شنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۹


شیر و شورا!
...

کارل مارکس در «منشاء خانواده، مالکیت خصوصی و دولت» می‌گوید:

«در خانواده، مرد در جایگاه بورژوا قرار گرفته؛ ‌ زن نقش پرولتر را ایفا می‌کند»


سایت «مجاهدین خلق»، علیرغم گرایش ایدئولوژیک این سازمان به اسلام، و علیرغم اعلام بی‌طرفی نسبت به تحمیل حجاب در سال 1357، سخنان شیخ احمد خاتمی در مورد حجاب را محکوم کرده. بهتر است دیگر سازمان‌ها و چپ‌نمایان و مدعیان مخالفت با حکومت اسلامی که در فرنگ لنگر انداخته‌اند و در مخالفت با احمدی‌‌نژاد، که در هر حال هیچکاره است قلم‌ می‌فرسایند، مواضع خود را در مورد تحمیل پوشش بر زنان ایران مشخص کنند. همچنانکه گفتیم معیار آزادی در هر کشور، ‌ آزادی زنان آن کشور است، و مسلم بدانیم حقوق زن بر حقوق کارگران تقدم دارد.

دین و دولت چو با هم آمیزند
‌اقتداری عجب برانگیزند
آنچه نتوان به‌ نام سلطان کرد
نام دین‌، کردنش چه آسان کرد

مصاحبة‌ برژینسکی با دویچه سایتونگ، کودتای مالی در اروپا و عدم حضور سران کشورهای آمریکا و اروپای غربی در جشن‌های 65 امین سالگرد پیروزی ارتش سرخ بر فاشیسم نشان از تنش فزاینده بین مسکو و واشنگتن دارد. تحرکات حکومت مفلوک جمکران را تنها در این چارچوب می‌توان بررسی نمود. برژینسکی برای خنثی کردن تهدیدات حکومت جمکران، خواهان گسترش چترهسته‌ای آمریکا در منطقه شده! یادآور شویم تهدیدات کذا فقط در تبلیغات رسانه‌های غرب موجودیت دارد نه در واقعیت. جنجال رسانه‌ای پیرامون پرش و جهش و پیشرفت حکومت اسلامی ابزار اعمال فشار است بر مسکو. همچنانکه صدور قطعنامة سگ‌های هار استعمار و زوزه‌های آخوند احمد خاتمی پیرامون نماد بردگی زن در واقع بازتاب دعوای طاعون‌سبز با دولت است. آخوندها در هم‌سوئی‌کامل با اصلاح‌طلبان از طریق گسترش سرکوب ایرانیان به باج‌گیری از دولت مشغول‌ شده‌اند. به همین دلیل نیروهای به اصطلاح انتظامی که وظیفه‌ای جز گسترش هرج و مرج ندارند، سرکوب‌ جوانان و زنان را از سر گرفته‌اند؛ خواست ارباب چنین است.

گوسفندان رعیتی خاموش
همه فرمان پذیر و پند نیوش
ملتی سر به زیر و دوخته لب

به گزارش فرانس‌پرس، مورخ 8 ماه مه 2010، دادستانی تهران 80 جوان را به «جرم» ‌شرکت در یک کنسرت «رپ» دستگیر کرده. به یاد داشته باشیم که این همان دادستانی است که در برابر قانون‌شکنی‌های آشکار امثال الیاس نادران و احمد توکلی خفقان گرفته! این همان دادستانی است که در برابر تحرکات غیرقانونی سگ‌های هار استعمار نظیر میرحسین موسوی، محمد خاتمی و آخوند کروبی کور و کر و لال شده،‌ ولی اینک برای تأمین منافع اربابان در لندن و واشنگتن از هیچ جنایتی رویگردان نیست. خصوصاً که حاکمیت انگلستان نتوانست نتایج انتخابات را به سمت و سوی «مطلوب»، یعنی تأمین یک اکثریت قاطع برای «دیوید کامرون» هدایت کند.

بله دچار توهم نشویم! این شرایط است که نتیجة انتخابات را تأمین می‌کند، نه آراء مردم! به همین دلیل وقتی مشخص شد که دکان حضرت «دیوید کامرون» تعطیل باید گردد، رأی مردم هم اهمیت خود را از دست داد و حوزه‌های انتخاباتی که با هجوم مردم از همه جا بی‌خبر مواجه بودند، بجای تماس با وزارت کشور و تمدید زمان رای‌گیری، جهت اخراج مشتاقان «محترم» از حوزه‌ها به نیروهای پلیس متوسل شدند. و اینچنین بود که پلیس مؤدب و محترم و شریف بریتانیا با چند ضربه باطوم به «مردم» تفهیم کرد که «رأی‌شان» را می‌باید به عنوان «شیاف» مورد استفاده قرار دهند، چرا که دولت آینده الزاماً ضعیف و ائتلافی خواهد بود. اینجاست که دربان سفارت بریتانیا در تهران برای رئیس قوة قضائیة مستقل حکومت بسیار مستقل جمکران یک «اس. او. اس» فرستاد ـ با «اس. ام. اس» نباید اشتباه شود! بله اینجا بود که دادستان تهران برای مبارزه با تفریح و شادی قیام فرمودند. و یادآور شویم، به زبان آخوندی تفریح و جشن و شادی را «لهو و لعب»‌ خوانند و امری است «حرام» و مستوجب مجازات.

به گزارش رادیوفردا، مورخ 17 اردیبهشت‌ماه 1389، عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران اعلام داشت در جريان يک «کنسرت غيرقانونی» در تهران80 تن به اتهام شرکت در مجالس لهو و لعب بازداشت شده‌اند. رادیوفردا می‌افزاید، دادستان تهران به ایسنا می‌گوید:‌

«پلیس امنیت اخلاقی ناجا [...] با حکم قضائی وارد محل [...] کنسرت غیرقانونی می‌شود و [...]80 دختر و پسر [را] با لباس نامناسب و در حالت غيرعادی بازداشت [می‌کند.]»

حتماً برای شرکت در کنسرت باید با چادرسیاه و مقنعه حضور به هم می‌رساندند که لباس‌شان «مناسب» باشد! نه اینکه در حکومت جمکران هم «اخلاق» رعایت می‌شود، هم «امنیت» تأمین است. نه اینکه31 سال لشکرکشی‌ خیابانی و تهاجم به خانه‌های مردم جز «شایعه» نیست، حال گورکن‌ها پلیس «امنیت اخلاقی» هم درست کرده‌اند. امنیت اخلاقی چیست؟‌ ارعاب روزانة مردم و ممانعت از هرگونه ارتباط اجتماعی. تا به حال دیده‌اید پلیس گورکن‌ها از تجمع و تظاهرات مرده‌پرستان و سوگواران و ماتم‌زدگان در پارک‌ها ممانعت کند؟ نه! اربابان این حکومت هیچ مشکلی با زوزه و روضه و سوگواری ندارند، آنچه برای اینان ایجاد اشکال می‌کند، جشن و شادی و زندگی ایرانیان است:‌

«پرونده اين 80 [نفر] و پنج نفر از فروشندگان بليت اين موسيقی زنده، به دادسرای ارشاد تهران ارجاع شده [...] افرادی [برای] مجالس مبتذل و ضداخلاقی بليت می‌فروختند[...]»


شاید اگر موسیقی‌شان «مرده» بود، برادران تخفیف می‌دادند.

دو سگش دو وزیر کارآگاه
[...]
زان وزیران روز و شب بیدار
رخ نهان کرده گرگ استعمار

تمام این مسائل و مشکلات به این دلیل پیش می‌آید که دادستان تهران شهامت ندارد مطالبات اربابان حکومت جمکران را به صراحت بیان کند. دولت‌آبادی نمی‌تواند با صدور بخشنامه به همة «شهروندان» بگوید برای تفریح، شرکت در کنسرت، رقصیدن و معاشرت و خلاصه برای زندگی کردن به شیوة آدمیزاد می‌باید به «دوبی»‌ رفت؛ باید آنجا برویم که هم «سهم امام» پرداخت شود، هم سهم «الیزابت دوم»، ملکة امام! بله اشکال از جبونی و پفیوزی مقامات حکومت اسلامی است که برای تأمین منافع آنگلوساکسون‌ها و توجیه نوکری می‌باید به ابزار مقدسات متوسل شوند. بی‌دلیل نیست که غلامبچگان وارداتی کارخانة رجاله پروری از نجف و کربلا در رأس قوای مقننه و قضائیه مستقر شده‌اند، و یک جانور وحشی به نام جواد لاریجانی در جایگاه رئیس ستاد حقوق‌بشر این حکومت آدمخوار نشسته.

مردمان ز آدمیت دور
نوحه‌خوان‌ها، ‌ سرمزاری‌ها
تک‌پران‌ها و پشت باری‌ها

در واقع قوای مقننه و قضائیه، نیروهای انتظامی در کنار اساتید حوزة علمیه و اراذل همیشه در صحنه به زبان بی‌زبانی مطالبات لندن و واشنگتن را مطرح می‌کنند. به همین دلیل است که آن روضه‌خوان مونث، مهرانگیز کار که همچون دیگر مهاجران مخالف‌خوان با ارز حاصل از چپاول نفت ما به چریدن در علفزارهای ینگه‌دنیا مشغول شده، از «مردم» می‌خواهد برای احقاق حق میرحسین ‌جلاد آمادة شهادت شوند. یا محمد خاتمی، شیرین عبادی و دیگر جیره‌خواران استعمار «برگزاری انتخابات» در یک حکومت خدامحور را در ترادف با دمکراسی قرار می‌دهند. این جانوران وحشی در واقع شعارهای تولیدی ارباب را تکرار می‌کنند. همانطور که خمینی دجال مطالبات ارباب را به زبان می‌آورد. پس بهتر است رهبران و پامنبری‌های جنبش سبز بجای زوزه و روضه و شایعه‌پراکنی و پوچ‌گوئی موضع خود را، هم در مورد تحمیل حجاب به زنان و هم پیرامون عملیات وحشیانة دادستانی مشخص کنند، تا نظر مدعیان اسلام رحمانی و نورانی و مشتاقان حکومت عدل ‌علوی و خلخال آن زن یهودی در مورد «حقوق شهروندی» برای همگان روشن شود. در ضمن یادآور شویم دبیرکل سازمان ملل سخنرانی احمدی‌نژاد را «بایکوت» نکرده بود!

سایت «پیک نت»، در مطلبی تحت عنوان «مانیفست معاملة [کلان]»، با اشاره به مصاحبة «هیلاری لورت»، ‌ کارشناس سازمان سیا می‌نویسد، «ما می‌گوئیم ایران دیکتاتوری است، ولی آن‌ها هر 4 سال یک انتخابات برگزار می‌کنند!» بله، می‌بینیم که مغلطة «انتخابات، مساوی است با دمکراسی» از سرطویلة سازمان سیا ریشه گرفته، و برای نشخوار همزمان در اختیار حکومت جمکران و عمله و ‌اکره‌اش در خارج قرار می‌گیرد:

«ما اغلب زخم زبان می‌زنیم که ایران یک کشور دیکتاتوری و استبدادی است، ولی آن‌ها هر چهار سال یکبار انتخابات برگزار [کرده‌اند]»


این مصاحبه چنین القاء می‌کند که آمریکا، یا بهتر بگوئیم سازمان سیا «انتخاب» احمدی‌نژاد را خواستار شده. ولی اینکه آمریکا احمدی‌نژاد را برگزیده باشد، دلیلی بر محبوبیت و حقانیت موسوی نمی‌شود! متأسفانه برخلاف تبلیغات رسانه‌ای غرب، بجز طرفداران توحش و نیروهای «نظامی ـ امنیتی» کسی در این معرکه شرکت نکرده بود! اعلام مشارکت 85 درصد از ایرانیان در مسابقات مارگیری دقیقاً حکایت «بحران مالی» در یونان است.

اتحادیة اروپا و صندوق جهانی پول با پرداخت مبلغ 110 میلیارد یورو به یونان موافقت کردند. اشکال اینجاست که جمعیت یونان از 11 میلیون نفر فراتر نمی‌رود و اگر 110 میلیارد را به یازده میلیون تقسیم کنیم، خواهیم دید که بابت هر یونانی مبلغ 11 هزار یورو به دولت یونان پرداخت می‌شود! اینهمه سخاوت و بخشندگی از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ باید از آن آتشفشان در ایسلند پرسید که اینبار به وضعیت انفجاری رسیده و همزمان، زلزلة ناشی از بی‌حجابی تمام مسائل و مشکلات مادی ملت ایران را تحت‌الشعاع خود قرار داده.

سایت بی‌بی‌سی، مورخ 4 ماه مه 2010 ، در گزارشی تحت عنوان «نهاد ریاست جمهوری: حجاب یک امر خصوصی است» می‌نویسد، مجید جعفر زاده، رئیس مرکز حقوقی بین‌المللی نهاد ریاست [جمهوری] حجاب را یک امر شخصی خوانده. بی‌بی‌سی در ادامه می‌افزاید آخوند منتظری هم حدود 5 سال پیش جهت مسلمانان اروپا فتوی صدوریده و گفته‌اند «در شرایط اضطراری» برداشتن حجاب مانعی ندارد. حضرت آیت‌الله منتظری همچنین حجاب را از دستورات ضروری دین اسلام دانسته ولی فرموده‌اند نوع حجاب اهمیتی ندارد. به عبارت دیگر، ‌ همینکه زن نشان بردگی داشته باشد کفایت خواهد کرد. بی‌جهت نبود که کارمندان دکان عبادی جایزة حقوق بشر را به ایشان تقدیم کردند.

گر ترا اندکی سفاهت بود
مایه‌ای کافی از وقاحت بود
می‌توان لاف پیشوائی زد
بی محابا دم از خدائی زد

در مثل مناقشه نیست، ولی افسار الاغ چه پلاستیکی باشد چه طلا، افسار است و کاربرد آن تغییر نمی‌کند! باری به محض اینکه جعفر زاده گفت، حجاب خانم‌های ایرانی در کشورهای خارجی بستگی به قوانین کشور محل اقامت‌شان دارد، زوزة آخوند تسخیری و نفس‌کش‌طلبی احمد خاتمی آغاز شد. خوشبختانه تسخیری همچون دیگر ملایان سیاست‌پیشه از سفاهت و وقاحت به حد وفور برخوردار است. آخوند تسخیری، دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی طی گفتگو با حنازرچوبه، عدم استفادة زنان از نماد بردگی را توطئة شوروی و انگلستان دانست!

مزخرفات تسخیری با کد: 1097287 در حنازرچوبه، مورخ 17 اردیبهشت‌ماه سالجاری انتشار یافته. به عبارت دیگر، پس از اینکه نتایج «نامعلوم» انتخابات انگلستان مشخص شد، حنازرچوبه از زبان یک جانور وحشی، یعنی همان تسخیری خواهان یک «برنامة فرهنگی» برای تبیین اثرات «مثبت» حجاب می‌شود:

«[جهت گسترش بي‌بندوباري در مناطق اسلامي] شاه با توطئة‌ غرب، شوروي و انگلستان[...] سعي کردند بدحجابي را در جامعه جا بياندازند[...]»


یک روز پس از اظهارات بیشرمانة تسخیری و مزخرفات شیخ احمد خاتمی، یعنی در تاریخ 18 اردیبهشت‌ماه سال‌جاری، مهرنیوز هم یک «تحلیل» سرشار از حماقت و وقاحت منتشر کرده می‌نویسد،‌ «چادر نزد ایرانیان از ارزش والائی برخوردار است!»

مبلغی حرفِ چارمن یک غاز
معرفت‌دارهای چاله‌حصار
چاقوی تیغ تیز ضامن‌دار
صنف بنگاهیان و دلالان
چارتا نعل و یک عدد پالان
ناقدان ز قید و بند آزاد

باید از آن گوسالة ننه حسنی که چنین تحلیلی ارائه کرده بپرسیم، این مزخرفات ریشه در مداحی مهرانگیز کار از پرسوناژ زینب دارد؟ ایرانیان هرگز بردگی انسان را «ارزش والا» به شمار نیاورده‌اند که از پیچیدن زن در کفن تجلیل کنند. ارزش چادر و چرندیات مشابه از سطل زبالة سازمان سیا استخراج شده. مهرنیوز که از طرفداران جنبش‌سبز نیز به شمار می‌رود، از زنان چادری که بدون چادر هم در کنار مردان همکار خود فعالیت می‌کنند شدیداً انتقاد کرده و می‌گوید این کار توهین به چادر است و «فلسفة ‌چادر» را به زیر سئوال می‌برد. نمی‌دانستیم چادر و حجاب عصر جاهلیت «فلسفه» هم دارد! حتماً همانطور که قلاده و افسار و قفس و سنگسار و قطع دست و پا و صیغة دختر 9 ساله هم در اسلام از «فلسفه» برخوردار شده:

«اگر [چادر] به ابزار [...] تبدیل شود به بدنة اجتماع صدمه زده و ارزش‌های معنوی این پوشش اسلامی را کمرنگ خواهد کرد [...]. وقتی [...] یک خانم در هر دو حالت با چادر و بدون چادر دیده می‌شود، فلسفة‌ حجاب و به ویژه چادر از بین می‌رود.»


بهتر است فلسفه‌دان والامقام بگویند، ‌ اگر چادر و حجاب «ابزار»‌ نیست، پس چیست؟ ما که در تحمیل چادر و حجاب به زن جز ابزار تحمیل سلطه بر انسان‌ها نمی‌بینیم. هیچ انسان آزادی سلطه را نمی‌پذیرد، و با مقدس انگاشتن حجاب نمی‌توان توحش و سلطه و بربریتی را که در آن وجود دارد جهت سرکوب مطالبات انسانی ملت ایران به ارزش والا تبدیل کرد. ایران به تک، تک ایرانیان تعلق دارد؛ این کشور به ایرانیان تعلق دارد، نه به باورهای پوسیده‌ای که استعمار در پس‌شان پناه گرفته. ایرانی، خارج از باورهای‌اش ایرانی است همچنان که انسان، خارج از باورهای‌اش انسان شمرده می‌شود. از این گذشته برخلاف ادعای محمدخاتمی مزدور، هیچکس نمی‌تواند به زور سر نیزة ارتش ناتو ایرانی را به اسلام یا هر دین دیگری «محکوم» کند.

گردن از مال وقف کرده کلفت
عاکفان حریم قاب پلو
عاشقان قدیم مال چپو
مدعی‌های لقمه ‌پرهیزی
مظهر گربه بر سر دیزی
خیل مستعربان حلواخور
تشنه‌کامان شیر گرم شتر

سایت ایسنا، مورخ 17 اردیبهشت‌ماه سالجاری، با کد: 8902-10047 سخنان مضحک مکارم شیرازی را در دیدار با اعضای شورایعالی استان‌ها منعکس کرده. مکارم که خیلی «مردمی» شده می‌گوید، قانون باید ساده باشد که مردم آنرا تحمل کنند! به عبارت دیگر چماقدار به خیابان بفرستید تا قانون ساده یعنی «اطاعت محض» را به مردم تفهیم کند. مگر کسی در برابر چماق مقاومت می‌کند؟ همین حجاب چگونه تحمیل شد؟ به سادگی! با فتوی شیخ و چماق چاقوکشان. و به همین سادگی می‌توان ادعا کرد، نظام شورائی معاصر همان شورای صحرای حجاز است. همان که به محمد می‌گفت، با «مومنان» مشورت کن، بعد هر غلطی که دلت خواست بکن و بگو امر خداوند چنین بود. بله، 14 سدة پیش نظام شورائی در صحرای حجاز وجود داشته و کار شورومشورت بجائی رسیده بود که برای از شیر گرفتن فرزند هم «مشورت طرفین» لازم بوده!

راست‌اش نمی‌دانیم با شیرخواران هم مشورت می‌کرده‌اند یا فقط «شیرخواران مومن» مد نظر بوده‌اند. یا اینکه فقط پدر و مادر با یکدیگر مشورت می‌کردند یا همة افراد قبیلة دو طرف در این امر خیر مشارکت داشتند. خلاصه مکارم می‌فرماید در کارهای کوچک هم اسلام مشورت را مصلحت می‌داند:

«در حالی امروز نظام شورائي در جهان پديد آمده است كه اسلام 14 قرن پيش آن را مطرح كرده بود [...]اسلام در كارهاي كوچك نيز توصيه به مشورت مي‌كند [...] قرآن به پدران و مادران سفارش مي‌كند وقتي كه فرزندان‌شان را مي‌خواهند از شير بگيرند بايد با رضايت و مشورت دو طرف باشد.»

هر دم از این باغ بری می‌رسد! اگر پدر بچه در یکی از غزوات شهید شده بود، طرف مشورت مادر که بوده؟ زینب، آیات عظام، آخوند محل، ولی فقیه یا امام علی؟ می‌بینیم که چرندبافی‌های آخوند جماعت از همه چیزدان قرآن، هیچ چارچوب منطقی ندارد صرفاً ادعای شکمی است. به خداوند تبارک و تعالی چه مربوط است که در این امور دخالت کرده؟ مریم باکره برای از شیر گرفتن عیسی با ایشان شور و مشورت کرد؟‌ بگذریم! آخوندمکارم در ضمن گلایه کرده که «در محیط ما برخوردهای خوب کم است»، گویا از دستگیری آن 80 نفر اطلاع نداشته:

«در محيط ما [...] برخوردهاي خوب كم است و در حدي كه اسلام مي‌پسندد نيست [...] نباید كار مردم را به تعويق انداخت [...]»


همانطورکه حدس می‌زدیم، آخوند مکارم از اینکه پس از بدبختی و افلاس سیاست‌مداران «سیتی»، پلیس «امنیت اخلاقی» کار مردم را در ایران به سرعت روبراه کرده خبر نداشته! مکارم در پایان چرندیات‌اش ضمن انتقاد از فساد چنین فرموده که، اگر مسلمانان به فساد دچار نمی‌شدند‌ امروز اروپا مسلمان بود!

«[مکارم] با انتقاد از گسترش مفاسد اخلاقي در جامعه افزود [...]‌ از همين مفاسد اخلاقي مسلمانان را از اسپانيا بيرون كردند كه اگر آن روز مسلمانان مي‌ماندند امروز بيش‌تر اروپا مسلمان بود.»

گویا مکارم نمی‌داند که امروز نه تنها اروپا که آمریکا هم مسلمان شده، فقط اسلام‌شان را خارج از مرزها و در ایران، عراق، افغانستان و پاکستان به مورد اجرا درمی‌آورند. به همین دلیل است که بر این کشورها نظام وحش حاکم شده.

بی‌همه چیزهای با همه‌چیز
کرده تعطیل کسب و کار حلال
(سعیدی‌سیرجانی)، منبع: خواندنیها



جمعه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۸۹


بمب و بایدن!
...

در جوامع بشری، صاحب‌نظران معیار آزادی را آزادی زن می‌دانند. پس گروه‌های مدعی طرفداری از دمکراسی و حقوق‌بشر می‌باید در مورد تحمیل حجاب و قوانین زن‌ستیز دین اسلام به زنان ایران صریحاً موضع‌گیری کنند.

گویا «نیک براون» باز هم بر جواد لاریجانی نازل شده باشد، چرا که غلامبچة سفارت دوباره با توسل به واژگون‌نمائی، تبلیغات برای محمد خاتمی را آغاز کرده. دفعة پیش لاریجانی ناطق نوری را «مورد تأئید» خامنه‌ای وانمود کرد تا همه از لج رهبر فرزانه به محمد خاتمی پناه ببرند، اینبار همین لاریجانی خواهان ریاست جمهوری احمدی‌نژاد برای سومین بار شده تا باز هم نانی برای خاتمی کودتاچی به تنور بچسباند. اشکال داداش پاسدار علی‌کوچیکه این است که اهداف درخشان محمد خاتمی و نهضت عاظادی و شرکاء برای درجازدن در لجنزار توحش اسلام برای همه آشکار شده و دیگر کسی فریب اصلاحات لجنزار را نخواهد خورد. هم جواد لاریجانی و هم پاسدار شریعتمداری بیهوده می‌کوشند برای محمد خاتمی، شیرین عبادی و دیگر جانوران وحشی تحت‌الحمایة غرب بازار گرمی کنند.

مشکل ما جایگزینی احمدی‌نژاد با پیروان خط توحش امام نیست، مشکل ما تحمیل مقدسات دین به ملت ایران و به ویژه به زنان ایرانی است. به گزارش مهرنیوز، مورخ 17 اردیبهشت‌ماه سالجاری، امروز «امت حزب‌الله» برای تداوم بردگی و اسارت زن ایرانی و حفظ همان تکه پارچه ـ تکه پارچه‌ای که نشان آشکار بردگی و انقیاد زن است ـ یک «قطعنامه» هم صادر کرده‌اند. علت را باید در انتخابات انگلستان جستجو کرد!

انتخابات اربابان حکومت اسلامی در لندن به افتضاح انجامید! از تضعیف طالبان‌پروران استفاده کنیم. اگر همة گورکن‌ها می‌خواهند به دوران نورانی امام دجال‌شان در صدر «انقلاب» بازگردند،‌ ما هم به همان دوران باز می‌‌گردیم. به یاد داریم که آن‌هنگام «حجاب» هنوز اجباری نبود! هم‌میهنان! اگر می‌خواهید به حقوق انسانی خود دست یابید، می‌باید در جایگاه انسان قرار گیرید. انسان از «حق انتخاب آزاد» برخوردار است، حقی که در «سنگرحق» ‌لگدمال می‌شود، پس باید تهاجم به سنگر حق را آغاز کنیم. این سنگر با تحمیل پوشش به زنان آغاز شد: کشف حجاب به نام سنگر «حق بومی»، و سپس تحمیل همان حجاب به نام سنگر «حق دینی».

در پاسخ به آن آتشفشان ایرلندی، ‌ یانکی‌ها در اروپا دست به کودتا زدند! این کودتا در قالب بحران مالی از یونان آغاز شده، و پس از گذر از پرتقال، اسپانیا و ایتالیا به فرانسه نیز رسیده! بله در گیرودار فعالیت‌های آن آتشفشان،‌ ناگهان معلوم شد دولت‌های اروپای غربی همه مقروض و بدبخت‌اند و در آستانة ورشکستگی! پس از یک هفته جاروجنجال و هیاهو پیرامون آتشفشان کذا و اوضاع وخیم یونان، امروز دولت فرانسه هم تصمیمات «انقلابی» اتخاذ کرد. به موجب این تصمیمات ثروتمندان نباید مالیات بیشتری بپردازند، در عوض طبقة متوسط و فرودست باید از یونانیان بیاموزند، یعنی کمتر بخورند و کمتر بپوشند! به عبارت دیگر، دستمزد کارگران، حقوق بازنشستگان و کارمندان دولت ثابت خواهد ماند، حال آنکه بهای ارزاق و مایحتاج عمومی رو به افزایش دارد. منافع این «انقلاب» نصیب چه کسانی می‌شود؟ نصیب بانکداران و بنیادهای سرمایه‌داری که مقرشان در ایالات متحد است. ‌

هلاکتم چلوکباب!

پس از موفقیت کودتا، ‌ یعنی پس از اینکه دولت فرانسه هم مثل دولت یونان بچة خوبی شد، روز گذشته جوزف بایدن، معاون اوباما برای باج‌گیری یک تک پا به بروکسل، مقر ناتو تشریف آورده و چنین فرمودند، دولت «اوباما ـ بایدن» مصمم است به حمایت خود از امنیت و پیشرفت ادامه دهد، تردید نکنید! ترجمة سخنان بایدن به زبان «غیردیپلماتیک» چنین است: اگر حق و حساب ما پرداخت نشود، طالبان و القاعده را می‌فرمائیم برای‌تان در همین اروپا بمب ‌بترکانند. از آنجا که صدای یانکی‌ها برای طالبان همان صدای خداست، پس از شنیدن فرامین الهی بایدن، بندگان خوب خدا یعنی «طالبان» به دلیل تصویب «قانون ضد برقع» بلژیک را به بمب‌گذاری تهدید کردند!

به گزارش نووستی، مورخ 16 اردیبهشت ماه سالجاری، «افراد مسلح از جنبش طالبان» در مورد تصویب ممنوعیت حجاب در بلژیک این کشور را به عملیات تروریستی تهدید کردند. و همزمان با سفر جوزف بایدن به بروکسل، پارلمان بلژیک جهت برگزاری انتخابات پیش از موعد منحل شد. مسلم است که پس از گذراندن چنین قانونی بلافاصله گورکن‌ها نیز از «نقض حقوق بشر» در بلژیک انتقاد کرده، غرب را دشمن اسلام بخوانند. حال آنکه غرب اسلام‌نواز و طالبان‌پرور است و اگر حکومت مرده شویان و روضه‌خوان‌ها 31 سال دوام آورده فقط به دلیل پشتیبانی‌های بی‌دریغ غرب بوده. و چرا راه دور برویم؟ پس از کودتای ناکام خردادماه، دمکراسی‌های غرب رسماً به بلندگوی فعلة فاشیسم تبدیل شده‌اند. بلندگوی همة‌ کسانی که همچون محمد خاتمی خواهان «احیای نهضت امام» دجال‌ و «اسلام مترقی» علی‌شریعتی باشند.

علی شریعتی، آخرین تکخال «بی‌بی‌سی» برای حفظ سنگر توحش به شمار می‌رود. ایشان اخیراً در سایت زمانه از نو «ظهور» فرموده‌اند. حضور شاخک‌ بی‌بی‌سی بگوئیم، دین، یک «باور» متحجرانه و متعلق به دوران طفولیت جامعة بشری است، و کسی که در قرن معاصر سخن از «دین مترقی» به میان می‌آورد در واقع مدعی است که «تحجر» مترقی نیز می‌تواند وجود داشته باشد! پس بهتر است دکان شریعتی را برچینید! مخالفت با آخوند نشان ترقی و آزاداندیشی شریعتی نیست! مخالفت شریعتی با آخوند یک هدف مشخص را دنبال می‌کرد: بزک کردن چهرة کریه اسلام! اینهمه جهت حقنه کردن این دروغ بزرگ که، «اسلام خوب است، آخوند آنرا بد معرفی می‌کند، به حسینیة‌ ارشاد بیائید، تا اسلام خوب را به شما ارائه دهیم!» و خوشبختانه چهرة‌ واقعی اسلام، همان اسلام به قول فوکویاما «ضداستبداد» با استقرار حکومت اسلامی بر همگان آشکار شد. در هر حال «نفی» آخوند، دیکتاتور، تقلب و ... و به طور کلی «نفی» پدیده‌های نکوهیده کافی نیست! باید ببینیم کسی که ادعای مخالفت با دیکتاتور دارد‌، چه نوع حکومتی را تأئید می‌کند؟

به عبارت دیگر مخالفان فرضی حکومت اسلامی می‌باید آشکارا بگویند چه می‌خواهند؟ همچنانکه ما صریحاً گفته‌ا‌یم و می‌گوئیم خواهان برگزاری رفراندوم تک گزینه‌ای «آری به دمکراسی هستیم.» چرا که دمکراسی تنها نظام حکومتی است که آزادی بیان مخالفین را تضمین می‌کند. همچنین فقط در یک نظام دمکراتیک است که «انسان» خارج از سنگر حق قرار می‌گیرد، و حقوق زن می‌تواند به عنوان حقوقی انسانی رعایت شود. «زن» در دمکراسی تحت قیمومت مرد قرار نمی‌گیرد. حال که به حقوق زن رسیدیم، بپردازیم به ماجرای «زن نمونه» که پیش از ظهور خردجال در حوالی پارک شاهنشاهی با او و همسرش آشنا شدیم. این ماجرا‌ مانند اکثر خاطرات نویسنده از فضای اجتماعی ایران آزاردهنده و ناخوشایند است و بازگو کردن خاطرات تلخ نیز کاری است سخت دشوار و فرساینده. ولی وقتی باید کاری انجام شود، درنگ جایز نیست و احساسات را باید کنار بگذاریم.

اوایل شهریور 1356، از پیاده‌روی مقابل پارک شاهنشاهی می‌گذشتم. به فاصلة 100 متر دورتر یک مرد کنار دیوار ایستاده گدائی می‌کرد، یک عکاس دوره گرد در پیاده رو مقابل، در حوالی پارک قدم می‌زد، و یک زن جوان با موهای نیمه بلند تیره و پیراهن سرخابی روی زمین لب جوی آب نشسته بود. فکر کردم برای عکس گرفتن روی زمین نشسته که ناگهان یک مرد بلند قد با کت و شلوار خاکستری به سوی زن پیراهن سرخابی آمده، بی‌آنکه حرفی بزند، او را به باد لگد گرفت. این صحنه چنان عجیب بود که یک لحظه پنداشتم دچار توهم شده‌ام. ولی توهمی در کار نبود! کتک‌کاری همچنان ادامه داشت، زن نیز هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌داد، عکاس دوره‌گرد با خونسردی در آن حوالی قدم می‌زد، و هیچ عابری هم دخالت نمی‌کرد. کم کم داشتم به صحنة درگیری نزدیک می‌شدم که آن زن از جای برخاست، از خیابان عبور کرد و چند متر دورتر از مرد گدا، کنار جوی آب روی زمین نشست و آن مرد هم به دنبال‌اش آمد و داشت برای لگدزدن آماده می‌شد. اما گویا تغییر عقیده داد و روی‌اش را به طرف عکاس برگردانده شروع کرد به فحاشی! نگاهم متوجه عکاس دوره گرد شد که با دو مرد نسبتاً جوان با موهای بلند طلائی گفتگو می‌کرد و خلاصه دریافتم فحش‌های آبدار نثار آن دو نفر می‌شود. و همچنان که هاج و واج به این نمایش خیابانی می‌نگریستم، یکی از آن دو مرد که پیراهن سفید و شلوار جین برتن داشت با چند پرش عرض خیابان پهلوی را طی کرده خود را بین آن مرد و زن پیراهن سرخابی قرارداد و بی‌درنگ مشتی حوالة صورت حضرت «آقا» کرد، ایشان نیز در حالی که فحش می‌دادند لگدی به طرف مقابل حواله فرمودند.

زانوهایم می‌لرزید، سرمای عجیبی سراسر وجودم را فراگرفته بود، دند‌ان‌هایم به هم می‌خورد و قدرت نداشتم به راهم ادامه دهم، به فاصلة کمی از آن مرد گدا به دیوار تکیه دادم. کتک کاری همچنان ادامه داشت. مردی که شلوار جین پوشیده بود گویا با فنون ورزش‌های رزمی آشنا بود و به طرف مقابل مهلت حمله نمی‌داد. چند لحظه‌ای که گذشت ترس و لرز و سرما جای خود را به لذت سپرد! احساس کردم کتک خوردن آن «آقا» بسیار دلچسب است! در نتیجه همان جا به تماشا ایستادم. البته به ما گفته بودند این کارها بسیار ناپسند است، ولی آنچه توجه مرا جلب کرده بود کتک‌کاری نبود،‌ کتک‌ خوردن یک موجود وحشی بود. موجودی که می‌بایست تنبیه ‌می‌شد، ولی هیچکس او را مجازات نمی‌کرد. امروز می‌توانم به صراحت بگویم هر ضربه‌ای که به آن جانور وارد می‌شد برایم لذتبخش بود کم کم از دیوار فاصله گرفتم و به میدان نبرد نزدیک شدم! «آقا» همچنان تهدید می‌کرد و کتک نوش جان می‌فرمود، تا اینکه یک ضربة کاری به کمرش «آنحضرت» را نقش زمین کرد. مرد جوان چند لحظه بالای سر قربانی ایستاد و سپس به پیاده‌روی مقابل بازگشت. «آقا» در حالی که خون از دهان‌اش می‌ریخت و کف جوی آب افتاده بود، خود را از تک و تا نینداخته عربده زد، «بیچاره! ملاحظة موی سفیدتو کردم!» در این هنگام یک پژوی 504 سفید رنگ با چند سرنشین در حوالی «میدان جنگ» ایستاد، مردی با کت‌وشلوار سرمه‌ای و کراوات قرمز از آن پیاده شد و مستقیماً به سوی گدا رفت، دست راستش را به سوی گدا دراز کرد، گدا سری تکان داد و حرفی زد، بعد هم آن مرد سوار ماشین شده از محل دور شد و منهم به راه خود ادامه دادم.

در چنین روزی بود که به وجود تنها «تمساح» ارتش شاهنشاهی یعنی همان ارتشبد توفانیان نیز پی بردم. بله داشتم قدم زنان به خانة یکی از همکلاس‌هایم می‌رفتم که با مشاهدة کتک‌کاری کذا متوجه شدم «شهر امن و امان است.» همانطور که گفتم اگر محدودیت از سوی خانواده و پدر به ما تحمیل نمی‌شد، فضای خشن اجتماعی ما را از خیابان دور می‌کرد. به عبارت دیگر، «امنیت اجتماعی» برای هیچکس وجود نداشت و طبیعی است که این عدم امنیت به زنان آسیب بیشتری می‌رساند. خلاصه آنروزها هم خیابان‌های شهر در اختیار «مردم همیشه در صحنه» بود، و اگر اشکالی پیش می‌آمد، پلیس هیچ دخالتی نمی‌کرد. و اما خشونت اجتماعی به صحنه‌های کتک‌کاری محدود نمی‌شد. ما در فضای سرشار از خشونت و سرکوب زندگی می‌کردیم و از آنجا که فضای اجتماعی دیگری نمی‌شناختیم، می‌پنداشتیم در امنیت زندگی می‌کنیم، حال آنکه واقعیت جز این بود.

به عنوان مثال کودکانی که ساعت‌ها در کنار جاده‌های شمال برای فروش تمشک و کلوچه می‌ایستادند، هرگز مورد ترحم قرار نمی‌گرفتند! شاید بعضی‌ها می‌پنداشتند اینهم نوعی بازی ویژة کودکان شمال کشور است! خشونت و سرکوب چارچوب زندگی ما را تشکیل می‌داد، به همین دلیل آنرا به سکوت برگزار می‌کردیم. ولی همیشه نمی‌توان سکوت کرد، یک روز دیوارة سکوت می‌شکند، و تلخی زندگی دیگران همچون سیل بنیان‌کن خاطرات شیرین زندگی ما را با خود می‌برد. آخرین بار که به شمال رفتم، صدای یک پسر بچة شش یا هفت ساله کاخ رویائی بهارنارنج‌هایم را برای همیشه ویران کرد. روی ماسه‌ها نشسته بودم، پرنده پر نمی‌زد، همة ویلاهای اطراف خالی بود ناگهان یک پسر بچة شش یا هفت‌‌ساله در برابرم سبز شد! نمی‌دانم چطور خودش را به پلاژ رسانده بود. در صورت آفتاب سوخته‌اش دو چشم عسلی می‌درخشید. لباس مندرس تیره رنگی به تن داشت، بی مقدمه، بالحنی ملتمسانه گفت: «خانم! تورو خدا منو با خودت به شهر ببر!» کسی که هنوز خودش به دبیرستان می‌رفت چگونه می‌توانست یک پسربچه را با خود به شهر ببرد؟ چند ثانیه تامل کرد و دوباره گفت: «خانم! تروخدا!» وقتی به او گفتم، «من که نمی‌تونم تو رو ببرم!» تاریکی غم به چشمان‌اش دوید، چند لحظه به دریا خیره ماند، بعد دوان دوان دور شد، کفش به پا نداشت. پس از گذشت 32 سال هنوز صدای ملتمس‌‌اش در گوشم زنگ می‌زند،‌ هنوز صورت آفتاب سوخته‌اش را می‌بینم و هنوز پاهای کوچک غمگین و برهنه‌ای را می‌بینم که از من دور می‌شوند.

در خبری با کد: 120477،‌ مريم پناهي، عضو كانون فرهنگي ـ حمايتي كودكان كار در گفت‌وگو با ايلنا، مورخ 8 اردیبهشت‌ماه 1389 می‌گوید:

«[...]كودكان كار جنسي، كودكان گل‌فروش، كودكان حمل‌كنندة‌ موادمخدر، كودكان بزرگ‌راهي، كوره‌پزخانه‌ها، كودكان كار خانگي، كارخانه‌ها، مزارع، دامداري‌ها و كودكان ازدواج كرده از جمله مواردي هستند كه [...] شرايط آن‌ها سنجيده شده [...] كارفرمايان اين كودكان [...]با انواع و اقسام آزارهاي جسمي، روحي، رواني و ... آن‌ها را شكنجه مي‌دهند.»


هیچ اهمیتی ندارد! فدای سر امام روشن‌ضمیر و رهبران پفیوز جنبش سبز و دیگر سگ‌های‌هار آنگلوساکسون‌ها در جمکران که نگران حجاب زنان و خدشه دارشدن اسلام و راه امام دجال‌شان‌هستند. حجت‌الاسلام احمد خاتمی در وقوقیة امروز مطالبات ارباب را در لندن و واشنگتن به این شرح بیان فرمودند:‌

«دول استکباري بدانند [...] با ملتي مواجه هستند که براي دفاع از اسلام و ارزش‌ها و کشور خود آماده هرگونه مبارزه و فداکاري هستند و اگر دشمن بخواهد دين ما را نشانه بگيرد بداند که تمام دنياي آنان را به خطر خواهد انداخت. [...] معلمان [...] همانگونه که مردم فرزندان خود را با فطرت پاک تحويل آنان مي‌دهند [...] آنان را با فطرت پاک [...] تحويل جامعه دهند. [وی ابراز امیدواری کرد] که به کارگران به ويژه بيمة‌ آنان توجه بيشتري شود.»


ولی حجت‌الاسلام «خلینکس» حجاب زنان را نیز فراموش نکرده، رهنمودهای ارباب را به این شرح نشخوار فرموده:

«اگر خواهان جامعه‌اي امن و با ارزش‌هاي اخلاقي هستند بايد نسبت به رعايت حجاب مقيد باشند [...] مسالة حجاب موضوعي شخصي نيست [...] و رعايت نکردن آن مي‌تواند سرمنشاء بسياري از گناهان کبيره باشد [...]»

با در نظر گرفتن زلزلة‌ سیاسی در انگلستان، ‌ سگ‌های هار استعمار بر این نماد بردگی متمرکز شده‌اند. نخستین گام برای احقاق حقوق زنان ایران، مبارزه با «پوشش مقدس» جهت رهائی از سنگر توحش «حق» است. آن‌ها که برای «رأی‌شان» آمادة شهادت شدند، مطالبات انسانی ملت ایران را به بیراهة توحش کشاندند. ننگ بر کودتاچیان زن‌ستیز «پیروخط امام» و در رأس‌آن‌ها قبیلة‌ لاریجانی که پس از گذشت 32 سال همچنان در پناه نعلین آخوند به تضمین منافع استعمار مشغول ‌است.





چهارشنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۸۹


بنز و مرام!
...
ای صوفی برو لقمه خود گاز بزن
کم پشت سر خلق خدا ساز بزن

در یک تئوکراسی نمی‌توان به مفهوم معاصر کلمه انتخابات برگزار کرد. پیشنهاد محمد خاتمی در باب برگزاری «انتخابات آزاد» در حکومت اسلامی فقط با هدف دم‌جنبانی برای ارباب، انحراف افکارعمومی و تحکیم موقعیت اسرائیل جهت تداوم شهرک‌سازی صورت پذیرفته. همچنانکه در وبلاگ «آخور و آرزو» هم گفتیم، این پیشنهاد مضحک در راستای اتهامات ابلهانة شیمون پرز مطرح شده. روز گذشته، ملاممد خاتمی در دیدار با جمعی از نمایندگان ادوار مجلس رسماً اعلام کرد، ایران محکوم به احکام اسلامی است و «روح» اصلاحات مورد نظر ما همین محکومی‌ات است:

«ما خواستار ایران سربلند، پیشرفته و البته محکوم به احکام اخلاقی و اسلامی و انسانی بوده و هستیم و روح اصلاحاتی که ما می‌گوئیم همین بوده [...]»

حال با دلائل حمایت ایالات متحد و دیگر کشورهای عضو ناتو از پدیدة «اصلاحات» بهتر آشنا می‌شویم. البته به قول مش‌قاسم، «دروغ چرا؟» به گواهی تاریخ معاصر کشورمان آخوند جماعت همواره پاسدار منافع استعمار بوده و بهترین راه برای تأمین منافع ارباب ایجاد حکومت مقدس است. ویژگی حکومت مقدس چه بومی، و چه دینی این است که علیرغم تاراج و جنایت همواره در سنگر حق قرار می‌گیرد و نابودی مخالفان را حق مسلم خود می‌شمارد، چرا که در این صورتبندی جادوئی، مخالف «حق» همواره باطل و محکوم به نابودی است. اگر حکومت مقدس بومی باشد، مخالف‌اش را به عنوان خائن به میهن نابود می‌کند، و اگر حکومت کذا دینی باشد مخالف خود را «محارب» می‌شمارد، یعنی کسی که به جنگ با خدا مشغول است. البته نبرد با ابهام فقط در دکان آخوند جماعت یافت می‌شود چرا که این جماعت موجودیت ابهام را اثبات شده می‌انگارد و همچنانکه شاهدیم همه را محکوم به پرستش همان ابهام می‌داند و «آفتاب آمد دلیل آفتاب»! سخنان بیشرمانة محمد خاتمی شاهدی است بر این مدعا.

سایت نووستی، مورخ 15 اردیبهشت‌ماه سالجاری بخشی از سخنان عوامفریبانة محمد خاتمی را منتشر کرده. گویا شیاد اردکان اعتراض را «حق» دانسته. حال آنکه ایشان مزخرف می‌گویند و این نخستین بار نیست که محمد خاتمی مهمل می‌بافد. فقط در چارچوب قانون است که افراد «حق اعتراض» دارند. اعتراض خارج از این چارچوب را قانون‌شکنی گویند و قانون‌شکنی «جرم» شمرده می‌شود. اگر قوة قضائیة حکومت جمکران میرحسین موسوی، کروبی، محمد خاتمی و دیگر آشوب‌طلبان را تحت پیگرد قانونی قرار نمی‌دهد یک دلیل موجه دارد: سفارتخانه‌های بیگانه، جهت سرکوب ملت ایران از این اوباش و از توحش و قانون‌شکنی‌شان حمایت می‌کنند. به همین دلیل بود که سخنرانی احمدی‌نژاد در سازمان رسوای ملل، نمایندگان 4 کشور را پریشان خاطر کرد.

علت خروج نمایندگان 4 کشور آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان از جلسة سخنرانی احمدی‌نژاد این بود که آنچه می‌خواستند بشنوند نشنیدند. خواست اینان خروج یکجانبة ایران از «ان. پی. تی» است. در صورت تحقق چنین آرزوئی، ‌ توطئه‌گران گوادالوپ برای تهاجم نظامی به کشورمان دستاویز مناسبی می‌یافتند و نه تنها جایگاه اسرائیل به عنوان قدرت اتمی محفوظ می‌ماند که این کشور بجای تخلیة سرزمین‌های اشغالی، تجاوز به کشورهای همسایه و تهدید به تهاجم را از سر می‌گرفت. سخنرانی احمدی‌نژاد 4 کشور کذا را از این فرصت طلائی محروم کرد و اینان بزودی ناچار خواهند شد دست پروردة خود،‌ اسرائیل را تحت نظارت «ان. پی. تی» قرار دهند و دکان بحران هسته‌ای را تعطیل کنند. «پانیک» آخوند جماعت و جهش به دوران توحش خمینی ریشه در همین تحولات دارد:

«صدای اذان باید به شکلی پخش شود که در همه جا شنیده شود حتی اگر باعث شود که بعضی از خواب بیدار شوند مشکلی ندارد چرا که صدای اذان برای بیدار کردن همین افراد از خواب سحر است.»


این سخنان ابلهانه که در مهرنیوز، مورخ 15 اردیبهشت‌ماه 1389 انتشار یافته، بخشی است از اظهارات آخوند مکارم شیرازی. مکارم دست در دست موسوی جلاد به دوران نورانی امام روشن ضمیر بازگشته قصد افزایش مردم‌آزاری کرده.

الهی هر کی بخیله، چشاش بابا قوری بشه
کچل بشه، قوزی بشه، خمار و وافوری بشه

خلاصه مثل «دکتر» ولایتی بشه! بگذریم! شکست کودتای 22 خردادماه و ناکامی ایالات متحد در جنگ افروزی، در رأس هرم قدرت در کشور شکاف ایجاد کرده. به طوری که ملایان مدعی طرفداری از احمدی‌نژاد نظیر مکارم شیرازی، تسخیری و... هر چه بیشتر به خاتمی و دیگر رهبران مفلوک جنبش‌سبز نزدیک‌ شده و آشکارا از سرکوب زنان و ایجاد مزاحمت برای ملت ایران حمایت می‌کنند. به گزارش مهرنیوز، مورخ 15 اردیبهشت‌ماه سالجاری، آخوند مکارم خواستار تشکیل وزارت امر به معروف و نهی از منکر شد تا «اخلاق» اسلامی خدشه‌دار نشود! اخلاق در قاموس آخوند چیست؟ جنایت، دزدی و قانون‌شکنی منتهی پنهان از دیدگان غیر:

«دستگاه قضائی [...]وظیفه‌اش را ترویج اخلاق نمی‌داند [...] نیروی انتظامی‌‏، وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات اسلامی نیز [...] متولی تخصصی اخلاق نیستند [...] در قانون دستگاه امر به معروف و نهی از منکر پیش‌بینی شده بهتر است آن را به وزارتخانه ارتقاء دهیم [...] وقتی اخلاق مردم فاسد شد، رشوه، قاچاق مواد مخدر و طلاق نیز افزایش می‌یابد.»


بله می‌بینیم که در ذهن علیل مکارم، «طلاق» نشان فساد اخلاقی است و مسلم است که در صورت طلاق برچسب «فساد» بر پیشانی زن الصاق می‌شود! به عنوان نمونه پسر محسن رضائی اشکالی ندارد، همسرش فاسد بوده‌، اگر نه طلاق نمی‌گرفت! زن «نجیب» اصولاً طلاق نمی‌گیرد. هر چه آقا با او بدرفتاری کند، یا او را مورد تحقیر قرار دهد و... زبان به اعتراض هم نخواهد ‌گشود. زن «نجیب» همیشه شیفته و فریفتة «آقا» باقی می‌ماند! پیش از کودتای خردجال، یک مورد از این زنان «نمونه» را در خیابان پهلوی حوالی پارک شاهنشاهی مشاهده کردیم که اگر فرصت شد در همین وبلاگ ماجرا را نقل خواهیم کرد. پیش از ادامة مطلب لازم است به پیام‌های خوانندگان گرامی این وبلاگ پاسخ دهیم.

«بهمن» گرامی! از پیام شما بینهایت سپاسگزارم. به عنوان مخالف نظرات نویسندة این وبلاگ شما از نوادر مرزپرگهر به شمار می‌روید! اهالی سرزمین گل و بلبل ترجیح می‌دهند فقط با نظر موافقان آشنا شوند و معمولاً از نظر مخالفان گریزانند! یکی دیگر از خوانندگان محترم به نظر ما در مورد خاطرات تیمسار طوفانیان در «خواندنیها» اشاره کرده‌اند. راستش تیمسار طوفانیان در ارتش ایران استثنائی بودند گویا ایشان تنها «تمساح» ارتش بودند و ما این واقعیت را پیش از مشاهدة صحنة تأسف‌بار زن نمونه در حوالی پارک شاهنشاهی دریافتیم و اگر فرصت شد در مورد آن توضیح خواهیم داد. در هر حال، روی سخن ما با «خواندنیها» و گردانندگان آن نبود. «خواندنیها» و آقای «امیرانی» با خاطرات خوش کودکی نویسنده پیوند دارند. در ضمن سایت خواندنی‌ها مطلبی تحت عنوان «ادبیات بنز خاور» منتشر کرده که بسیار جالب است و اگر فرصتی شد به بررسی آن خواهیم پرداخت. حال بازگردیم به شکرخوری‌های آخوند مکارم و شرکاء در باب حجاب.

به گزارش مهرنیوز، آخوند مکارم ضمن تأکید بر ایجاد وزارتخانة چماقداران یعنی وزارت امر به معروف و نهی از منکر می‌گوید، اگر حجاب تضعیف شود، اخلاق تضعیف می‌شود و کل نظام آسیب می‌بیند! و البته این سخنان در واکنش به موضع‌گیری دولت در مورد حجاب ایراد شده. دولتی‌ها می‌گویند موی زنان به ما مربوط نیست، ‌ اما آخوند جماعت از موی سر زن وحشت دارد. البته ترس این گوساله های ننه‌حسن کاملاً موجه است. اگر زن ایرانی خارج از سنگر حق حکومت و در تقابل با ارزش‌های صحرای حجاز قرار گیرد نان آخوندها و اربابان‌شان در لندن و واشنگتن آجر خواهد شد، چرا که در اینصورت زن ایرانی در جایگاه «انسان»‌ می‌ایستد و از این جایگاه حقوق انسانی خود را مطالبه خواهد کرد. هنگامی که زن در مقام انسان آزاد خواهان تأمین حقوق اجتماعی خود باشد، به طریق اولی مرد ایرانی نیز در جایگاه انسان قرار می‌گیرد و نگرانی استعمار و جیره‌خواران‌اش این است که ایرانی به این ترتیب از قیمومت آخوندجماعت رها شود:

«]مکارم‌شیرازی گفت] بعضی به صورت برنامه‌ریزی شده قصد دارند با رواج بی‌حجابی نظام را تضعیف کنند [...] مسئله بی‌حجابی تنها یک مسئله ساده نیست بلکه کل نظام را تحت تأثیر قرار می‌دهد.»

تو که بی وفا نبودی پدر سگ!

در واقع مکارم درست می‌گوید، اگر در حکومت اسلامی کسی نتواند زن را به پوشاندن موی سرش مجبور کند، زن از قید فتوی آخوند رها می‌شود و پیامد رهائی زن جز رهائی مرد نخواهد بود. به همین دلیل است که رادیوفردا زوزه و عربدة محمد خاتمی شیاد را منعکس می‌کند.

در پی منتفی شدن تهاجم نظامی به ایران و ناکامی آنگلوساکسون‌ها جهت تحکیم پایه‌های توحش حکومت طالبان، روضه‌خوان‌های جمکران به رهبری خامنه‌ای، خاتمی، رفسنجانی و مکارم شیرازی ضمن صف‌آرائی در برابر دولت احمدی‌نژاد خواهان تشکیل وزارتخانة چماقداری شده‌اند. هر چه اعضای دولت احمدی‌نژاد از بساط اسلام‌گرائی و سرکوب زنان فاصله می‌گیرند، دارودستة خامنه‌ای بیشتر بر طبل اسلام و حجاب و زنان بی‌بی‌گوزک‌های کربلا می‌کوبند، تا آنجا که مهرانگیز کار نیز برای «زینب» چرندیاتی سر هم کرده که در سایت متقلب «جرس» انتشار یافته.

به گنده‌تر و خرتر از خودت احترام بگذار!

عیال سیامک پورزند، به پیروی از حجت‌الاسلام کلینکس کاشانی، پرسوناژ «بی‌بی‌گوزک» کربلا را وارد «تاریخ» کرده تا علاوه بر «حق ‌نان»، بابت چرندگوئی نیز اضافه حقوق دریافت دارد. مهرانگیز کار وصف عملیات قهرمانانة زینب را از اسطوره و تاریخ شنیده! خلاصه از خطبه‌های فرضی زینب «بستری» ساخته شده که یک مکتب در آن رشد کرده و این مکتب پیروان فراوان نیز دارد:

یا زینب،‌
از زبان تاریخ و اسطوره شنیده‌ایم
تو جهانی را از ظلم و بیداد خبر کرده‌ای
و خطبه‌های‌ات بستری شده است
برای نشو و نمای یک مکتب
که بسیار پیرو دارد

چه زینبی بوده، این زینب! و پیش از ظهور خردجال، رسانه‌ها چه تبلیغاتی به راه انداخته بودند برای این روضه‌خوان مؤنث! باری، این «بستر» همان سوپرمارکت مرگ‌فروشی استعمار باید باشد که کارمندان فراوان دارد، از آنجمله است مهرانگیز کار و صبیه‌اش، به همراه امثال دباشی، علمداری و عیالات‌شان و... خلاصه این شعر شکمی، یعنی روده‌درازی والدة لیلی پورزند را در سایت راه سبز جرس از دست ندهید.

از بس خوردم مرغ و پلو
آخر شدم مارکوپولو

مهرانگیز کار هم بالاخره مهری‌پلو خواهد شد! یادآور شویم «سایت جرس» متعلق به همان اوباشی است که بی‌شرمانه مصاحبة لوموند با آخوند کدیور را تحریف کردند. اینان پس از درگذشت شجاع‌الدین شفا نیز بجای تقدیر از خدمات فرهنگی او، راه هتاکی را برگزیدند و خلاصه سایت جرس خیلی خیلی «فرهنگ» اسلامی دارد و به قول بعضی‌ها «درد اسلام» گرفته!

این سایت اسلام‌پرست، در تاریخ 14 اردیبهشت‌ماه سالجاری سخنرانی خاتمی را تحت عنوان، « خاتمی: صدای ما و دلسوزان انقلاب و نظام به جائی نمی‌رسد.» منتشر کرده. در این سخنرانی شیاد اردکان از دور شدن جوانان از اسلام و انقلاب ابراز نگرانی فرموده و به دروغ ادعا می‌کند که حکومت جمکران همواره وضعیت معلمان و کارگران را مورد توجه قرار داده! ملاممد شیاد همچنین با توسل به «اگر» تأکید کرده که «اگر برنامة چهارم اقتصادی درست اجرا می‌شد امروز در همة زمینه‌ها از جمله در مورد معلمان و کارگران وضع بهتری داشتیم.»

سلامی به گرمی آش رشته که،
با، پیازداغ روش نوشته
مرامت منو کشته
منبع: خواندنیها، (ادبیات بنز خاور)

اصولاً حکومت کردن با «اگر» خیلی کیف داره! به عنوان نمونه سی و یک‌ سال است که گورکن‌ها می‌گویند «اگر» آمریکای جهانخوار چنین و چنان نمی‌کرد، وضع مملکت خیلی خوب می‌شد! به عبارت دیگر، این وضعیت اسفبار را آمریکا ایجاد کرده، نه حکومت اسلام عزیز و رحمانی و مامانی! خاتمی همچنین در ادامة سخنرانی خود به فضائل مطهری نیز اشاره کرده، می‌گوید:

«مطهری نمایندة عقلانیت اسلام رحمانی بود [...] هیچ تعارضی بین عرفان و آزادی نمی‌دید و[...] از حرمت و حقوق و کرامت انسان دفاع می‌کرد[...]»


عرفان به کدام آزادی مرتبط است؟ به آزادی فنا شدن! خاتمی هم آمادة‌ فنا شدن در راه منافع ارباب است. بگذریم! این آخوند مطهری همچنانکه پیشتر هم گفتیم، یکی از اوباش حوزه بود که از تحصیل دخترش ممانعت به عمل آورد. مسلماً این وحشی‌گری همان «عقلانیت» اسلام رحمانی باید باشد. در تأئید عقلانیت کذا بد نیست نگاهی داشته باشیم به مطلبی که در سایت زمانه تحت عنوان «زبان مطهری» منتشر شده. آخوند مطهری در این مطلب «اینشتین» را نوکر روزولت، و فیلسوف مدرنیته، ‌ «نیچه» را مسئول جنایات آمریکا در ویتنام دانسته:

«[نیچه] آخر عمر ديوانه شد و به عقيدة‌ من آثار اين جنون در همان اوايل هم ظاهر بوده است [...] اينشتين نوكر آقای روزولت است و نمی‌‏تواند نباشد. چه در اردوگاه امپریالیزم و چه در اردوگاه سوسیالیزم همین طور است[...] خوشبختانه در ميان ما چنين مكتب‌هائی يعنی چنين وباهائی پيدا نشده است [...] روح اروپائی همين است [...] ببينيد آيا كاری كه مثلاً آمريكا الان در ويتنام‏ می‏كند غير از اجرای فلسفة نيچه است؟»


واقعاً که «استادی» از هر جمله‌اش می‌ریزد. این استاد مطهری در مزخرف‌گوئی چه «استاد» بوده‌اند و ما قدرشان را نمی‌دانستیم! با چنین استعداد سرشاری ایشان می‌توانستند در فیلم‌های آبدوغ‌خیاری «والترکیاری» بازی کنند و کلی درآمد داشته باشند! باری، محمد خاتمی در مورد این استاد فرهیخته «حق» مطلب را به راستی ادا کرده! شیاد اردکان می‌گوید، مطهری به پرسش‌های زمانه پاسخ داد! شاید به همین دلیل است که پاسخ‌های مطهری در سایت «زمانه» منعکس می‌شود. آنروزها زمانه می‌پرسید، مطهری هم پاسخ می‌داد، این روزها هم زمانه خود را موظف دیده که پاسخ‌های متین، علمی و مستدل مطهری را انتشار دهد؟ نه چنین نبوده! از گفته‌های ملاممد خاتمی چنین برمی‌آید که آنروزها مطهری می‌پرسید و به پرسش‌های خود شخصاً پاسخ می‌داد، اشکال از پرسش‌های احمقانه بود:

«نقشی که شهید مطهری برای طرح و پاسخگوئی به پرسش‌های زمانه داشت شگفت‌انگیز بود[...]»

محمد خاتمی درست می‌گوید! با در نظر گرفتن آنچه مطهری در مورد نیچه گفته معلوم می‌شود که مسئولیت تهاجم وحشیانة سرمایه‌داری آمریکا به ویتنام با فیلسوف مدرنیته بوده. اتفاقاً اگر مطهری هنوز در قید حیات بود نیچه را مسئول تهاجم به عراق و افغانستان می‌دید. وقتی کالین پاول را به هریتیج کلاب احضار کردند، او را فرمودند، «چنین گفت زرتشت» که نفت عراق ارث پدری ماست و کریدور «شمال ـ جنوب» از املاک مادرمان در افغانستان می‌گذرد. آورده‌اند که برج‌های نیویورک چون این «حدیث» بشنیدند، از شدت غصه مثل «سنگ صبور» ترکیدند و جیره‌خواران صرافی‌های نیویورک خشمگین شده، موشکی به جانب پنتاگون شلیک فرمودند. و این بود گفتگوی تمدن‌ها بین نفت‌خواران پنتاگون و نزول‌خواران نیویورک! ماجرای تنها «تمساح» ارتش و زن نمونه بماند برای مطلب آینده!



سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۸۹


آخور و آرزو!
...
با صحنه‌سازی در سازمان ملل، آمریکا و متحدان‌اش نمی‌توانند حمایت آشکار از تجهیز حکومت توحش اسلامی به سلاح اتمی را انکار کنند! با تحمیل نماد توحش، یعنی حجاب به زنان ایرانی هم نمی‌توان عقب‌نشینی غیرقابل اجتناب اسرائیل از سرزمین‌های اشغالی را از چشم جهانیان پنهان داشت! روی سخن با اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن است که سگ‌های دست‌آموزشان در مجلس جمکران طرح «حجاب و عفاف» تصویب می‌کنند، و در بنیاد باران خواهان برگزاری «انتخابات» سالم و آزاد می‌شوند. روی سخن با همان‌هاست که از قضای روزگار علیرغم تحریم‌های شورای امنیت، تجهیزات «دو منظورة» نظامی به حکومت جمکران می‌فروشند تا «اسرائیل اتمی» پا برجا و استوار بماند. روی سخن با همان‌هاست که ارواح شکم‌شان برای آزادی بیان سینه‌ چاک می‌دهند و نمایندگان‌شان حین سخنرانی احمدی‌نژاد جلسة سازمان ملل را ترک می‌کنند: ایالات متحد، انگلستان، فرانسه، آلمان، یعنی توطئه‌گران گوادالوپ و پامنبری‌های مفلوک‌شان.

تنها تو ماندی ای زن ایرانی
در بند ظلم و نکبت و بدبختی
خواهی اگر که پاره شود این بند
دستی بزن به دامن سرسختی
تسلیم حرف زور مشو هرگز
[...]
(فروغ فرخزاد)

مبارزه برای استقرار دمکراسی باید از همان نقطه‌ای آغاز ‌شود که پایه و اساس سرکوب استعماری بر آن تکیه کرده: تحمیل پوشش به زنان ایران یکبار در تقابل با فتوی آخوند و بار دوم در راستای تأئید آن. وجه مشترک کودتای آیرون‌ساید و کودتای هویزر محروم کردن زنان ایران از حق انتخاب آزاد پوشش بود. اولی به اصطلاح «نوگرائی» را تحمیل کرد، و دومی توحش اسلام را. اما پیام هر دو یکی بود: زن ایرانی از حق انتخاب آزاد پوشش نمی‌تواند برخوردار باشد. زن ایرانی همواره باید در «سنگر حق» بنشیند، یا «حق بومی» شاه، یا «حق دینی» شیخ، که هر دو در تقابل با «زن باطل» قرار می‌گیرند. زن باطل زنی‌ است که به عنوان انسان می‌خواهد خارج از سنگر حق و باطل زندگی کند. ولی اسلام این حق را نه برای زن و نه برای مرد به رسمیت نمی‌شناسد، به همین دلیل است که تمام تلاش رسانه‌های استعمار غرب بر کسب مشروعیت برای «فاشیست ـ مسلمان‌های» جنبش سبز متمرکز شده و برای نقش‌آفرینی در این سیرک استعماری چه کسی بهتر از شیرین‌عبادی یا ملاممد خاتمی. اولی، به خبرنگار «شهروند» می‌گوید، «مردم حکومت اسلامی را می‌خواهند، اسلام اگر درست تفسیر شود، با دمکراسی و حقوق بشر هیچ تضادی ندارد!» و دومی، بازهم پیشنهاد گوساله‌پسند برگزاری «انتخابات آزاد» و رعایت قانون اساسی توحش را مطرح می‌کند.

من رأی می‌دهم به سگ زرد یا شغال
کاین هر دو تخم یک خر و یک خانواده‌اند
سی سال رأی داده و خر برگزیده‌ام

رادیو‌ بی‌فردا هم مانند میرحسین جلاد هوس بازگشت به دوران امام روشن‌ضمیر را دارد و برای تداوم تنش در منطقه و حفظ امتیازات غیرقانونی اسرائیل باز هم پوزه‌بند محمد ‌خاتمی را باز کرده. طی جنگ استعماری با عراق، شیخ محمد خاتمی تبلیغات جنگ را بر عهده داشت و آنزمان بود که «راه قدس از کربلا می‌گذشت» و خمینی دجال می‌گفت، اگر این جنگ 20 سال هم طول بکشد ما ایستاده‌ایم! امروز همین محمد خاتمی برای تداوم همان سیاست گذشته از برگزاری انتخابات سالم و آزاد در یک تئوکراسی سخن به میان آورده.

تا کاروان به شبرو دین واسپرده‌ایم
خوشبخت خیل رهزن و بیچاره میهن است

تداوم شرایط غیرقانونی‌ای که با حمایت ارتش ناتو توسط اسرائیل بر کل منطقه تحمیل شده، در گرو دوام و بقای حکومت غیرقانونی، فاقد مشروعیت و قانون‌شکن جمکران است. به عبارت دیگر برای تداوم شهرک‌سازی و مرزشکنی حاکمیت اسرائیل لازم است با جاروجنجال در یک تئوکراسی «انتخابات» سالم و آزاد برپا کنند. ساده‌تر بگوئیم، برای ممانعت از بازگشت اسرائیل به درون مرزهای قانونی‌اش و برای کارشکنی در مذاکرات صلح ‌منطقه، می‌باید دامنة سرکوب ایرانیان را گسترش دهند. گسترش سرکوب در حکومت اسلامی جمکران، همچون دیگر رژیم‌های فاشیست همواره با افزایش فشار بر زنان محقق شده. در حکومت اسلامی، زن به عنوان انسان آزاد «باطل» شناخته می‌شود، از اینرو سردمداران این حکومت خیابانی از همان روزهای نخست مبارزه بر علیه «باطل» را آغاز کردند و امروز پس از گذشت 31 سال از کودتا، مجلس مفلوک جمکران طرح «حجاب و عفاف» به تصویب می‌رساند.

شیرین عبادی که اینروزها پاسدار شریعتمداری بر‌ای‌اش سخت بازارگرمی می‌کند، به دعوت «جان وستون»، رابط رسمی دولت محافظه‌کار کانادا راهی این کشور شده و در تاریخ 10 اردیبهشت‌ماه سالجاری با «شهروند»، رسانة‌ «کاماراد سابق»، حسن زرهی نیز مصاحبه به عمل آورده. نیازی به توضیح نیست که بگوئیم پرسش‌ها مزورانه و سرشار از مغلطه است و پاسخ‌های عبادی نیز طبق معمول ابلهانه، زن‌ستیز و ضددمکراتیک. عبادی می‌گوید، از آنجا که در سال 1358 مردم ایران به حکومت اسلامی رأی داده‌اند ما نمی‌توانیم امروز بگوئیم حکومت باید تغییر کند! این حکومت باید همچنان اسلامی بماند، چرا که خواست مردم این است ولی لازم است یک تعریف نوین از دمکراسی ارائه دهیم که از دمکراسی‌های غرب هم بهتر باشد، چون هیتلر هم از طریق دمکراسی به قدرت رسید:

«اگر در جائی مردم در یک انتخابات آزاد رأی دادند که یک حزب اسلامی و یا حکومت اسلامی به قدرت برسد، ما حق داریم بگوئیم آن‌ها نمی‌توانند چنین تصمیمی بگیرند؟ مسلماً نه. بنابراین در اینجا بایستی تعریف جدیدی از دموکراسی ارائه بدهیم[...]»


بله، تحفة محفل نوبل خواست محافل غرب را بجای خواست ملت ایران گذاشته تا بگوید از آنجا که فاشیست‌ها در آلمان با توسل به دمکراسی به قدرت رسیده‌اند، ما باید تعریف نوینی از دمکراسی ارائه دهیم که در چارچوب اسلام و حقوق بشر قرار داشته باشد! حاجیه عبادی گویا فراموش کرده که انسان‌محوری در دمکراسی و حقوق‌بشر با خدامحوری دین در تضاد قرار می‌گیرد، و به دلیل همین «فراموشکاری» است که مزخرفات «فاشیست ـ مسلمان‌ها» را بازنشخوار می‌کند تا مراتب رضایت دولت قبیله‌پرور کانادا را فراهم‌ آورد. کسی که خود و خانواده‌اش 31 سال شریک جنایات آخوند بوده‌اند، امروز به بازتولید مزخرفات خمینی و خاتمی پرداخته، و جفنگیات‌اش را «تعریف» دمکراسی نوین می‌خواند. مسلم است که این تعریف نوین را همان آخوندهای جیره‌خوار لندن ارائه می‌دهند. همان‌ها که حداقل یک سده است در راستای تأمین منافع دولت فخیمه قرآن را تفسیر کرده‌اند. پس لازم است نظارت‌شان بر تدوین و اجرای قوانین همچنان محفوظ بماند.

در این راستا مصاحبه کننده نیز یک اصل دمکراتیک نوین تحت عنوان جدائی دین از دولت از سمساری شهروند بیرون کشیده از عبادی می‌پرسد، با این اصل موافق‌اید و عبادی پاسخ می‌دهد، نه دین باید از حکومت جدا باشد! جدائی دین از حکومت یعنی صدور مجوز دخالت در سیاست برای دستاربندان! و به همین دلیل عبادی، همچون مهرانگیز کار وظیفه دارد ذکر «اجتهاد مترقی»‌ بگیرد تا «حقوق بشر» رعایت شود. البته «بشر» در قاموس عبادی همان استعمار غرب است که بدون اسلام حقوق‌اش تأمین نمی‌شود و اگر حقوق این بشر پرداخت نشود مهرانگیز کار و عبادی به عنوان کنیزکان بشر از «حق نان» محروم خواهند شد. این است دلیل اختراع چارچوب توحش الهی برای دمکراسی:

«دموکراسی چارچوبی دارد [...] این چارچوب ضوابط حقوق بشر است [...] بنابراین اگر [...] در سال58 مردم در رفراندوم گفتند جمهوری اسلامی می‌خواهند [...] زیربنای حکومت یعنی مذهب بایستی طوری تفسیر بشود که ضوابط حقوق بشر را قبول بکند و خوشبختانه اسلام این پتانسیل را دارد[...]»


بله این پتانسیل در اسلام هست، چرا که «همه چیز»، البته به صورت گنگ و مبهم در اسلام یافت می‌شود، درست مانند «جنبش‌سبز!» و به همین دلیل است که عبادی دمکراسی مطلوب‌اش را در این جنبش خشونت‌طلب و تقدس‌پرور یافته، چرا که مطالبات این جنبش گله‌پرست مانند همة تحرکات عوامفریبا‌نه انسان‌ستیز و «مردمی» است و عبادی هم مانند همة شیادان در کنار تل موهوم «مردم» قرار گرفته ولی با ترفند و پرروئی پیروی از خواست جمع، یعنی طرفداری از پوپولیسم و جمع‌گرائی را «دفاع از حقوق بشر» معرفی می‌کند:‌

«جنبش سبز [...] دموکراتیک است و افراد با علايق گوناگون و ایدئولوژی‌های متفاوت در آن جای گرفته‌اند و همگی متفق بر یک چیز هستند: دموکراسی و حقوق بشر [...] من مدافع حقوق بشر هستم و مدافع حقوق بشر دنبال خواست مردم حرکت می‌کند. من باید ببینم خواست اکثریت مردم در کدام سمت و سو است.»


به عنوان نمونه اگر «مردم» بخواهند چاردست‌وپا راه بروند، عبادی هم در همان سمت حرکت خواهد کرد. فکر نکنید عبادی ابله است، به هیچ عنوان! عبادی مانند خمینی، هم وحشی و شیاد است و هم جیره خوار استعمار. به همین دلیل ذکر «مردم» گرفته. این «حقوقدان» هنوز نمی‌داند که حقوق‌بشر حقوق تک، تک افراد است نه حقوق گله‌ها! خوشبختانه روز گذشته آخوند مکارم شیرازی تکلیف نابینایان را با قرآن کریم روشن کردند. ایشان فرمودند از آنجا که کلام الهی «پاک» است برای درک معانی آن لازم است دست‌های‌تان پاک باشد! آخوند مکارم برای درک معانی فقط به دست نیاز دارند، چرا که «برادران» همواره دلار را کف دست ‌ایشان می‌گذارند و دلار هم معانی زندگی را تعیین می‌کند.

به گزارش مهرنیوز، مورخ 13 اردیبهشت‌ماه سالجاری، آخوندها مکارم، سبحانی و نوری همدانی به روشندلان توصیه کرده‌اند بدون وضو کلام الهی را لمس نکنند!

«[...] به فرمودة‌ قرآن در سورة‌ واقعه جز پاک‏شدگان بر آن دست ندارند. نابینایان در موقع فراگیرى قرائت قرآن [...] باید وضو داشته باشند، همچنین در برخی منابع پوشش دستکش‌های پلاستیکی نیز [...] مورد اشاره قرار گرفته است.»


پس برای مطالعة دنبالة مطلب دستکش‌ها را به دست کنیم که حتی فیگارو هم ناچار شد فراخوان یهودیان در باب عدم حمایت از شهرک‌سازی را برای چند ساعت روی سایت خود قرار دهد!

به همین دلیل، پس از اینکه آیات عظام نیز برای رفع مشکلات نابینایان و مسائل اقتصادی وارد صحنه شدند، رهبر مفلوک جمکران که سی‌سال است به دلیل تحریم اقتصادی و کشتار ملت ایران توانسته در همة زمینه‌ها پیشرفت کند، ناگهان در بی‌بی‌سی از مخالفان سرسخت واردات مواد غذائی معرفی شده، و یکی دیگر از اوباش زادگان که از قضای روزگار برادر عیال پاسدار لاریجانی است،‌ پدرش را «پیامبری برای تمام فصول» معرفی می‌کند.

به گزارش حنازرچوبه مورخ، 13 اردیبهشت‌ماه 1389، محمد مطهری که حجت‌الاسلام نیز هست، می‌گوید:

«پدرم به دنبال ایجاد نظام فکری برای تمامی زمان‌ها بود [...] برخی معتقدند [...] آثار [مطهری] زمانمند است، [اینان از] نحوة‌ پاسخگوئی شهید مطهری غافل هستند [...]»

این مهملات پدرپرستانه با کد: 1093691 در حنازرچوبه انتشار یافته و با توجه به زبان ابتذال و خشونت که در همة آثار مطهری به چشم می‌خورد، و پیشتر به تفصیل در مورد آن توضیح داده‌ایم نیازی به تفسیر ندارد! و اما در گیرودار خیمه شب‌بازی توطئه گران گوادالوپ در نیویورک، و در آستانة سفر جرج میچل به اسرائیل، بی‌بی‌سی هم از زبان پاسدار لاریجانی به بزک چهرة کریه علی‌خامنه‌ای پرداخته. بی‌بی‌سی، مورخ 3 ماه مه 2010 می‌گوید که مقام معظم رهبری از واردات ارزاق عمومی ناخشنوداند:

«آقای لاریجانی [...] گفت که [...] رهبر ایران [...] گفته است که همیشه از این واردات ناراحت هستم[...]»

عجیب است! چه دنیائی شده! خامنه‌ای، لاریجانی و کل این حکومت وارادتی‌اند، ما ملت باید از این «واردات» بنجل ناراحت باشیم! ولی مگر این‌ آتش‌فشان ایسلندی حواس برای کسی می‌گذارد؟‌

پس از آرام شدن آن آتشفشان مرموز در ایسلند، ارتش ناتو باز هم برای یک جنگ فراگیر خیز برداشته. آنگلوساکسون‌ها شکم‌شان را برای تهاجم همزمان به پاکستان و ایران صابون مفصلی زده بودند. از اینرو خبرگزاری‌های‌شان از جمله فرانس پرس ادعا کردند، یک بمب در نیویورک خنثی شد، و کویت هم یک گروه جاسوس را که قصد انجام عملیات خرابکارانه علیه پادگان‌های کویت و آمریکا داشتند دستگیر کرد! بله، خاک ایران و پاکستان هنوز به افتخار اشغال توسط ارتش متمدن، فرهنگ‌‌دوست و عدالت‌گستر ناتو نائل نشده، هر چند دولت‌های جمکران و پاکستان، همچون دولت ترکیه از نوکران وفادار آنگلوساکسون‌ها بوده و هستند. و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکردند، ولی وقتی شرایط مناسب نیست چه می‌توان کرد؟! دوباره آن‌آتشفشان «فعال» شده اما هنوز بعضی‌ها از جمله اهالی فیگارو از فعالیت آن بی‌‌اطلاع مانده‌اند!

فیگارو، مورخ اول ماه مه، با انتشار خبری تحت عنوان «بازداشت جاسوس‌های ایرانی»، به نقل از رسانة کویتی «القبس» ادعا کرد سرویس‌های امنیتی کویت مرکز یک شبکة جاسوسی را خنثی کردند. این شبکه برای سپاه پاسداران اطلاعات جمع‌آوری می‌کرد و بعضی از اعضای آن کارمند وزارتخانه‌های دفاع و امنیت کویت هستند! در هر حال، طبق معمول روند مقدس شایعه‌پراکنی خبرگزاری معتبر «فرانس پرس»، شایعات یک ورق پارة کویتی را بی‌کم و کاست بازتاب می‌دهد و فیگارو هم به نقل از «فرانس‌پرس» مزخرف‌پراکنی را دنبال می‌کند. طبق حدیث مسلم و روایت معصوم، پاسداران جمکران می‌خواستند به بعضی مراکز مهم آمریکائی و کویتی در شیخ نشین کذا حمله‌ور شوند! و دو روز پیش پلیس در محل سکونت رئیس ‌شبکه علاوه بر اسناد و مدارک «مطلوب» مبلغ 250 هزار دلار پول نقد نیز کشف می‌کند و... و خلاصه سناریوی داغ و گرمی تنظیم شده بود. با در نظر گرفتن انتشار بلبل‌زبانی‌های بیشرمانة پولانسکی در فیگارو شاید این طرح سرشار از نبوغ از ذهن علیل این کودک‌بارة برجسته و فرهیخته تراوش کرده باشد.

پولانسکی به جرم ارتباط جنسی با یک دختربچة سیزده‌ ساله همچنان تحت تعقیب است و به همین دلیل نیز دهه‌هاست که از آمریکا فرار کرده. طی اینمدت ایشان آزادانه در فستیوال‌ها جولان می‌دادند و جایزه هم می‌گرفتند کسی هم مزاحم‌شان نمی‌شد تا اینکه شرایط متحول شد و پلیس سوئیس پولانسکی را دستگیر کرد. به یاد داریم که کوشنر، وزیر امور خارجة فرانسه و دیگر هم محفلی‌های پولانسکی چه هیاهوئی به راه انداختند. بالاخره محفل کذا از چند جانب «مقدس» است. یک پا در مافیا و قاچاق اسلحه دارد، یک پا در شبکه‌های کودک‌باره‌گی و ... و از این نظر هر چند «یهودی‌الاصل» باشد، خویشاوند واتیکان به شمار می‌رود. باری پولانسکی در فیگارو ادعا کرده که قربانی یک دروغ شده ‌است! باید ببینیم این برادر دینی «الی ویزل» به چه دلیل حاضر به پرداخت نیم میلیون دلار حق‌السکوت شده و بعد هم پا به فرار گذارده و چرا طی چند دهه سکوت اختیار فرموده؟ بدون سند و مدرک و شاهد که نمی‌توان با تهمت و دروغ کسی را در دادگاه محکوم کرد!؟ مگر ایالات متحد همان حکومت طالبان جمکران است؟

در هر حال، پولانسکی موضوع وبلاگ ما نیست ولی پولانسکی باید در دادگاه محاکمه شود و در دادگاه از خود دفاع کند، نه در مصاحبه با یک رسانه! فیگارو با انتشار سخنان بیشرمانة یک متجاوز فراری در واقع به تأئید او پرداخته و اینکار، یعنی هم‌سوئی با یک متجاوز کودک‌باره عملی ضداخلاقی است. از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به سناریوی جنگ در پاکستان و ایران که از قضای روزگار با تهدید هند به عملیات تروریستی تقارن زمانی داشت!

از روز اول ماه مه سفارت یانکی‌ها ضمن هشدار نسبت به خطر حملات قریب‌الوقوع تروریستی در پایتخت هند، توریست‌ها را از تردد در برخی مراکز تجاری دهلی‌نو برحذر می‌داشت! نیازی به توضیح نیست که بگوئیم هشدارهای ایالات متحد بی‌جواب نماند، ولی انتشار «جواب‌ها» مصلحت نبود، اما به گزارش فیگارو مورخ اول ماه مه 2010، فعالیت دو اسکلة نفتی دیگر در خلیج مکزیک متوقف شد. یادآور شویم انفجار اسکلة‌ نفتی «بی.‌پی» در تاریخ 20 آوریل رخ‌ داد. حال بازگردیم به خردجال در نیویورک.

همزمان با نمایش مضحک خنثی کردن عملیات خرابکارانة فرضی در نیویورک ـ این عملیات قرار بود جهت گسترش دامنة جنگ به پاکستان به طالبان این کشور منسوب شود ـ فرانس‌پرس هم بلافاصله خبر موثقی منتشر کرد تا به جهانیان بگوید پاسداران حکومت جمکران در کویت قصد داشتند علیه آمریکا دست به عملیات خرابکارانه بزنند که شبکه‌شان متلاشی شد! اما به فاصلة 24 ساعت هر دو خبر «غیرموثق» از آب در آمد!

روز گذشته یانکی‌ها در نیویورک همزمان دو کاروان خردجال در داخل و خارج سازمان ملل به راه انداخته بودند. در داخل احمدی‌نژاد از سلاح اتمی انتقاد می‌کرد و هیئت‌های آمریکا، فرانسه و انگلستان به همراه نوچه‌های‌شان، به نشانة اعتراض سالن سخنرانی را ترک می‌کردند، در خارج هم گروهی شوت‌وپرت برای نابودی سلاح‌های اتمی شعار می‌دادند؛ البته به بهانة حفظ صلح و زندگی بهتر برای انسان‌ها! بهتر است بدانیم آنچه مانع از تهاجم نظامی به کشورمان شده، اولتیماتوم صریح روسیه به کاربرد سلاح هسته‌ای است.

پیش از ادامة مطلب لازم است در مورد فراخوان یهودیان اروپا که در وبلاگ «تبار گل‌ها» به آن اشاره شد توضیح دهیم که امثال «برنار هانری‌لوی» و «آلن فینکل کراوت» که فراخوان مذکور را امضاء کرده‌اند، در واقع نمایندگان محافل جنگ‌فروش اسلام‌نواز و اسرائیل‌پرست‌‌اند. پس دچار توهم نشویم، امضای این فراخوان توسط برنار هانری‌لوی در واقع نشان از عقب‌نشینی اجباری این محافل دارد نه نشان از صلح‌طلبی‌شان.

این محافل 60 سال است که از جنگ تغذیه می‌کنند و ترک عادت نخواهند کرد. تا همین دیروز بوق‌های‌شان می‌کوشید با تکیه بر صحنه‌سازی مضحک نیویورک و انتساب آن به طالبان پاکستان زمینه برای لشکرکشی به این کشور را فراهم آورد و خلاصه اگر روز گذشته سفارتخانة یانکی‌ها در اسلام آباد به آتش سوزی دچار نشده بود، امروز پنتاگون برای‌مان «تام، تام» جنگ برای مبارزه با تروریسم در پاکستان به راه انداخته بود. یک روز پس از آنکه سازمان سیا با پخش نوار ویدئو از نوکران‌اش در پاکستان آنان را مسئول بمب‌گذاری در نیویورک معرفی کرد، فرانس‌پرس و الجزیره تأکید کردند که انتساب این عملیات به طالبان پاکستان تأئید نشده. جالب اینجاست که بی‌بی‌گوزک جاسوسان ایرانی در کویت نیز غیرموثق از آب در آمد!

همان فرانس‌پرس در فیگارو، مورخ 3 ماه مه اعلام داشت، ‌ دولت کویت بازداشت افرادی متهم به جاسوسی را تأئید کرد ولی از مرتبط کردن دستگیرشدگان با ایران‌ خودداری نمود. بله! محمد البصیری، وزیر ارتباطات کویت به فرانس‌پرس گفته، چند نفر دستگیر شده‌اند ولی نه به جرم‌شان اشاره کرده و نه از تابعیت آنان سخنی به میان آورده! روز اول ماه مه، «القبس» همه نوع اغذیه و اشربه را برای ارتش ناتو فراهم آورد ولی روز بعد آن سفرة رنگین برچیده شد و فرانس‌پرس ماند و یک دنیا دلخوری و پریشانی:

«القبس [روز اول ماه مه] تأکید کرده بود که هفت عضو شاغل در ارتش و نیروی انتظامی به جمع‌آوری اطلاعات پیرامون پایگاه‌های آمریکا و کویت مشغول بودند. روز گذشته همین روزنامه اعلام داشت شش تبعة کویت و دو کارمند ارتش فاقد تابعیت و دو لبنانی در این شبکه فعالیت داشتند. یکی از لبنانی‌ها مخارج شبکه را تأمین می‌کرد و دیگری به اصفهان و مشهد می‌رفت تا اطلاعات را به رابط سپاه پاسداران انتقال دهد!»

فکر می‌کنم چنین داستان ابلهانه‌ای را کالین پاول و تونی‌بلر مشترکاً نوشته باشند. خلاصه تهاجم نظامی به لبنان نیز گویا در برنامه بوده! به عبارت دیگر ارتش جنایتکار ناتو، شکست مفتضحانه در جنگ 33 روزة لبنان را فراموش کرده و گسترش جنگ را تنها راه خروج از بحران در عراق و افغانستان می‌داند، اما چه باید کرد که شرایط جنگ فراهم نمی‌شود. امروز، وزیر امورخارجة ترکیه ـ کشوری که عضو ناتو است و با اسرائیل همکاری نظامی دارد‌ ـ مخالفت دولت‌اش را با شهرک‌سازی اسرائیل اعلام داشت. ولی در این میان پشتکار شیمون پرز برای شایعه‌پراکنی و مزخرفگوئی قابل تحسین است. شیمون پرز هنوز امید دارد جنگی به راه افتد و ایشان در سنگر حق‌بجانبان جاودان لنگر اندازند. به همین دلیل ملاممد خاتمی و شیمون پرز در رادیوفردا ظهور کرده‌اند هم آخورشان مشترک است، هم آرزوهای‌شان.

افسار او کشیده و آورده‌اند پیش
پالان باد کرده به پشتش نهاده‌اند
ریشی دراز بر زنخش بسته‌اند و بند
از پوزه‌اش به هرزه‌درائی گشاده‌اند
(م. سحر)




یکشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۹


تبار گل‌ها!
...
چرا توقف کنم؟
[...]
نهایت تمامی نیروها
پیوستن است، پیوستن
به اصل روشن خورشید

فراخوان یهودیان اروپا برای عدم حمایت از شهرک‌سازی اسرائیل آخرین دیوارة سنگر فاشیسم در اروپا را شکافت. این فراخوان که روز سوم ماه مه ـ فردا ـ در پارلمان اروپا به بحث گذارده خواهد شد، به امضاء یهودیان سرشناسی رسیده که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مدافع بی‌قید و شرط تهاجم نظامی اسرائیل به لبنان و طرفدار لشکرکشی‌های وحشیانة ناتو به یوگسلاوی، عراق و افغانستان بوده‌اند. از آنجمله‌اند، «برنارهانری‌لوی» و «آلن فینکل‌کراوت»، از مدافعان سیاست «یک کشور، یک مذهب.» فراخوان مذکور چند روز متوالی در «لوموند» منتشر شد، و واکنش رسانه‌ها به این فراخوان جز سکوت هیچ نبود! به زبان ساده‌تر اوضاع چنان خراب است که سیلورسلطنه‌ها از شدت ترس نه تنها کور و کر و لال شده‌اند که برای قضای‌حاجت نیز به دنبال تل نریده نمی‌گردند، چرا که فرصتی برای جستجو ندارند. این عالیجنابان کنترل مجاری ادرار و مدفوع‌شان را هم از دست داده‌اند. به همین دلیل است که تهاجم سگ‌های‌هار به مارکس، فروید و مهاتما گاندی، رهبر استقلال‌طلبان هند شدت یافته.

امروز می‌پردازیم به نشانه‌های «پانیک» محافل استعماری و جیره خواران‌شان در کشورهای مسلمان‌نشین. همچنانکه در وبلاگ «پان‌ و پکن» گفتیم، هم فرد دچار «پانیک» می‌شود و هم گروه، اما پانیک «محافل» حکایت دیگری دارد. این روزها به دلیل افلاس سرمایه‌داری غرب، محافل استعماری قصد بازگشت به دوران نورانی پیشوای روشن‌ضمیرشان «آدولف هیتلر» را کرده‌اند. همان گذشتة رویائی و انسان‌ستیز که به جنگ جهانی دوم و شکست ارتش هیتلر انجامید و در قالب دروغ شاخدار «مبارزه با کمونیسم» به آمریکا، آمریکای لاتین و کشورهای مسلمان‌نشین اسباب‌کشی کرد، و اینگونه بود که اروپای غربی به «ویترین» دمکراسی تبدیل شد. پیشتر با تکیه بر تحقیقات مستند مورخین به حمایت پنهانی و یکپارچة غرب از موسولینی، هیتلر، فرانکو، سالازار و دیگر دیکتاتورهای خدادوست اشاره کرده‌ایم. همچنین گفتیم همین سیاست مزورانه همزمان از تجاوزات نظامی اسرائیل و جنایات افراط‌گرایان ‌اسلامی پشتیبانی می‌کند.

پیش از ادامة مطلب یادآور شویم ویراست‌های متفاوتی از اسطورة «پان» وجود دارد. «هومر» او را چنین سروده: «هنگام تولد به هیولائی می‌مانست، مادرش او را رها کرده گریخت. و هرمس، پدرش او را به کوه المپ ‌برد و همة خدایان از دیدار او شاد شدند.» و به این دلیل او را پان می‌نامند. «پان» به «همه» ارجاع می‌دهد و همچنانکه گفتیم این روزها «همه» به پانیک دچار شده‌اند. از پان‌ایرانیست‌ها گرفته که روز جهانی کارگر را برای حفظ تمامیت ارضی کشور برگزیده‌اند، تا چپ‌نمایان جمکران که به بهانة انتقاد از موسوی و خمینی جلاد به مداحی آخوند منتظری نشسته‌اند و... و قلم به مزدهای غرب که به جان مارکس و فروید افتاده‌اند، و شاید آن‌ها که برای زیارت «کفن» فرضی مسیح به «تورینو» می‌روند نیز پانیک کرده‌اند!

آنچه واتیکان پس از 10سال به عنوان «کفن مسیح» به معرض تماشای «مردم» می‌گذارد، یک تکه پارچة سفید رنگ است که طبق آزمایش‌های «کربن ـ 14»، قدمت‌اش از شش سده فراتر نمی‌رود! به عبارت دیگر این پارچه هیچ ارتباطی با امپراطوری رم باستان در دو هزارة پیش ندارد که آخوندهای واتیکان بتوانند آنرا به نحوی به مسیح وصله کنند. همه می‌دانند این پارچه متعلق به قرون وسطی است، پس از آزمایش‌های کربن، کلیسای کاتولیک هرگز رسماً تأئید نکرده که پارچة کذا کفن مسیح است، اما «مردم» همچنان برای دیدار آن صف می‌کشند و هیچکس هم مزاحم‌شان نمی‌شود! هیچکس این جماعت را احمق و خرافاتی نمی‌خواند و نمی‌خواهد از نظر «علمی» به آنان ثابت کند که پارچة مذکور نمی‌تواند کفن مسیح باشد. دولت ایتالیا هم مردم را مجبور نمی‌کند که در برابر پارچة کذا موضع‌گیری کنند. و این نمونه‌ای است از دمکراسی در کشور ایتالیا. همه در باورهای خود آزاداند ولی هیچکس حق ندارد باورهای خود را به دیگران تحمیل کند، همچنین «باور دولتی» هم وجود ندارد. به عبارت دیگر دولت‌مردان نمی‌توانند اعتقادات مذهبی‌شان را به جامعه تحمیل کنند. نمونة ایتالیا از این نظر اهمیت دارد که این کشور نه تنها مقر واتیکان است که مسیحیان راست‌گرا هم زمام امور آن را به دست دارند. و اما در مقایسه با دمکراسی لرزان ایتالیای کاتولیک با دولت‌ مسیحی و راستگر، حکومت اسلامی جمکران تجلی تمام و کمال «توحش» و قانون‌شکنی است.

در سرزمین قدکوتاهان
معیارهای سنجش همیشه برمدار صفر سفر کرده‌اند
چه می‌تواند باشد مرداب
[...] جز جای تخم‌ریزی حشرات فساد

در این حکومت هیچکس پاسخگو نیست، ولی همه در کلیة امور دخالت می‌کنند. از آنجمله است قوم و قبیلة لاریجانی، شامل قبیلة مطهری، توکلی، و ... و هم‌محفلی‌های‌شان که از منابع مهم شایعه‌پراکنی «بی‌بی‌سی» و انتشار مطالبات لندن به شمار می‌روند. به عنوان نمونه، «الیاس نادران» شایعات مطلوب بی‌بی‌سی را در «وب‌سایت الف» متعلق به احمد توکلی، پسرخالة لاریجانی منتشر می‌کند، سپس بی‌بی‌سی به نقل از همین وب‌سایت گزارش «موثق» خبری به خورد شوت‌وپرت‌ها می‌دهد! آخرین گزارش «مؤثق» تحت عنوان «انتصابی با شائبة هدف‌گیری انتخابات‌های آتی» در سایت بی‌بی‌سی، مورخ 29 آوریل 2010 انتشار یافته. نخست می‌باید به مسئولین فرهیختة «بی‌بی‌سی» یادآور شویم که «انتخابات» مانند عملیات، جزئیات، و ... از نظر دستوری اسم‌جمع است و آنرا جمع نمی‌بندند!

افکار سردخانه
را جنازه‌های باد کرده رقم‌ می‌زنند

باری دعوا طبق معمول بر سر چپاول است و مدعی هم کسی نیست جز همان الیاس نادران که اینبار به انتصاب مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران اعتراض کرده. به عبارت دیگر، لندن با این انتصاب موافق نیست. یادآور شویم احمد توکلی، رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس، از آنجا که پسرخالة لاریجانی است وب‌سایت الف را به مرکز شایعه پراکنی و تشویش افکار عمومی تبدیل کرده. ولی نه تنها دادستان کل او را به دلیل قانون‌شکنی تحت پیگرد قانونی قرار نمی‌دهد که قوة قضائیه نیز همة شاکیان را دست به سر می‌کند، چرا که رئیس قوة ‌قضائیه هم پسرخالة همین توکلی است و خلاصه قوای مقننه و قضائیه تحت نظارت غلام‌بچگان سفارت کذا باد در بادبان توکلی انداخته‌اند. البته ماجرا به برادران لاریجانی و پسرخاله‌شان ختم نمی‌شود. علی‌مطهری، برادر عیال پاسدار لاریجانی نیز به همة امور دخالت می‌کند و اظهارات‌ ابلهانه‌ا‌ش در «بی‌بی‌سی» منعکس می‌شود، چرا که از زبان طالبان‌پروران لندن سخن می‌گوید. گویا علی‌مطهری از الگوی علی مطلوب ممد تقی رهبر یعنی علی «شلاق به دست» پیروی می‌کند و مترصد است تا بی‌حجابان را مجازات کند.

نامرد در سیاهی
فقدان‌مردی‌اش را پنهان کرده است
و سوسک...آه!
وقتی که سوسک سخن می‌گوید!

علی مطهری که به دلیل کوری ناشی از مفتخوری و توحش، قادر نیست فقر و فسادمالی را در کشور ‌ببیند، از اینکه زنان ورزشکار «بدون حجاب» در مسابقات ورزشی ظاهر شده‌اند به شدت «پارس» کرده. متأسفانه هیچیک از آش‌پرستان مدافع فرضی حقوق زنان به عربده‌جوئی این اوباش‌زاده واکنشی نشان نداده، چرا که آش‌پرستان اگر چه به روی خودشان نمی‌آورند، در واقع از حامیان سلطة آخوند و تحمیل باورهای مقدس بر زنان ایران هستند، به همین دلیل نیز جایزة سیمون دوبووار به اینان اهداء شد. با توجه به اظهارات آن اوباش‌زاده و سخنرانی احمقانة پاسدار لاریجانی در ایسنا، با بی‌صبری منتظریم یک جایزة سیمون دوبووار هم به علی کوچیکه و برادر عیال‌اش بدهند که هر دو «علی» هستند، و از نظر توحش و حماقت هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. هر دوی اینان از مدافعان سرسخت حقوق «زن در کفن» به شمار می‌روند. یادآور شویم سخنان لاریجانی که در وبلاگ «پان و پکن» نیز به آن اشاره شد با کد: 8902-06312 در سایت ایسنا، مورخ11 اردیبهشت‌ماه 1389 انتشار یافته.

مرا به زوزة دراز توحش
در عضو جنسی حیوان چکار
مرا به حرکت حقیر کرم در خلاء گوشتی چکار

علی‌کوچیکه در این سخنان شیوا، گذشته از جفتک‌پرانی به «گاو پرست‌ها»، در مورد گورستان هم سخنان ابلهانه‌ای بر زبان رانده و ادعا کرده «تفکر اسلامی» چنین ایجاب می‌کند که مردم به هر جا می‌نگرند مرگ را به یاد آورند، چرا که به زعم علی‌کوچیکه، «مرگ بخشی از زندگی است»،‌ نه پایان آن. رئیس مجلس گورکن‌ها همچنین کشف کرده که در غرب گورستان را خارج از شهر می‌سازند! نمی‌دانم غرب مورد نظر پاسدار لاریجانی کجا واقع شده که ما آنرا ندیده‌ایم. در هر حال، همانطور که به نظر می‌رسد «پانیک» بر علی‌کوچیکه حاکم شده و خوب هذیان می‌گوید:

«در زندگي اسلامي، مرگ بخشي از زندگي است [...] در تفكر اسلامي قبور در درون شهرها روستاها و حتي تفرجگاه‌ها قرار دارد؛ در حاليكه در غرب، قبرستان دور از شهرها ساخته شده است [...] جامعه‌اي كه از لحاظ نظافت ‌اخلاقي در طراز درستي نباشد، ذهن‌ها را منحرف مي‌كند.»


بله وقتی ارباب پانیک می‌کند نوکران دیگر جای خود دارند. علی‌کوچیکه هم همانطور که می‌بینیم ذهن‌اش «منحرف» شده، حتماً دلیل این است که تراز «نظافت اخلاقی» در جامعه درست نیست! و اگر ناوشکن هاری ترومن در خلیج فارس حضور نمی‌داشت، مسلماً محفل علی‌کوچیکه را باد برده بود. بی‌دلیل نیست ‌که پاسدار شریعتمداری در کیهان دست به دامان شاهدخت اشرف پهلوی شده و از آن آستان مقدس حاجت می‌طلبد، البته با توسل به همان شیوة واژگون‌نمائی. بازجوی ساواک همزمان اشرف پهلوی، مهناز افخمی و ناصر مستشار را به کمک ‌طلبیده! مهناز افخمی را هم «بهائی سکولار» می‌خواند! تو گوئی بهائی و سکولار بودن «جرم» است! خلاصه این مسائل ریشه در شهادت اسکلة نفتی بریتیش پترولیوم در خلیج مکزیک دارد. به گزارش «فرانس‌پرس»، یک اسکلة دیگر هم در کانال لوئیزیانا به افتخار شهادت نائل آمد و خلاصه بگوئیم اوضاع سخت قمر در عقرب شده. می‌دانیم که روز ششم ماه مه در انگلستان انتخابات است و اگر هیچیک از احزاب کارگر و محافظه‌کار نتوانند اکثریت قاطع به دست آورند، حزب لیبرال دمکرات تبدیل می‌شود به داور نهائی. در اینصورت، تراز «نظافت اخلاقی جامعه» بیشتر در هم می‌ریزد! البته کارفرمایان «بی‌بی‌سی» حواس‌شان جمع است و چنین «احتمالاتی» را غیرممکن نمی‌دانند، از اینرو مسیر تخریب را تغییر داده‌ و از تاریخ 30‌ آوریل 2010، مغلطه پیرامون آزادی، انتلکتوئل و روشنفکر را آغازیده‌اند.

چرا توقف کنم؟
من از عناصر چهارگانه اطاعت می‌کنم
و کار تدوین نظامنامة‌ قلبم
کار حکومت محلی کوران نیست

همزمان با پخش وقوقیة جمعه، سایت «بی‌بی‌سی» در مطلبی تحت عنوان «انتلکتوئل کجا، روشنفکر کجا!» به نقل از «علیزادة طوسی» پس از بهم بافتن آسمان به ریسمان و پیوند مشروطه به عصر روشنگری، تلویحاً به ما می‌گوید، امام محمد غزالی، که در قرن پنجم هجری می‌زیسته نه روشنفکر بوده، نه انتلکتوئل چرا که به آزادی زن اعتقاد نداشته! در صورتیکه اگر بقال سر کوچه به آزادی زن اعتقاد داشته باشد، انتلکتوئل به شمار می‌رود. باید ببینیم چه کسی می‌تواند اروپای قرن هجدهم میلادی را با بلاد اسلام در قرن پنجم هجری به قیاس کشیده، واژگان پس از رنسانس را به دوران محمد غزالی انتقال دهد؟ چنین کاری مسلماً فقط از عهدة همان بقال سرکوچه برمی‌آید:

«اصل [...] کلمۀ روشنفکر در اروپای قرن هجدهم [...] معنی پیدا کرد، و چون فرمانروائی عقل یا خرد بر زندگی [...] انسان در آن عصر شروع شده بود [آنرا] عصر خرد نامیدند[...] در مورد محمّد غزالی بعضی‌ها می گویند انتلکتوئل بود، بعضی‌ها می‌گویند روشنفکر بود، و بعضی‌ها می‌گویند هر دو [...]»


باید بگوئیم این «بعضی‌ها» که زمان و مکان را نفی می‌کنند، فاشیست و شارلاتان هستند، چرا که عصر روشنگری ریشه در «اومانیسم» داشت و تا آنجا که ما می‌دانیم «غزالی» تیره‌اندیش با اومانیسم چندان نسبتی نداشته، و جوامع مسلمان‌نشین از نظر تجربة تاریخی هرگز به مرحلة اومانیسم و انسان‌محوری نرسیده‌اند! در نتیجه، متفکر کبیر کذا در قرن پنجم هجری نمی‌تواند «روشنفکر» تلقی شود! بقال سرکوچه هم صرفاً به دلیل مخالفت با نظرات متحجر این «روشنفکر» قرن پنجم، نمی‌تواند روشنفکر شود:

«اگر یک متفکر کبیر قرن پنجم هجری بگوید زن در حقیقت بندۀ مرد است [...] و بقّال حقیر سر کوچۀ همان متفکّر کبیر بگوید [...] من به زنم اعتماد دارم. او هم مثل من آدم است و آزاد [...] به نظر شما از این دو تا مرد کدام‌شان روشنفکر است؟»


چه پرسش‌های عالمانه و سرشار از مغلطه‌‌ای! روشنفکر باید قادر به تفکر و ارائة نظریة منسجم و مستدل باشد، بقال سرکوچه جنابعالی نظریة منسجم و مستدل ارائه داده‌؟ نه! او نظر شخصی خود را بیان می‌کند. باید پرسید این بقال روشنفکر اگر به همسرش «اعتماد» نمی‌داشت، باز هم حاضر بود از آزادی زن دفاع کند یا ترجیح می‌داد «ضعیفه» را طبق احکام شرع در خانه محبوس فرماید؟ البته نمی‌باید از «بی‌بی‌سی» به دلیل شارلاتانیسم و تحریف ایراد گرفت! امروز فیگارو یک کتاب معرفی کرده به قلم شیوای «میشل اونفره». اونفره یکی از هزاران هوچی‌ سازمان ناتوی فرهنگی است که وظیفه‌شان تخریب انسان است. تخریب انسان به سادگی و از طریق برچسب زدن و شایعه‌پراکنی محقق می‌شود. به عبارت دیگر «اونفره» از پیروان مکتب شهید مک کارتی به شمار می‌رود. باری این نویسندة صاحب‌نظر فروید و نظریة او را مردود دانسته! البته فلاسفة شناخته شده‌ای فروید را در مرحلة «ادبیات» متوقف می‌کنند و نظریة او را «علمی» نمی‌دانند. ولی دلایل «اونفره» نامرئی‌ است و از چارچوب فرمایشات الهی فراتر نمی‌رود. گویا به میشل اونفره مقدار زیادی «ملین» داده‌اند، بعد هم ایشان را برای خلق این اثر «گرانسنگ» روی صفحات کاغذ به حال خود رها کرده باشند! نتیجة «کار مضاعف»‌ ایشان هم به انتشارات «گراسه» ارسال شده. برای آگاهی از مسیر پروپاگاند انسان‌ستیز ناتو بهتر است به «پیام» یکی از کاربران فیگارو نیز توجه کنیم که از فرصت استفاده کرده، و از قول کارل پوپر، مارکسیسم و روانکاوی را بزرگ‌ترین کلاهبرداری قرن می‌خواند!

همکاری حروف سربی بیهوده است
همکاری حروف سربی
اندیشة حقیر را نجات نخواهد داد

پوپراز روانکاوی چه می‌دانسته؟ مسلماً هیچ! برای مزخرفگوئی و برچسب زدن هیچ نیازی به دانش و شناخت و آگاهی نیست. ما با بی‌صبری منتظریم «بی‌بی‌سی» آثار گرانبهای پوپر در نقد مارکسیسم و نظریة فروید را از همان بقال روشنفکر سرکوچه ابتیاع کرده دراختیار مشتاقان قرار دهد.

چرا توقف کنم؟
[...]
من از سلالة درختانم،

با تهاجم به مارکس و فروید هیچکس نمی‌تواند به گذشتة رویائی باز گردد. اگر گروهی متفکران نظریة فروید را در ساختار انسان‌شناختی آن مورد تردید قرار می‌دهند، در تجربة بالینی، این نظریه به نتایج عملی و ملموس دست‌ یافته. هر اوباشی می‌تواند فروید را متهم کند، ولی هیچکس، حتی قادر متعال نمی‌تواند تجربة فروید، و به طور کلی نظریة متفکران مدرنیته را از تاریخ بشریت بزداید! به همین دلیل بازگشت به دوران پیش از فروید غیرممکن است.

مرا تبار خونی گل‌ها به زیستن متعهد کرده
تبار خونی گل‌ها، می‌دانید؟
(فروغ فرخزاد)