شنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۹۳

نفت و نشیمنگاه!



افسوس و صدافسوس!  گذشت آن روزها که در میعادهای پیروزی ارتش سرخ بر آلمان نازی،   شاهد پیشرفت‌های چشمگیر حکومت زال‌ممد در عرصة نظامی بودیم!  آن روزها  لشکریان اسلام پیت‌حلبی‌های مستعمل جهادسازندگی ملایان را رنگ و روغن می‌زدند،‌   روی بدنه‌اش هم یک مستطیل می‌کشیدند.   اگر پیشرفت‌ها «دینی» بود،   یعنی اگر پیت‌حلبی را قم و کاشان صادر کرده بودند،  ‌ رنگ مستطیل کذا «سبز» می‌شد،‌  و یک شمشیر و چند عنکبوت سیاه هم روی آن به جهاد با دشمنان مشغول می‌شد.   ولی اگر پیشرفت‌ها «بومی» بود،‌   یعنی پیت‌حلبی را از بازار تهران وارد کرده بودند،  ‌ مستطیل مذکور به هیبت پرچم ایران در می‌آمد.   پرچمی که بجای نشان «شیرو خورشید»،‌   به «اخ‌وتف» عموسام ـ  آرم خرچنگ ‌ـ  مزین شده بود و به «دشمن» دهن‌کجی می‌کرد.   ولی گذشت آنروزهای خوب و برای حکومت زال‌ممد،‌   جز جنازة‌ سیمین بهبهانی و گور روح‌الله خمینی پناهگاهی نماند!      

امروز،‌   همزمان با 71مین سالگرد نبرد کورسک ـ  23 اوت 1943 ـ‌   آنجلا مرکل،  ‌صدراعظم قدرقدرت کشور اشغال‌شدة‌ آلمان برای جمع‌آوری زباله‌های نئونازی ـ   برای رهبر اینان در کشور آلمان امامزاده ساخته‌اند ـ  راهی کی‌یف شد،   و حسن روحانی هم برای بازنشخوار مطالبات آتلانتیست‌ها و شعارهای میرحسین موسوی به جسد روح‌الله خمینی پناه برد!   بله،   این روزها سر گور خمینی برای روخوانی دیکته‌های سازمان سیا  ـ  لیسیدن نشمینگاه عموسام ـ  جای بسیار مناسبی است،‌   به یک دلیل روشن و واضح و مبرهن!   و آن اینکه هیچ انسانی در چنین مکانی حضور نمی‌یابد.   و هر کجا انسان نباشد،  ‌ «تروریست» از آزادی تمام و کمال برخوردار خواهد بود؛  ‌ اگر بمب نمی‌گذارد،  می‌تواند به شیوة‌ بی‌بی‌سی، با اسطوره‌سازی،   «قهرمان و دشمن» خلق کند و به روال معهود،  نشیمنگاه عموسام را نوازش دهد!   چرا که در سراسر رایش‌ستان،  ‌ لیسیدن ماتحت عموسام وظیفة‌ «دینی و بومی» موش‌های لجنزار مطلق‌گرائی است.   و اینروزها در آستانة نشست سران ناتو ـ  4 سپتامبر 2014 ـ   برادران این موش‌ها در کشور روسیه هم فعال شده‌اند!   بله،   «اولیگارک‌ها و روسیه‌‌پرستان» دست در دست یکدیگر برای سرکوب اجتماعی و اقتصادی خیز برداشته‌اند.

اولیگارک‌ها با کوفتن بر طبل «هراس از کمونیسم»،   در واقع از نئونازی‌های کی‌یف که متحدان عموسام‌اند حمایت می‌کنند؛   روسیه‌پرستان هم برای «اقتصاد دولتی» سینه چاک می‌دهند‌!   البته مسائل روسیه موضوع وبلاگ ما نیست،   وارد جزئیات نمی‌شویم.   فقط می‌گوئیم اگر کرملین نتواند در برابر فشار ایندو جناح سرکوبگر مقاومت کند،   نئونازی‌ها در کی‌یف تقویت می‌شوند،  و با توجه به اوضاع منطقه و به ویژه آنچه در ایالات متحد می‌گذرد ـ  باج‌گیری دولت از بانک‌ها و سرکوب پلیسی ـ  فاشیسم همچون سال‌های دهة 1930 تمام اروپا را فرا خواهد گرفت.    به این ترتیب،   ارتش ناتو خواهد توانست به آرزوی دیرین،   یعنی افزایش بودجه دست یابد!   بله تمام بحران‌ها برای همین افزایش بودجه‌ به راه افتاده!   و افزایش بودجة ناتو،‌   به معنای کاهش بودجة بهداشت، ‌ فرهنگ،  آموزش،‌  و ... و خلاصه به معنای افزایش فقر در کشورهای عضو ناتوست!    گسترش فقر نیز،   همانطور که می‌دانیم خشونت و ناامنی را گسترش می‌دهد و در این شرایط است که امکان سرکوب پلیسی توجیه شده و ابزار سرکوب از سوی محافل ذینفع «فراهم» می‌آید.   

آنچه در «فرگوسن» جریان دارد،   ‌برخلاف ادعای رسانه‌های نژادپرست بروکسل‌ستان چندان به «ارتکاب جرم» و «قانون‌شکنی» سیاه پوستان مربوط نمی‌شود!  محفل پاشنه‌آهنی‌ها به دلیل شکست استراتژی‌‌اش در مصر و سوریه به شدت تضعیف شده‌،   و در داخل مرزها نیز احساس خطر می‌کند و می‌خواهد از طریق سرکوب و ارعاب در داخل و خارج مرزها موقعیت «ممتاز» از دست رفته را به دست آورد.   این است دلیل مذاکرات دوجانبة «واشنگتن ـ‌ جمکران!»   این مذاکرات،  برخلاف ادعای حکومت زال‌ممد،   ‌هیچ ارتباطی به بحران هسته‌ای ندارد.   دلیل هم اینکه مذاکرات هسته‌ای «خصوصی» و دوجانبه نداریم،   این مذاکرات تحت نظارت اعضای شورای امنیت سازمان ملل در جریان است!   آنچه در «مذاکرات دوجانبه» دنبال می‌شود،  تلاش جهت پاسداری از توافق 8 اوت 1944 برای حفظ مونوپول شرکت‌های غربی بر منابع نفتی ایران است!   

در میعاد فرخندة 8 اوت 1944 بود که ‌لندن و واشنگتن برای «تقسیم منابع نفتی» به توافق رسیدند.  در نتیجه پس از تقاضای مسکو برای استخراج نفت شمال،   محمد مصدق،   نمایندة مجلس شورای ملی کشف کرد که نفت ایران «حق مسلم» لندن و واشنگتن است و اینچنین بود که طرح «منع اعطای امتیاز استخراج نفت» را به مجلس تقدیم کرد ـ   وبلاگ «رهبر و کلینکس!»  پیشتر در مورد خوش‌رقصی‌های فدائیان اسلام برای آتلانتیسم توضیح داده‌ایم،    وارد جزئیات نمی‌شویم فقط می‌گوئیم،  پس از امضاء تفاهم‌نامة نفتی ایران و روسیه مبنی بر معاملات پایاپای نفت و کالا ـ  صدای روسیه،  مورخ 6 اوت 2014 ـ  ‌ روسیه از سوی یانکی‌ها مورد تهدید قرار گرفت.  ‌ در فردای مذاکرات دو جانبة «جمکران ـ واشنگتن»،  کودتای کاخ سفید بر علیه دولت نوری المالکی با بمباران هوائی عراق آغاز شد ـ 8 اوت 2014 ـ  و نتیجه هم در برابر ماست:   افزایش خشونت و وحشی‌گری در اینکشور،  ‌ به موازات گسترش دامنة‌ توحش و حماقت و وقاحت شبکة تروریسم بین‌المللی یعنی حکومت زال‌ممد و اربابان آتلانتیست‌اش.   

این شبکة‌ جنایتکار می‌پندارد با نکوهش «تکفیری و سلفی و داعش» و غیره،   خواهد توانست چهرة‌ کریه خود را با صورتک «ضدتروریست» بپوشاند و از خود تصویر دلپذیر ارائه دهد!   و فراموش نکنیم که مهم‌ترین بوق این شبکه،‌  همان عجوزة 90 ساله ـ  بی‌بی‌سی ـ  است،   که خیلی خیلی مودب و با نزاکت و باشعور و خردمند است،‌  و از اینرو هیچکس را تروریست نمی‌خواند،  ‌چرا؟ چون به ادعای بوق وزارت امور خارجه «ان‌‌گلستان» که مدعی «غیرجانبداری» است،‌  ‌ تروریست‌ها وقتی دولت تشکیل دهند،   دیگر تروریست به شمار نمی‌آیند!   

بنگاه خبرسازی بریتانیا ابتدا می‌گوید،   «تروریسم» مفهوم مشخصی ندارد،‌  و بسیاری دولت‌ها مخالفان‌شان را تروریست می‌خوانند تا آن‌ها را سرکوب کنند،‌   حال آنکه مخالفان مذکور   خود را تشکل آزادی‌بخش می‌دانند!   در ادامة این کلی‌گوئی یک نمونه هم از شاه ایران ارائه می‌دهد و به شیوة شارلاتان‌ها از جزء به کل می‌رسد،  ‌ و نهایت امر با ارائه دو نمونة ‌دیگر ـ ارتش آزادی‌بخش ایرلند و نلسون ماندلا ـ   ادعا می‌کند این تروریست‌ها وقتی دولت تشکیل دادند،   دیگر تروریست به شمار نمی‌آیند.   در نتیجه حکومت ملایان جمکران هم تروریست نیست،  چرا که آمریکا می‌خواهد برای مقابله با دولت اسلامی در عراق با این حکومت همکاری کند:

«[...] تروریسم مفهومی بسیار پیچیده و احساسات برانگیز است که همواره جنبه‌های سیاسی هم دارد[...] یک نمونه بارز دیگر نلسون ماندلا است [...] ‌از دیدگاه مردم جهان او قهرمان آزادی بود.   یا آمریکا همیشه جمهوری اسلامی را بزرگترین دولت حامی تروریسم در دنیا معرفی کرده ولی الان می‌خواهد برای مقابله با گروه دولت اسلامی در عراق با ایران همکاری کند[...]»
منبع: بی‌بی‌سی،  مورخ 22 اوت 2014
 
بله،  از آنجا که آمریکا می‌خواهد در عراق با حکومت زال‌ممد همکاری کند، ‌ دیگر این حکومت تروریست نمی‌باید به حساب آید!   پس در قاموس بی‌بی‌سی،‌ کشتار و سرکوب ملت ایران،  و نهایت امر به زیر پای گذاردن مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر،  دلیلی بر تروریست بودن حکومت جمکران نیست،‌   چرا که عموسام قصد  همکاری با این حکومت را دارد!   مطلب بی‌بی‌سی شاید خیلی خیلی عمیق و پرمغز و نغز جلوه کند،‌   ولی این شیوة «عادی‌سازی» تروریسم را در دانشگاه‌های آمریکای شمالی «تدریس» می‌کنند!   همین مزخرفات را به خورد دانشجویان می‌دهند و به آنان تفهیم می‌کنند که خشونت‌طلبی و روابط یک‌سویه  ـ  غیرحقوقی ـ  می‌تواند موجه و مقبول هم باشد!   در نتیجه،   زمانی که لندن و واشنگتن مزدور مسلح به تونس و سوریه اعزام می‌کنند تا «انقلاب» به راه اندازند،    افکار عمومی مثل گاو سربریده به این عملیات خیره می‌ماند،‌  و این جنایتکاران را «آزادیخواه» به ‌شمار می‌آورد!   

بی‌بی‌سی هم هرگز آنان را تروریست نخواهد خواند،   چرا که واژة تروریست را «جانبدار» و ارزشی ارزیابی کرده!  حال آنکه «تروریسم»،   بنابرتعریف،  خود واژه‌ای است «جانبدار!»  و به همین دلیل نیز تروریسم از منظر حقوقی محکوم است.   روشن‌تر بگوئیم، ‌ هر فرد یا گروهی که خارج از چارچوب «حقوقی» ـ   مقصود مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر است ـ  سلاح به دست می‌گیرد،  تروریست شمرده می‌شود!    تعارف و مجامله هم اگر دارد،   برای آن‌هائی است که از پایه و اساس هیچ تضادی با تروریسم نداشته و ندارند و همچون بی‌بی‌سی و هم‌سنگران‌اش هیاهوی مبارزه برای حقوق‌بشر را ابزاری جهت تاراج ملت‌ها کرده‌اند.

به عنوان نمونه،  فدائیان اسلام که در راه «ارزش‌های الهی» دست به سرکوب و کشتار می‌زنند،   یا نئونازی‌های کی‌یف که با هدف «پاک‌سازی» مناطق جنوب و شرق اوکراین از اقلیت روس‌زبان عربدة‌ مبارزه با‌ ‌تروریسم سر داده‌اند،  و ... و دولت اسرائیل و گروه حماس که علیرغم تعهد به آتش‌بس،‌  با حمایت لندن و واشنگتن‌ نبرد را از سرگرفته‌اند، ‌  همچون حامیان غربی‌شان «تروریست» شمرده می‌شوند.   چه بی‌بی‌سی بخواهد،‌  چه نخواهد،‌  تروریسم یعنی «نفی روابط حقوقی!»   نیازی نیست که بگوئیم روابط حقوقی «انسان‌محور» است و با روابط سنتی در تضاد آشکار قرار می‌گیرد.   در نتیجه،   زمانیکه مقامات جمکران،  و به ویژه شخص حسن فوتبال بر طبل «ارزش‌های الهی» می‌کوبند،  ‌ همچون دستگاه هیتلر،‌ آشکارا از «تروریسم» و یکجانبه‌گرائی دفاع می‌کنند.   به عبارت دیگر «تروریسم نسبی» که بی‌بی‌سی از لیفة‌‌تنبان مسئولان فاشیست‌ و سانسورچی‌اش بیرون کشیده همچون «جمهوری اسلامی» یک عبارت پوچ و بی‌معناست که از طریق مخدوش کردن مرز دو مفهوم متضاد ـ   ترکیب دو واژة متناقض ـ   به دست آمده!  

خلاصه،   بوق وزارت امور خارجه بریتانیا می‌کوشد به مخاطب بباوراند که جنایت با تروریسم تفاوت دارد!   چرا که ممکن است جنایتکار الزاماً تروریست نباشد،‌   ولی در این گیرودار شارلاتانیسم،  بی‌بی‌سی فراموش می‌کند که بگوید عکس این مطلب صادق نیست و تروریست در هر حال جنایتکار است!   اینهم از فراموشی‌های مصلحتی است که مانند بمب‌گزاری و دروغ‌پردازی «وظیفه» به شمار می‌آید‌:

«[...] بی‌بی‌سی وظیفه خود را در این می‌داند که اگر گروهی جنایت هولناکی مرتکب شده آن را [...] به طور کامل و مسئولانه گزارش دهد ولی قضاوت ارزشی را به مخاطبان خود واگذار کند.  کار ما موقعی اشکال خواهد داشت که جنایات تروریستی را منعکس نکنیم[...]»
همان منبع

بدنیست بدانیم که سکوت بی‌بی‌سی و شرکاء در برابر سقوط هواپیمای مالزیاایرلاینز ـ 17 ژوئیه 2014 ـ   هم در چارچوب همین «وظیفه» است که ‌توجیه می‌شود!   بله،   دولت هلند پس از چند هفته فس‌فس و مس‌مس،   بالاخره تصمیم گرفت فقط بخشی از محتوی جعبة سیاه هواپیما را منتشر کند!   به این ترتیب معلوم شد،‌  جنایتکارانی که این هواپیما را سرنگون کرده‌اند سر در آخور آتلانتیسم دارند!   چرا که اگر محتوی جعبة سیاه به زیان روسیه می‌بود،‌ مسلماً وق‌وق ساهاب‌های ناتو همچون چاقوکش‌های جمکران «احساس وظیفه» کرده،    از این جنایت هولناک گزارش «مسئولانه» به خورد مخاطبان می‌دادند،   و به قول خودشان «صفت جهت‌دار» هم به کار نمی‌بردند: 

«[...‌]ما تنها تأکید داریم که از داوری ارزشی پرهیز کنیم.   ما اگر جنایتی را گزارش کنیم، کار گزارشگری ما به عنوان یک رسانه انجام شده و دیگر لازم نیست که برای مرتکبان جنایت صفت‌های جهت‌دار خاصی استفاده کنیم[...]»   
همان منبع

باری یکی از فواید سفسطه این است که دست شارلاتان را نهایت امر رو می‌کند!  به عنوان نمونه،   شایعه‌پراکنی در مورد سقوط هواپیمای مالزیاایرلاینز و انتساب این جنایت به شخص پوتین و مخالفان دولت نئونازی کی‌یف ‌ثابت می‌کند که بی‌بی‌سی نیز همچون دولت تروریست جمکران در جایگاه قضاوت ارزشی نشسته،‌   جانبدار است و اسطوره می‌سازد و دروغ می‌بافد!   با این تفاوت که بوق وزارت امورخارجه بریتانیا برای پروپاگاند خود از تبلیغات سازمان سیا که در دانشگاه‌های ینگه‌دنیا تدریس  می‌شود الگوبرداری می‌کند،  ‌‌حال آنکه الگوی دولت مفلوک جمکران انشاء دبستانی «بیانیه‌نویس» ساواک است.

بیانیه‌نویس ساواک مانند روشنفکران رسانه‌ای غرب با سیلاب هر کلمه‌ای که به زبان می‌آورد،   نشمینگاه عموسام را «غبار روبی» می‌کند!   و از آنجا که کار نیکوکردن  از پرکردن است،  ‌این حضرات وقتی دهان‌شان را برای غبارروبی باز می‌کنند،  «کپل عموسام» مانند جای مهرنماز روی زبان‌شان دیده می‌شود:
            
«[...] هفته دولت با زیارت مرقد امام و شهدای دیگر در این قطعه از زمین که زمین مقدسی است شروع می‌شود[...] ما هر سال شروع کارمان را با بیعت مجدد با آرمان‌های امام راحلمان آغاز می‌کنیم[...] امام شخصیتی بود که دولت مدرن اسلامی را تأسیس کرد[...] امام تعادل را به ما یاد دادند و گفتند از افراط جنود،  تحجر و خرافه بپرهیزید[...]  امام به ما یاد داد که از تفریط اباهه‌گری و غرب‌گرایی فاصله بگیریم[...] امام به ما گفتند [...] میزان رای مردم است. ضمن این‌که ایشان اساس را فرمان خدا و قانون اساسی دانستند[...] امام به ما شجاعت و شهامت را آموخت[...] امام قانون‌گرایی و اخلاق‌مداری را به ما آموخت[...]»
منبع:  ایسنا،‌  مورخ 23 اوت 2014 ، کد خبر: 93060100071   

بله بچه‌های خوب!  بابا نان داد؛  مامان آب داد؛‌   امام هم دولت مدرن اسلامی تاسیس کرد!   و گفت با جوجه مرغکی هشیار،‌ که ز پهلوی من مرو به کنار،   غربگرائی مکن؛  چرا که فریدون رئیس‌جمهور است؛‌  ‌ عزیز کودکان است!  ‌ توانا بود،   هرکه نادان بود،  به مالش،‌ عموسام برنا بود،‌   میزان رای مردم است؛   و نیسان هم مونتاژ مردم است!   و امام قانون‌گرائی و اخلاق‌مداری به ما آموخت؛   ما هم دلار‌گرائی و شلاق‌مداری را به شما می‌آموزیم،   برو قوادی و کلاشی آموز،  که ایزد در بیابانت دهد گاز!


دوشنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۹۳

چماقداران هنر!




حامیان تروریسم در لندن و واشنگتن شکم‌شان را حسابی برای دخالت نظامی روسیه در اوکراین صابون زده بودند،   ولی معلوم نیست چه پیش آمد که ناچار شدند تعطیلات‌ تابستانی‌شان را «نیمه کاره» رها کرده،   آنجلا مرکل را مأمور جمع‌آوری زباله در اوکراین کنند!   در این چشم‌انداز،   سفر غیرمنتظرة‌ «فیلیپ دو ویلیه» به شبه‌جزیرة کریمه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار می‌شود.  از قضای روزگار همزمان با مسافرت دوویلیه،  خبر «موثق» بی‌بی‌سی پیرامون نابودی یک ستون زرهی ارتش روسیه در اوکراین نیز منتشر شد؛   و این دروغ بزرگ بلافاصله مورد تأئید وزارت امورخارجه بریتانیا و فوگ‌راسموسن،  دبیرکل ناتو قرار گرفت!   در پی دروغ‌پراکنی بی‌بی‌سی،  راسموسن از «ایسلند» زبان به تهدید روسیه گشود،‌  و تأکید کرد که «ناتو» از تمامیت ارضی اوکراین دفاع خواهد کرد!    سپس وزارت امور خارجه بریتانیا هم سفیر روسیه را برای توضیح در مورد شایعة کذا احضار نمود!

بدانید و آگاه باشید که اوکراین نیز مانند دیگر کشورهای جهان تحت قیمومت بریتانیا است. چرا که بریتانیا،  همچون محمدصاد و حکومت زال‌ممد و سازمان‌های القاعده و داعش و غیره برای خود «مأموریت جهانی» قائل است؛   خود را «برتر» و «برحق» می‌انگارد،   و به همین دلیل تمام تلاش خود را به کار گرفته و می‌گیرد تا روابط اسطوره‌ای  یک‌سویه و جانبدار را با نگرش حقوقی شورای امنیت سازمان ملل در ترادف قرار دهد،   و آخرالامر از تروریسم هم «تصویر دلپذیر» ارائه کند:

«[...] اساس تحریم‌های یک جانبه و چندجانبه‌ای که بعدا آمریکا، کانادا،  بریتانیا و اتحادیه اروپا علیه ایران تصویب کردند،   قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل بوده است[...]»
منبع:  بی‌بی‌سی،  مورخ 18 اوت 2014     

با این ادعای پوچ،   بی‌بی‌سی به مخاطب القاء می‌کند که تحریم‌های غیرقانونی آمریکا و چوبداران متمدن‌اش ـ  کانادا و اتحادیه اروپا ـ‌  بر علیه ملت ایران پایة «حقوقی» داشته!   حال آنکه با تکیه بر قطعنامة «حقوقی» شورای امنیت،   نمی‌توان حکم «غیرحقوقی» صادر کرد!   از این گذشته،   قطعنامة شورای امنیت با هدف ممانعت از تجهیز حکومت تروریست جمکران به سلاح اتمی صادر شده،   در صورتی که اعمال تحریم‌های یکجانبة‌ غرب در تقابل با قطعنامه‌های شورای امنیت،‌   و با هدف تقویت حکومت ملایان و اعمال فشار بر ملت ایران تنظیم شده.   هر چند،  مخدوش کردن مرز مفاهیم متضاد شیوة ‌شناخته شده‌ای است،    بوق وزارت امور خارجة بریتانیا،  ‌طبق معمول مخاطب را ابله انگاشته و در زمینة توحش و حماقت تا آنجا که توانسته‌ «پیش» ‌رانده!   به عنوان نمونه،   مخالفت رسمی پاپ با «یکجانبه‌گرائی» آمریکا در عراق،   و تأکید وی بر تصمیمات شورای امنیت ـ  فرانس پرس،  ‌مورخ 18 اوت 2014 ـ   به اطلاع بی‌بی‌سی نرسیده!  

ولی خوب بی‌بی‌سی در این عرصة‌ توحش از همراهی و همگامی وغ‌وغ‌ساهاب‌های جمکرانی در داخل و خارج مرزها برخوردار می‌شود.   وظیفة‌ اینان،   گذشته از تزریق اسطوره به تاریخ، و نشخوار گذشته،    برخورد «جانبدار» با حق انتخاب آزاد و آزادی بیان انسان،   از طریق نشستن در جایگاه «قضاوت ارزشی» است.   دقیقاً همان شیوه‌ای که تشکل‌های تروریست به کار می‌برند.   به عنوان نمونه،   به گزارش سایت نووستی،  مورخ 18 اوت 2014 ،  ‌«داعش» تدریس شیمی و فلسفه را در مدارس «ممنوع» کرده!    پیام نور هم که یکی از مراکز گسترش حماقت و خشونت است و حکومت زال‌ممد آن را «دانشگاه» نامیده،  ‌ «موسیقی» را با اعتیاد به مواد مخدر در ترادف یافته و می‌خواهد برای «رهائی از اعتیاد به موسیقی»،   همایش علمی برپا کند:

«[...]‌‌آسیب‌شناسی از دیدگاه قرآن و عترت،  روانشناسی،  جامعه شناسی،  فلسفی و پزشکی [...] اعتیاد به موسیقی و روش‌های ترک آن ، برنامه‌های دشمنان در ترویج غنا و موسیقی، سیره علما در مواجهه با غنا و موسیقی و غفلت‌های فرهنگی در ترویج غنا و موسیقی در جامعه از جمله محورهای اصلی این همایش است[...] همایش ملی آسیب‌های غنا و موسیقی اول آبان ماه امسال در دانشگاه پیام نور واحد گز استان اصفهان برگزار می‌شود[...]»
منبع:  ایریب،  ‌مورخ 18 اوت2014

همچنانکه می‌بینیم تمایل افراد به هنر با «گناه» ترادف یافته.  جالب اینکه،   تداوم این وحشی‌گری‌ها را در «گویانیوز»،  سایت برونمرزی ولایت‌فقیه می‌توان به صراحت مشاهده کرد.    از آنجمله است تقدس یافتن آخوند سیستانی،   ورود «آدم و حوا»،  ‌پرسوناژهای موهوم اسطوره‌های سامی به تاریخ،   و اثبات دینداری ایرانیان از زمان آدم وحوا و ... و از همه مهم‌تر تقدس یافتن بهاءالدین خرمشاهی است که گویا یک طنزنویس جرأت کرده و به ساحت مقدس ایشان جسارت نموده:

«[...] من طنز پوريا عالمی را از آن جهت نپسنديدم چون که با ديد منفی به حافظ پژوهی استاد خرمشاهی نگريسته بود.   ايشان يکی از برجسته‌ترين حافظ پژوهان دوران ما هستند[...]»
منبع:  گویانیوز،  مورخ 18 اوت 2014

بله،   چماقداری و تروریسم دقیقاً از همینجا آغاز می‌شود،  از جائی که «طنز» با «توهین» در ترادف قرار می‌گیرد.   خدمت نویسندة سطور فوق بگوئیم،  تروریسم به عنوان عرصة «ابتذال و تقدس‌»، ‌ در هر حال زبان «طنز» را برنمی‌تابد،  چرا که طنز دقیقاً همچون استدلال حقوقی،  ولی به صورت متفاوت «تناقض و عدم انسجام» رفتار فرد را نشان می‌دهد،   و «برتری» را به چالش می‌کشاند.   فردی که استدلال می‌کند،   از اطاعت و بندگی و عرصة‌ سنتی «ارباب ـ رعیتی» فاصله می‌گیرد،   و فردی که به طنز متوسل می‌شود،‌  اقتدار «ارباب» را متزلزل می‌نماید و  عدم انسجام او را نمایان می‌کند.  در نتیجه،   جماعت چماقدار که خارج از عرصة‌ واقعیت ـ‌  زمان و مکان ـ  قرار گرفته و در لجنزار پندواندرز و نصایح «پدر» شناورند، ‌‌ با  استدلال ـ  حقوقی و علمی ـ  و به ویژه با طنز سر ستیزه خواهند داشت.   اینان می‌کوشند ستیز ابلهانه خود را «توجیه» هم بنمایند.  اینبار حافظ‌شناسی فرضی خرمشاهی ابزار توجیه چماقداری شده.   بله گویا خرمشاهی «برجسته‌ترین» حافظ‌پژوه است!   ولی در کمال تأسف چنین ادعائی صحت ندارد!   خرمشاهی،   همچون آخوند،  «حافظ» را به ابزار «تبلیغ اسلام» در تقابل با نگرش لائیک تبدیل کرده.     
                               
به عنوان نمونه،   نگاهی داشته باشیم به پوچ‌پردازی بهاءالدین خرمشاهی،  در رد قرائت احسان طبری از حافظ:

«[...] جوهر و ماهیت حافظ هر چه باشد،  دینی و دین‌دارانه است [...] در ازای هر یک بیتی که ظاهراً در تأویل یا انکار معاد جسمانی است دست کم پنج شش بیت در اثبات همان معاد و معاد روحانی و حقیقت و حقانیت عوالم اخروی و مینوی از او در دست است[...]»
منبع:‌  «ذهن و زبان حافظ»،  نشرنو،   چاپ اول، 1361

به این ترتیب باید بپذیریم که هر که از دین بگوید،   «متدین» و دیندار نیز هست.   در نتیجه،   اسلام شناسان مسیحی و یهودی هم که از اسلام و قرآن می‌گویند و می‌نویسند،  مسلمان و دیندار به شمار می‌آیند!   و بر همین اساس بی‌پایه هر آنچه دینی و دیندارانه است،   اسلامی خواهد شد.  گویا در قاموس خرمشاهی،‌  خارج از اسلام، ‌ دین و دینداری و معاد،  هیچ وجود ندارد که اینچنین دین و حقیقت و حقانیت و «عوالم اخروی» را به هم چسبانده و همه را به یک حافظ «دیندار» نسبت داده‌.

حال آنکه اگر حافظ «مسلمان» بوده،   دلیل بر اسلامی بودن و متدین بودنش،  حداقل در معنائی که امروز در کشورمان از طریق حکومت اسلامی باب شده،  ‌ در دست نیست.  حافظ مسلمان بوده،  چرا که،  همچون میلیون‌ها ایرانی دیگر مسلمان زاده بوده و بس!   تا آنجا که ما می‌دانیم،   فردی به نام شمس‌الدین محمد حافظ با آغوش باز به اسلام نگرویده!   چنین فردی اگر معاد «روحانی» را مطرح می‌کند،  بر طریق سهروردی و زرتشت پای می‌گذارد،  و اگر از معاد می‌گوید،‌   فقط در سروده‌های‌اش از معاد گفته.   هیچکس نمی‌تواند ادعا کند که اشعار حافظ بازتاب «اعتقادات» دینی اوست!   اشعار حافظ،  مولوی و دیگر عرفا،  «توضیح‌المسائل» نیست!   اگر حافظ بالاجبار مانند اکثر ایرانیان مسلمان بوده،   شعر او نمی‌تواند دلیلی بر متدین بودن‌اش باشد.

حافظ،  شاعری ایرانی بوده،  که با قران نیز به عنوان ادبیات رایج «الهی» آشنائی داشته.   عرفان حافظ همچون عرفان سهروردی و مولوی و دیگران از خرد ایران باستان و تفکر زرتشت و تاریخ ایران نشأت گرفته.   و همین کافیست که بر متدین بودن عرفا و به طریق اولی بر اسلامی بودن آنان خط بطلان کشد.   چرا که،   دین به عنوان بنیاد اجتماعی در تخالف با هرگونه فردیت و در نتیجه در تعارض با عرفان قرار می‌گیرد.  دین،  زبان جمع است،  ولی زبان عارف،   «زبان جمع» نیست.   ‌هر چند،  خارج از همة مرزها و چارچوب‌ها،   از گفتمان والای دوران خویش،‌   و از جمله گفتمان فقها،  عارف نیز واژگان را بستاند.  

اگر عارف در جامعه مسلمان می‌زید،   گفتمان اسلام در کلام او خواه‌ناخواه پدیدار خواهد شد.   اما این به آن معنا نیست که عارف «تعهد به اسلام» دارد.   هیچ عارفی از فقه و شریعت و روحانیت تجلیل نکرده.   و هیچ عارفی از فیلسوف تجلیل نکرده.   هیچ عارفی «عقلانیت» را نپذیرفته.   عرفان عقل‌ستیز نیست ولی عقل را از بیان آنچه می‌گوید ناتوان می‌داند:

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سر گردانند.

انتساب عرفا به دین،   دو دلیل می‌تواند داشته باشد.   عدم شناخت از پدیدة‌ عرفان،   و یا‌ طمع روحانیت ریاکار جهت تحت انقیاد در آوردن و تحریف پدیده‌ای که نفی روحانیت در آن مستتر است.   به همین دلیل در کشور استعمارزدة ایران سعی بر این است که علی،  امام اول شیعیان را «بزرگ‌ترین نمایندة عرفان اسلامی و عالم به معانی و اسرار باطنی قرآن» معرفی کنند!   و این ادعای مضحک را یکی دیگر از اسلام‌شناسان «مید. این.  یو. اس»،  «حسین نصر» در کتاب «سه حکیم مسلمان» مطرح کرده!

این فریب در ایران شیوة رایج شده.  و روحانیت شیعه،   مولوی را که شیعی مذهب نبود و شیعیان را به سخره هم گرفته،   به ابزار سیاست و حاکمیت خود تبدیل کرده!   یادمان نرفته،‌  چگونه در گیرودار سرکوب و کشتار حکومت اسلامی،   توجیه‌گران سرکوب،   در رسانه‌ها به تفسیر «مثنوی معنوی» مشغول بودند.   توگوئی مولوی هم از مقلدان امام دجال‌شان بوده. همان امامی که هم «رهبر انقلاب» بود،   هم توضیح‌المسائل‌اش شهرة آفاق،   و هم‌ ادعای عرفان‌اش گوش فلک را کر می‌کرد!    ولی با تبلیغات رسانه‌ای و هو و جنجال بی‌بی‌سی عارف «خلق» نمی‌شود،  حافظ‌شناسی هم با ادعای پوچ به دست نمی‌آید.   خرمشاهی حافظ را به شریعت و فقه شیعی‌مسلکی پیوند داده!   و برای انجام این امر،   از هیچ بندبازی کلامی و تناقض‌گوئی ابائی نداشته،   تا جائی که بر تکثر حقیقت هم تأکید کرده،   و وحدت و وحدانیت تبلیغی دین اسلام را هم به دست فراموشی سپرده:

«[...]‌اگر اهل زهد نیست،   به این خاطر است که می‌داند زهد،   حتی زهد بی‌ریا،  همانا دیدن یک وجه از حقیقت و ندیدن سایر وجوه حقیقت است[...]»
همان منبع

 خرمشاهی در این مقطع پس از تأکید بر «تکثرحقیقت»،   در جایگاه قاضی شرع می‌نشیند و به شمارش گناهان حافظ مشغول می‌شود،   و می‌گوید:  «حافظ چندان هم رعایت شریعت نمی‌کرده است و گهگاه مرتکب گناه هم ‌شده»:

«[...] حافظ شصت سال از عمر کمابیش هفتاد ساله‌اش را [...] در هر مقام و موقعی با قرآن به سر برده و ذهن و زبانش با دقایق و حقایق [...] و تاویل و تفسیر آن آمیخته و آموخته بوده[...] و چنان به آیات قرآن می‌اندیشد که به ابیات خویش[...]»
همان منبع

معلوم نیست خرمشاهی این اطلاعات دقیق را از کدام منبع به دست آورده!  در هرحال تلاش وی بر  «تقدیس» حافظ متمرکز شده،   هر چند فراموش می‌کند که عارف انسانی است همانند دیگر انسان‌ها.   نادیده گرفتن این نکته به‌ ظاهر پیش‌پاافتاده،   باعث می‌شود نویسندة‌ «ذهن و زبان حافظ»،   از جایگاه الهی به «گناهان» وی نیز اشاراتی داشته باشد،  ‌ آنهم «گناهان مفید!»   و مسلماً این نخستین بار است که یک دین‌خو و بندة آخوند مدعی موجودیت «گناه مفید» می‌شود:

«[...] ‌شک نیست که [...] حافظ [...] به قول قدما به وسوسة نفس اماره گرفتار آمده [...] و با باده آشنا شده است [...] و از رهگذر تعارضی که بر اثر ترک اولی و اینگونه قانون شکنی‌های شرعی (باده نوشی، نظر بازی،   تمایل به مطرب و معشوق و در یک کلام میل به گناه) بین عقل و هنر و اعتقاداتش پدید آمده،  دو بهره برده [...] ‌نخست اینکه به زیباترین وجهی، این گیرودار‌های درونی و نفسانی‌اش را توصیف کرده،   دیگر اینکه با تحول و تکانی که بدین ترتیب در عواطف و عقاید و احساس و اندیشه‌اش پیدا شده،   از یکسونگری و خام‌اندیشی و زاهد‌پیشگی فراگذشته و وسعت مشرب و سعه صدر یافته است[...]»
همان منبع

ضعف استدلال نویسنده چشم‌گیر است.    اگر «میل به گناه» به زبان آخوندی «سعة صدر» ایجاد می‌کند پس از چه رو خرمشاهی پیرو لشکر آخوندهائی شده که «گناه» را مذموم می‌شمارند؟  سعة صدر را دوست ندارد؟   از این گذشته،  کسی که برای گناهکار عذاب  جهنم و آتش و سیخ‌وسندان داغ و غیره در ذهنیت‌اش پرورش می‌دهد،‌  چرا انسان‌ها را به دلیل «سعة صدر» مستوجب این عقوبت‌ها کرده؟!   خلاصه بگوئیم،   تکلیف احکام قرآن که حافظ فرضاً ارادت فراوانی به آن داشته چه می‌شود؛ ‌  اعتقادات «اسلامی» وی چه می‌شود؟   شاید خارج از آشنائی با قرآن،   حافظ ارتباطی با اسلام نداشته.‌   بله،  بسیارند غیرمسلمانانی که قرآن را هم می‌شناسند و تفسیر می‌کنند،   معتقد به اسلام هم نیستند!

آشنائی با قرآن،   دست‌آویز توجیه‌گران مزوری شده که مفاخر فرهنگی ایران را به اسلام سیاسی آلوده‌اند.   هر که در نثر و نظم‌اش،   اشاره‌ای به قرآن داشته،  از منظر اینان از فدائیان محفل شیخ و «انقلاب اسلامی» بوده!   بعضی از اسلام‌پرستان کارشان بالا گرفته،   به مسیحیت هم رضایت می‌دهند،  هر چند از تفکر ایران قبل از اسلام هیچ سخنی به میان نمی‌آورند.  این جماعت توحش تازیان را به توحش استعمار غرب افزوده،    هم‌صدا با بی‌بی‌سی به دفاع از حکومت زال‌ممد مشغول‌اند،‌   و از «داعش» هم انتقاد می‌کنند!   حال آنکه هیچ تفاوتی بین داعش و حکومت جمکران وجود ندارد؛   هر دو با «جامعة‌ مختلط» و آزادی بیان انسان سر ستیز دارند،‌‌   با مقررات و قوانین «حقوقی» و انسان‌محور در تضاد قرار گرفته‌اند و ... و هر دو در مسیر «نفی و تخریب» گام برداشته،   از «خواستة قلبی مردم»،  ‌ زمانیکه در مسیر «نفی» باشد آگاهند:

«[...] مردم ما [...] در دلشان خواهان دو چیزند.   یک:  رهبر نباشد،  دو:  سپاه نباشد[...]»
 منبع: گویانیوز،   مورخ 22 مردادماه سالجاری     
             
این شعارهای فاشیستی دستپخت «محمد نوریزاد» است.   همانطور که می‌بینیم نوریزاد‌ هم مانند پاسدار شریعتمداری و دیگر چماقداران حکومت زال‌ممد از «خواست مردم» آگاه است،   و به همین دلیل نیز «سخنگوی مردم» شده.    این گروه «برگزیده» که همچون بنی‌صدر و شرکاء همواره در مسیر «تمایلات و باورهای جمع»،  ‌ و «مطالبات گذشتگان» قلم می‌زنند،  ‌ در واقع با «لائیسیته و نظم دمکراتیک» مخالف‌اند.    هر چند شهامت و شجاعت ابراز این مخالفت را ندارند.  اینان همچون صدر انقلاب اسلامی‌شان ژست‌های دمکراتیک گرفته‌اند تا به یاری آتلانتیسم آمده،   «پشک»‌ نوین و مردمی را بجای «پشک اسلامی» فعلی بنشانند.   بعد هم حتماً می‌آیند پاریس برای‌مان «انقلاب اسلامی» می‌نویسند و شاپور بختیار را «مأمور اسرائیل» معرفی می‌کنند،  ‌چرا؟  چون بختیار طرفدار لائیسیته بود برای آخوند تره خرد نمی‌کرد و خود را در ابهام قرار نمی‌داد.  چرا که،   برخلاف وراجی در عرصة ابهام،‌  سیاست نیازمند موضع‌گیری صریح است،  و این موضع‌گیری «مسئولیت» ایجاد می‌کند‌.

به همین دلیل وزرای دولت «تف و تکبیر» نیز بدون استثناء از خود «سلب مسئولیت» کرده‌اند. روند این است که اینان از جایگاه واقعی اجتماعی خود خارج شده،   به حیطة مسئولیت دیگران پای بگذارند؛‌  وراجی کنند؛  ‌ هشدار بدهند؛  و ... و نهایت امر انگشت اتهام را به سوی ایرانیان بگیرند که متحمل بی‌برنامگی و توحش و تاراج حکومت اسلامی شده‌اند:

«[...]‌ وزیر کشور [...] گفته ‌است [...] نرخ بیکاری فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها به ۴۳ درصد رسیده [...]علی ربیعی وزیر کار و علی طیب‌نیا وزیر اقتصاد نیز پیش از این نسبت به ورود موج ۴٫۵ میلیون نفری فارغ التحصیلان دانشگاهی به بازار کار در آینده نزدیک هشدار داده ‌بودند[...]کارشناسان بازار کار می‌گویند به دلیل هجوم متولدین دهه ۶۰ به بازار کار [...] این بازار هم اکنون در یک شرایط بحرانی و نامناسب قرار دارد [...] حسن روحانی، رئیس‌جمهوری ایران،  نیز در روزهای اخیر گفته‌ است که آمار بیکاری در کشور تکان‌دهنده است[...]»
منبع:  رادیوفردا،  مورخ‌18 اوت 2014

اگر به متن قرآن نیم نگاهی بیاندازیم،  ‌ به صراحت می‌بینیم که شبکة تروریسم برای «اطلاع رسانی»،  ‌ قرآن را به الگو تبدیل کرده!   از حسن فوتبال گرفته تا وزیر کشور،‌  همه به شیوة پیامبران ادیان ابراهیمی و به سبک قرآن و انجیل و ...  از «بحران و فاجعه» برای‌مان قصه می‌گویند.   «کارشناسان» این حکومت هم که در جایگاه «نخبگان» جامعة اسطوره‌ای نشسته‌‌اند،‌   متقاضیان کار را مسئول «بحران» معرفی می‌کنند.  بله،  ‌ متقاضیان کار هجوم آورده‌اند و این هجوم ایجاد بحران کرده!   به عبارت دیگر،   حکومت زال‌ممد که 35 سال است تمامی امکانات اقتصادی،  مالی و صنعتی کشور را در دست گرفته،  در برابر فاجعه‌ای که پیش آمده،‌  هیچ مسئولیتی ندارد،  ‌ «برنامه» هم که به شیوة صدر اسلام درکار نبوده و نیست.   وظیفة حکومت قلعة حیوانات در این خلاصه می‌شود که «آمار کشکی» ارائه کند،  ‌ تا حسن فوتبال و اوباشی که به عنوان وزیر برگزیده بتوانند با تکیه بر همین اعداد و ارقام الکی در برابر خبرنگاران لفاظی کنند!   بله،  اصلاً چه دلیلی دارد که متقاضیان کار هجوم بیاورند و بازار کار را به بحران بکشند؟!  یا کارفرمایان نظیر«ستار عبدالی» به چه دلیل مزاحم بانک‌ها می‌شوند؟!   بروند در خدمت شبکة قاچاقچیان!   به این ترتیب،   حکومت زال‌ممد می‌تواند،   هم «سهم امام » را در لندن و واشنگتن افزایش دهد،   و هم برای نجات مردم از «اعتیاد به موسیقی» چماق مناسبی بتراشد!            


یکشنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۹۳

ستار عبدالی!



مدیرعامل کارخانة پروفیل زاگرس ایلام،  ‌ستار عبدالی،   برای دریافت وام 5 میلیارد تومانی حاضر شده بود 6 میلیارد تومان وثیقه بسپارد،  با این وجود بانک صنایع و معادن از پرداخت وام خودداری کرد.  ستار عبدالی در تاریخ 16 مردادماه سالجاری در برابر بانک اقدام به خودسوزی نمود،   و سه روز بعد درگذشت.   «ممانعت از تولید»،  جهت تبدیل ایران به بازار مصرف،   این است پایه و اساس «اقتصاد» حکومت‌های تروریست،‌   از جمله حکومت زال‌ممد.   

این حکومت دست نشانده که 35 سال است ضمن غارت ملت ایران،  ‌ برای «مردم مظلوم فلسطین» اشک تمساح می‌ریزد،   ‌وظیفه دارد در سایة بمباران‌های «شجاعانه»‌ گاوچران‌ها، برنامة تجزیة عراق را با موفقیت به اجرا در آورد و سرمایة بانک‌های غرب را افزایش دهد،  تا بریتانیا سرفراز باشد!

همزمان با کودتای یانکی‌ها در عراق ـ  8 اوت 2014 ـ  آنهم به بهانة حفظ تمامیت ارضی اینکشور،   ‌حکومت زال‌ممد و اتحادیة اروپا برای «تجزیة عراق» به سه منطقه ـ  کرد،  ‌شیعی و سنی‌ ـ  خیز برداشتند.   اینچنین بود که در سایة نفس‌کش‌طلبی‌های کاخ سفید،  حکومت پیزی افندی زال‌ممد «شیر» شد و از زبان قاسم سلیمانی برای دخالت نظامی در عراق اعلام آمادگی کرد:

«[...] جرأت دارید دست به حرم امام حسین بزنید تا بسیج آرام نگیرد!»
منبع:  پیک‌نت،  مورخ 17 اوت 2014   
  
نیازی نیست بگوئیم،   زوزة قاسم سلیمانی در واقع تکرار نفس‌کش‌طلبی‌های حسن روحانی است.  وی ماه گذشته دور برداشته بود،‌  و برای همپالانی‌های‌اش در عراق خط و نشان می‌کشید و در واقع مطالبات اربابان یانکی‌اش را تکرار می‌کرد.   چرا که  در عرصة تروریسم، سیاست فاقد صراحت مادی است؛  چارچوب اقتصادی ندارد.   در نتیجه،   عین دیانت «مبهم» است و جز «تخریب انسان» هیچ هدف دیگری دنبال نمی‌کند.   و «برنامة اقتصادی» دولت حسن روحانی بهترین نمونة‌ همین «سیاست تخریب» است.   

دولت روحانی با شعار فریبندة‌ «خروج از رکود تورمی» می‌خواهد،   برنامة استعماری «ریاضت اقتصادی» را به مورد اجرا در آورد.   «ریاضت اقتصادی»،  یعنی کاهش بودجة دولت در زمینة بهداشت،  فرهنگ،  ‌خدمات اجتماعی،  و ...  و اینهمه جهت افزایش سرمایة ‌بانک‌ها با هدف هدایت این سرمایه‌ها به سوی بازار بورس،  و نهایت امر به سوی بانک‌های لندن و واشنگتن.   ولی طبیب‌نیا،   وزیر اقتصاد دولت «تف سربالای مردمی»،  هرگز این اهداف خداپسندانه را مطرح نخواهد کرد!   وظیفة طبیب‌نیا این است که فساد مالی حکومت جمکران و چپاول اربابان آتلانتیست‌اش را نادیده گرفته،   شرایط اسف‌بار اقتصادی را به حساب «تحریم دشمنان کشور» بنویسد:    

«[طبیب‌نیا،  وزیر اقتصاد اعلام داشت] دشمنان کشور،  شرایط تحریم را بر ما تحمیل کردند تا با ایجاد مانع بر سر راه دسترسی به منابع کشور و تحمیل تورم شتابان و رکود عمیق و بیکاری ارادة مردم ما را درهم بشکنند[...]»
منبع:  بی‌بی‌سی، مورخ 17 اوت 2014

بله،   پیشتر به ادعای رهبر قلعة حیوانات همین «تحریم‌ها» باعث پیشرفت در همه زمینه ها شده بود،  و اینک تحریم‌های کذا تبدیل شده به ابزار «دشمنان کشور برای درهم شکستن ارادة مردم!»    این است فایدة ابهام!   یک‌روز در وق‌وق‌ علی خامنه‌ای،  تحریم‌ها «زمینه‌ساز پیشرفت» می‌شود،   و روز دیگر باعث رکود و بیکاری!   بستگی دارد به الزامات ارباب در لندن و واشنگتن.   ولی اشتباه نکنیم،    ارائة دو مفهوم متناقض از «تحریم اقتصادی» مسیر حکومت جمکران،   یعنی هدایت سرمایه به سوی بانک‌های غرب را تغییر نخواهد داد.   فقط شعارهاست که تغییر می‌کند!

این تغییر شعار هم برای پوشش دادن به دنباله‌روی بی‌قیدوشرط حکومت زال‌ممد از اتحادیة اروپا،  رعیت و چوبدار «متمدن» یانکی‌هاست.   هر چند از وقتی ماجرای ادوارد سنودن پیش آمد،  خبرنگاران مستقل اعضای اتحادیه کذا را «سگ‌های حقیر عموسام» خوانده‌اند ـ وبلاگ سوسک و سیاست.    ولی پس از رسوائی پروپاگاند غرب پیرامون سقوط هواپیمای مالزیاایرلاینز و اعمال تحریم‌های غیرقانونی به روسیه،   و همزمان با ارسال تجهیزات نظامی برای دولت نئونازی‌های کی‌یف،   مرتبة‌ اتحادیة مذکور در سایت «لو.گران. سوار»،   ‌مورخ 14اوت 2014،  به «ماده‌سگ حقیرعموسام» تنزل یافت.   و اینچنین بود که در تاریخ 14 اوت 2014،‌   سنگر تحریم‌های ضدروسیه در کشور فرانسه فروریخت!

در این میعاد تاریخی ـ  70 امین سالگرد پاک‌سازی منطقة ‌جنوب فرانسه از نیروهای آلمان نازی ـ   «فیلیپ دو ویلیه»،  ‌ رئیس شورای شهر «وانده» و بنیانگزار «جنبش برای فرانسه» جهت دیدار با ولادیمیر پوتین به «یالتا»،  مرکز شبه‌جزیرة کریمه رفت.   وارد جزئیات این دیدار نمی‌شویم چرا که موضوع این وبلاگ نیست،‌   فقط بگوئیم،   سیل تهدید و ناسزا به سوی «دوویلیه» روان نشد،   و این است تفاوت فرانسه و ینگه دنیا!     

 در ایالات متحد،   وزارت امور خارجه برای هنرپیشگان فتوی صدوریده که برای روسیه تبلیغ نکنند!   تهدید هنرپیشگان،‌   تهاجم شیپورهای ناتو به «ستیون سیگال و میکی رورک» را به همراه آورد.   خلاصه اگر روزی از این روزها خبر تصادف یا خودکشی ایندو منتشر شد، تعجب نکنید!   تروریست‌ها «حق انتخاب آزاد انسان» را به رسمیت نمی‌شناسند،   همانطور که حکومت‌های اسلامی نیز انسان‌ها را «تحت قیمومت» می‌خواهند.   قیمومت دین،‌  ورزش،  هنر یا علم هیچ تفاوتی نمی‌کند،  کافی است محوری‌ات «انسان» نفی شود،   و «انسان» تحت قیمومت قرار گیرد.   به همین دلیل جایزه «فیلدز» به مریم میرزاخانی اهداء شد،  تا حسن فوتبال بتواند در کنار شهبانوی گرامی بنشیند و در مملکتی افتخار قرقره کند که در فقر و فساد و تقلب و تحجر شهرت جهانی یافته.   بله در آستانة 61 امین سالگرد کودتای 28 مرداد،‌ یانکی‌ها موفق شدند،  با 15 هزار دلار ناقابل،  یک‌بار دیگرشیخ را به شاه پیوند بزنند و «راه راست» را به حسن روحانی نشان دهند.   راه راست، ‌ یعنی «نفی انسان محوری!» و حسن فوتبال هم که از رهروان همین راه الهی است،   واژة مبهم «علم» را به ابهام فرسودة‌ اسلام افزوده،   تا ضمن گسترش دامنة‌ حماقت و توحش،   «تروریسم» را نیز توجیه نماید:

«[...] روحانی با بیان اینکه علم مرز نمی‌شناسد، گفت [...]‌ توسعه هر معنایی داشته باشد بی‌تردید پایه آن علم،  دانش،  پژوهش و فن‌آوری است[...] در این باره می‌توان از پیغمبر اکرم (ص) یاد گرفت [...] علم که مرز نمی‌شناسد [...] من نمی‌دانم بعضی‌ها آنچه به نام اسلام می‌گویند چگونه و از کجا آورده‌اند[...] از علم در هر کجا باید استفاده کرد[...]»
منبع:   ایسنا،  ‌مورخ 16 اوت 2014 کدخبر: 93052512445   

بله از «علم» در هر کجا باید استفاده کرد،   خصوصاً از «علم» عموسام در سرکوب ملت‌ ایران جهت گریزاندن متفکرین ایرانی به دانشگاه‌های غرب!   اتفاقاً داعش هم مانند حکومت زال‌ممد از «علم و فن‌آوری غرب» برای «تخریب» استفادة بهینه می‌کند.   چرا که،   «تروریسم» جز تخریب با تکیه بر پیش‌داوری‌ها و باورها هیچ نیست.    ادعای «برتری نژادی»،   بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی،   سازمان دادن به کودتاها و انقلاب‌های مردمی و رنگین،   و اخیراً «انقلاب میدانی» در اوکراین،  صور مختلف تروریسم است.   نیازی نیست که بگوئیم،   در پس پردة‌ تروریسم،   محافلی پنهان شده که خود را «برتر» و «برحق» می انگارند و به اصطلاح مأموریتی «جهانی»  دارند.   و در رأس این محافل جنایتکار کلیساهای غرب نشسته‌اند.   محافلی که برای یک جنگ صلیبی دیگر خیز برداشته‌اند تا ضمن غارت کلیساهای شرق ـ  این کلیساها بر کلیساهای غرب تقدم تاریخی دارند ـ  و کوچاندن مسیحیان از کشورهای منطقه،‌   جهان اسلام «یکدست» را برای گلدمن‌ساکس تأمین کنند.

واتیکان و کلیسای کانتربری آشکارا از این سیاست حمایت می‌کنند،   آنهم به بهانة حمایت از اقلیت مسیحی عراق!   پیشنهاد نمایندة‌ پاپ برای دخالت نظامی در عراق ـ  فیگارو،  مورخ 17 اوت 2014 ـ   همزمان با انتشار نامة‌ اسقف کانتربری به دیوید کامرون در «آبزرور»،   و همچنین تریبون دیوید کامرون در ساندی تلگراف شاهدی است بر این مدعا.

اسقف کانتربری،  ‌دومین مقام رسمی بریتانیا پس از پادشاه،  بجای پرداختن به امور مذهبی‌اش،  همچون خمینی دجال برای خود مأموریت جهانی قائل شده و می‌خواهد از حقوق  اقلیت‌های مذهبی در سراسر جهان دفاع کند!  جالب اینجاست که این فرد،  همزمان برای مسیحیان عراق نیز درخواست پناهندگی ارائه کرده!   به عبارت دیگر،  ‌ این جانور وحشی با صورتک دفاع از مسیحیان عراق به میدان آمده تا با کوچاندن اینان،   اشیاء گرانبهای کلیساهای عراق را سگ‌خور کند.   همان روندی که از سال 1948،  ‌ دولت‌های پیاپی اسرائیل در مورد کنیساهای یهودیان منطقه به ویژه در افغانستان به اجرا در آورده‌اند.   خلاصه،   سرازیر کردن اشک تمساح برای مسیحیان عراق در غرب آنقدرها بی‌حکمت نیست!   همانطور که به راه انداختن کاروان های خردجال به بهانة همدردی با «مردم مظلوم غزه» از منابع گاز سرچشمه می‌گرفت!   ولی در مورد عراق شرایط پیچیده‌تر شده،   و به همین دلیل،   مواضع دولت بریتانیا با مواضع اسقف کانتربری، ‌ البته در ظاهر متفاوت است.   نخست وزیر بریتانیا می‌خواهد «بدون دخالت مستقیم» در اینکشور،   سیاست مطلوب کلیسای آنگلیکن را از طریق دولت‌های «ترکیه،  مصر، ‌ عربستان،  قطر و جمکران» به اجرا درآورد:

«[...]باید از اعزام نیروی نظامی خودداری کنیم[...]‌آینده سرافرازی که ما به دنبال آن هستیم نیازمند برنامه طویل‌المدت است[...]انگلیس باید با کشورهایی مانند عربستان سعودی، قطر، مصر، ترکیه [...] و حتی ایران برای مقابله با داعش همکاری کند[...]»
منبع: ساندی‌تلگراف،  ‌مورخ 17 اوت 2104   

بله همه جمع شوند تا بریتانیا بهتر و بیشتر کشور عراق را تاراج کند و «سرفراز» باشد!   اتفاقاً لایحة دولت حسن فوتبال برای بهبود وضع اقتصادی در همین راستا تنظیم شده.   حسن فوتبال می‌خواهد بدهی دولت را کاهش دهد،   به سرمایة بانک‌ها بیفزاید تا «تولید» افزایش یابد:

«[...]افزایش سرمایه بانک‌ها،   تأدیه بدهی دولت به بانک‌ها،   فروش اموال مازاد بانک‌ها، ارتقاء جایگاه بازار سرمایه در تأمین مالی تولید،   تأدیه بدهی‌های دولت به بخش خصوصی و افزایش توان تولید [...] در این لایحه پیش‌بینی شده[...]»
منبع:  ‌بی‌بی‌سی،  مورخ 17 اوت سالجاری     

تنها چیزی که در این لایحه پیش‌بینی نشده،   چگونگی گذار از اقتصاد تک‌محصولی مصرفی به اقتصاد کلان‌تولیدی صنعتی است که گویا چندان اهمیت ندارد!  می‌دانیم که این قماش دولت‌ها پول نفت را به صورت اعتبار وارداتی به جیب عمال‌شان در داخل کشور می‌ریزند،   و تا این روند ادامه دارد تورم اروپا،  آمریکا و چین بر قدرت خرید ملت ایران تحمیل خواهد شد.   برخلاف ادعاهای پوچ و ابلهانة وزیر اقتصاد جمکران،   افزایش سرمایه بانک‌ها به هیچ عنوان به افزایش تولید منجر نخواهد شد؛    بازار بورس را توسعه می‌دهد!   همان برنامه‌ای که در آمریکا و اروپا به بهانة «کاهش استقراض دولت» اجرا شده،   و بانک‌ها با تزریق سرمایه به بازار بورس این بساط را سرپا نگاه داشته‌اند،   و مخارج تروریسم بهارعرب را تأمین‌ می‌کنند.  این سیاست به ویژه در ایتالیا به خودسوزی‌های فراوان انجامید که البته بوق‌های ارتش ناتو آن را به سکوت برگزار کردند.   و پیش از وراجی‌های وزیر اقتصاد دولت تف و تکبیر،   همین پدیده در ایران با خودسوزی «ستار عبدالی»،‌  مدیرعامل کارخانة پروفیل زاگرس ایلام آغاز شد.

همانطور که در ابتدای مطلب گفتیم،  ستار عبدالی برای دریافت وام پنج میلیارد تومانی حاضر شده بود‌ شش میلیارد تومان وثیقه بسپارد،  با این وجود بانک با پرداخت وام موافقت نکرد و رسیدیم به نخستین مورد خودسوزی کارفرما:

«[...] مدیرعامل کارخانه پروفیل زاگرس ایلام در اعتراض به پرداخت نشدن تسهیلات مصوب بانکی در محل ساختمان مرکزی بانک صنعت و معدن واقع در منطقه پارک وی تهران اقدام به خودسوزی کرد[...] وی [...] روز دوشنبه 19 مرداد بر اثر شدت جراحات ناشی از سوختگی درگذشت[...] این اولین مورد از خودکشی یک کارفرما در اعتراض به موانع تولید است[...]»
منبع: رایوفردا،  مورخ 21 مردادماه سالجاری

همچنانکه می‌بینیم،   حکومت اسلامی،   با تمام قوا برای نابودی تولید،   و تبدیل ایران به «بازار مصرف» تولیدات منطقة‌ «یوروـ دلار» تلاش می‌کند.   و به این ترتیب،   همچون شیخ‌نشین عربستان،  کشور ایران تبدیل به حکومت «مسجد ـ روسپی‌خانه» خواهد شد،   البته نه از نوع بد و وهابی،  که از نوع خوب و شیعی‌مسلک!    به همین دلیل است که جیغ‌وویغ آخوندها برای تفکیک جنسیتی و رعایت حجاب به آسمان برخاسته.  بالاخره عربستان شدن که به این سادگی‌ها نیست:

«[...] مسئله اصلی کشور [...]حجاب است[...]»
پیام اصلی وقوقیه اصفهان،  در سایت پیک‌نت،  مورخ 17 اوت سالجاری 
  
اگر این حکومت تا چند سال دیگر دوام بیاورد،  بحث شیرین «روبنده و لباده و چاقچور» و رانندگی «حرام» بانوان مکرمه نیز همچون عربستان سعودی از نظر اسلام الزامی خواهد شد.    

آن‌ها که هنوز در خشتک آخوند و تنبان عموسام و کتب اسلامی و ... به دنبال حبل‌المتین می‌گردند،   بدانند که طرح آتلانتیسم برای کشورهای منطقه،  خصوصاً ایران همین است که می‌بینیم؛  کشاندن الگوی عربستان به سوی مرزهای روسیه.  در واقع پیش از انتشار طرح سرشار از نبوغ دولت حسن فوتبال،   اصلاحات مطلوب آتلانتیسم را بانک‌های جمکران به مورد اجرا گذاشته بودند.   چرا که این بانک‌ها،  ‌ همچون حکومت زال‌ممد مجری فرامین تفنگ‌فروش‌های لندن و واشنگتن‌اند.   برای اینان،   خودسوزی «ستار عبدالی» همچون جنگ ایران و عراق «نعمت‌الهی» است؛  ‌ فقر و تخریب را در ایران گسترش می‌دهد،  و سرمایه‌ها را به سوی بانک‌های غرب هدایت می‌کند.   به این ترتیب،   بدون توجه به ابعاد خودسوزی ستار عبدالی،   پاسدار شریعتمداری می‌تواند در کیهان  ـ  مورخ 16 اوت 2014 ـ  با بازنشخوار شعارهای اوباش صادراتی حکومت جمکران به غرب در باب گسترش نفوذ حکومت اسلامی در عراق و لبنان و سوریه «مفت‌خر» شود!