوشهر منافعاش را جداً تهدید میکند. به همین دلیل است که رهبر آدمخوارتان چند هفته پیش لاشهاش را به بوشهر برد و طی یک سخنرانی ابلهانه این استان را «استان دینی» خواند. بله، جناب شهبازی! اگر رسانهها حتی در غرب خفقان گرفتهاند، ما میدانیم چه پیش آمده که سرکار همچون میرحسین جلاد و خامنهای پفیوز کک به تنبانتان افتاده و بر طبل مافیای روس میکوبید و میدانیم رسانة رسمی حکومت جمکران به چه دلیل در باب مأموریت مخوف جاسوسهای روسیه به نقل از «فارین پالیسی» بیبیگوزک برای ملت ایران میسراید!
حنازرچوبه، مورخ 22 تیرماه 1389، در گزارشی با کد: 1224167 به نقل از «فارین پالیسی» یا همان «بوق ارباب» مینویسد، مأموریت جاسوسهای روسیه در سال 2010 به مراتب از مأموریت جاسوسهای شوروی در دهة 1960 که وظیفه داشتند آب مصرفی واشنگتن را مسموم کنند، خشونتآمیزتر بوده! عجیب است که چنین جاسوسهای خطرناکی را دولت آمریکا فقط با 4 جاسوس انگلیس و آمریکا که سالهاست در زندان روسیه آب خنک میخوردند تعویض کرده! حتماً حاکمیت آمریکا دیوانه شده! بگذریم و بازگردیم به افشاگریهای حجتالاسلام شهبازی که با پژوهشهایشان نه تنها اسرائیل را در ترادف با روسیه قرار دادهاند که به «امت اسلام» هشدار میدهند که «جهاد با روسیه» الزامی است! چرا که به ادعای ایشان، امور روسیه به دست یهودیان افتاده، و «یهودیان» هم طبق بیبیگوزکهای اسلام و بر اساس «تحقیقات» عمیق خمینی دجال از دشمنان پیامبر بودهاند. بنابراین نبرد با روسیه، همان نبرد با اسرائیل باید باشد! حال آنکه حاکمیت اسرائیل همچون آنگلوساکسونها از حامیان تجهیز گورکنها به سلاح هستهای به شمار میرود. و فقط به این ترتیب است که آمریکا هرگاه اراده کند روسیه را با بمب اتمی نوکراناش در جمکران تهدید خواهد کرد. همچنانکه پیشتر هم گفتیم حکومت اسلامی هرگز تهدیدی برای اسرائیل نبوده، دلیل هم اینکه حکومت نکبت و ادبار طالبان همچون دیگر حکومتهای اسلامی دستنشاندة آنگلوساکسونهاست. این حکومت را برای تخریب ایران و کل منطقه به قدرت رساندهاند؛ هدف، تخریب و نابودی ملت ایران و دیگر ملتهای منطقه است.
بدون استقرار حکومت اسلامی، اسرائیل امکان جنگافروزی در منطقه نمییافت و دستش برای کشتار فلسطینیان، تجزیة لبنان، فروپاشاندن سازمان الفتح جهت گشایش دکان نکبت و ادبار حماس و اسلام باز نبود. رسوائیای که همسوئی اسرائیل با «فاشیست ـ مسلمانها» به بار آورده آنچنان بالا گرفته که نخست وزیر اسرائیل برای تداوم اشغال سرزمینهای سوریه، لبنان و فلسطین «تصویر قدرتمند» از حکومت روضهخوانها ارائه میکند و مزخرفاتاش بیکموکاست در حنازرچوبه منعکس میشود! «قصة» نان قرض دادن اسرائیل به حکومت جمکران تحت عنوان «اعتراف نتانياهو به ضعف رژيم صهيونيستي در مقابل ايران»، با کد: 1225086 در سایت حنازرچوبه، مورخ 22 تیرماه 1389 انتشار یافته.
بله، نخست وزیر اسرائیل گویا پس از گفتگو با شهرام امیری متوجه شده که ایران قدرت بزرگ منطقه است و اگر اسرائیل از سرزمینهای اشغالی خارج شود، به مصداق همان مثل معروف برخاستن کله پز و نشستن سگ، حکومت جمکران به جایاش خواهد نشست! نخستوزیر اسرائیل ضمن حضور در شورای روابط خارجی آمریکا میگوید، وقتی ما از لبنان و غزه خارج شدیم دوستان ایران جای ما را گرفتند، حال اگر برای سومین بار عقبنشینی کنیم باید اطمینان داشته باشیم که چنین رخدادی تکرار نخواهد شد. اگر به سخنان بنیامین نتانیاهو دقت کنیم خواهیم دید ایشان به بازنشخوار سخنان دیوید کامرون پیرامون جنایت فجیع در «سبرنیتسا» مشغولاند. همان سخنانی که در وبلاگ «بالکن و بالکان» بررسی کردهایم. باری بنیامین نتانیاهو، ضمن مظلومنمائی و ادعای صلحطلبی میگوید:
«از ما ميخواهند [...]سرزمينهاي اشغالي را [...] تخليه کنيم [...] جاهائي که ما تخليه کرديم، خيلي زود به وسيلة دوستان ايران پر شد [ اولین بار در لبنان و دومين بار در غزه ] اگر قرار است براي سومين بار عقبنشيني کنيم [...] چگونه بايد جلوي سومين اتفاق مشابه گرفته شود [...] ضربه اول، ضربه دوم، ضربه سوم و شما براي هميشه شکست ميخوريد!»
به عبارت دیگر بنیامین نتانیاهو ادعا میکند این ارتش گورکنها بود که به کمک حزبالله، ارتش اسرائیل و ارتش ناتو را از لبنان اخراج کرد! ایشان در ادامة این دروغ بزرگ، یک راست نصفه و نیمه هم تحویل مخاطب میدهند و آن اینکه مزدوران اسرائیل در غزه، یعنی دارودستة اسمعیل هنیه که پس از کودتا تحت حمایت اسرائیل مردم غزه را به گروگان گرفته و حکومت ریش و لچک و سنگسار به راه انداختهاند به حکومت جمکران نزدیک است و از دشمنان سرسخت اسرائیل هم به شمار میرود! همسوئی هنیه با گورکنها درست؛ چرا که هر دو از پادوهای خوب اسرائیلاند. ولی بقیة داستان نتانیاهو به حکایت معجزات عصای موسی و ختنه سوران ابراهیم در 90 سالگی میماند؛ از پایه و اساس جفنگ است. در هر حال این سخنرانی بیشتر برای «خریدن زمان» ایراد شده. در گیرودار بلبلزبانیهای نخست وزیر اسرائیل، محفل دیگری در پی ایجاد کنفدراسیون «فلسطین ـ اسرائیل» برآمده! منبع ما هم بسیار موثق است! و توضیح بیشتر هم نمیدهیم، چرا که این وبلاگ در دسترس ساواکیهای جمکران هم قرار میگیرد و ما قصد اطلاع رسانی به این حضرات را نداریم.
پیش از ادامة مطلب در بارة کشتار «سبرنیتسا» که گورکنها آن را «سربرنیتسا» مینویسند، توضیح دهیم که سایت مبالپرور «مهرنیوز»، به نقل از یک ژنرال آمریکائی مینویسد، سربازان هلندی که غیرنظامیان بوسنی را به نظامیان صرب تحویل دادند به دلیل همجنسگرائی، مشکل اخلاقی داشته و از انجام وظائف خود عاجز ماندهاند! مسلماً این نظامی بلندپایه برای ارائة چنین فرضیة علمی و بسیار تحقیقی میبایست نظر عبدالله شهبازی را نیز جویا شده باشند. چرا که شهبازی اتهام «سعید امامی» را به همین موضوع پیوند زده بود! میبینیم که شهبازی در همان سنگر نظامیان ینگه دنیا نشسته، به همین دلیل است که شبکة «فاسد» یهودی در روسیه کشف میکند و «تودهای ـ ساواکیهای» پیک نت نیز پس از جاسوسگیری در ینگه دنیا از «اکتشافات» ایشان پرده برمیدارند!
به گزارش مهرنیوز، مورخ 28 اسفندماه 1388، ژنرال «جان شیهان» همجنسگرایان را مسئول پیامد مستقیم جنایات ارتش ناتو در یوگسلاوی سابق یعنی کشتار سبرنیتسا دانسته. و «مبالنیوز» سازمان سیا در جمکران یا همان «مهرنیوز» نیز بلافاصله مزخرفات این سگهار پنتاگون را منعکس کرده، تا به پیروی از خط مقدس شهید مککارتی، همجنسگرائی را در ترادف با «فساد اخلاق» و «جنایات بشری» قرار دهد:
«[فرماندة سابق ارتش آمریکا] کشتار مسلمانان شهر صربرنیتسا [...] را ناشی از فرار نظامیان همجنسگرای ارتش هلند [...] دانست [...] ژنرال جان شیهان [...] روز گذشته در جلسة پرسش و پاسخ سنای این کشور خاطر نشان کرد که معضلات اخلاقی سبب ناکارآمدی نظامیان هلندی [...] شده [...]»
اگر این اظهارات وحشیانه را یک مرحلة منطقی به پیش رانیم خواهیم داشت، کشتار غیرنظامیان عراق و افغانستان که به تفریحات روزانة اشغالگران تبدیل شده نیز به دلیل همجنسگرائی نظامیانشان اتفاق میافتد، اما میدانیم که چنین نیست. این چارپایان «آموزش دیده» در طویلة مککارتی هستند که همجنسگرائی را با فساد اخلاق، و جبونی و دیگر صفات ناپسند در ترادف قرار دادهاند. به همین دلیل است که ما خواهان ممنوعیت تدریس فقه و دستورات شریعت در مدارس هستیم. حال پس از این مقدمة طولانی بازگردیم به آموزش و پرورش در دمکراسی ایران.
همچنانکه در ابتدای این وبلاگ گفته شد، یکی از مطالبات اساسی جنبش لائیک تأسیس مدارس مختلط و ممنوعیت حجاب در آنها است. در این راستا مسجدسازی، حوزهسازی و حسینهنوازی و آخوندپروری خصوصاً از طریق تکیه بر بودجة دولتی میباید متوقف شود. ما خواهان حکومت «اسلام خوب» نیستیم، با هرگونه دخالت دین، هر نوع که باشد در سیاست مخالفایم. از نظر ما «باورهای مردم» حریم خصوصی است، نه میدان مبارزة سیاسی. این مختصر را گفتیم تا روشن شود، هیچ اجماعی با مدافعان «جنبش سبز» در کار نخواهد بود. طرفداران واقعی دمکراسی نمیتوانند با مخالفان دمکراسی همصدا شوند.
شما مخالف احمدینژاد و خامنهای هستید و اسلام سبز رحمانی با آیات عظام مترقی و «مجتهد پویا» میطلبید؟ ویلیام هیگ، جانکری و دیگر طالبانپروران غرب نیز جز این نمیخواهند. شما خواهان سرنگونی حکومت اسلامی هستید؟ ما هم خواهان دوام این حکومت نیستیم. تفاوت ما با شما این است که شما میخواهید همین قانون اساسی را ترمیم کنید و با آخوند «خوب» و دینداران «فرهیخته» حکومت شترگاوپلنگ دیگری به راه بیاندازید. در صورتیکه ما دخالت دین و روحانیجماعت را در سیاست کشور نمیپذیریم. به عبارت دیگر آخوند جماعت، از موضع «حقانیت الهی» به هیچ عنوان نمیتواند از حق نظارت بر تدوین و اجرای قوانین برخوردار شود، چرا که این حقوق ویژة «شهروند» است. شهروندی که بنابرتعریف میباید «لائیک» باشد. ما نیک میدانیم که خواهان جایگزینی حکومت الهی با یک دمکراسی هستیم و هیچ ابهامی هم در مطالبات ما وجود ندارد. ما با هر گونه حکومت «خدامحور» مخالفایم؛ هرگونه ابهام را نیز از «جمعگرائی» گرفته تا «مقدسات» و «باورهای مردم» را خارج از صحنة سیاست کشور قرار میدهیم. کشور ایران، متعلق به تک تک ایرانیان است، خارج از هر گونه تعلقات مذهبی، قومی، نژادی و خصوصاً گرایشات جنسیشان.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت