دوشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۸۹


صورتک کامرون!
...

ما به دلائل فراوان با «لیبرال ـ دمکراسی» به صورتی که در تبلیغات جهانی تبدیل به چماقی جهت سرکوب آزادی‌های فردی شده مخالف‌ایم، و با مرده‌شویان ساواک هرگز هم‌صدا نخواهیم شد. «لیبرال ـ دمکراسی» یک شعار پوچ و توخالی است. در جهانی که چند محفل بین‌المللی تمامی فعالیت‌های اقتصادی را در کف خود گرفته‌اند، ور رفتن با مفاهیمی همچون لیبرالیسم اقتصادی فقط به درد بچه محصل‌ها و پروفسورهای کم‌حافظه می‌خورد. خلاصه کنیم، لیبرالیسم اقتصادی مطلوب ایالات متحد هرگز وجود خارجی نداشته، ندارد و نخواهد داشت. مرتبط کردن این لیبرالیسم «نیست در جهان» با «دمکراسی» فقط به معنای از میان بردن دمکراسی خواهد بود. شاید به همین دلیل است که داریوش همایون، چماقدار سابقه‌دار ساواک اینک مدافع «لیبرال ـ دمکراسی» شده و همزمان از زهرا خانوم هم حمایت می‌کند! و شاید شیخ‌ مهدی کروبی به همین دلیل خواهان تکثر احزاب در حکومت الهی است! حکومت متکی بر معنویات و مبهمات که در هر حال با تشکل حزبی در مفهوم معاصر در تضاد قرار می‌گیرد. پوچ‌پردازی و مرزشکنی مدروز شده! پس امروز می‌پردازیم به مرزشکنی و نقض آشکار دمکراسی از سوی حاکمیت بریتانیا و به ویژه سازمان عفو بین‌الملل، آنهم به بهانة مزورانة‌ دفاع از «آزادی!»

مرجع تقلید گورکن‌ها در اسرائیل نشسته. هر عملی که دولت اسرائیل برای نقض مقررات بین‌المللی انجام می‌دهد، مورد تقلید حکومت مرده‌شویان قرار می‌گیرد. مجلس اسرائیل برای تداوم اشغال خاک سوریه خواهان برگزاری رفراندوم در اسرائیل شده، مجلس گورکن‌ها هم برای نقض مقررات «ان. پی. تی» قصد دارد «قانون» بگذراند. این گوساله‌های ننه‌حسن گویا نمی‌دانند که با توسل به قوانین کشوری نمی‌توان قوانین بین‌المللی را نقض کرد! پیشتر گفتیم که تداوم بحران هسته‌ای به اسرائیل امکان خواهد داد که از بازگشت به درون مرزهای قانونی خود امتناع کند.

یانکی‌ها و نزولخورهای «سیتی» که همة برنامه‌های‌شان برای گسترش جنگ به مرزهای هند و روسیه با شکست روبرو شد، رویای بازگشت به دوران بی‌نظیر بوتوی روشن‌ضمیر در سر می‌پرورانند. کشاندن نظامیان ایران به خاک پاکستان به بهانة «مبارزه با تروریسم» در همین چارچوب قرار می‌گیرد. بمب‌گزاری در زاهدان پیش‌درآمد اجرای همین نقشة استعماری بود. همچنانکه در وبلاگ «دامن آفتاب» گفتیم، انفجار بمب در زاهدان، با رسوائی برنامة شهرام امیری و مسافرت هیلاری کلینتن به پاکستان پیوند مستقیم دارد. و برخلاف ادعای سایت «بی‌بی‌سی»، مورخ 17 تیرماه 1389، سفر کلینتن به پاکستان به هیچ عنوان غیرمنتظره نبود، دلیل هم اینکه سه روز پیش ما به این مسافرت اشاره کرده بودیم!

پیش از ادامة مطلب در ادامة «لیموی معنوی»، بررسی روند کودتای 1357 را به پایان می‌بریم. پس از موفقیت برنامة 17 شهریورماه در میدان ژاله و پخش خبر «پشتیبانی» مصرانة جیمی ‌کارتر از شاه، نوبت به برگزاری مراسم سوگواری برای «هزاران شهید» رسید. برنامة «شب هفت» شهدای جمعة‌ سیاه در تاریخ 14 سپتامبر 1978، از قضای روزگار با اعتصاب عمومی نیز تقارن یافت. تنها 16 روز پس از این مراسم است که «بازار تهران» در ظاهر به درخواست جبهة رسوای ملی به اعتصاب یکروزه می‌پیوندد و با حوزة نکبت و ادبار استعمار در مخالفت با حکومت هم‌صدا می‌شود. 6 روز پس از این اتحاد شوم است که خمینی را به پاریس می‌فرستند تا رادیو «بی‌بی‌سی» بتواند این موجود روان‌پریش را به عنوان مخالف دیکتاتوری به افکار عمومی در غرب حقنه کند.

در این مرحله است که اعتصاب در پالایشگاه آبادان را شاهدیم. بله، در تاریخ 18 اکتبر 1978،‌ کارگران پالایشگاه آبادان تحت نظارت سازمان امنیت دست به اعتصاب سراسری می‌زنند و 16 روز پس از این اعتصاب است که اوباش ساواک تهاجم به ادارات دولتی و دفاتر حزب رستاخیز را آغاز می‌کنند. روز 13 آبانماه 1357 اراذل و اوباش ساواک و شهربانی در مرکز شهر تهران به تخریب و آتش‌زدن دفاتر دولتی می‌پردازند بدون اینکه نیروهای انتظامی کمترین دخالتی برای استقرار نظم به خرج دهند! علیرغم داستان‌سرائی‌های «بی‌بی‌سی» و شیخ مسعود بهنود، در دانشگاه تهران و در حوالی آن اثری از درگیری و تیراندازی نبود. بارها و بارها به دروغ‌پردازی‌های «بی‌بی‌سی» در مورد وقایع فرضی 13 آبان اشاره کرده‌ایم. آنچه در این روز شاهد بودیم حرکت گله‌های پراکندة لباس‌شخصی‌های ساواک بود، به ویژه در خیابان آریامهر. در هر حال عملیات قهرمانانة چماقداران ساواک را «انقلاب» تعبیر کردند و صدای همین قماش انقلاب بود که به گوش شاه هم رسید. و برای تحقق همین نوع انقلاب بود که حکومت نظامی اعلام شد و مضحکه‌ای به نام ارتشبد ازهاری در رأس آن قرار گرفت. پس جای تعجب نیست که همان شب، حمایت پرزیدنت کارتر از شاه و از حکومت نظامی در بوق‌های استعمار گذاشته شود و همه به تماشای لودگی ارتشبد ازهاری در مجلس شورای ملی مشغول شوند تا برسیم به «ماه مبارک» محرم!

در این ماه مبارک همچنانکه می‌دانیم کارناوال مرگ به راه می‌افتد، و همه باید کار و زندگی‌شان را رها کنند و در سوگ حسین و «اهل بیت» محترم‌شان اشک تمساح بریزند. مسلم است که [امام] حسین و اهل‌بیت از ژنرال ازهاری دستور نمی‌گیرند! اینان در صحرای کربلا و بر حق‌اند، بنابراین ملت می‌باید به سنگر حق در کربلا بپیوندد و ازهاری هم چنین کرد. در تاریخ 10 دسامبر 1978، با موافقت دولت نظامی تظاهرات تاسوعا و سپس عاشورا به راه افتاد. جالب اینکه هیچکس سخن از پشتیبانی جیمی کارتر منفور از این مراسم به میان نیاورد، و خبرگزاری‌های غرب «تظاهرات میلیونی» را به حساب طرفداری از شخص خمینی واریز کردند، حال آنکه نامی از خمینی در میان نبود! «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و «مرگ بر شاه» شعارهای عمدة راهپیمایانی بود که با پای خود به مسلخ می‌رفتند. 20 روز پس از راهپیمائی تاسوعا، ازهاری در تاریخ 31 دسامبر استعفا داد. و دو روز پس از نشست گوادالوپ و اجماع آمریکا، انگلستان، آلمان و فرانسه پیرامون استقرار حکومت اسلامی، کابینة‌ شاپور بختیار در تاریخ 6 ژانویه 1979 تشکیل شد. در تاریخ 11 ژانویه، سایروس ونس، وزیر امور خارجة وقت دولت کارتر اعلام داشت، «شاه ایران برای گذراندن تعطیلات از کشور خارج می‌شود!»

5 روز بعد، در تاریخ 16ژانویه، یعنی 16 روز پس از استعفای ازهاری، شاه ایران را برای همیشه ترک کرد. نامة معروف «مصطفی رحیمی» در مخالفت با جمهوری اسلامی همزمان با خروج شاه از ایران در روزنامة آیندگان انتشار یافت و ما هم بررسی روند کودتا را در همینجا به پایان می‌بریم،‌ چرا که زوایای 37 روز دوران نخست وزیری شاپور بختیار بارها و بارها در این وبلاگ مطرح شده. این 37 روز به عربده‌جوئی اسلام‌گرایان و چپ‌نمایان جهت پوشش دادن به کودتای ارتش ناتو گذشت و نتیجة مفتضحانة آن نیز در برابرماست. پس بازگردیم به توطئة آنگلوساکسون‌ها جهت کشاندن نظامیان ایران به پاکستان.

به این منظور پرانتزی باز می‌کنیم و نگاهی خواهیم داشت به تقاضای عاجزانة‌ بی‌نظیر بوتو، «شهید» راه حق از درگاه مقدس جان نگروپونته برای احیای دمکراسی در پاکستان! می‌دانیم که صبیة علی‌بوتو خیلی به دمکراسی علاقمند بودند و به همین دلیل در حمایت از طالبان تا آنجا پیش رفتند که ایشان را مادرمعنوی طالبان لقب دادند. اغلب اوقات در رسانه‌های افغانستان او را به تحقیر «ام‌الطالبان»‌ می‌خوانند؛ لقبی که به راستی برازندة ایشان است. باری در تاریخ 25 آبان‌ماه 1386، سایت حنازرچوبه به نقل از بی‌نظیر بوتو چنین می‌گوید:

«رهبر حزب مردم [بی‌نظیر بوتو] خواهان فشار جان نگروپونته، قائم مقام وزارت خارجه آمریکا به ژنرال مشارف، رئیس جمهوری پاکستان برای احیای دمکراسی شد.»

با توجه به سوابق واقعی جان نگروپونته،‌ اگر رنگ و لعاب اظهارات بوتو، یعنی «احیای دمکراسی» را پاک کنیم خواهیم دید که صبیة شهید علی بوتو در واقع رسماً خواهان استقرار شورش و آشوب در مرزهای شرقی ایران شده بود. چرا که حضور جان نگروپونته در هر کشور جهان نه تنها به سرکوب و کشتار در همان کشور، که به آشوب و کشتار در تمامی کشور‌های همسایه نیز انجامیده و پس از اتمام مأموریت وی آشوب‌ها همچنان ادامه یافته. به عنوان مثال، ‌ حضور نگروپونته در کشور هندوراس طی سال‌های 1981 تا 1985،‌ آشوب و کشتار در کشورهای نیکاراگوئه و السالوادور را به همراه آورد. همچنین امروز پیامد حضور وی را در عراق شاهدیم! خلاصه تخصص نگروپونته در «احیای دمکراسی»، فقط از آن «تعارف‌ها» است که می‌توان از زبان امثال بی‌نظیر بوتو شنید. از زبان کسی که دوران نخست وزیری بسیار دمکراتیک‌اش، صرف تقویت طالبان آدمخوار در کشور افغانستان شد. این مختصر را گفتیم تا همه بدانند و آگاه باشند که سیاست مطلوب بوتو در واقع تکرار سخنان «دز براون»، وزیر وقت دفاع انگلستان، در باب «تعهد» حاکمیت بریتانیا به اسلام و حضور طالبان بود. سخنان بی‌شرمانة «دزبراون» در تاریخ 25 سپتامبر سال 2007 در بنگاه سخن پراکنی «بی‌بی‌سی» انتشار یافته و از پشتوانة غنی «تاریخی» نیز برخوردار است.

ارادت استعمار به «دین»، و «تعهد» استعمارگران به اسلام از دهه‌ها پیش در هماهنگی کامل با منافع اقتصادی و استراتژیک اینان قرار داشته؛ و در عمل بیش از یک سده قدمت دارد! چرا که، از طریق به دست آوردن دل دستاربندان، کارخانة رجاله پروری در واقع افسار اراذل و اوباش را نیز به دست می‌گیرد. ارتباط اندام‌وار اوباش و دستاربند، پیش از انقلاب اکتبر، و پیش از کودتای کلنل آیرون‌ساید بهترین ابزار تحمیل سیاست استعمار بر ما ملت بوده. احمد کسروی در «تاریخ مشروطه» به این واقعیت تلخ اشاره دارد که پیوند روحانی جماعت و اوباش، پیوندی است دیرینه. امروز شاهدیم که نقض دمکراسی با توسل به شعار «آزادی» به ابزار تقویت پیوند دیرینة آنگلوساکسون‌ها با همین مجموعة انسان‌ستیز منجر شده.

پیشتر در همین وبلاگ به کرات گفته‌ایم که دمکراسی به عنوان حاکمیت «قوانین انسان‌محور» بر جامعه با هرگونه ابهام و انسان‌ستیزی و جمع‌گرائی و عوام‌پرستی در تضاد قرار می‌گیرد. در این میانه «ابهام» از ابعاد مختلفی برخوردار است. این ابهام در گفتار و کردار فرد به صور مختلف می‌تواند بروز ‌کند. یادآور شویم چارچوب بحث ما هنجارهای اجتماعی است در نتیجه اعتقادات و باورهای فرد در هر حال خارج از موضوع این وبلاگ قرار خواهد گرفت. در یک جامعة دمکراتیک چارچوب ارتباط اجتماعی افراد را قوانین مشخص می‌کند، و از آنجا که قوانین در یک دمکراسی الزاماً شفاف، صریح و فاقد ابهام است، روابط اجتماعی نیز پیرو همین شفافی‌ات قانونی خواهد بود. در نتیجه هرگونه عدم شفافی‌ات، غیردمکراتیک و ناقض قوانین تلقی می‌شود.

این است پایه و اساس تصویب قانون ممنوعیت «نقاب» و «روبنده» در فرانسه. در واقع این قوانین به مسلمانان تفهیم می‌کند که جامعه را نمی‌توانند به صحنة بالماسکة مهوع باورها و اعتقادات‌شان تبدیل کنند. کسی که موهای خود را پوشانده و صورت‌اش هم پشت نقاب و روبنده پنهان شده، جنسیت‌اش نیز در ابهام قرار می‌گیرد. زن بودن چنین موجودی به هیچ عنوان مشخص و مسلم نیست. در نتیجه، اگر کسی در این هیبت مرتکب جرم شود، نه شاهدان عینی و نه دوربین‌ها قادر به تعیین جنسیت مجرم نخواهند بود. خلاصه موضوع «روسری» نیست، توسل به صورتک است. البته خارج از این، از نظر حقوقی مسائل دیگری نیز مطرح می‌شود که از حوصلة این وبلاگ خارج است. به عنوان نمونه، ‌ ساده‌ترین مورد، توسل برخی مردها به لباس زنانه و نقاب و روبنده، جهت حضور در اماکن ویژة زنان نظیر رخت‌کن فروشگاه‌‌ها، دوش‌های عمومی و توالت مراکز ورزشی می‌تواند باشد.

حال که چارچوب اشکالات حقوقی استفاده از نقاب و روبنده در یک دمکراسی مشخص شد بپردازیم به حمایت بریتانیا از عدم شفافی‌ات و پایمال کردن اصول دمکراسی که به مذاق مرده‌شویان در حنازرچوبه بس شیرین آمده و آنرا نشان «احترام» دولت انگلستان به آزادی دانسته‌اند! البته در اینکه رسانة حکومت جمکران مأموریتی جز تعظیم در برابر چکمه‌پوشان دربار انگلستان ندارد و وظیفة اصلی‌اش گسترش بلاهت و خشونت است تردیدی نداریم. مسئولان این رسانه همچون مقامات حکومت روضه خوان‌ها شیفته و فریفتة‌ طویلة مقدس مک‌کارتی‌اند، و همچون حزب شریف توده از آخور لندن و واشنگتن تغذیه می‌کنند، در نتیجه همه را به کیش خود می‌پندارند.

حنازرچوبه، مورخ 28 تیرماه 1389، در گزارشی تحت عنوان، «مخالفت برخی مقامات انگلیسی با طرح ممنوعیت استفاده از روبنده» با کد: 1233892، معاون وزیر کشور انگلستان در امور مهاجرت، «دیمین گرین» را به عنوان مدافع آزادی به شوت‌وپرت‌ها می‌فروشد.

به گزارش حنازرچوبه از لندن، مستر «گرین» طی یک مصاحبة‌ گوساله پسند با «ساندی تلگراف»‌ ممنوع کردن روبنده را در تقابل با «ارزش‌های حاکم» بر جامعة‌ انگلستان دانسته. ارزش‌های کذا، البته به ادعای مسترگرین عبارت است از «احترام متقابل»، «تحمل» و «مدارا»! اما در واقع ارزش‌های حاکم بر جامعة انگلستان همان است که آخوند ویلیامز، دومین شخصیت پس از علیاحضرت ملکه، رسماً بر آن تأکید کرده بودند. بله، آخوند ویلیامز در اظهارات‌شان «غیرآنگلیکن‌ها» را به عنوان شهروند به رسمیت نشناخته‌اند. به همین دلیل بر این امر پافشاری می‌کنند که قوانین انگلستان در مورد آنگلیکن‌ها به مورد اجرا درآید، و دیگران به ویژه مسلمانان در اجرای احکام توحش خود کاملاً «آزاد» باشند. یادآور شویم زمانی که چارلز، ولیعهد انگلستان طی مصاحبه‌ای اعلام داشت، «من پادشاه همة اتباع بریتانیا خواهم بود»، همین آخوند ویلیامز در پاسخ او گفت، «پادشاه انگلستان فقط پادشاه آنگلیکن‌هاست!» به عبارت دیگر، غیرآنگلیکن‌ها به هر دلیلی در کشور انگلستان حضور به هم رسانند نمی‌توانند در جایگاه شهروند انگلستان بنشینند! آن‌ها که برخی اوقات سری به لندن می‌زنند، اگر کور و ابله نباشند «آپارتاید» را در تمام ابعادش به صراحت مشاهده خواهند کرد. و اظهارات معاون وزیر کشور بریتانیا، بر خلاف آنچه حنازرچوبة مفلوک در بوق گذاشته تأئیدی است دوباره بر موضع شهروندی درجة دوم برای غیرآنگلیکن‌ها:

«[وی گفت]‌ اينکه به مردم بگوئيم در خيابان چه بپوشيد و چه نپوشيد اقدامي غيرانگليسي خواهد بود. ما جامعه‌اي برخوردار از تساهل و تسامح و احترام متقابل هستيم.»

بله ایشان ارواح شکم‌شان حتماً به زعم حنازرچوبه «جامعه‌ای برخوردار از تساهل و تسامح و احترام متقابل» هستند و اتفاقاً در راستای همین اظهارات مزورانه است که در «ماه مبارک» رمضان، دانش‌آموزان مسلمان زاده را از شنا در استخر محروم کرده‌اند، تا خدای ناکرده روزه‌شان «باطل» نشود! به عبارت دیگر همة دانش‌آموزان مسلمان در انگلستان موظف‌اند هنگام ماه رمضان «روزه» بگیرند، درست مثل جمکران! پرواضح است که در چنین شرایطی هیچ دانش‌آموز مسلمانی نمی‌تواند در استخر شنا کند. روند تحمیل احکام توحش بر دانش‌آموزان همان است که در دانشگاه‌های استرالیا، کانادا و دیگر کشورهای تحت سلطة انگلستان در گستره‌ای غیرقابل تصور به اجرا در می‌آید. حمایت از اسلام‌گرایان و معرفی احکام توحش به عنوان «ارزش»، جهت ارعاب و منزوی کردن دیگر اتباع کشورهای مسلمان‌نشین. بله، ماه رمضان در دانشگاه‌های غرب خیلی عزیز و محترم شمرده می‌شود. و اگر سری به محل تجمع بورسیه‌ها و لات‌ولوت‌های جمکران، الجزایر، مراکش و تونس در آمریکای شمالی بزنید، «حکومت اسلامی» مورد نظر لندن را از نزدیک مشاهده خواهید کرد.

از مطلب دورافتادیم بازگردیم به سخنان ابله‌پسند وزرای دولت بریتانیا در حنازرچوبه. اینان با سرقت مطالبات دمکراتیک ملت‌ها، این مطالبات را در خدمت شیوه‌های انسان‌ستیز قرار می‌دهند و به این ترتیب «حق انتخاب آزاد» را به عنوان پایه و اساس دمکراسی واژگون و ضددمکراتیک کرده، از آن ابزاری جهت سرکوب مسلمانان‌ ساخته‌اند. یادآور شویم که فاشیست‌های بوم‌پرست یا همان گروه‌های حفظ محیط زیست از پیشقراولان این شیادی به شمار می‌روند.

به عنوان نمونه «کارولین سیمپسون»، وزير حفظ محيط زيست انگلستان ضمن گفتگو با شبکة‌ «سکاي نيوز» در تأئید روبنده و نقاب صورتک و ... می‌فرمایند که «به عنوان یک زن» نمی‌پذیرند کسی به ایشان بگوید چه بپوشند! سیمپسون در ادامة این سخنان مضحک می‌گوید، «ما به آزادی افتخار می‌کنیم و از آزادی پوشش هم در همین چارچوب دفاع می‌کنیم.» بسیار جالب است، ولی گویا ایشان فراموش کرده‌اند که در یک دمکراسی، «حق انتخاب آزاد»، از جمله حق انتخاب پوشش هرگز نمی‌تواند تبدیل به سلاحی بر ضد دمکراسی شود! کارولین سیمپسون مسلماً باید بداند که از منظر حقوقی هرگونه آزادی خارج از چارچوب قوانین انسان‌محور در یک دمکراسی آزادی‌ستیز و ضد دمکراتیک تلقی می‌شود. حجاب اسلامی تحمیل یک پوشش قرون‌وسطائی بر صدها میلیون زن در کشورهای مسلمان‌نشین است، و تحمیل آن به ویژه به همراه صورتک به هیچ عنوان نمی‌تواند ارتباطی با «آزادی پوشش» در ادبیات سیاسی دمکراتیک داشته باشد.

حاکمیت انگلستان با پشت کردن به الهامات دمکراتیک میلیون‌ها زن ساکن کشورهای مسلمان‌نشین بر خلاف آنچه ادعا می‌کند حمایتی از دمکراسی صورت نمی‌دهد، این حاکمیت با پناه گرفتن در قفای «دین و سنت‌ها» در عمل قصد سوار شدن بر موج نفرت‌انگیزی را دارد که سال‌های سال است با تکیه بر ملا و آخوند در این کشورها به راه انداخته. پس حضرت خانم وزیر بهتر است بجای پنهان شدن در سنگر «آزادی‌خواهی» شهامت به خرج دهند و واقعیت را به صورت روشن و صریح بیان کنند. هر چند که از شارلاتان و عوام‌فریب توقع شهامت نمی‌توان داشت. در هر حال ما مطمئن هستیم که خانم سیمپسون بخوبی از این مسائل آگاهی دارند، و فقط در چارچوب منافع اقتصادی «سیتی» است که تا حدودی شخص شخیص‌شان را به خریت زده‌اند تا برای فاشیست‌های هم‌آخورشان در کشورهای مسلمان‌نشین خوراک تبلیغاتی لازم فراهم آید:

«ممنوع کردن پوشش روبنده [...] با ارزش‌هاي جامعة انگليس سازگار نيست [...] به عنوان يک زن مخالف اين هستم که کسي به من بگويد چه بايد بپوشم و چه نبايد بپوشم... يکي از مسائلي که ما خود را به آن مفتخر مي‌دانيم بحث آزادي است و آزادي انتخاب لباس هم بخشي از آن مي‌باشد.»


همچنانکه می‌بینیم مرزشکنی و شارلاتانیسم آخوندهای جمکران همچون فناوری‌های‌شان همه و همه از لندن وارد می‌شود. مزخرفات امثال کارولین سیمپسون همان چرندیاتی است که طارق رمضان به هم می‌بافد تا توحش و انسان‌ستیزی و سنت‌های عصرحجر را به «ارزش» تبدیل کند! در مورد مهملات مرزشکنانة سیمپسون بیش از این بحث نخواهیم کرد، چرا که بالاتر گفتیم، تحمیل ابهام به جامعة دمکراتیک پایمال کردن شفافی‌ات و صراحت به عنوان رکن اساسی دمکراسی است. فردی که در سطح جامعه جنسیت خود را با توسل به صورتک قرون‌وسطائی در «ابهام» قرار می‌دهد، با میدان دادن به ابهامات و ایجاد شبهه در اطراف خود، آشکارا شفافی‌ات دمکراتیک جامعه را نیز به چالش خواهد کشاند.

باری در ادامة گزارش حنازرچوبه، سخنان حکمیانة «کاترین هزل‌تاین» نقل شده. ایشان سخنگوی تشکل اسلامی موسوم به «کمیتة روابط عمومی مسلمانان» هستند و شارلاتانیسم دولت کامرون را چنین توجیه می‌کنند که صحبت در مورد پوشش زنان مسلمان اتلاف وقت است و انگلیس کشور آزادی است و کسی نمی‌تواند به «شهروندان» بگوید چه لباسی بپوشند! و خلاصه اینکه اگر زنان مسلمان صورت خود را بپوشانند آسیبی به کسی نمی‌رساند، چرا که ما در حال حاضر مشکلات مالی داریم:‌

«کاترين هزلتاين [...] به تلويزيون بي‌بي‌سي گفت [...] انگليس کشور آزادي است [نمایندگان] بجاي پرداختن به پوشش تعداد اندکي از زنان مسلمان به مشکلات مالي کشور رسيدگي کنند.»

به زبان روشن‌تر پیام دولت انگلستان چنین است: گوربابای مسلمانان! آزاد‌اند که در توحش غرق شوند و هیچ اهمیتی هم ندارد! به یاد داریم که پیشتر اسقف ویلیامز خواهان اجرای احکام اسلام در مورد شهروندان مسلمان انگلستان شده بودند! در واقع فاشیست‌ها به ویژه در انگلستان تلاش می‌کنند با تشویق توحش و تحجر، مسلمانان ساکن اروپا را هر چه بیشتر در انزوا قرار دهند تا بتوانند آنان را به ابزار اعمال سیاست در این کشورها تبدیل کنند. انگلستان با کشورهای مسلمان‌نشین مرز ندارد و از این نظر خود را در امنیت می‌بیند حال آنکه فرانسه، اسپانیا، ایتالیا و ... در انزوای جغرافیائی قرار نگرفته‌اند و فرسایش حکومت مرده‌شویان جمکران و تضعیف دکان طالبان در افغانستان برای‌شان دردسرساز شده. به گزارش خبرگزاری‌ها روز گذشته دو تن هروئین در افغانستان کشف کرده‌اند! این کشفیات از قضای روزگار در همان بخش از هلمند صورت گرفته که اخیراً از نظارت ارتش بریتانیا نیز خارج شده! طبیعی است که چنین ضربات «سهمگینی» فقط می‌تواند با تقویت اسلام و حجاب و سنگسار جبران شود. به همین دلیل است که دکان‌های حقوق‌بشر فروش غرب همه برای دفاع از نقاب و روبنده، آنهم به عنوان پوشش ذکر «آزادی» گرفته‌اند! صحنه را درست همانطور ساخته و پرداخته‌اند که پیشتر برای خمینی آن را آراسته بودند تا سرکوب ملت ایران را گسترش دهند. واژة فریبندة «آزادی» زیور این صحنة مهوع شده. آزادی، حقوق‌بشر و... و در واقع آزادی سرکوب استعماری.

آنروزها هم زوزة سازمان مزور عفو بین‌الملل و عربدة مدافعان دروغین حقوق بشر گوش فلک را کر می‌کرد. اینروزها هم «در» بر همان پاشنه می‌چرخد با این تفاوت که بوق‌های استعمار دیگر نمی‌تواند با برخورداری از امتیاز «انحصار» در عرصة رسانه‌ای با صورتک دفاع از حقوق انسانی، در کمال استقلال و آزادی به شیادی و عوامفریبی مشغول شود، و همچون سازمان رسوای عفو بین‌المل آزادی مذهب را با آزادی بیان در ترادف قرار دهد! اینبار دست‌ شیادان رو شده. سازمان عفو بین‌الملل با تکرار مزخرفات «فاشیست ـ مسلمان‌ها» یا همان مدافعان حقوق‌بشر «دینی» ممنوعیت استفاده از روبنده را نقض آزادی بیان دانسته و با مسعود شجره، رئيس کميسيون حقوق بشر اسلامي انگلستان هم‌صدائی می‌کند:

«سازمان عفو بين‌الملل گفته چنين اقداماتي حقوق انسان‌ها را در زمينة‌ آزادي ‌بيان و آزادي مذهب نقض مي‌کند [...] مسعود شجره [...] اقدام مجلس فرانسه در تصويب لايحه ممنوعيت استفاده از روبنده[...] در اماکن عمومي را محکوم کرد.»


همچنانکه در وبلاگ «دامن آفتاب» گفتیم، «آزادی بیان»، به عنوان یکی از مفاد اعلامیة جهانی حقوق‌بشر هرگز نمی‌تواند در یک چارچوب «انسان‌ستیز» مورد استفاده قرار گیرد، و سازمان عفو بین‌الملل اگر با حقوق‌دانان خود مشورت کند به او خواهند گفت که، «روبنده» به دلیل قراردادن جنسیت فرد در ابهام، خود ناقض شفافی‌ات دمکراتیک بوده و انسان‌ستیز به شمار می‌آید!




0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت