جروریستها!
آنچه شیپورهای آتلانتیست به عنوان
«مذاکرات ایران با گروه 1+ 5 » مطرح میکنند،
در واقع مذاکرة اجباری توطئهگران
گوادالوپ ـ آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان ـ با روسیه است! این مذاکرات که در سیاستهای دوران جنگ سرد پکن
ـ تقابل با مسکو ـ بازنگری چین را الزامی کرده، برای
توطئهگران گوادالوپ ـ حامیان تروریسم
اسلام سیاسی ـ دردسر ساز شده. از
اینرو، پس از صدور بیانیة لوزان، اینان بلافاصله جبهة «جروریستها» را تشکیل دادند.
وظیفة اصلی این جبهه، پنهان داشتن مخالفت آتلانتیسم با «توافق هستهای»
است! و بریتانیا به عنوان حامی اصلی تروریسم
جهانی ـ دین سیاسی ـ قلادة مباشران و پیشکاران و پامنبریها و
پادوهایاش را گشوده تا از طریق ارائة تفسیرهای شکمی، تحریف، تهدید، تکریم همراه با اگر و مگر، و خصوصاً از طریق غیبگوئی و اعلام عزای عمومی، بیانیة
لوزان را به هر ترتیب ممکن به زیر سئوال برند.
وظیفة «غیبگوئی» بر عهدة بنیامین
نتانیاهو و اوباش جمکران ـ «مچلیس» و
روزنامة کیهان و ... ـ قرار گرفته. دکان «تکریم و اگر و مگر» را حسن روحانی و
وقوقیهسرایان جمعه مدیریت میکنند! و در
سنگر «تفسیرهای شکمی و تحریف و تهدیدات»، لوران فابیوس و شتاینمایر و جان کری حضور به هم
رساندهاند! بله، اشتباهی درکار نیست؛ وزیر امورخارجة ایالات متحد، از این «بیانیه» و به ویژه از تاریخ صدور آن به
هیچ عنوان رضایت ندارد!
یانکیها با تعیین ضربالاجل 31 مارس ـ
11 فروردینماه ـ خیز برداشته بودند تا بیانیة مذکور را با میعاد
مطلوب پادوهای تروریستشان در جمکران از نظر زمانی هماهنگ کنند. هدفشان این بود
که شادی قابل پیشبینی ایرانیان از پایان یافتن شرایط جنگسازی در کشور را با
برگزاری شبهرفراندومی همزمان کنند که پس از کودتای 22 بهمن 57، دولت خیابانی بازرگان جهت رسمیت بخشیدن به جنایت
و ایرانستیزی به راه انداخته بود! به
همین دلیل نیز در تاریخ 20 مارس 2015، مذاکرات را به بهانة واهی مرگ مادر حسن روحانی، و در واقع «به احترام» مراسم روضه و زوزة ملایان
برای فاطمه «سین» قطع کردند! یادآور شویم در آستانة مذاکرات لوزان، بوقهای
جمکران پیرامون مرگ یک «فاطمه» دیگر جنجال به راه انداختند، و این فاطمه کسی نبود جز خواهر ملاممد گوبلز
اردکانی! مرگ این شخصیت «جهانی» فرصتی فراهم آورد، تا
اوباش جمکران دو جبهة کاذب و نوین افتتاح کنند. جبهة اوباشی که درگذشت خواهر شیاد اردکان را به
خود وی تسلیت گفتند، و جبهة مقام معظم که
به «مادر» فاطمة مذکور تسلیت عرض کردند.
البته این جبهه در میعاد «سیزده بدر» متلاشی شد. از
اینرو پس از انتشار بیانیة لوزان، بوقهای
جمکران «خبر» مرگ مادر محمد خاتمی را منتشر کردند، و به دنبال آن در اردکان «عزای عمومی» اعلام شد:
«[...] فرماندار اردکان گفت: به مناسبت درگذشت [سکینه ضیائی، مادر محمد خاتمی] امروز در شهر اردکان عزای
عمومی اعلام شد[...]»
منبع: ایریب،
مورخ 14 فروردینماه سالجاری
اینکه مادر رئیسجمهور سابق که به
ادعای بوقهای جمکران، ممنوعالتصویر و ممنوعالکلام شده،
به مرگ طبیعی و به دلیل کهولت از دنیا میرود، و نمایندة وزیر کشوری که از «مچلیس» گویا رأی
اعتماد هم گرفته به احترام وی یک شهر را به تعطیل میکشاند، فقط در قراء تابعة چاه جمکران میتواند به وقوع
پیوندد. خلاصه آقای فرماندار کاری کردهاند که در زادگاه
ملاممد گوبلز، هیچکس حق نداشته باشد برای بیانیة لوزان ابراز شادی و خوشحالی کند. چرا؟
چون ننة ملاممد مرده! به این ترتیب
مواضع دارودستة محمد خاتمی در برابر بیانیة لوزان نیز مشخص شد! و جالب
اینجاست که این مواضع، با جبهة «تفسیرهای شکمی و تحریف و تهدید» آتلانتیسم
ـ آمریکا، فرانسه و آلمان ـ همسوئی نشان میدهد!
یکروز پس از انتشار بیانیة لوزان، فابیوس
و شتاینمایر، وزرای امور خارجه فرانسه و آلمان، به «تفسیر شکمی» این بیانیه پرداختند. اولی رفع تحریمها را مورد تردید قرار داد ـ
ایریب، مورخ 14 فروردینماه سالجاری ـ
و دومی نیز فتوی صدورید که هنوز برای جشن گرفتن زود است:
«[...] وزیر خارجه آلمان[...]
گفته "هنوز زود است که توافق هستهای با ایران جشن گرفته شود[وی] ابراز امیدواری
کرده که ایران به چارچوب توافقها که روز پنجشنبه در سوئیس به دست آمد، متعهد بماند[...]»
منبع: بیبیسی،
مورخ 14 فروردینماه سالجاری
نیازی نیست که بگوئیم فابیوس و شتاینمایر، در
راستای الزامات و منافع محفل احترام به ادیان شیرینزبانی کردهاند، نه در
چارچوب بیانیة لوزان! بیانیه لوزان در
چارچوب روابط حقوقی و دوسویه تنظیم شده، و
عدم رعایت مفاد آن از سوی ایران نمیتواند موضوعیت داشته باشد. دولت ایران، دست نشانده است و بدون حمایت لندن و واشنگتن نمیتواند، بیانیة مذکور را
نادیده بگیرد! خلاصه تفسیرهای شکمی وزرای
امور خارجه آلمان و فرانسه، ناشی از یکجانبهگرائی اینان است! به یاد
داشته باشیم که آلمان و فرانسه، به عنوان
اعضای ناتو، تحت فرمان آمریکا قرار دارند،
و در عمل فاقد سیاست استراتژیک
مستقلاند! در نتیجه، «بیانات» شکمی وزرای امور خارجه اینکشورها در
واقع مواضع واقعی هیئت حاکمة ایالاتمتحد را بازتاب میدهد، و نشاندهندة یکجانبهگرائی آمریکا در مورد
مسائل استراتژیک ایران است. بهترین نشانة این یکجانبهگرائی را در اظهارات اخیر
جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا مشاهده
میکنیم.
یکروز پس از صدور بیانیه لوزان، جان
کری ابراز امیدواری کرد که «کنگرة آمریکا» مانع ادامة این راه نشود:
«کری: امیدوارم کنگره به ما فرصت بدهد
راه را ادامه بدهیم»
منبع: صدای آمریکا، مورخ 14 فروردینماه سالجاری
به این ترتیب وزیر امور خارجه ایالات متحد،
تلویحاً به طرفهای مذاکره «پیام» میفرستد
که کنگرة آمریکا «خواهد توانست» ورای وظائف واقعیاش ـ بررسی و تنظیم قوانین داخلی و آندسته از قوانین
خارجی که جنبة استراتژیک و جهانی ندارد ـ دست به کارشده، و همچون «مچلیس» جمکران، برای جهانیان تعیینتکلیف نماید! ولی جان کری بخوبی میداند که بیانیة مشترک
لوزان از حدود و وظایف قوة مقننة آمریکا فراتر میرود، و کنگرة ایالاتمتحد اگر خیلی از ایران متنفر
است، میتواند تجارت شرکتهای آمریکائی را
با ایران «ممنوع» اعلام کند؛ حق تعیینتکلیف
برای دیگر کشورها را نخواهد داشت.
بله، تا آنجا که ما میدانیم، در یک
نظام دمکراتیک، قوة مقننه،
به هیچ عنوان حق تعیینتکلیف برای دیگر کشورها را ندارد! این فقط
وظیفة شورای امنیت سازمان ملل متحد است که آنهم در چارچوب حقوقی حفظ صلح میتواند
«قانوناً» در روند مسائل جهانی «دخالت» داشته باشد. حال
باید ببینیم چه پیش آمده که پس از صدور بیانیة لوزان، وزیر امور خارجه ایالات متحد، بر خلاف تمامی مقررات و قوانین جهانی، ناگهان عقبگرد کرده و میخواهد به دورانی
بازگردد که نه سازمان ملل وجود داشته، و نه
«شورای امنیت؟!»
شاید اقامت طولانی در هتل«بو ریواژ»
لوزان، جان کری را به یاد دوران نورانی امضاء
«پیمان لوزان» انداخته باشد! یادآور
شویم، «پیمان لوزان»،
در همین هتل ـ سال 1923
ـ به امضاء رسید. این
پیمان، هم تکلیف امپراتوری عثمانی را مشخص
کرد، هم زمینة تاجگزاری پهلوی اول و
حمایت از فاشیسم در اروپا را فراهم آورد، و هم از آتاترکیستهای ضدلائیسیته، تصویر «لائیک» ارائه داد! و
نتیجة «درخشان» این شبیهسازی هم در برابرمان قرار گرفته! قتل دادستان استانبول که مسئول رسیدگی به پروندة
وحشیگری پلیس ترکیه بود، فقط یک نمونه از خیمهشببازیهائی است که
آتلانتیسم در گرماگرم مذاکرات لوزان در ترکیه به راه انداخته!
این ترور سیاسی که با تهاجم «چپنمایان»
مسلح به دادگاه سازمان یافته بود، به
حاکمیت «نظامی ـ اسلامی» ترکیه این امکان
را داد تا بلافاصله ترور دادستان را به حساب گروگانگیری گروههای چپ بنویسد! به این ترتیب،
پلیس ترکیه خواهد توانست به حساب خود یکبار دیگر به قلع و قمع مخالفان و
به ویژه چپگرایان مشغول شود، و ضمن
سازمان دادن به عملیات تروریستی، زمینه را برای یک کودتای دیگر فراهم آورد! شاید
به همین دلیل باشد که در فردای صدور بیانیه لوزان، نخستوزیر
پاکستان هولهولکی راهی ترکیه شده، تا در
کنار برادران کودتاچی و سنیمذهباش بنشیند!
البته شرایط ترکیه و به ویژه مزدوری دولت پاکستان موضوع وبلاگ ما نیست! موضوع
این وبلاگ همانطور که در ابتدا نیز گفتیم واکنش مضحک محفل صدسالة «شیخوشاه» به
بیانیة لوزان است! عزای عمومی در اردکان؛ خفقان
مقام معظم؛ سکوت شگفتانگیز رضا پهلوی؛ و ... و خصوصاً نفسکشطلبی نتانیاهو، که در ظاهر از تصمیمات گروه 1+5 اظهار نارضایتی
میکند، و در واقع با دمجنباندن برای
آتلانتیسم، زبان به تهدید روسیه گشوده:
«[...] 'تفاهم تاریخی' ایران و غرب؛ نتانیاهو
گفت آن را نمیپذیرد»
منبع: بیبیسی، مورخ 14 فروردینماه سالجاری
معلوم نیست دولت اسرائیل که اصولاً به
این مذاکرات دعوت نشده بود، چگونه برای
خود حق «وتو» قائل میشود! خندهدار است
که نخستوزیر اسرائیل، یک تنه در برابر
آمریکا و اروپا و چین و روسیه بایستد و با «تفاهم تاریخی» لوزان مخالفت کند! اینهم حکایت نبرد آخوندکهای زپرتی با
امپریالیسم غرب شده. معلوم نیست اینهمه «قدرت و صلابت » الهی را از
کجا در آستین نتانیاهو دمیدهاند و پینوکیوی پیزی افندی را به رستم صولت تبدیل
کردهاند؟! البته دلیل عربدهجوئی نتانیاهو روشن است، این
تفاهم که هنوز حتی جزئیاتاش هم افشاء نشده، به یکصدسال یوتوپیاسازی و یکجانبهگرائی
آتلانتیستها در منطقة آسیای جنوبی و خاورمیانه پایان خواهد داد! و به این ترتیب بساط بنیامین نتانیاهو برای تأسیس
«دولت یهود» کساد میشود! این کسادی در درجة نخست تهدیدی خواهد بود برای
دکان یکصدسالة تروریسم اسلامی، به ویژه خطری
است در راه گسترش و «اوجگیری» محافل تررویستپرور غرب.
شمهای از عملیات «مشعشعانة» این محافل
را، که در نخستین روزهای ژانویه 2015 فعالیت دینیشان را در پاریس با «ترور شارلی»
از سر گرفته بودند، شاهد بودیم! هر چند
در فرانسه، به دلیل فراخوان گروهای چپ
برای تظاهرات، این جریان نتوانست به اهداف
الهیاش، یعنی تحمیل شرایط ویژه دست یابد. همین
محفل پس از سازمان دادن به گروگانگیری در تونس، باز هم در کشور فرانسه شرایط ویژه
اعلام کرد ولی، باز هم با واکنش منفی گروههای
چپ روبرو شد. این گروهها در تاریخ 21 مارس ـ اول نوروز ـ در پاریس تظاهرات کردند و خواهان اخراج فاشیستها
شدند. سپس انتخابات شهرستانها برگزار شد و ... و
برخلاف ادعای رسانهها، بازندة این انتخابات حزب سوسیالیست نبود؛ بخشی از حاکمیت فرانسه بود که به شیوة معهود
خود را برای جاخالی دادن در برابر فاشیستهای «جبهه ملی» آماده کرده بود!
در این راستا، پیش از برگزاری انتخابات شهرستانها، هر روز میزان محبوبیت «جبهة» مذکور در رسانهها
بالا و بالاتر میرفت، و به حدود 40 درصد رسیده بود که ناگهان، به دلایل نه چندان پنهان، صحنه
بکلی عوض شد! پس از برگزاری انتخابات
شهرستانها، فاشیستها از صحنه حذف شدند، و حزب
نیکولاسرکوزی، بر خلاف انتظارش در جایگاه
«برنده» نشست! خلاصه علیرغم هوای نامساعد، نوروز دلچسبی
در فرانسه گذراندیم!
جمله جادوئی «نوروز را چه گونه گذراندید؟»، موضوع
انشاء دبستانها، و شاید دبیرستانهای
ایران هم بود. و به زبان بیزبانی به دانشآموزان
مرز پرگهر «پیام» میداد، «به پشت سر
بنگرند و زمان حال را با خاطرات، و
آرزوهای برباد رفتة گذشته اشباع کنند!» به این ترتیب «گلهای خندان»، که «فرزندان
ایران» هم بودند، هرگز از خود نمیپرسیدند
که نوروز آینده را چگونه میتوانند، یا میخواهند
بگذرانند!
خلاصه بگوئیم، دست و پا زدن در دوران گذشته، به دکان «شیخ» محدود نمیشد، دکان
«شاه» نیز در این زمینة پرسود فعال بود!
در واقع طی سدة اخیر، محفل نفرتفروش
«شیخوشاه»، برای تحکیم «مرداب سکون» از هیچ
کوششی در ایران فروگزار نکرده و نمیکند.
و بیانیة لوزان در واقع تهدیدی است برای همین لجنزار یکصدساله. لجنزاری که در سال 1923 با «پیمان لوزان» رسمیات
یافته بود.