شنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۹


نفت و سرسره!
...
اندر باب ابعاد اقتصادی،‌ سیاسی و فرهنگی سگ پائولوف! آورده‌اند که بین‌الملل «مادران عزادار» با هدف دم‌جنبانی برای کلیسای کاتولیک، یک پرتره از «ندا» در هیبت «زینب سیاهپوش در عزای حسین» را در «جنووا» به نمایش گذارده، زیر تصویر زینب عزادار هم نوشته بودند، «صدای آزادی!» انصافاً وقتی انسان به تصویر فرضی «ندا»‌ با آن روسری سیاه که حتی به یک تار مو هم اجازة خروج نداده‌ بود، می‌نگریست، نه تنها صدای «آزادی» را به گوش جان می‌شنید که شخص شخیص «آزادی» را نیز مشاهده می‌کرد! آزادی در بیشرمی و وقاحت طرفداران فرضی «ندا». در تداوم همین عملیات ابله‌پسند، به گزارش «اخبارروز» از مجسمة «زن ایرانی» گویا پرده‌برداری شده و ... و آورده‌اند که یک «میدان» شهر را نیز به نام «زنان تهران» نامگذاری نمودند! و اما طی این مراسم گوساله‌پسند معلوم شد حکومت اسلامی تا سال 1360 دست به هیچ کشتار و جنایتی نزده بود:

«مدت زمانی کوتاه بعد از انقلاب 57، در تیرماه 1360، صدها دختر و پسر جوان به اتهام داشتن اعلامیه و نشریه یا هواداری از سازمان‌های سیاسی به دست جمهوری اسلامی اعدام شدند[...]»


این ادعای بی‌شرمانه بخشی است از بیانیة ماچه مک‌کارتیست‌های دکان شیرین عبادی که در سایت «مردمی» اخبار روز، مورخ اول مردادماه 1389 انتشار یافته. همچنانکه می‌بینیم پس از «انقلاب» تا تیرماه 1360 اوضاع بر وفق مراد خیلی‌ها بوده و به همین دلیل است که اینان در مورد حمایت آمریکا از حکومت کذا خفقان اختیار کرده‌اند. بله، یک جمهوری اسلامی «نیک» داشتیم که باید دوباره آنرا مستقر کنیم؛ همچنانکه رهبر «نیک» این جمهوری را!

به این منظور ابتدا ولی‌فقیه «بد» را به ما معرفی کردند، تا توده‌ای‌های سبز و اصلاحات‌چی‌ها بتوانند یک ولی‌فقیه «خوب» و «مردمی» از طویلة هیزاکسلنسی برای‌مان بیرون بکشند؛ متوجه شدید که؟! برای تحقق چنین سیاست خداپسندانه‌ای‌ کافی بود ساواک جمکران «پاسخ» فرضی خامنه‌ای به یک استفتاء فرضی را در رسانه‌های حکومتی بر روی خط بگذارد و چند ساعت بعد نیز آن را حذف کند. بلافاصله نره‌آخوندها و ماچه شیخ‌های توده‌ای لجن‌پراکنی و هیاهو را آغاز ‌‌کردند تا ضمن در ترادف قرار دادن خامنه‌ای مفلوک با پهلوی دوم، از مطالبات ارباب مبنی بر «تعطیلی بازار» نیز حمایت به عمل آورده باشند. «ظهور» سایمون گاس در سایت بی‌بی‌سی و انتشار اظهارات حکیمانة ایشان پیرامون اوضاع بحرانی «اقتصاد ایران» دلیل داشت! و از قضای روزگار، انتشار پیام جنگ‌طلبانة خامنه‌ای، و ملاقات رئیس ستاد ارتش اسرائیل با نیکولا سرکوزی در همین چارچوب سازمان یافته بود.

در تداوم این مسیر تنش است که «پیر آوریل»، گزارشگر اسلام‌پرست فیگارو که تخصص‌شان را پیشتر در «تحریف» شاهد بوده‌ایم، شخصیت فرهیخته‌ای به نام «گاری کاسپاروف» را به عنوان نامزد انتخابات آیندة ریاست جمهوری روسیه به ما معرفی می‌کند، و خودشان هم از هول حلیم یک‌راست به درون دیگ سرازیر می‌شوند! ایشان در فیگارو، مورخ21 ژوئیه 2010‌، مطلبی تحت عنوان «کاسپاروف، از یک صفحة شطرنج به صفحة دیگر» انتشار داده و ضمن قصه پردازی پیرامون «کاسپاروف» صفحة شطرنج را نیز به «48 خانه» تقلیل داده‌اند! خلاصه صفحة شطرنج ایشان 64 خانه ندارد، آنکه 64 خانه دارد، صفحة دیگران است! بله، شاهدیم که مرزشکنی حد و مرز نمی‌شناسد! ‍ پس وبلاگ امروز را از دکان «ساراپیلین» آغاز کنیم که همچون دیگر چارپایان طویلة مک کارتی، با توسل به مرزشکنی موفق شده لنین‌ را با هیتلر در ترادف قرار داده و اوباما را نیز به هم ایندو پیوند ‌زند!

پیشتر به کرات گفته‌ایم، و در وبلاگ «ماچ و مذاکره» نیز تکرار کردیم که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آنگلوساکسون‌ها به کمبود ایدئولوژی مبتلا شدند و برای جبران مافات سعی کردند با سیاسی کردن توهمات و پراکنده‌گوئی‌ آخوندها و آخوندک‌ها دین اسلام را به عنوان یک «ایدئولوژی» ضداستبداد و ضدامپریالیست به ملت‌های منطقه حقنه کنند، بدون اینکه در نظر بگیرند «ایدئولوژی»، بنابرتعریف می‌باید از «انسجام منطقی» برخوردار بوده و روی به آینده داشته باشد، و از اینرو نمی‌توان توهمات فاشیست‌ها و طرفداران «بازگشت به گذشته» را به «ایدئولوژی» در مفهوم واقعی کلمه وصله کرد.

در حماقت ساراپیلین و شرکاء همین بس که فراموش کرده‌اند دولت اوباما بیش از هزار میلیارد دلار به مؤسسات مالی و بانک‌ها و دیگر مراکز جنایت و جیب‌بری جهانی «کمک» نقدی ارائه داد تا پرچم لیبرالیسم «نیست‌درجهان» آمریکا را همچنان برافراشته نگاه دارد! و جای تعجب نخواهد بود که تبلیغات ابلهانة حزب ساراپالین که همان «پیلین» باشد، ‌ در باب هم‌سانی ایده‌های اوباما با لنین از یکسو، و همگرائی اوهام هیتلر با نظریات لنین از سوی دیگر توسط میرحسین موسوی نیز بازنشخوار شود. همچنانکه گفتیم خوراک تبلیغاتی مرده‌شویان، از اصولگرا تا اصلاحات‌چی و پیروان اسلام سبز و سیاه و دیگر پامنبری‌های اسلام «شهر فرنگ، از همه رنگ» در لندن و واشنگتن تولید می‌شود. این خوراک لذیذ ابتدا توسط چارپایان طویلة‌ مک‌کارتی در غرب جویده و نرم شده، سپس «خمیر» آنرا به دهان فرزندان خلف استعمار می‌گذارند. آنچه در سایت‌های کیهان، اطلاعات، جرس و کلمه و غیره به چشم می‌خورد همان «خمیر»‌ تولیدی طویلة مک کارتی است. این خمیر‌ جادوئی از خلخال زن یهودی، نوعی دمکراسی ناب محمدی به رهبری میرحسین و شرکاء می‌سازد که هم سنگسار دارد، هم قصاص و حجاب و تعددزوجات و امام و معصوم و امام زمان، و هم تاراج و تقیه و توهم، و در عین حال دروغ را نکوهش می‌کند و خود را به دور از «خرافات» می‌نمایاند. برای روشن‌تر شدن مطلب از خوانندگان گرامی دعوت می‌کنیم پریشان‌گوئی‌های میرحسین موسوی و کروبی را «با دقت» مطالعه کنند تا ما هم برویم به سراغ مانورهای ناشیانة ارباب‌شان در لندن.

سخنان دیوید کامرون در ینگه‌دنیا در باب اینکه «ما در جنگ جهانی دوم شریک کوچک آمریکا بودیم» به بوق‌های «سیتی» امکان داد که ضمن اعتراض به نخست وزیر محبوب و مردمی، با جاروجنجال فراوان انگلستان را تنها کشور مخالف با فاشیسم در اروپا معرفی کنند! این دروغ‌های شاخدار باعث شد، «گریفین»، رهبر فاشیست‌های انگلستان و مدعی «تمدن 17 هزارسالة بریتانیا» از شرکت در ضیافت کاخ باکینگهام محروم شود! بله، در همین هیاهو بود که نام ایشان از فهرست مدعوین حذف شد و به این ترتیب آرزوی صرف «پوریج» و «پودینگ»، آنهم پودینگ شلغم در سایة علیاحضرت ملکه به دل‌شان ماند. از شما چه پنهان اینروزها در اروپا مبارزه با هیتلر دوباره «مدروز» شده، در نتیجه نوکران غرب در کشورهای مسلمان‌نشین ناچارند مبارزات خود بر ضد اتحادجماهیر شوروی را از سر گیرند. این است دلیل سر خوردن میرحسین موسوی از جایگاه چپ‌نمایان به اردوگاه چپ‌ستیزان. البته میرحسین موسوی در این سرسره بازی تنها نیست. مهرورزی، نیز به مخالف سرسخت دیمیتری مدودف تبدیل شده و هر از گاه پاچة ایشان را می‌گزد.

شرح مبارزات مهرورزی با مدودف در تمام بوق‌های استعمار از جمله در فیگارو، ‌مورخ 24 ژوئیه سالجاری منعکس شده. خلاصه میرحسین در گذشتة طلائی جنگ سرد یعنی در دوران زندگی نکبت‌بار امام روشن‌ضمیر به نبرد با شوروی مشغول است، حال آنکه مهرورزی در «زمان حال» قیاس به نفس کرده، مدودف را سخنگوی آمریکا می‌خواند! می‌بینیم که در هر حال تهاجم به مسکو در گذشته و حال، ‌ به «سرگرمی» سگ‌های‌عموسام تبدیل شده. خامنه‌ای، خاتمی و دیگر سگ‌های‌هار آنگلوساکسون‌ها نیز در همین مسیر بر سرسرة «ناصری» می‌لغزند، شکر می‌خورند، پارس می‌کنند، و ... و در رسانه‌های غرب همگی از جایگاه والائی برخوردارند، هر چند کسی هم تحویل‌شان نمی‌گیرد. اربابان‌شان در لندن و واشنگتن «تقیه» می‌کنند، روسیه هم اظهارات‌شان را نشنیده می‌گیرد. و اما پیش از ادامة مطلب لازم است در مورد «جمهوری ایرانی» نکاتی را یادآور شویم.

جدائی دین از سیاست ایجاب می‌کند که هر گونه «مقدسات»، چه دینی و چه بومی خارج از عرصة سیاست قرار گیرد. در این راستا «جمهوری ایرانی» که همان جمهوری اسلامی است با چاشنی میهن‌پرستی، به نوبة خود نافی دمکراسی خواهد بود. به زبان ساده‌تر «پرستش» در «دمکراسی» کوچک‌ترین محلی از اعراب ندارد. استقرار «جمهوری بومی» در ایران یعنی درآمیختن دو توهم، یا دو پرستش به یکدیگر: پرستش الله و پرستش ایران. پیشتر گفته‌ایم باز هم تکرار می‌کنیم، دمکراسی هرگز نمی‌تواند خدا‌محور و مکان‌محور باشد، دمکراسی «انسان‌محور» است! یک نظام دمکراتیک اولویت را به انسان می‌دهد و بس! و این انسان هیچ الزامی برای پرستش یا استقرار در سنگر حق ارزش‌های دینی یا بومی و یا قومی ندارد! اینهمه، طبق مفاد اعلامیة جهانی حقوق‌بشر که «انسان» را فراتر از هر گونه تعلقات قومی و نژادی و توهمات و باورها در یک چارچوب منطقی قرار ‌داده. هر گونه تلاش جهت شکستن این چارچوب را «تخریب انسان» یا همان انسان‌ستیزی خوانند. در این راستا شاهدیم که تحرکات ابلهانة تشکل فاشیست «تی پارتی» برای مرزشکنی به الگوی دارودستة‌ ‌میرحسین موسوی تبدیل شده.

هر دو این «تشکل‌ها» به صورتی ناشیانه می‌کوشند، از طریق تشبیه «لنین» به «هیتلر»، در واقع نظریه‌های انسان‌محور را با توهمات انسان‌ستیز «عصر طلائی» و مبلغان بازگشت به گذشته در ترادف قرار دهند. اما هدف واقعی اینان لنین نیست؛ «مارکسیسم ـ لنینیسم»، یا بهتر بگوئیم مارکسیسم به تعبیر لنین، ‌ دورة خود را سپری کرده و از میان رفته، هدف اصلی اینان تخریب انسان‌محوری موجود در نظریة مارکس است! پیشتر توضیح داده‌ایم که «مارکس» هیچ الگوئی برای حکومت ارائه نداده و مشکل چارپایان طویلة مک‌کارتی دقیقاً در همینجاست! در نتیجه، اینان سعی دارند لنین و استالین را به هیتلر، و در یک چشم انداز فراگیرتر، اتحاد جماهیر شوروی را به آلمان نازی وصله نمایند، تا از این طریق به همة شوت‌وپرت‌ها ثابت کرده باشند که یک جانور وحشی به نام آدولف هیتلر که با برخورداری از حمایت سرمایه‌داری غرب توانست جنگ جهانی دوم را به تفنگ‌فروش‌های دو سوی آتلانتیک هدیه کند هیچ تفاوتی با لنین نداشته!

حال آنکه لنین و پیروان‌اش نه «توهم محور» بودند، نه شعار بازگشت به گذشته داده‌اند، و نه از «برتری نژادی» سخنی به میان آورده‌اند. مارکسیست‌ها در هر حال حرکت به سوی آینده را مد نظر داشته و دارند. از اینرو چپ‌نمایان ایران را نمی‌توان به عنوان لنینیست شناسائی کرد. در آشوب‌های سال براندازی، داس‌الله، دست در دست مزدوران سنتی استعمار ادعای مبارزه با امپریالیسم داشت، و رسانه‌های غرب نیز بدون استثناء طرفداران نفرت و ادبار و توحش حوزه و بازار را «چپ‌گرا» و ضدآمریکائی معرفی می‌کردند، به ویژه در سوئیس!

پس از گذشت سه دهه از استقرار حکومت اسلامی، رسانه‌های غرب بدون استثناء «بازگشت به گذشته»، جهت تحریف و بازنویسی تاریخ را در اولویت قرار داده‌اند، پس تعجبی ندارد که چارپایان طویلة مک‌کارتی در جمکران که دارودستة موسوی را نیز شامل می‌شود به پیروی از ارباب تلاش کنند هیتلر را در ترادف با لنین قرار داده، ‌ و مخالفت مصباح‌یزدی، صادق لاریجانی و دیگر سگ‌های‌هار هیزاکسلنسی با تدریس علوم انسانی در به اصطلاح دانشگاه‌های حکومت جمکران را به شرایط اتحادجماهیر شوروی تشبیه کنند! به این ترتیب فعلة استعمار با یک تیر چند نشان می‌زنند. هم فاشیسم را با لنینیسم در ترادف قرار می‌دهند، هم موسوی، «جلاد دانشگاه‌ها» را به مدافع دانش و دانشجو تبدیل می‌کنند، و از همه مهمتر به این مزدور وفادار استعمار اجازه می‌دهند از جایگاه چپ‌نمائی به جایگاه واقعی خود یعنی «چپ‌ستیزی» اسباب‌کشی کند. البته چنین عملیات قهرمانانه‌ای فقط نشان از تضعیف و حماقت پیروان شهید مک‌کارتی دارد، چرا که اگر به یاد داشته باشیم، سیرک موسوی و زهرا‌خانوم با «آفتابکاران» آغاز شد و اعتراض چپ‌الله را به همراه آورد!

به هر روی، لشکرکشی آنگلوساکسون‌ها به عراق و افغانستان جهت استقرار حکومت‌های اسلامی در ایندو کشور در عمل ثابت کرد که حامیان «فاشیست ـ مسلمان‌های» جمکران را نیز می‌باید در لندن و واشنگتن جستجو کنیم. بنابراین در چنتة محافلی که می‌کوشند حکومت چاه جمکران را «مخالف آمریکا» بنمایانند، جز لجن‌پراکنی و عوامفریبی هیچ نخواهیم دید.

تشکل فاشیست‌های «تی پارتی» با انتشار پوستری که هیتلر را در کنار لنین و اوباما نشان می‌داد نه تنها بی‌شعوری و حماقت خود را آشکار کرد که نشان داد میرحسین موسوی و شرکاء که می‌کوشند حکومت چاه جمکران را با اتحاد شوروی در ترادف قرار دهند از کدام آخور مقدس تغذیه می‌کنند. حال که چارچوب سیاسی سرسره بازی عموسام و مزدوران در جمکران حدوداً مشخص شد، نگاهی داشته باشیم به چارچوب واقعی سیاست، یعنی تحولات نظامی که مهم‌ترین‌شان توافق هند و ایالات متحد جهت همکاری در مسائل امنیتی است.

روز 22 ژوئیه ژنرال «مایکل مولان»، رئیس ستاد ارتش آمریکا وارد هند شد، و بلافاصله نسبت به وقوع عملیات تروریستی در این کشور هشدار داد! به گزارش فیگارو، مورخ 23 ژوئیه 2010، هند و آمریکا توافق کردند در زمینة امنیت دریائی، پولشوئی، و... با یکدیگر تبادل اطلاعات کنند. یادآور شویم، توافق مذکور که پس از اهدای کمک‌مالی آمریکا به پاکستان و در گیرودار انفجار خطوط لولة نفتی چین و جنجال پیرامون مانور مشترک کرة جنوبی و ایالات متحد در مرزهای چین و کرة شمالی به امضا رسید، مسلماً با واکنش منفی چین روبرو خواهد شد. چرا که نزدیک شدن هند به آمریکا الزاماً ایالات متحد را از چین دور خواهد کرد و این امر به ناخشنودی مائوئیست‌های دلارپرست می‌انجامد. به همین دلیل حکومت جمکران برای تقویت محور «پکن ـ امارات ـ تهران» قصد فروش نفت به درهم امارات کرد و چون این درخواست از سوی امارات پذیرفته نشد، حکومت مستقل جمکران به آستان مقدس چین روی آورده و می‌خواهد نفت را به «یوآن» بفروشد تا از حوزة دلار، یعنی از چرخة اقتصادی ارباب خارج نشود. جمکران همچنین برای اثبات مراتب نوکری به عموسام قصد دارد از کشور اشغال شدة ژاپن بخواهد چندین نیروگاه هسته‌ای ضدزلزله برای حکومت پیشرفتة‌ «امامان جمعه» احداث کند که ارز حاصل از چپاول نفت در چرخة‌ اقتصادی ارباب بخوبی به جریان افتد. جالب اینجاست که پیامد این خوشخدمتی‌ها گسترش فعالیت‌های القاعده در عراق خواهد بود.

به گزارش فیگارو، مورخ 23 ژوئیة 2010، دو تن از «وزرای دولت اسلامی عراق» وابسته به سازمان القاعده از زندان گریختند! روز گذشته، وزیر دادگستری عراق، دارا نورالدین اعلام داشت دو روز پیش 4 تروریست زندانی در اردوگاه «کروپر» موفق‌ شدند از زندان بگریزند. در میان این «فراریان» فرضی علاوه بر یک قاضی و یک عضو القاعده، وزرای دارائی و دادگستری «دولت سایة القاعده» در عراق نیز دیده می‌شوند. به گزارش فیگارو فراریان همگی در سال 2008 توسط نظامیان آمریکا در موصول دستگیر شده بودند،‌ و چند روز پس از تحویل اردوگاه «کروپر» به دولت عراق موفق شدند بگریزند. فیگارو می‌افزاید، گویا سرپرست زندان هم فراری شده! خلاصه خروج آمریکا از عراق نزدیک است و همچنانکه گفتیم برنامة جان نگروپونته آشوب و تروریسم را از این کشور به کشورهای همسایه صادر خواهد کرد. به همین دلیل است که نوکران جان‌نثار آمریکا در منطقه نظیر «ایمن الظواهری» جهت پنهان داشتن جنایات آنگلوساکسون‌ها بر طبل شکست ارباب می‌کوبند و همزمان آنگلوساکسون‌های جنایتکار نیز اعلام می‌دارند که تهاجم به عراق خیلی برای‌شان گران تمام شده!

به گزارش تابناک، مورخ 30 تیرماه 1389، رئیس سابق سازمان اطلاعات بریتانیا ادعا کرده، آمریکا در خاورمیانه جنگ‌افروزی کرد و ما را وادار نمود تا در این جنگ شرکت کنیم! و خلاصه هم آبروی‌مان و هم اموال‌مان بر باد رفت.

بله، رئیس سابق «ام. آی. 5» به ورق‌پارة «الحیات» در لندن می‌گوید، آمریکا ما را وارد این جنگ کرد و در سال 2004،‌ به دلیل شرکت در این جنگ‌های ناخواسته نزدیک بود اقتصادمان نابود شود، بعد هم با افتضاح عراق را ترک کردیم! پیشتر گفتیم که بهای نفت عراق برای هر بشکه حدود 5 دلار است و ایشان به دلیل کوری مصلحتی و پدرسوختگی ذاتی به قراردادهای چپاول نفت که با بریتیش پترلیوم و رویال داچ‌شل و... طی اشغال نظامی منعقد شده هیچگونه‌ اشاره‌ای نفرموده‌اند. در ضمن گویا رئیس سابق «ام. آی. 5» فراموش کرده باشند که همة‌ اعضای رسمی ناتو موظف به پرداخت هزینة جنگ هستند و نوکران ناتو همچون حکومت اسلامی جمکران، عربستان‌، کویت و... نیز از هیچ کمکی فروگذار نکرده و نمی‌کنند، در نتیجه انگلستان با بهم بافتن این مزخرفات ابله‌فریب نمی‌‌تواند مظلوم‌نمائی به راه بیاندازد:

«آمریکا دو جنگ خانمانسوز را [...] در خاورمیانه به راه انداخت و از انگلیس نیز خواست در این جنگ‌ها دخالت کند و آنقدر از بودجه انگلیس برای این کار استفاده کرد که در سال 2004 نزدیک بود اقتصاد انگلیس به طور کامل نابود شود [...] ‌پس از مدتی انگلیس ناچار شد با فضاحت تمام نیروهای خود را از عراق بیرون کند.»


این بی‌بی‌گوزک‌های بیشرمانه، با کد: 110092 در سایت سردار محسن سازندگی منعکس شده و شباهت فراوانی به روایات مصائب امامان معصوم شیعی‌مسلکان دارد. امامان جنایتکاری که کشتار و جنایات‌شان در ایران در پس پردة ستم‌های گنگ و موهوم «خلفای ظالم» پنهان مانده. و از قضای روزگار تاچریة روز گذشته نیز که توسط حجت‌الاسلام «جکی» عزیز خودمان ایراد شد بر فواید مرگ و شهادت و حماقت تمرکز یافته بود. بر اساس درافشانی‌های «جکی» گویا هر کجا که بمبی گذاشتند به ضرر آمریکا و به نفع «ایران» تمام شده است. در ضمن نماز جمعه به «مردم» آگاهی و «بصیرت» می‌بخشد، البته از همان بصیرت‌های مطلوب عموسام که عبارت است از مرگ‌پرستی، گسترش حماقت، واژگون‌نمائی و تبدیل بی‌بی‌گوزک به واقعیات تاریخی.

«جکی» در ادامة تاچریه ادعا کرده از «ابتدای اسلام» نماز جمعه مرکز تصمیم گیری بوده! بله، «ابتدای اسلام» تاریخ‌اش خیلی دقیق است در نتیجه همة داستان‌پردازی‌های مربوط به آن می‌باید «تاریخی» قلمداد شود. خصوصاً که چنین مزخرفاتی توسط شاخک اسلامی سازمان سیا تنظیم شده باشد:

«[طی31 سال پس از انقلاب اسلامی] ‌آيا ايران ضرري کرده است؟ هر جا شهيد داديم به نفع کشورمان شد، ‌هر جا شما ترور انجام داديد به ضررتان تمام شد [...] نماز جمعه [...] براي بصيرت بخشي به مردم است [...]‌ نماز جمعه نقش بي‌نظيري براي پيشبرد اهداف سياسي دارد [...] نماز جمعه برکت دارد [...] ‌از ابتداي اسلام تاکنون نماز جمعه مرکز تصميم گيري بوده [...]»


چه بگوئیم؟ «در کف شیخ خر ک..ن پاره‌ای[...] کو چاره‌ای؟» همچنانکه می‌بینیم طی31 سال گذشته آمریکا خیلی ضرر کرده، و ایران هم بسیار منفعت برده، چرا که الاغ‌های لگام گسیخته‌ای همچون جنتی را خداوند از آسمان برای‌مان ارسال داشت تا در چمن دانشگاه سابق تهران جفتک بیاندازند و عرعر کنند. از قضای روزگار بازرگانان روس‌ هم به تقلید از همین انقلاب «پرمنفعت»، در تاریخ 15 ژوئیه 2010 یک الاغ هوا کرده بودند که منفعتی نصیب‌شان شود.

به گزارش نووستی، ‌مورخ 31 تیرماه سالجاری، عده‌ای تاجر روز 15 ژوئیه الاغی را با چتر نجات بر فراز پلاژ مرکزی دریای «آزوف» به پرواز درآوردند و پس از مدتی پلیس الاغ را یافت و صاحب‌اش را شناسائی کرد. نووستی می‌نویسد، هدف برپاکنندگان این نمایش جلب توجه کسانی بود که برای شنا و استراحت به ساحل آمده بودند:

«خانم گونچاروا، سخنگوی پلیس [کراسنودار گفت ما] الاغ بیچاره‌ای که عده‌ای تاجر روز 15 جولای با چتر نجات [...] پرواز داده بودند پیدا کردیم و دامپزشکان بعد از معاینه اعلام کردند که از لحاظ کلینیکی سالم است [...] مأمورین پلیس توانستند هویت صاحب این الاغ را شناسائی کنند.»


حال اگر این اوضاع را با اوضاع جمکران مقایسه کنیم. خواهیم دید که الاغ تجار محترم ناتو در کشور ایران پرواز نمی‌کند، بلکه در چمن دانشگاه تعیین سیاست می‌کند، و برای پنهان داشتن هویت صاحبان‌اش به آنان دشنام هم می‌دهد و ... و خلاصه این قماش الاغ نه تنها نعل وارونه می‌زند، که نعل خودش را هم وارونه زده‌اند! البته «الاغ ناتو» الاغی است چند منظوره که یکی از وظایف‌اش نشخوار تبلیغات ارباب است، و از اینرو بسیار محترم شمرده می‌شود. اظهارات‌ ایشان یعنی الاغ محترم ناتو در سایت حنازرچوبه، مورخ اول مردادماه 1389، با کد: 1241910 انتشار یافته. جکی در تاچریة این هفته ادعا کرده:‌

«قدرت ايران در حال صعود و قدرت سلطه‌گران رو به زوال است.»

این مزخرفات نوکرمآبانه در هم‌سوئی کامل با سخنان ابلهانة «الظواهری» در باب شکست آمریکا ایراد شده و نشان می‌دهد که رهبران القاعده و مرده‌شویان جمکران از آخور مشترکی تغذیه می‌کنند، و تریبون واقعی‌شان«اطلاعات»، روزی‌نامة‌ مسعودی‌هاست. اطلاعات، مورخ 30 تیرماه 1389، به نقل از «ایمن الظواهری»، عصای دست بن‌لادن می‌نویسد،‌ آمریکا در عراق و افغانستان شکست می‌خورد. حتماً در صورت شکست آمریکا پیروزی نیز از آن نوکران‌اش در القاعده خواهد بود که سلاح و تجهیز‌ات‌شان را از پنتاگون دریافت می‌کنند، و از امثال نگروپونته نیز دستور می‌گیرند! هم اینان که در عراق قلاده‌شان را باز کرده‌اند تا دست‌دردست البرادعی در مصر زمینه‌ای فراهم آورند که بازگشت اسرائیل به درون مرزهای قانونی‌اش امکانپذیر نشود. چنین فرصتی فقط به این شرط فراهم خواهد آمد که افکار عمومی ملت‌های منطقه در تقابل با «مذاکرات صلح»‌ قرار گیرد.

در راستای همین سیاست مزورانه است که مزدوران سازمان سیا همچون خمینی دجال ضدامپریالیست شده‌اند تا منافع اسرائیل خدشه‌دار نشود. الظواهری مذاکره با اسرائیل را محکوم کرده و با تکرار مزخرفات 30 سال پیش خمینی، صلح با اسرائیل را در ترادف با خیانت قرار داده و اسلام طرفداران صلح را «دروغین» دانسته. بله این است یکی از مزایای اسلام برای سازمان سیا. اسلام همچون شهر فرنگ از همه رنگ است! اسلام سیاه، سبز، ناب محمدی، ناب خمینی، اسلام حسینی، راستین و اسلام درباری و دروغین و ... و جالب اینجاست که ویژگی تمامی اسلام‌های کذا فقط در طویلة مک‌کارتی تعیین می‌شود، سپس چارپایان طویلة کذا می‌توانند به آن بگروند یا نقداش کنند؛ اینهمه فقط از طریق نشخوار ممکن می‌شود:

«الظواهري [...] حمايت رهبران عرب از طرح صلح [...] را محكوم [...] كرد. [ وی افزود آن‌ها ]‌ كه با صهيونيست‌هاي يهود ديدار و نشست برگزار مي‌كنند براي ما از صهيونيست‌هاي يهودي خطرناك‌تر هستند.»


بی‌دلیل نیست که مرده شویان جمکران بمبگذاری در زاهدان را به اسرائیل و آمریکا نسبت می‌دهند، تا از این راه همکاری خود را با اینان پنهان دارند. همگی در یک مسیر قرار گرفته‌اند. بگذریم و بازگردیم به خروج نیروهای آمریکا از عراق و افغانستان که در پروپاگاند سازمان سیا می‌باید با «شکست آمریکا» در ترادف قرارگیرد تا بر جنایات ایالات متحد نیز سرپوش گذاشته شود و مشتی ساده‌لوح تسکین یابند:‌

«ايمن الظواهري [...] گفت [گروه‌های مرتبط با طالبان و القاعده] در حال حركت از يك پيروزي به پيروزي ديگر در افغانستان و عراق هستند [...]‌ در پيام الظواهري آمده است: اوباما! [...] در افغانستان و عراق شكست خورده‌اي و در فلسطين و سومالي نيز شكست خواهي خورد[...]»


بله شکست اوباما در افغانستان و عراق از چشم هیچ الاغی پنهان نمانده پس کاملاً طبیعی است که از چشم الظواهری و به ویژه از چشم جکی هم پنهان نماند. جکی الاغی است که مرگ جوانان ایران را «پیروزی» ارزیابی می‌کند. اگر پلیس «کراسنودار» اینجا بود، و هویت صاحب این الاغ را شناسائی می‌کرد، حتماً او را به ژنرال «مایکل مولان» تحویل می‌داد که آنحضرت امروز پای پیاده از هند به پاکستان نروند.




0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت