جمعه، آبان ۲۷، ۱۳۹۰



غاز و قرآن!
...

در باب «نوروزهراسی» ارتش آدمخوار ناتو هر چه بگوئیم کم گفته‌ایم!   تمام تلاش این ارتش بر جایگزین کردن نوروز با «بهار»،   آنهم «بهار انقلاب» متمرکز شده.   روشن‌تر بگوئیم اعضای ناتو می‌خواهند با توسل به «جنجال رسانه‌ای» از یک‌سو کاروان‌های خردجال به راه اندازند و با جنگ افروزی «انقلاب» کنند،   و از سوی دیگر،  «نوروز» را با هیاهوی پساکودتای‌شان تحت‌الشعاع قرار دهند.   بمباران حلبچه،  اشغال عراق،  و ... و سازمان دادن به کاروان‌های خردجال که «بهارعرب» نام گرفته ریشه در «نوروزهراسی» استعمار و جیره‌خواران اسلام‌فروش‌اش دارد؛   ما ملت نکبت و ادبار «بحار عاظادی» را فراموش نکرده‌ایم‌!         

بعضی‌ها یک کاروان خردجال خیلی خوب در کویت به راه انداختند،   تا شیخک کویت بتواند با تکیه بر این لات‌بازی‌ها مجوز سرکوب صادر کند.  همزمان،   دولت فرانسه نیز در پی شکرخوری‌های اتحادیة عرب،   سفیر خود را از سوریه فرا خواند،  ‌ غافل از اینکه ارباب اصلی اتحادیة کذا یعنی آمریکا،   ناچار به بازنگری در مواضع خود خواهد شد.   به یاد داریم که پیشتر،   وزیر امورخارجة‌ یانکی‌ها،   به شورشیان مسلح «نصیحت» کرده بود که فریب عفو عمومی بشاراسد را نخورند و سلاح‌ را به زمین نگذارند.   اما به گزارش فیگارو،  مورخ 17 نوامبر 2011،  حاکمیت آمریکا «خشونت» را هم از سوی دولت بشار اسد محکوم کرد،  و هم از سوی مخالفان‌اش!  

آمریکا با این محکومیت رسانه‌ای،   پیام روشنی به مزدوران مسلح خود فرستاد،   و به اینان تفهیم کرد که حمایت از شورش مسلحانه در سوریه برای‌ واشنگتن مشکل شده!   بله،   «که عشق آسان نمود اول» ولی اشکالات بعدی باعث شد وزارت امورخارجه آمریکا «کژ» شود!    در نتیجة «کژ شدن» وزارتخانة کذا، ‌ روز گذشته نمایندگان اتحادیة عرب نیز «مژ» شده و طی نشستی در پایتخت مراکش،   3 روز به دولت سوریه مهلت دادند تا به سرکوب‌ها پایان دهد.   و اما بشنویم از واکنش بریتانیا که از زبان «شکفا»،  رهبر اخوان‌المسلمین سوریه انتشار یافته.   ایشان از شاخة اسلامی ارتش آدمخوار ناتو در ترکیه جهت دخالت نظامی در سوریه استقبال رسمی به عمل آورده‌اند.  گویا «کباب ترکی» به مذاق «شکفا» خوش آمده!   

به گزارش فرانس‌پرس،   رهبر «اخوان المسلمین» سوریه،   «محمد ریاض شکفا» می‌گوید،  ‌ «ما» فقط با دخالت نظامی ترکیه در سوریه می‌توانیم موافقت کنیم!   شرح و تفصیل خودفروختگی «شکفا» در سایت لوموند،   مورخ 17 نوامبر 2011  انتشار یافته.   دم‌جنبانی اسلام‌گرایان سوری برای ارتش ناتو دلیل موجه دارد؛   افشای مبال «پرچین»،   یعنی همان کانتینر فولادی «دیفید کامیرون»،   نخست وزیر بریتانیا را به افلاسی تراژیک  افکنده.   به گزارش سایت عرب زبان نووستی،   مورخ 17 نوامبر سالجاری،  حضرت «دیفید» فرموده‌اند:          
«[...] قال ديفيد كاميرون:  أريد أن أسأل:  ما هو شكل أوروبا التي نريدها ؟»

«ديفيد كاميرون» که نیازی به ترجمه ندارد.  «ارید ان اسال» نیز به همچنین!  «هملت»،  نمایشنامة معروف شکسپیر را که فراموش نکرده‌ایم؛   ایشان نیز وقتی درمانده بودند،  «اسال» می‌کردند،   «بودن،  یا نبودن...» اما دیوید کامرون با «هستی» کاری ندارد،  دلنگرانی ایشان «ر..دن» اتحادیة‌ اروپاست.   در واقع روی سخن «دیفید» با کاترین اشتون،   نمایندة اتحادیه کذاست که روز گذشته به مسکو رفت تا همزمان با مسائل دیگر،   تکلیف برنامة هسته‌ای حکومت کفن‌فروش‌ها را نیز همانجا «روشن» کند.   البته از ترجمة «قال‌ها»،   یعنی گفته‌های «دیفید» به فارسی چندان مطمئن نیستیم،   ممکن است ترجمة ما از انواع ترجمه‌های «صد من یک غاز» باشد.     
 
وقتی به ما اهالی مرزپرگهر «جهان سومی»،  ‌ «عقب افتاده» و ... و «وحشی» می‌گویند،   دلیل موجه دارد؛   ما «غاز» را دستکم گرفته‌ایم!   به عنوان نمونه،   ما «مردم» فرهیخته،    بیکارگان و علاف‌ها را می‌گوئیم،  «غازچرون»!   و اگر اظهار نظر کسی به مذاق‌ مقدس‌مان خوش نیاید،   بدون آنکه به خود زحمت گفتگو بدهیم،   طرف را می‌فرمائیم،  «برو غازتو بچرون»!   یا هر آنچه بی‌ارزش بدانیم،  «صد من یک‌غاز» می‌خوانیم،   بدون اینکه در نظر داشته باشیم که «غاز»،  معرب «گاز» نیز هست!   بله،   به همین دلیل بود که اعراب،‌  نیاکان ما را «عجم» می‌خواندند؛   اجدادمان زبان شیرین عربی را «بیلمیرم» بودند.

البته تازیان دلائل دیگری هم برای تحقیر نیاکان والاتبار ما داشتند.   به عنوان مثال،    وقتی جانشینان محمد «صاد»،  خاک تیسفون را به توبره می‌کشیدند و  برای رعایت «عدالت» فرش بهارستان‌مان را تکه، تکه می‌کردند،   واکنش پدران ما چه بود؟   بر اساس روایات «صدمن یک‌غاز» پروپاگاندیست‌های طویلة مک‌کارتی،   «ایرانیان با آغوش باز از اسلام،  یعنی از دین اشغالگران استقبال کردند!»  ای داد بیداد!   که باز هم ارزش «غاز» را نادیده گرفتیم!  همین غاز میلیاردها دلار ارزش دارد؛   باور نمی‌کنید از «نوفاتیک» بپرسید!   «نوفاتیک» چیست، می‌دانید؟   «نوفاتیک»،  معرب «نوا تک» است.   پیش از ادامة مطلب،  لازم است در رابطه با توافق استالینیست‌ها با یانکی‌ها برای کودتا در ایران که در وبلاگ «پارچین و پیتزا» خواهان افشای اسناد آن توسط دولت روسیه شده بودیم،   بیشتر توضیح دهیم.

اگر حاکمیت روسیه از گذشتة استالینیست خود در «شوروی» فاصله گرفته و از «نظم دمکراتیک» حمایت می‌کند،   افشای اسناد توافق سران شوروی با آمریکا پیرامون کودتاهای غرب در ایران بر اعتبارش خواهد افزود.   با چنین عملی روسیه از یکسو،  حسن نیت خود را به ایرانیان طرفدار دمکراسی ثابت می‌کند،  و از سوی دیگر،  جدا شدن سیاست حاکم بر روسیه را از شیوه‌های ضدانسانی اتحاد شوروی در عمل نشان می‌دهد.   مسلم است که افشای چنین اسنادی روابط «مسکو ـ واشنگتن» را خدشه‌دار خواهد کرد،   ولی راه‌های دیگری نیز وجود دارد.   از آنجمله است شبیه‌سازی «ویکی‌لیکس!»              

روسیه هم می‌تواند یک سایت «ویکی‌لیکسوف» داشته باشد که اسناد محرمانة‌ زدوبند تاواریش‌ها را با سازمان سیا افشا کند.  و از آنجا که «ژولین اسانژ» بیکار شده و غاز می‌چراند، مسکو می‌تواند این پیرو راه حق و حقیقت را به «استخدام» خود درآورده و حق حقوق‌اش را نیز به صورت غیرمستقیم از طریق شرکت «نوفاتیک»‌ بپردازد.   شرکتی که علاوه بر استخراج «غاز» از «استقلال» نیز برخوردار است. 

 به گزارش سایت عرب زبان نووستی،  مورخ  16 نوامبر 2011،  به گفتة «محمدبن صالح‌السعد»،   وزیر «نفط و غاز» قطر،   شرکت مذکور برای استخراج «غاز» از حوزة ‌«یامال»،   واقع در آرکتیک،  و همچنین تولید «غاز مایع» با دولت قطر شریک شده:          

«أعلن وزير النفط والغاز القطري [..] محمد بن صالح السعد،  أن دولة قطر [...] بالمشاركة في مشروع استخراج الغاز في شبه جزيرة يامال بشمال سيبيريا الروسية،   و كذلك [...] الشركة نوفاتيك،   التي تعتبر مسؤولة عن مشروع يامال إس بي غي  للغاز الطبيعي المسيل.»

بله می‌بینیم که زبان عربی آنقدرها هم مشکل نیست!    با کمی انصاف و عدالت علوی می‌پذیریم که اگر سوسمارخواران نیاکان ما را «عجم» می‌‌خواندند،  «حق» داشتند؛  چون شمشیر به دست‌شان بوده و «حق» و عدالت با شمشیر است.   به پوسترهای «عین ‌اول» شیعیان بنگرید،  شمشیر از دست مقدس‌شان جدا نمی‌شود.   ایشان از همان روزها به اهمیت چماق و چاقو و «ارزش» نفط و غاز در آسیا آفریقا و «اوروبا» پی برده بودند؛   وزیر «نفط و غاز» قطر نیز در واقع سخنان آنحضرت را تکرار کرده و می‌گوید،  ‌ الان وقت مشارکته؛   چرا که در آفریقا،  آسیا و اروپا،  «نفط و غاز» حکم کیمیا دارد:   

«وقال السعد [...] الآن إمكانية المشاركة في مجموعة من المشاريع النفطية الغازية والنفطية الكيماوية في آسيا وأفريقيا وأوروبا [...]»

بله، حتی آن وزیر قطری هم به ارزش «غاز» پی برده.   باری،   پس از شنیدن «قال» وزیر نفت قطر،  حضرت «سرگئی شماتکو»،   وزیر انرژی روسیه نیز به ایشان اطمینان داده که در آیندة نزدیک،  کشورشان،   قطر می‌تواند کاهش صادرات «غاز» خود را به «اروبا» جبران کند:

«و في الوقت ذاته،   أكد وزير الطاقة الروسي سيرغي شماتكو،  أن قطر لاتنوي زيادة صادراتها من الغاز الطبيعي المسيل إلى البلدان الأوروبية في‌المستقبل القريب.   مع العلم أن صادرات قطر من الغاز الطبيعي المسيل في العام الماضي كانت قد ارتفعت إلى الضعف[...]»

خنده هم ندارد؛   عرب‌ها سرگئی را «سیرغی» می‌نویسند!    به گزارش نووستی،  حضرت سیرغی شماتکو در ادامه چنین «قال» کرده‌اند که «نوفاتیک» علاوه بر قطر،  مشارکت با هند و «یابانیه» را نیز مد نظر دارد:   

«[...] ويذكر [...] بالإضافة للقطر [...] تبحث شركة نوفاتيك إمكانية التعاون مع شركات يابانية و هندية [...]»

در آغاز گزارش اقتصادی نووستی نوشته شده،   «يامال،  الغاز،‌  قطر، ‌ روسيا»،  و در انتهای آنهم آمده: «تسجيل الدخول،   الاسم المستعار،  كلمة المرور!»  یادآور شویم،  «یابانیه» همان «ژاپن» خودمان است.   منطقاً سوسمارخواران می‌بایست «ژاپن» را «جابون» یا «جابان» تلفظ کنند.   به استنباط ما عرب‌هائی که ژاپن را «یابانیه» می‌خوانند،   با زبان «مرکل» و زبان‌های بیابانی هم‌سو نیز آشنائی دارند!   حال که به آنجلا مرکل رسیدیم،  بد نیست نگاهی داشته باشیم به قال‌های گهر بار «دیفید» در برلن!   نخست وزیر بریتانیا به آلمان رفته و مرکل را فرمود،  «برای حفاظت از منطقه یورو توپخانة سنگین را به کار اندازید!»

گویا دیوید کامرون به دوران «چمبرلن» روشن‌ضمیر بازگشته!   اما آنجلا مرکل «خردمند»،  نیک می‌داند که برای دفاع از سرمایه‌داری آنگلوساکسون‌ها نمی‌تواند با توسل به شعارهای پوچ نازی‌ها،  نقش هیتلر را ایفا کند و «هل من مبارز» بطلبد.   در نتیجه،   «نبرد من»،  یا همان قرآن نازی‌ها را زمین گذاشته،   به «گوته» متوسل شد.   پس آنگاه مرکل فرهیخته دیوید را گفت،  «افسوس که آن دولت بیدار بخفت»،   می‌خواهیم ولی نمی‌توانیم؛   چون امکان‌اش نیست:

«[...] انغيلا ميركل [...] مصرة على مبدأها بإقناع كاميرون [...] المصلحة الأوروبية جمعاء بعيدا [...]»

چنین گفت «انغیلا به دیفید» و اینگونه بود که امروز سقوط شاخص بورس لندن از کاهش بورس سرکوزی چشمگیرتر شد.   بله،   برخلاف آنچه شایع شده،  خواستن، توانستن نیست. ولی توانستن،  می‌تواند نشان  خواستن باشد.   به عنوان نمونه وقتی بعضی‌ها در روسیه یک قرآن 800 کیلوئی به ایتالیا سفارش می‌دهند که «بزرگترین قرآن جهان» را در «کازان» به نمایش بگذارند،   پیام‌شان حداقل برای ملت ایران روشن است:

اهالی مرز پرگهر!  بی‌خود شکم‌تان را صابون نزنید؛   اسناد ساخت و پاخت شوروی را  با اعضای ناتو پیرامون کودتاهای 28 مرداد 1332، ‌ و 22 بهمن 1357 افشا نخواهیم کرد. ایرانیانی که دمکراسی می‌خواهند،   بروند «یامال» و «غاز» بچرانند؛  آن‌ها که قرآن می‌خواهند بیایند «روسیا»؛   به «کازان»،   شهر غازان خوش آمدید!   برای تسجیل‌الدخول،  می‌توانید از الاسم المستعار و كلمة المرور هم استفاده کنید!














...










  



Share



سه‌شنبه، آبان ۲۴، ۱۳۹۰


کباب و ارزش!
...

آنروزها رفتند
آنروزها [...] از تابش خورشید پوسیدند
[...] 
و دختری که گونه‌های‌اش را
با برگ‌های شمعدانی رنگ می‌زد   
اکنون زنی تنهاست
[...]  

در این سرودة فروغ فرخزاد،  «تابش خورشید» کنایه از گذشت زمان است.   ولی «سردار نقدی» با گذشت زمان بیگانه است.   نقدی و شرکاء،   همچون میرحسین جلاد جز «بازگشت به گذشته» و دوران امام روشن‌ضمیرشان هیچ نمی‌شناسند.   با این تفاوت که در آن روزهای نکبت‌بار،  خمینی با شعار «نابودی» آمریکا و اسرائیل به تأمین منافع مقدس هم‌اینان مشغول بود.   حال آنکه اینروزها به دلیل افلاس یانکی‌ها و اسرائیل،  سردارنقدی،   تهاجم نظامی را تنها راه گشودن باب مذاکره با ارباب یافته و می‌گوید،   «اگر به آمریکا حمله کنیم هیچ پاسخی نخواهد داد و برای مذاکره با ما به التماس می‌افتد!»

بله گویا حال مادر هیلاری کلینتن بهتر شده باشد،   چرا که به نظر می‌آید وزارت امور خارجة ینگه دنیا یک‌بار دیگر برای جیره‌خواران آمریکا در سپاه و بسیج کارت دعوت فرستاده،   تا از اینان تصویر «قدرقدرت» ارائه دهد.  این است دلیل انتشار هذیانات سردار نقدی در «فارص نیوض»،   مورخ 24 آبانماه سالجاری.   ایشان با افزودن واژة «مطلقاً» به نفس‌کش‌طلبی‌های امام دجال‌شان که همچون یاوه‌پردازی دیگر مقامات جمکران در طویلة مک‌کارتی تنظیم شده و می‌شود،   به زبان بی‌زبانی از دعوت یانکی‌ها برای شرکت در یک جنگ نمایشی استقبال کرده ‌و می‌گویند،   ناوگان پنجم آمریکا در بحرین و نیروی زمینی‌ و هوائی‌اش در کویت و قطر در محاصرة «مجاهدان امت اسلامی» است،  که برای نابودی آمریکا دقیقه شماری می‌کنند:         

«[...] پاسخ آمریکا در صورت حمله جمهوری اسلامی التماس برای مذاکره خواهد بود [...] 30 سال پیش [...] امام راحل [...] ما فرمود که آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند [...] و امروز [...] باید بگوئیم که آمریکا مطلقا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند[...]»

البته با توجه به انفجارهای اخیر تهران و تغییر موضع شیمون پرز «سردار» بی‌ربط هم نمی‌گویند.  ولی ایشان واقعیت را نادیده گرفته،  لاف می‌زنند.   نیازی نیست که بگوئیم گردوخاکی که «سردار» برای نبرد با ارباب به راه انداخته،   واکنشی است  به نتایج نشست گروه 4 پیرامون اسرائیل و فلسطین.   بله،   تصور کنید اسرائیل ناچار شود به اشغال لبنان و سوریه و فلسطین پایان دهد؛   آنوقت تکلیف حکومت کفن‌فروشان که همچون ارتش آدمخوار ناتو از جنگ و مرگ و تخریب تغذیه می‌کند چه خواهد شد؟   هیچ!  این حکومت جای‌اش در همان کانتینر فولادی است که یک دانشمند روس آن را طراحی کرده و در گزارش کشکی «آژانس»،   محل آزمایش‌های هسته‌ای حکومت جمکران معرفی شده بود.   

همچنانکه در وبلاگ «پارچین و پیتزا» به نقل از «پیک نت» گفتیم،  به ادعای سرداران «گمنام»،  کانتینر کذا محل «ر..دن» پاسدارهاست.    از شما چه پنهان،   سردار «تهرانی مقدم» و دیگر «شهدای» انفجار اخیر نیز پس از صرف پیتزاهای «هرمن کین»،   از همین کانتینر به عنوان «مبال» استفاده می‌کردند؛  که از قضای روزگار پیتزای تولید «آیپک» در شکم مجاهدان امت اسلام به سلاح کشتارجمعی تبدیل ‌شد.  این «رخداد»،  با توجه به اظهارات «نقدی» در باب ترس یانکی‌ها جای تعجب ندارد؛   این پیتزاها خیلی خطرناک است.

ناوگان پنجم و نیروی زمینی یانکی‌ها که هیچ؛   پسر محسن رضائی هم مانند تهرانی‌مقدم و همراهان قربانی همین پیتزاها شد.  از آنجا که «شهدای راه حق» پیش از رسیدن به کانتینر فولادی مرتکب عمل «تخلی» شده بودند به دلیل تشعشات اتمی تغوطات‌شان به شهادت رسیدند و شوخی هم در کار نیست!   اگر اشتباه نکرده باشیم،  در گزارش «آژانس»،  کانتینر فولادی کذا «محل آزمایش‌های هسته‌ای» نظام معرفی شده بود،   ولی  به ادعای سرداران،  کپسول مذکور در واقع «مبال» حضرات بوده.   از اینجا نتیجه می‌گیریم که ر...دن سرداران می‌باید با آزمایش هسته‌ای «نظام الهی» ارتباطی تنگاتنگ داشته باشد.   و با تکیه بر همین حقیقت الهی است که سردار نقدی جهت نبرد با آمریکا قیام کرده و مدعی می‌شوند،   علاوه بر ناوگان و نیروی زمینی آمریکا،  نیروی هوائی این کشور را نیز در قطر محاصره کرده‌ و کافی است «فرمان» نابودی آمریکا صادر شود:

«ناوگان پنجم آمریکا [...] و نیروی هوائی‌اش در قطر [...] در محاصرة  مجاهدان [...] هستند که در انتظار رسیدن فرمان نابودی آمریکا لحظه شماری می‌کنند[...]»

سردار!  شما کوتاه بیا!  ولی مگر می‌توان در «راه حسین» کوتاه آمد؟  به هیچ عنوان!  پس نیروی هوائی آمریکا در محاصرة سرداران است،‌ و  می‌باید بپذیریم که کفن‌فروش‌ها در اطراف قطر پایگاه‌های متعدد هوائی دارند!   ولی این مسائل در برابر «فرمان» هیچ اهمیتی ندارد!   چرا که این فرمان از طریق یک «سیم» به مجاهدان کذا می‌رسد؛   نه هر سیمی!   همان سیمی که حاخ‌علی،   یعنی مقام معظم را به «امام زمان» وصل کرده.   بله،   اگر نمی‌دانستید،  بدانید که به ادعای آخوند صدیقی،   قادر متعال یک سیم رابط دارد که با آن امام زمان را به خامنه‌ای وصل کرده.   سیم رابط چیست،  می‌دانید؟  سیمی است که یک طرف‌اش پریز دارد و طرف دیگرش دوشاخه!   

وقتی بخواهند یک دستگاه برقی را به فاصلة زیاد از پریز ثابت برق مورد استفاده قرار دهند از سیم رابط استفاده می‌کنند.  گویا طی کودتاهای ناکام ممدیونسکو و هیزاکسلنسی،   «سایمون گاس» لازم آمده رهبر قلعة حیوانات به  «عین» دوازدهم وصل شوند تا آنحضرت باطری مقام معظم را «شارژ» کنند.  در نتیجه خداوند بخشنده «حاخ» را با سیم به امام‌زمان وصل فرموده و به احتمال زیاد صدیقی نیز در محل حضور داشته چرا که از جزئیات امر خیلی خوب آگاه است.   صدیقی می‌گوید،   طی آشوب‌های دانشگاه و کودتای میرحسین،   خامنه‌ای به امام زمان وصل شد و «آتش» را خاموش کرد:       

«[...] حضرت‌آقا [...] در فتنة 18 تیر و فتنة 88 با اتصال به امام زمان و سیمی که از مقام معظم رهبری به ایشان وصل شد آنچنان بر جامعه تأثیر گذاشت که [...] رعب و وحشت در دل فتنه‌گران انداخت و آتش را خاموش کرد [...]»

اینم آتش‌نشان برقی؛   به این می‌گویند «پیشرفت!»   فقط معلوم نیست «اتصال» مقام معظم به امام غایب چگونه صورت گرفته،   آقا امام زمان دوشاخه‌شان را به پریز رهبر زده‌اند یا رهبر قلاب انداخته؟   صدیقی که در اینمورد هیچ توضیح نداده!   سایت «روز» هم به این مهم اشاره نکرده و سایت فارسی نووستی،   مورخ 23 آبان‌ماه سالجاری به بازتاب مطلب «روز» پیرامون بادمجان دور قاب‌چینی صدیقی اکتفا کرده. 

باری،  آخوند صدیقی در ادامة ردیف کردن بادمجان‌های کذا،   از «فضای طبیعی» مجلس خبرگان،   هنگام «انتخاب» خامنه‌ای به عنوان جانشین خمینی،  و از حمایت «مردم» و «حمایت الهی» از «ولایت» برای‌مان قصه‌ها دارد:

«[...] ولایت مقام معظم [...] در یک فضای کاملاً طبیعی در مجلس خبرگان رخ داد و ایشان، رهبر انقلاب شدند [...]  مردم ثابت کردند در بحث ولایتمداری تا پای جان ایستاده‌اند و خدا هم حافظ این ولایت است[...]»

مسلم است!  ر..دن هم عملی است کاملاً طبیعی!  از اینرو  در کشورهای مسلمان‌نشین،  به ویژه در ایران،   لازم است بنیادهای سیاسی «طبیعی» و فاقد چارچوب منطقی و انسانی باشد،  چرا که استعمار می‌تواند با تکیه بر این «طبیعت‌گرائی»،  توحشی بی‌حد و مرز بر انسان‌ها تحمیل کند.    اما بیانیه نویس ساواک آنهنگام که این علوفه را برای نشخوار در اختیار آخوند صدیقی قرار می‌داد نمی‌دانست که به فاصلة 48 ساعت،   «شیمون پرز» نیز همچون امام راحل ناچار به سرکشیدن جام زهرمار خواهد شد!   

امروز،  24 نوامبر 2011 میلادی،   شیمون پرز،   رئیس جمهور اسرائیل ناچار شد اظهارات جنگ‌طلبانه‌ اخیرش را پس گرفته،   از تهاجم نظامی به ایران شدیداً انتقاد کند!  دلیل هم اینکه ممکن بود دست‌های الهی انفجارهای اخیر تهران را به حساب اسرائیل بنویسد،   بعد هم چند موشک به تل‌آویو شلیک کنند و بگویند کار کار حکومت مرده‌‌شویان بوده.   برای گریز از این تبادل موشکی از نوع سوم بود که «شمعون» با نوشیدن جام زهرمار تغییر موضع داد.    از 18 ژوئیه سال 1988،   روزی که اربابان حکومت اسلامی ناچار شدند از زبان آن وحشی بیابانی آتش‌بس را بپذیرند،   23 سال می‌گذرد،   اما از یاوه‌گوئی‌های صدیقی و اظهارات ابلهانة اهود باراک یک‌روز بیشتر نگذشته.    

حال که به «اهود باراک» رسیدیم،  نگاهی بیاندازیم به سوگواری وزیر دفاع اسرائیل برای سرلشکر «شهید» تهرانی مقدم!   بله،   ابراز خرسندی ابلهانة اهود باراک از مرگ «سردار»،  مانند بد و بیراه گفتن سرکوزی و اوباما به نتان‌یاهو کشکی بود.   به گزارش فرانس‌پرس،  مورخ 15 نوامبر سالجاری،   امروز نیکولا سرکوزی به مناسبت درگذشت پدر همسر نتانیاهو یک نامة سرشار از مهر و محبت برای «بنیامین» فرستاد.   سرکوزی در واقع با ارسال پیام شخصی برای نخست‌وزیر اسرائیل،   تلویحاً «حرف‌اش»‌ را هم پس گرفت؛   البته اگر اصلاً حرفی زده باشد!   

همچنانکه پیشتر هم گفتیم «منبع» موثق افشاگری‌ پیرامون «میکروفن‌های باز» از جمله اسرائیل‌پرستان اسلام نوازی است که پیشتر در «لوموند» قلم می‌زد،  و در «آرته»،   شبکة تلویزیون مشترک «آلمان ـ فرانسه» نیز مجری برنامه بود؛   شاید هنوز هم باشد!   در هر حال،   مدت‌هاست که از  دیدار جمال بی‌مثال‌شان «محروم» هستیم،   و با توجه به جنجال پیرامون قتل‌های زنجیره‌ای کباب فروش‌های ترک‌تبار در «مرکل‌آباد»،  ممکن است «آرته» نیز متحمل «چنج» شود و آنحضرت را یا اخراج کنند،  یا به ریاست شبکة مذکور بگمارند؛   بستگی دارد به مسیر «چنج!»   حال که به کباب و کبابی رسیدیم بد نیست پیوند پنهان فاشیسم را با «کباب‌ستیزی» هم بررسی کنیم.

دشمنی با کباب،  همچون فاشیسم،  از خاک پاک ایتالیا سرچشمه می‌گیرد.   چندی پیش شهردار یکی از ولایات ایتالیا کباب‌فروشی در منطقة توریستی «چیتادلا» را ممنوع کرد.  ایشان که از فاشیست‌های حزب جدائی‌طلب «اتحاد شمال» و متحد برلوسکنی هستند،  فرموده‌اند،   «بوی کباب با ارزش‌های ما همخوانی ندارد!»   به گزارش فیگارو،   مورخ 5 اوت 2011 ،   این شهردار «متعهد» و «مکتبی» به خبرنگاران گفته،   «کباب با آداب و رسوم ما ارتباطی ندارد و هر کس می‌خواهد کباب درست کند،  در خانة خودش درست کند و...»  و خلاصه فکر نکنید پشتیبانی غرب از جفتک‌پرانی آخوندها حدومرز می‌شناسد؛   حکومت جمکران،   بدون برخورداری از حمایت «نظامی ـ تبلیغاتی» غرب یک ثانیه هم نمی‌تواند سر پا بماند.   اسلام‌نوازی پنهان فاشیست‌های غرب که به صورت واژگونه،   و در قالب اسلام‌ستیزی بروز می‌کند،   برای حکومت کفن‌فروشان و چپ‌نمایان مدعی مخالفت با این حکومت خوراک تبلیغاتی مناسبی فراهم ‌آورده.   به عنوان نمونه،   اگر به مطلب شیوای «غین. طین» در سایت «اخبارروز»،   مورخ 6 نوامبر سالجاری بنگریم،  پروپاگاند آخوندهای چپ‌نما را به صراحت می‌بینیم.

«غین. طین» به بهانة انتقاد از تقاضای عاجزانة سیدطناز حکومت جمکران،   به بازتولید شعارهای ملایان پرداخته،  «دمکراسی» را «آمریکائی» می‌خواند.  وی پس از انتقاد آخوندی از دمکراسی،   در سنگر تل موهوم «برادران ستمدیده‌اش» در آمریکای لاتین و آفریقا نشسته،   در لجنزار سکون «نبرد با آمریکا» لنگر می‌اندازد!   وی در ادامه از جنبش موهوم سبز جدا شده،‌  خود را در کنار جنبش موهوم دیگری به نام «مردم» قرار می‌دهد،   تا بتواند همچون خمینی دجال،  به بهانة مخالفت با آمریکا،  دمکراسی و انسان‌محوری را نیز در مسیر منافع ایالات متحد نفی کند.   شعارهای انسان‌ستیز این یار مستضعفان جهان به مذاق پاسدار شریعتمداری چنان شیرین آمده که آن‌ها را برای گرم کردن تنور یخ زدة زندانیان ارسالی حکومت به فرنگ در کیهان منتشر کرده.   «غین. طین» خطاب به «الف.  نون» می‌نویسد ما با آمریکا دست نمی‌دهیم:

«[...] ما كمك آمريكا را نمي‌خواهيم،  هرگز نخواهيم خواست و ابا داريم از دست دادن با دست‌هاي آلوده به خونش [...]»

متن آخوندی اینحضرت را که نخ‌نما و متعلق است به دوران نوباوگی احسان طبری،  در اینجا بررسی نمی‌کنیم؛  مشتاقان پروپاگاند چپ‌نمایان حکومتی می‌توانند به خبر ويژة کیهان،  مورخ 7 نوامبر 2011 مراجعه فرمایند.   ما هم می‌رویم به سراغ سوگنامة اهود باراک برای سردار تهرانی مقدم که درکیهان،   مورخ 15 نوامبر سالجاری انتشار یافته.   سپاه پاسداران مشتری خوب قبیلة «ئوفر» بوده و هست.   اما وزیر دفاع اسرائیل،   پس از انتشار خبر مرگ «تهرانی مقدم»،  برای رد گم کردن می‌گوید،   «آخیش!  دلم خنک شد،  کاش باز هم از این‌ها کشته شوند.»   به قول مش‌قاسم،   «دروغ چرا»،   رسانه‌های اسرائیل و دیگر بوق‌های عموسام چنین ادعا می‌کنند.   در هر حال،   باعث خوشوقتی است که می‌بینیم،   «الهامات» روح‌الله خمینی و جانشین‌اش از اسرائیل سرچشمه گرفته و می‌گیرد.   

جونم براتون بگه،   «اهود باراک» براي «سردار سرلشكر شهيد حسن تهراني مقدم رزمنده گمنام،  و دانشمند بي‌نشان» مطلبی قلمی کرده که در بخش «يادداشت ميهمان» کیهان انتشار یافته.   نویسندة یادداشت کذا واژگان توحش و مرگ‌پرستی را بس ناشیانه به سرودة‌ فروغ فرخزاد و نثر سعدی تزریق کرده و این مجموعه را «بیانات امام خمینی» می‌خواند.   «بخش تزریقی» را درکروشه می‌گذاریم تا به «ظرافت طبع قلمزن» بهتر پی ببریم:       

«آه ياران همه سوي مرگ رفتند [و شهد شيرين و گواراي شهادت را كه اجر مجاهدت‌هاي مستدام آنان بود چشيده] و گمنام و سرافراز [مجذوب جمال جميل و عاشق و دلباخته حسن ازل شده و از جام محبت سرمست و از پيمانه الست بي‌خود شدند و از هر دو جهان رسته و چشم از اقاليم وجود بسته]  و به عز قدس جمال‌الله پيوستند [...]»

بله،  همانطور که ادعا می‌شود،   این «بیانات» خمینی است!    همان «رهبری» که قادر نبود دو جملة صحیح پشت سر هم ردیف کند.   البته «اقالیم وجود» حتماً از بیانات روح‌الله است؛   ایشان توی دهن «اقلیم وجود» زده و خودشان دولت تعیین کرده‌اند.   در هر حال،  با مطالعة   یادداشت کذا که در ماتم سردار تهرانی مقدم  قلمی شده اشک از چشم انسان سرازیر می‌شود،  البته از شدت  خنده.   گویا سردار از فضائل و کمالات قدیسین ‌برخوردار بوده‌ و «مهندسی فرهیخته» به شمار می‌رفته که توپخانة سپاه را پایه ریزی فرموده و «رئیس جمهور اتحاد شوروی» را به تحسین واداشته‌اند:       

«[...] مجسمة اخلاق خوش،   تقوي و ايثار و نماد باشكوه مردان [...] و از اصحاب برجستة علم و ايمان و عمل [...]  حسن تهراني مقدم پس از عمري مجاهدت [...] لبيك‌گويان قدم در ساحتي گذاشت كه مولايش امام حسين [...]  قافله سالار آن است[...] اين مهندس فرهيخته پس از شكست حصر آبادان [...] وارد عرصة سازماندهي ادوات جنگي براي عمليات‌هاي بعدي شد [...] حسن مديريت [...] ايشان باعث گرديد فرماندهي كل سپاه [...] مسئوليت فرماندهي توپخانة سپاه [...] را به اين انسان شجاع واگذار نمايد. [...] او در حقيقت بنيان‌گذار توپخانة قدرتمند اين نهاد مقدس گرديد [...] توپخانه‌اي كه در فتح دروازه هاي بصره چنان عمل كرد كه رئيس جمهور اتحاد شوروي در آن زمان با اعجاب بيان كرد كه:   نيروي زميني سپاه قدرتمندترين نيروي زميني در منطقه است[...]»

عبارت پرمغز و شیوای «مجسمة اخلاق خوش» باید از بیانات نغز حضرت امام باشد که به ادبیات «پربار» شریعتمداری وارد شده!   ولی اطمینان داریم «رئیس جمهور اتحاد شوروی» از شاهکارهای ممدیونسکو است که پیشتر ما را با «رئیس جمهور سوئد» نیز آشنا کرده بود!   تا آنجا که ما می‌دانیم اتحاد شوروی یک دبیرکل حزب کمونیست داشت،  و یک «صدر هیات رئیسه»،   تا امروز افتخار آشنائی با «رئیس جمهور اتحاد شوروی» را نداشتیم! 

البته اهمیتی ندارد؛  کاش این مقام سیاسی هر که بوده،   مقداری از اسناد محرمانة مذاکرات‌شان را با آمریکا در دسترس ما ملت می‌گذاشتند،   تا ما هم با «حسن مدیریت» انقلاب اسلامی،  یعنی توافق اتحاد شوروی با کودتای ارتش ناتو در ایران آشنا می‌شدیم!   در اینصورت اجماع جهانی پیرامون این بهتان تاریخی می‌توانست شکسته شود.  البته دیمیتری مدودف،  رئیس جمهور روسیه هم می‌تواند چنین کند.   ایشان به عنوان تزار «صاحب زمان» امکانات فراوان دارند.   از شر رئیس جمهور شوروی که خلاص شدیم،  امیدواریم امام زمان  هر چه زودتر دوشاخة «مقدس‌شان» را از پریز مقام معظم بیرون بکشند و با قطع آن سیم دل ما ملت را شاد کنند!  باشد که از شر کیهان و شریعتمداری نیز آسوده شویم.














...











Share