سه‌شنبه، دی ۱۳، ۱۴۰۱

رادیوی آزادی و عدالت!

 

 

[...]

دنیائی که هروقت خداش

تو کوچه‌هاش پا میذاره 

یه دسه خاله خانباجی از عقب

یه دسه قداره‌کش از جلوش میاد

دنیائی که هرجا میری

صدای رادیوش میاد

[...]

(فروغ فرخزاد)

 

به مناسبت آغاز سال 2023،   «ائتلاف» اعلیحضرت با چند فروند فوتبالیست،  سلبریتی توده‌ای‌تبار و صیغۀ صادراتی و زهرا خانوم و... تیر خلاص را به شعار «زن، زندگی، آزادی» شلیک کرد و جای تعجب هم نیست؛   محفل زن ستیز شیخ‌وشاه و پایگاه استعماری‌اش بیش یکصدوپنجاه سال است که چوب حراج بر ایران و فرهنگ ایرانی ‌زده است! 

           

پس از قتل مهسا امینی توسط گشت ارشاد شیعی‌ها،   اعتراضاتی که با شعار محوری «زن، زندگی، آزادی» آغاز شد،   صدها قربانی و هزاران زندانی برجای گذاشت؛   محسن شکاری‌ها اعدام شدند تا محفل استعماری« شیخ‌وشاه» ضمن شلیک تیر خلاص به شعار «زن،  زندگی، آزادی»،   با مخالف‌نمایان‌ دوره‌گرد و صادراتی‌ اعلام «همبستگی و همدلی» کند؛   تا علی کریمی،   مبتکر «تکمیل» شعار محوری اعتراضات،  با رئیس‌جمهور کشور اشغال‌شدة آلمان عکس یادگاری بگیرد؛  ‌ تا ترفند نشاندن هواپیمای حامل کشتزار علی‌ دائی بتواند محفل خامنه‌ای را به گلوبالیست‌‌های مبتکر خردجال «هزار پرچم» نزدیک نماید،   و علی دائی که با علی‌ روضه‌خوان در زمینۀ واردات و فروش  لوازم ورزشی فعالیت سازنده داشته،   تبدیل شود به حلقۀ رابط دو محفل ایران‌ستیز که وجه مشترک‌شان تحریم یلدا و دیگر مناسبت‌های فرهنگی اقوام ایرانی است!

 

پیش از ادامۀ مطلب یادآور شویم،  در این گیرودار علاوه بر علی روضه‌خوان و سلبریتی‌های عزادار جمکرانی،  اعلیحضرت رضا شاه دوم و مامان‌ جان‌شان هم «به احترام پرسوناژ موهوم فاطمه» در گلۀ تحریم‌کنندگان «یلدا» جا خوش کرده‌‌اند! پس علی روضه‌خوان را در آغوش گرم سلبریتی‌ها و خاندان جلیل سلطنت رها می‌کنیم و باز می‌گردیم به بررسی وعظ و خطابه و  دستاوردهای «سرنوشت‌ساز» مخالف‌نمایان حکومت آخوند،   پس از برپائی چوبه‌های دار برای مخالفان این حکومت.   مخالفان آخوندیسم،   در گویش بادیه‌نشینان قرن هفتم میلادی،  «محارب» خوانده می‌شوند و این گویش بدوی و بیگانه،   فقط «زبان رسمی حکومت اسلامی ایران» نیست؛‌   مخالف‌نمایان این حکومت بدوی نیز به همین گویش متوسل می‌شوند.

 

به عنوان مثال،   تولۀ شیخ مهدی بازرگان،   ضمن ستایش از دین اشغالگر تازی،  علی خامنه‌ای را «محارب» خوانده!  و جای تعجب نیست که علاوه بر سایت زیتون،  هذیانات این متفکر متحجر را «انقلاب اسلامی»،  سایت «شهید» ابوالحسن بنی‌صدر،  ‌مورخ 25 آذرماه سالجاری نیز منعکس نماید. پس از این مرحله است که گسترش ابتذال و خشونت در  بی‌بی‌سی و رادیوفردا به اوج می‌رسد.   بوق‌های نژادپرستان لندن و واشنگتن با انتشار بیانات بدوی و بیابانی ابوالفضل قدیانی،   به ایرانیان پیام می‌فرستند که در هزارۀ سوم،   می‌باید زبان بادیه‌نشینان قرن هفتم میلادی را به عنوان ادبیات سیاسی پذیرا شوند:        

 

«[...] ابوالفضل قدیانی [...]که از فعالان نزدیک به میرحسین موسوی،   رهبر جنبش سبز بوده [...] در ویدئوی تازه‌ای که نسخه‌ای از آن را بی‌بی‌سی فارسی پخش کرده می‌گوید: «مصداق اتَمّ و اَکمل و تامّ و تمام مفسد فی‌الارض و محارب خود علی خامنه‌ای و اعوان و انصار سرکوبگرش هستند.»

منبع:  رادیو فردا،  ‌مورخ 6 دی‌ماه سالجاری.

 

بله همانطور که شاهدیم،   اوباشی که آمریکا از 44  سال پیش بر ایران حاکم کرده،  ذهن علیل‌شان هنوز در صحرای حجاز و در قرن هفتم میلادی منجمد شده.   ولی اگر کلام‌شان رایحۀ تعفن صحرای حجاز می‌پراکند،   سلاح و تجهیزاتی که 44 سال است با آن ملت ایران را قتل‌عام می‌کنند، «امروزی» است؛   آن را از دست‌های پرمهر آمریکا دریافت می‌دارند!  به عنوان نمونه،   «پهپاد شاهد»،  قطعاتش ساخت کانادا و آمریکاست و از طریق دولت اطریش در اختیار حکومت «مسجد ـ روسپی‌خانه» قرار می‌گیرد.  و همانطور که شاهد بودیم همزمان با سفر پرزیدنت یانکی‌ها به عربستان،  جنجال و هیاهوی رسانه‌ای که پیرامون «فروش تسلیحات پیشرفتۀ‌ حکومت ملایان به مسکو» به راه انداختند،  به پنتاگون امکان داد تا بر پایۀ آنچه «مقابله با تهدیدات ایران» می‌خواند،  میلیارد‌ها دلار خنزروپنزر به شیخ‌نشین‌ها بچپاند!   

 

خلاصه بگوئیم در دوران آریامهر که روابط با آمریکا پنهانی نبود،  ‌ ارتش ایران تحت نظارت پنتاگون،   نقش «ژاندارم منطقه» را ایفا می‌کرد،   ولی پس از کودتای دستگاه «کارتر ـ برژینسکی» که حکومت انقلابی را به مقام شامخ کنیز مطبخی یانکی‌ها «ارتقاء» داد، آمریکا با اشغال «به فرمودۀ» سفارت‌اش در تهران،   موفق شده با یک تیر چند نشان بزند.   با صورتک ملائی‌اش روابط زیرزمینی برقرار کند،   صورتکش را در سنگر «مخالف آمریکا» بنشاند،  خودش هم به عنوان مدافع حقوق بشر،   در جایگاه مخالف صورتکش لنگر اندازد!   از قضای روزگار،   در افغانستان هم دستگاه بایدن دقیقاً همین سناریو را به صحنه آورده.   افغانستان را به طالبان واگزار کرده،   و هر چند جیره‌خوارانش را به «تسخیر سفارت» نفرستاده،  خودش با پیشدستی سفارتخانه‌اش را در کابل تعطیل کرده!   ولی اشتباه نکنیم،  آمریکا،  هم در افغانستان و هم در ایران «حضور زیرزمینی» فعال دارد،  و به «تثبیت» موقعیت و حاکمیت اسلام‌گرایان مشغول است.  

 

به همین دلیل،   پس از 44 سال،   شارلاتان جنایتکاری از قماش ابوالفضل قدیانی تبدیل شده‌ به «مخالف!»  و ضمن بازنشخوار همان مزخرفات عرب‌ بادیه نشین،   برای‌مان «محارب» تعیین می‌کند:   «علی روضه‌خوان محارب است،  معترضان هم محارب نیستند!»   ولی این جانور وحشی نمی‌گوید،   چرا بجای بلبل‌زبانی در رادیوهای غربی، ‌ همراه این معترضان  به خیابان نمی‌آید؟!   پاسخ از روز هم روشن‌تر است؛   جوانان ایرانی می‌باید با دست خالی به خیابان بیایند؛  شعار بدهند؛  گلوله دریافت کنند؛  چرا که اربابان قدیانی در لندن و واشنگتن به جنازه‌ این جوانان جهت پیشبرد سیاست ایران‌ستیزشان نیازمندند!

 

هرچه تعداد قربانیان افزایش یابد،  مراسم سوگواری بیشتر «سیاسی» خواهد شد و شعارهای «مرگ بر این و آن» هم متداول‌تر.   در نتیجه،  مطالبات منطقی ملت به پشت صحنه رانده می‌شود،  و کم‌کم خشونت و مرگ بر کل جامعۀ ایران سایه می‌افکند.    به این ترتیب،    سازمان سیا هم خواهد توانست مانند سال 1357،   پیرامون مبهماتی چون «مرگ و آزادی» اجماع ایجاد کند!  بی‌دلیل نیست که تحریم‌کنندگان مراسم یلدای امسال،   یعنی رضا پهلوی،  ‌توله توده‌ای، ‌ صیغه صادراتی،  کنیز محفل نوبل،  زهراخانوم،   فوتبالیست دوره‌گرد و خصوصاً اسمعیلیون،  نوچۀ حسن فوتبال در کانادا،   با یکدیگر به «همدلی و همبستگی» رسیده‌اند.  اینان ضمن تحریف شعار «زن،  زندگی، آزادی» و تبریک سال نو میلادی،  به ملت ایران وعدۀ مبهمات ـ آزادی و عدالت ـ می‌دهند!  از قماش همان «آزادی‌ها و عدالت‌ها» که 44 سال پیش بوق نژاد‌پرستان بی‌بی‌سی از زبان روح‌الله خمینی به «امت انقلابی» وعده می‌داد،   باشد تا ملت ایران هر چه بیشتر در لجنزار اسلام و مبهمات دین و شرع و عرف و سنت مغروق شود.            

 

چه روزهای خوبی بود!  آن روزها که دربار پهلوی «صدای انقلاب» شنید،  و ساواک آریامهر و شهربانی آیرون‌ساید،   «امت مسلمان» را به خیابان‌ها کشاند و ملت ایران را به سپربلای آتلانتیست‌ها در برابر مسکو تبدیل کرد.  چه روزهای شکوهمندی بود! آنروزها  که عوام‌الناس عرعرکنان «استقلال،‌ آزادی، جمهوری اسلامی» می‌طلبیدند!   گله‌های انقلابی از خود نمی‌پرسیدند،  این «استقلال و آزادی» چه ابعادی دارد،  و یا اینکه این «جمهور» چگونه می‌تواند «دینی» و نسبی باشد؟!  آن زمان مصطفی رحیمی، که از دوران صدارت هویدا ممنوع القلم شده بود،  در یک نامة سرگشاده برای «امت کذا» توضیح داد که «جمهور مطلق است و نمی‌تواند اسلامی باشد.»   ولی گوسفندالله،   نشئۀ افیون بی‌بی‌سی و جفنگ‌بافی‌ کوردلان و دلالان و چپ‌نمایان و دیگر خودفروختگان و لمپن‌ها شده بود،   نه می‌دید، و نه می‌فهمید؛  بی رودربایستی بگوئیم،   نمی‌خواست بفهمد!   با تمام وجود،  مسحور مزخرفات و ترهاتی شده بود که بی‌بی‌سی و دیگر  بوق‌های نژادپرستان غرب در گوشش می‌خواندند:

 

«عدالت، آزادی،  استقلال و ...»

 

البته نویسندة این وبلاگ هرگز از توده‌های هیجا‌ن‌زده و گوسفند‌الله انقلابی و ...  و خصوصاً محفل نفرت‌فروش «شیخ‌وشاه» انتظار تفکر و استدلال و برخورد منطقی نداشته و نخواهد داشت.   آنروزها هم اینترنت و شبکه‌های اجتماعی در دسترس نبود،   در نتیجه مشتی اوباش صادراتی به غرب،  در کنار ساواکی‌های سرشناسی از قماش علی‌اصغر حاج سیدجوادی و شرکاء و همة شاخک‌های تشکل‌تروریست «فدائیان اسلام» یعنی جبهة ملی و نهضت آزادی و... دست در دست چپ‌نمایان بر علیه دولت شاپور بختیار «به همدلی» رسیدند و تبدیل شدند به  «سخنگویان خودخواندة ملت ایران!»  اینان هر شب پس از رویت عکس خمینی در ماه،   «بیانیه» صادر می‌کردند تا مانند کریم سنجابی،  رسانه‌ها را در جریان  «محتوای دمکراتیک جمهوری اسلامی» قرار دهند،   و یا به شیوة علی اصغر حاج سیدجوادی، کارمند رادیوی خردجال 28 مرداد و قلم‌زن بوق‌های استعمار،   «مردم» را از معجزات پس از «ورود امام» آگاه کنند:

 

«[...] وقتی امام بیاید دیگر کسی دروغ نمی‌گوید.   دیگر کسی به در خانه خود قفل نمی‌زند، [...] مردم برادر هم می‌شوند و نان شادی‌شان را با یکدیگر به عدل و صداقت تقسیم می‌کنند. دیگر صفی وجود نخواهد داشت، صف‌های نان و گوشت، صف‌های نفت و بنزین، صف‌های مالیات، صف‌های نام‌نویسی برای استعمار، و صبح بیداری و بهار آزادی لبخند می‌زند [...]باید امام بیاید تا حق به جای خودش بنشیند و باطل و خیانت و نفرت در روزگار نماند.»

منبع: جنبش،   مورخ 7 بهمن‌ماه 1357 

 

بله قرار بود «وقتی امام بیاید»،  حاج سید جوادی همة مشکلات را یک‌شبه برای ملت ایران حل کند؛  که کرد!  تصورکنید این مردک برای ردیف کردن چنین ترهاتی،  تا چه حد می‌بایست شارلاتان و خودفروخته باشد؟!  یا همین «شهید» بنی‌صدر که ذکر انقلاب اسلامی گرفته بود و ادعا می‌کرد «اسلام دین ضداستبداد است» هرگز نمی‌گفت این صفات را برای دین قرون‌وسطائی اسلام از کدام سوراخ بیرون کشیده،  و به کدام سند تاریخی تکیه می‌کند؟!  این‌پرسش ها هرگز مطرح نمی‌شد.  و این به اصطلاح «خبرنگاران» غربی که «مو را از ماست می‌کشند»،  در نوفل لوشاتو هرگز چنین سوال‌های دردسرسازی مطرح نمی‌کردند.  مأموریت جارچی‌های غرب ارائۀ «تصویر دلپذیر» از توحش و تحجر اسلام بود،  و با کمک «مثلث بیق» ـ   بنی‌صدر و یزدی و قطب‌زاده ـ این عمل خداپسندانه را به بهترین وجه انجام دادند.   

 

سال‌ها بعد،  وقتی از مثلث کذا فقط بنی‌صدر باقی‌مانده بود،  طی مصاحبه با رادیوفردا،   در کمال وقاحت و دریدگی اذعان داشت که،   «پاسخ‌های امام به پرسش‌های خبرنگاران را بزک می‌کردیم تا مورد پسند مخاطب غربی باشد!»   به عبارت دیگر،   وظیفة بنی‌صدر و شرکاء تأمین رضایت «افکار عمومی در غرب» جهت فروانداختن ملت ایران در منجلاب قرون‌وسطائی اسلام شیعی بود.

 

به این ترتیب امثال برنار کوشنر که دست در دست میشل فوکو و حزب کمونیست فرانسه برای خمینی و لات‌های انقلاب اسلامی سینه چاک می‌دادند،   ‌توانستند خود را «بی‌خبر از همه‌جا» جلوه داده،   توی صورت رضا پهلوی زل زده و بگویند،   «ما که نمی‌دانستیم حکومت اسلامی اینجوریه!»   جالب اینکه،   رضا پهلوی نیز بجای پاسخ بجا و به موقع به این جنایتکاران،  با لبخندی ملیح از اظهارات‌شان استقبال به عمل می‌‌آورد!

 

اینک همین رضا پهلوی را می‌بینیم،   که هم‌سو با علی خامنه‌ای،  یلدا و شعار «زن،  زندگی، آزادی» را تحریم کرده،‌  هر چند مناسبت سال نو میلادی را فراموش نمی‌کند!   وعدۀ مبهمات «آزادی و عدالت» را هم فراموش نکرده!   خلاصه شیعی‌ها،  دین و زبان‌شان متعلق به بادیه‌نشینان قرن هفتم است،   و هر چند سال نو میلادی را تبریک می‌گویند،  زبان خاله‌زنکی‌شان همچنان برقرار است:  «ما همه با هم به همدلی رسیدیم!»  تو گوئی چند بچه کودکستانی با هم قرار گذاشته‌اند «همه‌گرگه» بازی کنند!   بله،‌  این است «ادبیات سیاسی» اوپوزیسیون مستفرنگ و ساکن فرنگ!   ولی برنامۀ سیاسی یک کشور را با ادبیات خاله‌زنکی ‌ و زبان نئاندرتال‌های بادیه‌نشین تنظیم نمی‌کنند.  خصوصاً در کشوری که یکصدوپنجاه سال است،  به زنجیر استعمار گرفتار شده.  ولی محافل ضدلائیسیته که با هدف گسترش خشونت،‌  ملت را به «خودکشی» ـ تظاهرات مسالمت‌آمیز ـ  در برابر رگبار گلولۀ پاسدار و اوباش تشویق می‌کنند،  نیک می‌دانند که استعمار 150 ساله با «شعار و شهادت طلبی» فقط مستحکم‌تر می‌شود. 

 

به مناسبت سالگرد تولد فروغ فرخزاد، 5 ژانویه 1935