شنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۹۶

پاپ و پوپولیسم!





همزمان با حضور سران اروپا در واتیکان،   در تاریخ 24 مارس سالجاری،   ولادیمیر پوتین مارین لوپن،  ‌رهبر پوپولیست‌های فرانسه و نامزد انتخابات ریاست جمهوری اینکشور را در کاخ کرملین به حضور پذیرفت!   در ابتدای این دیدار ولادیمیر پوتین به مارین لوپن خوشامد گفت و تأکید کرد،   «روسیه در انتخابات فرانسه دخالت نخواهد کرد ولی این حق را برای خود محفوظ می‌دارد که با نمایندگان همة‌ جناح‌های سیاسی فرانسه دیدار کند.»   ملاقات مارین لوپن و رئیس فدراسیون روسیه یک ساعت و نیم به طول انجامید و مسائلی که طی این مدت مطرح شد،  در رسانه‌ها انعکاس نیافت.   ولی شیپورهای آتلانتیسم از این ملاقات تفسیرهای شکمی و صدمن‌یک قاز فراوان ارائه دادند،  که بهترین‌شان را در سرمقالة «لوموند» یافتیم!   در این مقالة وزین و نغز و پرمغز چنین آمده: 

«[...] ‌ولادیمیر پوتین با استقبال از مارین لوپن،   در پی ایجاد بی‌ثباتی در نظمی است که از سال 1945،‌  صلح اروپای غربی را تضمین کرده [...]‌»
منبع:  لوموند،   مورخ 25 مارس 2017

به عبارت دیگر،   ولادیمیر پوتین می‌خواهد در اروپای غربی جنگ افروزی کند!   «استدلال» سرمقاله نویس لوموند بر این ادعا استوار شده که ولادیمیر پوتین الگوی «مارین لوپن» به شمار می‌رود!  و این ادعا به این معناست که در روسیه «پوپولیسم» حاکم است.   نیازی نیست که بگوئیم ادعای سردبیر روزنامة لوموند به دلیل مخالفت دولت روسیه با کودتای فاشیست‌های اوکراین،  و استقرار تروریسم اسلامی در سوریه است.  مسکو حاضر نشده خود را در مسیر پوپولیسم دونالد ترامپ قرار دهد.   همانطور که می‌دانیم در قاموس آتلانتیسم،   ایستادگی در برابر فاشیسم «جرم» به شمار می‌رود!   از اینرو قلمزن لوموند نتیجه می‌گیرد:

«[...] روسیه مقررات بین‌المللی را نقض می‌کند [...]»‌                
همان منبع

البته توسل لوموند به عبارت دهان پرکن «نقض قوانین بین‌المللی» هیچ پایه و اساسی ندارد،  فقط می‌تواند اشاره به این امر باشد که روسیه از منافع خود دفاع کرده،  و در برابر فاشیسم و «برتری طلبی» آتلانتیست‌ها ایستادگی می‌کند.   به عنوان مثال مسکو  در برابر حضور مقامات اروپا و آمریکا در تظاهرات فاشیست‌های اوکراین واکنش منفی نشان داده و کودتای اوکراین را به عنوان «انقلاب مردم» شناسائی نکرده.   همچنین اگر به تاریخ معاصر نیم نگاهی بیاندازیم خواهیم دید که در قارة اروپا،   فقط مسکو با پوپولیسم جنگیده!   البته آمریکا و انگلستان هم در این جنگ شرکت کردند،  چرا که در غیر اینصورت در سنگر بازنده می‌نشستند و نمی‌توانستند در کوتاه مدت،   فاشیسم را با صورتک‌ پیمان‌های «ناتو»،   «سنتو» و... احیاء کنند و راه نورانی هیتلر را ادامه دهند!   و باید اذعان کنیم که در این امر به موفقیت‌های چشمگیری نیز دست یافتند.   به ویژه در ایران با سازمان دادن به کودتای 22 بهمن 1357 ‌موفق شدند،  یکی از کلیدی‌ترین کشورهای خاورمیانه را به پشت جبهة طالبان و القاعده تبدیل کنند و ...  هر چند پس از گذشت 4 دهه،‌   هنوز حمایت از طالبان را به حساب مسکو می‌نویسند:

 «[...] مسکو احتمالاً از طالبان افغان حمایت می‌کند[...]»
منبع:  فیگارو،   ‌مورخ 23 مارس 2017،  به نقل از رویترز         

ادعای حمایت «احتمالی» مسکو از طالبان افغان را ژنرال «کرتیس سکاپاروتی»،  فرماندة ‌کل نیروهای متحد در اروپا مطرح کرده،   «رویترز» هم بادگلوی ژنرال را به عنوان «خبر موثق» به سراسر جهان مخابره نموده!   می‌دانیم که در لجنزار احترام به ادیان،  هیچ نیازی به ارائة اسناد و شواهد معتبر نیست،   «ادعای پوچ»کفایت می‌کند.   اگر چنین نمی‌بود،  باراک اوباما و شرکاء نمی‌توانستند زوزة «دخالت روسیه» در انتخابات آمریکا سر دهند،  یا‌ اینکه دونالد ترامپ را طرفدار پوتین معرفی کنند و ... و رسانه‌های آتلانتیست‌ هم نمی‌توانستند از رهبر پوپولیست‌های فرانسه تصویر «طرفدار پوتین» ارائه دهند!   

یادآور شویم «جبهة ملی» فرانسه با «آیپک»  و حکومت ملایان ـ  تشکل‌های برتری طلب و وابسته به غرب  ـ  روابط بسیار نزدیکی داشته و دارد؛  ‌ منطقاً دولت روسیه نمی‌تواند از این تشکل حمایت کند.   البته فاشیست‌های روسیه حساب‌شان جداست؛  سر درآخور آتلانتیسم دارند و برای ترور شخصیت‌های نامطلوب دست‌شان باز است.  هر چند تشدید فعالیت فاشیست‌های روسیه موضوع این وبلاگ نیست،  علاقمندان می‌توانند به مقالة «تایلر دُردِن» در سایت «زیرو هدج»،  ‌مورخ 10 مارس 2017  مراجعه کنند،   تا ما هم از اصل مطلب،  یعنی استقبال گرم ولادیمیر پوتین از مارین لوپن،   نامزد انتخابات ریاست جمهوری فرانسه دور نشویم!   

طی 6 سالی که از آشوب‌های «بهار عرب» می‌گذرد،   هیچیک از مقامات فرانسه را به کرملین راه نداده‌اند!   برای فرانسوا اولاند،   یک چهارپایه در سالن ترانزیت  فرودگاه گذاشتند.   نیکولاسرکوزی،  رئیس‌جمهور سابق را ولادیمیر پوتین در سوچی به حضور پذیرفت،  و ... و درکمال تعجب می‌بینیم در شرایطی که رهبران اروپا به واتیکان رفته‌اند و «پاپ» آنان را به مبارزه با پوپولیسم فرا می‌خواند،‌  رئیس فدراسیون روسیه از مارین لوپن،  رهبر پوپولیست‌های فرانسه در کاخ کرملین پذیرائی می‌کند!   

باید بگوئیم که در ظاهر امر از منظر سیاسی در برابر شرایط «واژگون» قرار گرفته‌ایم!   چرا که هم روسیه یک دولت ضدفاشیست است،  و هم تاکنون،  و به گواهی تاریخ معاصر،   واتیکان حامی بی‌قید و شرط پوپولیسم بوده.   هم‌سوئی واتیکان با دستگاه آلمان نازی به کنار،   در مورد ترور نویسندگان شارلی، کافی است «انتقاد» پاپ از «توهین» را به یاد آوریم!   اگر اینک همین پاپ مخالف آزادی بیان،   خود را مخالف پوپولیسم جا می‌زند،   مسلماً دلائل آن را می‌باید در افلاس «برکسیت» و حامیان اصلی آن،  یعنی محفل حامی دونالد ترامپ جستجو کنیم!

افلاسی که رسانه‌های غرب در مورد آن سکوت کرده‌اند،  هر چند این سکوت نمی‌تواند واقعیت را پنهان دارد.   واقعیت این است که «برکسیت» با شکست روبرو شده،  و به همین دلیل،‌   تصویب برنامه «ترامپ کر»،  ‌مهم‌ترین وعدة‌ انتخاباتی دونالدترامپ نیز منتفی شد و متعاقب آن،   تنها نمایندة‌ «یوکیپ» در مجلس عوام انگلستان نیز با شعار «ما پیروز شدیم و به اهداف خود رسیدیم»،   این تشکل انزواطلب را ترک کرد و گفت،   از این پس به عنوان «نمایندة مستقل» در مجلس حضور خواهد یافت ـ  منبع لوموند،  مورخ 25 مارس 2017.   خلاصه پس از پناه بردن «نایجل فاراژ»،   رهبر فاشیست‌های بریتانیا به دامان پرمهر ترامپ،   موش‌های ناقل طاعون ـ پوپولیسم ـ  یکی پس از دیگری از حزب پیروز «یوکیپ» خارج می‌شوند.  حال آنکه منطقاً  اگر یوکیپ به «پیروزی» دست یافته بود،  می‌بایست این روند معکوس می‌شد،‌   یعنی افراد جدیدی جهت برخورداری از «پیروزی» به حزب کذا می‌پیوستند!

با توجه به فرار موش‌های ناقل طاعون،   و با در نظر گرفتن تظاهرات عظیم «ضدبرکسیت» که امروز در لندن برپا شد، ‌ به نظر می‌رسد پای «برکسیت» و حامیان آمریکائی‌اش در هواست.   همچنین با در نظرگرفتن این شرایط و با توجه به نشستن واتیکان در سنگر مخالفت با پوپولیسم،   می‌توان تحلیلی نزدیک به واقعیت از استقبال گرم ولادیمیر پوتین از مارین لوپن ارائه نمود!   

به استنباط ما،   این استقبال در واقع پیام روشن کرملین است به حاکمیت فرانسه! حاکمیتی که ادعای مخالفت با پوپولیسم دارد،   ولی هم به امثال مارین لوپن امکان فعالیت گستردة سیاسی و انتخاباتی می‌دهد،   و هم از پوپولیسم در  اروپای شرقی و در مرزهای روسیه حمایت به عمل می‌آورد!   نمونه‌ها بسیار است؛ حمایت از کودتاچیان اوکراین؛  حمایت از جنبش سبز در ایران؛  حمایت از کودتاچیان ترکیه؛  و... و  خلاصه کرملین با استقبال گرم از مارین لوپن،   به حاکمیت فرانسه و دیگر شرکای اروپائی‌اش پیام روشنی فرستاده:   اگر به حمایت از پوپولیسم ادامه دهید،‌  ما هم می‌توانیم،   با حمایت از پوپولیست‌ها در کشورهای متبوع‌تان برای شما دردسر درست کنیم.

ظاهراً همین پیام است که به مذاق محفل کارفرمای لوموند هیچ خوش نیامده!  این محفل برتری‌طلب که همواره مرگ را برای همسایه «تجویز» کرده،   اینک می‌باید بپذیرد که اگر مرگ خوب است،   باید خودش نیز آن را با آغوش باز پذیرا شود!                               

                 

چهارشنبه، فروردین ۰۲، ۱۳۹۶

نوروز و نازیسم!




بار دیگر «نوروز» به ابزار بهره‌برداری تبلیغاتی حکومت زال‌ممد و اربابان غربی‌اش تبدیل شد.   در نتیجه،  نژادپرستان اروپا و آمریکا از قماش بوریس جانسون،   مادر ترزا و سرانجام دونالدترامپ هم به نوروز جمشیدی دخیل بستند و حکومت ملایان ضمن اعزام یک لشکر لات و اوباش به تخت‌جمشید،   تا آنجا که توانست جفنگیات اقوام سامی و پرسوناژهای موهوم شیعی‌مسلکان را به نوروز وصله زد و ... و اینچنین بود که همزمان با ورود نظامیان بریتانیا به استونی،   ناوجنگی آمریکا نیز برای قدردانی از خدمات حکومت ملایان وارد خلیج فارس شد و دست نوازشی به سروگوش پاسداران انقلاب اسلامی کشید!    ناو کذا در این دیدار برادرانه،  قایق‌های حلبی و فوق‌پیشرفته‌ سپاهیان اسلام را ستود و از ترس فراوان برخود لرزید.    ولی خوب ترس ارباب از کنیزمطبخی در رسانه‌ها انعکاس نیافت!  باری آورده‌اند،   آنهنگام که نسیم ارباب به مشام مم‌جواد رسید،  ایشان به خلسه فرو رفت،  و چون از عالم هپروت به عالم بیداری بازگشت،‌  سانتریفوژهای پیشرفته‌اش را به جهانیان نشان داد:‌

«ظریف: سانتریفوژهای ما 20  برابر قبل توان غنی سازی دارند[...]‌»
منبع: یورونیوز،‌مورخ 21 مارس 2017
  
بله،  فراموش نکرده‌ایم که ژنرال مم‌جواد،  8 مارس را در حرمسرای شیخک قطر گذرانده بود،   «سانتریفوژها» را هم حتماً از ‌ایشان کادو گرفته بود!   نیازی نیست که بگوئیم،  مم‌جواد ظریف،   طبق معمول به مسکو پارس می‌کند!  وق‌وق‌های این سیاست «سنتی» که به ویژه در فصل بهار،  مانند آلرژی «شدت» می‌گیرد،  گذشته از بلاد غرب،  در کلیة  طویله‌های اسلامی و مسیحی که آتلانتیست‌ها در مرزهای روسیه بپا کرده‌اند به گوش می‌رسد.   البته امسال به دلیل جنگ زرگری رجب اردوغان با آلمان و هلند،  سناریوی وق‌وق آنگلوساکسون ابعاد گسترده‌تری پیدا کرده.   روزهاست رجب اردوغان را می‌بینیم که در جایگاه «مخالف فاشیسم» لنگر انداخته،   برای آلمان و هلند رجز می‌خواند.   بوق‌های طویلة مک‌کارتی و مقامات آلمان و هلند نیز به رجزهای رجب اردوغان میدان می‌دهند،‌  و دلیل هم روشن است.   این بساط،   هم به احساسات ناسیونالیستی اوباش آلمانی و هلندی دامن می‌زند،  هم خون مهاجران ترک را در اینکشورها به جوش می‌آورد و فضای اجتماعی را پرتنش و بحرانی می‌کند.   از سوی دیگر،  «سیاست» وق‌وق‌ بهاری به گسترش پوپولیسم در ترکیه کمک شایان توجهی خواهد کرد.  به این ترتیب،‌  پیروزی رجب ادوغان در رفراندوم 16 آوریل آینده تأمین می‌شود و نان بروکسل‌ستان در روغن فراوان شناور خواهد شد.   از هم اکنون،   دولت ترکیه چنان از این پیروزی مطمئن شده که راه واردات گندم و ذرت روسیه را مسدود کرده،  باشد تا دولت روسیه هم راه صادرات گوشت و میوه و سبزی ترکیه را ببندد،   و رجب اردوغان خوشحال و خندان به گلة تحریم‌کنندگان روسیه در اتحادیة اروپا بپیوندد!

به این ترتیب،‌  سلطان رجب می‌تواند در سنگر «مظلوم» بنشیند و افکار عمومی را بر علیه «کفار روس» بسیج نماید!   البته این مسائل در بوق‌های آنگلوساکسون یا مطرح نمی‌شود،  و یا در مسیر مطلوب لندن منعکس خواهد شد.   همانطور که اعزام نظامیان بریتانیا به استونی در این مسیر انتشار یافت.   بی‌بی‌سی ادعا می‌کند،  نظامیان بریتانیا برای ممانعت از ستیزه‌جوئی روسیه راهی استونی شده‌اند،‌   حال آنکه در واقع ارتش بریتانیا،  مانند ارتش آمریکا،   برای حمایت از نئونازی‌ها به استونی اعزام شده. 

خلاصه لندن و واشنگتن به اصل‌شان رجوع کرده‌اند؛‌  حمایت نظامی و تبلیغاتی از توحش و تحجر «پوپولیسم» در اروپای مرکزی و شرقی جهت مهار مسکو.   همان سیاستی که پس از جنگ جهانی اول،   ایران و ترکیه را نیز به طویلة «دینی و بومی» تبدیل کرد.   در مسیر گسترش  این سیاست ابله‌پرور،‌  صدای آمریکا،  دست به دامن «نور»،  ‌ نوة شهبانو فرح شده،  تا از کودتای استعمار بریتانیا در ایران،   تصویر دلپذیر ارائه دهد:

«[...]‌ شاهزاده نور[...] ‌نوشت "امروز ما تولد رضا شاه اول،  پدر پدربزرگم را به خاطر می‌آوریم،  کسی که ایران را مدرن کرد[...]"»
منبع: صدای آمریکا،  ‌مورخ 26 اسفندماه سالجاری 

بله،  ‌ فراموش نکنیم که،  پهلوی اول ایران را «مدرن» کرد!   پیش از بررسی این ادعای بامزه، ‌ بد نیست نیم نگاهی هم به مادة ششم از 9  فرمان کلنل میرپنج،   پدربزرگ اعلیحضرت  بیاندازیم تا معنا و مفهوم «مدرن» را بهتر دریابیم:

«[...]‌درب تمام مغازه‌های شراب‌فروشی و عرق‌فروشی [...]‌ و فتوگرافی‌ها و کلوپ‌های قمار باید بسته شود [...]»
منبع: ویکی‌پدیا،   «اعلامیه رضاخان پس از کودتا»   

می‌بینیم که جد پدری  «نور» چقدر «مدرن» تشریف داشتند و ما نمی‌دانستیم!  ملت ایران می‌بایست 57 سال صبر می‌کرد تا یک‌بار دیگر،  یکی دیگر از جیره‌خواران شناخته‌شدة انگلستان فرمان «تعطیلی مشروب‌فروشی‌ها» را صادر کند.  اسم این یکی،  روح‌الله خمینی بود.  اصلاً واقعیت‌اش را بخواهید برای بستن همین مشروب‌فروشی‌هاست که امت اسلام از یکصدسال پیش در ایران «انقلاب» پشت «انقلاب» می‌کند،  و خاک کشورمان را به توبره کشیده.   بی‌دلیل نیست که هواداران میرحسین موسوی هم برای «نور پهلوی» سینه می‌زنند:

«[...] یکی از کاربرهای اینستاگرم [...]‌ در پیام خود [...] می‌نویسد "جنبش آزادی‌بخش مردمی به رهبری موسوی آماده همکاری با خواست ایران برای رها کردن خود از دست رژیم کثیف ایران است [...]"‌»
همان منبع

فقط همین یکی مانده بود که میرحسین موسوی و «کشتزارشان» با پروندة کشتار  7 هزار زندانی سیاسی بخواهند «رژیم کثیف» را از بین ببرند.   واقعاً «نور» به قبر روح‌الله خمینی و سایمون گس ببارد که میرحسین موسوی را به ما ملت شناساندند!   بد نیست به بیانات ضدایرانی میرحسین موسوی هم نیم نگاهی داشته باشیم،  شاید ابعاد حماقت و بلاهت هواداران‌اش آشکارتر شود.   در تاریخ 26 آذرماه 1363،  میرحسین موسوی «در کنگرة شعر و ادب دانشجویان کشور»،‌   بالای منبر رفته و ضمن ستایش بی‌بی‌گوزک‌های اقوام سامی،‌   تاریخ پیش از اسلام ایران را مردود شمرده: 

«[...] هویت ایرانی دشمن هویت اسلامی است و توطئة خارجی‌ها می‌باشد.  برگزاری هزارة فردوسی در سال 1313 [...]  توطئه از سوی غربی‌ها برای نابودی اسلام بود.»
منبع: ایران گلوبال،‌ مورخ 28 ژانویه 2015 

و امروز افرادی پشت سر این جانور وحشی می‌ایستند و خودشان را طرفدار «ایران» می‌خوانند.  تعجب نمی‌کنیم که این جماعت برای «نور پهلوی» هم سینه بزند؛‌  سر «شیخ‌وشاه» در یک آخور است!   

 پس از سرکوب و جنایت آخوندیسم خونخوار، که با دست‌مهربان پهلوی‌ها و حمایت غرب  پروار شد و به حکومت رسید،  کم نیستند ایرانیانی که دوران نکبت‌بار پهلوی را فراموش کرده‌اند!   فراموش کرده‌اند که حکومت اسلامی،   تداوم منطقی و تاریخی کودتای میرپنج است!   فراموش کرده‌اند که دستگاه آلمان نازی از استقبال گرم پهلوی اول برخوردار شد،   چرا که منافع لندن و واشنگتن ایجاب می‌کرد در مرزهای شوروی،  از فاشیسم حمایت کنند.   هنوز هم،   پس از فروپاشی اتحاد شوروی،   در بر همین پاشنه می‌چرخد.    انگلستان برای حمایت از نئونازی‌ها در استونی،  به اینکشور نیروی نظامی ارسال می‌کند،  و  بوق رسمی وزارت امور خارجة‌ بریتانیا مدعی می‌شود که این نیروها برای مقابله با ستیزه‌جوئی مسکو به اینکشور اعزام شده‌اند ـ بی‌بی‌سی،  ‌مورخ 18 مارس سالجاری.    نهایت امر،   تلویزیون «آرته» ـ  شبکة «فرهنگی» آلمان و فرانسه ـ  قرار است در مورد حمایت روسیه از نئونازی‌های اروپا یک فیلم «مستند» نیز به خورد شوت‌وپرت‌ها بدهد! 

این قماش تولیدات «فرهنگی» ویژة همان‌هاست که ندیده‌اند محل تاخت‌وتاز «گیرت ویلدرز، نایجل فاراژ،  بوریس جانسون،  و ... و خصوصاً صبیة لوپن» مثلث «برلن ـ لندن ـ  واشنگتن» است!   همان مثلثی که با دستگاه آلمان نازی ارتباطی ناگسستنی برقرار کرده بود و اینروزها هم شیپور آلمانی‌زبان سازمان سیا،  از «انسان بدون مرز» داد سخن می‌دهد:

«[...] بشر مرز و جغرافیا ندارد[...]‌» 
منبع: صدای آلمان،‌  مورخ 16 مارس 2017

«بشر بدون مرز و جغرافیا» که جایگزین «حقوق جهانی انسان» شده،  همان انسان فاقد مادیت است؛  پیکر و حریم خصوصی هم ندارد!   همین عبارت «بشر بدون مرز» را می‌توان به ملت‌ها نیز تعمیم داد؛  ملت ایران هم «بدون مرز» شده.   کارمند سازمان‌ امنیت و اطلاعات بریتانیا که وظیفه‌اش جاسوسی است،‌    به عنوان سفیر در کشور ایران پذیرفته می‌شود،   و حکومت ملایان عربدة «استقلال» سر می‌دهد!   کلنل آیرون‌ساید در ایران کودتا می‌کند،   میرپنج حوزة علمیة قم و سازمان تبلیغات اسلامی به راه می‌اندازد و با 4 همسر عقدی تبدیل می‌شود به «بنیانگزار ایران نوین.»   این «ایران مدرن» همان مکانی است که در آن کلیات سعدی سانسور می‌شود و  نوع پوشش زن را حکومت تعیین می‌کند.  و در این راستا،   روح‌الله خمینی هم «مدرن» شمرده می‌شود.   پیشتر به کرات در مورد تضاد «مدرنیته و انسان محوری» با مدرنیزاسیون و گسست» توضیح داده‌ایم و تکرار مکررات نمی‌کنیم،   فقط می‌گوئیم  مدرنیزاسیون کودتائی پهلوی،  روی دیگر سکة مدرنیزاسیون کودتائی خمینی است؛‌  هر دو بر «روابط یک‌سویه» پای می‌فشارند،  هر دو گله‌پرور و حماقت گسترند و در تضاد آشکار با «مدرنیته» و «نظم انسان محور» قرار گرفته‌اند.