شنبه، تیر ۲۹، ۱۳۸۷



عشق ابراهیمی!

...
مطلب سایت «گویانیوز»، که در وبلاگ «ابراهیم با ابراهیم» به آن اشاره شده بود، مطلبی است تحت عنوان «کنفرانس گوادالوپ، چرخش حمایت امپریالیست‌ها از شاه به خمینی»، مورخ 26 تیرماه سالجاری. نویسنده در این مطلب تلاش دارد در راستای تبلیغات حزب توده، گروهی از حکومتی‌ها را در جبهة ضدامپریالیسم قرار دهد، حال آنکه ادبیات آخوندی ایشان ثابت می‌کند که خود از همان محفل حکومتی مشغول تغذیه‌اند. و اگر جناب «لطفی»، تارزن «محبوب» حکومت اسلامی مهارت خود را در موسیقی در خدمت آخوندیسم قرار داده‌اند، نویسندة مقالة کذا نوقلمی و ابتذال خود را در خدمت شاخک اکبر بهرمانی می‌گذارد! چون بالاخره «فرزندان ابراهیم» با هم برادرند؛ هابیل و قابیل برادر بودند، و حکومت‌های اسرائیل و جمکران هم به همچنین، هر چند فعلاً به ناچار مراسم «برادری» را می‌باید در ترکیه به جای آورند.

چه «معجزات» بزرگی در هزارة سوم به وقوع می‌پیوندد! به محض ورود «ویلیام برنز» به شهر مرگ‌زدة ژنو، ناگهان حزب کارگر اسرائیل متوجه شده که مدت‌هاست از عشق خود به ما ایرانیان بی‌خبر بوده!

به گفتة «رادیوفردا»، مورخ 19 ژوئیة سالجاری، دیروز «بنیامین بن‌الیعزر»، وزیر امور زیربنائی اسرائیل طی یک کنفرانس مطبوعاتی در آنکارا اظهار داشته، هیچ تضادی بین منافع ایران و اسرائیل وجود ندارد! البته سخنان جناب وزیر مفصل است و چکیدة آن به این ادعای دروغ منجر ‌شده که منافع اسرائیل با منافع «ملت ایران» در تضاد نیست! حال آنکه منافع «دولت اسرائیل» و حکومت اسلامی به یکسان با منافع ما ملت در تضاد قرار دارد. در واقع امروز شاهد آشکار شدن نقاط مشترک منافع میان حکومت‌های اسلامی و اسرائیل در رابطه با سیاست‌های ایالات متحد هستیم. و ابراز عشق ناگهانی وزیر اسرائیلی به ما ایرانیان فقط برای تحکیم پایه‌های حکومت اسلامی و تأمین بقاء آن در ایران صورت گرفته.

چرا که این ابراز علاقة ناگهانی در حکومت اسلامی بلافاصله یک جبهة کاذب مخالفت با اسرائیل به رهبری کیهان و نوچه‌ها و اوباش خواهد گشود، و جبهة موافق هم که مشخص است: محفل سردار اکبر سازندگی! آتش این عشق سوزان، که به عشق مولوی و شمس تبریز می‌ماند، آنچنان در آنکارا بالا گرفته که برق از چشمان پرزیدنت مهرورزی در تهران پرانده، و ایشان را پریشان از خواب غفلت بیدار کرده! از این رو پرزیدنت مهرورزی را با چشمان خواب آلود رها می‌کنیم و می‌پردازیم به پروپاگاند نوین استعمار غرب برای تداوم حکومت «نوکران» در جمکران.

«روابط با اسرائیل، آری یا نه؟» این پرسش تک گزینه‌ای محور نوین سیاست استعمار غرب در ایران خواهد بود، محوری که می‌باید جایگزین معرکة شیادان «اصلاح‌طلب» شود. هم‌میهنان گرامی! بشتابید، سازمان سیا جلد دوم معرکة استعماری حماسة دوم خرداد را منتشر کرد! و داستان جدید عموسام نیز همچون پاورقی‌های گذشته، بر پایة همان «محور جاودان» یعنی ایجاد دو قطب کاذب بنا شده. و اعضای اصلی قطب طرفداران دوستی با اسرائیل، همانطورکه دیروز اشاره شد، اعضای محفل اکبر بهرمانی خواهند بود که در تقابل کاذب با گروه مهرورزی قرار گرفته، تنور «انتخابات آزاد» بعدی را داغ و گرم خواهند کرد. نامة معروف علی‌اکبر ولایتی و شیفتگی سیدابراهیم نبوی بر جمال بی‌مثال حضرت «ابراهیم بورگ» نشانه‌های بارزی از ایجاد جبهة نوین استعمار غرب در ایران و در منطقه است.

اگر بخواهیم در کل منطقه خطوط سیاست فوق را مشاهده کنیم، می‌باید سفر متکی به آنکارا، ملاقات سعدالدین حریری با آخوند سیستانی در عراق، و از همه مهم‌تر «دست دادن» ملک عبدالله در مادرید با یک روحانی یهودی را در نظر بگیریم. بله، دست «مقدس» ملک عبدالله، کلیددار کعبه را دست‌کم نگیریم! ایشان دست کذا را هرگز در ملاءعام در دست یک آخوند یهودی نمی‌گذاردند. اصولاً حاکمیت عربستان اهل پرده‌پوشی و حجاب است و اگر در ملاءعام گردن می‌زند و قصاص و جنایت می‌کند، در پشت پرده و در پس «حجاب»، بزرگترین روسپی‌خانه‌های منطقه را هم تحت «مدیریت اسلامی» خود دارد، و در این اماکن مقدس، از زن و مرد و کودک هر چه «بازار» داشته باشد، موجود است! همة «محصولات» را هم حاکمیت اسلامی «شیوخ»، از چهارگوشة جهان وارد می‌کند. به این ترتیب، اقتصاد عربستان از اقتصاد حکومت جمکران هنوز یک گام عقب است. چون حکومت جمکران بجز صادرات زائر به «خانة خدا»، همزمان زن و مرد و کودک هم به روسپی‌خانه‌های حکومت صدراسلام صادر می‌کند. البته خبرنگاران غربی که از این شرایط اطلاع دارند هرگز گزارشی از این «بهشت‌‌های» پشت‌پرده در عربستان منتشر نخواهند کرد؛ اسلام را که خدشه‌دار نمی‌کنند! رستم است و همین یک‌دست اسلحه، عموسام است، ‌ و اسلام! اگر اسلام خدشه‌دار شود، «مشروعیت» اربابان اسلام هم خدشه‌دار خواهد شد، و خلاصه اصلاً لزومی ندارد که خبرنگاران غرب به این مسائل «بی‌اهمیت» بپردازند!

بهتر است فعلاً با توسل به «وحدت کلمه» از ملک عبدالله بگوئیم که ابتکار به خرج داده و در مادرید «نشست بین‌ال‌مذاهب» بر پا کرده بودند. بله، این ملک عبدالله می‌دانند کجا باید «نشست» برقرار کرد! جائی که هم پادشاه دارد هم گردوغبار نکبت فرانکیسم و فاشیسم هنوز از چهرة حاکمیت آن زدود نشده، و از سوی دیگر برخلاف قریة ژنو انسان را به یاد گورستان نمی‌اندازد. مادرید، هر چند به زیبائی شهر رم نیست ولی شهر زیبائی است، و مردم میهمان‌نوازی دارد. به همین دلیل ملک عبدالله از 16 تا 18 ژوئیه سالجاری آخوندهای ادیان ابراهیمی را به مادرید دعوت فرموده‌اند تا فکری برای «مبارزه با تروریسم» بفرمایند! ظاهراً ملک عبدالله پادشاه عربستان قصد مبارزه با نوع ویژه‌ای از تروریسم را دارند، چرا که آمریکا مخارج گروه بن‌لادن و دیگر جهادیون در منطقه را با دلارهای نفتی همین عربستان و امارات تأمین می‌کند. به گفتة سایت اینترنتی لوموند، مورخ 19 ژوئیه 2008، در نشست مادرید، «ژان لوئی تران»، فرستادة واتیکان، «میکائیل شنایدر»، دبیرکل کنگرة جهانی یهودیان، و «دیوید روزن» از اسرائیل حضور داشتند. در ضمن گروهی از بودائیان نیز به عنوان ناظر در این نشست حضور یافته‌ بودند.

ملک عبدالله در سخنرانی افتتاحیة این نشست می‌فرمایند: «تفاوت‌ها نباید به درگیری منجر شود. فجایعی را که شاهد بودیم افراط‌گرائی بعضی مؤمنان در همة ادیان و در همة نظام‌های سیاسی به وجود آورد، نه مذهب.» بله، به این می‌گویند سخنران خوب، و سخنرانی سیاستمدارانه! فجایعی که در منطقه شاهد «بودیم»، و گویا خوشبختانه در زبان ملک‌عبدالله امروز دیگر به پایان رسیده، «همه» فقط به دلیل افراط‌گرائی‌ها بوده! استعمار هم در این فجایع هیچ نقشی نداشته! اکسون موبیل، بریتیش پترولیوم، داچ شل، توتال و ... و تفنگ‌فروشان غرب مثل «سفید برفی» پاک و معصوم‌اند! تقصیر از کسانی است که برای زندگی کردن راهی بجز شرکت در جهاد عموسام بر علیه اتحادشوروی دیروز و روسیة امروز نداشتند، و ندارند! بمب‌هائی که ارتش جنایتکار ناتو همه روزه در افغانستان و عراق در میان غیرنظامیان جویای کار و یا دست‌فروشان بازارها منفجر می‌کند، فقط به دلیل اعتقادات مذهبی و تندروی‌های عراقی‌ها و افغان‌هاست! این‌ مردمان به دلیل «اعتقادات مذهبی افراطی»، هنگام تنفس، دم و بازدم‌شان پیوسته بمب و موشک تولید می‌کند، و این بمب و موشک‌ها هم نمی‌دانیم چرا فقط بر سر غیرنظامیان می‌ریزد. اتفاقاً ملک عبدالله حق دارند، مذهب که بد نیست، اشکال از «همه» است، همانطورکه آورام بورگ هم تلاش می‌کرد با کمک سید ابراهیم نبوی، مزورانه به ما بگوید مدرنیسم، «آزادی کامل» است، و اشکال از «آزادی» است، پس باید در ماوراءالطبیعه به دنبال «راه حل ابدی» باشیم.

بله فعلة فاشیسم در یک امر متفق‌القول‌اند، و آن اینکه «مذهب» خوب است، اشکال از «انسان» است. و در این راستا ملک عبدالله دقیقاً در همان موضعی قرار دارد که حضرت «ابراهیم بورگ» و سوسیالیست‌های ساخته و پرداختة جنگ سرد یا هر سیاست‌پیشة شیاد دیگری. بهتر است بدانیم که نشست مادرید خصوصاً توسط شاهزاده «عبدالله ال‌ترکی» یکی از حامیان بی‌قید و شرط طالبان سازمان یافته بود. به گفتة لوموند، ایشان اکنون در جایگاه دبیرکل اتحادیة اسلامی جهانی انجام وظیفه می‌کنند و مؤمنان را نوید داده‌اند که بزودی نشست‌های دیگری از جمله در ژاپن برگزار خواهند فرمود. پس ما هم نشست مادرید را ترک می‌کنیم و باز می‌گردیم به ابراز عشق اسرائیل به ایران و پریدن برق از چشمان پرزیدنت مهرورزی!

بله! جریان از این قرار است که پرزیدنت مهرورزی دیروز از خواب غفلت «بهاره ـ تابستانی» بیدار شده، به کرملین تلفن فرمودند و انتخاب دیمیتری مدودف را به ریاست جمهوری فدراسیون روسیه تبریک گفتند!

به گزارش حنازرچوبه، مورخ 29 تیرماه سالجاری، پرزیدنت مهرورزی امروز در گفتگوی تلفنی با دیمیتری مدودف ضمن تبریک انتخاب وی خواستار گسترش روابط ایران و روسیه هم شده‌اند! چون به تشخیص مستر پرزیدنت جمکران، این همکاری‌ها به «صلح پایدار» در جهان کمک خواهد کرد. البته ایشان نگفتند، اشکال کلی «صلح» کذا در تقابل قرار گرفتن آن با منافع غرب است! و به همین دلیل لازم آمده اسرائیل و حکومت اسلامی مرتب جنگ زرگری به راه بیاندازند، و البته اگر چند موشک هم در این جنگ ردوبدل شود چه بهتر! مردم ایران در «انتخابات آزاد» آینده، به اوباش محفل سرداراکبر «صلح‌دوست» رأی خواهند داد، که اینروزها میانه‌اش با ملک عبدالله خیلی گرم و داغ است! به همین دلیل، «الحیات» جزئیات تمامی مطالبات حکومت اسلامی را در ژنو انتشار داده! مطالباتی که مسلماً حکومت اسلامی هم از آن بیخبر است، ولی شامل منافع آمریکا و متحدانش خواهد شد! از اینرو «فارس‌نیوز» مورخ 29 تیرماه نمی‌بایست در انتشار آن کمترین تردیدی به خود راه می‌داد. می‌دانیم که افلاس آمریکا، افلاس حکومت اسلامی است، و تنها «راه حل جاودان» برای رفع مشکلات این است که در حکومت اسلامی جمکران دو جناح کاذب مخالف و موافق اسرائیل به کشمکش‌های «خررنگ‌کن» خود مشغول شوند، و از این مفر اسرائیل سرزمین‌های سوریه و لبنان را در اشغال خود نگاه دارد، و مطالبات مردم ایران نیز با جنجال «مرگ بر اسرائیل»، یک بار دیگر به زیر سم ستوران و چارپایان یانکی‌ها بیفتد.

البته اینهمه رؤیای طلائی «پوکویاما» در سازمان سیا است، که با توسل به اسطوره‌های ادیان ابراهیمی جنگ بین هابیل و قابیل سازمان می‌دهد. ولی واقعیت این است که امروز اگر هابیل و قابیل جنگ زرگری به راه اندازند، «خداوند» نه تنها امتیاز تاراج نفت از تنگة هرمز را از دست خواهد داد، که با کل منطقه نیز می‌باید خداحافظی کند، و ملک عبدالله و دیگر شیوخ کازینونشین را تا ابد به سوگ خود بنشاند. بی‌جهت نیست که «شهید» حسین اوباما، راهی افغانستان شده، تا اگر عراق هم از دست رفت، حداقل «جهاد» بتواند در سنگر ملاعمر تداوم یابد.


نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...

جمعه، تیر ۲۸، ۱۳۸۷



ابراهیم با «ابراهیم»!

...
ویژگی فاشیسم همانطورکه بارها در این وبلاگ گفتیم نفی پویائی انسان در زمان و مکان مشخص یا همان نفی تاریخ است. فاشیست‌ها یا در سکون گذشته خیمه می‌زنند یا به جست و خیز در آیندة مبهم می‌پردازند، و اکنون فعلة فاشیسم پس از سه دهه تغذیه از «سکون» در حکومت اسلامی، که با شعار نبرد با آمریکا و «آزادی قدس» توأم بود، با تغییر مواضع، به جست و خیز و پرش در آیندة «دوستی» با آمریکا و اسرائیل پرداخته‌اند. چرا که به دلیل بلاهت ذاتی می‌پندارند در عرصة صلح نیز فاشیست‌ها جائی در آیندة ایران خواهند داشت.

جنگ قدرت همانطورکه گفتیم در ایران بالا گرفته و فعلة فاشیسم مانند سگ هار به جان یکدیگر افتاده‌اند و با نفی مواضع «مقدس» خود در سه دهة اخیر، پیوسته تغییر موضع می‌دهند. البته نیازی به توضیح نیست که تمامی تلاش استعمار ارائة «چهرة دلپذیر» از دست پرورده‌های خود یا همان گروه سردار سازندگی است. محفل حامی اکبربهرمانی که طی سی‌سال در کشورمان بر طبل جنگ با آمریکا می‌کوفت و قصد داشت به امامت خمینی مفلوک از راه کربلا به «قدس شریف» برسد، و پس از نابودی «حزب بعث»، سر راه اسرائیل را هم نابود کند، امروز خواهان دوستی با آمریکا و اسرائیل شده! در پی نامة علی‌اکبر ولایتی که همزمان درسانه‌های «جنگ‌پرست» اروپا نیز انتشار یافت، رادیو زمانه، شاخک بی‌بی‌سی، مصاحبة سید ابراهیم نبوی معاون سابق سیاسی وزارت کشور حکومت اسلامی را با رئیس سابق کنست اسرائیل منتشر کرده! و معلوم شد که دارودستة سرداراکبر با اسرائیل هم سر جنگ ندارند. البته ما پیشتر می‌دانستیم که نوکران آمریکا در جمکران جنگ‌شان با اسرائیل جنگ روی کاغذ است؛ جنگ واقعی اینان همچنان که شاهدیم با ملت ایران است نه با اربابان‌شان.

قصد بر آن بود که امروز در مورد جنبش‌های سازمان‌یافتة اوباش در ایران، یا بهتر بگوئیم آنچه در تهران به چشم دیدیم، بنویسیم. ولی در این گیرودار مطلبی در سایت «گویانیوز» و مصاحبة سید ابراهیم نبوی، معاون سیاسی سابق وزارت کشور گورکن‌ها، با رئیس سابق کنست اسرائیل در سایت رادیوزمانه منتشر شد. از اینرو شاید بهتر باشد نگاهی هم به جنبش سازمان‌یافتة اوباش در سطوح مختلف رسانه‌ها داشته باشیم، چرا که مکمل تحرکات اوباش خیابانی است. البته اگر نویسندة مطلب گویانیوز گمنام است، سیدابراهیم نبوی را خوشبختانه همه می‌شناسند و سوابق درخشان وی به عنوان کارمند ساواک و سپس به عنوان مخالف‌نمای ظاهراً «تبعیدی» برای همه شناخته شده ‌است. وی در واقع از پیشقراولان سرکوب مخالفان لائیک حکومت اسلامی است که با هدف عضوگیری برای محفل اکبر بهرمانی راهی فرنگ شده. البته وقتی می‌گوئیم محفل اکبر بهرمانی، منظور شخص بهرمانی و قمه‌کشان همراه او نیستند، منظور محفل استعماری‌ای است که طی سه دهة اخیر از دارودستة اکبر بهرمانی حمایت کرده، و پس از پایان جنگ با عراق، آنزمان که سردار سازندگی به سرکوب ما ملت مشغول بود، او را تحت عنوان «میانه‌رو» به محافل مختلف سیاسی جهان معرفی می‌کرد. ساده‌تر بگوئیم مقصود همان محفل فاشیسم‌پرور غرب است!

محفل کذا این روزها صورتک «صلح طلبی» بر چهرة کریه خود زده و در همة زمینه‌ها از جمله زمینة انرژی هسته‌ای و روابط با آمریکا و اسرائیل به شعارهای عوامفریبانه متوسل شده، اوباش این محفل مقاله می‌نویسند، مصاحبه می‌کنند و خلاصة مطلب سعی دارند مطالبات مردم را از زبان خود بیان کنند. این چرخش نوین به موازات ابتر شدن اهرم اصلی سیاست استعمار در ایران، یا همان لات و اوباشی است که تحت عنوان امت همیشه در صحنه،‌ مردم خشمگین، خانوادة شهدا، گروه‌های مردمی، حزب‌الله و این اواخر دانشجویان بسیجی و یا معترضین به تغییر نام «خلیج همیشه فارس» طی سه دهة اخیر به «تظاهرات خودجوش» مشغول بوده‌اند.

البته این توهم نمی‌باید ایجاد شود که حضور لات و اوباش در خیابان از دوران پرافتخار حکومت اسلامی آغاز شده، به هیچ عنوان چنین نیست. پیش از کودتای ننگین 22 بهمن و پیش از کودتای کلنل آیرون‌ساید اسلام پناه، اراذل و اوباش به عنوان عامل فشار بر دولت و ابزار مناسب جهت ارعاب مردم حضور چشمگیری داشتند. احمد کسروی به پیوند دیرینة اینان و دستاربندان اشاره دارد، و می‌دانیم که دستاربندان محترم نیز از دوران قاجار سر در آخور کارخانة رجاله پروری دارند. ولی با احداث حوزة علمیة قم به دستور پهلوی‌ اول، و سپس دانشگاه تهران، استعمار غرب حوزة اوباش پروری در ایران را وسعت بسیار بخشید. به عبارت دیگر نفوذ استعمار در دانشگاه و حوزة علمیه قم باعث شد که گروهی از اراذل و اوباش به عنوان دانشجو و طلبه از موضعی برخوردار شوند که به راحتی «نظم عمومی» را بر هم زده، ورود نیروهای «امنیتی ـ نظامی» را به دانشگاه‌ها و مراکز دینی قابل «توجیه» کنند. البته پیشتر هم به این مورد خاص اشاره کرده‌ایم؛ تحرکات این دانشجونمایان و «طلاب» از قضای روزگار تقارن هم داشت. ساده‌تر بگوئیم گروه آشوب طلب «تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه»، پیش از استقرار حکومت اسلامی به صورت غیررسمی فعال بوده. آن‌زمان لات بازی و نفس‌کش طلبی در دانشگاه از الزامات «چپ حسینی» به شمار می‌رفت و رهبران دلسوختة آن بدون استثناء همگی نانخور ساواک بودند، و نقش واقعی‌شان در عمل سرکوب چپ‌گرایان و پیشگیری از شکل‌گیری یک «فرهنگ چپ» اجتماعی و دانشگاهی بوده.

«چپ‌نما» در ایران، به دلیل استعمار فرهنگی، در همان ابتذال و فقر فرهنگی حوزة علمیه دست و پا می‌زند، چرا که دانشگاه و حوزه هر دو از منویات استعمار غرب الهام گرفته‌اند. اگر امروز نگاهی به تفسیرهای سیاسی حزب توده بیاندازیم خواهیم دید که «نامة مردم» از طریق بازنویسی تاریخ، تلاش دارد دست استعمار را در آشوب‌های سال 1357 کاملاً پنهان دارد، و اینچنین وانمود کند که روز 22 بهمن سال 1357، «توده‌های مردم» انقلاب کردند. و جای تعجب نیست که اکبر بهرمانی و دیگر عمال حکومت نیز ادعائی تقریباً مشابه داشته باشند، اینان نیز می‌گویند «مردم مسلمان» انقلاب کردند! در هر حال مجموعة حاکمیت در ایران که اوپوزیسیون را نیز شامل می‌شود، سعی در پیشی گرفتن از رقبا دارد، و به همین دلیل است که ناگهان علی‌اکبر ولایتی در داخل و ابراهیم نبوی در خارج مواضع «انقلابی» نوین اتخاذ می‌کنند.

در مورد نامة ولایتی پیشتر گفتیم که این «نامه‌نگاری» در واقع تلاش مزورانة استعمار غرب جهت کسب محبوبیت برای گروه بهرمانی است. همچنین گفتیم که به دلیل عقب نشینی آمریکا در منطقه، علی خامنه‌ای که تاکنون سکوت کرده بود، ناگهان سنگ از زیر زبان برداشته و فرموده‌اند، تصمیم‌گیری در امورهسته‌ای بر‌عهدة شورای عالی امنیت ملی است! البته اگر علی خامنه‌ای در تمام عمرش یک حرف منطقی زده باشد همین یک جمله است! می‌دانیم که در حکومت اسلامی به دلیل استقرار حاکمیت سرکوب و آشوب، هر کس می‌‌توانست در مورد مسائل امنیتی و سیاسی کشور، ازتریبون‌های رسمی اظهارنظر کند! و البته بهترین محل چنین اظهارنظرهائی، خارج از روزی‌نامه‌های حکومتی، تریبون نماز جمعه بود، چرا که پس از «وق‌وقیه» و یا «پیش» وق‌وقیه‌های تهیه شده توسط سازمان تبلیغات اسلامی، لات و اوباش هم با پشتگرمی به بعضی سفارت‌خانه‌ها راهی خیابان می‌شدند، و ضمن عربده جوئی شعارهای «سفارتخانه‌ای» می‌دادند. طبیعی است که کسی هم مزاحمتی برای «امت همیشه در صحنه» ایجاد نکند،‌ چرا که حمایت معنوی ارباب شامل حالشان می‌شد تا بتوانند از طریق ایجاد آشوب به ارعاب ما ملت بپردازند. یکی از نمونه‌های اعمال چنین سیاستی را پس از صدور فرمان 8 ماده‌ای آیت‌الله خمینی در تهران شاهد بودیم.

فردای صدور فرمان 8 ماده‌ای خمینی، اراذل و اوباش تحت‌الحمایة بعضی سفارتخانه‌ها که آزادی و برخورد قانونی را همواره برای ما ملت «مضر» تشخیص می‌دهند، در شمال شهر تهران به «بهره برداری» از فرمان «امام» پرداختند. بله، یک روز جمعه، پس از صدور «فرمان» کذا، در حالیکه مردم تهران به عادت همیشگی به کوه «تشریف‌فرما» می‌شدند، در پارکینگ تله‌کابین توچال چندین خودرو که در هر یک چند سر اراذل ریشو و پشمالوی حکومت نشسته بودند، ظاهر شد. سرنشینان این خودروها گرامافون و ضبط‌صوت‌های آخرین مدل با خود به همراه آورده بودند، و «موسیقی‌های مردمی» یا همان تصنیف‌های بازاری را به سمع مردم می‌رساندند. حضرات، درهای اتومبیل‌ها را باز گذاشته بودند، و صدا را تا آنجا که امکان داشت بلند کرده، ضمن بشکن زدن، «گاه، گاه» عربده‌ای هم می‌کشیدند و «آزادی‌های» اجتماعی و دینی خود را به منصة ظهور می‌رساندند. البته در دیگر مناطق شهر، و بیرون پارکینگ هم از این قبیل صحنه‌های دلفریب، که نشانه‌ای از «آزادی‌های» صدراسلام بود کم ندیدیم؛ و هیچکس هم مزاحم «برادران» نمی‌شد! خلاصة مطلب اوباش حکومت اسلامی کار را بجائی رساندند که بیانیة 8 ماده‌ای مضر تشخیص داده شد. چرا؟ چون وقتی «نظم قانونی» حاکم نباشد، آزادی نمی‌تواند وجود داشته باشد. خلاصه کسی نمی‌تواند از طریق رادیو و تلویزیون به مردم بگوید شما آزادید. چون هر کس می‌تواند این آزادی را به دلخواه خود «تعبیر» کند. چارچوب آزادی را «قانون» تعیین می‌کند و طبق قانون، نیروی انتظامی موظف به پاسداری از آزادی‌های قانونی است. با توجه به اینکه هیچ اهرم امنیتی و نظامی برای حمایت از آزادی‌های اجتماعی و مطروحه در بیانیة خمینی وجود نداشت، و کسانی که به عربده‌جوئی و گسترش ابتذال در سطح شهر اشتغال داشتند، در واقع همان اوباش همیشه در صحنة ساواک بودند، که دولت و روحانیت جز تعظیم و تکریم در برابرشان جرأت کار دیگری ندارد، می‌توان دریافت که صدور بیانیة کذا تا چه حد مزورانه بود.

کاربرد بیانیه این بود که به مردم ثابت کند اگر «آزادی» در کار باشد، در واقع آزادی برای لات بازی اوباش خواهد بود، آزادی برای کسانیکه فضای عمومی را به عرصة ابتذال محافل «خصوصی» خود تبدیل خواهند کرد. ساده‌تر بگوئیم، به این ترتیب در اجتماع هیچکس امنیتی نخواهد داشت. بله هدف از صدور فرمان 8 ماده‌ای حضرت «امام خمینی» رواج آشوب جهت «توجیه سرکوب» بود. طرحی که با موفقیت تمام به مورد اجرا در آمد، چرا که از حمایت استعمار برخوردار بود.

تردیدی نیست که به فرض محال ـ چون فرض محال، «محال» نیست ـ اگر فردا علی خامنه‌ای بیانیة رسمی صادر کند و بگوید زنان در انتخاب پوشش آزاداند، محافل «دمکراسی پرور» غرب به سادگی می‌توانند گروهی از «خواهران» را در وضعیتی به خیابان‌های شهر بیاورند که مطمئن باشند «نظم عمومی» در هم خواهد ریخت. چون رهبر واقعی «اراذل و اوباش همیشه در صحنه» در سفارتخانه‌های مدعی دفاع از حقوق بشر نشسته. دلیل حمایت آشکار این سفارتخانه‌ها از قانون‌شکنان، در تمام سطوح، به ویژه از گروه عبادی، فقط هرج‌ومرج طلبی اینان است. در واقع اگر ارتباطات سفارت‌خانه‌های دمکراسی پرور غرب با اوباش «پابرهنة» تهران و بعضی سرداران فاش شود، خواهیم دید که شبکه‌های توزیع مواد مخدر، خرید و فروش زن و کودک و تاراج میراث فرهنگی با حامیان واقعی حکومت طالبان منافعی مشترک دارند. حال بپردازیم به مصاحبة سیدابراهیم نبوی با رئیس سابق کنست اسرائیل، «آورام بورگ!» که در دو بخش، تحت عنوان «اسرائیل باید با ایران گفتگو کند» در سایت رادیو زمانه انتشار یافته. برای بر رسی این مطلب بیشتر به پاسخ‌های آورام بورگ می‌پردازیم چرا که از اهمیت بیشتری برخوردار است.

«آورام بورگ» که در روزنامة «هاآرتز» مقاله می‌نویسد ضمن پاسخ به سیدابراهیم یک سطل لجن هم روی تاریخ چپه فرموده، می‌گویند، کشور ما 5 هزار سال،‌ و کشور شما 4 هزار سال تاریخ دارد! در نتیجه باید بدانیم که آبراهام صلح طلب ما هیچ ارتباطی با «تاریخ» ندارد، و بی‌بی‌گوزک‌های تورات را گویا با تاریخ عوضی گرفته. و البته اگر اصل بر «بی‌بی‌گوزک باوری» باشد، می‌باید حضور این نویسندة سیاستمدار بگوئیم بعضی‌ها برای ظهور زرتشت هشت‌هزارسال قدمت قائل‌اند و هیچ دلیلی وجود ندارد که اعتقادات آن‌ها را نفی کرده، اعتقادات شما را تأئید کنیم. ولی جالب اینجاست که آورام بورگ عزیز ما پس از «شالوم» و «شله مله خیم» مرسوم ادعا می‌کند «تاریخ» را به سیاست ترجیح می‌دهد! سپس در ادامة همین مصاحبة «تاریخ ستیز»، تعریف نوینی هم از «آزادی» ارائه می‌فرمایند که با قانون و اینحرف‌ها اصلاً کاری ندارد. آزادی کذا گویا از «درون» فرد می‌آید تا به راحتی در ترادف با ایمان قرار گیرد. آزادی دیگری هم هست که به هرج و مرج می‌انجامد! البته بورگ نمی‌گوید هرج و مرج به دلیل عدم رعایت نظم قانونی حاکم می‌شود، نه به دلیل وجود «آزادی»! ایشان سپس به نبوی می‌گویند، باید ببینیم «اشکال آزادی» در کجاست! بله آزادی از نظر آورام بورگ «اشکال» هم دارد! علامت تعجب را برای این می‌گذاریم که در قارة آمریکا به هر موجود بافرهنگی در هر ردة اجتماعی برخورد کردم یهودی بود! و تعجب می‌کنم که نویسندة «صلح طلب» روزنامة «هاآرتز» با چنین گستاخی به خود اجازه می‌دهد، جهت مخدوش کردن مفاهیم «تاریخ» و «آزادی» از ادبیات فاشیست‌های هزارة سوم استفاده کند! و با توسل به اصل «ترادف کلی»، آزادی را در ترادف با خواسته‌های فردی قرار دهد. مسلم است که اگر افراد آزادی را به دلخواه خود تعبیر کنند و قانون چارچوب آزادی را تعریف نکند، چنین آزادی‌ اهدائی رئیس سابق کنست اسرائیل همان آشوب مطلوبی خواهد بود که بیش از یک سده است بر ما ملت تحمیل شده.

در این مصاحبه، پس از ارائة تعریف ویژه از آزادی، «مدرنیسم» نیز با فریبکاری بجای «مدرنیته» می‌نشیند، تا بورگ ادعا کند، مدرنیسم، «آزادی کامل» است! بورگ در ادامة سخنان خود از شتابی که پیشرفت‌های علمی بر انسان تحمیل می‌کند ابراز نارضایتی کرده می‌گوید، «راه حل»، معنوی و روحانی است! و در این گیرودار سیدابراهیم نبوی که در وزارت کشور گورکن‌ها از روی طنازی سال‌های دراز «مرگ بر اسرائیل» می‌گفته و می‌نوشته، به آورام بورگ می‌گوید، اصلاً اگر این ملایان نباشند ما ایرانیان با اسرائیلی‌ها به تفاهم می‌رسیم! سید ابراهیم، اینروزها از حضور خاخام و کشیش هیچ نگرانی ندارد! البته در اینکه سیدابراهیم در کنار هر کس قرار گیرد با او به تفاهم خواهد رسید تردیدی نیست، فقط باید دید چه نوع تفاهمی؟‌ با شکنجه و بازجوئی، یا تفاهم از نوع سوم! در ادامة این مصاحبة دلچسب، آورام بورگ به پیروی از احکام مضحک ادیان ابراهیمی یک «راه حل ابدی» هم برای رستگاری بشر ارائه می‌دهد! راه حل معنوی!

بله! راه حل «معنوی»، عبارت است از راه حل ابدی! و راه حل ابدی برای «ابراهیم بورگ» این است که اسرائیل هیچ دلیلی برای هراس از ایران اتمی ندارد! حضرت ابراهیم اسرائیلی می‌گویند، هند و پاکستان و روسیه باید بترسند! البته حضرت ابراهیم بورگ تقریباً حق دارند! ما هم می‌دانستیم اسرائیل دلیلی برای هراس از گورکن‌های اتمی ندارد، چون هدف آمریکا از اتمی کردن نوکرانش در جمکران تهدید روسیه بوده، نه تهدید اسرائیل!

در پایان این مصاحبة مضحک باخبر می‌شویم که در تهران 180 استودیوی موسیقی غربی وجود دارد، مشروبات الکلی در دسترس است، دختر یک آیت‌الله در آنکارا «دی جی» شده و... خلاصه «آزادی» و «استقلال» و «پیشرفت» ما ملت هم گویا تأمین است، و فقط می‌ماند وجود احمدی‌نژاد که به زعم سید ابراهیم نبوی، مانع دوستی اسرائیل و ایران به شمار می‌رود. اگر احمدی نژاد برود، سید ابراهیم نبوی دست در دست حضرت ابراهیم بورگ در تهران فرمول جادوئی «راه حل ابدی» را برایمان فاش خواهند کرد:

«ما به وسیله‌ای [...] احتیاج داریم که تا ابد باقی می‌ماند و بیشتر به ماوراءالطبیعه نزدیکتر است تا فیزیک. وسیله‌ای که ابعاد روحانی‌اش از ابعاد فیزیکی آن بیشتر است و این یک راه حل است.»

«وسیله‌ای» که بتواند تا ابد باقی بماند، در واقع وسیله‌ای است که «وجود» ندارد، چرا که هرچه «وجود» داشته باشد،‌ روزی نابود خواهد شد. آورام بورگ، فراموش کرده که این «راه حل» روحانی و ابدی بیش از یک سده است‌ که از سوی استعمار در اختیار ما ملت قرارگرفته، و اگر مشکلات استعمار را خیلی خوب حل کرده، برای ما ملت به جز فاجعه هیچ نداشته.

به عبارت دیگر، حضرت «آورام» می‌گوید، ما به وسیله‌ای احتیاج داریم که ابدیت استعمار را تأمین کند. وسیله‌ای که بیشتر به ماوراءالطبیعه نزدیک باشد، و این تنها راه حل است.



نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...

پنجشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۷



اکبر «شو»!

...
با شکسته شدن «سکوت» رهبر معظم در مورد مسائل هسته‌ای، بنگاه خبرپراکنی ناخداکلمب هم به سکوت مصلحتی خود پیرامون احمد باطبی پایان داد. شکسته شدن سکوت سایت «بی‌بی‌سی» را به فال نیک می‌گیریم، چرا که همین امر نشان از شکست برنامة استعماری تبدیل باطبی به قهرمان دارد. همچنان که باز شدن زبان «رهبر فرزانه» نشانه‌ای بود از عقب‌نشینی آمریکا از سیاست‌های جنگ‌طلبانه‌اش در ایران. البته پیش از این عقب‌نشینی، سه ضلع مثلث استعمار: اسرائیل، جمکران و آمریکا به رجزخوانی برای یکدیگر مشغول بودند. اسرائیل «مانور» می‌داد، سرداران ضمن آزمایش موشک‌های اهدائی عموسام، ارباب را به بستن تنگة هرمز «تهدید» می‌کردند، و این دور باطل تا روزی که آبراهام لینکلن در خلیج فارس خیمه زده بود و توتال از ایران اخراج نشده بود همچنان ادامه داشت.

«یورم کانیوک»، نویسندة مشهور اسرائیلی، مواضع سیاستمداران اسرائیل را به نفع روحانیون در ایران ارزیابی کرده. به گفتة سایت نووستی، مورخ 17 ژوئیه سالجاری، نظرات این نویسندة اسرائیلی دیروز در رسانة آلمانی «ولت» انتشار یافت.

بله، عاقبت یک نویسندة اسرائیلی هم «نان» قرض دادن حاکمیت اسرائیل به ملایان جمکران را به زیر زره‌بین گذاشت. البته این عمل بدون اشاره به «ارباب» مشترک حکومت اسلامی و اسرائیل صورت گرفته. چرا که در راستای حفظ منافع غرب، و بر اساس تبلیغات سازمان سیا، حکومت ملایان می‌باید دشمن شمارة یک اسرائیل «معرفی» شود. به همین دلیل چند روز پیش پاسدار شریعتمداری تهدید فرمودند، اگر سوریه به اسرائیل نزدیک شود، «ما» باید در روابط خود با این کشور تجدیدنظر کنیم! دلیل واقعی فرمایشات ژنرال شریعتمداری این بود که سوریه برای باز پس گرفتن سرزمین‌های خود از اسرائیل می‌باید با مقامات این کشور مذاکره کند، و منافع دولت اسرائیل و اربابان‌اش در غرب با باز شدن باب چنین مذاکراتی در منطقه، در تضاد کامل قرار می‌گیرد!

به همین دلیل شاهدیم که بیانات پاسدار شریعتمداری، در واقع تکرار سخنان وزیر امورخارجة اسرائیل در تاریخ 22 ماه مه سالجاری است! به گفتة «بی‌بی‌سی»، مورخ 22 ماه مه 2008، وزیر امورخارجة اسرائیل می‌گوید، اگر سوریه با ایران ارتباط داشته باشد، با «ما» نمی‌تواند صلح کند! به عبارت دیگر مواضع اسرائیل به فاصله دو یا سه ماه به عنوان مواضع «ما» در روزنامة کیهان منتشر می‌شود. یادآور شویم، «ما» در مطالب روزنامة کیهان به اعضای «هریتیج کلاب» آمریکا ارجاع دارد، نه به ما ملت؛ همچنان که مقصود از «ما» در روزنامة مسعودی‌ها، اعضای «روتاری کلاب» انگلستان است، و همانطور که می‌بینیم «ما» در قاموس مقامات اسرائیل با «ما» در کیهان هیچ تفاوتی ندارد. بله، پاسدار شریعتمداری از زبان اربابان حکومت اسلامی شدیداً به سیاست سوریه در برابر اسرائیل اعتراض می‌کند، بدون اینکه از روابط نزدیک ترکیه و همکاری‌های نظامی و اطلاعاتی این کشور با اسرائیل هیچ گلایه‌ای داشته باشد! چون بر اساس تبلیغات استعمار غرب، حکومت اسلامی «ترکیه» بچة بسیار خوبی است! و به همین دلیل ناخداکلمب علاقة شدیدی به این حکومت ابراز می‌دارد.

پس از تغییر سیاست ایالات متحد و تأکید بر ارسال ویلیام برنز به ژنو که عصای فرهیختة رهبری را بر فرق محفل ابودلقک بهرمانی فرود آورد، و ثمرات سفر ایشان و قمه‌کشان همراه به عربستان را تماماً بر باد داد، عموسام نیز به نوبة خود سیاست‌اش را بر محور «آنکارا ـ تهران» فعال کرد. البته ایالات متحد محور«تهران ـ ریاض» را ترجیح می‌داد، چرا که در عربستان نیز حجاب اجباری است و همه کار را می‌توان پنهانی انجام داد. ولی خوب شرایط تغییر کرده! به این ترتیب بود که منوچهر متکی امروز راهی سوریه شد، و سوریه نیز پتک محکمی بر سر اربابان پاسدار شریعتمداری کوفته اظهار داشت، هیچکس نمی‌تواند روابط ایران و سوریه را مخدوش کند! منوچهر متکی که دو روز پیش سایت «نوول ابسرواتور» متن نامة محرمانه‌اش را انتشار داده بود، تا اگر بخت یاری کند تنور بحران هسته‌ای گرم و داغ بماند، روز جمعه دست از پا درازتر راهی آنکارا، پایتخت ترکیه خواهد شد، تا دستورالعمل‌های نوین ارباب را از «استفن هدلی»، مشاور امنیت ایالات متحد در محل «دریافت» دارد. به گزارش رادیوفردا، مورخ 17 ژوئیه، «استفن هدلی» با «علی باباجان»، وزیر امورخارجة ترکیه دیدار و گفتگو کرده، ولی هیچ گزارشی از این ملاقات منتشر نشده. مسلماً پس از ملاقات متکی با «هدلی» سایت «نوول اوبسرواتور» یک خبر داغ و محرمانة دیگر مربوط به سال گذشته انتشار خواهد داد تا «بی‌بی‌سی»، رادیو فردا و دیگر گدایان بحران و آشوب دست خالی نمانند. ولی فعلاً تا گزارش آتی از گفتگوهای «هدلی و باباجان»، گزارش مفصلی از گفتگوهای «بهرمانی و امام‌جان» تقدیم هم‌میهنان می‌شود. سخنان «گورکنانة» ابودلقک بهرمانی در فارس‌نیوز مورخ 17 ژوئیه انتشار یافته.

دلیل فعال شدن محفل اکبر بهرمانی همانطورکه در وبلاگ‌های پیشین نیز اشاره کردیم این است که گزینة مطلوب غربی‌ها برای جایگزین کردن مهرورزی، محفل پادوهای وفاداری است که از سال 1357 با شعار «نبرد با آمریکا»، به نوکری برای محافل جنگ طلب غرب مشغول‌اند، و اکبر بهرمانی به همراه خاتمی و شبه اصلاح‌طلبان افتخار عضویت در همین محفل را دارند. به این دلیل سیمای کریه جمکران از سردار اکبر دعوت کرده تا دوباره معرکة نقل «خاطرات» را از سر گیرد! و خلاصه، هم‌میهنان دیشب «اکبرشو» داشتند. در این برنامه، حاج اکبر ضمن چرندبافی‌های معمول و توجیه ابلهانة تداوم جنگ استعماری بین حکومت جمکران و عراق، تلاش کرده خود را نیز از «فدائیان صلح» قلمداد کند! البته تعجب نکنیم، امشب بی‌بی‌سی هم ایشان را «طرفدار صلح» معرفی کرده. بله، اکبر بهرمانی در نمایش اخیر تلویزیونی خود باز هم از گفتگوهای «فرضی» با خمینی سخن به میان آورده. خلاصة مطلب، اکبر هاشمی چنان صحبت کرده، تو گوئی منافع سرمایه‌سالاری جهان غرب همه در گرو تعارف و تواضع، و «من بمیرم، تو بمیری»، میان دو جفت نعلین روان‌پریش بوده!

مسلماً، حین تبادل نظر «اکبر و رهبر» مرتباً از اکسون موبیل و بریتیش پترولیوم به بیت امام زنگ می‌زدند تا ببینند تصمیم «رهبر کبیر» در مورد جنگ با عراق چیست، و خلاصه آنقدر تلفن زدند و مزاحم رهبر کبیر شدند تا ایشان سردار اکبر را فرمودند: جام زهر را بیاور!

من گفتم به عراق حمله کنیم، امام گفتند باشه! من گفتم صلح می‌کنیم، بعد شما مرا محاکمه کنید، امام گفتند، نباشه! و این داستان «من گفتم، امام گفتند»، همچنان ادامه دارد. مسلماً پس از مرگ یا بهتر بگوئیم، «شهادت» اکبر بهرمانی، ساواک نفر سومی نیز جهت نقل خاطرات ناگفتة اکبر بهرمانی از امام علم خواهد کرد؛ بساط گورکنی و تبدیل تاریخ به «بی‌بی‌گوزک» جهت حفظ منافع عموسام همچنان می‌باید ادامه داشته باشد. و کسی از خود سئوال نکند، چگونه سرنوشت صدها میلیارد دلار منافع «لاکهید مارتین»، «بوئینگ»، «دوپون دو نمور»، و ... و اکسون موبیل، بریتیش پترولیوم، داچ‌شل و دیگر چندملیتی‌های غرب را دو یا چند دستاربند مفلوک در حکومت اسلامی اینچنین «رقم» ‌زده‌اند! عمال حکومتی که خود جیره‌خوار حاکمیت ایالات متحد است؛ حکومتی که گندم و گوشت و بنزین و اسلحه از دست‌های «مقدس» غرب دریافت می‌کند. بله، این پرسش‌هائی است که نمی‌باید به ذهن ما ملت خطور کند، چرا که در غیراینصورت خط تولید زباله و تبدیل زباله به قهرمان در کشورمان دچار وقفه خواهد شد.

در وبلاگ «لوده و قانون» گفتیم که، بازیگران عرصة سیاست ایران، مانند پرسوناژهای شیاد، ابله و لوده در واقع بازتاب مستقیم یا غیرمستقیم «موجودیت دیگری»، یا همان موجودیت استعمار‌اند، و اگر استعمار از صحنة سیاست ایران حذف شود، اینان نیز به خودی خود نابود خواهند شد. ولی می‌باید به یک نکتة مهم درمورد سیاست پیشه‌گان جمکران اشاره کنیم، چرا که اینان پرسوناژهای تخیلی نیستند بلکه بازتاب منافع واقعی استعماراند، و به همین دلیل است که در نقش ابله، شیاد و لوده هم موجودیت منسجمی ندارند؛ بله، اینان همانطور که می‌بینیم نقش لوده، شیاد و ابله را همزمان، و در یک صحنة واحد ایفا می‌کنند.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد
...

چهارشنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۷





برنز و بسته!


بالاخره مقام معظم رهبری ناچار شدند «سکوت» را بشکنند و حساب خود را از محفل اکبر بهرمانی جدا فرمایند! بله، دیشب در حالیکه محفل سردار اکبر از «بازگشت توتال» خبر می‌داد، و بنگاه خبرپراکنی کلمبستان، رادیو فردا و شرکاء با مشاهدة «خبر» محرمانة پایگاه اینترنتی «نوول اوبسرواتور»، با دم خود گردو می‌شکستند و «شکم بی‌هنر پیچ پیچ» خود را صابون می‌زدند، رئیس جمهور روسیه اعلام کرد، اگر شرکای روسیه همکاری نکنند، این کشور طبق قانون و به تنهائی برای حفظ منافع ملی خود اقدام خواهد کرد! این خبر کوتاه و «مبهم» که در سایت حاکمیت روسیه، «نووستی» انتشار یافت، ظاهراً برای مخاطبان اصلی پیام، مفهومی بسیار روشن داشت، چرا که به فاصلة چند ساعت اعلام شد که ایالات متحد «ویلیام برنز» را برای شرکت در مذاکرات «سولانا ـ جلیلی» به ژنو «ارسال» خواهد کرد!

دلیل شکسته شدن سکوت «مصلحتی» رهبر فرزانه، همین عقب نشینی آمریکا از مواضع جنگ طلبانة خود بود! عقب نشینی‌ای که باعث شد رهبر فرزانه نیز ضمن فرود آوردن عصای فرهیختة خود بر فرق علی‌اکبر ولایتی و قلم به مزدهای روزی‌نامة جمهوری اسلامی، نعلین‌های‌شان را از نعلین اکبر بهرمانی جدا کرده، چنگ و دندانی نمایشی هم به ارباب نشان دهند! تا هیچکس فراموش نکند حکومت اسلامی مثل همیشه پاسخ «دندان‌شکن» به متجاوز خواهد داد! مقام معظم پس از اینکه دریافتند عصر طلائی «نبرد با آمریکا» دیگر به سر آمده، خشمگین شده، زبان به تهدید جنگ‌افروزانی «فرضی» گشودند! ایشان ضمن تأئید مواضع احمدی‌نژاد، به صورت غیرمستقیم به ولایتی، مشاور «عالی» خود در امور بین‌الملل هم تفهیم کردند که مسئول پروندة هسته‌ای، شورای عالی امنیت ملی است و «ریاست» آنهم با احمدی نژاد! به عبارت دیگر از این پس، محفل اکبر بهرمانی و نوچه‌های رنگارنگ آن از زبان علی‌اکبر ولایتی در این زمینه‌ها حرفی برای گفتن نخواهند داشت!

می‌دانیم که روز دوم ماه ژوئیه سالجاری، نامة علی‌اکبر ولایتی همزمان در رسانه‌های جمکران و اروپا منتشر شد. در این «نامه»، مشاور مقام معظم مطالبی عنوان کرده بودند که در واقع مطالبات اکثریت مردم ایران بود. از جمله تعلیق غنی‌سازی و پایان دادن به جنگ زرگری با اسرائیل و ... و اما در واقع طرح چنین مطالبات منطقی‌ای آ‌نهم از سوی علی‌اکبر ولایتی را بیشتر می‌باید توسل محفل وی به صورتکی «منطقی‌نما» تلقی کرد. چرا که سابقة ولایتی برای همه شناخته شده‌ است. ولایتی یک نوکر خرده‌پای استعمار غرب و عضو فعال محفل سرداراکبر سازندگی است. و اگر چند روز پیش نقاب «منطق» بر چهرة خود زده بود فقط به دلیل بازارگرمی برای دارودستة اکبر بهرمانی بوده. پیش از ایشان نیز صادق زیباکلام، همپالکی سروش و یکی از مداحان حاج اکبر خواستار تعلیق غنی‌سازی و آغاز مذاکرات شده بود! و این سخنان در شرایطی مطرح می‌شد که برای آغاز مذاکرات اصولاً نیازی به تعلیق غنی‌سازی در میان نبود!

بله، بستة پیشنهادی غرب، تعلیق غنی‌سازی را در برابر تعلیق تحریم‌ها و فقط پس از آغاز مذاکرات مطرح می‌کند. و ایالات متحد، جهت ممانعت از آغاز مذاکرات، تعلیق غنی‌سازی را به عنوان «پیش شرط» مطرح می‌کرد، تا اتحادیة اروپا هم پیش از دریافت پاسخ ایران، تحریم‌های جدیدی را بر علیه ما ملت تصویب کند! در چنین شرایطی بود که دارودستة خاتمی و رفسنجانی می‌بایست با هوچی‌گری خواهان تعلیق غنی‌سازی و آغاز مذاکرات می‌شدند، و کافی بود علی‌کوچیکه و دوستانش در مجلس رأی به عدم کفایت رئیس جمهور داده کودتای کوچولو و مامانی و اصلاح طلبانه‌ای سازمان ‌دهند، تا کارها مثل 28 مرداد و 22 بهمن رو به راه شود! تعجب نکنیم، مسائل به همین سادگی است! و نتیجة این برنامة سرشار از «نبوغ» کسب محبوبیت برای گروهی بود که از بهمن سال 1357 با شعار عوامفریبانة «مرگ بر آمریکا»، در عمل به نوکری برای محافل جنگ‌طلب غرب مشغول است. این طرح‌های ابلهانه در غرب از ذهن علیل کسانی تراوش می‌کند که حاضر به پذیرفتن این اصل نیستند که شرایط «جنگ سرد» پایان گرفته؛ اینان می‌پندارند هر وقت کارشان به بن‌بست رسید، به ویژه در ایران، نوکران‌شان از طریق جانفشانی و کودتا قادرند اوضاع را بر وفق مرادشان رو به راه کنند!

دلیل بلبل‌زبانی‌های فعلة فاشیسم در جمکران، و سکوت «معنادار» رهبر فرزانه نیز همین توهمات بود! دلیل افزایش سرسام‌آور بهای نفت نیز به همچنین! شاهدیم که به محض اخراج شرکت توتال و انعقاد قرارداد ایران با گازپروم، بهای نفت در بازار نیویورک به شدت کاهش یافت! حال آنکه رسانه‌های غرب افزایش بهای نفت را به گردن روسیه انداخته، تأکید می‌کردند که «اوپک» در این ماجرا نقشی ندارد! البته از آنجا که اعضای اوپک همگی از نوکران عموسام به شمار می‌روند،‌ سخنان ارباب را مثل طوطی تکرار می‌کردند. بر اساس منطق اینان، حال که «گازپروم» حوزة فعالیت خود را گسترش داده می‌باید بهای نفت باز هم افزایش یابد، ولی می‌بینیم که به هیچ عنوان چنین نشد! در واقع چندملیتی‌های غرب با افزایش بی‌رویه و بدون دلیل بهای نفت سعی داشتند دولت‌های اروپائی را تحت فشار قرار داده، جبهة جنگ‌طلبان در ایالات متحد را تقویت کنند، چرا که هدف اصلی تهاجم نظامی به عراق، همانطور که بارها نیز گفته‌ایم، در واقع حضور نظامی غرب در سواحل دریای خزر در کشور ایران بود!

طرحی که با عقب‌نشینی آبراهام لینکلن از خلیج فارس شکست خورد و پیامد شکست طرح جنگ‌افروزی در ایران ارسال «بستة ویلیام برنز» به ژنو خواهد بود. بله، با در نظر گرفتن محدودیت‌هائی که برای حضور ویلیام برنز در ژنو وجود دارد ناچاریم بگوئیم آنحضرت را بسته بندی شده به ژنو «ارسال» می‌کنند! چون واشنگتن پست، نیویورک تایمز و دیگر رسانه‌هائی که این خبر را منعکس کرده‌اند،‌ همگی به نقل از «یک مقام بلندپایة آمریکا» ـ این مقام به همان اندازه «بلندپایه» است که ناشناس و نامعلوم ـ تأکید می‌کنند، ویلیام برنز حق حرف زدن و مذاکرة رویارو با سعید جلیلی را ندارد! وی در مذاکرات «جلیلی ـ سولانا» هم شرکت نخواهد کرد، بر اساس «اظهارات» مقام ناشناس ، ویلیام برنز فقط وظیفه دارد در این مذاکرات به عنوان ضبط‌صوت «حضور» یابد تا بر مواضع آمریکا تأکید کرده و بگوید: تا غنی‌سازی اورانیوم متوقف نشود، مذاکره‌ای در کار نخواهد بود!

البته برای اطمینان از اینکه «برنز» با جلیلی حرف نزند حتماً تدابیر لازم را «پوکویاماهای» غربی پیش‌بینی‌ کرده‌اند. اولاً دهان ویلیام برنز را با یک چسب، از همان‌ها که در فیلم‌های هولیوودی می‌بینیم محکم خواهند بست! سپس برای اینکه هیچگونه ارتباطی بین جلیلی و برنز برقرار نشود، جهت ممانعت از چشمک زدن برنز نیز یک عینک بشقابی سیاه بر چشمان شهلای ایشان می‌گذارند. و برای ممانعت از اشارات ابروی چون کمان وی، یک نوار چسب پهن پیشانی و ابروهای برنز را خواهد پوشاند. ‌ویلیام حتی حق مورس زدن از طریق «مف، مف» کردن هم ندارد و به همین دلیل منافذ بینی ایشان را هم با پنبة اعلای مزارع «کنتاکی» پر خواهند کرد. جنباندن سر، گوش و سبیل هم اکیداً ممنوع است؛ حال می‌ماند دست و پای برنز که باید تحت کنترل باشد، تا وی نتواند برای جلیلی پیام دست نویس رد کند،‌ یا از زیر میز پای جلیلی را نیشگون بگیرد، یا با پا به جلیلی علامت دهد، و زبان‌مان لال «دیالوگ» برقرار کند! به این منظور دست و پای ویلیام را گچ می‌گیرند، و او را روی صندلی‌چرخدار روانة ژنو می‌کنند. و یک ضبط‌صوت هم روی دستة صندلی کذا کار می‌گذارند که طی «ملاقات»، پس از تلاوت کلام‌الله، بر مواضع آمریکا مرتباً تأکید کند، و شعار «مرگ بر آمریکا» بدهد. پس از پایان مذاکرات ژنو هم مراسم ترحیم مرد شمارة3 وزارت امور خارجة آمریکا را برگزار می‌کنند، چرا که ویلیام برنز به دلیل بسته شدن دهان و «مجاری» تنفسی، به احتمال زیاد‌ طی مذاکرات جان به جان آفرین تسلیم خواهد کرد. البته بعداً همان مقام «بلندپایه» که برای «نیویورک‌تایمز»، «واشنگتن پست» و دیگران شرایط حضور برنز در ژنو را «فاش» کرده، به آنان خواهد گفت، جلیلی برنز را با سلاح کشتار جمعی به قتل رسانده، و باید همانطورکه سلاح‌های کشتار جمعی را در عراق پیدا کردیم، به جستجوی سلاح‌های کشتار جمعی در ایران بشتابیم!

به گزارش سایت نووستی مورخ 26 تیرماه سالجاری، دیروز دیمیتری مدودف، رئیس جمهور فدراسیون روسیه سند «دکترین سیاست خارجی» این کشور را به امضاء رساند. این سند بر 7 اصل اساسی تکیه دارد که مهم‌ترین آن‌ها تأکید روسیه بر کنار گذاشتن رویاروئی ایدئولوژیک و مرده ریگ «جنگ سرد» است. دفاع از «حقوق بین‌الملل» جهت جلوگیری از برخوردهای یکجانبه نیز در این سند مورد تأئید قرار گرفته. با نگاهی به «دکترین» اعلام شده از سوی کرملین به صراحت می‌توان دید که دلیل حضور ویلیام برنز در ژنو در واقع شرایطی است که امیدهای سازمان جنایتکار ناتو را برای جنگ افروزی در منطقه، خصوصاً در ایران نقش بر آب کرده.




نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس


...

سه‌شنبه، تیر ۲۵، ۱۳۸۷



توتال «نابغه»!

...
گویا بعضی‌ها هنوز رؤیای آشوب‌های سال 1357 را در سر می‌پرورانند. 30 سال پیش، همزمان با تظاهرات «آزادیخواهان داخلی» که آزادی را در نعلین و دستار ریزه‌خواران کلمبستان جستجو می‌کردند، فاشیست‌های چپ‌نما و اعضای انجمن‌های اسلامی هم در فرنگستان آزادیخواه شده بودند! و امروز که ساواک مفلوک جمکران ناچار شده بساط تظاهرات طلاب و دانشجونمایان را برچیند، توله‌آخوندها و توله‌پاسداران مقیم فرنگستان یک زندانی کرد را بهانه کرده‌اند، تا آخوند شاهرودی زبان نفهم را به «اشغال» سفارتخانه‌های حکومت اسلامی تهدید کنند! همانطورکه پیشتر هم گفتیم مزدوری پیشه‌ای است «موروثی»! از اینرو، نام‌های لاریجانی، خاتمی، موسوی خوئینی‌ها، و ... در این «تهدیدنامه» به چشم می‌خورد.

اگر توله‌آخوندهای ساکن فرنگ نمی‌دانند به آنان یادآور شویم که در بلاد غرب، از یکسو بدون تأئید وزارت کشور و همکاری پلیس کسی نمی‌تواند سفارتخانه اشغال کند، و از سوی دیگر فعالیت سیاسی اتباع بیگانه بر علیه کشور متبوع‌شان بر اساس قوانین مدون غیرقانونی و جرم است! پس اگر بعضی‌ها تهدید به هیاهو می‌کنند، حمایت «از ما بهتران» را هم دارند، فکر نمی‌کنم بیش از این نیازی به توضیح باشد!

پیش از پرداختن به وبلاگ امروز، یادآور شویم تا زمانی که حزب دمکرات کردستان رسماً اظهارات احمد باطبی را تأئید نکرده، ادعاهای نامبرده را در سایت «روزآن‌لاین»، فقط لجن پراکنی مرسوم فعلة فاشیسم تلقی خواهیم کرد. ارادت آخوند جماعت به فاشیسم و حمایت حاکمیت ایران از هیتلر و حضور مستشاران نظامی آلمان نازی در ایران را به یاد داریم و می‌دانیم که علاقة کلنل رضاخان به مستشاران نظامی آلمان در واقع بازتاب عشق ناخدا کلمب به فاشیسم و نازیسم بود.

در وبلاگ دیروز گفتیم که بازیگران عرصة سیاست ایران مانند پرسوناژهای شیاد، لوده و ابله در ادبیات، هرگز «راست» نمی‌گویند، چرا که آنچه می‌نمایند نیستند. کل حاکمیت ایران که اوپوزیسیون را نیز شامل می‌شود، بازتابی است از موجودیت استعمار، و اگر حضور استعمار نباشد این حاکمیت حتی یک لحظه دوام نخواهد داشت. بنابراین شرکت در انتخابات مضحک چنین حاکمیتی از یکسو نشانة «تأئید» حاکمیت، و از سوی دیگر، نشان ساده‌لوحی شرکت‌کنندة محترم خواهد بود، چرا که در «حکومت الهی»، به راه انداختن انتخابات در واقع مضحکه کردن «انتخابات دمکراتیک» به مفهوم شرکت مردم در تعیین سرنوشت خود به شمار‌می‌رود. همچنانکه بر اساس «شبیه‌سازی» که از شیوه‌های «مقدس» فاشیسم است، «جمهوری اسلامی» نیز فقط با هدف آلوده کردن «جمهور» به لجن فاشیسم استقرار یافت.

«شبیه سازی»، در عرصة سیاست، در راستای مخدوش کردن «اصل»، و با هدف عوامفریبی صورت می‌پذیرد. به همین دلیل است که ریزه‌خواران سازمان سیا در داخل و خارج کشورمان مرتباً مفاهیم مدرن را در قرآن یا در نهج‌البلاغه «کشف» کرده، ادعا می‌کنند «حقوق بشر»، «دمکراسی»، «عدالت» و... و خصوصاً «حقوق زن» در اسلام وجود دارد! و البته شاهدیم که سازمان رسوای ملل به رهبری حاکمیت ایالات متحد در مسیر فاشیستی «حقوق بشر اسلامی» گام‌های بلندی برمی‌دارد. نوآم چامسکی در «چتر قدرت»، صریحاً به این امر اشاره کرده و می‌گوید،‌ بهترین راه برای نقض حقوق بشر، «نسبی» کردن آن است. چامسکی در این کتاب به تلاش‌های حاکمیت ایالات متحد برای نسبی کردن حقوق بشر اشاراتی دارد، و امروز می‌توان به صراحت دریافت که حکومت‌های اسلامی در ایران، پاکستان و ترکیه برای نقض آشکار حقوق بشر از حمایت آمریکا برخوردار می‌شوند.

البته ما فراموش نکرده‌ایم که حکومت اسلامی از بدو استقرار به «نبرد با آمریکا» مشغول شده. و دلیل «دادوستد» پاسدار رحیم صفوی و شرکاء با آمریکا در واقع مبارزه با همین امپریالیسم بوده! و همین چند روز پیش عموسام ناچار شد دکان پرسود این «دادوستد» را تعطیل کرده، موشک‌هائی به نوکران‌اش در جمکران اهداء کند که بیش از 2000 کیلومتر برد نداشته باشد. به عبارت دیگر، پادوهای آمریکا در جمکران نمی‌توانند به موشک‌هائی مجهز شوند که پایتخت روسیه در تیررس‌شان قرارگیرد. البته همین موشک‌ها، پاسدار احمدی نژاد را چنان ذوق‌زده کرد که خواهان برقراری روابط با ارباب شده. و به دلیل هرج‌ومرج حاکم بر ایران، روزی‌نامة «جمهوری اسلامی»‌ بلافاصله به سخنان رئیس جمهور منتخب و مردمی اعتراض کرد! و در این گیرودار بود که «فارس نیوز» خبر بهجت اثر بازگشت «توتال» به حوزة پارس جنوبی را انتشار داد! البته بدون آنکه مقامات «توتال» از بازگشت خود به ایران اطلاعی داشته باشند! بله، حضور یا عدم حضور توتال در ایران، به توافق میان آمریکا و روسیه بستگی دارد، نه به تمایل دارودستة سردار اکبر!

در واکنش به خروج توتال، دوباره بعضی‌ها پاسخ منفی ایران به بستة پیشنهادی را شنیدند! «رادیو فردا»، و «بی‌بی‌سی» خبری را انتشار دادند مربوط به یازده روز پیش! بدون اینکه بگویند خبر کذا در کدام نشریه منتشر شده! در واقع خبر کذا امروز از آستین پایگاه مجازی متعلق به هفته نامة «نوول اوبسرواتور»، رسانة جنگ‌پرست فرانسه خارج شده،‌ که سی سال پیش هم خمینی را به «مرد قدرتمند» تبدیل کرده بود. طبق این «خبر موثق» و «محرمانه» ، منوچهر متکی در تاریخ 4 ژوئیه، یازده روز پیش، به سولانا گفته،‌ ول معطلید! و یک کپی هم از این «پاسخ رسمی» به دست «ونسان ژو ور» گزارشگر نوول‌اوبسرواتور رسیده که ایشان این پاسخ سرنوشت ساز، محرمانه و «دست اول» را تا امروز فاش نفرموده‌اند! این خبر چنان «محرمانه» بوده که با تصویر سعید جلیلی و سولانا در سایت کذا انتشار یافته! باید بگوئیم این «خبر» بیشتر به آخرین آرزوی یک محکوم به مرگ شباهت دارد که در فیلم‌های هولیوودی به خوردمان می‌دهند! با این تفاوت که صحنة سیاست با تخیلات و آرزوهای خام فاشیست‌های محتضر هیچ ارتباطی ندارد.

اما همانطورکه گفتیم تضعیف ارباب بیشتر بر دوش نوکران سنگینی خواهد کرد، و به همین دلیل حکومت اسلامی متحمل ضربة سنگین‌تری خواهد شد. مهرورزی در هر حال رفتنی است و آمریکا برخلاف حکومت گورکن‌ها که مرده‌پرستی را همزمان با زنان اندرون به عرصة سیاست وارد کرده،‌ نمی‌تواند روی مرده حساب باز کند. آمریکا اگر از مرده‌پرستی و سوگواری در ایران حمایت می‌کند، به این دلیل است که زمینة چپاول بیشتری داشته باشد. می‌دانیم که مرده‌پرستی، یا «تقدیس گذشته» همچون «شبیه‌سازی» و «بازنویسی تاریخ» از ارکان فاشیسم‌اند.

امروز رئیس جمهور فدراسیون روسیه در نشستی با سفرای این کشور خطوط اصلی سیاست خارجی روسیه را ترسیم کرد. و «مهرنیوز» هم بخشی از سخنان دیمیتری مدودف را که شامل حمایت از حل بحران هسته‌ای ایران از طریق دیپلماتیک بود، انتشار داد. اما، قسمت اصلی سخنان مدودف در رسانه‌های جمکران منتشر نشد. خصوصاً آنجا که رئیس جمهور روسیه نسبت به «تحریف تاریخ» از سوی برخی کشورها، صریحاً به دولتمردان آنان در مورد اعطای نقش آزادیبخش به نازیسم «هشدار» داده بود. به گزارش سایت نووستی، مورخ 15 ژوئیه 2008، امروز دیمیتری مدودف در جمع سفرای روسیه اظهار داشت:

«روسیه هرگز ستایش رسمی بعضی کشورها از مأموریت تمدن‌ساز و آزادی‌بخش نازی‌ها و پادوهای‌شان را نخواهد پذیرفت. این بازی کردن با آتش است [...] باید تاریخ را محترم شمرد. نباید آنرا با سوء‌نیت تعبیر و تفسیر کرد [...] اخیراً گرایش بسیار خطرناکی بروز کرده، سیاستمداران به جای پرداختن به وظائف آشکار خود، ایجاد هماهنگی در روابط بین‌المللی [...] ترجیح می‌دهند با منزوی کردن محققین، برای دستیابی به اهداف خودخواهانة خویش تاریخ را به دلخواه تحریف کنند. [...] ما باید پیوسته تاریخ را مد نظر داشته باشیم، و به جای بازنگری در آن برحسب شرایط سیاسی، از آن درس بگیریم، در غیر اینصورت شاهد بروز فجایع سهمگینی خواهیم بود.[...]»

به گزارش «نووستی»، دیمیتری مدودف به عنوان نمونه به حمایت بعضی کشورها از استقلال «کوسوو» اشاره کرده می‌گوید، ویژگی این کشورها گرایش ناسیونالیست، نقض حقوق اقلیت‌های قومی و اقلیت‌های غیربومی است.

بله این بخش از صحبت‌های رئیس جمهور فدراسیون روسیه به این دلیل در رسانه‌های حکومت اسلامی منتشر نشده که از نظر تاریخی، حکومت دست‌نشاندة استعمار در ایران همواره در همین مسیر حرکت کرده. صادق هدایت در رمان «حاجی آقا»، به طرفداری پرسوناژ حاجی‌آقا از «نظم نوین» هیتلر اشاراتی دارد:

«خوشبختانه امروز سرنوشت ملت به دست قائد عظیم‌الشانی [...] سپرده شده، اما حیف یک نفره! تمام اطرافیانش دزد و دغل و مغرض هستند. مثلاً همین قلع‌وقمع اشرار[...] لازمه. باید نسل همة ایلات و عشایر را از میان برداشت، تا بتوانیم نفس راحت بکشیم [...] امروز دو میلیون سرنیزه پشت سرمانه [...] می‌توانیم از یک طرف قفقاز و از طرف دیگر ترکستان روس را تسخیر بکنیم. باور کنید ما پشت دنیا را به لرزه درآورده‌ایم [...] چیزی که تاکنون مانع پیشرفت اقتصاد و تجارت دنیا شده همسایة شمالی ماست [...] دیشب توی رادیو برلن هیتلر نطق می‌کرد[...] آقا او هم نابغه‌ است می‌خواد دستگاه پوسیدة سیاست رو عوض بکنه و نظم جدید بیاره. تا یکی دو هفته دیگر کلک روسیه کنده است[...] می‌گند هیتلر مسلمان شده و روی بازوش لاالله الا‌الله نوشته[...]»

طبق یک «خبر محرمانه» و «دست اول»، از پایگاه اینترنتی نوول اوبسرواتور، می‌گویند از چهارم ژوئیه «توتال» مسلمان شده و روی بازوش لاالله الا‌الله نوشته!


نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...

دوشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۷



لوده و قانون!

...
مقامات جمکران و اربابان‌شان اشتباه می‌کنند اگر می‌پندارند با زندانی کردن اعضای تحکیم وحدت و دیگر شرکای خود می‌توانند روند قهرمان سازی را ادامه دهند. آنروزهای خوب دیگر گذشته! و البته مقامات جمکران و اربابان‌شان باز هم بیشتر اشتباه می‌کنند اگر می‌پندارند با اقدامات وحشیانه‌ای چون اعدام آنهم در میادین شهر می‌توانند مردم را بترسانند. امروز، حنازرچوبه در کمال حماقت اعلام داشته که «بهاره هدایت» و «هاشمی» به دلیل فعالیت غیرقانونی و «ارتباط با ضدانقلاب در خارج از کشور» دستگیر شده‌اند! البته هیچ اشاره‌ای به نوع فعالیت ایندو نشده، و نامی هم از «ضدانقلاب» کذا به میان نیامده! ولی از شیپورچی سازمان سیا باید پرسید، چطور است که نوکری «مقامات» برای سازمان سیا جرم نیست، ولی ارتباط دست پروردگان حکومت با «ضد انقلاب» جرم به شمار می‌رود؟ مگر سازمان سیا به گفتة شما با «انقلاب شکوهمند» ضدیت ندارد؟ پس چرا شاهرودی زبان نفهم مقامات را به جرم «ارتباط» با ضدانقلاب دستگیر نمی‌‌کند؟ نکند ارتباط بعضی‌ها با سازمان سیا در حکومت اسلامی قانونی به شمار می‌رود!

چند ماه پیش که اکبر بهرمانی در خطبه‌های علفزار عاجزانه تقاضای مذاکره با آمریکا می‌کرد، صدائی از روزی‌نامة «جمهوری اسلامی» بر نخواست، ولی همین روزی‌نامه در واکنش به مصاحبة مطبوعاتی احمدی نژاد پیرامون مذاکره با آمریکا و برقراری روابط بین دو کشور به یاد آورده که در این مورد فقط علی خامنه‌ای می‌تواند تصمیم بگیرد. بله، همانطورکه در وبلاگ «پروپاگاند سکوت» گفتیم به دلیل عقب‌نشینی آمریکا از خلیج فارس نوکران محافل استعماری در ایران مانند سگ‌هار به جان یکدیگر افتاده‌اند. و البته در این گیرودار ارعاب و سرکوب مردم فراموش نشده، چرا که در هر حال سیاست استعمار توحش را توصیه می‌کند. و در این «جبهة استعماری»، سردار رادان، به نمایندگی از سوی کارخانة رجاله پروری و ریزه خواران سنتی‌اش، که همان دستاربندان باشند حضور فعال دارد.

دستار و نعلین هنوز می‌پندارد از طریق ارعاب مردم می‌تواند حضور خود را در عرصة حاکمیت تداوم بخشد. به همین دلیل «وق‌وقیه‌های» جمعه بدون استثناء به «حجاب» و مبارزه با بدحجابی اختصاص یافته. چرا که گورکن‌ها هیچ «مشکلی» در مملکت مشاهده نمی‌کنند؛ معنویت همچنان پیشرفت می‌کند و مادیات حاصل از این «پیشرفت» به طور مستقیم و غیرمستقیم وارد چرخة اقتصادی آمریکا می‌شود. علاوه بر چپاول نفت و افزایش صادرات ایالات متحد به ایران، دولت مهرورزی چند هزار دانشجو و دانش‌آ‌موز را هم به صحرای عربستان می‌فرستد، تا حسابی گردش کنند و با پیشرفت و تمدن آشنا شوند. این «خبر» مهم در حنازرچوبه، مورخ 23 تیرماه انتشار یافته. ولی پرش‌های فرهنگی به این مختصر ختم نمی‌شود! ابداً، گورکن‌ها را دستکم نگیریم!

در چارچوب فعالیت‌های استحماری سازمان تبلیغات اسلامی، امسال بیش از یکصد هزار نفر در مراسم «اعتکاف» در استان فارس شرکت خواهند کرد. استان فارس همانجائی است که حائری شیرازی و سردار نجفی با خیال آسوده به جنایت و زمینخواری اشتغال دارند. و مسلم است که در چنین شرایطی جوانان و نوجوانان به «معنویت» خیلی علاقمند شوند، چرا که فقر و بیکاری راه دیگری برای‌شان باقی نخواهد گذاشت. به گزارش «مهرنیوز»، مورخ 24 تیرماه سالجاری، آخوند خوشنویس، مدیرکل تبلیغات اسلامی در استان فارس که در فعالیت‌های «اسلامی» حائری شیرازی فعالانه شرکت دارد، می‌گوید بیش از 75 درصد معتکفین را جوانان و نوجوانان تشکیل می‌دهند که 35 هزار نفرشان از شهر شیراز می‌آیند. «خوشنویس» به مهرنیوز اظهار داشته، امسال در 200 مسجد مراسم اعتکاف برگذار می‌شود. به گفتة مدیرکل سازمان تبلیغات اسلامی در فارس:

«آمار معتکفین از سال 1379 تا به امروز هرساله رو به افزایش بوده و این امر نشان دهندة افزایش فضای معنوی و مذهبی در بین آحاد مردم جامعه است.»

این خیمه شب بازی «معنوی» حدود دو روز به طول می‌انجامد، و مسلماً حائری شیرازی و قوم و قبیلة دستغیب و سرداران هم در این مراسم شرکت دارند، چون معنویت اینان از سال 1357، همزمان با اموال مادی‌شان شدیداً پیشرفت کرده. احتمالاً رهبرفرزانه و آخوند شاهرودی هم در مراسم اعتکاف شرکت خواهند داشت. به ویژه آخوند شاهرودی که همین دیروز برای سرگرمی چند نفر را در سبزوار به دار آویخت و دیگ معنویت‌شان واقع لبریز شده. اما فکر نکنید که در سایت «کانون زنان» کسی به این اعدام‌ها اعتراض خواهد کرد، به هیچ عنوان! چون کسانی که اعدام شدند نه زن بودند و نه یک دیپلم دکتری داشتند! تمام هم و غم کانون زنان سوگواری برای «دکتر زهرا» است. که اگر دکترای کذا را نداشت، مسلماً افتخار حضور در سایت زنان اندرونی حاج آقا نصیبش نمی‌شد. بله، «کانون زنان» برای هر زنی قلمفرسائی نمی‌کند!

همانطورکه قوة قضائیه حکومت اسلامی هم هر کسی را جهت ایجاد بحران دستگیر نخواهد کرد. اربابان شاهرودی می‌پندارند هر کس وارد زندان اوین شد، از طریق جنجال رسانه‌ای تبدیل به «قهرمان» و «پهلوان» خواهد شد، و بلافاصله هم مداحان حرفه‌ای چند غزل شیوا در وصف قد و بالای رعنا و مبارزات شجاعانه‌شان خواهند سرود، و «رهبر آینده» در بسته بندی شهید مظلوم آمادة تحویل به عموسام می‌شود! بعد هم نوبت به نخبگان برونمرزی می‌رسد که قلمفرسائی کرده، بر طبل «قهرمان‌پروری» و «رهبرستائی» تا آنجا که جان دارند بکوبند.

ولی در عرصة سیاست جمکران، از همه جالب‌تر علی لاریجانی است که خواستار «اجرای قانون» در مملکت شده! به گزارش «مهرنیوز» مورخ 24 تیرماه سالجاری، پاسدار لاریجانی که موجودیتشان مانند دیگر مقامات حکومت دست نشاندة «نه شرقی، نه غربی» مدیون قانون شکنی است، فرموده‌اند:

«اجرای قانون برای سلامت کشور و تحقق عدالت از همه چیز مهم‌تر است.»

ولی می‌دانیم که اگر «قانون» در ایران اجرا شود کل حکومت اسلامی «مجرم» شناخته خواهد شد، چرا که این حکومت حتی قوانینی که خود وضع کرده نیز رعایت نمی‌کند. اما چنین شرایطی مانع از شعار دادن پاسدار لاریجانی و دیگر «بزرگان» حکومت اسلامی، به ویژه مقام رهبری نخواهد شد.

حال این سئوال مطرح می‌شود که چرا سیاست پیشه‌گان، نخبگان، موافقان و مخالف‌نمایان حکومت اسلامی گاه منفور و گاه مضحک به نظر می‌رسند؟ و چرا اینان در هر حال از چارچوب شیادی و عوامفریبی خارج نمی‌شوند؟ چون بازیگران صحنة سیاست ایران در واقع موجودیت مستقل ندارند، وجود اینان، بازتاب موجودیت «دیگری» است. بازتابی است گاه مستقیم، و در بسیاری از موارد غیرمستقیم از موجودیت استعمار. به همین دلیل، گفتار و کردارشان به پرسوناژهای «شیاد»، «لوده» و «ابله» در ادبیات قرون وسطی شباهت فراوان دارد.

میکائیل باکتین در «عملکرد شیاد، لوده و ابله در رمان» می‌گوید، در قرون وسطی، همزمان با «ادبیات والا»، ادبیات فولکلوریک و نیمه فولکلوریک نیز با مضحکة حماسه‌ها شکل گرفت. در این ادبیات ویژة سطوح پائین اجتماعی، ظهور سه پرسوناژ را مشاهده می‌کنیم که نقش چشمگیری در رشد و تحول آتی رمان در اروپا دارند: «شیاد»، «لوده» و «ابله»! البته این پرسوناژها در ادبیات دوران باستان هم وجود داشتند، و از نظر تاریخی نمی‌توان آغازی بر تولد آن‌ها متصور شد. تولد اینان درگذشته‌های پیش‌تاریخی است[...]

باکتین می‌گوید، سه پرسوناژ «شیاد»، «لوده» و «ابله»، میان ادبیات، صحنة تئاتر و نمایشاتی که با استفاده از «صورتک» در میادین عمومی به اجراء در می‌آمد، پیوند مهمی ایجاد می‌کنند. این سه پرسوناژ در حریم خصوصی و فردی «وجود» ندارند، بلکه به جنبة ویژه، ولی اساسی زندگی در«مکان عمومی» وابسته‌اند، و از اینرو موجودیت‌شان مفهومی صرفاً «مجازی» دارد، نه «واقعی». ظاهر این سه پرسوناژ «بهنجار» نیست، گفتار و رفتارشان «غیرمستقیم»، «مجازی» و گاه واژگونه ‌است؛ هرگز راست نمی‌گویند، چرا که اینان آنچه می‌نمایند نیستند. موجودیت این سه پرسوناژ بازتابی است غیرمستقیم از موجودیت «دیگری»، و درنقش‌های‌‌شان خلاصه می‌شود و خارج از این نقش اصولاً وجود خارجی ندارند.

باکتین می‌افزاید، ویژگی این پرسوناژها «بیگانگی» است. اینان در چارچوب هیچ واقعیت زمینی قرار نمی‌گیرند، و به معنای واقعی کلمه با زندگی زمینی بیگانه‌اند. البته از این سه پرسوناژ، «شیاد»، پیوند لرزانی با واقعیت ایجاد می‌کند [چرا که باید از شرایط واقعی بهره‌برداری کند]. ولی «لوده» و «ابله» چنین اجباری ندارند. اینان فاقد هرگونه چارچوب و انسجام‌اند و از اینرو می‌توانند هر صورتکی را بر چهره داشته باشند، و هر نقشی را ایفا کنند. [...] این پرسوناژها، تجلی انسان در اماکن عمومی‌اند چرا که موجودیت‌شان تماماً «اجتماعی» است، ‌ البته نه موجودیت خودشان، چرا که موجودیتی از آن خود ندارند، بازتابی‌اند از موجودیت «دیگری» [...].

منبع: «زیبائی شناسی و تئوری رمان»، انتشارات گالیمار، 1975

...

یکشنبه، تیر ۲۳، ۱۳۸۷



پروپاگاند سکوت!

...
دیروز دولت آمریکا با حمایت مالی از یک بانک ورشکسته به «چپ‌الله» مفلوکی که در جمکران «اقتصاد آزاد» را در سرمایه‌سالاری ینگه دنیا رؤیت کرده، و به پیروی از دستار و نعلین از حقوق بشر و دمکراسی ایراد می‌گیرد، ثابت کرد که چپ‌نمائی آخوندی در ایران، فریب استعمار برای پشتیبانی از حکومت فاشیسم مذهبی است. در واقع برادران چپ‌نما و رفقای چپ‌نما بهتر است بساط‌شان را جمع کرده، کارگاه تولید انبوه «چه گوارا» در جمکران را هم تعطیل کنند. چون قرار است از این پس الگوی مردان هم همان فاطمة خودمان باشد!

چندی پیش عملة ساواک با دعوت از فرزندان چه‌گوارا تلاش کردند، چمران، یکی از سرداران رشید سازمان سیا را که در لبنان زیر نظر «تساهال» ـ ارتش اسرائیل ـ آموزش دیده بود، و پس از انقلاب شکوهمند سازمان ناتو در کشورمان، جهت کشتار و سرکوب در دولت مهدی بازرگان حضور یافت، به ارنستو چه‌گوارا «پیوند» بزنند. اخیراً هم گویا قرار شده «احمد باطبی»، با ایفای نقش چه‌گوارا، «رهبری انقلاب» بعدی را بر عهده گیرد. البته اینبار جنجال رسانه‌ای در کار نیست. بنگاه خبرپراکنی کلمبستان و رسانه‌های غرب سکوت کرده‌اند، و صحنه را به شاخک‌های ایرانی‌نمای خود واگذارده‌اند.

اما فراموش نکنیم که سکوت هم مانند سخن گفتن نوعی شیوة بیان است. و پروپاگاند استعماری اینبار برای پیشبرد اهداف خود «سکوت» ظاهری را بجای جنجال علنی برگزیده. اگر سی‌سال پیش سیاست استعمار از طریق جنجال رسانه‌ای، در سایة آشوب‌های خیابانی کودتای 22 بهمن را در کشورمان سازمان داد، اینبار استعمار سیاست خود را بر «پروپاگاند سکوت» استوار کرده. در این راستا، رادیوهای بیگانه و «رهبر داخلی» و «رهبر نوین» زبان در کام کشیده، همگی به کنجی خزیده‌اند. و دیگران بجای‌شان بازارگرمی می‌کنند. می‌بینیم که متخصصین هدایت افکار عمومی برخلاف ادعای نوکران استعمار غرب حواس‌شان خیلی جمع است و هنگامی جنجال و هیاهو به راه می‌اندازند که منافع‌ استعمار ایجاب کند. اما پیش از ادامة مطلب لازم است در مورد عبارت «حقیقت شادمان» توضیح مختصری بدهیم.

در مورد وبلاگ دیروز یادآور شویم که در عبارت «حقیقت شادمان»، میکائیل باکتین واژة «حقیقت» را به معنای «راستی» و در تقابل با «دروغ» به کار برده، چون «حقیقت» مورد نظر اصحاب دین در واقع یک «دروغ» است، چرا که «مطلق»، «جاودان» و «یگانه» معنا می‌دهد، و در واقعیت نمی‌تواند «وجود» داشته باشد. در چارچوب فلسفة نیچه، «حقیقت شادمان» همان «زبان دیونیزوس» است که با نفوذ در زبان خشک و بیروح «آپولون» به آن شادی و زندگی می‌بخشد.

و پس از این توضیح کوتاه بازگردیم به خروج ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن از خلیج فارس که حکومت اسلامی و اوپوزیسیون‌اش را اینچنین به افلاس انداخت. نخستین پیامد «هجرت» آبراهام لینکلن، شهادت آیت‌الله اشتهاردی در داخل، و شهادت نابهنگام سخنگوی پیشین کاخ سفید، «تونی اسنو» در ینگه دنیا بود! هر چند که برادران در «سپاه» با پرتاب موشک‌های فرضی، عاجزانه بازگشت آبراهام لینکلن را از درگاه عموسام خواستار شدند، ولی همانطور که پیشتر هم گفتیم عقب‌نشینی استراتژیک یا تهاجم نظامی یک ابر قدرت به دلخواه نوکرانش نیست، بلکه به امکانات و شرایط واقعی بستگی دارد. شرایط واقعی نیز به معنای امکان حضور نظامی و چپاول ثروت‌های منطقه است!

و چون شرایط از این نظر برای آمریکا و متحدانش مناسب نیست، طبیعی است که پادوهای آمریکا در کشورمان نیز در شرایط نامناسبی قرار گیرند. حکومت اسلامی عملاً به چند شاخة‌ مختلف ولی درهم پیچیده تقسیم شده. سپاه پاسداران، رکن اساسی سرکوب حکومت اسلامی، به 31 بخش تقسیم شده و هر «بخش» یک فرمانده دارد. به عبارت دیگر دوران تمرکز این مجموعة استعماری به سر آمده و از این پس می‌باید به عنوان بازوی تقویت سرکوب شهربانی و نیروهای انتظامی ایفای نقش کند!

از سوی دیگر برخلاف آنچه رسانه‌های فارسی زبان سعی در القاء آن دارند، دعوای داخلی، دعوا بین دولت احمدی نژاد و دیگران نیست. به هیچ عنوان! این دعوا بین فعلة محافل مختلف استعماری است که از دیرباز در حکومت اسلامی حضور داشته‌اند. به عنوان نمونه شاهدیم که در استان فارس،‌ قوة قضائیه هیچ مزاحمتی برای حائری شیرازی، نمایندة ولی فقیه و دیگر عوامل سرکوب، فسادمالی و زمین‌خواری ایجاد نکرده. و حائری شیرازی علیرغم اتهامات سنگین، همچنان از افتخار نمایندگی علی خامنه‌ای نیز برخوردار است! و رهبر فرزانه پس از افشاگری‌های عبدالله شهبازی در مورد جنایات حائری همچنان در «سنگر بیطرفی» به مبارزه مشغول‌اند. ایشان پس از انتشار مقالة ولایتی پیرامون مسائل کشور نیز مهر سکوت از لب برنداشته‌اند. به عبارت دیگر سخن گفتن فعلاً «مصلحت» نیست.

ولی بر خلاف «رهبری»، حائری شیرازی، نمایندة ایشان در فارس، یک لحظه زبان به دهان نمی‌گیرند! از این همایش به آن همایش رفته، به مهمل‌گوئی و تحریک افکار عمومی مشغول‌اند. از چادر به عنوان لباس ملی زن ایرانی گرفته، تا چرند گفتن در مورد پیشرفت علمی در غرب بر عهدة حائری است. به عنوان نمونه، حائری که مانند همة نوکران استعمار از نظر حماقت و سفلگی رتبة بالائی دارد، به حق و حقوق ادیان دیگر پرداخته و می‌گوید، این‌ها «نانی را می‌خورند که حق‌شان نیست»! البته حائری هر چه می‌خورد، به ویژه زمین مردم، حتماً حق مسلم‌اش است. به گفتة این متخصص «حقوق اسلامی» که «حق» را هم شکمی و در ترادف با «خوردن» می‌داند، مشکلات اسلام هم به صورت شکمی و از طریق «تغذیة دیگران» حل خواهد شد، آنهم با «اگر»! حائری شیرازی می‌گوید، اگر ما «اختراعات جدیدی» ارائه کنیم اوضاع اسلام روبراه خواهد شد! می‌بینیم که نمایندة ولی فقیه در فارس در حد یک دانش‌آموز دبستانی سواد و شناخت ندارد، این مرجع والای دینی، نمی‌داند که «اختراع» در هر حال «جدید» است، در غیر اینصورت آنرا «اختراع» نمی‌نامیدند:

«اگر ما [...] اهل عالم را به اختراعات جدیدی تغذیه کنیم [...]»

این سخنان ابلهانه را حائری شیرازی گفته، و در «پیک ایران»، مورخ 22 تیرماه سالجاری هم منتشر شده. البته آخوند حائری نگفته که «ما» از چه طریق می‌باید اهل عالم را با اختراعات جدید تغذیه کنیم؟ حتماً از طریق زمین‌خواری و سرکوب مردم، یا از طریق ورد خواندن این عمل «خیر» صورت می‌گیرد. ولی بهترین «اختراع جدید ما»، تولید امثال «حائری»‌ است که با توسل به «معنویات» به چپاول مادیات پرداخته، خواهان رعایت حجاب هم می‌شوند. این سردار لشکر حماقت و فرماندة سپاه بلاهت و حاکم عرصة جهالت، ادعا کرده مسیحیت به دلیل پیشرفت‌های غرب «دین موفقی» است! و اگر ما هم پیشرفت کنیم اسلام «دین موفقی» خواهد بود! شیخ پشم‌الدین ابن‌جهالت، نمی‌داندکه پیشرفت در غرب، کلیسا را به حاشیه راند، چرا که در غیراینصورت هنوز هم کشیشان فریبکار به تفتیش عقاید مشغول بودند و ادعا می‌کردند خرگوش نشخوار می‌کند، و زمین به دور خورشید نمی‌گردد!

خارج از وراجی‌های سردار عرصة جهالت، و سکوت «معنادار» مقام معظم رهبری، جنگ میان نانخورهای شرکت «توتال» در دولت احمدی‌نژاد نیز حائز اهمیت است. در حالیکه وزیر نفت بر خروج «توتال» از پروژة پارس جنوبی تأکید دارد، الهام، سخنگوی دولت و عضو حقوقدان شورای نگهبان این امر را تکذیب می‌کند! مسلماً الهام، از غیب الهاماتی دریافت کرده که چنین ادعائی دارد! در غیر اینصورت می‌باید بگوئیم که وزیر نفت و سخنگوی دولت احمدی نژاد، سر در آخور استعماری واحدی ندارند. در مورد الهام، که سنگ شرکت توتال را به سینه می‌زند، به صراحت می‌توان گفت که از دارودستة اکبر بهرمانی است، چرا که رشوه‌های شرکت «توتال» را ایشان دریافت می‌کنند. و دلیل جنگ زرگری همسر الهام با حاج اکبر نیز، در عمل برای «رد گم کردن» و پنهان نگاهداشتن آخور مشترک بوده. و اکنون که آبراهام لینکلن «ذلیل‌مرده»، از خلیج فارس خارج شده، پردة «ابهام» از ارتباط «الهام» با حاج اکبر فرو افتاده. و قوة قضائیه هم دوباره به سراغ «تحکیم وحدت» رفته تا شاید باز هم تئاتر جدیدی را با شرکت «بهارة هدایت»، شیرین عبادی و شرکاء به روی صحنه آورد.

ولی در پی تحرکات آخوند شاهرودی، مهرورزی هم بیکار ننشسته. مصاحبة مطبوعاتی مهرورزی که امروز در سایت ناخداکلمب نیز انتشار یافت، حاکی از آن است که پرزیدنت مهرورزی با پیشنهادات اخیر ولایتی، مشاور مقام معظم مخالف‌اند! و این مخالفت را نیز صریحاً اعلام فرموده‌اند! و البته رهبری همچنان مهر سکوت بر لب دارند. ولی اگر چه در داخل هرج و مرج سیاسی حاکم شده، فعلة فاشیسم در خارج به نوعی «وحدت کلمه» پیرامون شخص «احمد باطبی» رسیده‌اند، آنهم در«گویانیوز»، شاخک حاج اکبر رفسنجانی!

همانطور که می‌بینیم «بی‌بی‌سی» و دیگر رسانه‌های غرب در مورد احمد باطبی سکوت کرده‌اند و جنجال رسانه‌ای را به عهدة‌ نانخورهای سرداراکبر گذاشته‌اند. البته در داخل، پاسدار شریعتمداری همچنان از استراتژی «نعل وارونه» پیروی می‌کند و به انتقاد از فردی به نام احمد باطبی پرداخته! ولی در خارج از جمکران، اوضاع کمی متفاوت است. در واقع فعلة فاشیسم که در به در به دنبال «قهرمان» و «پهلوان» می‌گردند، به چند دسته تقسیم شده‌اند و به نعل و به میخ می‌زنند.

گروهی با بیشرمی تمام، آشوب‌های 18 تیر را «قیام آزادیبخش» می‌خوانند و روشنفکرشان شریعتی و رهبرشان هم مصدق است. این گروه به احمد باطبی توصیه می‌کند از سلطنت‌طلبان بپرهیزد! گروه دیگر باطبی را نصیحت می‌کند که وارد سیاست نشود، و به تفریح مشغول باشد، و ... و بالاخره می‌رسیم به طرفداران شیوة غیرمستقیم که پیشتر هم کمی تا قسمتی از سیرک پاسدار اکبر حمایت می‌کردند. «رهبر» ظاهری این گروه، که برای استقبال از امام سیزدهم به فرودگاه مهرآباد مشرف شده بودند، و پس از چند روز شست‌شان خبردار شد که خیلی اشتباه کرده‌اند، برای جبران اشتباه خود شعری سروده و فرمودند، «بس ‌که این ملت خر است!» بله، ما «خر» بودیم که امثال شما نور «آزادی» در نعلین و دستار یک آخوند مفلوک رؤیت کرده بودید! امروز، فرزند همین شاعر دلسوخته از «اکونومیست» درخواست می‌کند برای احمد باطبی «هیاهو» به راه بیندازد، خبرنگار اکونومیست ابتدا به ایشان پاسخ منفی داده، سپس خود را به خریت زده، و می‌گوید، ترجیح می‌دهیم خودمان با وی تماس بگیریم، کجا می‌شود با او تماس گرفت؟! و مسلماً باز هم خریت از ماست که متوجه نشده‌ایم به دلیل شکست سیرک پاسدار اکبر، اکونومیست و شرکاء، هیاهو برای احمد باطبی را در دستورکار ندارند!

ولی متأسفانه ما خر نیستیم! احمد باطبی هر که هست، و هر گرایشی دارد، و جزو هر دسته و گروهی که هست، دانشجو بوده و در آشوب‌های دانشگاه تهران شرکت داشته. باید روزی از این تلخ و شیرین روزها، دانشجویان این مرزپرگهر درک کنند که برای چه پای به دانشگاه می‌گذارند؟ به دانشگاه می‌روند که درس بخوانند، یا به دانشگاه می‌روند که بر ضد یک حاکمیت استعماری شورش کنند و زمینه ساز سرکوب ملت و شکل‌گیری کودتا شوند؟ باطبی‌ها، با تغییر حکومت ایران شرایط استعماری حاکم بر ایران را تغییر نمی‌دهند، ولی با شورش و قانون شکنی، دقیقاً در مسیر دلخواه حکومت و استعمار گام برمی‌دارند. نتیجة 18 تیر گسترش سرکوب در دانشگاه‌ها بود؛ نتیجة 18 تیر، زندان رفتن احمد باطبی بود، و دمخورشدن وی با امثال فخرآور. و مهم‌ترین نتیجة 18تیر برای حکومت اسلامی، حذف احمد باطبی از جامعة ایران بود. نابودی جوانان ایران هدفی است که حکومت اسلامی از طرق مختلف برای تحقق آن می‌کوشد: اعتیاد، زندان، ترویج ابتذال، اعزام دانشجو، و آخرین طرحی که برای حفظ منافع استعمار پیشنهاد شده، ابتر کردن نسل جوان است. در این چارچوب مرد و زن باید جنسیت خود را فراموش کرده، «فاطمه» را الگوی خود قرار دهند. بله، پیشتر اگر یادمان نرفته باشد، فاطمه الگوی زنان بود! از این پس مردان هم می‌باید به فاطمه اقتداء کنند!

حنازرچوبه، مورخ 22 تیرماه سالجاری، به نقل از فرشته ساسانی، مشاور وزیر و مدیرکل امور بانوان می‌نویسد، زنان غربی حق و حقوقی ندارند، ما حقوق داریم! البته مسلماً ایشان در مقام مشاور وزیر و مدیرکل امور بانوان کشور، به اندازة همة بانوان حقوق می‌گیرند تا اینچنین و با وقاحت کامل بگویند، «تفکر امام در جامعه هنوز رسوخ نکرده، اگر نه بسیاری از مشکلات بانوان مرتفع شده بود!» مشکلات بانوان در ذهن علیل مشاور وزیر واقعیتی است به نام «جنسیت» که می‌باید «رفع» شود! راه حل مشکلات «بانوان» این است که تفکر امام در مردم «رسوخ» کند و به احتمال زیاد مردان ایرانی هم تغییر جنسیت بدهند. نه اینکه تبدیل شوند به زن، ابداً! مردان ایرانی هم می‌باید مانند زنان تبدیل شوند به همان توهمی که فاطمه نام دارد.

بله، امروز دیگر «حسین» و «علی» مدروز نیست، مد یکنواخت برای همه فاطمه است. و برای تحقق این مهم لازم است همه در «مدار امام» خیمه بزنند! چون اخیراً دربان سفارت کلمبستان کشف کرده که امام سیزدهم «مدار» داشته و «جامعه شناس» هم بوده! و بالاتر از همه تفکرشان، هم «نو» بوده و هم «ناب»! چرا که کشف فرموده بود‌ند، جامعه را زنان «تربیت» می‌کنند! البته در اینکه تفکر امام «ناب» بود شکی نیست، چون ایشان فاقد هرگونه تفکری بودند، درست مانند مدیرکل امور بانوان کشور، و یا «حنازرچوبه» که دستورالعمل را از آبدارخانة ساواک دریافت می‌کند. و در این راستا لازم آمده که «جنسیت» از صحنة جامعة ایران حذف شود:

«اگر تفکر امام [...] در مدیران و افراد جامعه رسوخ می‌کرد موانع سر راه بانوان رفع می‌شد[...] امام از دید جامعه شناسانه نگاه کلانی به بحث زنان دارند [...] امام [...] گفتند زنان جامعه را تربیت می‌کنند [...] وی افزود: الگو دانستن حضرت زهرا تنها برای زنان، جفائی است که در حق ایشان شده زیر ایشان الگوی همة انسان‌ها هستند. این حضرت می‌تواند انسان را تا ورود به کوثر هدایت کند [...]»

بله، می‌بینیم که به چه دلیل خبرنگار اکونومیست به شرح حال احمد باطبی هیچ علاقه‌ای نداشته. باید بر دیوارهای پایتخت نوشت: جوانان ایران زمین! «چه گوارا» را فراموش کنید! استعمار دیگر حتی نیازی به مبارزات ابلهانة «حسینی» هم ندارد، و اصلاً به همین دلیل منوچهر متکی «حسینی» را از سخنگوئی دولت برکنار کرد تا کسی به هوس راه «آن‌حضرت» نیفتد. چون «این حضرت»، شما را تا «ورود به کوثر» هدایت خواهند فرمود، تا جاودان در استخر الهی شناور بمانید. و از آنجا که استخر الهی «زنانه ـ مردانه» ندارد، همه «فاطمه» می‌شویم! شاید آبراهام لینکلن هم با دیدن «اینهمه» فاطمه، سر لطف آمده به خلیج فارس بازگردد، و سر راه «توتال» را هم با خود به پارس جنوبی بیاورد.


نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...