تمساح و الزا!
...
یکشنبه 4 دسامبر2011، همزمان با انتخابات روسیه، در مجلس ایتالیا مراسم عاشورای حسینی به راه افتاده بود؛ بله، «گلدمنساکس» از مدافعان «راه حسین» است و فواید توحش، روضه و زوزه را هزاران سال پیش از استقرار حکومت جمکران میشناخته. و ماریو مونتی هم که بزرگ شدة همین دستگاه است وزارت امور اجتماعی ایتالیا را به «الزا فورنهرو» سپرده. «الزا» هنرپیشة قابلی است و نقش «آخوند»، یعنی مدافع «مردم» و حامی دروغین مستضعفین را خیلی خوب ایفا میکند. روز یکشنبه، وزیر امور اجتماعی ایتالیا با صورت بدون آرایش و یک کتودامن سیاهرنگ در کنار ماریو مونتی، نخستوزیر انتصابی بانک «گلدمن ساکس» نشسته بودند.
بر عکس برلوسکنی که موهای رنگ شده و صورت برنزه داشت، و با لودگی جیب ملت ایتالیا را خالی میکرد، حضرت مونتی با موهای سفید، صورت رنگپریده، پیراهن سفید مثل برف و آن کت و شلوار خاکستری ابریشمین، و ... و به ویژه با چهرة درهم و عزدارشان ژست «قربانی بحران مالی» را ضمیمه فرموده و عمل «خیر» تاراج را با سرعت بیشتری انجام میدهند. دوربین هیچ خبرنگاری لبخند «مونتی» را نشان نمیدهد؛ نخستوزیر انتصابی بانک نیویورکی، همچون تصاویر مسیح در کلیساها غمگین و دلمرده است. به این ترتیب برای مردم ایتالیا جای اعتراض هم باقی نمیماند؛ مگر کسی از «مسیح»، ناجی بشریات انتقاد میکند؟! هرگز! «گلدمن ساکس» سوراخ دعای «مردم» را در ایتالیا خیلی خوب شناخته، ماریو مونتی را از تابوت بیرون کشیده و به مجلس پرتاب کرده، هیچکس هم مشروعیت اینفرد را به زیر سئوال نمیبرد. ایشان با آن هیبت مرگزده، در جایگاه «ناجی» ملت ایتالیا ایفای نقش میکنند. و جای تعجب ندارد که امور اجتماعی کشور را هم به دست «مریم مقدس» بسپارند که در این نمایشنامة مهوع نامشان «الزا فورنهرو» است.
یکشنبة گذشته، «الزا» حین اعلام کاهش بودجة وزارتخانهشان به واژة «فداکاری» که رسیدند، زبانشان بند آمد، بغض گلویشان را فشرد و یک «پرده» سوگواری صامت به اجرا درآوردند ـ در زبان ایتالیائی فداکاری را «سکریفیچو» گویند، به فتح سین! به محض اینکه ایشان «سک» را تلفظ کردند، خطوط چهرهشان در هم پیچید و ساکت ماندند. ولی «ماریو مونتی»، نخستوزیر «محبوب» که سمت چپ ایشان نشسته بودند، فرمودند: میخواست بگوید «سکریفیچو!» اینجا بود که «زینب» یعنی همان «الزا» که ژست «متأثر» گرفته بود، مثل بز اخفش، چند بار سرش را به علامت تأئید تکان تکان داد.
خلاصه در اروپای غربی برنامة نزولخواران «گلدمن ساکس» و شرکاء اینچنین به روی پرده میرود. اینان همزمان با چاپیدن ملتها برایشان روضه میخوانند و اشک تمساح سرازیر میکنند. میبینیم که در اروپا نیز به برنامة جمکران نزدیک شدهایم. هر چند در دیگر کشورهای مسلماننشین نیازی به این صحنهسازیها نیست. با توسل به «اسلام» میتوان هر چه بیشتر سوگواری کرد، و به مراتب بیشتر چاپید. این است دلیل ابراز ارادت «میشلستروگف» به اسلام!
سناتور «مارگلوف» انتخابات مفتضح مصر را «قانونمند» برشمرده و فرمودهاند، اگر انتخابات دمکراتیک باشد، احزاب مذهبی، از جمله تندروها پیروز میشوند، و در فلسطین و تونس و مراکش همین شرایط پیش آمده:
«[...] اگر ثبات نسبی و رأیگیری دموکراتیک [...] تأمین شود، انواع [...] احزاب مذهبی [...] پیروز میشوند. در تشکیلات خودگردان فلسطین و همین چندی پیش در تونس و مراکش وضع چنین بوده [...]»
بله، میبینیم که بنیاد رسوای «ودرو ویلسون» بیجهت ایشان را جایزهباران نکرده؛ میکائیل مارگلوف، در مقام فرستادة ویژة دیمیتری مدودف، عملاً از براندازی توسط ارتشهای استعماری و استقرار حکومتهای اسلامی در کشورهای مسلماننشین حمایت میکند! با توجه به اظهارات وزیرامور خارجة آمریکا، و شیرین زبانی سناتور مککین در مورد انتخابات روسیه که واکنش تند دیمیتری مدودف را در پی آورد، به نظر میرسد، سناتور مارگلوف در همراهی با براندازیهای غرب در کشورهای مسلمان نشین بیش از حد شتاب به خرج دادهاند! آنچه مسلم است، «میشل ستروگف» نظر شخصیشان را بیان نکردهاند. پس بهتر است حاکمیت روسیه مواضع خود را در مورد «بهار عرب» روشنتر کند.
ریشة بحران «انتخابات روسیه» را میباید در همگامی مسکو با براندازیهای غرب در کشورهای مسلماننشین جستجو کنیم. اگر روسیه همچنان در مسیر غرب گام بردارد، پیامد این همگامی را در قالب بحرانهائی مشابه بحران انتخابات اخیر در داخل متحمل خواهد شد. این موضوع خارج از وبلاگ امروز است، پس بررسی آن را به فرصت دیگری موکول میکنیم و باز میگردیم به اعلام مواضع «میشل ستروگف!» پیش از بررسی سخنان سناتور «مارگلوف»، لازم است یک پرانتز باز کنیم و دو نکتة پیشپاافتاده را توضیح دهیم.
نخست اینکه، هدف از نمایشاتی که تحت عنوان «انتخابات» در کشورهای مسلماننشین به راه افتاده، فقط «کسب مشروعیات مردمی» برای تشکلهای دینفروش، از قماش «اخوان المسلمین»، «فدائیان اسلام» و دیگر زهرمارهای «اسلامی» است که از سدة گذشته توسط استعمار غرب سازمان یافته و «تکثیر» شدهاند. دیگر آنکه، حدود 60 درصد از مردم مراکش، و 50 درصد از مصریها در این به اصطلاح «انتخابات» شرکت نکردهاند؛ و این است دلیل «پیروزی» چشمگیر اسلامگرایان!
از این گذشته، تاواریش «مارگلوف»، همسایة گرامی شمال ایران که کشورشان اخیراً از زندان بلشویسم نجات یافته، بهتر میدانند که برگزاری «انتخابات» به هیچ عنوان نشانة وجود «دمکراسی» در یک کشور نیست! و چرا راه دور برویم؟ فوت کردن شبکة «آرته» در آستین «گنادی زوگانوف»، رهبر حزب کمونیست روسیه، و پارس کردن هیلاری کلینتن و سناتور مککین در مورد انتخابات روسیه دلیل دارد. محافل مدافع «اسرائیل بزرگ» آرزوی بازگشت به دوران طلائی حاکمیت بلشویکها را در سر میپرورانند. همان روزهای خوبی که برژنف و شرکاء زندگی اشرافی داشتند و به بهانة نبرد با امپریالیسم جهانی، به سرکوب ملتهای «قهرمان» اتحاد شوروی مشغول بودند. آن روزها به یانکیها و حاکمیت اسرائیل خیلی خوش میگذشت؛ پس دلیلی ندارد که این دکان پررونق تعطیل شود!
دو دهه پس از فروپاشی اتحاد شوروی، در روسیه انتخابات برگزار میشود، و نه تنها محبوبیت حزب کمونیست افزایش مییابد که حزب کذا به 20 درصد «اهدائی» نیز رضایت نداده، و از «تقلب» و پر کردن صندوقهای رأی شکایت دارد! هیچیک از رسانههای غرب نیز «محبوبیت» حزب کمونیست را به زیر سئوال نمیبرند، در عوض همة بوقهای عموسام از «تقلب» به نفع حزب حاکم در انتخابات روسیه اطمینان دارند! و همین بوقها یکشنبه شب گذشته، پیش از اعلام نتایج نهائی انتخابات، یکصدا میگفتند، «حزب ولادیمیر پوتین» اکثریت را در «دوما» از دست داد و این امر برای ریاست جمهوری «پوتین» ایجاد اشکال خواهد کرد! اعلام نتایج نهائی انتخابات روسیه توسط رسانههای غرب، آنهم در شرایطی که این نتایج در اختیار وزارت کشور روسیه قرار نگرفته بود نشاندهندة «مطالبات» محافل غرب از حاکمیت روسیه است!
از قضای روزگار دقیقاً در همین گیرودار بود که نتایج «انتخابات» مصر و تونس مورد تأئید سناتور مارگلوف قرار گرفت و ایشان فرمودند، اسلامگرایان انواع مختلف دارند:
«[...] وی افزود [...] درست نیست اسلامگرایان را یکرنگ [یکسان] بدانیم [...]»
و البته «میشل ستروگف» درست میگوید. از پدیدة مبهم و مقدس انگاشته شده، میتوان هر تفسیری ارائه داد، و با توسل به آن هر توحش و حماقتی را توجیه کرد. حکومت جمکران و تهاجم به سفارت آمریکا و انگلستان در برابر ماست، و میبینیم آنها که «سر قدم رفته» و از «گوشمالی» بریتانیا استقبال به عمل آوردند، اکنون تهاجم به سفارت انگلستان را شدیداً محکوم میکنند ولی اشغال سفارت آمریکا را به زیر سئوال نمیبرند. چنین رفتار منطقگریز و متناقضی فقط ریشه در «ابهام» قوانین و مقررات بیپایة یک حکومت «مقدس» میتواند داشته باشد. ملایان با هر لاتبازی و جنجال و آشوبی همراه میشوند؛ اگر اوباش موفق شدند، آخوند هم از آنان حمایت خواهد کرد، در غیر اینصورت، همانطور که کژ و مژ شدن شیخ احمد خاتمی نشان داد، حضرات نیز موضع خود را با جهت باد وفق خواهند داد. در چنین مواقعی است که با «رنگهای مختلف» اسلامگرایان و اسلام آشنا میشویم. اسلام «لایت»، اسلام «هارد»، اسلام «سافت»، اسلام سبز و سیاه و مغزپستهای و خاکستری تیره و قهوهای و ... و از همه مهمتر «اسلام مردمی!»
اسلام مردمی همان است که در بساط بیبیسی و الجزیره و شرکاء در مصر یافت میشود. روند کار این است که اسلام را از زبان «مردم مصر» به مخاطب بفروشند. دوربین «خبرنگار» با چند خالهشلختة پریشان گیسو مصاحبه میکند، تا مطمئن شویم که زنان مترقی و پیشرفتهای هستند! سپس از زبان یک یک این آزاد زنان پروپاگاند ابلهپسند استعماری را پخش میکند. یکی میگوید، زنان مصر با «حقوق زن» کاری ندارند؛ مسکن میخواهند، برای بچههایشان آموزش میخواهند. دیگری میگوید، «اول باید تکلیف ارتش روشن بشه، بعد به حقوق زنان بپردازیم!» و «یورو نیوز»، «الجزیره» و دیگر بوقهای همسو، با تکیه بر اظهارات «مستدل» خالهشلختههای پریشان گیسو «نتیجه» میگیرند که، «زنان مصر به حقوق زن چندان اهمیتی نمیدهند!»
به عبارت دیگر، مصر کشوری است با اکثریت مسلمان، و اکثریت به اسلام «اعتقاد» دارد. پس در انتخابات به احزاب اسلامی رأی داده؛ به همین سادگی! و به همین سادگی است که هیلاری کلینتن در برلن، در آستانة ملاقات با «اوپوزیسیون» خودفروختة سوریه در سوئیس، از «انتخابات مصر» ابراز رضایت میکند و انتخابات روسیه را «مخدوش» میخواند!
یادآور شویم ناظران اروپائی که از سوی دفتر نهادهای دموکراتیک و حقوق بشر، وابسته به سازمان امنیت و همکاری اروپا و مجمع پارلمانی شورای اروپا به روسیه اعزام شده بودند، در گزارش رسمی خود به «پرکردن صندوقها» و جلوگیری از نظارت در برخی شعب اخذ رأی اشاره کردهاند، ولی هیچ گزارشی «میزان تقلب» را در تعیین نتیجة نهائی انتخابات سرنوشتساز معرفی نکرده. به عبارت دیگر، با تکیه بر «گزارش ناظران اروپائی» نمیتوان انتخابات روسیه را «مخدوش» شمرد. ولی هیلاری کلینتن، بیدی نیست که از این «بادها» بلرزد؛ محافل مدافع اسرائیل بزرگ، بادشکمشان را «معیار» حقوق و مقررات بینالمللی میدانند و رسانههای رسمی جمکران نیز وظیفه دارند همین «باد» را بیچون و چرا و بدون اظهار نظر منتشر کنند.
حنازرچوبه، مورخ 15 آذرماه سالجاری مینویسد، هیلاری کلینتن با اشاره به گزارش سازمان امنیت و همکاری اروپا نگرانی خود را از روند انتخابات روسیه اعلام داشت و خواهان رسیدگی به تخلفات شد! بله، همان گزارشی که علیرغم موارد تخلف، در مجموع انتخابات روسیه را «معتبر» ارزیابی کرده، باعث نگرانی «عیال» بیلکلینتن شده و حنازرچوبه موظف است «این نگرانی» شکمی را بازتاب دهد:
«[...] در این گزارش [...] دربارة نحوه برگزاری انتخابات روسیه از جمله دستكاری در لیست رأی دهندگان و اقدامات نامزدها برای پیروزی در انتخابات [مسائلی] مطرح شده [...]»
مسلم است که در «این گزارش» به مسائلی اشاره شده، ولی گزارش مذکور انتخابات روسیه را فاقد اعتبار ندانسته. در دمکراسیهای اروپا نیز انتخابات بدون تقلب برگزار نمیشود؛ ولی اگر در حوزه و منطقهای میزان تقلب از «حد مجاز» فراتر رود، کمیسیون ذیصلاح آراء آن حوزه یا منطقه را «باطل» خواهد کرد. در هر حال، هیلاری کلینتن، به دلیل مواضع آمریکا، به ویژه در مورد «لیبی» به هیچ عنوان در جایگاهی نیست که بتواند خود را مدافع دمکراسی معرفی کند. جیغ و فریاد وزیر امورخارجة آمریکا دلائل اقتصادی و استراتژیک دارد و بس. اهرمهای آمریکا در اروپا تضعیف شدهاند؛ اسرائیل در بحران «صلح» فرورفته؛ و دست ترکیه نیز از جنگافروزی در سوریه کوتاه شده. این است دلیل رجزخوانی اهود باراک برای دولت سوریه.
اهود باراک که پیش از انفجار اصفهان همچون دولت دیوید کامرون شکماش را برای تجهیز ملایان جمکران به سلاح هستهای صابون زده بود، پس از رسوائی طرح دو مرحلهای «چیلکات»، به پیشگوئی و رمالی روی آورده و سقوط قریبالوقوع «خانوادة اسد» را به «مؤمنان» نوید میدهد. جزئیات رمالی وزیر دفاع اسرائیل در سایت فرانسه زبان نووستی و روزنامة فیگارو، مورخ 6 دسامبر 2011 در دسترس مشتاقان قرار گرفته. پس از عرض «شالوم» حضور اهود باراک بگوئیم، مشکل سوریه، برخلاف توهمات نزولخورهای آتلانتیست، دوام خانوادة اسد نیست؛ مشکل سوریه تداوم حضور شرکت «توتال» است که همچون دیگر تاراجگران نفت منطقه، همزمان از آشوب و سرکوب حمایت میکند تا «براندازی» محقق شود. و این شرکت «شریف» روز گذشته همزمان با خروج نظامیان حماس از سوریه به فعالیتاش در این کشور پایان داد. در نتیجه، بهتر است سرکار بجای نگریستن در «جام بلورین»، نگاهی هم به حال «وخیم» اردوغان و نیمنگاهی به لبنان بیاندازید تا هم جنگ 33 روزه را به یاد آورید، و هم بجای رجزخوانی برای «خانوادة اسد»، فکری برای «خانوادة جسد» بکنید؛ نه یک جسد، که هزاران هزار جسدی که در صورت بروز جنگ در سوریه روی دستتان خواهد ماند! در ضمن از افلاس دوستان جانیتان، به ویژه خاندان «لاریجانی» که در اجرای طرح «چیلکات» ناکام ماندند غافل نشوید!
«جونم براتون بگه!» طرح سفیر بریتانیا دو مرحله داشت. در گام نخست، قوة مقننه میبایست بجای دولت بنشیند و کاهش روابط با انگلستان را به قوة مجریه تحمیل کند. در مرحلة دوم همین بریتانیا به شیوة معهود اراذل و اوباش را به خیابان میآورد تا ضمن «بازتولید» اشغال لانة جاسوسی، خود را در جایگاه «قربانی» قرار داده، «حق واکنش» را از «منظر حقوقی» برای لندن محفوظ نگاه دارد. همچنانکه گفتیم مرحلة دوم طرح با شکست روبرو شد. از اینرو مقام معظم خفقان گرفتند و ملایان ناچار شدند از تهاجم «جوانان احساساتی» یعنی اراذل حکومت به سفارت بریتانیا شدیداً انتقاد به عمل آورند!
اگر به این مجموعه ناکامیها، تعطیلی دکان «هرمن کین»، برگزیدة محبوب «آیپک» در آمریکا، خروج نظامیان حماس از سوریه، نتایج ملاقات اخیر مرکل با سرکوزی و انتشار خبر جانگداز احداث خط لولة «ساوت ستریم» را بیافزائیم، به دلائل شیون و فریاد هیلاری کلینتن، رمالی اهودباراک و غیبگوئی سناتور مککین در مورد «انتخابات روسیه» بهتر پی میبریم.
مککین، با اشاره به «بهار عرب»، وعدة بهار روسیه را داده! پیش از ادامة مطلب بهتر است نگاهی شتابزده به بساط یانکیها و انتخاباتشان بیاندازیم. اینان پس از جنگ زرگری «بوش ـ الگور» در سال 2000، با نصب ماشینهای پیشرفته و مترقی و «آخرین مدل» از پایه و اساس تکلیف انتخابات را روشن کردند. هنگام «انتخابات»، رأی دهنده یک «دگمه» را فشار میدهد، و «ماشینها» نام «برنده» را اعلام خواهند کرد. همه میتوانند با فشار یک دگمه در انتخابات شرکت کنند، اما سند و مدرکی در کار نیست، «نظر ماشین» مقدس را هم نمیتوان به زیر سئوال برد! در چنین عرصة «آزادی» و دمکراسی است که، گروههائی با توسل به شعار ابلهفریب «والستریت را اشغال کنیم» به لشکرکشی خیابانی پرداخته و یک سنگر 99درصدی برای خود تأمین کردهاند.
عجیب است که هیچیک از این عدالتطلبان پیشنهاد اشغال «بنیاد کارلایل» یا «هریتیج کلاب» را نداده! اگر شوتوپرتها و افسارگرایان از این صحنهسازیها غافل ماندهاند، یا برای لاپوشانی آن «عرق شرافت» میریزند، رسوائی حاکمیت آمریکا از چشم کسی پنهان نمانده. این حاکمیت آنچنان مفتضح است که حتی جیرهخواراناش نیز حاضر نیستند نامشان در فهرست ملاقات کنندگان با هیلاری کلینتن به ثبت رسد!
فرانس پرس، مورخ 6 دسامبر سالجاری مینویسد، وزیر امور خارجة آمریکا در سوئیس با هفت تن از «مخالفان سوری» ملاقات خواهد کرد. اما هیچیک از این 7 تن حاضر نشده نام مبارکاش را در اختیار رسانهها قرار دهد. بله، افتخاری است بس بزرگ؛ دیدار و گفتگو با هیلاری کلینتن برای فرو بردن سوریه در آشوب و نجات اهود باراک از افلاس. باری، فرانس پرس در ادامه، به نقل از «جفری فلتمن»، معاون وزارت امور خارجة آمریکا در امور خاورنزدیک چنین آورده:
«جامعة جهانی در پی یافتن راههای مسالمتآمیز برای پایان دادن به جنایت و خشونت در سوریه است [...]»
اگر آمریکا برای صلح و مسالمت ارزش قائل است نخست مسئولیت کاخسفید در انفجارهای عراق و قتلعام غیرنظامیان را بر عهده گیرد؛ بعد نگران سوریه شود. اشتباه نکنیم، انفجار بمب در میان غیرنظامیان عراق و به ویژه انفجارهای دیروز در مراکز شیعیان افغانستان هیچ ارتباطی با یانکیها ندارد؛ همه باید بدانند و آگاه باشند که کار کار «طالبان» است! اما دیروز «طالبان» هم با صدور بیانیهای این جنایات را محکوم کرد! و از این گذشته شیوة «اعمال سیاست» آمریکا شناخته شدهتر از آن است که نیازمند صدور بیانیه باشد. این وحشیگریها، به ویژه در عراق و افغانستان، واکنش ایالات متحد است به کاهش زمینة تاراج در منطقه.
در اروپا همین واکنش در قالب تهدید مالی بروز کرده. به محض اینکه آلمان و فرانسه برای تحکیم منطقة یورو در کشورهای هلند، بلژیک، لوکزامبورگ، آلمان و فرانسه به توافق رسیدند، محفل مالی «ستاندارد. اند. پورز» به این نتیجة «علمی» رسید که اقتصاد آلمان در خطر است و ممکن است «نمرهاش» کم شود! به عبارت دیگر، اگر آلمان تقاضای وام کند میباید بهرة بیشتری بپردازد. منتهی اینبار هشدار کشکی «اس. اند. پی.» آلمان را به لرزه نیانداخت؛ دلیل هم اینکه روسیه از تحکیم منطقة یورو حمایت میکند و همین روسیه که آلمان و فرانسه را در «نوردستریم» شریک کرده ـ 30 درصد آلمان و 9 درصد فرانسه ـ دیگران را نیز در «ساوت ستریم» شرکت خواهد داد. و به این ترتیب است که «امکانات» آمریکا در اروپا کاهش مییابد. و اینجاست که میباید دلائل جنجال پیرامون «تقلب» در انتخابات روسیه را جستجو کنیم.
جنجالی که همصدائی بلشویکهای روسیه را با یانکیها به نمایش گذارد. تاواریش زوگانف که حزبشان یادآور استالین و گولاگ است، آراءشان نسبت به انتخابات گذشته دو برابر شده، فریاد «تقلب» هم سر دادهاند. کدام عقل سلیمی میپذیرد که فرسایش حزب «روسیة متحد»، به افزایش آراء فاشیستهای گروه ژرینوفسکی و استالینیستهای دکان زوگانف منجر شود؛ نکند روسها هم مانند مصریها از دمکراسی متنفر شدهاند؟! به هیچ عنوان؛ آنان که خواهان بازگشت به دوران «جنگ سرد» هستند، دمکراسی را در روسیه نمیخواهند. این است دلیل همصدائی حزب کمونیست روسیه با یانکیها، و این است پایه و اساس هذیانات سناتور مککین. ایشان نشانههای «بهارعرب» را در نتایج انتخابات روسیه رویت کرده و ولادیمیر پوتین را در جریان این «واقعیت» قرار دادهاند:
«[...] ولادیمیر عزیز بهار عرب دارد به شما نزدیک میشود[...]»
به گزارش نووستی، مورخ 15 آذرماه سالجاری، سناتور مککین به «تفسیر» والستریتجورنال از انتخابات روسیه نیز «لینک» دادهاند. روباه را گفتند شاهدت کیست؟ گفت: دمبام؛ شاهد «مککین» هم ورقپارة محفل روپرت مرداک باید باشد؛ محفل وابسته به طویلة مککارتی که شکماش را برای یک «جنگ سرد» جدید صابون زده و تا توانسته برای تاواریش زوگانف و ژرینفسکی رأی خریده تا اینان هم به «تقلب» در انتخابات اعتراض کنند، و هم به بهانة مخالفت با آمریکا، دست دولت آیندة روسیه را در پوست گردو بگذارند.
بله، در واقع برای ژرینوفسکی و زوگانف رأی خریدهاند، تا اینان برای یانکیها نقش «امام خمینی» ایفا کنند؛ مبارزه با امپریالیسم در شعار، و تأمین منافع آمریکا در روسیه در واقعیت! از قضای روزگار سناتور مککین درست دیدهاند؛ نشانههای بهار نکبتبار عرب در انتخابات روسیه همان عروج حزب زوگانف و هوچیهای ژرینوفسکی است. فقط اشکال بلبلزبانیهای سناتور مککین اینجاست که به دلیل خرفتی، روسیه را با لیبی و تونس، و به دلیل آز و طمع، خواست خود را با خواست ملت روسیه اشتباه گرفتهاند.
جوزف عزیز! «بهار عرب» به شما نزدیکتر است، اشغال والستریت و شیفتگی به زوگانفها.
درد جانکاهی است، درد خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن
...