شنبه، آذر ۱۰، ۱۳۸۶

ایده‌آلیست و «چهارانگشت»!
...

چرا رسانه‌ها از دیروز مرتب می‌گویند، و بازمی‌گویند که یک هواپیمای مسافربری در ترکیه سقوط کرده و 57 سرنشین آن کشته شده‌اند؟ مگر خبر مهم‌تری در کشور ترکیه نیست؟ رفراندوم برای روسری «خیرالنساء» را فراموش کرده‌اید؟ چه خبر است! چرا اینهمه جنجال و هیاهو برای جان ناقابل چند بندة خدا به راه انداخته‌اید؟ همه یکروز می‌میرند! 57 نفر کشته شدند؟ خواست خدا بوده! خدا که کشته نشده؟

خداوند بر همة امور جهان نظارت دارد. مگر نشنیده‌اید که تا خدا نخواهد، یک برگ هم از درخت نمی‌افتد؟ پس این 57 نفر هم اگر مانند برگ درخت افتادند، جز «اراده خداوند»، هیچ نبوده! همچنان که استقرار حکومت رمالان در ایران نیز به خواست همین خداوند بود.

بله، بی‌جهت نیست که ایشان را «قادر متعال» می‌نامند! خودشان دولت تعیین می‌کنند، خودشان «رهبر» تعیین می‌کنند، و رهبر هم «مشاور» تعیین می‌کنند تا برای ما ملت مهمل ببافد. جناب استاد دکتر ولایتی، که پس از به پایان رساندن دوران «خدمت» در وزارت امور خارجة روضه‌خوان‌ها، مانند دیگر زباله‌های فرسوده، به مشاورت مقام رهبری برگزیده شده‌اند، مانند دیگر «نخبگان» حکومت جمکران در مورد تاریخ، فرهنگ، هنر و همة مسائل، صاحب‌نظر از کار در آمده، ادعا کرده‌اند، نوروز ما ایرانیان، و هویت ایرانی ما، مدیون دولت روضه‌خوان‌های صفوی است! بله، همان شاه عباس «کبیر» که دست به دامن «برادران شرلی» شد، تا به اشغال بندرگامرون توسط پرتقالی‌ها پایان دهد، در همان حال که پای برهنه و تو سر زنان و گریه‌کنان از اصفهان به مشهد می‌رفت، «ایرانی‌ات» و به ویژه نوروز را برای ما به یادگار گذاشت!
منبع: حنا زرچوبه، ‌مورخ 10 آبانماه 1386

مسلماً دکتر ولایتی، ضمن «هرت» کشیدن قهوه، در حضور شیخ مجید انصاری، به چنین کشفیاتی نائل آمده! تا آنجا که ما می‌دانیم، پیش از افتضاحی به نام حکومت صفویه، نوروز در ایران رایج بوده، و پیش از ظهور شیخ صفی‌الدین، نیاکان ما هم ایرانی بوده‌اند! شاید علی‌اکبر ولایتی، ضمن «پژوهش» در مکتب «چهرة شاخص روشنفکری»، یا همان علی‌خامنه‌ای خودمان، ناگفته‌های تاریخ را از طریق وحی الهی دریافت کرده. البته این امکان نیز وجود دارد که مجید انصاری این «حقایق» را پس از استخراج از تابوت روح‌الله، در اختیار ولایتی گذاشته باشد! چون مجید انصاری، این روزها، جهت کشف «حقیقت»، دم تابوت روح‌الله خیمه زده و امروز هم از قول خمینی گفته، «ایشان مخالف خاموشی دانشگاه» بودند!
منبع: ایسنا مورخ 10 آذرماه 1386

البته شیخ انصاری تا حدودی حق دارد، روح‌الله علاقمند بود، دانشگاه هم مانند حوزة جهل و تعصب، به مرکزی جهت پرورش لات‌و اوباش «دینی» تبدیل شود. و این مهم، به برکت انجمن‌‌های اسلامی، «تحکیم وحدت» و غیره، به بهترین وجه عملی شد. نتیجة نشاط و تحرک در دانشگاه اسلامی هم اینک در برابرمان است: دکتر الله‌کرم، دکتر محسن رضائی، دکتر سروش، دکتر زیباکلام، مهندس موسوی خوئینی‌ها، فاطمه حقیقت‌جو، علی افشاری، عطری، جلائی پور و استاد دکتر علی‌مطهری! این آخری، اخیرا به شیوه «ابوی» به نفس‌کش‌طلبی مشغول شده‌، حتی نوروز را «غیرعقلانی» خوانده، و خواهان کاهش تعطیلات «غیرعقلانی» است! البته شمار این «محصولات» دانشگاهی به این مختصر محدود نمی‌شود، بسیاری دیگر از نخبگان، که شرح لات‌بازی، فرصت‌طلبی و کم سوادی‌شان در هزاران وبلاگ نگنجد، یادگارهای نشاط و تحرکات دانشگاه اسلامی‌اند.

همانطور که گفتیم اسرائیل و ایالات متحد، به دلیل شکست در جنگ 33 روزة لبنان به مذاکرات «آناپلیس» تن دادند، و طبیعی است که جهت فراهم آوردن خوراک تبلیغاتی برای «اسرائیل ستیزی» نوکران‌شان در منطقه، از هیچ تلاشی هم فروگذار نکنند. در همین راستا، نخستین واکنش اسرائیل در مخالفت به نشست «آناپلیس»، تهاجم نظامی به نوار غزه‌ بود!

مهرنیوز، مورخ 10 آذرماه 1386، همزمان با تکرار ترهات احمدی نژاد، دائر بر شکست «آناپلیس»، این خبر را از زبان مقامات بلندپایة آمریکا پخش می‌کند! و ما می‌دانیم که بیانات متین و بسیار «سنجیدة» احمدی نژاد، به دلیل درخواست گروه‌های یهودستیز در ایالات متحد منتشر می‌شود. ولی به اهالی مهرنیوز می‌گوئیم، علیرغم پریشانگوئی‌های احمدی نژاد و مقامات بلندپایة آمریکا، مذاکرات «آناپلیس» هیچ ارتباطی به «کمپ دیوید» ندارد. چرا که بر خلاف گذشته، اینبار اسرائیل و آمریکا به عنوان دولت‌های شکست خورده در این کنفرانس حضور یافته‌اند. اینان در این کنفرانس شرکت کردند تا «تاوان» شکست خود را بپردازند. شیون و زاری نوکران‌شان در جمکران هم بی‌جهت نیست! و باز هم بی‌جهت نیست که دوباره آخوند «علم الهدی»، رئیس چماق‌داران مشهد، که دیگر نمی‌تواند به عربده‌جوئی برای نبرد با آمریکا و اسرائیل ادامه دهد، خواستار شهادت بسیجیان در راه «ناموس» شده! بله، اگر همة بهانه‌های جنگ از میان برداشته شود، می‌توان «ناموس» روضه‌خوان‌ها را وسیلة «دعوا» کرد. یک روز صبح که از خواب برمی‌خیزیم، از رادیو جمکران خواهیم شنید که، جرج بوش به «ناموس» اسلام نظر دارد، و خلاصة مطلب باید یک جنگ به راه بیاندازیم، تا نان روضه خوان‌ها آجر نشود. همانطور که می‌دانیم امور دینی، از صدر اسلام تا به امروز بر یک نقطة «استراتژیک» متمرکز باقی مانده: زن، یا همان ناموس! در نتیجه، علم‌الهدی در نماز جمعة مشهد خطاب به بسیجیان می‌گوید:

«اگر امروز روسری خواهر شما در این انقلاب و نظام چهار انگشت عقب رفته و تارموئی از سر او مشاهده شود، باید به تعداد تارهای موی او که نامحرمان دیده‌اند کشته بدهیم تا دوباره آن روسری به جلو کشیده شود»

منبع: آفتاب نیوز مورخ 10 آذرماه 1386
کد مطلب: 67527

بله روضه خوان‌ها هنوز به سیستم «متریک» وارد نشده‌اند، و همه چیز را با «انگشت» و «سرانگشت» می‌سنجند. اینان هیچ کارشان بدون «جنایت» پیش نمی‌رود، حتی برای جلو آوردن یک روسری باید بساط صحرای کربلا به راه بیاندازند. البته علم‌الهدی نگفته اگر این روسری کذا به جای چهار انگشت، سه انگشت به عقب رفته باشد، یا روسری متعلق به خواهر بسیجیان نباشد، و یا خواهر مذکور اصلاً کچل باشد، تکلیف اسلام و مسلمین چه خواهد بود؟ بله، اینجاست که متوجه کاستی‌های نظام پیشرفتة اسلامی می‌شویم. اما نظر «رابرت تیت»، فرستادة گاردین، که در مورد ابراز عشق آشکار احمدی نژاد به ایالات متحد با ما موافق بود، این نیست. به گزارش هفته نامة «امیرکبیر»، مورخ 7 آذرماه سالجاری، «رابرت تیت» در مطلبی تحت عنوان «ظلم و ستم در تهران»، که در «ابزرور»‌، مورخ 30 سپتامبر سالجاری انتشار یافته، سناریوی عجیبی مطرح کرده.

در این سناریو، آخوند شاهرودی، که در رأس فساد مالی و سرکوب حکومت جمکران قرار گرفته، «میانه‌رو» خوانده می‌شود، شیرین عبادی، که با شعار «اسلام و دموکراسی هیچ تضادی ندارند»، پای به صحنة سیاست جمکران گذاشته، و مانند شاهرودی از مدافعان «قانون‌شکنی» است، ادعا کرده، دولت قانون را رعایت نمی‌کند، و باید با برداشت صحیح از اسلام، دموکراسی را مستقر کرد! و از همه مهم‌تر، «رابرت تیت»، ‌ ضمن گذاشتن دم خاتمی در بشقاب، رفسنجانی و ابراهیم یزدی، سردستة فاشیست‌های بازار تهران را هم مدافعان آزادی می‌خواند. چون «رابرت تیت»، فراموش کرده که ما نیک می‌دانیم، ابراهیم یزدی و اکبر رفسنجانی از کدام آخور بیرون آمده‌اند. بله، این سناریوی «رابرت تیت»، که هیچ ریشه‌ای در واقعیات ندارد، به عنوان «گزارش» به چاپ رسیده! البته ما پیشتر هم از خط سیاسی اربابان گاردین سخن گفته بودیم، و باز هم خواهیم گفت که اینان از جنگ‌پرستان محافل چپ‌نمای غرب‌اند، و از مخالفان سرسخت ایجاد ساختارهای زیربنائی در ایران! به همین دلیل گاردین، ضمن مخالفت با نیروگاه بوشهر، از رفسنجانی، ابراهیم یزدی ‌و تجهیز حکومت اسلامی به سلاح اتمی حمایت می‌کند، ‌ و به دروغ، آبگیری سد سیوند را تهدیدی برای پاسارگاد می‌خواند! با توجه به سالگرد قتل مختاری و پوینده، «رابرت تیت» در این «گزارش» سراپا دروغ، بیشرمانه به «آزادی‌های» دورة خاتمی و رفسنجانی نیز اشاره کرده. البته همانطور که پیشتر هم گفته‌ایم، برای رسیدن به یک هدف مشخص، راه‌های فراوانی وجود دارد. به همچنین است برای تداوم حاکمیت فاشیسم بر کشورمان.

در این راستا، اگر جیره خواران گاردین، با توجه به «تعهد» حاکمیت انگلستان به اسلام و طالبان، زبان به ستایش از خاتمی، شاهرودی، رفسنجانی و «آزادیخواهی» فرضی ابراهیم یزدی گشوده‌اند، و برایمان قصه می‌گویند، «رادیو فردا» هم به بهانة گزارش از فیلم «پرسپولیس»، دقیقاً همین هدف را دنبال می‌کند.

از افتخارات «رادیو فردا» نمی‌گوئیم، و می‌پردازیم به مصاحبه با ساتراپی. در مورد ساتراپی و دروغ‌های شاخداری که در مورد شخص خود و خانواده‌اش به هم بافته، پیشتر مفصل نوشته‌ایم. همچنین گفتیم که داستان و فیلم «پرسپولیس»، در چارچوب پروپاگاند فرهنگی ناتو، جهت ارائة «تصویر دلپذیر» از حکومت اسلامی سفارش داده شده. فعلاً «خواهر» کاترین دونوو، راهی آمریکا شده، تا شاید با استفاده از «هنر ذاتی» خود، جایزه‌ای هم برای این شاهکار تبلیغاتی دست و پا کند، و با کسب مخالفت حکومت جمکران، افکار عمومی در ایران را «مجذوب» این اثر «هنری» نماید. حال بازگردیم به مصاحبة ساتراپی که در سایت «رادیو فردا» منعکس شده. این مصاحبه، از نظر تبلیغات برای اسلام، شباهت فراوانی به گزارش «رابرت تیت» دارد. ساتراپی در این مصاحبه به ما می‌گوید: «شاه از پدرش بدتر بود، و ما نمی‌توانستیم در مدرسه در مورد شاه صحبت کنیم!» البته به یاد داشته باشیم که مرجان ساتراپی متولد سال 1969 است، و در زمان شاه یک دختر بچه بوده! ولی باید بپذیریم که این دختر بچة نابغه، به صورت مادرزاد، اهل سیاست و بحث سیاسی است. ساتراپی ضمن اغراق در مورد زیبائی ثریا اسفندیاری، به شیوة آخوندها مقداری هم از «فساد اخلاقی» خانوادة پهلوی برای‌مان می‌گوید، و این سخنان مرا به یاد کتاب معروف خاطرات پروین غفاری می‌اندازد، که به بهانة نقل خاطرات فرضی خود، مانند شهرنوش پارسی پور، و لیلی گلستان، به لجن پراکنی و مهمل‌گوئی در مورد زندگی خصوصی فروغ فرخزاد پرداخته بود. بله، ساتراپی هم دقیقاً در همین خط لجن‌پراکنی فعالیت دارد، فقط بجای فروغ فرخزاد، زبان ابتذال خود را به جان فرح دیبا و ثریا انداخته. و همین فرد، که پس از سال‌ها زندگی در کشورهای دموکراتیک اروپا هنوز درکی از رعایت «حریم‌خصوصی» افراد ندارد، ضمن مهمل‌گوئی در مورد فرح دیبا و ثریا اسفندیاری ادعا می‌کند، مصدق برای استقرار دموکراسی نفت را ملی کرد!

بله، اگر ریزه‌خوران گروه رفسنجانی، متخصص اقتصاد و دموکراسی نشوند، پس ایرانیان چگونه معنای دموکراسی را درک کنند؟ اگر ساتراپی نبود، چه آیندة تیره و تار و غیردموکراتیکی در انتظار مردم ایران بود! البته لجن‌پراکنی‌های ساتراپی به هیچ وجه به خانوادة پهلوی محدود نمی‌ماند. ساتراپی به دلیل اینکه اکبر رفسنجانی در عربستان سعودی فحش و فضاحت مفصلی دریافت کرده، و احمدی نژاد را هم در آمریکا تحویل نمی‌گیرند، با عربستان چپ افتاده و می‌گوید، عربستان دموکراسی نیست، ولی متحد آمریکاست. به زبان ساده‌تر، ما هم دمکراسی نداریم، هر چند نوکر آمریکا هستیم. پس چرا آمریکا از ما روی بر می‌گرداند؟ اصلاً فیلم «پرسپولیس» را برای همین ساختند، که ثابت شود، «ایران فراتر از جمهوری اسلامی است!» البته باید اذعان داشت، آن‌ها که ایران را محدود به حکومت مفلوک جمکران دیده‌اند، باید «کمی تا قسمتی» ابله باشند. هیچ کشوری ـ حتی کشورهای ساخته و پرداخته استعمار انگلیس، به حکومت دینی ـ استعماری محدود نیستند.

ادامة سخنان ساتراپی، علاوه بر تکرار مهملات شیرین عبادی، در باب «اسلام واقعی»، اسلام خوب و دموکراتیک، تشویق «شورش» و «ستایش مرگ» است، با تکیه بر «ابرقهرمان»، که از «بی‌بی‌گوزک‌های» کربلا به عاریت گرفته شده. چرا که، بدون مرگ‌پرستی، نان محافل فاشیست آجر خواهد شد. البته ساتراپی در این مصاحبه،‌ کمی از اشرافیت و نجیب‌زادگی فاصله گرفته، می‌گوید، برخاسته از یک خانوادة «متوسط» است! و شاید به همین دلیل، با شیوه‌ای کاملاً متوسط و ناشیانه، و با توسل به اسطورة آفرینش ادیان ابراهیمی، سعی دارد «آزادی» را هم در ترادف با «قانون شکنی» قرار داده، یک توجیه بسیار ابلهانه و «مقدس»، از کتاب مقدس برای آن بیابد. نام این عمل احمقانه، «راه زنده ‌ماندن» برای جوانان است! ساتراپی می‌گوید، ما مشروب دوست نداشتیم، ولی چون در ایران مشروب ممنوع بود، می‌خوردیم! حتما اگر روح‌الله «مرگ» را هم ممنوع می‌کرد، ساتراپی و دوستانش به کوری چشم خمینی، خودکشی می‌کردند، تا «راه زنده ماندن» را به دیگران بیاموزند، و ثابت کنند «آزاداند!» البته آزاد از قید عقل و شعور!

بله، سخنان سرشار از نبوغ روح‌الله را به یاد دارید که می‌گفت: «هر چه آمریکا می‌گوید، عکس آنرا انجام بدهید!» ساتراپی هم دقیقاً در همین مسیر حماقت گام بر می‌دارد، و سعی دارد «حماقت» را در ترادف با «آزادی» قرار دهد:

«این دیگر مثل قضیة آدم و حوا است. خداوند به آن‌ها گفت[...] این سیب را نخورید[...] طبعا نخستین کاری که آن‌ها انجام می‌دهند همین چیدن سیب از درخت است. من و دیگر دوستان دخترم مشروب دوست نداشتیم اما [...]»

اما کدام دختر سیزده، چهارده ساله‌ای، برخاسته از خانواده‌ای متوسط، حتی در یک جامعة غربی می‌تواند به خود اجازه میگساری بدهد؟ که ساتراپی، فرضاً در کشور ایران میگساری می‌کرده؟ ساتراپی از کدام ردة اجتماعی برخاسته که چنین رفتار ناهنجاری دارد، رفتاری که نه در ایران و نه در غرب، در هیچ کجای دنیا رایج نیست؟! ولی نیازی نداریم بدانیم که، ساتراپی‌ها را از کجا استخراج می‌کنند، اینان کسانی هستند، که «آزادی» را با یک تکه پارچه می‌سنج‌اند! و همین کافی است تا بدانیم این متفکران بزرگ دقیقاً از همانجائی ظهور کرده‌اند، که دیگر «آزاداندیشان» خارج نشین حکومت جمکران: کاملیا، پاسداراکبر، سروش و ... و همة اینان نیز، به یک زبان واحد «ابتذال» سخن می‌گویند: زبان ابتذال مرگ‌پرستی، زبانی که توسط استعمار بر جامعة ایران تحمیل می‌شود، تا همزمان با یک تیر دو نشان بزند: نابودی جامعه، و نابودی زبان جامعه. بی‌دلیل نیست که در رسانه‌ها از زبان «ساتراپی‌ها» به جوانان ما می‌گویند، برای «زندگی»، از واقعیات بگریزید، و به «مرگ» پناه ببرید. اوج «پروپاگاند» در مصاحبة ساتراپی، تشویق مخاطب برای شتافتن به سوی مرگ است:

«خوشبختانه ایده‌آلیست باقی ماندم وگرنه بعید نبود بتوانم گلوله‌ای در مغزم خالی کنم»

بله، اگر در زندگی به بن‌بست رسیدید، و مانند ساتراپی «ایده‌آلیست» و دروغ‌پرداز هم نبودید، یک گلوله در مغزتان «خالی» کنید. البته اگر واقعاً قصد خودکشی دارید، محل مناسب برای شلیک گلوله، دهان است، نه‌مغز! دهان خود را باز کنید، و لولة کلت را با زاویه سی درجه، رو به بالا گرفته شلیک کنید، مغزتان پریشان خواهد شد، و دیگر مهملات ساتراپی‌ها را از رادیو فردا، «دی ولت» و غیره نخواهید شنید. ولی اگر قصد زندگی دارید، بدانید که هدف پروپاگاند غرب تشویق ما ایرانیان، به ویژه جوانان و نوجوانان ما به «شورش» است. چرا که شورشگر، خود نخستین قربانی شورش خواهد بود. و می‌توان به تکیه بر این «فناوری»، یک نسل کشی دیگر به راه انداخت! این یک اصل کلی است. در ضمن از «خواهر» ساتراپی تقاضا می‌کنیم به کوری چشم آخوند علم‌الهدی، روسری‌شان را، نه چهار انگشت، که پنج انگشت، عقب بکشند، تا جان هزاران بسیجی «ایده‌آلیست» برای گیسوان مواجشان بر باد رود! مطمئن باشند که، تأثیرش مسلماً از فیلم «پرسپولیس» به مراتب بیشتر خواهد بود.


جمعه، آذر ۰۹، ۱۳۸۶

اسکندر در آناپلیس!
...

به نظر می‌رسد «مک فارلین»، یا جانشین محترم ایشان، هنگام ملاقات با رمالان، در یک دست قرآن و در دست دیگر موشک «دوربرد» داشتند، چرا که، همزمان با عربده‌جوئی‌های سران حکومت رمالان بر ضد اسرائیل، و فقط یک روز پیش‌ از مذاکرات صلح «آناپلیس»، سردار نجار موفق به اختراع موشک‌های «دوربرد» شدند! امروز هم منابع غربی، مشخصات «دقیق» موشک‌های دوربرد سردار نجار را، که ایشان به دست خود و با «شعار بسیجی» در وزارتخانة دفاع جمکران ساخته‌ بودند، در اختیار «جینز دیفنس» گذاشته‌اند! انسان از اینهمه تقارن «اتفاقی»، فقط به قدرت «خداوند» پی ‌می‌برد!

آنهم نه هر خداوندی، «خداوند» حکومت روضه‌خوان‌ها که علیرغم تحریم‌ها، با اجازة ایالات متحد به گورکن‌ها تجهیزات نظامی می‌فروشد! بله، ایالات متحد و اسرائیل، به دلیل شکست در جنگ 33 روزه ناچار شده‌اند به کنفرانس «آناپلیس» تن در دهند، و جهت حفظ آبرو، در رسانه‌ها، یک موشک بالیستیک در اختیار نوکران‌جمکرانی‌شان قرار دادند، تا تنور نبرد «فرضی» اینان با اسرائیل گرم و داغ باقی بماند! ولی در عین حال، صلاح ندیدند جماعت گورکن را رسماً به «آناپلیس» دعوت کنند، شاید ترسیدند احمدی نژاد، باز هم دوان دوان در یکی از دانشگاه‌های «محل» دست به «سخنرانی» بزند! و همین امر گویا بر گورکن‌ها خیلی گران آمده. چرا که، حتی از نمایندگان تشکیلات حماس هم برای شرکت در این مذاکرات دعوت شد، ولی علیرغم دلبری‌های مهرورزی از طریق نامه نگاری و ابراز علاقه جهت مذاکره و «نظارت» بر انتخابات ایالات متحد، رمالان جمکران به این نشست راهی نیافتند! به همین دلیل هم اکبر رفسنجانی، در خطبه‌های علفزار، ‌ضمن چرندبافی‌های سنتی، و دروغ‌بافی و ریختن اشک تمساح برای آوارگان فلسطینی، یادی از روزهای خوش جنگ با عراق کرده، و ضمن تأکید بر اهمیت «آرای مردم»، زبان به تهدید هم گشوده.

اکبر رفسنجانی، می‌پندارد که ما نمی‌دانیم، خرابکاران ساواک به همراهی گروه چمران و بهزاد نبوی، با بمب‌گذاری همزمان در بغداد و دیگر شهرهای عراق و خوزستان، زمینه‌ساز تهاجم نظامی به ایران شدند. از اینرو ادعا کرده، عراق می‌خواست بر خلیج فارس مسلط شود! ولی نیروی دریائی «ما» مانع شد! حاج اکبر خیلی علاقه دارد، مانند محمدرضا شاه، خودش را «ما» بخواند. ولی گویا نمی‌داند که محمدرضا پهلوی اگر می‌گفت «ما»، از سوی «نهاد سلطنت» کشور ایران سخن می‌گفت، نه از سوی جیره خواران کارخانة رجاله پروری که برای سیر کردن شکم‌شان به قم می‌روند، تا سیاست «تبدیل زباله به رهبر» شامل حال‌شان شود. بله، در هر حال اکبر رفسنجانی نیروهای نظامی دوران پهلوی را هم مانند زمین‌هائی که غصب کرده، به حساب اموال و دارائی‌های خودش گذاشته و می‌گوید، «نیروی دریائی ما»، مانع عراق شد. ظاهراً این اطلاعات جدید و «تاریخی» را، اکبرهاشمی طی آخرین نبش قبر امام‌ «روح‌الله» به دست آورده، چون امروز مردم ایران می‌دانند که در پی اشغال سفارت آمریکا، جنگ را هم حکومت ملایان با حمایت آمریکا و اسرائیل به راه انداخت، تا هم دوام حاکمیت امام زمان و هم ظهور طالبان در افغانستان تضمین شود. باور ندارید؟ از طراح شبه کودتای نوژه سئوال کنید، که از دوستان دولت اسرائیل و از شرکای حکومت رمالان در اروپاست؛ حی و حاضر و فعال و سرحال! البته اکبر رفسنجانی به این اطلاعات دسترسی ندارد، چون او هم مانند دیگر گورکن‌ها، تازه‌ترین اخبار را از تابوت روح‌الله استخراج می‌کند. و از همین رو به ایشان لقب «گورکن نمونه» می‌دهیم.

چون گورکن‌ها همینطور خودشان را تشویق می‌کنند، و به هم آفرین و صد آفرین می‌‌دهند. و اگر تعجب نمی‌کنید بگوئیم که، اخیراً «رهبر فرزانه» هم به عنوان چهرة شاخص جریان روشنفکری برگزیده شده‌اند! بله، «حنازرچوبه» مورخ نهم آذرماه سالجاری، از قول یک تحلیل‌گر مسائل سیاسی، محقق و پژوهشگر گزارش می‌دهد که:

«مقام معظم رهبری چهرة شاخص جریان اصیل روشنفکری دینی است.»

شخصیت برجسته‌ای که چنین ترهاتی ردیف کرده، دستاربندی است به نام «علی ذوعلم». به حق «تحلیل‌گر و پژوهش‌گر» و اصولا، ‌ همچون دیگر فعلة فاشیسم، «همه‌چیز‌گر» باید باشد. چون روح‌الله و مطهری را هم در زمرة «روشنفکران» قرار داده. وقتی می‌گوئیم فاشیسم سفله‌پرور است، نظر به اینگونه بادمجان دورقابچینی‌ها داریم که، در خبرگزاری رسمی حکومت رمالان نیز منعکس می‌شود! و علی خامنه‌ای، مانند دیگر پادوهای سفارتخانة کذا، خودش باور خواهد کرد که روشنفکر است. وقتی امثال پاسدار اکبر، سروش و زیباکلام «روشنفکر» باشند، مسلم است که «رهبر فرزانه»، چهرة شاخص‌تری در روشنفکری خواهند بود. مگر بجز «چهرة شاخص روشنفکری دینی» کس دیگری می‌تواند با همکاری ساواکی‌ها، سینما رکس آبادان را آتش بزند، و ده‌ها نفر را زنده زنده در آتش بسوزاند؟ تازه ساواک هم خفقان بگیرد که نقش ایشان علنی نشود؟ بگذریم هدف از این وبلاگ گذشتة درخشان علی خامنه‌ای نیست، چرا که رهبر فرزانه و شرکاء دیگر به آخر خط رسیده‌اند. از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به خطبه‌های علفزار، یا مطالبات سفارتخانه‌های غربی از ملت ایران.

اکبر رفسنجانی در ادامة هذیانات سنتی می‌گوید، نیروی دریائی و هوائی «ما» مسیر عبور نفت و گاز از خلیج فارس را حفظ کردند. اگر ترهات رفسنجانی را یک مرحله منطقی به پیش برانیم، خواهیم دید که نیروی هوائی و دریائی، با کمک نیروی دریائی ایالات متحد، در واقع تأمین انرژی برای اروپا، یعنی قدرت‌های هم پیمان آمریکا را تضمین کردند! بله، ناوگان جنگی آمریکا برای همین در خلیج فارس حضور به هم رسانده بود، تا تأمین انرژی برای اعضای اروپائی ناتو دچار وقفه نشود، و اربابان حکومت اسلامی بتوانند نفت بشکه‌ای 9 دلار از دست «امام» دریافت کنند، به عراق اسلحه صادر کنند، و همزمان گروه رفسنجانی و صادق طباطبائی با دریافت حق دلالی مناسب، از اسرائیل، به قیمت بازار سیاه، اسلحه خریداری کنند. چون آنروزها، اگر یادمان باشد، «راه قدس از کربلا» می‌گذشت! و امروز که راه قدس به‌ ‌ناچار از «آناپلیس» می‌گذرد، نوکران ضدامپریالیست آمریکا خود را در انزوا می‌بینند. به همین دلیل است که رفسنجانی جنایتکار برای آوارگان فلسطین اشک تمساح می‌ریزد، و می‌گوید، بدون بازگشت آوارگان فلسطین این کنفرانس به نتیجه نمی‌رسد!

این سخنان گزافه‌ در حالتی ایراد می‌شود که میلیون‌ها ایرانی، سال‌هاست از کشور خود آواره شده‌اند، چون سازمان جنایتکار ناتو، مشتی رمال و گورکن ‌را در کشورمان به حکومت رسانده. بله، بجز ایرانی‌نمایانی که به عنوان «روشنفکران دینی»، از سوی ساواک جمکران به غرب اعزام می‌شوند، تا سیرک سیار به راه بیاندازند، میلیون‌ها ایرانی ناچار به ترک میهن خود شده‌اند، و آن‌ها که مانده‌اند، راهی جز تحمل توحش و جنایت رمالان دست پروردة عموسام ندارند. زندگی در تبعید، حتی با امکانات مالی، همیشه فرساینده است. کسی که در تبعید زندگی می‌کند، فلسطینی یا ایرانی، از حق طبیعی خود محروم شده. فقط فلسطینی به خود می‌گوید، کشورش اشغال شده؛ ما ایرانی‌ها به خودمان چه می‌توانیم بگوئیم؟ بگوئیم ایالات متحد با همکاری «دموکراسی‌های» اروپا مشتی چاقوکش و اوباش دستاربند را به مردم یک مملکت حاکم کرده، به مردمی که دهه‌ها پیش به پا خواستند تا میهن خود را از سلطة همین اوباش و همکاران‌شان رها سازند؟ بگوئیم دو هزار و پانصد سال پیش کوروش، بنیانگزار نخستین امپراطوری جهان، با منشور حقوق بشر، یهودیان را از بند نجات داد، و در هزارة سوم، مشتی دزددریائی و گاوچران، به بهانة حمایت از یهودیان در اسرائیل، نه تنها مسلمانان، که آزادیخواهان اسرائیل را نیز وحشیانه سرکوب می‌کنند؟! کشور اسرائیل در واقع برای یهودیان ایجاد نشده، اسرائیل ایجاد شد تا یهودستیزان غرب در واقع با یک تیر چندین و چند نشان بزنند. یهودیان را به اسرائیل بفرستند، و از طریق دولت دست نشاندة اسرائیل، با تجهیزات نظامی غرب، تمام منطقه را به آتش بکشند. و جهت تحقق این «هدف مقدس»، به ناچار صدای صلح طلبان اسرائیل هم باید خاموش گردد. چرا؟ چون «صلح»، مانعی است در راه تحقق «اهداف مقدس»، اهدافی که فقط «جنگ» نام دارد.

و بی‌دلیل نیست که دستاربندان جمکران به عربده‌جوئی ادامه می‌دهند، منافع اربابان‌شان در خطر افتاده. در «آناپلیس» جائی برای تشکل‌تروریست‌های سنتی دست‌ساز استعمار انگلیس وجود ندارد. اخوان‌المسلمین و فدائیان اسلام، یا حکومت جمکران، غایبان اصلی «آناپلیس‌اند»، چون عمر این تشکل‌های تروریست دیگر به ‌سر آمده، ولی چون هنوز جایگزین نشده‌ا‌ند، هنوز باید به اجرای وظایف خود ادامه دهند. در نتیجه، رمالان تهران امروز تنها پشتیبان واقعی جنگ طلبی‌های ایالات متحد و دولت اسرائیل در منطقه‌ شده‌اند. بی‌جهت نیست که سردار نجار یک‌شبه به قول خودش با «شعار بسیجی» موشک و ناوچه و چه و چه می‌سازند، و مشخصات دقیق آنهم از قضای روزگار در اختیار منابع غربی قرار گرفته! مشخصات موشک‌هائی که به دلیل برد 2000 کیلومتر نمی‌توانند در خاک ایران آزمایش شوند، در اختیار «جینز دیفنس» قرار گرفته!

بله، به گزارش منابع اطلاعاتی «جینزدیفنس»، نشریة تخصصی و دفاعی ایالات متحد، ‌موشک جدید «سردار نجار» با موشک‌های دوربرد شهاب زمین تا آسمان تفاوت دارد. البته بنگاه خبرپراکنی «بی‌بی‌سی»، ادعا کرده این موشک ساخته و پرداختة نخبگان جمکران است! ولی ما می‌دانیم که از گورکن جماعت جز روضه خوانی و گزافه‌گوئی کار دیگری ساخته نیست. بگذریم! «جینز دیفنس» می‌گوید، این موشک هیچ ربطی به موشک‌های ساخت کرة شمالی ندارد. ما هم می‌پذیریم! این موشکی است که ایالات متحد از طریق چین در اختیار رمالان تهران قرار داده،‌ همچنانکه واگن‌های ترن از اروپا به چین ارسال می‌شود، تا چینی‌ها برای گورکن‌ها ترن بسازند و رعایای الیزابت دوم هم بگویند، این ترن کاملاً ایرانی است! اما بهتر است بازگردیم به موشک خودمان. اطلاعات دقیق مربوط به این «موشک ایرانی» را منابع غربی در اختیار «جینز دیفنس» گذارده‌اند:

«این موشک بالیستیک میانبرد دو مرحله‌ای با قطر 125 سانتیمتر است [...] با سوخت جامد کار می‌کند[...] قابلیت حمل چندین نوع کلاهک موشکی دارد[...] ظاهری شبیه به موشک شهاب 3 دارد[...] و می‌تواند از زیرساخت‌ها و پرتاب کننده‌های شهاب استفاده کند[...] رئیس سابق سازمان موشکی اسرائیل، «اوزی رابین»[...] گفته: ساخت این موشک نقطه عطف مهمی در برنامه موشکی ایران است.»

منبع: ایرنا، مورخ 9 آذرماه 1386، خبرهای 16

بله، سخنان آقای رابین را دستکم نگیریم. چون موشک سردار نجار در واقع جانشین سلاح اتمی‌ای است که قرار بود سازمان ناتو، ‌جهت تهدید روسیه و هند در اختیار گورکن‌ها قرار دهد. و فواید آن برای ما ایرانیان جز تداوم ارعاب و تهدید به تهاجم نظامی هیچ نخواهد بود. از همین هفته، «روزآنلاین» و دیگر نانخورهای محفل فاشیسم تصاویر رزمناوهای ایالات متحد را برایمان دوباره منتشر می‌کنند؛ یک روز «سیمور هرش» در «نیویورکر»، و روز دیگر «رفقا» در «نیو زرزر» پیرامون تهاجم نظامی به ایران به هذیانگوئی می‌پردازند، تا زمانیکه مسئله موشک‌ها هم منتفی شود، و همزمان با مداحی مهرانگیز کار برای حاج اکبر، عبادی هم بتواند، دوباره دکان «صلح، حق مسلم ماست» را در «زمانه»، و «نان را به نرخ روز» آنلاین افتتاح کند.

بله حاج اکبر، مرکز توجة فعلة فاشیسم در داخل و خارج ایران است، و از این جهت خطبه‌های علفزار این هفته را جهت روخوانی در اختیار ایشان گذاشته‌اند تا بتواند حسابی پرت‌و پلا بگوید . حاج اکبر که موجودیت خود را مرهون کشتار و چپاول و سرکوب است، ضمن تأکید بر حق مردم فلسطین، فلسفة وجودی خود و حکومت فاشیستی جمکران را نفی کرده می‌گوید، دنیای امروز متکی به رأی مردم است! در اینصورت می‌توانیم بگوئیم کشور ایران اصولاً از دنیای امروز غایب است؛ دنیائی که در آن امثال رفسنجانی و احمدی نژاد در قدرت باشند، مسلم است که متکی بر رأی استعمار است،‌ نه بر رای مردم. 28 سال است که گورکن‌ها سر بزنگاه به یاد «رأی مردم» می‌افتند! سردار اکبر هم که ناچار شده بجای بمب اتمی، موشک قبول کند، باز یاد رأی مردم افتاده. اما مقصود ایشان، نه هر «مردم»، که آن ‌مردمی است، که تحت حاکمیت اسکندر و استالین بودند! نه آن مردمی که تحت حاکمیت هیتلر، موسولینی، روح‌الله و ملاعمر بودند! چون آن‌ها وضع‌شان خوب بود! و در ذهن علیل رفسنجانی «دمکراسی» داشتند! اما امان از «اسکندر» که با طفلان مسلم چه کرد؟ البته «اسکندر» نام موشک‌های روسیه هم هست! مجموعة مدرن موشکی «اسکندر»، توان منهدم نمودن سیستم‌های ضد هوائی و ضد موشکی، آتشبار و تجهیزات هوائی در پایگاه‌های هوائی را دارد. و امان از استالین، که اگر اسلام را شناخته بود، رأی مردم را محترم می‌شمرد، و فروپاشی در اتحاد جماهیر شوروی پیش نمی‌آمد، و مرگ گورکن‌ها هم فرا نمی‌رسید! بله کنفرانس صلح «آناپلیس» را «اسکندر» و «استالین» به راه انداخته‌اند، تا حق فلسطینیان را، که همان «حق مسلم» حاج اکبر باشد، پایمال کنند.

خطبه‌های علفزار این هفته در مورد جنگ با عراق، جنگی که حاج اکبر به آن افتخار می‌کند، چون جزو برندگان اصلی این جنگ ویرانگر بوده، شباهت فراوانی به روایت حاج اکبر از اشغال عراق توسط ایالات متحد دارد! جنگی که جز ویرانی و مرگ و بر ملا شدن همکاری ایالات متحد با حکومت اسلامی هیچ نداشت:

«آن‌ها نظم خوب منطقه را به‌هم ریخته‌اند و هیچ هدفی از تجاوزات ندارند به جز هزینة مالی و جانی و آبروریزی هیچ نتیجه‌ای نداشته.»

اتفاقاً براندازی سلطنت محمدرضا پهلوی هم دقیقاً با همین هدف سازمان یافت، جنگ با عراق،‌ حکومت ملاعمر، و اشغال افغانستان و عراق هم دقیقاً با همین هدف پیگیری شد، و جز ویرانی و مرگ هیچ نتیجه‌ای نداشت. پس اکبر رفسنجانی بهتر است بجای نکوهش اربابان‌اش، نگاهی به تاریخچة پرافتخار حکومت اسلامی در ایران بیاندازد، تا ببیند سیاست آمریکا در همه جا با یک هدف اعمال می‌شود: ویرانی، چپاول و سرکوب. البته در مورد حاکمیت جمکران استثناء قائل می‌شویم چرا که، باید گزافه‌گوئی اوباش جماعت را نیز بر اینهمه بیافزائیم. حاج اکبر باز هم پا در کفش شاه سابق ایران کرده و تکنولوژی هسته‌ای را که از سال 1977 توسط فرانسوی‌ها آغاز شد، به حساب «ما» نوشته، می‌گوید، سال‌هاست روی مسئله هسته‌ای کار می‌کنیم! البته «کار» سردار اکبر همیشه از طریق «بازار» انجام ‌شده:

«ما از صفر شروع کردیم[...] مستقل کار کردیم[...] بعضی چیزها از بازار آزاد و سیاه برای خود فراهم کردیم[...]»

بله در قاموس تیغ‌کش‌ها، «مستقل» کار کردن، به معنای خروج از مقررات و خرید از بازار سیاه است! و 25 سال است که اکبر رفسنجانی و شرکاء، همانطور که ما ملت شاهدیم، مرتب «مستقل» کار می‌کنند. رشوه‌هائی هم که «استات اویل» و «توتال» پرداخت کرده‌اند، نشانگر همین «استقلال» است! به همین جهت حاج اکبر باز هم به جنگ با عراق اشاره کرده، تا ما به یاد داشته باشیم که این جنگ آغاز شد، و 8 سال ادامه یافت، تا اوباش دست پروردة سفارتخانه کذا، با خرید سلاح از بازار سیاه، «مستقل کارکنند»! بهتر است حاج اکبر و اربابان‌اش بدانند که دوران «مستقل کارکردن» اوباش دیگر دارد به سر می‌رسد. نه تنها مذاکرات «آناپلیس»، مرگ فدائیان «مستقل» اسلام را نوید می‌دهد، که به کوری چشم ملایان، موشک‌های بالدار «اسکندر» هم از سال 2008 به تجهیزات ارتش روسیه افزوده خواهد شد.



پنجشنبه، آذر ۰۸، ۱۳۸۶

لات‌سالاری!
...

برای اطلاع آندسته از هم‌میهنان «آریائی‌تبار»، که گوی یهودستیزی از دستاربندان ربوده و پیشنهاد «نشست پرسپولیس» می‌دهند، تکرار می‌کنیم که «مشروعیت» کشورها را مشتی رمال و روضه‌خوان ریزه‌خوار استعمار در مصر یا جمکران تعیین نمی‌کنند. موجودیت کشور اسرائیل، توسط سازمان ملل به رسمیت شناخته شده، و اسرائیل تنها دمکراسی موجود در منطقه است. بنابراین، ما نه تنها موجودیت اسرائیل را به رسمیت می‌شناسیم، که از مذاکرات صلح «آناپلیس» نیز حمایت می‌کنیم. و امیدواریم که این مذاکرات برای مردم منطقه صلح را به ارمغان آورد. حال بپردازیم به وبلاگ امروز.

چقدر این روزها عجیب است، همه با مطالب این وبلاگ هم‌عقیده ‌شده‌اند! حتی رئیس جمهور فرانسه، نیکولا سرکوزی! امروز رئیس جمهور فرانسه، در مورد زدوخوردهای حومة پاریس اعلام داشت، اشکال ما مسائل طبقاتی نیست، اشکال ما «لات‌سالاری» است! بله، «لات‌سالاری»،‌ همان پدیده‌ای است که از 29 سال پیش بر کشورمان حاکم شده. «لات‌سالاری» به این ترتیب اعمال می‌شود که،‌ ابتدا ملکه اعتضادی‌ها با رعایت حجاب، به همراه الله‌کرم‌ها، و با شعارهای ساخته و پرداختة ساواک به خیابان‌ها می‌ریزند. سپس هر که، هر جور اربابان‌اش‌ «مصلحت» بدانند عمل می‌کند، و به عنوان «دلائل منطقی» برای خیانت آشکار خود نیز، چند سوره و آیه و حدیث ردیف می‌کند، و مردم درمی‌یابند که «خیانت» عین «خدمت» به منافع ملی باید باشد! و لات و اوباش هم جهت حفظ همین منافع ملی به خیابان‌ها می‌آیند!

بله بسیاری از «منافع ملی» ما به همین ترتیب، و با همین شعارها «حفظ» شده: «مرگ بر آمریکا»، جهت حفظ منافع ملی از طریق اشغال سفارت آمریکا، و اعمال تحریم اقتصادی و جنگ‌افروزی؛ «چپ و راست نابود است، اسلام پیروز است»، جهت تصفیه دانشگاه‌ها، و اعدام ده‌ها هزار جوان ایرانی؛ «جنگ، جنگ تا پیروزی، راه قدس از کربلا می‌گذرد، صدای صلح و سازش خاموش باید گردد»، جهت سرکوب صلح‌طلبی، و سرگردان کردن جمعیت جوان کشور، برای رفع نگرانی‌های اربابان امام‌الله بوده! و اما مهم‌ترین شعار حکومت رمالان، همان تکیه بر «حق مسلم ما» باید باشد. «حق مسلم ما»، این است که، ارز حاصل از تاراج نفت را به کره شمالی و چین اهداء کنیم، تا «سردار نجار»، در عرض 24 ساعت، با «شعار بسیجی» برایمان موشک و ناوچه و بیلچه‌های دوربرد بسازند، و علیرغم هشدار همسایگان، در دریای عمان «مانور»هم بدهند، تا یک فروند فانتوم‌ قراضه‌شان هم هدف موشک دریا به هوا قرار گیرد! و جان خلبان و کمک‌خلبان‌ا‌ش هم فدای منافع ایالات متحد شود! «حنازرچوبه» هم در مورد سقوط این «جت‌جنگده» بنویسد، «هواپیما نقص فنی داشت!»

می‌دانیم که وقتی هواپیمای جنگی نقص فنی داشته باشد، خلبان و کمک خلبان موظف‌اند خود را نجات دهند! چون اگر هواپیما را می‌توان یک‌شبه با پرداخت پول فراهم کرد، برای آموزش یک خلبان، سال‌ها وقت لازم است. «حنازرچوبه»، از آنجا که در لجنزار دین دست و پا می‌زند، این مسائل «غیر اسلامی» را نمی‌شناسد. و به مسائل کم اهمیتی چون از بین رفتن خلبان و کمک خلبان فانتوم کذا هیچ اهمیتی نمی‌دهد. در واقع چه اهمیتی دارد؟ سردار نجار، با همان «شعار بسیجی»، یک‌شبه برایمان خلبان و کمک خلبان‌هائی می‌سازند که هواپیما هم سر خودشان باشد! چرا خبرگزاری رسمی حکومت اسلامی وقت گرانبهای‌اش را برای این مسائل جزئی تلف کند؟

مسائل مهم‌تری هست که «حنازرچوبه» باید به آن‌ها بپردازد. از جمله الصاق بر چسب «دموکراتیک» به حزب «مسلم لیگ»، یا همان تشکیلات «طالبان پاکستان». بله از وقتی ارتش ایالات متحد، جهت استقرار پدیدة مضحکی به نام «حکومت اسلامی»، در عراق و افغانستان لنگر انداخته، گورکن‌ها طالبانیسم را هم «دموکراسی» می‌نامند، چرا که به این ترتیب خودشان را هم می‌توانند «دموکراتیک» جا بزنند. همانطور که می‌دانیم، رمالان اهل تقیه‌اند، بنابراین چهرة پلیدشان را با هر نقابی می‌پوشانند، و به همان سادگی که نفس می‌کشند دروغ هم می‌گویند. به این ترتیب، در هر نفس دو دروغ تحویل می‌دهند: دروغ «دم»، و دروغ «بازدم»! به عنوان نمونه، احمدی‌نژاد را در نظر می‌گیریم که با روزنامة ژاپنی «یومیوری» مصاحبه کرده، و ساعت دوازده‌ و 11 دقیقة روز 29 نوامبر 2007، مهرنیوز، ترجمة این مصاحبة تأسف‌‌بار را در اختیار مشتاقان قرار داده.

مهرورزی که گویا هنوز نمی‌داند کشور ژاپن تا سال 1952 تحت فرماندهی ژنرال مک‌آرتور اداره می‌شده، و از آن ‌پس نیز طبق پیمانی «نظامی ـ امنیتی» زیر نظر آمریکا قرار دارد، به ژاپنی‌ها «امر» کرده که، «استقلال» داشته باشند، و در مورد پروندة هسته‌ای ایران موضع‌گیری «منحصر به فرد» بنمایند! احمدی نژاد، دریافت موشک دوربرد از کرة شمالی را هم در محل «تکذیب» کرده، و می‌گوید، ما هیچ همکاری نظامی با کره شمالی نداریم! مهرورزی، در ادامة این مصاحبة پربار با روزنامة ژاپنی، ضمن ابراز مجدد بندگی به درگاه آمریکا، و تأکید بر وجود «آزادی بیان» در جمکران، می‌گوید، تا 40 سال دیگر به ژاپن می‌رسیم!

احمدی‌نژاد می‌پندارد دولت ژاپن هم مانند حکومت رمالان جمکران، یک روح‌الله دارد، که لات بازی و عربده‌جوئی را «عین سیاست» می‌داند، سیاست‌ا‌ش هم عین لات بازی و عربده‌ جوئی است. علامت تعجب هم نمی‌گذاریم! چون تعجبی ندارد. حکومتی که ژنرال هویزر سر کار می‌آورد، به از این نخواهد بود. حتی در کشور الجزایر هم که تا اواخر دهة پنجاه تحت استعمار فرانسه قرار داشت، چنین لات‌بازی به راه نیانداختند. امروز دولت الجزایر ناچار شده، یاوه‌گوئی‌های وزیر «مجاهدین» را که، در آستانة سفر نیکولا سرکوزی به الجزایر، خمینی‌وار به پریشان‌گوئی و مهمل‌گوئی در مورد یهودیان پرداخته بود، «نظر شخصی» وی اعلام کند! چون کافی است ارتباط الجزایر با فرانسه تیره شود، تا یک حکومت فاشیست‌‌الله، از نوع حکومت جمکران نیز در الجزایر به راه بیافتد، و سپس به مراکش و تونس هم سرایت کند! و آنوقت کشور فرانسه به افتخار همسایگی با «ملاعمر» نائل خواهد آمد.

البته در فرانسه به دلیل وجود تشکل‌های سیاسی، مردم چندان از مرحله پرت نیستند. و می‌دانند که جناب وزیر کذا، سر در آخور آنگلوساکسون‌ها دارند. فرانسوی‌ها می‌دانند که چون جزیرة آنگلوساکسون‌ها در مجاورت اسلام قرار نگرفته، آنگلوساکسون‌ها اینچنین با دست و دل‌بازی از تروریست‌های اخوان‌المسلمین حمایت می‌کنند. همانطور که دیدیم، رهبران حماس، تشکل ساخته‌ و پرداختة آریل شارون مفقود، «رهبر فرزانه»‌ و رهبر اخوان‌المسلمین مصر از مخالفان نشست «آناپلیس» بودند، چون «صلح»، دکان جنایات اینان را کساد خواهد کرد. اما مهم‌ترین «شخصیتی» که با نشست «آناپلیس» مخالفت کرده، البته پس از احمدی نژاد، نوری همدانی است.

نوری همدانی که به شیوة دیگر دستاربندان، سیاست و نفس‌کش‌طلبی را یکسان می‌پندارد، فرموده‌اند، نشست «آناپلیس» برای مشروعیت بخشیدن به اسرائیل است! نعلین پوشان جمکران هنوز پیرو آخوند مدرس‌اند، که بجای مخالفت با کودتای کلنل رضاخان، با «جمهوری» مخالف می‌کرد! چون همانطور که گفتیم «شیخ»، همواره صلاح و فلاح خود را در آستان «شاه» می‌جوید. از این جهت، روضه خوان‌ها، با حمایت اربابان خود، سعی دارند زمینة بازگشت سلطنت را فراهم آورند. اینان می‌پندارند، امروز هم می‌توانند مانند دوران مشروطه، با پناه گرفتن در سایة شاه، از سیر تحولات تاریخی کشور در امان بمانند. و نوری همدانی هم می‌خواهد شرایط بحرانی به همین ترتیب ادامه یابد، تا دکان نوکران ضدامپریالیست عموسام همچنان پر رونق باشد. به همین دلیل به چرندبافی مشغول شده، و مشروعیت اسرائیل را به زیر سوال می‌برد. بله، اسرائیل اگر بخواهد مشروعیت داشته باشد، باید این مشروعیت را نه از سازمان ملل، که از مشتی دستاربند جیره‌خوار سفارت کذا دریافت کند! همچنانکه حکومت جمکران، مشروعیت خود را از ارتش ناتو دریافت کرد. بله جالب اینجاست که مهملات روضه‌خوان‌ها درخبرگزاری‌های حکومت جمکران منتشر می‌شود. همچنان که هذیان‌گوئی مکارم شیرازی.

شیخ مکارم شیرازی، ضمن دفاع از سرکوب دراویش و بهائیان، ادعا کرده اسلام مانعی است بر سر راه آمریکا! می‌بینیم که پرزیدنت مهرورزی کاملاً حق دارد. و در جمکران، «آزادی بیان» را به وضوح می‌بینیم! ولی این «آزادی» فقط برای لات و اوباش فراهم است. برای آن‌ها که اسلام را دشمن عمو سام جلوه می‌دهند، تا ما ملت را با کمک همان عموسام چپاول کنند. البته ما هم می‌دانیم که اسلام چه مانع بزرگی بر سر راه آمریکاست! به همین دلیل است که آمریکا در عراق، افغانستان، ترکیه و پاکستان حکومت اسلامی به راه می‌اندازد، همة اینکارها را کرده، تا جمکران احساس تنهائی نکند! بله، این اسلام همان مانعی است که آمریکا خودش عمداً ایجاد می‌کند، ولی نه بر سر راه خود، که در برابر رشد و آزادی ملت‌ها! به ویژه آن ملت‌هائی که رئیس جمهور فرهیخته‌ای چون احمدی نژاد داشته باشند، کسی که گوی حماقت و پریشان‌گوئی را حتی از خاتمی هم می‌رباید!

البته احمدی نژاد این روزها سرش خیلی شلوغ است، از این مصاحبه، به آن مصاحبه، حرف‌هائی می‌زند که انسان در سلامت عقل او و مشاورانش حسابی «تردید» می‌کند. امروز احمدی نژاد ضمن مصاحبه با خبرپراکنی ایسنا، اعلام می‌دارد، امسال نیز مانند سال گذشته 120 میلیارد تومان برای احداث و عمران مساجد اختصاص خواهد یافت! چون به ادعای احمدی نژاد،

«کانون سازماندهی برای ادارة جامعه، مسجد است!»

کد خبر: 8609 ـ 04319

به این ترتیب که احمدی نژاد می‌خواهد مسجد بسازد، تا چهل سال دیگر که قرار بود به ژاپن برسیم، تمام کشور ایران می‌شود مسجد! به زبان ساده‌تر گورکن‌ها مالک تمام زمین‌های کشور خواهند شد. و با احداث مساجد و از طریق پرکردن جیب دستاربندان است که جامعه می‌تواند «سازمان» بیابد. هرچند میزان درک احمدی‌نژاد از جامعه، به مسجد محدود می‌شود، ولی مسجد، یا هر مکان دیگر عبادت، خود جزئی از یک جامعة سازمان یافته است، و اگر قرار باشد جامعه از طریق مسجد سازمان یابد، پس نقش دولت بیکارة احمدی نژاد، و تشکیلات عریض و طویل مفتخوری در این یا آن مجلس و وزارتخانه چیست؟

در وبلاگ «سردار و نجار» گفتیم که، حکومت اسلامی تمام تلاش خود را به کار گرفته تا نیروگاه بوشهر به مرحله بهره برداری نرسد. و ظهور معجزه‌آسای موشک‌های سردار نجار را مدیون کارشکنی‌های رمالان هستیم. بد نیست بدانیم که در پی «معجزات» سردار نجار، به گزارش «نووستی»، مورخ 7 آذرماه، نشست کمیسیون همکاری‌های تجاری و اقتصادی ایران و روسیه، در مورد تکمیل نیروگاه بوشهر، که قرار بود تا دهم آذرماه تشکیل شود، حدود یکماه دیگر هم به تعویق افتاد! بله حکومت سرسپردة جمکران، برای حفظ منافع اربابان‌ا‌ش، اینچنین سخاوتمندانه از منافع ما «مایه» می‌گذارد. و مسلماً اگر لات‌بازی و مزدوری باعث مرگ می‌شد، ما ملت از اسارت حکومت جمکران، و اکثریت قریب به اتفاق روضه‌خوان‌ها تا به حال رها شده بودیم.







چهارشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۶


سردار و نجار!
...

به محض اینکه دولت روسیه اعلام می‌کند سوخت نیروگاه بوشهر آمادة تحویل است، ناگهان سپاهیان اسلام، و وزارت اطلاعات جمکران همزمان، بحران‌های جدیدی «خلق» می‌کنند، تا به هر ترتیب راه اندازی نیروگاه بوشهر به تعویق بیافتد. وزارت اطلاعات، از زبان اژه‌ای، طبق معمول «جاسوس» کشف می‌کند، و وزارت دفاع هم، کماکان با پشتیبانی آمریکا و یاری حاکمیت چین، جهت جبران پرش‌های ناکام احمدی نژاد به قله‌های هسته‌ای، در عرصة نظامی به جست و خیز می‌پردازد، تا کل منطقه را از روسیه تا اسرائیل تهدید کند، البته با حفظ شعارهای آمریکاستیز و کشکی همیشگی!

بلافاصله پس از کنفرانس «آناپلیس»، که رهبران تروریست‌های اخوان‌المسلمین در مصر و ایران آنرا «محکوم» کردند، روز دوشنبه، همایش آینده‌پژوهی 1400، به ابتکار مشارکتچی‌های برانداز در دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران آغاز شد. مشارکتچی‌ها که به بهانة نبرد با آمریکا رهبران‌شان پیشتر سفارت آمریکا را در تهران اشغال کرده بودند، تا تحریم و جنگ بر ملت ایران تحمیل شود، اکنون نقاب از چهره بر می‌اندازند. اینان ‌نه تنها وابستگی‌ خود را به آمریکا آشکار کرده‌اند، که به صدور فتوای براندازی هم مشغول شده‌اند. در این نشست «استحماری»، جلاد مهاباد، جلائی‌پور، بازگشت به «پوپولیسم انقلابی» تجویز کرده! البته از آنجا که در ایران اصولاً انقلابی نشده، باید بدانیم که استاد گرانقدر، «جلائی‌پور»، که در رشتة جنایت، آدمکشی و چرندبافی دکتری گرفته‌اند، در واقع براندازی و شورش «تجویز» می‌فرمایند. در تداوم همین مهملات، الهه کولائی‌ نیز، از پر چارقد سفیداش «پژوهش‌های استراتژیک» مادر بزرگ را بیرون کشیده، و با استناد به «مستندات» سایت سیدصادق خرازی، در باب وصیت‌نامة پطرکبیر می‌گوید، ببینید روسیه در گذشته با ما چه کرد؟ پس، باید از روسیه ترسید! البته فراموش نکنیم که «آمریکا» بر اساس صحبت‌های اینان، در حق ما جز نیکی هیچ نکرده! چون براندازی‌، کودتا، جنگ و چپاول دارائی‌های ما ملت، در واقع جز حفظ منافع کولائی‌ها و جلائی‌پورها پیامدی نداشته! به زبان بی‌زبانی، کولائی می‌گوید، مانند همین 28 سال، سر بر آستان عموسام بگذاریم که «خودی» است، ما را می‌شناسد، و به ما اطمینان دارد! متن کامل ترهات کولائی و جلائی‌پور را در سایت مشارکت‌چی‌ها می‌توانید مطالعه کنید، و مسلماً از اینهمه بیشرمی و حماقت «محظوظ» خواهید شد. اما مهم‌ترین ابراز وجود مشارکتچی‌ها در مخالفت با نیروگاه بوشهر، همزمان با خبر «ایتارتاس» در مورد آمادگی سوخت هسته‌ای نیروگاه بوشهر، در سایت احترام به ابتذال دینی و ضددینی، یا همان «سایت زمانه» منتشر شده! روز دوشنبه، استاد دکتر شیرزاد، عضو شورای مرکزی مشارکت، محفل ریزه‌خواران حزب دموکرات آمریکا، ناگهان از خواب غفلت بیدار شده می‌گوید، ما نیازی به فناوری هسته‌ای نداریم! اصلاً اینجور چیزها خطرهای زیست محیطی ایجاد می‌کند! مرجع تقلید استاد شیرزاد هم سبزهای آلمان و ایتالیا هستند، نزدیک‌ترین تشکل‌های سیاسی به ایالات متحد!

بله استاد شیرزاد، پس از تأکید بر «درک پائین مردم» گفته‌اند، اینان در جریان بحث‌های روشنفکری جهان نیستند! این سخنان، به این معناست که، استاد شیرزاد و مادر ابتکار در جریان این بحث‌های روشنفکرانه هستند! چون همانطور که می‌دانیم، مشارکت‌چی‌ها مانند دیگر فعلة فاشیسم، به پیروی از مهملات استاد شریعتی‌شان، دین نخبگان و دین عوام هم «اختراع» کرده‌اند! و در این اختراعات، خودشان را در زمرة «نخبگان» همین دین می‌دانند، و استاد شیرزاد هم به دلیل قرار گرفتن در ردة نخبگان، با نیروگاه بوشهر مخالفت دارند. چرا که نیروگاه بوشهر ممکن است به زودی آغاز به‌کار کند، و کشور ایران یک گام دیگر از طرح آمریکائی «بازار مصرف» تمام و کمال فاصله بگیرد! بله، این نیروگاه بوشهر، به نوعی با سد سیوند شباهت پیدا کرده، که قرار بود پیش از براندازی سال 57 آبگیری شود، ولی آبگیری آن را حداقل سه ده به تأخیر انداختند، چون جلائی‌پورها و خاتمی‌ها بجای داریوش همایون‌ها و نهاوندی‌ها نشستند. آنروزها که محمد خاتمی دور دنیا به راه افتاده بود تا حاکمیت گورکن‌ها به سلاح هسته‌ای مجهز شود، استاد شیرزاد در جریان بحث‌های روشنفکرانه جهان گویا قرار نداشتند، الهه کولائی هم خفقان مرگ گرفته بود. چون حکومت رمالان می‌توانست، بر روی کاغذپاره‌های پنتاگون با یک بمب اتم اهدائی مائوئیست‌های ریزه‌خوار آمریکا در چین، هم روسیه، هم اسرائیل و هم کل منطقه را مرتباً به تشنج بکشاند. اما پیش‌از ادامة مطلب بهتر است سری هم به تبلیغات فیلم «پرسپولیس» در «صدای آلمان» بزنیم.

در راستای پروپاگاند برای فیلم «پرسپولیس»، سایت «دویچه وله»، یا همان «صدای آلمان» خودمان، این فیلم را «عصیان بر علیه سنت» نامیده! از آنجا که «نژاد برتر» ژرمن‌ها مانند پاسارگادیست‌های خودمان از مرحله «پرت» تشریف دارند، خدمت‌شان بگوئیم، فیلم پرسپولیس، سعی دارد تا حکومت تحجر و توحش جمکران را در ترادف با حاکمیت ایران در دوران پهلوی دوم قرار دهد، تا به خیال خودش، از اینراه برای این حاکمیت «عصرحجر» کسب وجهه کند. این شیوه را در عرصة «پروپاگاند»، ارائة تصویر دلپذیر می‌خوانند. کسانی که دوران پهلوی را به یاد دارند، قادراند تفاوت‌ها را درک کنند؛ هر چند سلطنت محمدرضا پهلوی، با توطئة محمد مصدق به کودتای 28 مرداد پیوند داده شد، تا مشروعیت هم نداشته باشد، و هر چند حکومت پهلوی دوم از دمکراسی فاصلة بسیار داشت، می‌باید بگوئیم، قابل قیاس با حکومت رمالان نبود. در ضمن به اهالی «محترم» صدای آلمان یادآور می‌شویم که، فیلم تبلیغاتی پرسپولیس دو حاکمیت غیر قابل قیاس را در ترادف قرار می‌دهد، تا برای یکی از آن‌ها بازار گرمی کرده باشد. از این گذشته، اگر اهالی «صدای آلمان»، فیلم پرسپولیس را «شورش بر علیه سنت» می‌خوانند، دو نکتة کوچک را فراموش نفرمایند. نخست اینکه شورش بر ضد سنت، در واقع همان «مدرنیزاسیون» است، که با کودتای 22 بهمن بر ملت ایران تحمیل شد. دوم اینکه حکومت اسلامی بر خلاف ادعای شما «سنت» نیست، بلکه برخاسته از یک کودتای استعماری است، و تبلور مدرنیسم! تا آنجا که نویسندة این وبلاگ می‌داند، نه کودتا و نه استعمار، هیچکدام هرگز جزئی از سنت‌های هیچ ملتی نبوده و نخواهند بود! حال بازگردیم به پیشرفت‌های شگرف رمالان جمکران در عرصه نظامی!

روز دوشنبه، 26 نوامبر 2007، خبرگزاری رسمی جمهوری روسیه، «ایتارتاس» اعلام داشت، بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بازرسی 30 تانکر سوخت، آماده برای ارسال به نیروگاه هسته‌ای بوشهر را آغاز می‌کنند. به گفتة «ایتارتاس»، بازرسی هر تانکر 30 دقیقه وقت می‌گیرد، سپس تانکرها مهر و موم می‌شوند، تا به ایران ارسال شوند. اما هنوز مرکب خبر «ایتارتاس» خشک نشده‌ بود، که فردای همان روز، سردار نجار، وزیر دفاع حکومت رمالان، ضمن جست و خیز در پستوی خانه‌شان، چند موشک بالیستیک، با برد دو هزار کیلومتر، و مقدار زیادی تجهیزات فوق مدرن از صندوقچة مادربزرگ محترم‌شان بیرون کشیدند، ‌ و در گردهمائی بسیجیان در وزارت دفاع ‌فرمودند، ‌ قصد مدرن کردن نیروی دریائی را داریم! می‌دانیم که افتخار بزرگ حکومت روضه خوان‌ها، نوکری در بارگاه منافع ایالات متحد در منطقه است، و در راستای همین نوکری، کنفرانس صلح «آناپلیس»، توسط «رهبر فرزانه» محکوم شد، تا جنگ زرگری با اسرائیل همچنان ادامه یابد. و در راستای همین نوکری، در حالیکه «لاوروف»، وزیر امور خارجة روسیه، نشست «آناپلیس» را موفقیت‌آمیز می‌خواند، احمدی نژاد، آنرا یک شکست می‌نامد!

«نووستی» مورخ 7 آذرماه سال‌جاری، به نقل از احمدی نژاد می‌نویسد، «شرکت کنندگان در این همایش فقط به دنبال اهداف تبلیغات سیاسی هستند!» احمدی نژاد گفته، «اگر در کشورهای عربی رفراندوم برگزار کنند، ملت‌های عرب، همه با این نشست مخالفت خواهند کرد.» بله! پرزیدنت مهرورزی، «بسیار خوب ورد آورده‌اند، هر چند سوراخ دعا گم کرده‌اند!» و مرگ را فقط برای همسایه می‌خواهند. چون احمدی‌نژاد می‌داند، اگر ملت ایران در یک رفراندوم شرکت کند، با کل این حاکمیت سرسپرده از پایه و بن مخالفت خواهد کرد. البته ما فقط خواهان تغییر قانون اساسی هستیم، با شخص مهرورزی هم کاری نداریم . و مهرورزی اگر خیلی اهل «رفراندوم» است، بهتر است به جای تجویز نسخه برای ملت‌های عرب، یک رفراندوم در مورد حکومت بسیار مردمی جمکران برگزار کند، آنگاه خواهیم دید که «خوش بود گر محک تجربه آید به میان، تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد.» بله، از اصل «نوکری» می‌گفتیم. در راستای همین نوکری است که، «برادر» علی‌آهنی، عاجزانه خواستار ایفای «نقش کلیدی» توسط فرانسه در خاورمیانه شده، و سردار نجار، وزیر دفاع جمکران، با موافقت چین، از کشور کرة شمالی موشک با برد دو هزار کیلومتر دریافت می‌کند. و کار «خوش خدمتی» آنقدر بالا می‌گیرد، که «رابرت تیت» هم به کرشمه‌های احمدی نژاد برای گاوچران‌ها اشاره می‌کند!

نمی‌دانستم «رابرت تیت»، فرستادة گاردین در تهران، پس از گذشت سه روز، با محتوای وبلاگ نویسنده، مورخ 25 نوامبر، هم‌عقیده می‌شود! چقدر می‌باید خشنود و مغرور شویم! بالاخره پس از چند روز تأخیر، «رابرت تیت» نیز در مطلبی که در گاردین انتشار داده، تأکید می‌کند که احمدی نژاد سر از آستان آمریکا بر نمی‌دارد! بله، «مستر» تیت! کاملاً حق دارید، ولی چرا اینقدر دیر به این واضحات پی بردید؟ مدت‌هاست که ما تکرار می‌کنیم، نه تنها احمدی نژاد، که کل حاکمیت جمکران دست گدائی از درگاه آمریکا بر نخواهد داشت! احمدی نژاد، برخلاف آنچه دیگران ادعا می‌کنند، در این «مبارزات ضدامپریالیستی» تنها نیست! احمدی نژاد جزئی از حاکمیت اسلامی است، که در سال 1979 با جانفشانی‌های «هویزر» بر مسند قدرت در ایران نشست. و اگر امروز، از طریق اژه‌ای، وزیر اطلاعات دولت جمکران، به جنگ زرگری با قوة قضائیه گورکن‌ها مشغول شده، فقط یک دلیل دارد: اوضاع روضه‌خوان‌ها و اربابان‌شان در آمریکا و اسرائیل بحرانی است. به همین دلیل «سردار نجار»، اینچنین معجزه می‌کنند!

نخست بگوئیم که، «سردار نجار»، هیچ نسبتی با «یوسف نجار» در کتاب مقدس ندارد! یوسف نجار، فروتن و متواضع بود، هرگز ادعا نکرد پدر عیسی است، بلکه اجازه داد خداوند ابراهیم، از طریق جبرئیل، ادعای پدری بر فرزندش عیسی داشته باشد. اما این نجار کجا و آن نجار کجا؟ «نجار» در جمکران، همچون «مقام معظم» رهبری، پرمدعا، گزافه‌گو و نهایتاً مضحک است. در نتیجه، بجای آنکه بگوید رابرت گیتس، ‌ در سفر اخیر به چین به کمونیست‌های آمریکاپرست اجازه داد تا موشک‌های دور برد در اختیار سپاهیان امام زمان بگذارند، می‌گوید، وزارت دفاع خودش به تنهائی این موشک‌ها را ساخته! بله، در نظام «فاشیست‌الله»، همة رخدادها، مانند شراره‌های آتش، برهه‌ای و ناپایدار است. حکومت‌شان هم به همین ترتیب ظهور کرد: یک‌شبه، پس از نشست گوادالوپ! و وزارت دفاع رمالان از این روند مستثنی نخواهد بود. البته رابرت گیتس پس از مسافرت به چین ادعا کرده بود که حکومت رمالان موشک‌هائی با برد 2500 کیلومتر در اختیار دارد. اما حکومت جمکران، به روال مرسوم، پس از دریافت رشوه، بهای موشک‌هائی با برد 2500 کیلومتر را پرداخت کرد، و موشک‌هائی با برد کمتر تحویل گرفت! و به این ترتیب، 500 کیلومتر، از آبروی اربابان‌اش در ایالات متحد بر باد رفت. و شاید جهت حفظ آبروی رابرت گیتس است که، تیمسار سرتیپ نجار اعلام داشته، این موشک‌ها را با «شعار بسیجی» در وزارت دفاع ساخته‌اند:

«وزارت دفاع با شعار بسیجی موشک‌های دور برد هواپیماهای جنگنده، سیستم‌های مخابراتی، شناورهای سطحی و زیرسطحی را تولید می‌کند. [...] ناوچه‌های موشک‌انداز ساخته شده در وزارت دفاع نه تنها شامل شناور می‌شود، بلکه مشتمل بر خود سلاح و مهمات موشک مورد مصرف آن و سیستم‌های مخابراتی نصب شده روی آن نیز می‌باشد.»
منبع: حنا زرچوبه، مورخ 7 آذرماه 1386

بله! تیمسار نجار در وزارتخانه‌شان «با شعار بسیجی» چه کارها که نمی‌کنند! ایشان، نه تنها موشک با برد دو هزار کیلومتر، که چندین و چند ناوچه، حتی «بیلچه» تولید فرموده‌اند. به محض پخش فرمایشات وزیر دفاع قدرقدرت جمکران، که اگربنزین‌شان را از دستان پر مهر ایالات متحد دریافت نکنند، شب نمی‌توانند بروند خانه، و باید در وزارتخانه‌شان بخوابند، و بسیجیان جان بر کف را هم می‌باید تا ابد به مرخصی بفرستند، ایالات متحد، ضمن پیوند دادن موشک‌های دوربرد جمکران به مسئلة هسته‌ای، به روسیه «پیشنهاد» کرد که برای مبارزه با تهدید موشکی ایران در خاک روسیه هم سپر دفاعی نصب کند!

در نتیجه، وزیر امورخارجة روسیه، پس از پایان نشست «آناپلیس»، بر عدم توسل به خشونت برای حل مسئله هسته‌ای ایران تأکید کرد و اظهار داشت، این مسئله شامل موشک‌های دور برد نمی‌شود! «لاوروف» در ادامة سخنان خود ضمن ابراز نگرانی از گسترش موشک‌های دور برد، رسماً از آمریکا درخواست کرد که قرار‌داد محدودیت موشک‌های دوربرد و میانبرد، که میان آمریکا و روسیه امضا شده، همگانی شود.
منبع: نووستی، مورخ 7 آذرماه 1386

و اما بشنویم از واکنش «نیویورک تایمز» به موشک‌های تیمسار نجار! نیویورک تایمز، «آناپلیس» را پایان دادن به «تهدید پارسی‌ها»، و تلاشی برای منزوی کردن ایران دانسته! این روزی‌نامه نیک می‌داند که اگر در منطقه صلح برقرار شود، مرگ حکومت جمکران فرا خواهد رسید، و در واقع اربابان نیویورک‌تایمز منزوی خواهند شد! و اینان باید آرزوی جنگ میان اعراب و پارس‌ها را با خود به گور ببرند. حتی اگر سردار نجار، «با شعار بسیجی»، موشک‌هائی با برد صدهزار کیلومتر هم از چین و ماچین بگیرد، دیگر حنای‌شان رنگ نخواهد داشت! بله، به دنبال پیشرفت‌های وزارت دفاع جمکران در امر «شعار بسیجی»، روز سه شنبه 27 نوامبر، وزیر دفاع روسیه راهی آذربایجان شد و امروز، ولادیمیر پوتین، برای نخستین بار سفرای خارجی در مسکو را به حضور پذیرفت، تا به آن‌ها بگوید، روسیه بر استقرار دمکراسی و رعایت حقوق بشر در کشورهای «همسود» تأکید دارد و دخالت در این روند را تحمل نخواهد کرد!

حال اگر در خاورمیانه و در کشورهای سواحل دریای خزر صلح و آرامش برقرار شود، سردار نجار با «شعار بسیج»، فقط موشک‌های دوربرد و شناورهائی می‌توانند بسازند که مانند ببر امام‌شان، «کاغذی» باشد!

سه‌شنبه، آذر ۰۶، ۱۳۸۶

خزان مک‌ فارلین!
...

در حالیکه امروز، جرج بوش رسماً اعلام داشت که، کنفرانس «آناپلیس»، صرفاً برای از سرگرفتن مذاکرات صلح است، هم‌صدا با رهبر سازمان تروریستی «اخوان‌المسلمین» در مصر، حکومت رمالان جنگ‌پرست هم کنفرانس صلح «آناپلیس» را محکوم کرد! چون اگر صلح در منطقه استقرار یابد، مرگ حکومت جمکران حتمی خواهد بود؛ تداوم این حاکمیت سر سپرده، با بحران و جنگ پیوند مستقیم پیدا کرده. بی‌جهت نیست که فعلة فاشیسم «کمیتة صلح» تشکیل داده‌اند، تا حساب خود را از رمالان جنگ‌طلب جدا کنند. بله، گروه عبادی، نهضت آزادی، و دیگر شرکای حکومت جنایتکار اسلامی، ناگهان «آزادیخواه» و «صلح طلب» از آب در آمده‌اند! و همین روزهاست که ساواک تظاهرات «خودجوش» در تهران به راه اندازد، و سرکوب گسترده، و «پروپاگاند» فرسودة سال 57 را از سر گیرد. ولی ما از کنفرانس صلح، در هر حال دفاع می‌کنیم، هر چند در هیچ‌یک ازراهپیمائی‌های فعلة فاشیسم شرکت نخواهیم کرد. با مجوز، یا بدون مجوز وزارت کشور، مردم نمی‌باید در دام آزادیخواهان «حرفه‌ای» و جیره‌خوار سازمان سیا بیافتند. این مختصر را گفتیم تا پادوهای محفل نوبل، مانند روزی نامه‌های چپ نمای غرب، که پرچم دموکراسی در روسیه برافراشته‌اند، بدانند دیگر، دستشان رو شده.

به دلیل اینکه «تجمع» یا راهپیمائی می‌تواند با مسئلة «امنیت» عمومی ارتباط داشته باشد، اگر گروه یا حزبی جهت برپائی تظاهرات از وزارت کشور تقاضای مجوز می‌کند، موظف است همزمان مسیر و زمان دقیق حرکت خود را نیز به همین وزارتخانه اطلاع دهد. و اگر پس از دریافت مجوز، زمان، مسیر حرکت یا مکان تجمع تغییر کرد، متخلفین باید «پاسخگوی» تخلف از مقررات امنیتی باشند، چرا که وزارت کشور برای تجمع در «زمان» و «مکان» مشخصی مجوز صادر می‌کند. نه برای تجمع در زمان و مکان دلخواه! از قرار معلوم، ‌ تظاهرکننده‌گان در سن‌پترزبورگ، پس از دریافت مجوز، تصمیم گرفتند که محل تجمع را «تغییر» دهند! و به همین جهت نیروهای ضدشورش از تجمع اینان در مکان غیرمجاز ممانعت به عمل آورده‌اند. ولی این امر بر اهالی دموکراسی پرور روزی‌نامة فرانسوی «لوموند» اصلاً خوش نیامده! و سرمقالة لوموند، مورخ 27 نوامبر 2007، به «سرکوب آزادی» در روسیه اختصاص یافته. البته جای تعجب نیست. پادوهای تفنگ فروشان غرب، از «قانون‌شکنان»، تحت عنوان «آزادیخواه» حمایت به عمل خواهند آورد، تا قانون‌شکنی مورد «تشویق» قرار گیرد. دقیقاً همان سیاستی که هم اینان در کشور ایران دنبال می‌کنند.

به یاد داریم که شاهرودی، رئیس «قانون‌شکن» قوة قضائیة جمکران، پس از ملاقات با سفیر هلند، محکومیت یکی از آشوب طلبان 22 خرداد را، که از قضا موکل شیرین عبادی هم بود، لغو کرد! تا دیگران بدانند، «قانون» در کشور ایران، یعنی همان «کشک» خودمان! تا همه بدانند، هر کار خلاف قانونی که انجام دهند، از طریق دخالت سفیر یک کشور اروپائی، نه تنها «جرم‌شان» از میان می‌رود که به «قهرمان آزادی» هم تبدیل می‌شوند. سیاست «تبدیل نوکر به رهبر»، دقیقاً در راستای چنین شیوه‌ای اعمال می‌شود. اگر نگاهی به دوران سلطنت محمدرضا پهلوی بیندازیم، به صراحت خواهیم دید که روح‌الله خمینی، مسعود رجوی، و یا دیگر «رفقا»، که امروز در بلاد فرنگ به نگهداری مسجد «خلق» اشتغال دارند، همگی از محصولات «مرغوب» همین کارگاه «تولید قهرمان» به شمار می‌روند. و پس از براندازی بهمن 57، از آنجا که فناوری بازیافت زباله پیشرفت‌های چشمگیری کرده بود، برخی «قهرمانان» تولیدی دوران پهلوی، از قبیل منتظری، بنی‌صدر، رجوی و چپ‌الله سریعاً شامل روند «بازیافت» شدند، ولی به دلیل وخامت اوضاع اقتصادی، استعمار سیاست دیگری اتخاذ کرد، و خود را بر شیوة «تبدیل زباله به قهرمان» متمرکز نمود. چرا که، این نوع سیاست به مراتب از سیاست «تبدیل نوکر به رهبر» با صرفه‌تر است؛ چون زمان کمتری می‌طلبد! به این ترتیب، اصولاً از آنجا که «وقت» همواره«طلاست»، تعداد زیادی «رهبر» را در کوتاه مدت از «هیچ» تولید می‌کنند، سپس این «تولیدات» را بدون گذراندن مراحل چند گانة «تبعید»، سریعاً با ارز حاصل از تاراج نفت، مستقیماً به ولایت ارباب ارسال ‌می‌دارند! «زباله‌ها» همه روزه، ضمن «تحصیل»، به «مصاحبه» با شیپورهای سازمان سیا هم مشغول می‌شوند. و به این ترتیب بود که «هیچ‌ها» و «پوچ‌ها»، یا همان زباله‌های تولیدی جمکران، از قبیل حقیقت‌جو، پاسدار اکبر، عطری و بسیاری دیگر، بدون دردسر به «رهبر»، «آزادیخواه»، «مبارز»، و ... تبدیل شدند. از مطلب دور افتادیم! بازگردیم به شیون و زاری لوموند در سوگ آزادی در روسیه.

پیشتر گفتیم که برخلاف پریشانگوئی‌های عبادی، «جرم امنیتی»، با «تخلف» از مقررات ایمنی، یا مقررات راهنمائی و رانندگی کاملاً متفاوت است. و هر جا نظم و قانونی «حاکم» باشد، کسی که مقررات امنیت ملی را نقض می‌کند، می‌باید پاسخگو باشد، البته منظور افراد «عاقل» و «بالغ» است، که ظاهرا در دستگاه جمکران و در میان مشتریان دکان عبادی اصلاً وجود خارجی ندارند! به استثنای زهرا کاظمی، که بدون هیچ دلیلی بازداشت شد، و به قتل رسید، دیگر مشتریان عبادی، به ویژه آزاد زنان بازار تهران، که با هدف انتقال روز هشتم مارس به 22 خرداد، بدون مجوز وزارت کشور در تهران تجمع کرده بودند، همگی در معنای حقوقی مجرم‌اند. اما حکایت تظاهرکنندگان سن‌پترزبورگ با دارودستة عبادی تفاوتی کلی دارد.

سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 27 نوامبر 2007، به نقل از معاون وزارت کشور روسیه، الکساندر چکالین، می‌نویسد، اینان مجوز داشتند، ولی محل تجمع را تغییر دادند! بله، مصلحت خویش در آن‌دیدند که زمینة درگیری با پلیس را فراهم آورند، و مسلماً دلیل قابل قبولی برای قانون شکنی داشته‌اند. چرا که، اگر در محل مجاز تجمع می‌کردند، درگیری هم ایجاد نمی‌شد، در نتیجه، شیپور جنگ‌طلبان در فرانسه، ناچار بود سرمقالة خود را به مطلب فوق‌العاده مهم و پرهیجانی چون حضور مادر هشتاد سالة پرزیدنت نیکولاسرکوزی در چین اختصاص دهد!

بله، و اینچنین بود که به دنبال «نقض آشکار» حقوق بشر در سن‌پترزبورگ، تشکیلات «غیردولتی» (او ان جی) دموکراتیک که بر حقوق بشر نیز نظارت «کامل» دارند، می‌گویند، بر انتخابات مجلس روسیه نظارت نخواهند کرد! البته چند روز پیش،‌ وزارت امور خارجة روسیه رسماً اعلام داشت که این سازمان‌های «غیردولتی» به فرمان ایالات متحد از نظارت بر انتخابات روسیه خودداری می‌کنند. ولی سازمان‌های کذا گفتند، خیر! ما «مستقل» هستیم، و از هیچکس دستور نمی‌گیریم، و نویسندة این وبلاگ هم باور کرد، که دولت روسیه رسماً از ناظران سازمان حقوق بشر برای نظارت بر روند دموکراتیک انتخابات دعوت می‌کند، ولی ناظران «مستقل» نمی‌پذیرند! به این ترتیب، برای روزی‌نامه‌های یهودستیز و مدعی دموکراسی در غرب، چنان خوراک تبلیغاتی‌ مفصلی در باب پروپاگاند «ضدروسی» فراهم ‌می‌شود، که تا سال‌ها می‌توانند از آن تغذیه کنند، و نوکرانشان در وزارت امورخارجه جمکران را نیز بی‌نصیب نگذارند. و اما باز هم رسیدیم به پروپاگاند! پس بپردازیم به پروپاگاند «مرگ پرستی» که این روزها از طریق تبلیغ برای «عرفان» هم به خورد ما ملت داده می‌شود.

در جمکران، «پروپاگاند» مرگ پرستی، علاوه بر شیون و زاری سنتی پیرامون قصه‌های کربلا، در قسمت به اصطلاح «هنری» نیز در جریان است. ویژگی «هنرکربلائی» این است که به سفارش فستیوال‌های غرب و با ارز حاصل از تاراج نفت، توسط «هیچ‌ها» و «پوچ‌های» هنرمند ساخته و پرداخته می‌شود، تا مرگ پرستی در کشورمان مورد تشویق قرار گیرد. کافی است گردانندگان یک فستیوال غربی به یک فیلم مهمل جایزه‌ای اهداء کنند، تا شوت‌وپرت‌ها، «فیلمساز» را الگوی خود قرار دهند. اهدای جایزه به اعضای قبیلة آخوند مشکینی در راستای همین سیاست انجام می‌گیرد. اینان به محض دریافت جایزه، یک‌شبه تبدیل می‌شوند به «هنرمند»، «روشنفکر» و «نظریه‌پرداز» سپس نوبت به بوق‌های استعماری می‌رسد تا با اینان مصاحبه کرده، ترهات شهید پرورانه‌شان را به خورد مخاطبان دهند.

در این راستا یک نفر، با نوة نابغة آخوند مشکینی، که در 9 سالگی «فیلم» ساخته، و جایزه هم گرفته، مصاحبه کرده. فیلمساز نابغة ما ادعا کرده که در 8 سالگی، در سال 1375، با «ایران درودی» نقاش، دوست شده! بهتر است بدانیم «ایران درودی»، پس از براندازی سال 1357، با وجود آنکه همسرش در ایران ماند، حاضر نشد در ایران بماند! و اگر هم در ایران مانده بود، مسلماً با نوة 8 ساله آخوند مشکینی «دوست» نمی‌شد! البته برای تبلیغاتچی‌های جمکران، ‌ این مسائل اهمیتی ندارد. مهم این است که نام «ایران درودی» را به قبیلة آخوند مشکینی پیوند دهند. بگذریم، در این مصاحبه، از زبان نوة نابغة مشکینی می‌شنویم که «له شدن زیر پای قدرت، تجربة پر ارزشی است. ‌چون کسی که همیشه خرد می‌شود، یاد می‌گیرد که برای ادامة زندگی، باید بمیرد!» بله، اینهم نوعی «بی‌بی‌گوزک» پسامدرن، به موازات «بی‌بی‌گوزک‌های» زینب و طفلان مسلم است، که به سفارش فستیوال‌های غرب و با یارانه‌های وزارت ارشاد ساخته می‌شود، تا به طریق «هنری»، و به زور جایزه‌های «لوکارنو» و غیره، به خورد مخاطب داده ‌شود. گویا بازار روضه خوانی‌های سنتی در جمکران کساد شده، و مرگ پرستی رونق چندانی ندارد. از اینرو، مرگ پرستی را از طریق اعضای قبیلة «سینماپرور» مشکینی، و به زور جوایز این یا آن فستیوال، به جوانان کشورمان تزریق می‌کنند. تأثیرش از روضه‌‌خوانی‌های ابلهانة مشکینی و شرکاء برای دست بریدة این حضرت و سر بریدة آن حضرت، به مراتب بیشتر خواهد بود. حال بپردازیم به «پروپاگاند» ایران اتمی، در بنگاه سخن‌پراکنی «بی‌بی‌سی»!

ایسنا مورخ 5 آذرماه 1386، متن کامل سخنان لاریجانی در دانشگاه صنعتی آریامهر، که نام‌اش را هم تغییر داده‌اند، منتشر کرده. ایشان، طبق معمول، جز پرت‌وپلا و چرندبافی مرسوم نوکران سازمان سیا هیچ نگفته. اما نویسندة این وبلاگ ناچار شد متن کامل این بیانات گهربار را دو بار به دقت بخواند تا بتواند بگوید بنگاه سخن پراکنی «بی‌بی‌سی» دروغ می‌گوید! به ادعای «بی‌بی‌سی»، مورخ 28 نوامبر 2007، لاریجانی در این جلسه گفته، غرب باید با «ایران اتمی» کنار بیاید!

بله! حکایت «شاه می‌بخشد، شیخ علیخان نمی‌بخشد» شده! حال که ایالات متحد، تحت فشار روسیه، به ناچار از تجهیز رمالان و روضه‌خوان‌ها به سلاح اتمی دست برداشته، حاکمیت انگلیس «رضایت» نمی‌دهد! چندی پیش هم روزی‌نامة «گاردین»، برای بار دوم نوشته بود، «چرا هند سلاح اتمی داشته باشد، و ایران نداشته باشد؟» واقعاً چرا؟ به چه دلیل گورکن‌ها سلاح اتمی نداشته باشند، تا از طریق تهدید دروغین اربابان خود در اسرائیل، زمینة تنش و بحران دائمی در منطقه فراهم کنند، و دکان تفنگ فروش‌های انگلستان را بیشتر رونق دهند؟ مگر در این 28 سال «نبرد با آمریکا و اسرائیل» این روضه‌خوان‌ها کم زحمت کشیدند، که حالا نوکران ضدامپریالیست‌مان را می‌خواهند از سلاح اتمی محروم کنند؟ تکلیف «عدل علی» چه می‌شود؟ مگر قرار نبود طبق «فلسفة امام علی» و «انشاالله تعالی»، یک «دمکراسی‌دینی» برقرار کنیم؟ مگر «امام علی» با سلاح اتمی مخالفت کرده؟ خیر! در قرآن‌ هم آمده که «مسلمین باید به فناوری‌های مدرن و پیشرفته مجهز شوند»، تا بتوانند از دین و ایمان‌شان در برابر کفار دفاع کنند. و مراجع قم و آیات عظام فتوی داده‌اند، که برای مبارزه با آمریکا، باید از خود آمریکا سلاح خرید! مگر حماسة «برادر» مک فارلین را فراموش کرده‌اید؟ مگر نمی‌بینید رهبر فرزانة جمکران نشست «آناپلیس» را با چه شدتی محکوم کردند؟ بنگاه سخن پراکنی بی‌بی‌سی، مورخ 26 نوامبر 2007، به نقل از علی خامنه‌ای می‌گوید:

«وی هدف از برپایی این کنفرانس را جبران بخشی از شکست‌های اسرائیل[...] از سوی آمریکا دانست[...]»

بله، اتفاقاً این قسمت از همه جالب‌تر است! چون رهبر فرزانة جمکران شرکت کنندگان در «آناپلیس» را بازیچة دست آمریکا می‌‌خوانند! می‌دانیم که روسیه هم در این نشست شرکت دارد، و روسیه تنها کشور دنیا است که موشک‌هایش با کلاهک‌های هسته‌ای شهر واشنگتن را هدف گرفته‌! ولی حکومتی که این کنفرانس را به باد انتقاد می‌گیرد، همان حکومتی است که قریب 3 دهه موجودیت خود را مدیون جنگ زرگری با آمریکا و اسرائیل است. و خوب می‌داند که، اگر روزی در منطقه صلح حاکم شود، مرگ حکومت «مرگ‌پرستان» جمکران نیز فرا خواهد رسید، چرا که اسرائیل در هر حال، تنها دمکراسی منطقه است، و موجودیت‌اش مانند موجودیت کشور پاکستان،‌ توسط سازمان ملل به رسمیت شناخته شده. و آنچه در این مدت از سوی ارتش جنایتکار اسرائیل بر مردم منطقه تحمیل شده، با حمایت بی‌قید و شرط اربابان حکومت اسلامی صورت پذیرفته. پس بهتر است رهبر فرزانه زیاد سروصدا نکنند، و بجای عربده جوئی‌های «خمینی‌وار»، با اقتداء به «امام‌الله»، خود را آمادة نوشیدن جام مرگ موش کنند. دوران انزوای سیاسی ایران، و رونق دکان جنگ دیگر به پایان رسیده، سیاست انسداد «اسلام‌پناهان» در سازمان سیا دیگر کارآئی نخواهد داشت. و اینبار، حکومت پوشالی جمکران، همچون فیلم‌ساز «نابغه‌اش»، برای ادامة زندگی فقط یک راه دارد: ‌مرگ!




دوشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۶

مأمورالله!
...

به یاد داریم که چندی پیش، نژادحسینیان در بنگاه سخن پراکنی «بی‌بی‌سی»، محتشمی‌پور در سایت مشارکت‌چی‌ها، و محمدهاشمی، میرحسین موسوی منفور و دیگر نوکران کارخانة رجاله پروری، همگی با احداث «خط لولة صلح» به مخالفت برخاسته بودند، چرا که، به ادعای اینان، بهای گاز صادراتی به هند حدود یک سوم بهای گاز در بازار جهانی است! به یاد داریم که آخوند محتشمی‌پور حتی یک فتوی هم در این باب صادر کرد، تا به قول خودش «منافع ملی» را محفوظ نگاه دارد. حال بهتر است بدانیم که، به گفتة روزنامة کیهان چاپ تهران، مورخ 20 نوامبر سال 2007، «امارات متحد عربی، با پرداخت رشوه، یک قرار داد 52 ساله با حکومت مستقل اسلامی منعقد کرده که بر اساس آن گاز ایران را به کمتر از یک چهلم بهای رایج خریداری کند.» و همانطور که می‌توان حدس زد، هیچیک از «شخصیت‌های» بالا از چنین قراردادی ابراز نگرانی جهت «منافع ملی»، و کودکان بیخانمان تهرانی نکرده‌اند! این مختصر را نوشتیم تا روشن شود، «منافع ملی» نزد دارودستة رفسنجانی و مشارکت‌چی‌ها در واقع دریافت رشوه، جهت به تاراج سپردن ثروت‌های ملی‌ ما است، و نه تنها ارتباطی با منافع ملی ایران ندارد، ‌ که در تقابل کامل با همین منافع قرار می‌گیرد. حال باید دید شرکت «استات اویل» و «توتال»، در برابر رشوه‌هائی که به مهدی هاشمی پرداخت کرده‌اند، و به دلیل پرداخت رشوه در دادگاه بین‌المللی هم محکوم شده‌اند، نفت ایران را به چه بهائی خریداری می‌کنند، که «منافع ملی» میرحسین موسوی‌ و محتشمی‌پورها تأمین می‌شود، و به این خوبی خفقان گرفته‌اند. دیگر انواع جنجال‌های فعلة فاشیسم را نیز می‌توان در همین راستا بررسی کرد.

به ‌عنوان نمونه، دارودستة عبادی یا همان ریزه خواران محفل نوبل، از ده‌ها تن که در دادگاه‌های «حقوق بشر اسلامی» شاهرودی و لاریجانی به اعدام محکوم شده‌اند، هیچ نمی‌گویند! به همچنین است در مورد گردانندگان سیرک سیار «پاسداراکبر» در بلاد غرب، که سعی دارند آخوند مطهری را «لیبرال» معرفی کنند، تا از این طریق تحجر جمکرانیسم را به لیبرالیسم پیوند دهند، و با خیال آسوده به جنگ زرگری با «چپ‌الله»، یا همان خیل رضا موتوری‌های خودمان مشغول شوند. این جنگ زرگری با سرمقالة «محمد قوچانی» در «شهروند امروز» آغاز شده. قوچانی داماد عمادافروغ است که پیشتر در روزی‌نامة شرق به مداحی اکبر رفسنجانی و بوسیدن آستان سازمان سیا و لیسیدن پای برژینسکی اشتغال داشت. بله، همین محمد قوچانی، اکنون با زبان الکن حوزوی، به صدور فتوی جهت قلع و قمع «التقاطیون» مشغول شده! «نقد» مهملات این جوجه فاشیست که مانند دیگر براندازان حکومت اسلامی سر در آخور حزب دمکرات ایالات متحد دارد، توسط چپ‌نمایانی که 28 سال است به «توجیه» جنایات فعلة فاشیسم در کشورمان مشغول‌اند، صورت می‌گیرد. هدف ‌ما بررسی مطالب آشفته و بی‌سروته نوسودانی چون قوچانی نیست. هدف، این است که بگوئیم دو گروه برانداز، پس از 28 سال همکاری، جنگ زرگری را از سر گرفته‌اند. همچنان که دستاربندان ساواک نیز جهت ایجاد آشوب وارد معرکة سنتی استعمار شده‌اند.

در رابطه با درگیری‌هائی که به تخریب حسینیة دراویش گنابادی در بروجرد انجامید، شنبه شب گذشته، امام جماعت مسجد‌النبی بروجرد، به همراه دو حجت‌الاسلام دیگر مورد بازجوئی قرار گرفته‌اند، و بلافاصله دستاربندان بروجرد و «نخبگان» برای آزادی عاملان آشوب بسیج شدند. در ضمن یکی از روحانیون شهر بروجرد، به نام علم‌الهدی، که برای جلوگیری از خشونت‌ها دخالت کرده بود، با سلاح سرد مجروح شد و ضاربین وی نیز موفق به فرار شدند!
منبع: ایرنا، خبرهای 16، مورخ 26 نوامبر 2007

فعلاً پورمحمدی وزیر کشور جمکران در این مورد اظهار نظر فاضلانه‌ای نکرده! مثلاً به عنوان نمونه هنوز نگفته، کار خودمان بود، تا بتوانیم، مانند بهمن سال 57، یک براندازی خوب را به عنوان «انقلاب شکوهمند سلطنت‌طلبان» سازمان دهیم! چرا که شیخ جماعت، هر گاه در بن بست قرار گیرد فقط به دامان «شاه» پناه ‌می‌برد. چون حاکمیت شاه، ‌همیشه «حزب‌الله» را موظف خواهد کرد، جهت حفظ منافع کارخانة رجاله پروری، مساجد را به کانون توطئه و آشوب تبدیل کند. و البته به موازات فعالیت‌های دستاربندان، «لات‌الله» و «چپ‌الله» نیز دانشگاه‌های کشور را به آشوب خواهند کشید. «اوباش‌الله» هم تحت زعامت ساواک به خیابان‌ها خواهند آمد. بله، ما ملت جهت فعالیت سیاسی اصلاً نیازی به حزب و برنامه‌ریزی و این حرف‌ها نداریم! برنامة فعالیت سیاسی و اقتصادی در کشورمان از قبل، توسط سر اسقف کلیسای آنگلیکان تهیه و تنظیم ‌شده.

به همین دلیل ایشان خطاب به مسلمانان فرموده‌اند، نماز شما، «نظم» زندگی شماست! بله، به عبارت دیگر، مسلمین باید زندگی خود را مطابق «برنامة الهی» تنظیم کنند، «برنامة زمینی» یا برنامه «زندگی واقعی» را عالیجناب «روان ویلیام» برایشان تعیین خواهد کرد:

«این اقدام مسلمانان [نماز] به یاد خداوند در ریتم زندگی روزانة آن‌ها منتهی می‌شود.»
منبع: مهرنیوز، مورخ 5 آذرماه 1386

عالیجناب «ویلیام» ضمن مصاحبه با مجلة اسلامی «امل»، انتقاد مفصلی هم از دخالت‌های نظامی آمریکا در دیگر کشورهای جهان فرموده‌اند، و فراموش کرده‌اند که کشور انگلستان در تمامی جنایات ایالات متحد در منطقه شرکت فعال دارد! بله، این ویژگی آخوند جماعت است که هرگز به خود نمی‌نگرد، این نوع جانور همیشه نگاهش به دیگران است، تا به‌آن‌ها درس «اخلاق» بدهد، و به «راه راست» هدایت‌شان کند. اسقف «ویلیام» سپس به انتقاد از «قوم برگزیدة خداوند» که «ماموریت الهی» دارد پرداخته. می‌دانیم که آمریکائی‌ها مانند یهودیان و مسلمانان خود را قوم برگزیدة خداوند می‌دانند! همان خداوندی که اصلاً وجود ندارد، تا بتواند با تکذیب این مهملات، ما را هم از دست اینان خلاص کند! بله، به محض اینکه شما خود را «برگزیدة خداوند» به شمار آوردید، همچون «محمد» و «جرج بوش»، هر جنایتی را که جهت حفظ منافع‌تان مرتکب ‌شوید، «مأموریت الهی» می‌خوانید. فعلاً مأموریت الهی جرج بوش،‌ «حفظ دموکراسی» و «مبارزه با تروریسم»، از طریق کشتار مردم و چپاول اموال و دارائی‌های ملی در عراق، افغانستان، پاکستان و کل منطقه است! البته جرج بوش در این «مأموریت مقدس» تنها نیست! به ارادة همان خداوندی که او را برگزیده، حکومت ضدامپریالیست جمکران هم گام به گام جرج بوش را همراهی می‌کند. به گفتة «فارس نیوز»، مورخ 26 نوامبر سالجاری، تونی بلر اظهار داشته، در سال 2003، پیش از تهاجم نظامی به کشور عراق، ضمن گفتگوی مستقیم با محمدخاتمی، از همکاری و همراهی حکومت جمکران با اشغالگران اطمینان حاصل کرده! به احتمال زیاد، مأموریت الهی جرج بوش در هماهنگی کامل با مأموریت‌الهی حکومت جمکران قرار داشته. نتیجة درخشان هم‌سوئی دو مأموریت الهی هم در برابرمان نشسته: میلیون‌ها آواره، کشته و زخمی!

البته اسقف ویلیام کوچکترین اشاره‌ای به جنایات حاکمیت انگلستان در عراق نمی‌کند! فقط از آمریکا به بدگوئی پرداخته، تا شاید جای پائی برای حاکمیت انگلیس محفوظ نگاه دارد. در این راستا، ولیعهد ابدی انگلیس نیز جهت زیارت آرامگاه مولوی راهی ترکیه شده، تا بدانیم سیاست مزورانة تبدیل «عرفان» به ایدئولوژی حاکمیت از کجاها سر چشمه می‌گیرد، و پس از خروج آمریکا از منطقه، دولت مستقل عبدالله گل، جهت ژست‌های ضدآمریکائی‌اش به کدام حاکمیت می‌تواند تکیه کند. بله، وقتی سر اسقف «کانتربری» شعار ضدآمریکائی سر می‌دهد، مشخص است که فاشیسم بین‌الملل، مانند هوگو چاوز و پاپ، نقاب ضدامپریالیسم برچهره زده‌اند، تا دامنة چپاول استعمار غرب وسعت یابد. به همین دلیل، عالیجناب «ویلیام»، از آمریکا می‌خواهند که، برنامه‌های «سخاوتمندانه» ‌برای کمک به کشورهائی که مورد تهاجم قرار داده تنظیم کند!

می‌بینیم که اسقف ویلیام، حتی «سخاوت» را هم از ایالات متحد درخواست می‌کنند، چون حاکمیت انگلستان، که شریک آمریکاست، جز «چپاول» کار دیگری گویا ندارد! و عالیجناب «ویلیام»‌ که هم انگلیسی است و هم آخوند، به سبزه نیز آراسته‌‌اند، و مانند آخوندهای جمکران دست‌گدائی‌شان همواره به سوی دیگران دراز است! اما مهم‌ترین قسمت مصاحبة اسقف کانتربری، سخنان شیوای ایشان در مورد «مدرنیته» است.

حضرت ویلیام، مانند دیگر فاشیست‌ها، که همه روزه در قرآن، مفاهیم مدرن همچون «دموکراسی» و «حقوق بشر» کشف می‌کنند، در مشرق زمین نیز «مدرنیته» استخراج کرده‌اند، و سپس آنرا با مدرنیتة مغرب زمین به قیاس کشیده‌اند! و می‌دانیم که آخوند جماعت در غرب، با «مدرنیته» اصولاً هیچ میانه‌ای ندارد. چرا که پیشتر هم گفتیم، «مدرنیته»، «تقدس» را به رسمیت نمی‌شناسد، و اسطوره‌های مقدس کلیسا را هم‌تراز اسطوره‌های یونان و رم باستان به شمار می‌آورد. گرفتاری شیوخ مسیحی، با «مدرنیته» از همین نکتة «ظریف» سرچشمه می‌گیرد. اصولاً تمامی آخوندهای ادیان ابراهیمی معتقدند که، بشریت با آفرینش الهی آغاز شده، و مدرنیته هم می‌گوید، بشریت پیش از ظهور اسطورة‌ آدم و حوا موجودیت تاریخی داشته، و اسطورة «آدم وحو‌ا»، همپایة دیگر اسطوره‌های آفرینش است، چرا که، آغاز بشریت «ناب» و «یگانه» نیست، «متکثر» و «درهم آمیخته» است. اما اگر دستاربندان ادیان ابراهیمی با «تاریخی‌ات» اسطوره‌های خود کاملاً مخالف‌اند، در عوض، از هیچ کوششی جهت اختراع «تاریخ» در مورد شخصیت‌های اسطوره‌ای خود فرو گذار نخواهند کرد.

پیشقراول تاریخ نگاری بر اساس اسطوره، همان «کاردینال راتزینگر» خودمان است که رخدادهای تاریخی را با قصه نویسی پیروان هیتلر یکسان می‌انگارد. در نتیجه، پس از خواندن «هاله‌لویا» و چندین «آمن» غلیظ، با پرداخت 20 میلیون دلار به یکی از هنرمندان متعهد و مکتبی هولیوود، خواستار ساختن فیلمی از سفرهای مسیح به کشورهای مختلف از جمله ایران و هند شده! البته طبق قصه‌های «بی‌بی‌گوزک» مسیحیان در کتاب مقدس، اگر فرضاً «عیسی» وجود خارجی هم داشته، از مصر پای فراتر نگذاشته. همانطور که پیشتر گفتیم، به آزادی بیان هنرمند، حتی هنرمندان متعهد و مکتبی، اعتراضی نخواهیم کرد. و ساختن چنین فیلمی را هم به فال نیک می‌گیریم. با توجه به فقرفرهنگی کلیسای غرب، و با توجه به این امر که فیلم عیسی از سرگذشت یک عارف هندی به عاریت گرفته شده، و بالاخره با توجه به تقدم چندهزار سالة فرهنگ غنی هند بر ادیان ابراهیمی، می‌باید بگوئیم، آرزو بر «جوانان» عیب نیست. اسقف ویلیام در مصاحبة کذا گفته‌اند:

«مدرنیته غربی روح انسان را تحلیل می‌برد»

شاید بهتر است به عالیجناب یادآور شویم، آنچه در غرب روح انسان را تحلیل می‌برد «مدرنیته» نیست، گسترة تحجر کلیسای غرب است. امیدواریم چند قطره از فرهنگ غنی هند، در این کویر تحجر پویائی و زندگانی ایجاد کند. آمن!



یکشنبه، آذر ۰۴، ۱۳۸۶

پروین و اسدالله!
....

پس از حضور پرافتخار در دانشگاه کلمبیا،‌ احمدی نژاد، همچنان سعی بر حفظ «پیوند خوش خدمتی» با ایالات متحد دارد! امروز در ادامة بازی مهوع «ضدامپریالیسم جمکران»، احمدی نژاد عاجزانه تقاضا کرد بر انتخابات آمریکا هم «نظارت» داشته باشد. علامت تعجب هم نمی‌گذاریم! حکومت مستقل جمکران،‌ مانند هر نوزاد دیگر، قادر نیست بند ناف پیوند «طبیعی» خود را با «مام حکومت»: حاکمیت غرب بگسلد. این اظهارات مضحک زمانی در «حنازرچوبه» منعکس شد، که علیرغم فشار ایالات متحد به دولت چین، برای «حفظ وضع موجود» در ایران، و تداوم غنی سازی، دولت چین ناچار شد موافقت خود را برای شرکت در نشست شورای امنیت مورد تأئید قرار دهد! بله، دولت چین، که به نیابت از سوی ایالات متحد، حکومت رمالان را در غنی سازی یاری می‌کند، تا نیروگاه بوشهر به بهره برداری نرسد، و فروپاشی در حکومت اسلامی ایجاد نشود، سعی تمام دارد که، اقتصاد غرب را نیز در کشورمان با اقتصاد چین جایگزین کند. اقتصادی که بدون اهرم‌های تصمیم‌گیری سرمایه‌های غربی قادر به ادامة حیات نخواهد بود. مسافرت «رابرت گیتس» به چین، بر خلاف تفسیرهای مضحک رسانه‌های حکومت اسلامی، فقط در جهت تأکید بر تداوم حمایت چین از رمالان صورت گرفت! از افتخارات دولت چین همین بس که، نیروهای «نظامی ـ امنیتی» فرانسه، سال‌ها در خاک این کشور، به آموزش «طالبان» می‌پرداختند! در واقع با حمایت پنهان ایالات متحد و چین است که حکومت طالبان شیعی مسلک هنوز به عربده‌جوئی‌ و سرپیچی از اجرای قطعنامه‌های شورای امنیت ادامه می‌دهد، تا تهدید تهاجم نظامی نیز بر ملت ایران ادامه یابد.

مهر نیوز مورخ 9 مهرماه سالجاری می‌نویسد، لاریجانی در مصاحبه با «تایمز مالی» گفته «تعلیق» غنی‌سازی از نظر فنی امکان پذیر نیست، تحریم‌ها اهمیتی ندارد:

«هرگونه کاهش تبادل کالا با کشورهای غربی را می‌توان با اجناس چینی ارزان قیمت جبران نمود[...] زندگی در ایران ادامه دارد.»

این است فواید جایگزین کردن اقتصاد غرب با اقتصاد چین: «انسداد اقتصادی» یا منتفی کردن بهره‌‌برداری از نیروگاه بوشهر. اما پیش از ادامة مطلب، لازم است نگاهی داشته باشیم به تبلیغات «انسداد سیاسی» در بنگاه سخن پراکنی «بی‌بی‌سی»، مورخ 23 نوامبر 2007، در باب دم‌جنبانی برای دستاربندان، و نکوهش پهلوی دوم، در راستای تبلیغات سازمان سیا که در وبلاگ «قند شکن و تقصیر» نیز به آن اشاره شد.

فردی به نام سیروس علی‌نژاد، در سایت رعایای الیزابت دوم، به بهانة معرفی آخرین جلد از خاطرات «فرضی» علم، سری هم به افغانستان زده، و از قول وی، از محمد داوودخان انتقاد می‌کند که، «راه بر افسران کمونیست گشود!» البته باید بپذیریم که با توجه به شرایط فعلی که کشور افغانستان به مرکز تولید مواد مخدر برای ارتش جنایتکار ناتو تبدیل شده، نقل چنین سخنانی، بیشرمی بسیار می‌طلبد، که خوشبختانه در فعلة فاشیسم به وفور یافت می‌شود. بگذریم، نویسندة مقاله، پس از معرفی اسدالله علم، به عنوان «رجل» سیاسی پرارزشی که هم با فرهنگ ایران آشنا بود و هم گویا غرب را می‌شناخت، تأکید می‌کند که «روحانیت» مخالف دربار بوده! همان روحانیتی که امروز می‌دانیم در آنزمان، همزمان جیره‌خوار کارخانة رجاله پروری، دربار و بازار بود، و حذف دربار از صحنة سیاست ایران فقط منجر به جیره‌خواری مستقیم روحانیون از سفارت کذا شده!

بنگاه سخن پراکنی «بی‌بی‌سی»، در ادامة بررسی و تفسیر «علمی» خاطرات علم، ضمن معرفی شخص شاه به عنوان تنها عامل نابسامانی‌ها در ایران، می‌گوید همة تصمیمات را شاه می‌گرفت، از جمله در مورد سازمان امنیت! همان سازمان امنیتی که امروز می‌دانیم زمینة براندازی 22 بهمن را فراهم آورد! اما گذشته از پریشانگوئی‌های حاج سیروس علی نژاد در «تفسیر» مسائل ایران، که در خاطرات علم «نقل» شده، «زبان» شخص اسدالله علم است، که شباهت عجیبی به زبان فقرفرهنگی «چپ‌الله» پیدا می‌کند. بله، در خاطرات «کذا»، که مانند دیگر خاطرات تولیدی ساواک جز ابتذال هیچ ندارد، علم، در حین گفتگو با شاه ایران، به بررسی شرایط مالی کشاورزان، کارگران و حتی «بورژواها» نیز ‌پرداخته:

«گفتم [...] اکثریت کارگر و کشاورز و بورژوا [...] باید راضی باشند[...]»

و خواننده متحیر می‌ماند که اسدالله علم، چرا به شیوة نخبگان چپ‌الله، از «کارگر»، «کشاورز» و بورژوا» سخن می‌راند! مگر علم هم معتقد به جنگ طبقاتی بوده؟ البته ما از این مطلب متحیر نمی‌شویم، چرا که می‌دانیم، «زبان» به کار گرفته شده در کتاب خاطرات علم، در واقع زبان خاطره نویسان دستگاه «ساواک» است.

ویژگی نگارش خاطره نویسان ساواک این است که زبان گوینده را از خاستگاه اجتماعی وی خارج می‌کنند، و به این ترتیب، زبانی سست، لرزان و بی‌پایه تولید کرده، گویش را در تحرکی دائم و پیوسته میان قطب‌های «افراط» و «تفریط» سرگردان می‌سازند. خلاصه بگوئیم، زبان خاطره نویسی ساواک، همان زبان دو قطبی کردن‌های «کاذب» فاشیسم است. اوج این نوع «زبان» را در کتاب خاطرات «فرضی» پروین غفاری، تحت عنوان «تا سیاهی...» می‌توان مشاهده کرد. این شاهکار فقر فرهنگی حکومت جمکران، از محصولات «مرکز ترجمه و نشر کتاب» است. در این کتاب، «زبان» پروین غفاری، از «زبان ابتذال» تمایلات غریزی، تا زبان ابتذال مذهب، یا «زبان منهیات دین» در نوسان دائم قرار دارد. بگذریم، سیروس علی‌نژاد در راستای ترهات کاتوزیان و میلانی‌ها، سعی دارد دست جنایتکار بیگانگان را در آشوب‌های ایران پنهان کند، و در فضائی همچون غائلة 22 بهمن، همة تقصیرها را دوباره به گردن یک فرد: «شاه»، بیندازد.

ولی ایرانیان به یاد دارند که پیش از بحران دست ساز هسته‌ای، و سال‌ها پیش‌ از براندازی بهمن 57، غربی‌ها که در ظاهر متحد ایران بودند، مانع تأسیس کارخانة ذوب آهن می‌شدند. ارز حاصل از فروش نفت در بانک‌های غرب مسدود شد، و دولت شاه نمی‌توانست از کشورهای دیگر بخواهد که در ایران ذوب آهن تأسیس کنند. شاه ایران بارها در سخنرانی‌های خود به این امر اشاره کرد که متحدان ایران از تأسیس ذوب‌آهن جلوگیری می‌کنند. عاقبت اتحاد جماهیر شوروی با ایران توافقنامه‌ای به امضاء رساند، و در برابر دریافت سالانه ده میلیارد متر مکعب گاز، اقدام به تأسیس یک کارخانة ذوب آهن در اطراف اصفهان کرد. پیش از این توافق، گاز حاصل از استخراج نفت کشورمان، توسط کنسرسیوم و دیگر چندملیتی‌های غرب «سوزانده» می‌شد! با انعقاد قرارداد فروش گاز طبیعی به اتحاد شوروی،‌ ایران امکان یافت ضمن بهره برداری از گاز طبیعی خود، به صنایع پایة ذوب آهن نیز دست یابد.

تقاضای ایران برای ایجاد صنایع ذوب آهن از سال‌های 1940 مطرح شد. و کارشناسان غربی جهت «مطالعه»، «اکتشاف» و «طراحی» به ایران سرازیر شدند. و تحت عنوان «مطالعة» شرایط، ایالات متحد، انگلستان، فرانسه و آلمان بیش از سه دهه، احداث ذوب آهن را در ایران به تعویق انداختند! بله همانطور که پیشتر هم گفتیم، سیاست ایالات متحد و شرکا‌ی‌اش در غرب، تبدیل ایران به یک «بازار مصرف» است. و در مورد نیروگاه هسته‌ای نیز، قرارداد تأسیس این نیروگاه در ایران، در تاریخ 17 اوت سال 1977 با کشور فرانسه به امضاء رسیده بود. پس از براندازی حاکمیت ایران، و اعمال تحریم‌ها، در پی اشغال سفارت آمریکا در تهران، این قرارداد به تعویق افتاد. و زیمنس آلمان بدون پرداخت هرگونه خسارتی، قرارداد احداث نیروگاه هسته‌ای را به صورتی «یک‌جانبه» لغو کرد! تا اینکه روسیه پذیرفت نیروگاه بوشهر را به اتمام رساند، و اینجاست که ناگهان با «پرش‌های» احمدی‌نژاد به قله‌های هسته‌ای مواجه می‌شویم، که راهکارهائی سیاسی است، جهت به تأخیر انداختن بهره‌برداری از نیروگاه بوشهر! چرا که منافع ایالات متحد، چنین ایجاب می‌کند. بله، افتتاح نیروگاه هسته‌ای، همچون تأسیس کارخانة ذوب آهن، در تقابل با منافع غرب در ایران قرار می‌گیرد. در نتیجه، حکومت اسلامی تلاش دارد، تا حد امکان بهره برداری از نیروگاه بوشهر را به تعویق اندازد. ولی در مورد ذوب آهن، از آنجا که نوکران ضدامپریالیست آمریکا هنوز در حاکمیت نبودند، و حکومت پهلوی به دروغ ادعای «نبرد با آمریکا» نداشت، دیدیم که چنین نشد.

عاقبت در سال 1964، مذاکره با دولت اتحاد جماهیر شوروی جهت احداث کارخانه ذوب آهن آغاز شد، و در تاریخ 27 دسامبر 1965 قرارداد ایجاد این کارخانه به امضا رسید. ذوب آهن ایران در سال 1970 آغاز به کار کرد. تأسیس ماشین سازی اراک، و نیروگاه آبی سد ارس نیز، صرفاً از طریق فروش مستقیم گاز طبیعی به شوروی امکانپذیر شد. این مختصر را گفتیم تا مرز منافع ملی خود را با گلة مشارکت‌چی‌ها، و دیگر شیپورهای سازمان سیا، که 28 سال است در ایران به تعظیم در درگاه ایالات متحد و اروپا «اشتغال» دارند، مشخص کرده باشیم. ملت ایران، علیرغم سرسپردگی حکومت اسلامی به غربی‌ها، از چنبرة «اتحاد» استعماری با ایالات متحد و شرکای‌اش در اروپا و آسیا خارج خواهد شد. مسیر حرکت طبیعی ملت‌ها مسلماً به سوی رشد و تعالی خواهد بود، نه در سرسپردگی و بندگی سردم‌داران حکومت اسلامی، یا هر حکومت و دارودستة دیگری؛ شاید اینجاست که می‌توان به صراحت سخن از «جبر تاریخ» به میان آورد.